شعر
اکتبر 7th, 2019 |
توسط فریبرز خسروی
برای تو و خویش چشمانی آرزو میکنم که چراغها و نشانهها را در ظلماتمان ببیند گوشی که صداها و شناسهها را در بیهوشیمان بشنود برای تو و خویش، روحی که این همه را در خود گیرد و بپذیرد و زبانی که در صداقت خود ما را از خاموشی خویش بیرون کشد و بگذارد از آن
ادامه مطلب
در موضوع شعر |
بدون نظر »
سپتامبر 16th, 2017 |
توسط فریبرز خسروی
شیراز را همیشه بگردیم! در کنج حجرههای قدیمی در دنج هر رباط پستوی خانهها در گوشههای مسجد، میخانه، خانقاه ویرانهای – هنوز اگر هست – از دیر، یا خرابات یا در رواق مدرسهها – هر جا – شیراز را همیشه بگردیم با سالخوردگان بنشینیم لای کتابهای کهن را ده، صد، هزار بار ببینیم شاید،
ادامه مطلب
در موضوع آثار دیگران, شعر |
بدون نظر »
فوریه 9th, 2017 |
توسط فریبرز خسروی
روزها رفتند و تو به یاد نیاوردی که آنجا، در آن گوشه ی متروک قلبت عشقی جا مانده عشقی “زخم خورده” که بی تابانه می نالد “روشنایی ام بخش!” روزها رفتند و ما به هم نرسیدیم… تو آن سوی مرزهای رویایی در افقی که ناشناخته ها را در آغوش گرفته و من قدم می زنم
ادامه مطلب
در موضوع آثار دیگران, شعر |
بدون نظر »
برچسبها: نازک الملائکه
فوریه 9th, 2017 |
توسط فریبرز خسروی
دزدانِ سرِ چوکی ——————- ای کابلِ من، خاک و گِل و لای ته صدقه بی آبی و بوی بدِ دریایته صدقه این سوی سرک قاطر و گوساله روان است آن سوی دگر بنز و کرولایته صدقه یک روز ندیدیم که آرام شوی تو جنگ و جدلِ بی سر و بی پایته صدقه یک توته زمین
ادامه مطلب
در موضوع آثار دیگران, شعر |
بدون نظر »
آوریل 20th, 2016 |
توسط فریبرز خسروی
ای قطره های باران با جوی ها بگویید کان ره رو غم آلود زین رهگذر کجا رفت ای جوی های آرام از رودها بپرسید زین راه راز پیوند آن همسفر چرا رفت *** ای رودهای سرکش کاشفته و سبک پوی آغوش میگشایید دریای بی کران را آنجا که بی نهایت در بیکران غنوده است از
ادامه مطلب
در موضوع آثار دیگران, شعر |
بدون نظر »
مارس 27th, 2016 |
توسط فریبرز خسروی
امشب ثانیه ها را به صف می كنم به پیشواز كه یكان یكان از راه می رسند، خاطره ها و سلام می كنم به هركس كه حتی یك بار از جالیز احساس و عاطفه ام گذر كرده است… احمد پورنجاتی
در موضوع آثار دیگران, شعر |
بدون نظر »
نوامبر 27th, 2015 |
توسط فریبرز خسروی
یکی نامرد نصرانی زنی را نزد عیسی برد، و در محضر شهادت داد که این زن پاکدامن نیست! … زن از شرم گنه چون آهوی زخمی، هراسان بود و مروارید اشکش از خجالت روی مژگان بود، مسیحا از تأثّر، همچو گردابی به خود پیچید، و توآم با سکوتی سوی یاران دید، ز چشم همرهانش ناگهان
ادامه مطلب
در موضوع آثار دیگران, رفتار و اخلاق اجتماعی, شعر |
۱ نظر »
نوامبر 27th, 2015 |
توسط فریبرز خسروی
اهي بايد به دور خود يک ديوار تنهايي کشيد نه براي اينکه ديگران را از خودت دور کني بلکه ببيني چه کسي براي ديدنت ديوار را خراب مي کند ژان پل سارتر
در موضوع آثار دیگران, شعر |
بدون نظر »
سپتامبر 13th, 2015 |
توسط فریبرز خسروی
#سیاوش شاعر تاجیک تو اندوه پر از عصیان و شور كیستی، دریا ز سر بگذشته جان ناصبور كیستی دریا؟ در این هنگامه های خاكساری های خاك آلود چنین پاكیزه و زیبا غرور كیستی دریا؟ زمین چندی ست دیگر گریه كردن را نمی داند تو در مژگان او اشك بلور كیستی دریا؟ در این دوری
ادامه مطلب
در موضوع آثار دیگران, شعر |
بدون نظر »
سپتامبر 12th, 2015 |
توسط فریبرز خسروی
عطر «جوی مولیان» و نکهتش ما ز شعر رودکی بوئیدهایم ما همه از آب رودک خوردهایم ما ز درد رودکی روئیدهایم! از گلرخسار شاعر تاجیک
در موضوع آثار دیگران, شعر |
بدون نظر »
برچسبها: گلرخسار