تحول برای مانایی

پرده ۱

در سه دهه  60 تا ۹۰ میلادی آلوین تافلر با همکاری همسرش سه گانه شوک آینده ، موج سوم و جابجایی قدرت را نوشت و ترجمه آنها در ایران منتشر شد . او در آن سه گانه به وضوح تبیین کرد که اطلاعات و دانایی قدرت است و اگرگروهی از زمامداران همچون مائو در چین معتقد بودند که قدرت از لوله تفنگ برمی خیزد او اعلام کرد که جابجایی قدرت در حال وقوع است و  این دوره جدید با خود شکل نوینی از : خانواده؛  نحوه کار، عشق، زندگی؛ اقتصاد ، سیاست را به ارمغان خواهد آورد. در آن زمان که این آثار تازه منتشر شده بود در بحثهایی که در دانشگاه مطرح می‌شد اغلب این آینده پژوهی را خیال پردازانه می‌دانستند. ولی گذشت زمان نشان داد که اغلب آنها به ویژه در حوزه اطلاعات محقق شده اند. آیا آن تغییرات شامل کتابخانه‌ها به عنوان نهادی اجتماعی نمی شود؟

پرده ۲

نسل جدید به دلائلی و یا عللی شتابزده و کم حوصله و در اغلب زمینه ها به دنبال لذت آنی است  . در شبکه‌های اجتماعی یک بیت را می‌خواند اما اغلب حوصله و توان خواندن یک غزل و قصیده را ندارد. تفاوتی نمی‌کند که این رفتار نسل جدید را به نظرات زیگموند باومن منتسب کنیم و یا آن را با اصل شتاب و سرعت در انقلاب صنعتی چهارم کلاوس شواب منطبق بدانیم .نتیجه یکی خواهد بود. باومن در توضیح مدرنیته سیال بیان می‌کند که زنان و مردان در مدرنیته سیال اصل  لذت آنی را به جای اصل مصلحت اندیشانه لذت به تعویق افتاده جایگزین کرده‌اند. او می‌گوید این نسلِ مدرنیته سیال، جهان را همچون کانتینری مملو از ابژه های یک بار مصرف می‌داند . آنان حتی عاطفه و عشق را  هم کالایی مصرفی می‌انگارند.

تفاوتی نمی‌کند که علت یا دلیل را چه بدانیم ! آیا این سرعت و کم حوصلگی و به دنبال لذت آنی بودن فرد را از مطالعه عمیق و از کتاب و کتابت به شکل سنتی آن باز نمی‌دارد ؟

پرده ۳

در تابستان ۱۳۹۴ که بازدیدی از کتابخانه کنگره داشتم . گفته آقای دینوری که از مدیران کتابخانه بودند مرا متعجب کرد. ایشان  گفتند که کتابخانه کنگره امریکا عملا دارد تبدیل به موزه می‌شود. زیادی مراجعانی که فقط برای بازدید می‌آمدند و کمی افرادی که برای تحقیق مراجعه داشتند ظاهرا او را  به این باور رسانده بود. چند روز بعد هم در بازدید از کتابخانه عمومی نیویورک که از بزرگترین کتابخانه‌هاست همین فزونی بازدیدکننده نسبت به استفاده‌کنندگان کاملا مشهود بود.

پرده ۴

عنوان روند اعلام شده  ایفلا در سال ۲۰۱۳  “سوار بر امواج یا گرفتارافت و خیز “)طوفان(  نشان از لزوم تحول بنیادین در کارکرد کتابخانه‌ها داشت. در همین سند عنوان شده است که : اطلاعات برخط باعث تغییر و اختلال در یادگیری سنتی می‌شود. نکته مهمی که در این روند ها اعلام شده است این است که با آنکه پیش بینی می شد که در دهه های ۹۰ یا ۲۰۰۰ کار کتابخانه ها متوقف شود با انکه چنین نشده اما خطر به قوت خود باقی است .

پرده ۵

 کووید ۱۹آغاز شد و ما را به پنجاه سال بعد پرتاب کرد . همه شئون فرهنگی و افتصادی و حتی مذهبی تحت تاثیر این همه گیری قرار گرفتند. این قیامت صغرا حتی در رفتار انسان‌ها هم تاثیر گذارد و به قول قرآن “یوم یفر المرء من أخیه” محقق شد . مراکز آموزشی، مراکز اقتصادی، نشست‌های دوستانه و فامیلی و حتی پارک‌ها هم تعطیل شدند. عنوان کتاب «باز تنظیم بزرگ» خود موید این نظر است که این همه‌گیری باعث نظم نوینی در جهان خواهد شد . در این میان تکلیف کتابخانه‌ها هم معلوم بود. آنها هم بسته شدند . گرچه سعی در تداوم خدمت رسانی از طریق رسانه‌های رقمی داشتند. پس از آن رقمی‌سازی و اطلاع رسانی از طریق وب اهمیتی بایسته یافت. آیا با فزونی استفاده  از رسانه های برخط و الکترونیک اقبال به کتابخانه تداوم خواهد یافت؟

پرده آخر

هر نهاد انسانی حسب ضرورت شکل می‌گیرد و وقتی کاربردش کم می‌شود رها شده و آهسته آهسته خواهد مرد. سایمون جنکینز نویسنده گاردین در مقاله‌ای با عنوان کتابخانه‌ها در حال مرگ هستند وضعیت کتابخانه‌ها را در غرب با کلیساها مقایسه کرده است . او می‌گوید که افول کتابخانه‌ها مسیری مشابه با افول کلیساها دارد، که اکنون هزاران ساختمان آن در روستاها و شهرها بلااستفاده مانده‌اند!. ولی او  معتقد است با آنکه اینترنت انحصار دانش را ربوده است اما احیا کتابخانه‌ها امکان پذیر است !

آیا نگاه به این پرده‌ها و شواهد دیگری که روزانه همگی با آن روبرو هستیم،  نشان نمی‌دهد که تداومِ مانایی کتابخانه‌ها با کارکردهای فعلی در خطر است؟ آیا صرفا نگاه احساسی و  فُسوسانه (نوستالژیک) به کتاب و کتابخانه و بوی کتاب موجب بقای این نهاد خواهد بود؟

ما حرفه‌مندان و دانشگاهیان برای این مانایی و احیاء چه کرده‌ایم؟ آیا نباید به این مسائل جدی تر پرداخت و طرحی نو درانداخت ؟ به قول حضرت مولانا

                                                                     پرده بگردان و بزن ساز نو

                                                                   هین که رسید از فلک آواز نو

                                                                    تازه و خندان نشود گوش و هوش

                                                                   تا ز خرد درنرسد راز نو

خسروی، فریبرز. « تحول برای مانایی ». سخن هفته لیزنا، شماره ۶۲۸،  ۱۷بهمن ماه ۱۴۰۱.

منتشر شده در https://www.lisna.ir/white-leaf/item/5933

از ارتقاءبخشی تا بینش ­بخشی

جیمز میل نظریه‌پرداز و از بنیانگذاران اقتصاد کلاسیک در ایتدای قرن نوزدهم بر نقش «دیده‌بانی» مطبوعات تأکید داشت. با آغاز انقلاب مشروطه در ایران نیز این نقش در شعار «مطبوعات رکن چهارم مشروطیت» تجلی یافت. در همان دوران، این نقش دیده‌بانی چنان کارساز شد که بعضی صاحبان قدرت آن را برای منافع خود خطرخیز یافتند و عده‌ای چون میرزا جهانگیرخان صوراسرافیل، جان در آن راه گذاشتند. آنان سعی داشتند که با عبور از خطوط ترسیم شده از سوی قدرت وقت، بر بینش و آگاهی جامعه بیفزایند.در همان زمان در سرمقاله صوراسرافیل می‌خوانیم:

«قلمی را که خدا در قرآن مجید بدان قسم خورده، نمی‌توان اسیر سلاسل و اغلال یک اداره مستبده کرد و مقید به قیود نظارت و ممیزی مستبدین و ظالمین نمود … قلم، که ضامن عدل و آسایش یک کشور است، نباید محبوس چاه زندان بُخت النَصّرها باشد».

اما همه مطبوعات آن دوره، هم چندان مسئولانه عمل نکردند و در مسیر تنویر افکار و بینش‌بخشی حرکت نکردند.

در دوره دکتری، درسی با عنوان تاریخ مطبوعات داشتیم که زنده‌یاد دکتر رضوانی آن را تدریس می‌کرد. ایشان در تقسیم‌بندی دوره‌های تاریخی مطبوعات از سال‌هایی در اوان مشروطیت یاد می‌کرد که در آن نشریاتی ظهور کردند که آنها را «مطبوعات فحاش» می‌نامید. آن نشریات با اخذ امکانات مالی از یک گروه، بدترین فحاشی‌ها و تمسخرها را نثار جناح مقابل می‌کردند. کار دیگر گردانندگان آن نشریات این بود که مطالب محرمانه‌ای را از زندگی خصوصی شاهزادگان و صاحب‌منصبان می‌یافتند. به آنان خبر می‌دادند که فقط در قبال دریافت پول مطلب را منتشر نخواهند کرد. فرد بیچاره هم اغلب مجبور می‌شد که به این باجگیری تن دهد.

 اینکه در این زمان در حوزه عمومی کدام نشریه مصداق کدامیک از گروه‌های فوق است موضوع این یادداشت نیست و البته در اندیشه خردمندان، ضمیر مرجعش را پیدا می‌کند. اما موضوع اصلی این یادداشت، نشریات تخصصی و پژوهشی است. شاید تقسیم این گروه از نشریات در دو دسته فوق ممکن نباشد، ولی حقیقت این است که اغلب این نشریات هم در مجموع به رسالت واقعی خود، به ویژه به وظیفۀ «دیده‌بانی» کمتر عمل کرده‌اند.

بسیاری از این نشریات با داشتن امتیاز علمی پژوهشی، منفعت‌طلبانه به «فراغت‌نامه» برای دانشجویان و «ارتقاء‌نامه» برای استادان تبدیل شده‌اند. اگر به دقت بنگریم در این موارد نه تنها به وظیفه دیده‌بانی عمل نشده بلکه با ضعف داوری مقالات و حتی حذف آن عملا با نشر آثار ضعیف و تکراری به چرخه معیوب تولید این نوع مقالات صحه نهاده‌اند. بی‌تردید این نوع از مجموعه‌ها نمی‌تواند نمایانگر توان پژوهشی کشورمان باشد.

این ارتقاء‌نامه‌ها اگر با دقت و سخت‌گیری در مطالب هم نشر یابند، مقالات آنها چنان قالبی و خشکند که کمتر فردی برای خواندن آنها اشتیاق می‌یابد. در این نشریات درج خبر، ترجمه و حتی گفتگو و نقد معمول نیست و یا خلاف مقررات است. مشتری اصلی این مجلات هم اغلب افرادی هستند که نهایتا تولیدشان از همین کیفیت برخوردار خواهد بود. بیان این حقیقت نیز که یکی از عوامل اصلی پدید آمدن این مشکل وجود اسناد و مقررات بالادستی است، از نادرستی این کجروی‌ها نمی‌کاهد.

متأسفانه وجود این قیودات کلیشه‌ای در نوشتن مقالات پژوهشی و ترویجی حتی هنر زیبانویسی را نیز فروکاسته است. کم‌کم با نسلی مواجه خواهیم شد که همچون ربات عمل می‌کند!

وجود رسانه‌هایی که خارج از قید و بندهای نشریات پژوهشی بتواند مظهر فعالیت‌های حوزه تخصصی باشد مغتنم است. این نوع رسانه‌ها با نشر نقدهای تخصصی می‌توانند همچون ناظری امین عمل کنند و کاستی‌ها را به موقع گوشزد کرده، با تقویت نکات مثبت موجب تعالی آن حوزه تخصصی شوند. علاوه بر آن این نشریات با نشر و یادداشت‌هایی خارج از چهارچوب‌های خشک و کلیشه‌ای و خبرهای حوزه تخصصی می‌توانند با مخاطبان ارتباط مؤثرتری برقرار کنند.

اکنون که قرار است کار نشریه شناسه به عنوان ارگان رسمی انجمن تداوم یابد امید داریم که بتوانیم از کاستی‌های موجود در نشریات پژوهشی درس بیاموزیم و با ایجاد تعامل با مخاطبان، محیطی پویا را برای تعاطی افکار و تبادل اخبار پدید آوریم. این مهم میسر نخواهد شد مگر با حفظ بی‌طرفی و آزاداندیشی و تحمل از سوی گردانندگان شناسه و داشتن روحیه تعامل و رواداری از سوی جامعه مخاطب.

یادمان باشد که انجمن‌ها به عنوان یک نهاد مدنی و فارغ از قیودات رسمی و اداری، کارشان نه امتیازبخشی و نه امتیازگیری است بلکه وظیفه اصلی آنان خروج از سیطره کمیت حاکم بر این حوزه و لاجرم ایجاد بینش و همدلی است. به قول حضرت مولانا:

 جان‌ شناسان از عددها فارغ‌ اند

غرقه دریای بی‌ چونند و چند

جان شو و از راه جان، جان را شناس

یار بینش شو نه فرزند قیاس


نقل از https://shenasehmag.ir/%D8%A7%D8%B2-%D8%A7%D8%B1%D8%AA%D9%82%D8%A7%D8%A1%D8%A8%D8%AE%D8%B4%DB%8C-%D8%AA%D8%A7-%D8%A8%DB%8C%D9%86%D8%B4-%D8%A8%D8%AE%D8%B4%DB%8C/

گفتگو با محسن میر حیدر،مدیر طرح ساختمان کتابخانه ملی ایران روایتی از نسل معماران عاشق

کتابداری، آرشیو و نسخه پژوهی :: مطالعات ملی کتابداری و سازماندهی اطلاعات: بهار ۱۳۸۳ – شماره ۵۷ (علمی-ترویجی) از ۱۹۷ تا ۲۱۲

تنظیم گفتگو: جلال حیدری نژاد

بنای عظیم کتابخانۀ ملی ایران رو به اتمام است، بنایی که خیلی از اهالی هنر و فرهنگ، و حتی سیاست چشم به راه آن بوده اند. دلبستگی اهل قلم و آنان که سرمایۀ عمر را در راه اعتلای هنر و فرهنگ ایران خرج کرده اند البته طبیعی و عادی می نماید؛ اما این برنامه، آغاز و انجامش چنان زوایای پیچیده ای داشته و دارد، و به قدرتهای نهان و آشکار گره خورده بوده و هست که همواره چشم و دل اهل سیاست را نیز که صرفاً باید به دنبال قدرت باشند به خود جلب و جذب نموده است. خلاصه آنکه این برنامۀ ملی و عظیم ابعاد متفاوت دارد و اقشار گوناگون را از طرق مختلف به خود جلب کرده است. از مسائل بسیار مهمی که در این برنامه به چشم می آید، طراحی، معماری و اندیشه ای ست که در این بنا به کار رفته و لاجرم از دید معماران و طراحان داخلی و خارجی پوشیده و پنهان نخواهد ماند و زمانش که برسد مورد نقد و چالش قرار خواهد گرفت و با ملاک تجربه و دانش محک خواهد خورد. شاید دلیل این مسئله آن باشد که معماران این سرزمین هر جا که عاشقانه دست به ساخت و ساز زده اند، بناهایی را آغاز و به انجام رسانده اند که پس از قرن ها و هزاره ها، چه از لحاظ استحکام و چه از لحاظ زیبایی و کارآمدی و اندیشه ای که در آن به کار رفته است، چشم و دل اهل خرد را خیره می کند. گفتگو با مهندس محسن میرحیدرکه مدیریت این برنامه را برعهده دارد، خواننده را تا حدی با ابعاد کمی و کیفی این بنای ملی آشنا می کند. چگونگی آغاز این طرح، فراز و نشیبهایی که طی سال ها داشته، اندیشه و ظرافت و همتی که در آن به کار رفته، بخش عمدۀ این گفتگو را به خود اختصاص داده استگرچه شاید نقدهایی پیرامون طراحی، معماری، بعد زیباشناسی و کارآمدی و مسائل دیگر طراحی و معماری بعدها از سوی متخصصان مطرح و پیگیری شود، اما آنچه از لحن و کلام محسن میرحیدر در ذهن می نشیند آن است که او نیز همان گونه که خود می گوید عاشقانه به این بنا اندیشیده و در طول سال ها بخشی عظیم از زندگی شخصی و جمعی خود را صرف آن نموده است. گفتگویی که در پیش رو دارید به پیشنهاد دکتر فریبرز خسروی و با حضور مهندس محسن میرحیدر و مهندس ایرج امیری صورت گرفته است و امیدواریم که توانسته باشد بعضی از پرسش هایی را که علاقه مندان به این بنا و اهالی کتاب و قلم و فرهنگ در ذهن دارند، پاسخ داده باشد.

حیدری نژاد: ضمن تشکر از شما، قبل از اینکه وارد گفتگو شویم، اگر امکان دارد کمی از خودتان برای ما بگویید تا خوانندگان ما بیشتر با شما آشنا شوند.

میرحیدر: من در سال ۱۳۱۵ در کرمانشاه متولد شدم و تحصیلات ابتدایی را در دبستان هدایت گذراندم برای دورۀ متوسطه ما به تهران آمده بودیم و من به مدرسۀ مروی می رفتم. در سال ۱۳۴۳ مدرک فوق لیسانس معماری را از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران گرفتم مدرک M.Ph در برنامه ریزی و طراحی شهری را از مؤسسۀ معماری لندن در ۱۹۷۱ دریافت کردم تاکنون طرحهای زیادی را در کشور انجام دادم و هم اکنون مدیر عامل شرکت مهندسان مشاور پیرراز هستم و مدیریت برنامۀ ساختمان کتابخانۀ ملی را برعهده دارم.

خسروی: چه شد که شما به این برنامه پرداختید و به حوزۀ کتابداری و اطلاع رسانی وارد شدید؟

میرحیدر: کار اصلی مهندسین مشاور ما برنامه های تحقیقاتی و دانشگاهی بود و ما جزء آن دسته از مشاورینی بودیم که کار را به سامان می رساندیم. وزارت مسکن نیز در آن زمان که این برنامه مطرح شد به دنبال کسانی بود که هم اهل مطالعه باشند و هم طرح های مناسبیی داشته باشند و البته جدی و پیگیر کار نیز باشند. به هر حال در سال ۱۳۶۷ مهندسان مشاور پیرراز که سرپرست طراحی معماری آن را مرحوم یوسف شریعت زاده بر عهده داشت و با مدیریت من این طرح اجرا شد و با اینکه مشکلات و دشواری های بسیار نیز وجود داشت، اما عاشقانه به کار ادامه دادیم.

خسروی: این برنامه چگونه آغاز شد؟

 میرحیدر: ما مطالعات خودمان را از سال ۱۳۶۸ شروع کردیم ولی به دلیل نبود زمین، این مطالعات تا سال ۱۳۷۱ طول کشید. هر جا دنبال زمین می رفتند زمین مناسب گیر نمی آوردند. حتی قرار بود زندان قصر را به این طرح اختصاص دهند ولی به دلیل دسترسی های نامطلوب آن و اینکه آنجا ۵۰ چاه فاضلاب اشباع شده داشت مورد قبول واقع نشد، تا اینکه تپه های عباس آباد مطرح شد و سرانجام همین جایی که الان ساختمان کتابخانۀ ملی ساخته شده است انتخاب شد. درست در این زمان بود که کار طراحی ما می توانست شروع شود. به هرحال مدتی که به دنبال زمین بودند فرصتی شد برای ما تا با کتابخانه های ملی در دنیا آشنا شویم و بدانیم که کار را چگونه باید طراحی کنیم، کار البته کمی طولانی شد ولی توانستیماز طرحی که پیشنهاد کرده بودیم با قدرت دفاع کنیم.

حیدری نژاد: اگر امکان دارد قبل از ورود به حوزه های دیگر دربارۀ تاریخچۀ طرح ساختمان کتابخانه ملی توضیحات مختصری بفرمایید تا خوانندگان در جریان چگونگی آغاز و انجام این طرح قرار بگیرند.

میرحیدر: برنامه ی اولیۀ کالبد ساختمان جدید کتابخانۀ ملی در سال ۱۳۵۵ توسط کمیته ای مرکب از کارشناسان متخصص کتابخانه های ملی تدوین شد. برمبنای این برنامه و در سال ۱۳۵۷ برای تهیۀ طرح کتابخانه مسابقه ای بین المللی برگزار شد، نزدیک به ۶۰۰ طرح تحویل دفتر مرکزی کتابخانه گردید. در مرحلۀ اول ۸۲ طرح از میان طرح ها انتخاب شد و درمراحل بعدی ۱۳ طرح به عنوان طرح های برگزیده قلمداد شدند. از میان آنها طرحGERKEN VON   از شرکتMARC AND PARTNERS جمهوری فدرال آلمان به عنوان برندۀ اول انتخاب گردید.

در ۱۳۶۹ که اجرای این طرح مجدداً در دستور کار قرار گرفت، با توجه به گذشت ۱۵ سال از تدوین برنامۀ اولیۀ طرح، بازبینی و انطباق آن با نیازهای نوین روز و اهداف جمهوری اسلامی ایران ضرورت پیدا نمود.

با نظر کارشناسان کتابخانۀ ملی اصلاح برنامه در سال ۱۳۷۰ به انجام رسید و زیربنای فضاهای ناخالص طرح در حدود ۰۰۰, ۱۲۸ مترمربع تعیین و تصویب گردید. در ۱۳۷۳ تصمیم گرفته شد که زیربنای کتابخانه ی ملی به حدود۹۷۰۰۰ مترمربع کاهش یابد. در این راه تلاش شد تا ظرفیت مخازن و منابع کتابخانه حتی المقدور کاهش نیابد. نتیجتاً در برنامۀ مصوب نهایی مجموعۀ مخازن کتاب ها در شرایط عادی می تواند، تا حدود ۴ میلیون جلد و در صورتی که از نظام قفسه بندی فشرده و با ربات استفاده گردد تا ۷ میلیون جلد کتاب ، نشریات ادواری و دیگر منابع را در خود جای دهد و به موازات انجام مطالعات لازم برای تدوین برنامه و تهیه ی طرح، مطالعات گسترده ای برای انتخاب زمین مناسب جهت احداث کتابخانه آغاز شد و نهایتاً محل اجرای طرح در زمینی به وسعت ۰۰۰ , ۶۲ مترمربع و در اراضی عباس آباد تثبیت گردید. 

خسروی: تا آنجا که من به یاد دارم برای طراحی و انجام این طرح مسابقه ای ترتیب داده شد و ۵ شرکت طرح های خود را ارائه کردند و در نهایت شما برندۀ آن مسابقه شدید. لطف کنید در این مورد صحبت بفرمایید.

میرحیدر: بله همینطور است که گفتید. پس از تعیین و تصویب ظرفیت و مشخص شدن زمین، تهیۀ طرح اولیۀ کتابخانه ی ملی میان پنج شرکت مهندسی مشاور مجرب و سرشناس به مسابقه گذاشته شد و نهایتاً در مردادماه ۱۳۷۴، هیئت داوران با اعلام نظر خود به سازمان مجری ساختمانها و تاسیسات دولتی و عمومی به کار خود پایان داد و پس از بررسی و بحث کافی دربارۀ طرح ها و مطالعۀ گزارش ارزیابی فنی کارشناسان سازه و تأسیسات و کتابداری، متفقاٌ طرح معماری تهیه شده توسط مهندسان مشاور پیرراز را به عنوان طرح منتخب اعلام کردند و دربارۀ رتبه بندی چهار طرح دیگر نظری اعلام ننمودند.

خسروی: شما قبل از طراحی و شروع کار، کتابخانه های ملی بعضی از کشورها را دیده بودید، پرسش من این است که کدام یک از کتابخانه های ملی که دیدید در طرح و کار شما تأثیر گذاشت؟

میرحیدر: این مسئله برمی گردد به طرز تفکر ما دربارۀ معماری، ” ما در معماری اعتقاد داریم که ما فرم یابنده هستیم نه فرم دهنده.” به همین دلیل همۀ برنامه های فرمال نه تنها تاثیری روی کار ما نداشت بلکه ما با دیدن آنها عیب های آنها را نیز معلوم می کردیم از جمله  کتابخانه ملی پاریس، کتابخانه ملی پاریس یک بنای فرمال است که در آن مبالغه زیاد شده است به این ترتیب که چون کتابخانه ملی ست آمده اند و آن را به صورت کتاب طراحی کرده اند و اگر این گونه به معماری نگاه شود برای مثال یک رستوران را نیز باید به شکل بشقاب و قاشق طراحی کرد. میخواهم بگویم که یک بنا صرفا در شکل ظاهری خلاصه نمی شود. ما  با توجه به اینکه فرم یابنده هستیم و فرم را از میان عملکرد تکنولوژی، و هویت پیدا می کنیم کتابخانه ای مانند کتابخانۀ انگلیس به ما نزدیکتر است تا کتابخانۀ ملی فرانسه؛ زیرا کتابخانه ملی انگلیس جزو ساختمانهای ماندگار است و ساختمان ماندگار نمی تواند تابع مد روز باشد. بنابراین ما تلاش می کنیم به سمت فرمهای تجربه شده برویم، فرم هایی که به نوعی پذیرفته شده و مورد قبول واقع شده است. یک نکته را هم در  اینجا بگویم  که  ما وقتی از هویت حرف می زنیم منظورمان این نیست که برای مثال ساختمانی به سبک زمان صفویه بسازیم که هویت ما را نشان دهد، هویت تابعی از دو عنصر زمان و مکان است و وقتی این دو تغییر می یابند هویت هم تغییر می کند. خلاصه آنکه ما رفتیم به سوی ساختمانهایی که فرمهای ماندگار دارند.

خسروی، اگر ساختمانها را به دو دستۀ فرم گرا و کارکرد مدار تقسیم کنیم، این ساختمان را شما بیشتر در کدام دسته قرار می دهید.

میرحیدر: ببینید. مسئله معماری در این زمان صرفاً عملکرد نیست، البته یک زمانی بود اما حالا نیست. ملاحظات خاص دیگری نیز مطرح شده از جمله صرفه جویی در انرژی، توجه به توسعۀ پایدار و موارد دیگر. اینها به همان اندازه که کارکرد اهمیت دارده مهم هستند و شما نمیی توانید اینها را کنار بگذارید و صرفاً به عملکرد توجه داشته باشید. به طور کلی ساختمانهای کار کردمدار و فرم گرا با یکدیگر تعامل دارند و  بر روی هم تأثیر می گذارند و اگر این تعامل مثبت باشد آن طرح موفق خواهد بود. در کتابخانۀ ملی به جز فرم و کارکرد مسئله ای دیگر وجود دارد که بسیار پراهمیت است و آن مسئلۀ مرحله بندی و اجراست و آنقدر مهم است که همه چیز را تحت تأثیر قرار می دهد. وقتی قرار است از ساختمان برای ۲۰۰ سال استفاده شود برای مثال می گویند که اگر یکجا ساخته شود بهتر است، ولی کتابخانۀ ملی انگلیس این کار را نکرده است و آمده یک برش از یک کیک را اجرا کرده است. اما در کتابخانۀ ملی ایران قرار ما بر این بوده که کل سازه و نماسازی و مجموعه سازی را یکجا و در یک مرحله اما داخلش را در دو یا سه مرحله  به انجام  برسانیم و این مسئله روی فرم و عملکرد اثر می گذارد میخواهم بگویم که به جز فرم و کارکردمسائل مهم دیگری نیز در معماری باید لحاظ شود.

خسروی: فرمودید که در طراحی برنامه، ملاحظات توسعۀ پایدار در آن لحاظ شده است. لطفاً کمی در این باره توضیح دهید.

میرحیدر: اجازه دهید تا اول نکته ای را در اینجا اضافه کنم. ما در طراحی برنامه ضوابط اصلی داریم مانند زلزله که بسیار تعیین کننده است و مسائل دیگر که فرعی و کم اهمیت تر هستند و جزء ملاحظات به شمار می آیند. ببینید ما الان در ۵۰۰ متری گسل های داوودیه هستیم و به همین دلیل این ساختمان نمیتوانست مرتفع باشد و متاسفانه خیلی ها این مسئله را درک نمی کنند. یادم می آید که یکی گفته بود. ساختمان ناپیدای کتابخانۀ ملی؛اگر دیده شدن ساختمان مهم است، آنوقت ما باید یک بنای ۳۰ طبقه می ساختیم تا از خیابانهای اطراف دیده شود. ببینید، وقتی ما در منطقۀ زلزله خیز هستیم و جرم ساختمان هم زیاد است طبیعی است که خیلی چیزها را باید لحاظ کنیم مثلا اینکه بخشهای سنگین مثل مخازن کتاب در طبقه اول یا همکف باشد. از دیگر ملاحظات که به توسعۀ پایدار ربط دارد استفادۀ درست و بهینه از منابع است. اصولا یکی از مسائلی که در توسعۀ پایدار مطرح می شود این است که ما به نوعی از امکانات و منابعی که در اختیار داریم استفاده کنیم که نسلهای دیگر متضرر نشوند. یعنی مثلا اگر از نفت، آهن، مس و موادی از این قبیل که تولید و تجدید نمی شوند قرار است استفاده کنیم حتماً باید به بهترین صورت و مفیدترین وضعیت باشد. برای همین ما در ساختمان کتابخانۀ ملی نیز این را در نظر داشتیم و سعی کردیم از مصالحی مثل خاک، گچ و سیمان که در طبیعت از فراوانی نسبی برخوردارند بیشتر استفاده کنیم.

خسروی، اگر امکان دارد کمی از مرحوم شریعت زاده برای ما بگوید. بنده این افتخار را داشتم که چندین بار ایشان را در کمیتۀ تجهیز ملاقات کنم و در گفتگوهایی که انجام می شد من این طور دریافتم که ایشان همۀ   زوایای  این  بنا را در ذهن دارند  و با توجه  به پیچیدگی و بزرگ بودن این بنا فقط یک ذهن خلاق و عاشق می تواند این گونه همه چیز را در خود حفظ کند.

میرحیدر: بدون اغراق بگویم شریعت زاده جزء معماران منحصر به فرد ایران بوده امتیاز شریعت زاده نسبت به آرشیتکت های دیگر قوۀ تصور او بود. متأسفانه در این سالها آمدن کامپیوتر باعث شده که آرشیتکت ها قوه تصور خود را تا حد زیادی از دست بدهند زیرا عادت کردهه اند که همه چیز را در صفحه مانیتور ببینند. ولی قدیمی ها این گونه نبودند و شریعت زاده خیلی به پرسپکتیو و احجام داخلی توجه داشت به نظر من معماری کشور با از دست دادن یوسف صدمه دید. طراحی این برنامه آخرین کار شریعت زاده بود و احاطۀ او به دلیل مطالعۀ او بود. یکی از ویژگیهای دیگر یوسف تسلط او بر طراحی فضا بود نه حجم طراحی حجم به نظر من بسیار ساده تر از طراحی فضاست و او معتقد نبود که حجم در درجۀ اول اهمیت است، زیرا حجم بنا راشما فقط می توانید از آسمان ببینید البته به حجم بی اعتا نبود بلکه بهتر است بگویم به آن قسمت از حجم توجه داشت که در دید انسان بود. برای نمونه کتابخانۀ ملی فرانسه به گونه ای ست که آن چیزی که طراح در مانیتور دیده است در طبیعت دیده نمی شود وقتی نزدیک آن هستیم شما بلوک های جدا از هم را می بینید، و وقتی از دور به آن نگاه می کنید ساختمانها و درخت ها طوری جلوی دید شما رامی گیرند که هیچ گاه آن کلیتی که در مانیتور دیده شده قابل رؤیت نیست. به هرحال آدمی که مطالعه می کند خیلی چیزها را متوجه می شود و خیلی چیزها برایش به عنوان اصول مطرح می شود برای مثال یکی از مطالبی که دربارۀ کتابخانۀ ملی گفته اند این است که بنا نباید ترساننده باشد باید جذب کننده و چشم نواز و متواضع باشد. در حالی که برای ساختمان وزارت جنگ حتماً باید طور دیگر فکر کرد و طرح ریخت. خلاصه آنکه خیلی مطلب کلی و جزئی وجود دارد که  یک طراح  باید به هنگام طراحی به آنها توجه کند. ویژگی شریعت زاده تسلط بر طراحی فضا بود که از نیازهای اصلی این برنامه محسوب می شد. او در کار طراحی یک بنا سعی می کرد که به موضوع و برنامۀ طرح و ملزومات تحقق آن احاطۀ کامل پیدا کند از آخرین دستاوردهای فناوری و آخرین تحولات فنی و حرفه ای مربوط به راهبری و ادارۀ برنامه مطلع باشد و طرح های موفق و ناموفق مشابه را عمیقاً مطالعه نماید. با آثار برجستۀ معماری قدیم و جدید دیگر کشورها آشنایی داشت و حتی قادر به اخذ و استفادۀ مناسب و بجای عناصری از آنها در کار معماری بود. آشنایی زیادی با موسیقی ادبیات و هنرهای تجسمی ایران و جهان و به ویژه روح معماری این سرزمین که از عواملی چون اقلیم، آب و هوا، فرهنگ، پیشینۀ تاریخی و مانند آنها منتج می شود داشت.
ما در معماری اعتقاد داریم که فرم یابنده هستیم نه فرم دهنده. روح معماری این سرزمین تواضع است.

حیدری نژاد: جناب مهندس میرحیدر، قبل از پرسش اصلی که در ذهن دارم مایلم بدانم که قبل از آغاز این طرح، آیا کتابخانۀ ملی دربارۀ چگونگی بنا یا ویژگیهایی که باید داشته باشد مطالبی را به شما گفته بود یا اینکه شما براساس نوع دیدگاه و تجربۀ خود طرح را پیشنهاد کردید و آنها نیز پذیرفتند؟

میرحیدر: ببینید. یک برنامه ریزی ۵۰۰ صفحه ای در سال ۱۳۵۵ برای کتابخانۀ ملی شده بود و همۀ فضاهای کتابخانه در واقع مشخص شده بود با ویژگیهای فضا از نظر سرما، گرما، رطوبت، نور و ارتباط آن با سایر فضاها. همۀ اینها با جداول و گراف های ویژه مشخص شده بوده پس این از بابت درخواست کارفرما! اما آنچه که این طرح را با طرحهای مانند ساختمان بیمارستان دانشگاه و سینما و… متفاوت می کند. این است که در این گونه برنامه ها افراد زیادی با تجربه های گوناگون کار می کنند  اما  کتابخانه ی ملی  که  در هر کشور منحصر به فرد است طبعا نمی تواند آدمهای حرفه ای با تجربه های زیاد داشته باشد، زیرا هر کشور فقط یک کتابخانه ملی دارد قبل از انقلاب کارشناسان کتابخانۀ ملی به اضافۀ یک کارشناس برنامه ریزی بلژیکی بر روی طرح کتابخانۀ ملی کار کردند. بعد از انقلاب در این برنامه چندین بار تجدید نظر شد ولی تغییر چندانی در آن به وجود نیامد. مثلا آمدند گفتند که مهمانسرای آن را حذف کنید ولی همین چند وقت قبل که مهمان داشتند این سؤال پیش آمد که حال با این میهمانان چه باید کرد خلاصه اینکه ما همواره از نظر کارشناسان کتابخانۀ ملی استفاده کردیم و اینطور نیست که آرشیتکت به میل خودش رفتار کند.

حیدری نژاد: تا اینجا جنابعالی دربارۀ فرم دهی فرمیابی صحبت کردید  و اشاره ی نقادانه ای  نیز به ساختمان کتابخانۀ ملی فرانسه داشتید، و همچنین به طور ضمنی اشاره کردید که بحث کارکرد یک بحث قدیمی ست و وارد بحث توسعۀ پایدار و تاثیر آن بر روی بنا شدید، حالا صحبت این است که شما بحث کارکرد را تا حدی منتفی و کهنه قلمداد کردید ولی در عمل به نظر می آید که بسیار به آن بها داده اید و هر کاری که در این بنا صورت گرفته نشانی از خدمت و کارکرد دارد، در حالی که به نظر می رسد به بعد زیباشناسی آن زیاد توجه نشده است. تاریخ معماری این سرزمین از ۲۵۰۰ سال قبل تاکنون نشان می دهد که کارکرد و زیبایی همدیگر را نفی نمی کنند و هرجا معماران  ایرانی دست به ساخت و ساز زده اند  می توان زیبایی را در کنار کارکرد  دید.  حال  شما  به عنوان  مجری  برنامه  بفرمایید که چه  فاکتورهای زیباشناسانه ای قابل رؤیت است که متأثر از فرهنگ، تاریخ و اقلیم این سرزمین باشد؟

میرحیدر: ببینید، هیچ آرشیتکتی نیست که دغدغۀ فرم نداشته باشد، اما همه چیز را در فرم خلاصه کردن زیاد خوب نیست. تردیدی نیست که از نظر زیباشناختی نیز بر روی بنا توجه و تأکید داشتیم که این مسئله به نیازهای انسانی نیز ربط پیدا می کند مانند مسئله دید که اگر بهه آن توجه نشود مشکل پیش می آید. بعد دیگر زیبایی ساده بودن است که برای ساختمان های ماندگار آن را در نظر می گیرند، یعنی ساختمان ماندگار نمی تواند ساده نباشد،زیرا اگر این گونه نباشد خیلی زود از چشم می افتد. نکتۀ دیگر در ساختمان کتابخانۀ ملی این است که زیبایی مبنای منطقی دارد مثل همین ستونهایی که شما در بخشهای گوناگون ساختمان می بینید و هرکس نیز یک توضیح و تفسیر زیباشناسی برای آن دارد اما رهیافت خود ما براساس منطق است. هرگونه فاکتور زیباشناختی در معماری اگر دارای مبنای منطقی نباشد قابل ارزیابی نیست.
روح معماری این سرزمین تواضع است و فروتنی به دور از خودنمایی و تظاهر، دلپذیری و چشم نوازی ست و به خودخوانی آرامش بخش ، وحدت است در عین کثرت ، کثرت است در عین وحدت، و نشانه ای از عشق و اشاره ای به او برای حصول به این معنا خود را از هر قید و بند رنگ تعلق می رهاند و از هر چیز به تناسب بهره می برد از تقارن کامل تا عدم تقارن کامل از سادگی محض تا فورانی از تزئینات پرکار و ظریف از قوس و گنبد تا مخروط و هرم چندوجهی.

حیدری نژاد: بنده اصلاً منکر مبانی منطقی که گفتید نیستم ولی می گویم چه اشکالی دارد که اگر کسی وارد کتابخانۀ ملی ایران می شود، با ۲۵۰۰ سال قدمت معماری که ما داریم، هویت فرهنگی و تاریخی و هنری ما را ببیند و حس کند؟ همین آجرهای قرمز رنگ که شما به کاربرده اید، نشانه ایست از معماری دورۀ ساسانی و حالا من می گویم چرا این نشانه ها کم است یا اینکه خوب دیده نمی شود؟ 

میرحیدر: فکر می کنم اگرمن کمی بیشتر توضیح دهم شما پاسخ پرسش خود را دریافت کنید. فضاهایی که مورد مراجعان مردمان است به طور طبیعی در طبقۀ هم تراز میدان و یک طبقه زیر و یک طبقه روی آن قرار دارند و چون شاخه هایی درخت یا درختانی در زیر نور در همم بافته شده اند. نور افق از روزنه های حاشیۀ فضاها و نور خط الرأسی از نورگیرهای سقفی و نور پیشانی از پنجره های اسپری، همه این فضاها را غرق در نور می کنند. جستجوی نور، فضاهایی را در جوار فضاهای پیرامونی با سقف کوتاه به ارتفاع تا سه طبقه می رساند که یادآور تالارهای مرتفع معماری گذشته در ترکیب با شاه نشینهای اطراف آن است. بیشترین و دلچسب ترین نور از نورگیرهای سقفی و پیشانی ها، مشابه بازارها و تیمچه ها و مساجد گذشته تأمین می شود. روزنه هایی که در نما به چشم می آیند محدود و کوچکند و بناهای ماُلوف و تک افتاده ای چون کاروانسراها، قلعه ها و ارگ ها را که شمارشان به خاطر بافت فشردۀ شهرها زیاد نیست تداعی می کند.

مخازن  همجوار  تالارهای مطالعه  که  به روشنی  نیاز   ندارند ، به طرف جبهۀ غرب که پنجره های گسترده را برنمی تابد کشیده شده اند. مخازن بستۀ مرکزی که سنگین ترین فضاهای طرح هستند زیر این فضاها قرار می گیرند و مرکز ثقل بنا را پایین می آورند و برای احتراز از نور و سیلاب احتمالی از حاشیۀ بنا دور شده اند. سبک ترین عنصر طرح یعنی دفاتر ریاست و دفاتر خدمات اداری به بالاترین تراز ساختمان صعود نموده و برفراز این دفاتر، فضای نصب آنتن ها و بشقابهای مخابراتی در نظر گرفته است. فضاهای خدمات پشتیبانی و سایر فضاهای جنبی در حاشیه و در سطوحی که از سطح زمین بالاتر است، در اطراف تالارهای مطالعه و مخازن  و حتی در طبقات  پایین نزدیک سطح زمین در جبهۀ غرب، در پناه درختان خزان دار،  جای خود را در ارتباط  با روشنایی پیدا نموده اند. و بالاخره در پایین ترین ترازها و کف دره که هنوز از خیابان جنوبی بالاتر است، توقف گاه اتومبیلها و شماری فضاهای خدماتی نظیر باراندازها و خدمات وابسته مستقر گردیده اند. فضاهای پارکینگها به طور طبیعی از حاشیه بنا تهویه می شود و سیلابی نیز اگر از سکوهای دور بنا که چون سدی در مقابل آن هستند عبور کند از پایین ترین سطح به جنوب هدایت می شود.

اندام کلی بنا، ترکیبی بالارونده و دور شونده سیال و شناور در فضا را یافته است که با همه سویی که در شکل کلی دارد جهت بخصوصی را القا نمی کند به سمتی و به بیننده ای نظر ندارد بلکه دید را به تدریج به بالاتر و دورتر و بالاخره به بی نهایت می کشد. سکوهای اطراف که یادآور باغهای کوهپایه ای این سرزمین هستند، ترکیب هرمی بنا را تا کناره های زمین ادامه میدهند و همۀ محوطه و ساختمان را به صورت اندامی یکپارچه و یادواره گونه در می آورند و این یادواره ای نیست که با جدا شدن از محیط پیرامون بخواهد خود را نشان دهد – که چنین چیزی نداریم – بلکه با دوستی با محیط به این مرتبه می رسد. آنچه در همه یادواره ها هست تأثیر ذوق و سلیقه و آشنایی های مردم سرزمین است که از راه روحیه و سلیقۀ معمار در اندام بنا تعیین خود را می یابد. آنچه از ذوق و سلیقه و ترجیحات مردم در معماری هر سرزمین نسبتاٌ ماندگار است، نور و آب و هواست که هم ساختمانهای پیشینیان را شکل داده است و هم سلیقه های مردمان را نسبت به شکل ها و رنگ ها. برای مثال با وجود اینکه در این سرزمین کاهگل و بام غلتان ور افتاده و تکنیک عایق رطوبت در مرحله نازلی ست، باز بام افقی به دلیل آشنا بودن شکل و سنگینی آن دوام دارد و با سقف شیبدار و سبک با تردید برخورد می شود در صورتی که مثلا در سرزمینهای مرطوب اروپا که تکنیک عایق کردن رطوبت برای سقف مسطح پیشرفته است، هنوز سقف شیبدار به خاطر جای داشتن در اذهان معمار و مردمان سرزمین در ساختمانهای امروزی ظاهر می شوند که نمونه ای از آن ساختمان جدید کتابخانۀ ملی انگلیس است.

کیفیت نور سرزمینها در شکل دادن به سلیقه ها در مورد رنگ نیز تأثیر قطعی دارد و این از ترکیب رنگ در نمای بناها  تا رنگ  پوشش مردمان دیده می شود. سطوح بزرگ با رنگهای تند و چشمگیر در زیر آفتاب سرزمین ما به دل نمی نشیند. در حالی که در سرزمینهای ابری و بارانی با کیفیت دیگر نور، این مسئله کاملا برعکس است. رنگ مسلط در واحدهای کویری سرزمینها رنگ خاک، کاهگل یا آجر است و گاه در ترکیب با سطوح کاشی عمدتاً در طیف های گوناگون آبی از آسمانی تا فیروزه ای۔ آجر در معماری پیشینیان ما که بهه وجه حیرت آوری عظمت و تواضع در آن ترکیب شده است، چون پهلوانان مردم دوست داستانهای ما جایگاه با اهمیتی دارد کوچکی ابعاد آجرر که می توان با یک دست آنرا بلند کرد و با دست دیگر ملات ریخت، در ترکیب با عظمت بنا این احساس را القاء می کند که این عظمت ساختۀ انسانهایی مثل بقیۀ انسانها و مال خود ماست و فقط صبر و ایمان سازنده، این عظمت و زیبایی را به وجود آورده است. آجر که مادۀ اصلی آن خاک است از مصالحی ست که فراوانی نسبی زیادی در طبیعت دارد و سهم اصلی ما از این مصالح نسبتاٌ زیاد است. لذا استفاده از آجر در احداث بنا از نظر توسعۀ پایدار و صرفه جویی در مصالح و انرژی بسیار مطلوب است.

آجر با قطعات یکسان در سطوح وسیع یا به صورت ساده و یا با تزئینی که از طرز چیدن آن حاصل می شود به کارگرفته شده است و همچنین قطعات آجر با قالب ها و شکلهای مختلف با هم ترکیب شده اند. اصولا معماری ایرانی به خصوص پس از اسلام را معماری مزین دانسته اند. در این معماری، پیروی تزیین از ساختار بنا اصل نیست بلکه ساختار بنا ان است که فنون زمان اجازه می دهد و معمار ایرانی بیان آنرا الزامی نمیداند وآن را  پایه ای برای تزیین  تلقی  می کند. گاه لازم می داند  برای خوش آیند بیننده و خط بصر او، و باز در جهت تواضع معمار این ساختار با شکلهای دیگر پوشیده شود. مقرنسهای ایوان ها و دیوارهای اسپری بالا که بالاخره در زیر قطعات کوچک کاشی غرق می شوند نمونه این تمایل است که بعضی به دفاع و تحسین از آن برخاسته اند ولی بعضی دیگر این را ضعف معماری ایران دانسته اند و حتی آن   را  از  ردۀ  معماری  بیرون رانده اند. در مورد طرح کتابخانۀ ملی به خصوص برای تأکید بر وزن و سنگینی موضوع طرح و خلوص معماری آن تزئین و ایجاد نقش و نگار در ساختار خارجی و نمای آن به صورت آجر چینی ساده و ایجاد نقش با آجر و حفظ خلوص معماری کتابخانه آشکار شده است.

خسروی: به نظر من وقتی طراح و معمار هر دو ایرانی هستند، بنا نمی تواند خالی از هنر و فرهنگ ایرانی باشد و حتی یکی از دوستان من که چندی پیش از اینجا بازدید کرده بود، می گفت که اینجا اصفهان نیست ولی من جلوه هایی از هنر اصفهان را در آن میبینم.

حیدری نژاد: از توضیحات مهندس میرحیدر من اینطور فهمیدم که ایشان درصدد بوده اند که با توجه به فاکتورهای فرهنگی و هنری، به نوعی به معماری جدید هم توجه داشته باشند، و حالا پرسش من این است که در این معماری و طراحی که صورت گرفته آیا به انسان جدید هم توجه شده است، انسان هزارۀ سوم انسانی عجول و تنوع طلب است، و به دلایل فشارهای محیطی زود خسته می شود، آیا فضاهای داخلی این بنا به گونه ای هست که این انسان جدید بتواند شش یا هفت ساعت در اینجا به مطالعه بپردازد؟

میرحیدر: اگر کلی بخواهیم حرف بزنیم من جوابی برای شما ندارم چون تئوریسین نیستم ولی اگر مورد به مورد پیش برویم می توانم تا حدی مسئله را باز کنم. ما البته قرار نیست که در اینجا پاسخ تنوع طلبی آدمها را  بدهیم آنها  باید جای  دیگری بروند،  اما باید  حواسمانن باشد. آن آدمی که می آید اینجا چه چیزهایی احتمال دارد که او را خسته کند. کتابخانۀ ملی را بعضی معتقدند باید موزۀ کتاب نامید. ما وقتی به نیازهای آن انسانی که وارد اینجا می شود میپردازیم باید به فضا توجه کنیم، به نور، به رنگ، صوت، آمد و رفت،  بالا و پایین رفتن و  موارد دیگر  ما تقریباً   به  همۀ اینها توجه  کرده ایم اما  اینکه  ما  چقدر موفق بوده ایم بحث دیگری ست. زیر اما هم محدودیت ها و ضعف های فنی داشته ایم ولی تلاش شده که این مسائل در نظر گرفته شود.

خسروی: لطفاً  بفرمایید علاوه بر توجه به برنامۀ عملکرد و وجوه زیبایی شناختی که ویژگی طراحی و معماری ست چه معیارها یا ملاحظاتی در طراحی این برنامه موثر بوده است؟

 میرحیدر: کتابخانۀ ملی خزانه دار و حارس میراث نوشتاری، دیداری و شنیداری ملت است و به این اعتبار ریشه در خاک میهن و پای در گذشتۀ ملت دارد اما افزون بر این، کتابخانۀ ملی گردآورندۀ محصولات مجموعه تلاش های فرهنگی هنری، علمی و فنی کشور و قلب نظامم اطلاع رسانی کشور ما هم هست و با توجه  به جایگاه محوری اطلاعات و اطلاع رسانی در تمدن کنونی نهادی ست که در عین حفظ میراث دیروز، نقشی فعال در شکل دادن به امروز و تغییر جامعه به سوی فردای متعالی دارد و به این اعتبار کمتر نهادی را میتوان یافت که چنین پیوند اساسی با وضع حال و سرنوشت آیندۀ نسبتاً دور ملت داشته باشد. ملزومات پاسخگویی به این وظایف چندگانه مجموع تجارب حاصل از راهبری و طراحی کتابخانه های ملی و مراکز ملی اطلاع رسانی که به شکل توصیه ها و رهنمودهای کارشناسی ارائه شده است، و در مجموع تصمیماتی که برای تسهیل تحقق رسالت های کتابخانۀ ملی توسط کارشناسان اتخاذ گشته قطعی ترین    تأثیرات را بر شکل گیری طرح معماری آن می گذارد. اینها همه دلالت بر اندارد که در چنین طرح هایی طبع آزمایی های سلیقه ای و به کارگیری شکل های دلخواه مطلوب نیست و حرکت از پیشفرض های جزمی در مورد سبک و سنت و نوآوری، و تلاش در تحمیل آنها بر طرح، می تواند منجر به اخلال در کارکرد کتابخانه و دور شدن آن از تحقق اهدافش شود. عوامل شکل دهندۀ طرح را به طرق مختلف می توان دسته بندی کرد مثلا می توان این عوامل را به محدودیت ها، امکانات، تصمیمات و انتخاب ها تقسیم کرد. می توان آنها را براساس ترتیبی که در طول شکل یابی طرح ظاهر شده اند. یا بر مبنای اهمیت و دامنۀ تاثیرگذاریشان بررسی کرد. اما به هر وجه آنچه اهمیت دارد آن است که از مسائل و نکات کلی تر و مهم تر و تاثیرگذارتر آغاز نمود و تدریجاٌ به جزئیات پرداخت. ابتدا مهمترین محدودیتها و خصوصیاتی که در طرح کتابخانۀ ملی به سبب ماهیت ویژۀ این بنا وجود دارد و بر شکل گیری معماری آن اثر می گذارد. این محدودیت ها و خصوصیات را میتوان اجمالا خصوصیات ذاتی طرح نامید. سپس آن دسته از عواملی که مربوط به محیط پیرامونی و محل استقرار کتابخانه است بررسی شود که شامل موقعیت زمین ابعاد و خصوصیات زمین و شرایط اقلیمی منطقه و امثال آن است و به اجمال می توان بر آنها عنوان خصوصیات محیطی و پیرامونی طرح را نهاد.

حیدری نژاد: در صورت امکان توضیحاتی نیز دربارۀ خصوصیات ذاتی طرح کتابخانۀ ملی و ملاحظاتی که در آن انجام شده و تأثیری که محیط جغرافیایی بر آن داشته برای ما صحبت کنید.

میرحیدر : خصوصیات ذاتی طرح کتابخانۀ ملی عبارتند از:

تحولات آینده در فناوری و وظایف و عملکرد کتابخانه و ضرورت انعطاف پذیری طرح،

دسترسیها و روابط داخلی و کارکردهای کتابخانۀ ملی

و نیز ملاحظات متعددی چون

ملاحظات سازه ویژۀ کتابخانۀ ملی و موضوع زلزله

ملاحظات توسعۀ پایدار و صرفه جویی در انرژی،

ملاحظات نورگیری فضاها،

ملاحظات تأسیساتی طرح کتابخانۀ ملی

ملاحظات هوشمندی بنا و ارتباطات ملی و بین المللی

 و اما دربارۀ خصوصیات محیطی و پیرامونی در طرح کتابخانۀ ملی باید بگویم، شرایط اقلیمی و جغرافیایی یک کشور یا یک منطقه از همان کشور، در چگونگی طرح بناها در آن منطقه مؤثر بوده و یکی از مهمترین عوامل شکل دهنده  به معماری  یک سرزمین است. دمای هوا میزان رطوبت، بارندگی و شدت آن تعداد روزهای آفتابی سال و مدت زمان روشنایی طبیعی باد و شدت و جهات وزش آن در فصول مختلف، شدت درخشندگی نور، مقاومت خاک و زلزله خیزی منطقه و امثال آنها در زمرۀ این  عوا مل  اند. سنت های معماری یک سرزمین طی قرون متمادی به نحوی ایجاد می شود و تحول می یابد که بناها با این شرایط محیطی هماهنگ  گردند و میزان لطمات به حداقل و میزان استفاده از مواهب طبیعی به حداکثر رسانده شوند.
روشن است که امروزه دستاوردهای فناورانه این امکان را فراهم آورده که حجم و شکل ساختمانها تا حدود زیادی فارغ از چنین ملاحظاتی تعیین شوند و ملا بتوان در یک منطقۀ زلزلهخیز برجی چند ده طبقه و در منطقهای بابارندگی های شدید و فراوان ساختمانی مسطح و بدون سقف شیدار ساخت. فرض میکنیم گاهی اوقات با صرف هزینه های بیشتر اما این دستاوردهاشمشیر دو دم هستند و باید با احتیاط به کار گرفته شوند. تفریط آنجاست که چشم بر آنها بپوشیم و خود را از امکانات گستردهای که عرضه می دارند محروم سازیم. افراط آن است که به بهانۀ همگامی با پیشرفت های فناورانه محصول قرنها تلاش و تفکر هزاران هزار معمار و سازنده و امکاناتی را که کار آنها برای ما فراهم آورده است یکسره به کنار نهیم.
استفادۀ  توأمان از هردوی این قابلیتها، بدون در غلتیدن به  فرمالیسم  تفریطی یا فناوری زدگی افراطی مهمترین موضوع معماری معاصر این سرزمین و دشوارترین و در عین حال زیباترین چالش آن است.

حیدری نژاد: لطفاً مشخصات طرح، زیربنا، وسعت زمین و فضاهای سبز و مانند آنها را بیان نمایید.

زیربنای طرح کتابخانۀ ملی حدود ۹۷٫۰۰۰ مترمربع (ناخالص) است که در هشت طبقه اجرا گردیده اجرای سازه نماسازی و محوطه سازی به صورت کامل و اجرایی نازک کاری داخلی در چند مرحله پیش بینی شده است که در مرحلۀ اول حدود ۳۶۰۰۰۰مترمربع از زیربنای کل، تکمیل و تجهیز شده و مورد بهره برداری قرار می گیرد و بقیۀ زیر بنا در سال های بعد و بنا به نیاز بهره بردار آماده و قابل استفاده خواهد شد. فضاهای لازم برای فعالیت کتابخانۀ ملی به شرح زیر و در هشت واحد دسته بندی گردیده اند: 

واحد ۱: فعالیت های همگانی بازیربنای خالص حدود۷۴۰۰مترمربع میدانگاه ورودی، کتابخانۀ  عمومی تسهیلات همایش دفاتر فعالیت هایی همگانی کتابخانۀ کودکان، کتابفروشی، چاپخانۀ نمایشگاه دائمی و مرکز آموزشی؛

واحد ۲ : کتابخانه های پژوهشی با زیربنای خالص حدود ۰۰۰, ۱۶ مترمربع مدخل ورودی به تالارهای مطالعه، تالار علوم انسانی ،علوم و فنون ،منابع غیر کتابی و مراجع و کتابشناسی ها؛

واحد ۳: خدمات  پشتیبانی اجرای با زیر بنای خالص حدود ۴۵۰۰ مترمربع کانون رایانه کانون مخابرات، کانون انتشارات، کانون رسانه ها، کانون حفاظت منابع کتابخانه و کانون نمایشگام؛

واحد ۴: خدمات پشتیبانی اداری، خدمات فنی، و تسهیلات و رفاه کارمندان بازیربنای خالص حدود ۷۹۰۰ مترمربع، فضای ورودی کارمندان دفاتر مدیریت و سرپرستی کتابخانه، دفاتر مرکز خدمات پشتیبانی اداری، مرکز خدمات فنی، مرکز بهداشت، مهدکودک، کافه تریا و نمازخانه؛

واحد ۵:  خدمات نگهداری و نگهبانی  با زیر  بنای  خالص  حدود ۰۰۰,۷ مترمربع  بخش تخلیه ی کالا و فضاهای وابسته بخش حمل و نقل انبارهای کارپردازی، خدمات نگهداری ساختمان ،خدمات نگهداری ماشین آلات و تجهیزات، بخش نگهبانی و تأمین کل ساختمان و فضاهای تأسیسات و برق مرکزی،

واحد ۶: مخازن بستۀ مرکزی بازیربنای خالص حدود ۴۰۰ , ۲۰ مترمریع شامل ۱۲ واحد مخزن بسته که با قفسه بندی عادی به فاصله محور تا محور ۱۳۵ سانتیمتر، گنجایش حدود ۰۰۰ , ۰۰۰ , ۳ جلد کتاب و در صورت قفسه بندی فشردۀ مکانیکی و یا ربات حدود ۰۰۰ , ۷۰۰۰ جلد کتاب را خواهند داشت.

واحد ۷ : مرکز تحقیقات اسلام شناسی و ایرانشناسی با زیربنای حدود ۲۰۰۰۰ مترمربع شامل تسهیلات ویژۀ مطالعه و تحقیق دفاتر اداری، کانون پژوهش و همایشگاه های لازم؛

واحد ۸: تسهیلات پارکنیگ بازیربنایی حدود ۷۰۰۰ مترمربع. مابقی سطوح تا ۰۰۰ , ۹۷ مترمربع مربوط به فضاهای آمد و شد افقی و عمودی و فضاهای ارتباطی عمومی و بین واحدها و فضاهای متفرقه تاسیساتی و برقی است .زمین کتابخانۀ ملی ۶۲,۰۰۰ مترمربع وسعت دارد و سطح فضای سبز اطراف ان حدود ۰۰۰ , ۳۰ مترمربع است.

اجرای کارهای سازه از اوایل سال ۱۳۷۵ آغاز گردید و مقرر بود در اوایل سال ۱۳۷۷ به اتمام برسد که به رغم محدودیت های اعتباری اواخر سال ۷۷ تحویل گردید. عملیات نازک کاری و تأسیسات برقی و مکانیکی از اواخر سال ۱۳۷۸ آغاز گردید که با توجه به افزایش حجم عملیات تاکنون به طول کشیده است و زمان انجام کار چندان زیادتر از زمان قرارداد به اضافۀ زمان لازم برای انجام عملیات اضافی نیست.

حیدری نژاد: برای آخرین پرسش لطفاً بفرمائید مسئولان وطراحان و اجراکنندگان و یا به عبارتی سازمان اجرایی این برنامه را چه کسانی یا چه نهادهایی تشکیل داده اند؟

میرحیدر: موفقیت هر برنامه ای بستگی به سازمان اجرایی آن دارد اگر این سازمان اجرایی که شامل کارفرما، مهندس مشاور با طراح و پیمانکار یا عامل اجراست، به نحو مناسبی انتخاب شود و با درک درست از برنامه باهماهنگی و دلسوزی و پیگیری عمل نمایند، حاصل کارر موفقیت طرح و دست یابی به نتیجۀ مطلوب خواهد بود سازمان اجرایی این طرح که به نحو شایسته ای عمل کرده و شاهد حاصل مطلوب کار آنان هستیم از این قرارند:

– کارفرما: وزارت مسکن و شهرسازی، سازمان مجری ساختمان ها و تاسیسات دولتی و عمومی نمایندۀ کارفرما؛ و مجری طرح، مهندس ایرج امیری با همکاری کارشناسان طرح دکتر اسکویی و مهندس آژر؛

– مشاور: مهندسان مشاور پیرراز؛

– مدیر طرح: محسن میرحیدر؛

– طراحان معماری: زنده یاد یوسف شریعت زاده؛ محسن میرحیدر، یدالله رزاقی؛

– سرپرستی گروه معماری: زنده یاد یوسف شریعت زاده.

– طراحان سازه: طرح اولیه گروه سازه مهندسان مشاور پیرراز به سرپرستی دکتر محسن رهنما؛ طرحهای اجرایی گروه سازه مهندسان مشاور سانو به سرپرستی مهندس بهمن حشمتی

 – طراحان تأسیسات و تجهیزات مکانیکی؛ گروه تأسیسات مکانیکی مهندسان مشاور پیرراز به سرپرستی مهندس حشمت االه منصف و همکاری مهندس محمود رضایی و مهندس علیرضا میر طاهری و مهندس امیرحسین امیری؛

– طراحان تاسیسات و تجهیزات الکتریکی و الکترونیکی: گروه تأسیسات الکتریکی مهندسان مشاور پیرراز به سرپرستی مهندس یونس قلی زاده طیار و همکاری مهندس مرتضی عباسی و مهندس محسن بابایی؛

– طراحان فضای سبز: مهندسان مشاور پیرراز به سرپرستی زنده یاد مهندس فرهاد ابوالضیاء؛

– طراحان معماری داخلی: مهندسان مشاور پیرراز با همکاری مهندس متقی؛

– نظارت بر اجرای کار: مهندسان مشاور پیرراز؛

– نظارت بر اجرای نازک کاری: با سرپرستی مهندس محمدحسین پاپروسچی و همکاری مهندس علی هاشمی و مهندس هومن عسگری؛

 – نظارت بر اجرای سازه: با سرپرستی مهندس شریف شریفی نارانی با همکاری مهندس غلامرضا حدادی، نظارت بر اجرای تأسیسات مکانیکی با سرپرستی مهندسی علیرضا میر طاهری و همکاری مهندس نخجوانی.

– نظارت بر اجرای تاسیسایت الکتریکی و الکترونیکی: به سرپرستی مهندس اعرابی با همکاری مهندس احسان کریمی قدوسی

پیمانکاران

 – پیمانکار سازه شرکت آرمه دشت به مدیریت مهندس شهرام سلماسی جاوید با سرپرستی مهندس خلیل خلیل زاده:

– پیمانکار نازک کاری ساختمانی شرکت ایران بورگه به مدیریت مهندس ملکیانی فرد و سرپرستی مهندس شاهرودی و مهندس اعوانی؛

– پیمانکار تأسیسات و تجهیزات مکانیکی و الکتریکی و الکترونیکی شرکت آلاوه به مدیریت مهندس توتونچیان و سرپرستی مهندس سعادتی نژاده و مهندس دیلمی

خسرویی: از اینکه وقت خود را در اختیار ما قراردادید متشکریم.

استاندارد در کتابخانه ها

همایش استانداردهای کتابداری و کتابخانه‌ای برگزار شد

خسروی: برای اجرای استاندارد در کتابخانه‌ها خودمان باید آستین بالا بزنیم

فریبرز خسروی، معاون پژوهش، برنامه ریزی و فناوری سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران گفت: برای اجرای استاندارد در کتابخانه‌ها نباید منظر آمدن دستی از غیب و باشیم و خودمان باید آستین همت را بالا بزنیم.
خسروی: برای اجرای استاندارد در کتابخانه‌ها خودمان باید آستین بالا بزنیم

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، همایش استانداردهای کتابداری و کتابخانه‌ای، سه شنبه (۲۱ مهر) با حضور فریبرز خسروی، معاون پژوهش، برنامه ریزی و فناوری سازمان اسناد و کتابخانه ملی، فریده عصاره و مهدخت وزیرپور از اعضای هیئت امنای نهاد کتابخانه‌های عمومی، سعید رضایی شریف آبادی، رئیس انجمن کتابداری ایران، جمعی از پژوهشگران حوزه کتابداری و کتابدارانی از سراسر کشور در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد.

در این مراسم، فریبرز خسروی، معاون پژوهش، برنامه ریزی و فناوری سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران، با تقدیر از پژوهشگران فعال در عرصه استانداردسازی کتابخانه‌ای، به آیه‌ای از کلام الله مجید اشاره کرد و گفت: استادی می‌گفت که واژه «محسنین» در آیه شریفه «ان‌الله یحب‌المحسنین» در وهله اول به معنای کسانی است که کارها را به صورتی نیکو انجام می‌دهند؛ بر این اساس کار استاندارد تعیین ملاک نیکو بودن کارها است. به صورتی که استاندارد معیارهایی را تعیین می‌کند که باید در فرآیند تولید محصول و نحوه ارائه خدمات در نظر گرفته شود.

وی با بیان اینکه استاندارد نقش عظیمی در توسعه کشور ایفا می‌کند، افزود: طبیعتاً اگر ما با پدیده استاندارد رو به رو نباشیم، تشخیص اینکه کجا خطا و کجا ثواب کرده‌ایم بسیار دشوار خواهد بود. با وجود استاندارد ما می‌توانیم فاصله خودمان را با وضعیت مطلوب بسنجیم و هرچه بیشتر خودمان را به این سمت سوق دهیم.

خسروی در ادامه با قدردانی از فعالیت‌های صورت رفته در حوزه استاندارسازی کتابخانه‌ها، به ذکر نکاتی در این حوزه پرداخت و گفت: متأسفانه ما در کشور شاهد برخوردی سطحی و منویاتی با بحث استاندارد هستیم که به خصوص در سال‌های گذشته به شدت رواج پیدا کرده بود. به طور مثال ما در دوره‌ای شاهد بودیم برای اینکه ثابت کنند ساعت مطالعه در کشور ما به استانداردهای جهانی نزدیک است. خواندن دعا، زیرنویس تلویزیون و امثال آن را جزء ساعات مطالعه در کشور محسوب می‌کردند.

معاون پژوهش، برنامه ریزی و فناوری سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران تأکید کرد: این گونه با استاندارد برخورد کردن ما را به جایی نخواهد رساند و این موضوع صرفاً گریز از استاندارد است. بنابراین استانداردسازی در حوزه کتابداری و کتابخانه‌ها الگویی مناسب برای فعالیت در مسیر درست در اختیار ما قرار می‌دهد.

وی درباره اجرایی شدن استانداردهای تعیین شده نیز گفت: نکته مهمی که در این میان وجود دارد این است که استانداردهای تعیین شده برای کتابداری و کتابخانه‌ها را چه کسی باید اجرایی کند. طبیعتاً در این حوزه مشخص، خود ما اهالی کتابداری و کتابخانه‌ها باید آستین بالا بزنیم و نباید منتظر آمدن دستی غیبی نباشیم. در این حوزه نمی‌توان از دولت انتظار انجام تمام کارها را داشت. فاصله گیری از استانداردها مشکل آفرین است و به فرهنگسازی برای پیاده‌سازی استاندارد برمی‌گردد.

خسروی در پایان سخنان خود گفت: امیدوارم این جلسات باعث شود تا توجه به مقررات، ضوابط و آیین نامه‌هایی که در حوزه تولید، پردازش و مباحث اطلاع‌رسانی در حوزه کتابداری و آرشیوی مطرح است، توسط خود ما محترم شمرده شود و توسط خود ما هدایت و در نهایت اجرایی شود.

آینده کتابخانه‌ها در عصر دیجیتال

آینده کتابخانه‌ها در عصر دیجیتال

ما در عصری به سر می‌بریم که ظاهرا نقطه عطفی در بسیاری از شئون زندگی انسانهاست.  وقتی که «گوتنبرگ» طلا ساز اهل ماینز آلمان ماشین چاپ را  اختراع کرد شاید کمتر کسی فکر می کرد که این اختراع باعث تحولات اساسی در مسائل سیاسی و اجتماعی و حتی مسائل خانوادگی شود.

نشر گسترده کتاب که ابتدا مورد توجه کلیسا هم قرار گرفته بود آهسته آهسته به منقد آن تبدیل شد و ظهور مطبوعات  بر میزان آگاهی بخشی و اثرگذاری آن افزود . مک لوهان آن دوره را کهشان گوتنبرگی نام نهاده و به خوبی عبور فرهنگ جوامع را از فرهنگ شفاهی به فرهنگ مکتوب توضیح داده است.

در سه دهه ای که «آلوین تافلر» آینده پژوه امریکایی با همکاری همسرش آن سه گانه شوک آینده –موج سوم و جابجایی قدرت را نوشت، شاید در آن زمان که این کتابها  مطالعه می‌شد کمتر جدی گرفته می شد . او پیش بینی کرده بود که اطلاعات و دانایی قدرت است . اگر مائو در چین معتقد بود که قدرت سیاسی از لوله تفنگ برمی خیزد او اعلام کرد که جابجایی قدرت در حال وقوع است و  این دوره جدید با خود شکل نوینی از : خانواده؛  نحوه کار، عشق، زندگی؛ اقتصاد ، سیاست را به ارمغان خواهد آورد.  در زمانی که موج سوم ترجمه شده بود و در کلاسهای دانشگاه گاهی توسط بعضی از استادان در مورد آن بحث می شد اغلب آن را ایده پردازی هایی دور از واقعیت می پنداشتند اما گذر زمان ثابت کرد که آن پیش بینی ها بسیاری عملی شده و حتی شتاب زیادی هم یافته است.

من گمان دارم ورود به دنیای دیجیتال و عصر شبکه‌های اجتماعی و گوشی‌های هوشمندف و عرصه ارتباطات فرد با فرد و فرد با جمع و فرهنگی که ایجاد می‌کند بسیاری از زمینه‌ها را متحول خواهد کرد.

«تافلر» در یکی از کتابهایش اصطلاح “مصرف کننده مولد» را بکار می برد.  او پیش بینی می‌کند که در آینده شما فقط مصرف کننده نیستی و خودت در حین مصرف تولید کننده هم هستی، و واقعاً الان این مسئله شکل گرفته، مثلاً شب هنگام خودتان یک سند بانکی صادر می‌کنید و مبلغی را حواله کرده و رسید آن را دریافت می‌کنید درحالیکه درگذشته برای کارهای بانکی باید روند طولانی طی می‌شد و اکنون برای این حواله بانکی شما کار ۱۰ نفر را یکفنره انجام می‌دهید، و این مصرف کننده مولد یعنی همین؛

ظهور پدیده‌های نوین بسیاری از نهادها و بسیاری از کارکردهای نهادها را دچار تحول عمیق می‌کند، ولی افراد  کمی مقاومت می‌کنند ولی واقعا این موارد رخ خواهد داد.

با آنکه ی کتابدارم و معلم کتابداری هستم، و مانند بسیاری از همکارانم باید از ماندگاری کتاب در شکل کاعذی آن دفاع کنم و در منقبت آن بسرایم اما می گویم  کتاب و مطبوعات کاعذی در حال رنگ باختن است و در سال های آینده شاهد افول بیشتر این فرم از انتشار خواهیم بود.   کتابخانه‌ها و مراکز آرشیوی حالت موزه ای پیدا خواهد کرد .

سه سال پیش بازدیدی داشتم از کتابخانه کنگره آمریکا و کتابخانه عمومی نیویورک که یکی از بزرگترین کتابخانه‌های دنیا به حساب می‌آیند، کتابداران آنجا درددل می‌کردند که شده‌اند  موزه بیشتر برای بازدید کننده دارند تا مراجعه کننده جدی!

همانطور که کتابهای  چاپ سنگی، حالت موزه ای و میراثی پیدا کردند چاپ سربی نیز اینگونه شده اند ، شک ندارم که چند سال آینده نیز همین کتابهایی که در اطراف ما هستند حالت عتیقه و موزه ای پیدا می‌کنند و سرعت تمایل انسان به سمت رسانه‌های جدید بیشتر می‌شود.

بنابراین جبر فناورانه الزام‌های خود را دیکته می‌کند چه خوشمان بیایید و یا خوشمان نیایید .

تداوم دست فرزندان ما دیگر قلم نیست حتی کیبورد نیز نیست بلکه تاچ است ! یعنی یک بچه سه چهار ساله را می‌بینید عکس می اندازد روتوش می‌کند و برای اقوام خود ارسال می‌کند و این پدیده ای تحول آفرین و عظیم است و. تداوم چشم این بچه‌ها دیگر کاغذ نیست و تداوم چشم آنها صفحه گوشی هوشمند است و این گوشی‌های نیز در حال تغییر اساسی هستند.

با این نگاه باید بدانیم که کتاب، کتابخانه و سند و آرشیو در آینده ای نه چندان دور دچار تحول اساسی خواهد شد. یک زمانی برای گوش دادن به موسیقی در یک فضای بزرگی که ۵۰۰ نفر جمع می‌شدند مجبور بودند یک ارکستر سمفونیک بزرگی داشته باشند که بیست نفر یک ساز را بزنند تا صدا به نفر آخر برسد، چون تکنولوژی وجود نداشت که صدا را زیاد کند، بعدها که تکنولوژی پدید آمد، آهسته آهسته آن نوع نگاه فقط حالت تشریفاتی و سنتی پیدا کرد و انواع نوینی از اجرا در موسیقی شکل گرفت.

به نظر می رسد که آهسته آهسته با تغییر فرم کتاب و سند و صوت و تصویر کارکرد کتابخانه و آرشیو و حتی ساختمان انها تغییر کرده و متناسب با نیاز کوچک خواهد شد.  کتابخانه‌ها نبه سمت پلت فرم شدن می‌روند، ایعنی وظیفه این مراکز  این خواهد شد که خواهنده اطلاعات را به تولیدکننده اطلاعات مرتبط کند و در این ایجاد پیوند اطلاعات نوینی ایجاد کند.

اگر کارکرد کتابخانه ها و مراکز آرشیوی را در فراهم آوری ، سازماندهی ، ذخیره و اطلاع رسانی بدانیم ظهور این پدیده های نوین در این مراحل هم تاثیرگذارند:

نشریات منتشر می‌ شوند و شما مجبورید یک یا دو نسخه از آن را حفظ کنید، جای زیادی را می‌گیرند و ایجاد فضای مناسب برای نگهداری دائم آنها هزینه بر است . وقتی می توانید  ۷۰ سال روزنامه را کامل در یک مثلا دی وی دی  ذخیره کنید چه نیازی به صرف میزان زیادی هزینه و فضاست!  البته کتابخانه ملی چون میراثی نگاه می‌کند شکل کاغذی را نیز باید نگهداری ‌کند ولی وقتی آهسته آهسته نشریاتی که منتشر می‌شود مابه ازای کاغذی نداشته باشند بنابراین کتابخانه ملی نیز باید این موارد با ابزار دیجیتال حفظ کند.

آیا فقط فراهم آوری کتاب و مطبوعات مطرح است؟ الان وب سایت‌های زیادی پدید می ایند و خاموش می شوند ، آیا وظیفه ما این است که آنها را فراهم آوری کنیم؟ آیا مباحثاتی که در کانالهای تلگرامی و یا گروه‌های واتساپی و لاین و همه این سیستم‌هایی که کار می‌کنند جزو فرهنگ ما هستند یا نیستند؟ اثر دارند یا ندارند؟

مثلا در انتخابات گذشته ریاست جمهوری، انتخابات مجلس شورای یا انتخابات شورای شهر؛ ؛ ۵۰۰ الی هزار سایت شکل می‌گیرد بعد هم از بین می‌روند، چه کسی باید آنها را حفظ کند پس نوع وظیفه ما نیز در گردآوری اطلاعات در حال تغییر است، یکی از مهمترین منبعی که اعتقاد دارم روی آن باید کار شود بحث آرشیو وب است که وظیفه سازمان اسناد و کتابخانه ملی این است که روی آن کار کند. بعضی کشورها اقدامات مفیدی را در این زمینه انجام داده اند که می توانند الگوی مناسبی باشند.

پس در نحوه گردآوری فیزیکی بر روی سیستم فعلی اثر می‌گذارد و هم آنچه را که گردآوری می‌کنیم جنس آن در حال تغییر است بالاخره شما در بعضی از این سامانه‌های عکس، می‌بینید روزانه ۵۰۰ هزار عکس به آن اضافه می‌شود، حال آن قسمتی که برعهده ما است، ما باید نگهداری کنیم یا خیر؟ یا باید اطلاع داشته باشیم یا نه – حتی نوع نگهداری باید در یک جای در پایگاههای داده سازمان جمع آوری شود و یا بحث‌های ذخیره های ابری و یا پردازش‌های ابری، به صورتی دیگری در حال شکل گرفتن هستند و این موارد مسئله هستند

در مسئله سازماندهی و پردازش  نیز تا قبل از این کتابخانه‌ها وظیفه داشتند  که هر اثری را که وارد می‌شود آن را فهرست نویسی و یا نمایه سازی کنند .  آیا ورود یکیاره ۵۰۰ هزار مقاله و یا عکس با شیوه های قبلی سازماندهی این مقدار چند دهه طول خواهد کشید ؟ آیا این شیوه پردازش یعنی ذکر مشخصات اثر و گزینش چند اصطلاح از سرعنوان و یا اصطلاحنامه به یک کتاب و یا مقاله رافع نیاز مراجعه کننده خواهد بود؟  در پردازش و سازماندهی اطلاعات نیز نگاه  باید تغییر کند . اگر بخواهیم بحث‌های پردازش و سازماندهی ماشینی را داشته باشیم باید آگاه باشیم که در تشخیص متن، در انتصاب واژگان، در لیبل گذاری متون، نهایتا در ایجاد  فراداده ها از پدیده های نوین نظیر هوش مصنوعی و داده کاوی چگونه باید بهره مند شویم.

پدیده های نوین در ذخیره و نحوه اطلاع رسانی نیز تغییرات اساسی پدید می آورند . شاید شکل نوین اطلاعات نیازی به مکانهای وسیع نداشته باشد اما نگهداری و اطلاع رسانی از این اطلاعات نیز پر خرج و خطیر است . تصور رایج این است که  ذخیرگاه های دیچیتال ارزان و به راحتی در دسترس خواهند بود.  درحالیکه اگر بخواهیم مثلا یک ترابایت اطلاعات را حفظ کنیم و از انها سرویس بدهیم بحثهای امنیتی و مهاجرت این اطلاعات بسیار هزینه بر خواهد بود.

خلاصه کلام اینکه به نظر می رسد که  ساختمان کتابخانه‌ها «کوچک و کوچکتر» خواهند شد و کتابخانه‌های ملی نیر در آینده می‌توانند حتی قالب موزه ای پیدا کنند، به علت منابع و اشیای که از گذشته در آنها موجود بوده و نکته آخر بحث اطلاع رسانی است زیرا باور بنده این است که براساس نظام‌های نوین، جنس اطلاع رسانی ما را نیز متفاوت خواهد کرد.

چگونه است که با آیدی و پسورد خودتات در گوگل جستجو می‌کنید بعد از چهار ماه سیستم سمت و سوی جستجوی های شما را تا حدی شناسایی کرده است . لذا یک واژه را بنده جستجو می‌کنم و یک جواب می‌آید و شما جستجو می‌کنید یک پاسخ دیگری می‌آید، چرا؟ چون شما را شناخته و برایتان یک درخت معرفتی ترسیم کرده است، بنابراین برای بنده که در حوزه کتاب و کتابداری کار می‌کنم و برای فرد دیگری که در حوزه معماری است درختواره ها تعریف می‌شود و پیشنهادها بر اساس آن ارائه می شود. کتابخانه های هوشمند  نیز لاجرم باید هم به شناسایی مراجعان مبادرت ورزند و هم در تحلیل محتوای منابع خود غیر خطی عمل کنند.  ما الان به صورت خطی اطلاع رسانی می‌کنیم یعنی اینکه شما درباره فردوسی جستجو می‌کنید لیستی از ۵۰ کتاب، ۶ پایان نامه و ۷ مقاله نشان داده می‌شود ولی نظام‌های نوین و هوشمند می‌آیند این موارد را تلفیق کرده و تولید دانش جدید می‌کنند و حتی پیشنهاد می‌دهند که این کاری که دارید انجام می‌دهید می‌توانید از این مسیر عبور کرده تا نتیجه بگیرید.

خلاصه کلام اینکه جبرفناورانه الزاماتی را دیکته می کند .  چه بخواهیم و چه نخواهیم به سمت تغییر  کارکردهای کتابخانه‌ها و مراکز آرشیوی و هم چنین تغییر وظایف کتابداران و آرشیویستها در حرکت هستیم. رفتار اطلاع یابی و نیازهای مراجعه کنندگان نیز در حال تغییر است ؛ موفق آنانی خواهند بود که بجای مقاومت در برابر تغییر به استقبال آن بروند .

http://skosmos.nlai.ir/asfa-lib/fa/page/asfa154742

http://skosmos.nlai.ir/asfa-lib/fa/page/asfa154671

http://skosmos.nlai.ir/asfa-cul/fa/page/asfa160733

http://@prefix asfalib: <http://skosmos.nlai.ir/asfa-lib/fa/page/> . @prefix skos: <http://www.w3.org/2004/02/skos/core#> . asfalib:asfa1704243 skos:prefLabel “китобхонашиносӣ ва маълумотдаҳӣ”@tg, “علم المکتبات و الاعلام”@ar, “کتابداری و اطلاع رسانی”@fa, “информационно-библиотечное дело”@ru, “Library and Information Science”@en ; a skos:Collection ; skos:member asfalib:asfa1704242 . asfalib:asfa a skos:ConceptScheme . asfalib:asfa154742 skos:altLabel “کتابخانه های ملی”@tg, “кэтобхонэҳҳое мэллӣ”@tg, “مکتبات الوطنیه”@ar ; skos:prefLabel “китобхонаҳои миллӣ”@tg, “Национальные библиотеки”@ru, “National Libraries”@en, “کتابخانه های ملی”@fa, “المکتبات الوطنیه”@ar ; skos:broader asfalib:asfa154712 ; skos:inScheme asfalib:asfa ; a skos:Concept . asfalib:asfa1704242 skos:prefLabel “китобхонашиносӣ ва маълумотдаҳӣ”@tg, “علم المکتبات و الاعلام”@ar, “کتابداری و اطلاع رسانی”@fa, “информационно-библиотечное дело”@ru, “Library and Information Science”@en ; a skos:Collection ; skos:member asfalib:asfa154742 . asfalib:asfa154712 skos:prefLabel “Китобхонаҳо”@tg, “المکتبات”@ar, “کتابخانه ها”@fa, “Библиотеки”@ru, “Libraries”@en ; a skos:Concept ; skos:narrower asfalib:asfa154742 .

۸۰درصد بودجه کتابخانه ملی صرف حقوق پرسنل می‌شود

 

۸۰درصد بودجه کتابخانه ملی صرف حقوق پرسنل می‌شود

۸درصد از منابع کتابخانه ملی دیجیتالی شده است
تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۶ تیر ۱۳۹۸ ساعت ۱۰:۲۸
گزارشگر : ایدین پورخامنه
فریبرز خسروی ضمن تشریح ماموریت‌های حال حاضر کتابخانه ملی، به مشکل بودجه اشاره کرد و گفت: در چند سال اخیر سعی شده با صرفه‌جویی در بعضی از حوزه‌ها، بودجه‌ها به سمت فعالیت‌های توسعه‌‌مدار هدایت شود.
80درصد بودجه کتابخانه ملی صرف حقوق پرسنل می‌شود

نقش کتابخانه‌ها در روزهایی که گرانی‌ها، دسترسی به کتاب را دشوارتر از گذشته کرده، جدی‌تر از پیش است. کتابخانه‌ها در جامعه می‌توانند به مکانی امن و آرام برای شهروندانی تبدیل شوند که از شلوغی گریزان‌اند. کتابخانه ملی ایران یکی از کتابخانه‌های مهم به‌شمار می‌رود که نقش اطلاع‌رسانی برای استانداردسازی سایر کتابخانه‌ها را هم ایفا می‌کند. خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، درباره وضعیت کتابخانه ملی و سایر کتابخانه‌ها با فریبرز خسروی، معاون کتابخانه ملی ایران گفتگویی انجام داد که در ادامه می‌خوانید.

فعالیت‌های کتابخانه‌ای، معمولا هزینه‌های قابل توجهی را می‌طلبد؛ خصوصا اگر درباره کتابخانه ملی صحبت کنیم؛ زیرا مخازن نسخ خطی و بخش‌های مراقبت و ترمیم از آثار قدیمی را نیز در حود دارد. به‌عنوان اولین سوال؛ آیا بودجه‌های موجود جوابگوی نیازها و مطالبات را می‌کند؟

قطعا خیر. معمولا میزان بودجه‌ای که به حوزه فرهنگ تخصیص داده می‌شود، کاستی زیادی دارد. سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران  وظیفه گردآوری، سازماندهی، ذخیره و اطلاع‌رسانی از تولیدات فرهنگی مکتوب و غیرکتابی را برعهده دارد. حسب قانون همه ناشران موظفند دو نسخه از انتشارات خود را به این سازمان تحویل دهند و همه اسناد تولید شده در دستگاه‌های دولتی نیز طی مراحلی باید به این سازمان برای نگهداری بلند مدت سپرده شوند. طبیعتا فراهم‌آوری و پردازش این حجم اطلاعات نیاز به بودجه و برنامه مناسب دارد.

فقط کتاب‌ها و اسنادی که از طریق قانون به این سازمان واصل می‌شود، مطرح نیست. تعداد زیادی سند و کتاب هر سال برای فروش عرضه می‌شوند که در کمیته‌های تخصصی قیمت‌گذاری شده و در صورت وجود بودجه خریداری می‌شوند. همیشه سر این مساله چالش داریم که مبلغ لازم به حوزه فرهنگ تخصیص داده نمی‌شود. اعتقاد دارم از لحاظ بودجه‌ای باید بیش از اینها به سازمان‌های فرهنگی پرداخته شود تا بتوانند تحرک لازم را در فراهم‌آوری منابع میراثی کشور داشته باشند. اگر این منابع در داخل خریداری نشوند ممکن است سر از دیگر کشورها درآورند. برخی از کشورها که به دنبال هویت‌سازی برای خود هستند، مشتریان پرانگیزه‌ای برای خرید این منابع هستند. برخی کشورها ترجیح می‌دهند مجموعه‌های خود را با میراث ما غنی کنند. اگر به موزه اسلامی مالزی یا بعضی از کتابخانه‌ها و موزه‌های امیرنشینان خلیج فارس

اعتقاد دارم از لحاظ بودجه‌ای باید بیش از اینها به سازمان‌های فرهنگی پرداخته شود تا بتوانند تحرک لازم را در فراهم‌آوری منابع میراثی کشور داشته باشند. اگر این منابع در داخل خریداری نشوند ممکن است سر از دیگر کشورها درآورند

بروید بسیاری از اقلام نمایش داده شده از ایران است.

این نسخ ارزشمند قابل بازپس گرفتن هستند؟
بعید می‌دانم به لحاظ حقوقی بتوانیم آن‌ها را باز پس بگیریم. البته از نظر حقوقی اطلاعات ندارم باید به صاحب نظران این حوزه مراجعه فرمایید.

گفته می‌شود بعد از رئیس دولت اصلاحات، بودجه کتابخانه چندین برابر -گفته شده ۳۰ برابر-شد. 
بله اما قیاسی که انجام شده است، شاید دقیق نباشد. زمانی که رئیس دولت اصلاحات، ریاست کتابخانه ملی را بر عهده داشتند، بیشترین فعالیت مجموعه کتابخانه ملی در خیابان ۳۰ تیر متمرکز بود. این کتابخانه با تعداد محدودی کارمند فعالیت می‌کرد و طبیعتا با انتقال آن مجموعه به این ساختمان وسیع با ۱۰۰هزارمترمربع مساحت، مراجعه روزانه ۱۵۰۰ تا ۲۰۰۰ نفر و ادغام سازمان اسناد فرهنگی انقلاب اسلامی و سپس ادغام سازمان اسناد تعداد کارمندان و گستره وظایف، لازم بود بودجه افزایش پیدا کند. تقریبا ۸۰ درصد بودجه فعلی سازمان اسناد و کتابخانه ملی هزینه پرسنل است و شاید در شرایط فعلی حتی کمتر از ۲۰ درصد بودجه برای سایر فعالیت‌ها بماند.

آیا اقدامی بوده که با بودجه فعلی نتوانید انجام دهید؟
وقتی بودجه کافی در دسترس ندارید، طرح‌های توسعه به تعویق می‌افتد یا اصلا آن‌ها را مطرح نمی‌کنید. بله، به‌دلیل کمبود بودجه آن‌گونه که باید و شاید نمی‌توانیم حرکت‌ داشته باشیم. گرچه در چند سال اخیر سعی شده با صرفه‌جویی در بعضی از حوزه‌ها، بودجه‌ها به سمت فعالیت‌های توسعه‌‌مدار هدایت شود. بحث آموزش، اصلاح فرایندها، مدیریت عملکرد و… مطرح است، اما واقع قضیه این است که کمبود بودجه همواره مشکل‌زا بوده است.

یکی از وظایف کتابخانه ملی، ثبت آثار ارزشمند و تاریخی در فهرست میراث جهانی یونسکو است. یکی از آخرین موارد که پیگیری آن در سال‌های اخیر از سوی کتابخانه ملی مطرح بود، ثبت مثنوی معنوی است. در این رابطه کشورهای افغنستان و ترکیه هم مدعی ثبت نسخه‌های دیگری هستند. پرونده این مورد به کجا انجامید؟
هر سه کشور منابعی در اختیار دارند که به نوعی منحصر است و هرکدام به نوعی مدعی‌اند. یکی زبان مولانا را مناط قرار می‌دهد، دیگری محل تولد را و آخری محل خاکسپاری را! در این مورد، سعی بر ایجاد وحدت و ثبت مشترک است که امیدوارم این همگرایی نتیجه بخش باشد.

ساز و کار ثبت آثار به چه صورت است؟ آیا برای آثار دیگر هم برنامه‌ای دارید؟
در کمیسیون حافظه ملی آثاری که قرار است ثبت شود، بررسی می‌شود. اگر اثر ثبت ملی شد، تشخیص می‌دهند که قابلیت ثبت منطقه‌ای و جهانی دارد یا نه. اگر قابلیت داشت خبرگانی هستند که برای این اثر پرونده تشکیل می‌دهند و پرونده را برای داوری‌های منطقه‌ای و جهانی ارسال می‌کنند.

چند اثر در حال بررسی است. یکی از آثاری که برای آن پرونده تشکیل شده است، کتاب «ادویه مفرده» با موضوع داروشناسی اثر ابوبکرحامد بن‌سمجون است. این کتاب هم نسخه منحصر به فردی است.

در زمینه همکاری‌های بین‌المللی چه برنامه‌هایی دارید و با چه کشورهایی مذاکره انجام داده‌اید؟
فعالیت‌های بین‌المللی ما در زمینه آرشیوی و کتابخانه‌ای در چند فعالیت خلاصه می‌شود؛ یکی بحث مبادله اثر است. ما نسخه‌هایی برای مبادله داریم که لیستی از آن‌ها را منتشر و به دیگر کشورها ارسال می‌کنیم. دیگر کشورها هم لیست‌هایی دارند و برای ما ارسال می‌کنند، ما هم انتخاب می‌کنیم. مثلا ما در سال گذشته بیش از ۹۰۰ کتاب از کتابخانه کنگره دریافت

ارتباط مبادلاتی می‌تواند دیجیتال باشد؛ که هنوز شکل منسجمی پیدا نکرده است و کشورهای اطراف ما در این حوزه اینرسی سکون دارند و تبادل اطلاعات برای آن‌ها روان نیست

کردیم و همانطور که می‌دانید، کتابخانه کنگره نقش کتابخانه ملی را برای آمریکایی‌ها دارد. این یک نوع ارتباط مبادلاتی است.

نوع دیگر ارتباط مبادلاتی می‌تواند دیجیتال باشد که هنوز شکل منسجمی پیدا نکرده است و کشورهای اطراف ما در این حوزه اینرسی سکون دارند و تبادل اطلاعات برای آن‌ها روان نیست. فعالیت دیگر بین‌المللی اما در حوزه آموزش است. معتقدم در منطقه کشوری هستیم که در حوزه کتابداری می‌توانیم حرف اول را بزنیم؛ لذا دراین حوزه فعالیت‌های خوبی انجام شده و دوره‌های آموزشی و کارگاه‌هایی برای کتابداران و آرشیویست‌های دیگر کشورها تشکیل شده است.
فعالیت دیگر این حوزه نیز مشارکت در کمیته‌ها و کنفرانس‌های تخصصی بین‌المللی است. اکنون چند تن از همکاران در کمیته‌های تخصصی بین‌المللی عضوند و در آن مشارکت فعال دارند. هرسال نیز مقالات تخصصی زیادی از سوی پژوهشگران سازمان در مجامع بین‌المللی ارائه می‌شود.

آیا در مبادلات کتابخانه ملی حق رایت رعایت می‌شود؟ 
در مبادله کتاب که به صورت فیزیکی انجام می‌شود، رعایت کپی‌رایت بی‌معنا است اما در حوزه مبادلات دیجیتالی حتما باید مباحث کپی‌رایت را به شدت رعایت کنیم. یکی از مشکلات در کشور ما این است که در حوزه منابع دیجیتال به حقوق مادی و معنوی صاحبان اثر کم‌توجهی می‌شود. کتابخانه‌های ملی در اغلب کشورهای جهان محل ثبت و نگهداری آثارند، نگاهبان حقوق مادی و معنوی پدیدآورندگان هستند و نمی‌توانند کوچکترین تخطی در این زمینه داشته‌باشند.

بیان می‌شود که سرعت دیجیتال‌سازی کتابخانه ملی پایین است. شما این نقد را قبول دارید؟ و آیا می‌توان برای بالا بردن سرعت اقدامی کرد؟
عده‌ای به اشتباه فکر می‌کنند که در یک کتابخانه یا مرکز آرشیوی باید همه منابع دیجیتال شوند که اندیشه درستی نیست. معمولا در کتابخانه‌ها و مراکز اطلاع‌رسانی برای حفاظت، داشتن کپی و سهولت اطلاع‌رسانی از بعضی منابع «غیردیجیتال‌زاد» مهم؛ یعنی منابع آنالوگ و کاغذی، نسخه‌ای به‌صورت دیجیتال تهیه می‌شود. در این فرایند صرفا منابع مهم و آسیب‌پذیر قرار می‌گیرند. هیچ کتابخانه مهمی در جهان همه آثارش را دیجیتال نکرده‌ است. حتی کتابخانه کنگره امریکا یا کتابخانه‌های ملی انگلیس نزدیک به ۲۰ درصد از منابعشان دیجیتالی است و مثلا فرانسه حدود ۱۰ درصد از آثارش دیجیتال شده. در سازمان ما هم حدود هشت درصد از منابع دیجیتال شده است. البته اگر بودجه مناسبی در این بخش صرف شود و تجهیزات لازم خریداری شود یا از طریق برون‌سپاری بشود اقداماتی را آغاز کرد، می‌توان بر سرعت این کار افزود. البته اخیرا طرح‌هایی در دست پیگیری است که بتوان بخش خصوصی را در این امر دخیل کرد.

کتابخانه ملی نقش مادر همه کتابخانه‌ها را بر عهده دارد. آیا مسئولیتی دربرابر استانداردسازی باقی کتابخانه‌ها دارد؟
مرجعیت کتابخانه ملی، باید در عمل شکل گیرد نه در شعار. یکی از شیوه‎‌های اعمال این محوریت تولید ابزار لازم برای سازماندهی اطلاعات است. خوشبختانه در این زمینه کتابخانه ملی با همتی که پیشینیان ما مانند خانم پوراندخت سلطانی، خانم دکتر بهزادی

هیچ کتابخانه مهمی در جهان همه آثارشان را دیجیتال نکرده‌اند. حتی کتابخانه کنگره امریکا یا کتابخانه‌های ملی انگلیس نزدیک به ۲۰ درصد از منابعشان دیجیتالی است

و خانم علوی و دکتر شادمان داشتند، توانستند ابزارهایی تولید کنند که این ابزار شکل استانداردی در سازماندهی به کتابخانه‌های ایران داده است. از فعالیت‌های آن‌ها می‌توان به تولید سرعنوان‌های موضوع، گسترش رده‌ها و تولید اصطلاح‌نامه‌ها اشاره کرد. اگر به کتابخانه‌ای در سرخس یا زابل بروید که کتاب‌هایش فهرست‌نویسی شده است، تاثیر این ابزار تولید شده در کتابخانه ملی را آنجا خواهید دید.

بعدها هم فهرست‌نویسی پیش از انتشار مطرح شد. امروز هر کتابی که به دست مخاطبان می‌رسد، دارای فهرستی ثبت شده در پورتال کتابخانه ملی است. همه کتابخانه‌ها می‌توانند از این سرویس استفاده کنند. کتابخانه ملی سعی کرده است اجتهاد خود را تا جایی که ممکن است حفظ کند. این کتابخانه با تدوین «مارک ایران» سعی کرد زمینه استفاده از نرم‌افزارهای ایرانی را از این استاندارد فراهم کند که برخی از نرم‌افزارنویس‌ها از این روند استقبال کردن و از این برنامه استفاده کنند. ما بعضی روزها ۲۰ هزار برداشت از فهرست کتابخانه ملی داریم.

کتابخانه ملی معمولا با نخبه‌ها و پژوهشگران سرو کار دارد، آیا برنامه‌ای برای عمومی کردن فعالیت‌های خود دارد؟
کتابخانه ملی متعلق به ملت ایران است و اگر محققی برای انجام پژوهش مراجعه کند، بدون قید و شرط در خدمت او خواهیم بود اما باید محدودیت‌ها را در نظر گرفت. ما در روزهای خاص حتی تا ۲۰۰۰نفر مراجعه کننده داشته‌ایم که به نوبت می‌ایستادند تا بتوانند از فضای مطالعه کتابخانه استفاده کنند. اکنون سطح فوق لیسانس برای استفاده از کتابخانه ملی در نظر گرفته شده است و اگر سطح پذیرش را عمومی‌تر کنیم، طبیعتا با ازدحام گسترده‌تری روبه‌رو خواهیم شد و امکان خدمت‌رسانی درستی نخواهیم داشت. شخصا اعتقاد دارم اکثر افراد برای استفاده از سالن مطالعه به کتابخانه ملی مراجعه می‌کنند؛ زیرا دانشگاه و محل زندگی آن‌ها مکان مناسبی برای مطالعه ندارد. اگر این اماکن توسط نهادهای ذیربط فراهم شود، افراد مجبور نمی‌شوند که از راه‌های دور و با تحمل ترافیک سنگین صرفا برای استفاده از سالن مطالعه کتابخانه ملی مراجعه کنند.

یکی دیگر از وظایف کتابخانه ملی، تبیین و توسعه فرهنگ کتابخوانی در جامعه است. در این زمین برنامه‌ای برای ارتقای جایگاه کتاب میان مردم در دستور کار دارید؟
جایگاه کتاب وقتی در جامعه ارتقا می‌یابد که مصرف اطلاعات در تصمیم‌سازی‌های خرد و کلان معنا داشته باشد و تشنگی اطلاعات پدید آید. وقتی فرزندانمان را از دوره پیش دبستانی تا دوره دکتری اطلاعات‌محور و منتقد بار نمی‌آوریم، چگونه انتظار داریم که جامعه کتابخوان شود. البته چگونگی ارتقای جایگاه کتاب در جامعه نیاز به بررسی فرهنگی و اقتصادی دارد.

در کتابخانه ملی چند فعالیت در این زمینه انجام می‌شود: تشکیل جلسات نقد، معرفی و رونمایی از کتاب و تشکیل کلاس‌های آموزش سواد اطلاعاتی که می‌تواند تاثیر مستقیمی در چگونگی و کیفیت اطلاع‌یابی داشته باشد. فعالیت دیگری که در این زمینه می‌تواند تاثیر داشته باشد، تولید کتابشناسی ملی است؛ یعنی فهرست کتاب‌های منتشر شده و حتی فهرست

جایگاه کتاب وقتی در جامعه ارتقا می‌یابد که مصرف اطلاعات در تصمیم‌سازی‌های خرد و کلان معنا داشته باشد و تشنگی اطلاعات پدید آید

کتابی هم که هنوز منتشر نشده است که برای آن فهرست‌نویسی پیش از انتشار (فیپا) گرفته در این سامانه ارائه می‌شود. با این کار عملا آثار در جامعه معرفی می‌شوند. به نوعی زودآیندهای کتاب‌ها در دسترس قرار می‌گیرد.

فعالیت‌های شعب سازمان اسناد و کتابخانه ملی در دیگر استان‌ها به چه صورت است؟
نوع کار بیشتر استان‌ها سندی است و فقط در چند استان کار کتابخانه‌ای به‌سامانی ارائه می‌شود. دلیل این مساله، محدودیت فضا است. البته وظیفه کتابخانه ملی نیست که در استان‌ها کتابخانه داشته باشد؛ این وظیفه نهادکتابخانه‌های عمومی است.

برای انتشار کتاب و نشریه‌ها چه برنامه‌هایی دارید؟
سازمان ما به عنوان یک نهاد پژوهشی و آموزشی در حوزه علم اطلاعات و دانش‌شناسی و علوم آرشیوی و تاریخ شفاهی سعی دارد انتشارات منسجمی را ارائه دهد. سالانه حدود ۸۰ جلد کتاب در شمارگان‌های متفاوت منتشر می‌شود. دو نشریه داریم که علمی و پژوهشی محسوب می‌شوند و تابع قوانین وزارت عتف هستند. سه نشریه تخصصی دیگر هم در زمینه‌های مختلف منتشر می‌شوند. کتابخانه ملی از این طریق نیز توانسته بر سایر کتابخانه‌ها و مراکز دانشگاهی تاثیرگذار باشد.

آیا در نشر با کمبود کاغذ و زینک مواجه هستید؟
کجا مواجه نیست؟

یعنی برای چاپ آثار کتابخانه ملی، منبع خاصی در نظر گرفته نشده است؟
سازمان اسناد و کتابخانه ملی با سایر مراکز فرهنگی هیچ فرقی نمی‌کند. بودجه بسیار محدودی در این حوزه در نظر گرفته شده است و باید برای مصرف بهینه آن صرفه‌جویی‌های لازم صورت گیرد.

به‌عنوان آخرین سوال؛ گفته شده که کتابخانه ملی قطر بزرگترین کتابخانه خاورمیانه است. نظر شما چیست؟
باید از افتتاح و صرف هزینه در امور کتاب و کتابت و بالابردن سطح درک و فهم اجتماعی استقبال کرد. مسلما با افتتاح هر کتابخانه‌ای در یک زندان می‌تواند بسته شود. اینکه در خلیج فارس کتابخانه‌ای افتتاح می‌شود که فقط ۴۲ هزارمتر سالن مطالعه برای آن تعبیه شده جای خوشحالی دارد.
اما در مورد به‌کارگیری از صفت «بزرگترین» در سوالتان، باید کمی احتیاط کرد. یک بیماری درکشورهای خلیج فارس شایع شده که مثلا می‌گویند بلندترین برج جهان؛ بزرگ‌ترین پیست مسابقه، و… که در حوزه فرهنگ به‌کارگیری این «ترین‌ها» شاید نشان از بی‌هویتی باشد! کشورهای خلیج فارس در صدد هویت‌سازی برای خود هستند و از طرق مختلف با گرفتن مستشارها می‌خواهند بدرخشند. کتابخانه ملی تعریفی دارد، کتابخانه‌های ملی وظیفه پاسداری از میراث مکتوب کشور را دارند. آن‌ها وظیفه دارند همه کتاب‌هایی را که در کشور منتشر می‌شوند فراهم‌آوری، پردازش، ذخیره و اطلاع‌رسانی کنند. باید منتظر ماند و دید در دورانی که فناوری‌های نوین که عملا کتابخانه‌ها را به سمت کوچک شدن سیر می‌دهد، برای جمعیت دو نیم ملیون نفری قطر که فقط ۱۳درصد آنان قطری‌اند، چه ساز و کاری برای سالن قرائت‌خانه ۴۲ هزار متری قرار است شکل گیرد. امیدواریم افتتاح این نوع مراکز موجب تنویر افکار ملت‌های منطقه شود.

در خدمت و خیانت لیزنا 

 

باید به لیزنا برای داشتن خبرنگاران جوان پیگیر و سمج (البته در معنای اصرار کننده )! تبریک گفت. تذکرات پی در پی خانم قهرمانیان مرا وادار ساخته است الان که ساعت دو نیم صبح است دست به قلم شوم.

رسانه ها و تاثیرشان بر مخاطبانشان می تواند هم خدمت باشد و هم خیانت !  از بدو تولد کاغذ اخبار با شمارگانی محدود  تا امروز که در میلیونها گوشی ،انواع رسانه  در دسترس  است این خدمت و خیانت ادامه داشته است.

در برهه های حساس تاریخ این مرز و بوم این کارکرد دوگانه رسانه ها برجستگی بیشتری یافته و خود را نشان داده است . مثلا نگاهی به محتوای رسانه ها در دوران کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ کارکرد رسانه ها را در آن واقعه به خوبی نشان می دهد . در این زمان هم در ذهن و زبان ما در مورد رسانه های موجود این تقسیم بندی وجود دارد . از یک سو رسانه هایی فعالند  که سعی در تنویر افکار دارند و با خاصیت آیینگی  سعی دارند صادقانه واقعیت های حوزه خود را پوشش دهند . از سوی دیگر رسانه هایی وجود دارند که نه تنها آیینه وار حقایق را منعکس نمی کنند بلکه با چولگی به یک سو  ، با سیاه نمایی مطلق و سفید نمایی مطلق ویا ختی دروغ پردازی سعی در تبلیغ آراء و افکار و اهداف  متولیان و تامین کنندگان خود را دارند. البته همواره “مصلحت” و “دروازه بانی” توجیه گر رفتار ناپسند این رسانه ها بوده است .

اینکه لیزنا به عنوان یک رسانه غیر وابسته  و مستقل تا چه اندازه توانسته است در خدمت کتاب و کتابداری کشور باشد و یا عکس آن عمل کرده است ، بهترین قاضی و معیار نظر جامعه مخاطبان این رسانه است . من هم به عنوان یکی از مخاطبان نظراتم را در ویژگی های مثبت و منفی این رسانه بیان می کنم .

در اهداف و چگونگی کارکرد لیزنا می خوانیم:

” این پایگاه، با حفظ نگاه ویژه خود به مسائل حوزه کتابداری و اطلاع رسانی و فناوری اطلاعات، ضمن پرهیز از درگیری های کم فایده رسانه ای، آماده است تا با درج  نظرات، دیدگاه ها و تحلیل های صاحب نظران و فرهیختگان، محل مناسبی را برای ارائه اندیشه های بدیع به متخصصان و عموم افراد فراهم آورد.

صداقت و سرعت در ارائه اخبار و انصاف در نگارش و انتشار تحلیل ها و مقالات سر لوحه دست اندرکاران پایگاه خبری لیزنا است.

دست اندرکاران لیزنا، رعایت تمام قوانین حقوقی مربوط به مطبوعات ایران را بر خود فرض دانسته و علاوه بر رعایت قانون، تلاش خواهند کرد از محدوده اخلاق حرفه ای خارج نشوند. پرهیز از انتشار اخبار غیرواقعی، اجتناب از توهین و تهمت، ذکر منابع خبری (در صورت نقل) از جمله این موارد است.”

باید اذعان داشت در مجموع لیزنا از بدو تولد تا کنون که هفت سال از آن می گذرد تا حد زیادی توانسته است به این اهداف دست یابد و به عنوان ارگانی هرچند غیر رسمی جامعه کتابداری و اطلاع رسانی ایران را نمایندگی کند. سعی درپوشش دقیق اخبار، برجسته سازی به موقع وقایع، انتشار نقد و گسترش روحیه نقادی و از همه مهمتر انعکاس نظرات افراد با گرایش های متفاوت از ویژگی های ارزشمند این رسانه است.

تا کنون یادداشتهای جانانه ای در لیزنا منتشر شده است که مشکلات و مسائل حوزه کتابداری را خیلی عریان و صریح مطرح کرده است . یادداشتهایی که در سایر رسانه و نشریات صاحب عنوان و امتیاز دیده نمی شود . صحبتهایی که مصداق این شعر سایه است:

جانم بگیر وصحبت جانانه‌ام ببخش  کز جان شکیب هست و ز جانان شکیب نیست

گلبانگ سایه  گوش کن ای سرو خوش خرام  کاین سوز دل به نـاله‌ی هرعندلیب نیست

جامعه ما جامعه کم تحملی است. تسامح و تساهل در آن در حداقل ممکن است.  در عرصه نقد و نقد پذیری حتی بسیاری ازفرهیختگانمان نیز پرریخته اند! با انکه بر این باورم که لیزنا در  ارائه نقد  بیش از حد لازم “مصلحت اندیش ” است اما بارها شاهد بوده ام که انتشار چند خط نقد در افکار و احوال یکی از بزرگان چنان انقلابی در وی پدید آورده است که لیزنا را به باد ناسزا گرفته و تهدید به شکایت و مکافات کرده است. این شیوه برخورد کمی تا قسمتی لیزنا را در ارائه مطالب محافظه کارتر کرده است !

لیزنا توانسته است در اصطلاح امروزی تاحدی نظرات افراد “کف خیابان کتابداری ” را مطرح کند. اما به نظر می رسد گرایش غالب کماکان به سمت نخبگان و صاحبان مدرک و عنوان است. ایجاد انگیزه و زمینه لازم برای انتشار نظرات نوقلمان و کتابداران گمنام کتابخانه ها می تواند موجب بالندگی و شکفتگی استعدادها شود. علاوه بر این این کار می تواند مسائل عینی و مشکلات جاری حوزه را مطرح کند.

می دانیم که لیزنا وابسته به هیج ارگان، نهاد و اداره دولتی و غیر دولتی نیست. این واقعیت لیزنا را برای تامین نیازهای مالی دچار چالش می کند. درآمد حاصل از تبلیغات هم راه به جایی نمی برد. سوال من این است که آیا گاهی کمک های سازمان، ارگان و یا نهادی باعث نشده است که تا حدی این رسانه برای مدتی تبدیل به ارگان آن سازمان یا نهاد شود؟ این نقیصه می تواند از میزان اعتماد به این رسانه خوب بکاهد. باید باور کنیم که یکی از انواع سانسورهایی که بر رسانه ها تحمیل می شود سانسور اقتصادی است!

با تمام این احوال، جامعه کتابداری کشور باید قدردان عزیزانی باشد که با دست خالی و بدون هیچ پشتوانه دولتی توانسته اند این کار سترگ را آغاز و تداوم بخشند. امیدواریم که این هفت سالگی همچون بعضی از رسانه های ممالک راقیه در هفتاد سالگی هم سبُک بالانه و با افتخار ادامه حیات دهد.

 

فریبرز خسروی

نشر یافته در : http://www.lisna.ir/main/27735

شهری از ایران می‌تواند پایتخت جهانی کتاب شود!

شهری از ایران می‌تواند پایتخت جهانی کتاب شود!

تاریخ انتشار : چهارشنبه ۲۹ دی ۱۳۹۵ ساعت ۱۲:۰۱
فریبرز خسروی، کتاب‌دار پیش‌کسوت و برجسته، تصریح کرد: انتخاب شدن شهری از ایران، به عنوان پایتخت کتاب جهان دشوار نیست و سازمان جهانی یونسکو برای انتخاب پایتخت کتاب جهان خیلی ملاک‌های سختی ندارد و می‌توانیم آنها را کسب کنیم.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از به گزارش ستاد اطلاع‌رسانی رویدادهای ترویج کتابخوانی، فریبرز خسروی رئیس انجمن کتابداری ایران با اعلام این مطلب افزود: به عقیده من، بحث خواندن ریشه‌ای‌تر از این حرف‌هاست. من اعتقاد دارم که خواندن، از دامان مادر شروع می‌شود، از پیش‌دبستان شروع می شود و از دبستان‌. تا زمانی‌که نتوانیم تفکر نقاد و خلاق را در مدارس جا بیندازیم، طبیعتاً میل به خواندن هم پدید نمی‌آید. تا زمانی‌که نتوانیم در مدارس خود روحیۀ پژوهشگری و پیداکردن حقیقت را از لابه‌لای سطور کتاب‌های درسی و سایت‌ها به بچه‌ها یاد بدهیم، طبیعتاً یاد نخواهند گرفت که به کتاب و اطلاعات نیاز دارند. این یک واقعیت است و اگر قرار باشد کار زیربنایی و اساسی رخ بدهد، باید از آموزش و پرورش و پیش‌دبستانی‌ها شروع شود.

عضور شورای سیاستگذاری جشنواره‌های انتخاب پایتخت کتاب ایران» و «روستاها و عشایر دوستدار کتاب» که توسط «دفتر مطالعات و برنامه‌ریزی فرهنگی و کتابخوانی» معاونت فرهنگی وزارت فرهنگ . ارشاد اسلامی برگزار می‌شود،

با اشاره به لزوم تعییر نگرش جامعه به تدریس و کتابخوانی گفت: یک درصدی از کتابخوانی تفریح است. درصد بیشتر این است که تشنگی برای اطلاعات و دانستن را در بچه‌ها پدید بیاوریم. ما حتی در دانشگاهها و در سطوح ارشد و دکتری هم این تشنگی را نداریم، چه برسد به مدارس. لذا می‌بینیم که جلوی دانشگاه تهران مراکزی سبز می‌شوند که برای دانشجویان پایان‌نامه می‌نویسند!

خسروی دربارۀ لزوم ادامه‌داربودن فعالیت‌های ترویجی و بسنده‌نکردن به زمان برگزاری جشنواره‌های کتابخوانی گفت: این جشنواره‌ها به جای اینکه صرفاً جشنواره باشند، باید تحلیل کنند که برای ریشه‌ای‌شدن خواندن در مملکت، باید چه کنیم. به عقیدۀ من باید کار پژهشی کرد و راهکارهای عملی رابه دست آورد و به بالادستی‌ها ارائه داد. خبر دارم که دوستان زیادی از جمله مدیرکل محترم نهاد کتابخانه‌های عمومی، تلاش کرده‌اند که در برنامۀ ششم توسعه که در دست بررسی است، چند ماده را دربارۀ کتاب و کتابخوانی بگنجانند. ولی متأسفانه موفق نشده‌اند.

وی افزود: یکی از کارهایی که باید انجام داد این است که فشارهایی وارد شود تا اسناد بالاسری دربارۀ کتابخوانی اصلاح شود. دوستانی که این زمینه‌ها را حذف می‌کنند باید بدانند که مسیر توسعه و تعالی کشور از کتاب، کتابخوانی و کتابخانه‌ها می‌گذرد. اگر پایه‌های فهم و درک و تصمیم‌سازی و تصمیم‌گیری‌مان از اطلاعات برنخیزد و اطلاعات درستی به ما نرسد، طبیعتاً نمی‌توانیم تصمیم‌گیری درستی داشته باشیم و در این فرایند، رویکرد درستی را انتخاب کنیم.

رئیس انجمن کتابداری ایران گفت: باور من این است که کلیۀ نهادها و انجمن‌های مربوط به این امر و کسانی که دلسوز این مسأله هستد، فشار بیاورند که این قضیه از ریشه توجه شود؛ وگرنه ما در قالب شعار باقی خواهیم ماند. همۀ ما می‌گوییم کتابخوانی خیلی خوب است و ضرورت است. درست هم می‌گوییم؛ کسی منکر این واقعیت نیست. منتها عملاً یک گام هم برداشته نمی‌شود. وقتی گامی برداشته نشود، طبیعتاً اثری هم از برگزاری این جشنواره‌ها دیده نخواهد شد.

او در پاسخ به این سؤال که در مقایسه با آنچه که در سازمان یونسکو به‌عنوان معیارهای انتخاب پایتخت جهانی کتاب در نظر گرفته شده است، جایگاه نامزدهای پایتخت کتاب ایران چگونه است، گفت: آن انتخاب خیلی ملاک‌های سختی ندارد و می‌توانیم آنها را کسب کنیم. منتها نکته‌ای که همه‌مان باید به آن توجه کنیم، این است که در قالب شعار باقی نمانیم و اگر چنین امکاناتی فراهم می‌آید، جشنواره‌‌ای برگزار می‌شود و پایتختی انتخاب می‌شود، فقط به عنوان‌، بسنده نکنیم و از آن نگذریم.

وی افزود: متأسفانه ما بیشتر در شعار متوقف می‌شویم. باید گام‌های عملی و ریشه‌ای برداشته شود. وگرنه پایتخت کتاب هم انتخاب می‌شود و ما هم برای خودمان هورا می‌کشیم، اما درنهایت چیزی دستگیر کسی نمی‌شود.

وی گفت: ما می‌توانیم به این استانداردها برسیم. البته تلاش و کوشش و یک‌مقدار عقلانیت بیشتر می‌خواهد. اما  عقل سلیم حکم می‌کند بتوانیم از وقایعی که رخ می‌دهد، روزهایی که تعریف می‌شود و مناسبت‌هایی که وجود دارد، استفاده کنیم و در نقطۀ آغازین و اساسی تأثیر بگذاریم.
وی در پایان گفت: مهم‌ترین مسأله، تصمیم‌سازی دربارۀ نوع تعلیم و تربیتی است که در کشور ما حاکم است. حاصل تعلیم و تربیت تک‌متنی و مبتنی بر حافظه، این می‌شود که بچه‌ها با کتاب و کتابخوانی قهر کنند.

جشنواره‌های انتخاب پایتخت کتاب ایران و روستاها و عشایر دوستدار کتاب، اسفند ماه جاری با معرفی برگزیدگان به کار خود پایان می‌دهند.

منبع : http://www.ibna.ir/fa/doc/naghli/244398

برنامه زاویه !

لیزنا (گاهی دور/گاهی نزدیک: ۲۶)، دکتر فریبرز خسروی، 

جناب آقای دکتر صلاحی

ریاست محترم سازمان اسناد و کتابخانه ملی

جناب آقای دکتر رضایی

ریاست محترم انجمن کتابداری

سلام

در برنامه زاویه هفته گذشته شاهد مباحثه شما بودم. در آن برنامه قرار بود که من هم حضور یابم که به علت عدم حضور در تهران و دلائل دیگر این فیض را از دست دادم. اکنون فرضت را مغتنم شمرده سوالات و ابهاماتی را که  اگر حضور داشتم قطعا مطرح می کردم در اینجا مطرح می کنم و منتظر پاسخ می مانم  امید است به مدد رسانه های نوین بتوانیم گامی برای توضیح این موارد برداریم :

۱- یکی از محورهای اصلی مباحثه بومی سازی رده بندی هایی بود که فعلا در کتابخانه ها به کار گرفته می شود. دکتر صلاحی نگران کاربرد این دو رده ده بندی بوده و فرمودند که اینها “متناسب با مبانی اعتقادی ما نیست ” و مژده آغاز فعالیت برای بومی سازی و اسلامی کردن آن دادند. دکتر رضایی هم در مورد یکی از فعالیت های انجام شده در مورد تدوین رده بندی های جدید بیان داشتند که “”باید این پیشنهاد را مورد توجه قرار داد و این قدمی را که برداشته شده است را ارج نهاد.”

اولا: ممکن است کار دستیابی به طبقه بندی جدید در حوزه فلسفه علم کار مبارک و ارزنده ای باشد اما با صراحت عرض می کنم که رده بندی در حوزه علم اطلاعات  و در شکل سنتی  آن به لحاظ کاربردی در حال رنگ باختن و مردن است! بنابراین  صرف هزینه و زمان آن هم از بودجه عمومی  برای ابزاری که کم کم بلا استفاده خواهد ماند کار مدبرانه ای نیست.

استفاده از ابزارهای نوین در ذخیره و بازیابی اطلاعات حتی استفاده از اصطلاحنامه ها را هم دگرگون کرده و با پدید آمدن هستی نگاری ها (Ontology) و رده بندی های مردمی (Folksonomy) نگاه به اطلاعات و سازماندهی دانش متحول شده است. این روزها شاهد آنیم که موتورهای جستجو قادرند برای هر فردی رده بندی اختصاصی ایجاد و در بازیابی اطلاعات آن را به کار گیرند. اصلاحنامه های ارزشمندی که در حوزه های فرهنگ، علوم اسلامی و فناوری تدوین شده اند آغاز مبارک و سنجیده ای  برای به کار گرفتن شیوه های نوین اطلاع رسانی هستند و اگر قرار است فعالیتی صورت گیرد باید در ادامه این کار باشد. پرداختن به رده بندی هائی که بیش از یک قرن است از ابداع آنها می گذرد صرفا عملی شعاری خواهد بود.

ثانیا : سوال من این است که برداشت شما  از رده بندی چیست که این اندازه نگران نامتناسب بودن آن با مبانی اعتقادی هستید؟ بگذارید یک مورد کاملا آشنا را مثال بزنم. در مجموعه کتابخانه ملی رده بندی چه جایگاه و تاثیری در روند اطلاع رسانی دارد که باید به آن پرداخته شود؟  از مجموعه منابع موجود در کتابخانه ملی قطعا  کمتر از ۱۵ درصد آنها با استفاده از رده بندی چیده شده است. در مجموعه عظیم کتابخانه صرفا در مخازن همجوار سالن ها و مجموعه ایران شناسی و اسلام شناسی و کتابخانه عمومی از رده بندی ال سی استفاده شده است. همین اندازه استفاده از رده بندی هم  تاثیر چندانی را در بازیابی اطلاعات ندارد و مراجعان از آنها استفاده نمی کنند بلکه بازیابی با استفاده از نام اشخاص، عنوان، اثر، و موضوع صورت می گیرد

ثالثا: بومی سازی رده های مرتبط با ایران و اسلام، شامل رده های تاریخ، جغرافیا، زبان و ادبیات فارسی و عربی، و دین اسلام برای هر دو نظام رده بندی کنگره و دهدهی دیوئی از چند دهه  پیش به دست صاحبنظران برجسته صورت گرفته و مورد تأیید و استقبال کتابخانه کنگره قرار گرفته است!. بومی سازی برای اسلام را  دکتر احمد طاهری عراقی یکی از برجسته ترین ادبا و اسلامشناسان ایران و از مولفان دانشنامه جهان اسلام در اوایل دهه ۱۳۶۰ انجام داد.از این گسترش ها به نحو گسترده ای در کتابخانه های کشور استفاده شده است.

۲- دکتر صلاحی در قسمتی دیگری از نشست گفته اند:

طبقه بندی بر اساس کنگره امریکا یا LC، تیراژ کتاب است؛ هرچه تیراژ کتاب بیشتر باشد کتاب در رده بالاتر قرار می گیرد. حال سوال اینجاست که در جامعه ایی مثل امریکا چه کتابهایی می تواند در صدر قرار بگیرد؟ قطعا کتابهای مذهبی نخواهد بود. پس بنابراین ناچاریم در جامعه کارهایی را انجام دهیم که با کدهای فرعی کتابهای مذهبی و اسلامی را طبقه بندی کنیم.”

اولا :به نظر می رسد مشاوران محترم درست مطلب را منتقل نکرده اند. رده بندی کنگره بر اساس تیراژ(شمارگان) کتاب شکل نگرفته است. احتمالا می خواسته اند پشتوانه انتشاراتی را مطرح کنند. این مساله هم در صدر و ذیل قرار گرفتن کتابها تاثیری ندارد.

ثانیا : اصولا چگونگی  چینش کتاب در قفسه ها و بالا و پایین  قرار گرفتن آنها چه اهمیت و تاثیری  در دسترسی  به اطلاعات دارد.مثلا در رده بندی کنگرهBP  رده اسلام و BR  رده مسیحیت است و به لحاظ چینش الفبایی رده اسلام قبل از مسیحیت است آیا این مساله می تواند بیانگر اهمیت دادن بیشترآن رده بندی به اسلام باشد؟

۳- در جای دیگر بیان داشته اند:

“… رده بندی LC که در کتابخانه های عمومی و بزرگ می خواهند به کار ببرند بر مبنای چنین نگرشی است و رده بندی دیویی که برای کتابخانه های تخصصی کاربرد دارد تا یک حدی این نقص LCC را جبران کرده اما در هر حال متناسب با مبانی و اندیشه غربی است و متناسب با مبانی اعتقادی ما نیست.”

اولا : باز هم باز هم به نظر می رسد اشتباهی رخ داده است. رده بندی ها برای مجموعه های خاص تدوین نشده است. اتفاقا برخلاف گفته شما، در ایران، به غلط،  مشهور آن است که رده بندی دیویی مناسب کتابخانه های عمومی است و رده بندی کنگره مناسب کتابخانه های بزرگ.متاسفانه همین شهرت غلط را نیز به شما به عنوان کسی که با ادبیات کتابداری به تازگی آشناشده اید، نادرست منتقل کرده اند.

ثانیا : همانگونه که در بند یک بیان شد تا کنون بومی سازی این رده ها صورت گرفته و در حوزه هایی مثل اسلام، تاریخ ایران، ادبیات و… ابزار لازم پدید آمده است و کتابخانه ها هم بدان عمل کرده اند و مغایرتی با مبانی اعتقادی را در گسترشها نیافته اند.

و در پایان:

در این سده درحوزه علم اطلاعات و دانش شناسی رده بندی مبحثی مربوط به گذشته است که ارزش پرداختن و صرف اندیشه و هزینه را ندارد.پرداختن به آن هم از سطح شعار بالاتر نخواهد رفت.  گرچه ممکن است بحث طبقه بندی برای سایر حوزه ها و از جمله فلسفه علم بحث جاذب و مفیدی باشد.

نامه ای به کمیته برنامه ریزی کتابداری و اطلاع رسانی وزارت علوم

به نام خداوند جان و خرد 4 آبان 92

سلام به همه همکاران گرانمایه:

چند جلسه است که در کمیته برنامه ریزی علوم کتابداری و اطلاع رسانی افتخار همراهی با شما را داشته ام. شاید بی مناسبت نباشد برداشتم را بدون هیچگونه ممیزی خدمتتان عرضه کنم بدان امید که مفید واقع شود :

روند فغلی کارهای کمیته به ترتیب زیر است:

در مورد عنوان گرایش ، جلسه به توافق می رسد.

تعیین عناوین دروس به یک یا دو نفر از اعضای محترم سپرده می شود.

فرد یا افراد با استفاده از مطالعات و تجارب شخصی و مشورت با اعضای گروه خود و احتمالا بعضی خبرگان عناوینی را پیشنهاد می کنند.

عناوین در جلسات مورد بحث قرار می گیرد و نهایی می شود.

شرح درس های مصوب توسط فرد یا افراد تدوین می شود.

در جلسه مرد بحث قرار گرفته و با تغییراتی به تصویب نهایی می رسد.

شما بزرگواران به خوبی مستحضرید که تدوین هر برنامه درسی حتی در سطوح ابتدایی نیازمند رعایت مراحل مختلف فرایندهایی است که در رشته برنامه ریزی درسی (به عنوان یک تخصص تا سطح دکتری) به آن پرداخته می شود. نازل ترین گامهای آن از این قرار است:

اشراف و توجه به برنامه های راهبردی و برنامه های عملیاتی بالادستی که در سطح کشور و وزارتخانه متبوع تدوین شده است.
انجام نیاز سنجی های بازار کار(نیازهای حال و آینده) و استفاده از پژوهش های نشر یافته در این زمینه به صورت نظام مند.
شناخت دقیق امکانات (نیروی انسانی ، تجهیزات و…) و برنامه ریزی متناسب با امکانات برای حال و آینده
مستند سازی هر عنوان به موادی از اسناد بالادستی و پایین دستی
و…
اما به نظر به این مساله به صورت یک فرایند نگاه نشده و به نوعی هیئتی (البته از نوع مدرن!) با این کار برخورد شده است لذا کاستی های ذیل اگر اظهر من الشمس نباشد شاید من القمر باشد!

به علت اینکه تعیین سرفصل ها مستند نیست و بستگی تام به حافظه و حضور ذهنی افراد دارد گاهی عناوین مصوب که چند جلسه هم روی آن کار شده با یک تذکر دچار قبض و بسط های عجیب می شود.
به نظر می رسد جایگاه رشته و نیازهایی را که قرار است براورده سازیم در نقشه کلی تحصیلات عالی و تکمیلی برایمان معلوم نیست. این نداشتن آگاهی موجب می شود که گاهی گرایشی تصویب شده و عناوین دروس نیز طی چند جلسه به تصویب رسیده و حتی سرفصل ها هم تدوین شده است . با یک تنبه به جا متوجه می شویم که مثلا 70درصد با گرایش دیگری همپوشانی دارد. نمی گوییم گرایش را کنار بگذاریم بلکه به علت غلبه کمیت ، سریع دروس جدیدی را جایگزین می کنیم.
در روند جلسات در مورد ضرورت ایجاد گرایش ها و حتی عناوین دروس بیشتر به تمثیل و خاطره رو می آوریم تا استدلال!
گاهی به راحتی عناوین نوینی را برای درس هایی که سال هاست تدریس می شود به کار می گیریم و بار فرهنگستان هم به دوش می کشیم!
بعضی ازهمکاران بعضا فرصت نمی کنند طی فاصله دو جلسه نیم نگاهی به برنامه ها و مشق ها بیندازند.
این شیوه کار، محصولی کم نقص و مشکل گشا برای کشور و رشته به ارمغان نخواهد آورد . درست است که تغییراتی را ایجاد می شود ، اما این تغییرات روشمند نیست و حتی ممکن است بعضا مشکل زا هم بشود.

طی این جلسات متوجه شده ام اهمیتی که وزارتخانه معظم به برنامه نیمه نمایشی فارابی می دهد و هزینه ای که برای آن پرداخت می کند بسیار بیشتر از همه کمیته های برنامه ریزی است! در روند کارهای فارابی کم مانده که هر فرد را جداگانه باد بزنند اما در این کمیته ها بعضا مثل یهودی سرگردان باید در پی حصاری برای نشستن بود!

همکاران گرامی :

می دانیم شرکت در این جلسات برای دوستان منفعت مادی در پی نداشته حتی برای آن هم هزینه می کنند.

می دانیم اغلب شرکت کنندگان در این جلسات آردشان را بیخته اند و الکشان را آویخته اند. لذا منفعت اداری برایشان متصور نیست و حتی برای نا آویخته هاهم این کار تاثیری زیادی در شعاع سوراخهای الکشان و یا میزان آرد موجود در آن ندارد.

پس این جمع با احساس تعهد و رسالتی حرفه ای برای ایجاد زمینه لازم برای تعالی و رشد جوانان این مرز و بوم مظلوم گرد هم می آیند و تلاش می کنند. اما در این تلاش صادقانه هم اگر کارشناسانه عمل نکنیم ، حاصل افتخار آمیزی در پی نخواهد داشت. و وجود این کمبودها توجیه محکمه پسندی برای جامعه فردای کتابداری نخواهد بود. آیا زمان آن نرسیده است که در این زمینه طرحی نو درانداخته شود؟

عزت همگی مستدام

فریبرز خسروی