زندانی آیینگی

آب ها خویشند با آیینه ها
کاشکی آیینه هم می شد رها

آینه زندانی آیینگی است
در جهان بی کس تر از آیینه کیست

از برون چون صبح روشن دلگشا
از درون اندر شب بی انتها

سایه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.