در خدمت و خیانت لیزنا 

 

باید به لیزنا برای داشتن خبرنگاران جوان پیگیر و سمج (البته در معنای اصرار کننده )! تبریک گفت. تذکرات پی در پی خانم قهرمانیان مرا وادار ساخته است الان که ساعت دو نیم صبح است دست به قلم شوم.

رسانه ها و تاثیرشان بر مخاطبانشان می تواند هم خدمت باشد و هم خیانت !  از بدو تولد کاغذ اخبار با شمارگانی محدود  تا امروز که در میلیونها گوشی ،انواع رسانه  در دسترس  است این خدمت و خیانت ادامه داشته است.

در برهه های حساس تاریخ این مرز و بوم این کارکرد دوگانه رسانه ها برجستگی بیشتری یافته و خود را نشان داده است . مثلا نگاهی به محتوای رسانه ها در دوران کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کارکرد رسانه ها را در آن واقعه به خوبی نشان می دهد . در این زمان هم در ذهن و زبان ما در مورد رسانه های موجود این تقسیم بندی وجود دارد . از یک سو رسانه هایی فعالند  که سعی در تنویر افکار دارند و با خاصیت آیینگی  سعی دارند صادقانه واقعیت های حوزه خود را پوشش دهند . از سوی دیگر رسانه هایی وجود دارند که نه تنها آیینه وار حقایق را منعکس نمی کنند بلکه با چولگی به یک سو  ، با سیاه نمایی مطلق و سفید نمایی مطلق ویا ختی دروغ پردازی سعی در تبلیغ آراء و افکار و اهداف  متولیان و تامین کنندگان خود را دارند. البته همواره “مصلحت” و “دروازه بانی” توجیه گر رفتار ناپسند این رسانه ها بوده است .

اینکه لیزنا به عنوان یک رسانه غیر وابسته  و مستقل تا چه اندازه توانسته است در خدمت کتاب و کتابداری کشور باشد و یا عکس آن عمل کرده است ، بهترین قاضی و معیار نظر جامعه مخاطبان این رسانه است . من هم به عنوان یکی از مخاطبان نظراتم را در ویژگی های مثبت و منفی این رسانه بیان می کنم .

در اهداف و چگونگی کارکرد لیزنا می خوانیم:

” این پایگاه، با حفظ نگاه ویژه خود به مسائل حوزه کتابداری و اطلاع رسانی و فناوری اطلاعات، ضمن پرهیز از درگیری های کم فایده رسانه ای، آماده است تا با درج  نظرات، دیدگاه ها و تحلیل های صاحب نظران و فرهیختگان، محل مناسبی را برای ارائه اندیشه های بدیع به متخصصان و عموم افراد فراهم آورد.

صداقت و سرعت در ارائه اخبار و انصاف در نگارش و انتشار تحلیل ها و مقالات سر لوحه دست اندرکاران پایگاه خبری لیزنا است.

دست اندرکاران لیزنا، رعایت تمام قوانین حقوقی مربوط به مطبوعات ایران را بر خود فرض دانسته و علاوه بر رعایت قانون، تلاش خواهند کرد از محدوده اخلاق حرفه ای خارج نشوند. پرهیز از انتشار اخبار غیرواقعی، اجتناب از توهین و تهمت، ذکر منابع خبری (در صورت نقل) از جمله این موارد است.”

باید اذعان داشت در مجموع لیزنا از بدو تولد تا کنون که هفت سال از آن می گذرد تا حد زیادی توانسته است به این اهداف دست یابد و به عنوان ارگانی هرچند غیر رسمی جامعه کتابداری و اطلاع رسانی ایران را نمایندگی کند. سعی درپوشش دقیق اخبار، برجسته سازی به موقع وقایع، انتشار نقد و گسترش روحیه نقادی و از همه مهمتر انعکاس نظرات افراد با گرایش های متفاوت از ویژگی های ارزشمند این رسانه است.

تا کنون یادداشتهای جانانه ای در لیزنا منتشر شده است که مشکلات و مسائل حوزه کتابداری را خیلی عریان و صریح مطرح کرده است . یادداشتهایی که در سایر رسانه و نشریات صاحب عنوان و امتیاز دیده نمی شود . صحبتهایی که مصداق این شعر سایه است:

جانم بگیر وصحبت جانانه‌ام ببخش  کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست

گلبانگ سایه  گوش کن ای سرو خوش خرام  کاین سوز دل به نـاله‌ی هرعندلیب نیست

جامعه ما جامعه کم تحملی است. تسامح و تساهل در آن در حداقل ممکن است.  در عرصه نقد و نقد پذیری حتی بسیاری ازفرهیختگانمان نیز پرریخته اند! با انکه بر این باورم که لیزنا در  ارائه نقد  بیش از حد لازم “مصلحت اندیش ” است اما بارها شاهد بوده ام که انتشار چند خط نقد در افکار و احوال یکی از بزرگان چنان انقلابی در وی پدید آورده است که لیزنا را به باد ناسزا گرفته و تهدید به شکایت و مکافات کرده است. این شیوه برخورد کمی تا قسمتی لیزنا را در ارائه مطالب محافظه کارتر کرده است !

لیزنا توانسته است در اصطلاح امروزی تاحدی نظرات افراد “کف خیابان کتابداری ” را مطرح کند. اما به نظر می رسد گرایش غالب کماکان به سمت نخبگان و صاحبان مدرک و عنوان است. ایجاد انگیزه و زمینه لازم برای انتشار نظرات نوقلمان و کتابداران گمنام کتابخانه ها می تواند موجب بالندگی و شکفتگی استعدادها شود. علاوه بر این این کار می تواند مسائل عینی و مشکلات جاری حوزه را مطرح کند.

می دانیم که لیزنا وابسته به هیج ارگان، نهاد و اداره دولتی و غیر دولتی نیست. این واقعیت لیزنا را برای تامین نیازهای مالی دچار چالش می کند. درآمد حاصل از تبلیغات هم راه به جایی نمی برد. سوال من این است که آیا گاهی کمک های سازمان، ارگان و یا نهادی باعث نشده است که تا حدی این رسانه برای مدتی تبدیل به ارگان آن سازمان یا نهاد شود؟ این نقیصه می تواند از میزان اعتماد به این رسانه خوب بکاهد. باید باور کنیم که یکی از انواع سانسورهایی که بر رسانه ها تحمیل می شود سانسور اقتصادی است!

با تمام این احوال، جامعه کتابداری کشور باید قدردان عزیزانی باشد که با دست خالی و بدون هیچ پشتوانه دولتی توانسته اند این کار سترگ را آغاز و تداوم بخشند. امیدواریم که این هفت سالگی همچون بعضی از رسانه های ممالک راقیه در هفتاد سالگی هم سبُک بالانه و با افتخار ادامه حیات دهد.

 

فریبرز خسروی

نشر یافته در : http://www.lisna.ir/main/27735

پایتخت کتاب ایران

چندی پیش یکی از خبرگزاری ها با ارسال نمونه هایی از نظرات همکاران در مورد انتخاب اهواز به عنوان “پایتخت کتاب ایران ” از من نیز خواست که نظراتم را بنویسم . اکثر آن نظرات در تایید آن انتخاب بود . ظاهرا چون یادداشت من موید آن کار نبود لذا از نشر آن خودداری کردند. این سانسورهای اهالی رسانه محل تامل و تاسف بسیار است. ذیلا آن یادداشت می خوانید :
من هم چون سایر همکاران عزیزم مایل بودم با جملات مشفقانه و امیدبخش این کار خیرخواهانه را تایید کنم . اما واقعیت بیانگر روند دیگری است .
باید بسیار سهل اندیش و خوش خیال باشیم که تصور کنیم با اعلام شهری به عنوان “پایتخت کتاب ” می توانیم تحول آفرین باشیم و نقشی تاثیرگذار را در حوزه کتاب و کتابخوانی ایفا نماییم . به ویژه وقتی که قرار است بیشترین نقش آفرینی ها را نهادهای رسمی ایفا کنند . نهادهایی که در انجام وظایف اصلی خود ناتوانند . حتی با مشارکت با نهادهای مدنی نیز نمی توان از این نوع طرح ها انتظار تاثیر تعیین کننده ای را داشت .
وضعیت فرهنگ کتاب و کتابخوانی ، سواد اطلاعاتی و حتی سواد رسانه ای بستگی وثیقی با میزان توسعه یافتگی دارد . توفیق در این زمینه حاصل عملکرد نهادهای یک جامعه توسعه یافته و یا درحال توسعه است . در این جوامع ضمن تامین نسبی نیازهای اولیه ، با ارائه آموزش و پرورشی بسامان تشنگی اطلاعات را در نهاد افراد پدید آورده ، انواع سوادهای مورد نیاز را برای یک زندگی هدفمند فراهم می آورند . آمارهای جهانی موید ارتباط معنا داری بین میزان توسعه یافتگی و میزان مطالعه و اقبال به کتاب و کتابخانه و مطالعه است .
حال از جامعه ای که به قول دکتر رنانی وارد مرحله ” امتناع توسعه” شده است نمی توان انتظار پویایی در حوزه کتاب و اطلاعات را داشت . برگزاری نمایشگاه ها و انتخاب پایتخت ها و… گرچه ممکن است آثار کوتاه مدت داشته باشند اما به طور بنیادی نمی توان به آن ها دل بست. وقتی نظام تعلیم و تربیتی دچار ایستایی می شود ، فساد علمی شکل می گیرد . دانشجویانش در عاصمه ، در راسته کتابفروشی های روبروی دانشگاه مادرِ کشور مشغول مظنۀ قیمت پایان نامه و مقالات ISA و سایر کالاهای مدرک ساز می شوند .

برندگان و بازندگان

کتاب برندگان بازندگان عنوان کتاب سیدنی . جی . هریس است که نیکول هولندر برایش تصویر سازی کرده است. چاپ سیزدهم این کتاب با ترجمه مینو پرنیانی و پروین مصطفوی توسط انتشارات خجسته راهی بازار شده است . در این کتاب با جملات عمیقی روبرو هستیم که هر یک می تواند ما را به تاملی عمیق وادارد :

barande
وقتی برنده ای مرتکب اشتباه می شود
می کوید: “اشتباه کردم”
وقتی بازنده ای دچار اشتباه می شود ،
می گوید: “تقصیر من نبود”.
*****************************************************************************
برنده ؛
گوش می دهد .
بازنده؛
فقط منتظر رسیدن نوبت خود
برای حرف زدن است.
*****************************************************************************
برنده
به افراد برتر از خود
احترام می گذارد
و سعی می کند تا از آنان چیزی بیاموزد.
بازنده
از افراد برتر از خود
خشم و نفرت داشته
و در پی یافتن نقاط ضعف آنان است.
***************************************************************************
برنده
مشکلی بزرگ را انتخاب می کند ،
آن را به اجزای کوچکتر تفکیک می کند
تا حل آن آسان شود.
بازنده
مشکلات کوچک را چنان به هم می آمیزد
که دیگر قابل حل نیستند.
**************************************************************************
برنده
در وجود یک آدم بد
خوبی ها را می جوید
و روی همین قسمت کار می کند
بازنده
در وجود یک انسان خوب
بدی ها را می جوید
از این رو به سختی می تواند با دیگران همکاری کند .

کتابخانه خانگی

در ضرورت آموزش سواد اطلاعاتي

گفتگو کوتاه تلفنی با روزنامه ایران در باره کتابخانه های خانگی
روزنامه ایران دوشنبه 24 آذر 93
وجود کتاب در خانه، مجتمع، مدرسه و در جامعه محرک افراد جامعه برای بیشتر خواندن و توجه بیشتر به اطلاعات است و اگر در خانه‌ای بچه‌ها از کودکی کتاب را در اطراف خود‌شان ببینند با کتاب مأنوس‌تر خواهند شد. کتابخانه‌های خانگی یا مجتمع‌های مسکونی هم طبیعتاً در گسترش فرهنگ کتابخوانی و مؤانست با کتاب می‌توانند منشأ اثر باشند. اصولاً این نوع کتابخانه‌ها و گفت‌وگوهایی که درون آنها انجام می‌شود می‌تواند در جهت‌دهی و بهینه‌سازی مصرف فرهنگی افراد تأثیر بسزایی داشته باشد.
یکی از پیامدهای شکل‌گیری کتابخانه‌های خانگی یا مجتمع‌های مسکونی و حتی در کارخانه‌ها و… ایجاد تعاملات اجتماعی است. وجود کتابخانه‌ این فرصت را می‌تواند فراهم کند که اهالی این مجموعه‌ها از تجربیات هم استفاده کنند. این نوع تعاملات و گفت‌و‌گوهای‌فرهنگی و اطلاعاتی موجب هم افزایی مبارکی خواهد شد.
اگر مجتمع‌ها و بخصوص شهرک‌ها موظف شوند که فضای فرهنگی مناسبی را برای تأسیس کتابخانه اختصاص دهند مسلماً این روند رشد فزاینده‌تری می‌یابد و برای مدیریت بهینه این کتابخانه‌ها نیاز به استفاده از تخصص کتابداران عیان‌تر می‌شود. کتابدار خبره می‌تواند نقش مؤثری در استمرار پیوند مخاطب با فضای کتابخانه داشته باشد.
اما با توجه به گسترش روز افزون فناوری اطلاعات و ارتباطات و همه گیر شدن ارتباطات در فضای مجازی، نکته‌ای که لازم است به صورت ویژه مورد توجه و مداقه قرار گیرد این است که محمل‌های اطلاعات آهسته ‌آهسته دارد از کاغذ فاصله می‌گیرد. شبکه‌های اجتماعی نمونه‌ای از این رسانه‌های جدید است که همه گیر شدنش را نمی‌توان منکر شد.
بر این اساس در مبحث اطلاع‌رسانی باید به این محمل‌ها هم توجه کنیم. لازم است به طور روشمند و برنامه‌ریزی شده فرزندان این مرز و بوم را با نحوه استفاده بهینه از این فضاها و امکانات آشنا کرده و آموزش داد. اگر چنین نکنیم و به طور جدی به فرزندانمان «سواد اطلاعاتی» را آموزش ندهیم، یعنی به آنها نیاموزیم که چگونه می‌توان میزان صحت و وثاقت یک منبع را تشخیص داد و در کوتاه‌ترین زمان به آن دست یافت، مسلم بدانید که وب‌گردی‌های بی‌هدف عمر او را تباه خواهد کرد. این نوع گردش که بهتر است به‌جای وب‌گردی به آن نام ولگردی بدهیم بتدریج فرد را دچار اعتیاد به اینترنت خواهد کرد، اعتیادی که می‌تواند اساس ارتباطات طبیعی فرد را دچار اخلال کند.
منبع : iran-newspaper.com/Newspaper/PagePDF/10473

تقدیم به ایرانیان زیر ده سال

شاخص

ایمیل یکی از دوستان موجب شد دوباره با کتاب اقتدارگرایی ایرانی تجدید دیداری داشته باشم .

محمود سریع القلم. اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار (تهران : نشر فرزان روز ، 1390 )

دکتر سریع القلم در این کتاب با مطالعه تاریخی و شیوه تطبیقی به بررسی مبانی ساختاری، رفتاری و مدیریتی نظام اقتدارگرا در عصر قاجار (۱۱۹۳ـ۱۳۴۴ هجری قمری) پرداخته است. او اکتشاف نفت را در تشدید دولتی شدن و تشدید اقدارگرایی موثر می داند.  وی  برای فاصله گیری از اقتدارگرایی معتقداست که قبل از آزادیهای سیاسی،  شکل گیری احزاب و رقابت حزبی در یک کشورباید به  آزادیهای اجتماعی و انسانی پرداخت و آنها را مرجح دانست.

شاید یکی از زیباترین مطالب کتاب در همان صفحات نخستینش جلوه گر است . سریع القلم کتاب را چنین به فرزندان زیر ده سال این آب و خاک تقدیم کرده است:

تقدیم به ایرانیان زیر ده سال، که در آینده

برای کسب ثروت، به نهاد دولت نزدیک نخواهند شد؛

برای افزایش قدرت کشور، ثروت تولید خواهند کرد؛

ظرفیت نقدپذیری و اصلاح تدریجی را در خود پدید خواهند آورد؛

از فرهنگ واکنش های سریع به خویشتن داری، ارتقاء فرهنگی پیدا خواهند کرد؛

از فرهنگ شفاهی و غیر دقیق به فرهنگ مسئولانه مکتوب، انتقال تمدنی پیدا خواهند نمود؛

از رفتارها و کارهای کوتاه مدت به گستره دراز مدت، رشد فکری پیدا خواهند کرد؛

تضعیف، تخریب و انتقام را از فرهنگ سیاسی خود حذف خواهند نمود؛

به رشد فکری و استقلال فکری از طریق مطالعه حداقل دو ساعت در روز روی خواهند آورد؛

برای ایرانیان دیگر از رانندگی گرفته تا کسب قدرت، حقوق قائل خواهند شد؛

از رشد و موفقیت دیگران به طور واقعی خوشحال شده و درس خواهند آموخت؛

غرور بی جا، حسادت و ناجوانمردی را به سکوت، احترام و گذشت تبدیل خواهند کرد؛

دروغ گوئی و وارونه جلوه دادن واقعیت ها را از نظام معاشرتی خود با دیگران حذف خواهند نمود؛

برای کسب قدرت،به اصل رقابت و فرصت برای دیگران اعتقاد خواهند داشت؛

و پس از رسیدن به قدرت، فقط دوره محدودی، صرفاً برای تحقق کارهای بزرگ، در قدرت خواهند ماند.

 

املت دسته دار!

شاخص

چاپ پنجم کتاب املت دسته دار را  با مشخصات  ” ناصر فیض. املت دسته دار . (تهران: سوره مهر، 1390) ورق می ز نم .مجموعه  شعر طنز جالبی است . یکی از آنها را با هم می خوانیم:

دیگر بس است عدل، پس از این ستم كنید 
لطفی كنید و از سر ما سایه كم كنید

هرچند پیش از این به شمایان نداشتیم
چشمی كه بعدها به ضعیفان كَرَم كنید

آن قامتی كه سرو سهی داشت پیش از این
آن قدر راست نیست بخواهید خم كنید

ما را دو متر خانه از این شهر شد نصیب
باور نمی‌كنید اگر هم قدم كنید!

ماند اختلاف‌مان به قیامت كه با شما
یک مرد هم نمانده كه او را حَكَم كنید

هرگز قلم به مدح شمایان نمی‌زنم
حتی اگر دو دست مرا هم قلم كنید

ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
یعنی حریم شعر مرا محترم كنید

مردیم در زیادی عدل و وفور داد
دیگر بس است عدل، كمی هم ستم كنید!

 

حدیث نفس

امشب آخرین صفخات کتاب حدیث نفس را خواندم. این کتاب، خاطرات حسن کامشاد است که نشر نی در 1388 منتشر کرده است. کتاب از کودکی او که متولد 1304 است با یاداوری مراسم ختنه سورانش آغاز و به میانسالیش که 1355 باشد پایان می یابد. این خاطرات در دهه هشتاد
نوشته شده است. کتاب نثری روان و خودمانی دارد.

در جای جای این خاطرات اثرات حزب توده به چشم می خورد. امیدورزی ها و بت سازی ها از شوروی و استالین و سپس سرخوردگی ها و یاس . شاید اگر مطالعه عمیقی در ریشه های  اندیشه  متفکران و روشنفکران ایرانی 50 سال اخیر انجام شود آثار تفکر چپ به خوبی در آن هویدا باشد. این اثر را حتی شاید بتوان در آثار متفکران مذهبی نیز به روشنی نشان داَد.

 کامشاد از مترجمان نام آشنای این مرزو بوم است. کتاب های سیر نابخردی ، تارخ بی خردی، استالین مخوف ، دنیای سوفی، تام پین را که به روانی ترجمه کرده است خوانده ایم . اما بی تردید  تاثیرگذارترین ترجمه وی کتاب ارزشمند ” تاریخ چیست ” است.

در صفحه 156 این کتاب جریان ملاقات خود با نهرو چنین می نویسد:

در مجلس ضیافت پس از سخنرانی ، سینک مرا به او معرفی کرد.سخن از اوضاع ایران بعد از کودتای بیست و هشت مرداد پیش آمد.خواستم خود شیرینی کنم ، گفتم “اگر ما هم در ایران شخصیتی چون شما می داشتیم…” مهلتم نداد جمله ام را تمام کنم، با تغیر گفت: ” شما مصدق داشتید ! با او چه کردید؟” سرخ شدم ، شرمگین سر به زیر انداختم.

شنود !

ماجرای شنود تلفنی توسط نشریات وابسته به مرداک غول رسانه ای ، زلزله ای را در انگلیس پدید آورده است. روزنامه “نیوز آو د ورلد”  با بیش از یک و نیم قرن سابقه مجبور شده است انتشار خود را متوقف کند. چند روز پس از گسترش دامنه این رسوایی ، انتشار خبر دیگری در این مورد همه را متحیر کرد. جسد خبرنگار پیشین این نشریه در خانه‌اش پیدا شد. شان هور به عنوان اولین فردی شناخته می‌شد ‌که رسوایی “شنود تلفنی”  را به طور علنی مطرح کرد. او همچنین اندی کلسون، عضو پیشین هیئت تحریریه آن نشریه را مورد انتقاد قرار داده بود. به نظر می رسد در بعضی زمینه و شرق و غرب و شمال و جنوب خیلی تفاوتی با هم ندارند .  باید فریاد زد :

من قطاری دیدم که سیاست می برد     و چه خالی می رفت

آری ! خالی از انسانیت و تعهد و آزادی و شرف

شکنجه دوباره اعداد

شکنجه دوباره اعداد !
وزیر ارشاد اعلام فرموده اند که ” 70 درصد از كتاب هاي منتشر شده در دوره قبل داراي انحرافات اساسي هستند”

دوباره مثل اینکه یا در درک عدد دچار مشکلیم یا نمی دانیم وضع نشر کشور چکونه است یا معنای مشکل اساسی را نمی دانیم.

سال هاست که نشر قرآن کریم و مفاتیح بیشترین عنوان و تیراژ را در کشور داراست. با کمی تامل می توان دریافت که بیش از سی درصد کتب نشر یافته در کشور به کتبی مثل قران و مفاتیح و کتابهای فقهی و حدیثی و مذهبی تعلق دارد که علی القاعده از نظر ایشان نباید مشکلی داشته باشد.  بقیه حوزه ها که شامل موضوعاتی نظیر  فناوری و علوم محض و ادبیات و… حتی خیل عظیم کتب کمک درسی از نظر ایشان  دارای مشکل اساسی هستند.  پیدا بفرمایید مشکل اساسی را و یاتفسیر فرمایید ۷۰ درصد را! تالیفات ما کتابدران نیز بدون آنکه خود بدانیم جز مشکل داران است !

+ نوشته شده در  یکشنبه ششم اردیبهشت 1388ساعت 3:28  توسط فریبرز خسروی گفتگو

بازار مکاره ای به نام نمایشگاه

آنچه می آید برای اولین شماره “عطف” نوشته شده است. امیدوارم این نشریه با همراهی و همدلی همه کتابداران نقطه عطفی در نشریات کتابداری باشد.

در ایستگاه مصلا از مترو پیاده می شوم . درست تر است بگویم که هجوم جمعیت پیاده ام می کند!.این هجوم آن هم برای رویدادی فرهنگی بسیار امیدزا و مبارک است. سخن رئیس آرشیو ملی پاکستان را به یاد می آورم. او در سال گذشته برای شرکت در اجلاس سواربیکا ، در تهران بود. وقتی با کثرت جمعیت در نمایشگاه و مخصوصا تعداد چشمگیر جوان و نوجوان روبرو شد نا خواگاه گفت: آینده متفاوت و درخشانی در انتظار کشور شما خواهد بود.

از درون ایستگاه ، نمایشگاه شروع می شود. یکی از موسسات کمک درسی از دیواره پله ها تبلیغ را شروع کرده و حتی درون ایستگاه جایگاهی برای فروش و ثبت نام برپا کرده است. به فضای باز می رسیم. بلندگویی یک نفس خلق الله را بیشتربه دو غرفه مشهور کمک درسی فرا می خواند. یکی که وقف عام است و حتما فقط برای خدا تلاش می کند . دیگری هم لابد از روی خیرخواهی وبرای وادار کردن جوانان به تلاش بیشتر ، به آنان برای شرکت در آزمون وعده مرسدس بنز می دهد.اصولا در این دیار همه برای خدا و خدمت به مردم تلاش می کنند . حتی آنان که پول نزول می دهند نیز، با کلاه شرعی ، رضایت خالق و شفقت بر مخلوق را در نظر دارند. تعداد غرفه ها و فضایی که در همین اول نمایشگاه این دو موسسه اشغال کرده اند شاید از صد غرفه بیشتر باشد که از قدیم گفته اند هر که پولش بیش جایش بیشتر! در نزدیک درب شمالی، غرفه های کمک آموزشی و کودکان و نوجوانان مستقرند. برای رسیدن به سالن عمومی راه زیادی را باید طی کرد. لابد فکر کرده اند که معمولا پیرمردان و پیرزنان ازغرفه های کمک درسی و کودکان قرار است خرید کنند لذا آن را در نزدیکی در ورودی قرار داده اند.

به شبستان اصلی نزدیک می شوم. عظمت سازه و گنبد و مناره های نیمه کاره پس از گذشت بیست سال مرا به این سخن رهنمون می کند که:عشق آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها. ما در ابتدای هر کار بسیار وسیع تر از نیاز می بینیم و در حین اجرا بسیار کمتر از نیاز تخصیص می دهیم. لذا پروژه ای که در بسیاری از کشورها دو یا سه ساله به پایان می رسد در کشور ما بیش از سی سال به طول می انجامد. فرودگاه امام از سال 1354 کلید خورده است!

ظهر جمعه است و اذان در مصلا مومنان را فرا می خواند. قبلا هم در گفتگو نوشته بودم .ما ملت عجیبی هستیم. در همین زمان که در مصلا که علی القاعده باید جای اقامه نماز باشد از نماز خبری نیست و ازدحام جمعیت بیداد می کند. در دانشگاه تهران که باید محل کتاب باشد نماز جمعه برقرار است.یاد کلام وزیر وقت ارشاد در سال 87 افتادم که در این مورد گفته بودند:” «…چه اشکالی دارد اگر ما بازگشتی هر چند به صورت نمادین به گذشته خود داشته باشیم و بگوئیم مصلای ما همان نمایشگاه ماست، دین ما همان سیاست ماست، سیاست ما همان دین ماست».

به شبستان می رسم.آقایی از شدت ازدحام غش کرده است . جمع زیادی دورش جمع شده اند.یکی از دوستان را می بینم. پکر است. می گوید کتاب دلخواهش را دیروز جمع کرده اند. می گویم مگر شما از رده بندی جدید سه سه ئی بی خبری؟ چند سالی است که این شیوه مجری است. مدیر کمیته‌ ناشران داخلی  کتاب های عرضه شده در نمایشگاه کتاب تهران را در سه رده تقسیم  فرموده اند : «کتاب‌هایی که حکم غذا را برای جامعه دارند و قوت جامعه هستند، کتاب‌هایی که حکم پفک و شکلات را دارند که اهل علم و فضل به آن‌ها توجهی نمی‌کنند، اما مضر هم نیستند و کتاب‌هایی که مضرند و ما باید جلوی آن‌ها را بگیریم در اغلب غرفه ها دو پشته ایستاده اند و در بعضی چند پشته. از دور باید طواف کرد و گذشت. ایستادن باعث زحمت روندگان و ابطال طواف است.از دو غرفه خرید از راه دور انجام می دهم. با ایما واشاره عنوان کتابهارا می گویم و پول را دست به دست می کنم و کتابها را نیز با دست به دست تحویل می گیرم.یکی از اینها کتاب فضیلت های فراموش شده مرحوم راشد است که برای هدیه به یکی از دوستانم خریده ام.

به غرفه کتابهای خارجی می رسم .در این جا از ازدحام کاسته می شود و می توان در صورت لزوم به لمس کتاب و تورق هم توفیق حاصل کرد.در صفحه نخست سایت نمایشگاه نوشته است که نمایشگاه با حضور1700 ناشر خارجی برگزار می شود .با نگاهی گذرا به تعداد غرفه های خارجی این عدد کمی متورم به نظر می رسد. بعدا در سایت دولت خواندم که وزیر ارشاد تعداد ناشران خارجی را 980 اعلام کرده است! البته این تعداد هم خودشان شرکت نکرده اند بلکه کتابهای تعداد زیادی از ناشران خارجی را واسطه های داخلی ارائه کرده اند. در غرفه کشور عمان کتابی توجهم را جلب می کند. در حین تورق متوجه شدم که در سال 1996 نشر یافته است.این با ادعای برگزار کنندگان که اعلام کرده اند که فقط به کتابهای نو اجازه ارائه داده اند منافات دارد.

بعد از سه ساعت قصد ترک نمایشگاه را دارم. دو طرف خیابانی که به ایستگاه مترو منتهی می شود دستفروشان بساط کرده اند. از جقجقه تا ساندویچ و از دی وی دی تا لباس بچه. نگاه همه آنان نگران است. از یکسو مشتریان را می نگرند و می خوانند و از سوی دیگر مامورانی را می پایند که هر چند دقیقه یکبار یورش می برند و بساط اینان را برمی چینند. یکی از دستفروشان بلند فریاد می زند که پولتان را هدر ندهید . یک دی وی دی با 5000 کتاب فقط سه هزار تومان. در یکی از غرفه ها هم با پرداخت 5000 تومان حق اشتراک مدعی بودند که امکان کپی برداری از 170000 کتاب را برای یکسال از طریق اینترنت فراهم می آورند. همین چند دقیقه پیش بود که در سرای اهل قلم، بحث حق مولف در فضای مجازی داغ بود. همیشه بین نظر و شعار با واقعیت فرسنگها فاصله است.

به درب ورودی مترو نزدیک می شوم . انبوه جمعیت عطش رفتن دارد و ناهیان از منکر نیز در این محشر به وظیفه خود عمل می کنند. خود را درون واگن مترو می یابم و نفس عمیقی می کشم و با خود می اندیشم:

به راستی آیا این نوع برگزاری، با فلسفه وجودی “نمایشگاه ” همخوانی دارد؟ آیا این نمایشگاه فرصت نمایش دادن و بحث و تدقیق در مورد آثار ارائه شده را فراهم می آورد .روانشناسان امریکایی معتقدند که ابر متن ها و رسانه های دیجیتالی نوعی ابرتوجه را پدید می آورد. توجهی گذرا و سرخوشانه و در مقابل توجه عمیق.به نظر می رسد طراحان نمایشگاه کتاب به این واقعیت دنیای مجاز متوسل شده و هر سال به همین نگاه گذرا و سرخوشانه سرخوشند و از تعداد بازدید کنندگان سرخوش تر.اصولا برخی جامعه شناسان معتقدند کسانی که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند ناخودآگاه دچار کوربینی اند . یعنی نوعی کوری را تجربه می کنند . ازدحام و سرعت باعث می شود که بسیاری از پدیده ها را نبینند و گذرا از آن رد شوند. به نظر می رسد همین نگاه هم در مورد نمایشگاه کتاب تهران صادق است. در این فروشگاه بزرگ سالانه و بازار مکاره کتاب لازم است کوربین بود وباید با سرعت گذشت و ندید و خرید!

کلیدواژه ها بازار مکاره کتاب ، نمایشگاه کتاب،کوربینی، توجه عمیق، ابرتوجه، رده بندی سه سه ئی


hyper-attention

deep attention