برنامه زاویه !

لیزنا (گاهی دور/گاهی نزدیک: ۲۶)، دکتر فریبرز خسروی، 

جناب آقای دکتر صلاحی

ریاست محترم سازمان اسناد و کتابخانه ملی

جناب آقای دکتر رضایی

ریاست محترم انجمن کتابداری

سلام

در برنامه زاویه هفته گذشته شاهد مباحثه شما بودم. در آن برنامه قرار بود که من هم حضور یابم که به علت عدم حضور در تهران و دلائل دیگر این فیض را از دست دادم. اکنون فرضت را مغتنم شمرده سوالات و ابهاماتی را که  اگر حضور داشتم قطعا مطرح می کردم در اینجا مطرح می کنم و منتظر پاسخ می مانم  امید است به مدد رسانه های نوین بتوانیم گامی برای توضیح این موارد برداریم :

۱- یکی از محورهای اصلی مباحثه بومی سازی رده بندی هایی بود که فعلا در کتابخانه ها به کار گرفته می شود. دکتر صلاحی نگران کاربرد این دو رده ده بندی بوده و فرمودند که اینها “متناسب با مبانی اعتقادی ما نیست ” و مژده آغاز فعالیت برای بومی سازی و اسلامی کردن آن دادند. دکتر رضایی هم در مورد یکی از فعالیت های انجام شده در مورد تدوین رده بندی های جدید بیان داشتند که “”باید این پیشنهاد را مورد توجه قرار داد و این قدمی را که برداشته شده است را ارج نهاد.”

اولا: ممکن است کار دستیابی به طبقه بندی جدید در حوزه فلسفه علم کار مبارک و ارزنده ای باشد اما با صراحت عرض می کنم که رده بندی در حوزه علم اطلاعات  و در شکل سنتی  آن به لحاظ کاربردی در حال رنگ باختن و مردن است! بنابراین  صرف هزینه و زمان آن هم از بودجه عمومی  برای ابزاری که کم کم بلا استفاده خواهد ماند کار مدبرانه ای نیست.

استفاده از ابزارهای نوین در ذخیره و بازیابی اطلاعات حتی استفاده از اصطلاحنامه ها را هم دگرگون کرده و با پدید آمدن هستی نگاری ها (Ontology) و رده بندی های مردمی (Folksonomy) نگاه به اطلاعات و سازماندهی دانش متحول شده است. این روزها شاهد آنیم که موتورهای جستجو قادرند برای هر فردی رده بندی اختصاصی ایجاد و در بازیابی اطلاعات آن را به کار گیرند. اصلاحنامه های ارزشمندی که در حوزه های فرهنگ، علوم اسلامی و فناوری تدوین شده اند آغاز مبارک و سنجیده ای  برای به کار گرفتن شیوه های نوین اطلاع رسانی هستند و اگر قرار است فعالیتی صورت گیرد باید در ادامه این کار باشد. پرداختن به رده بندی هائی که بیش از یک قرن است از ابداع آنها می گذرد صرفا عملی شعاری خواهد بود.

ثانیا : سوال من این است که برداشت شما  از رده بندی چیست که این اندازه نگران نامتناسب بودن آن با مبانی اعتقادی هستید؟ بگذارید یک مورد کاملا آشنا را مثال بزنم. در مجموعه کتابخانه ملی رده بندی چه جایگاه و تاثیری در روند اطلاع رسانی دارد که باید به آن پرداخته شود؟  از مجموعه منابع موجود در کتابخانه ملی قطعا  کمتر از ۱۵ درصد آنها با استفاده از رده بندی چیده شده است. در مجموعه عظیم کتابخانه صرفا در مخازن همجوار سالن ها و مجموعه ایران شناسی و اسلام شناسی و کتابخانه عمومی از رده بندی ال سی استفاده شده است. همین اندازه استفاده از رده بندی هم  تاثیر چندانی را در بازیابی اطلاعات ندارد و مراجعان از آنها استفاده نمی کنند بلکه بازیابی با استفاده از نام اشخاص، عنوان، اثر، و موضوع صورت می گیرد

ثالثا: بومی سازی رده های مرتبط با ایران و اسلام، شامل رده های تاریخ، جغرافیا، زبان و ادبیات فارسی و عربی، و دین اسلام برای هر دو نظام رده بندی کنگره و دهدهی دیوئی از چند دهه  پیش به دست صاحبنظران برجسته صورت گرفته و مورد تأیید و استقبال کتابخانه کنگره قرار گرفته است!. بومی سازی برای اسلام را  دکتر احمد طاهری عراقی یکی از برجسته ترین ادبا و اسلامشناسان ایران و از مولفان دانشنامه جهان اسلام در اوایل دهه ۱۳۶۰ انجام داد.از این گسترش ها به نحو گسترده ای در کتابخانه های کشور استفاده شده است.

۲- دکتر صلاحی در قسمتی دیگری از نشست گفته اند:

طبقه بندی بر اساس کنگره امریکا یا LC، تیراژ کتاب است؛ هرچه تیراژ کتاب بیشتر باشد کتاب در رده بالاتر قرار می گیرد. حال سوال اینجاست که در جامعه ایی مثل امریکا چه کتابهایی می تواند در صدر قرار بگیرد؟ قطعا کتابهای مذهبی نخواهد بود. پس بنابراین ناچاریم در جامعه کارهایی را انجام دهیم که با کدهای فرعی کتابهای مذهبی و اسلامی را طبقه بندی کنیم.”

اولا :به نظر می رسد مشاوران محترم درست مطلب را منتقل نکرده اند. رده بندی کنگره بر اساس تیراژ(شمارگان) کتاب شکل نگرفته است. احتمالا می خواسته اند پشتوانه انتشاراتی را مطرح کنند. این مساله هم در صدر و ذیل قرار گرفتن کتابها تاثیری ندارد.

ثانیا : اصولا چگونگی  چینش کتاب در قفسه ها و بالا و پایین  قرار گرفتن آنها چه اهمیت و تاثیری  در دسترسی  به اطلاعات دارد.مثلا در رده بندی کنگرهBP  رده اسلام و BR  رده مسیحیت است و به لحاظ چینش الفبایی رده اسلام قبل از مسیحیت است آیا این مساله می تواند بیانگر اهمیت دادن بیشترآن رده بندی به اسلام باشد؟

۳- در جای دیگر بیان داشته اند:

“… رده بندی LC که در کتابخانه های عمومی و بزرگ می خواهند به کار ببرند بر مبنای چنین نگرشی است و رده بندی دیویی که برای کتابخانه های تخصصی کاربرد دارد تا یک حدی این نقص LCC را جبران کرده اما در هر حال متناسب با مبانی و اندیشه غربی است و متناسب با مبانی اعتقادی ما نیست.”

اولا : باز هم باز هم به نظر می رسد اشتباهی رخ داده است. رده بندی ها برای مجموعه های خاص تدوین نشده است. اتفاقا برخلاف گفته شما، در ایران، به غلط،  مشهور آن است که رده بندی دیویی مناسب کتابخانه های عمومی است و رده بندی کنگره مناسب کتابخانه های بزرگ.متاسفانه همین شهرت غلط را نیز به شما به عنوان کسی که با ادبیات کتابداری به تازگی آشناشده اید، نادرست منتقل کرده اند.

ثانیا : همانگونه که در بند یک بیان شد تا کنون بومی سازی این رده ها صورت گرفته و در حوزه هایی مثل اسلام، تاریخ ایران، ادبیات و… ابزار لازم پدید آمده است و کتابخانه ها هم بدان عمل کرده اند و مغایرتی با مبانی اعتقادی را در گسترشها نیافته اند.

و در پایان:

در این سده درحوزه علم اطلاعات و دانش شناسی رده بندی مبحثی مربوط به گذشته است که ارزش پرداختن و صرف اندیشه و هزینه را ندارد.پرداختن به آن هم از سطح شعار بالاتر نخواهد رفت.  گرچه ممکن است بحث طبقه بندی برای سایر حوزه ها و از جمله فلسفه علم بحث جاذب و مفیدی باشد.

نامه ای به کمیته برنامه ریزی کتابداری و اطلاع رسانی وزارت علوم

به نام خداوند جان و خرد 4 آبان 92

سلام به همه همکاران گرانمایه:

چند جلسه است که در کمیته برنامه ریزی علوم کتابداری و اطلاع رسانی افتخار همراهی با شما را داشته ام. شاید بی مناسبت نباشد برداشتم را بدون هیچگونه ممیزی خدمتتان عرضه کنم بدان امید که مفید واقع شود :

روند فغلی کارهای کمیته به ترتیب زیر است:

در مورد عنوان گرایش ، جلسه به توافق می رسد.

تعیین عناوین دروس به یک یا دو نفر از اعضای محترم سپرده می شود.

فرد یا افراد با استفاده از مطالعات و تجارب شخصی و مشورت با اعضای گروه خود و احتمالا بعضی خبرگان عناوینی را پیشنهاد می کنند.

عناوین در جلسات مورد بحث قرار می گیرد و نهایی می شود.

شرح درس های مصوب توسط فرد یا افراد تدوین می شود.

در جلسه مرد بحث قرار گرفته و با تغییراتی به تصویب نهایی می رسد.

شما بزرگواران به خوبی مستحضرید که تدوین هر برنامه درسی حتی در سطوح ابتدایی نیازمند رعایت مراحل مختلف فرایندهایی است که در رشته برنامه ریزی درسی (به عنوان یک تخصص تا سطح دکتری) به آن پرداخته می شود. نازل ترین گامهای آن از این قرار است:

اشراف و توجه به برنامه های راهبردی و برنامه های عملیاتی بالادستی که در سطح کشور و وزارتخانه متبوع تدوین شده است.
انجام نیاز سنجی های بازار کار(نیازهای حال و آینده) و استفاده از پژوهش های نشر یافته در این زمینه به صورت نظام مند.
شناخت دقیق امکانات (نیروی انسانی ، تجهیزات و…) و برنامه ریزی متناسب با امکانات برای حال و آینده
مستند سازی هر عنوان به موادی از اسناد بالادستی و پایین دستی
و…
اما به نظر به این مساله به صورت یک فرایند نگاه نشده و به نوعی هیئتی (البته از نوع مدرن!) با این کار برخورد شده است لذا کاستی های ذیل اگر اظهر من الشمس نباشد شاید من القمر باشد!

به علت اینکه تعیین سرفصل ها مستند نیست و بستگی تام به حافظه و حضور ذهنی افراد دارد گاهی عناوین مصوب که چند جلسه هم روی آن کار شده با یک تذکر دچار قبض و بسط های عجیب می شود.
به نظر می رسد جایگاه رشته و نیازهایی را که قرار است براورده سازیم در نقشه کلی تحصیلات عالی و تکمیلی برایمان معلوم نیست. این نداشتن آگاهی موجب می شود که گاهی گرایشی تصویب شده و عناوین دروس نیز طی چند جلسه به تصویب رسیده و حتی سرفصل ها هم تدوین شده است . با یک تنبه به جا متوجه می شویم که مثلا 70درصد با گرایش دیگری همپوشانی دارد. نمی گوییم گرایش را کنار بگذاریم بلکه به علت غلبه کمیت ، سریع دروس جدیدی را جایگزین می کنیم.
در روند جلسات در مورد ضرورت ایجاد گرایش ها و حتی عناوین دروس بیشتر به تمثیل و خاطره رو می آوریم تا استدلال!
گاهی به راحتی عناوین نوینی را برای درس هایی که سال هاست تدریس می شود به کار می گیریم و بار فرهنگستان هم به دوش می کشیم!
بعضی ازهمکاران بعضا فرصت نمی کنند طی فاصله دو جلسه نیم نگاهی به برنامه ها و مشق ها بیندازند.
این شیوه کار، محصولی کم نقص و مشکل گشا برای کشور و رشته به ارمغان نخواهد آورد . درست است که تغییراتی را ایجاد می شود ، اما این تغییرات روشمند نیست و حتی ممکن است بعضا مشکل زا هم بشود.

طی این جلسات متوجه شده ام اهمیتی که وزارتخانه معظم به برنامه نیمه نمایشی فارابی می دهد و هزینه ای که برای آن پرداخت می کند بسیار بیشتر از همه کمیته های برنامه ریزی است! در روند کارهای فارابی کم مانده که هر فرد را جداگانه باد بزنند اما در این کمیته ها بعضا مثل یهودی سرگردان باید در پی حصاری برای نشستن بود!

همکاران گرامی :

می دانیم شرکت در این جلسات برای دوستان منفعت مادی در پی نداشته حتی برای آن هم هزینه می کنند.

می دانیم اغلب شرکت کنندگان در این جلسات آردشان را بیخته اند و الکشان را آویخته اند. لذا منفعت اداری برایشان متصور نیست و حتی برای نا آویخته هاهم این کار تاثیری زیادی در شعاع سوراخهای الکشان و یا میزان آرد موجود در آن ندارد.

پس این جمع با احساس تعهد و رسالتی حرفه ای برای ایجاد زمینه لازم برای تعالی و رشد جوانان این مرز و بوم مظلوم گرد هم می آیند و تلاش می کنند. اما در این تلاش صادقانه هم اگر کارشناسانه عمل نکنیم ، حاصل افتخار آمیزی در پی نخواهد داشت. و وجود این کمبودها توجیه محکمه پسندی برای جامعه فردای کتابداری نخواهد بود. آیا زمان آن نرسیده است که در این زمینه طرحی نو درانداخته شود؟

عزت همگی مستدام

فریبرز خسروی

پیشنهاد به کمیسیون فرهنگی

باسمه تعالي

جناب آقای اشعری
ریاست محترم سازمان متبوع

با سلام

پیرو نامه دبیر محترم کمیسیون فرهنگی مجمع تشخیص مصلحت، ماده ذیل با چند زیربند پیشنهاد می‌شود:
6- برنامه‌ریزی برای حرکت کشور به سوی جامعه اسلامی دانایی محور از طریق ارتقاء معرفت عمومی.
– افزایش سواد اطلاعاتی در همه اقشار.
– ارتقای سطح خواندن با همکاری همه نهادها و ارگانها.
– ارتقاء و رشد نهادهای آرشیوی و کتابخانه ملی و استانی.
– تسهیل و ارتقای امر نشر کتاب و اطلاعات، اطلاع رسانی و کتابداری.
در این پیشنهاد سعی شده است عناصر کلیدی در امر اطلاعات، اطلاع‌رسانی مورد توجه قرار گیرد. لازم است در هر پیشنهادی مفاهیمی همچون: جامعه معرفتی یا جامعه دانایی محور، سواد اطلاعاتی، ارتقاء سطح خواندن، تسهیل امر نشر و اطلاعات و اطلاع‌رسانی مورد تأکید قرار گیرد.

دکتر فریبرز خسروی
معاون اسناد ملی ایران

این نامه مربوط به 4 سال پیش است .

انحلال کتابخانه تخصصی کتابداری و اطلاع رسانی

چندی پیش مطلع شدم که تصمیم سازان کتابخانه ملی ایران مصمم به به انحلال کتابخانه تخصصی کتابداری و اطلاع رسانی شده اند . حسب وظیفه نامه ای برای رئیس سازمان نوشتم . اکنون که ظاهرا در این آب و خاک نصحیت ناصحان و تذکرات مشفقان به جایی نمی رسد و عکس آن عمل می شود نامه را برای ثبت در تاریخچه کتابخانه ملی در اینجا می آورم.
“به نام خداوند جان وخرد
جناب آقای دکتر صلاحی پنجم آذر نود و یک
ریاست محترم سازمان
با سلام ، ایام سوگواری عاشورای حسینی را تسلیت می گویم. خداوند به همگی ما قطره ای از دریای شهامت ، مردانگی و عدالت آن بزرگوار را بچشاند.
اخیرا شایع شده است که به دستور مستقیم حضرتعالی قرار است کتابخانه تخصصی کتابداری منحل و کتابهای آن به بخش مرجع منقل شده و مکان آن هم به فضای اداری برای آموزش تبدیل شود. در مورد این تصمیم ، چه شما مستقیما آن را اتخاذ کرده باشید و یا توسط مدیران دیگر اتخاذ شده باشد توجه به نکاتی ضروری به نظر می رسد:
• حسب مفاد صریح اساسنامه ، این سازمان علاوه بر گرداوری و حفظ آثار، وظیفه پژوهش و برنامه ریزی کتابخانه های کتابخانهکشور را نیز به عهده دارد . برای تدارک و تسهیل این وظیفه ، سال هاست که چنین بخشی تدارک دیده شده و سعی در گرداوری و اشاعه اطلاعات آن شده است. نمی شود سازمانی عهده دار چنین مسئولیتی باشد اما عملا بخشی تخصصی برای آن فراهم نیاورد. همانگونه که در مورد ایران شناسی و اسلام شناسی عمل شده است.
• این ضرورت باعث شد که در طرح ساختمان کتابخانه مکان مناسبی برای این مهم تدارک دیده شود.در اینجا ضروری می دانم نکته ای را یاداوری کنم: سال ها به عنوان عضو کمیته برنامه ریزی ساختمان کتابخانه در جلسات مربوطه شرکت داشتم. در باره فضاهای تدارک دیده شده برای فعالیت های کتابخانه ای ، مطالعه و صرف وقت بسیاری صورت گرفته لاجرم لغو آنها هم باید متکی به استدلال و هدفمند باشد. اگر آن کمیته به این نتیجه رسید که یک سوی مدخل اصلی نمایشگاه و موزه و یک سوی دیگرش کتابفروشی باشد حاصل مطالعه در مورد بسیاری از ساختمان های مدرن و جدید کتابخانه های ملی جهان بود. در دوره ای تصمیم گرفته شد که نمایشگاه تبدیل به عضویت شود و یا … که همگی نشان از شتابزدگی در تصمیم گیری بود . به نظر می رسد نهضت تبدیل مکان های عمومی خدمت رسانی به مکان های اداری کماکان ادامه دارد!
• ممکن است تعداد مراجعان ملاک این تصمیم باشد. تا جایی که مطلعم تعداد مراجعان متخصصی که روزانه از این مجموعه کتاب به امانت می گیرند و یا در آن به مطالعه می پردازند قطعا از تعداد مراجعان به مجموعه های ایران شناسی و اسلام شناسی بیشتر است. بگذارید واقعیتی را به شما بگویم. وقتی عهده دار معاونت اسناد شدم پس از چندی توانستم از لابلای گزافه گویی ها و عدد سازی های مرسوم متوجه شوم که تعداد مراجعان واقعی به آن ساختمان عظیم روزانه سه نفر است ! که البته بعید می دانم اکنون هم از پنج نفر عبور کرده باشد!
• شاید علت اتخاذ این تصمیم این مساله باشد که متولی امر اطلاع رسانی باید معاونت کتابخانه باشد .حل این مشکل که ساده است . این کتابخانه تخصصی همچون ایران شناسی زیر نظر معاونت کتابخانه فعایت داشته باشد.اصولا مهم نیست که این کتابخانه و مکان اختصاصی آن زیر نظر کدام فرد و یا معاونت فعال باشد . مهم حفظ این کتابخانه تخصصی برای سازمانی است که خود متولی و مادر امر کتابداری کشور می داند.
• توصیه اکید دارم که به تصمیماتی که می خواهد فضاهای اطلاع رسانی را به اداری تبدیل کند به دیده تردید بنگرید . تجربه نشان داده است که بخش های اداری میل به بالا دارند و سعی دارند به طبقات بالا صعود فرمایند . آنان نام منهای دو را با اتاقهای فراوانش تبعیدگاه نهاده اند و از استقرار در آن طبقات ابا دارند و برای تمهید مکان های جدید ممکن است چنین طرح های را هم ارائه دهند . عجیب است که منهای دو به زعم عده ای تبعیدگاه است اما عمده فهرست نویسان در همان طبقه به کار اشتغال دارند!
تا کنون دو سه تذکر مکتوب را در باب بعضی کاستی ها برایتان ارسال داشته ام . نمی دانم چقدر به آن تذکرات توجه کرده اید و دستوری جدی را برای بررسی آنها صادر کرده باشید . اما امیدوارم که به این نتیجه رسیده باشید که آنچه گفته می شود صرفا از باب خیرخواهی و دلسوزی برای سازمانی است که 15 سال از بهترین سال های عمرم را از صبح تا شام در آن گذراندم و از نعمتِ خدمتی که خداوند رحمان در آن مدت فراهم آورد به من ارزانی داشت همواره او را سپاسگزاربوده ام . ”

همانگونه که در متن این نامه هم یاداور شده ام نامه های دیگری نیز برای ایشان نوشته ام که به تدریج منتشر خواهم کرد.

وبگاه مقدسه لیزنا

سلام

نمی دانم یادتان هست یا نه. وقتی وارد قم می شدید ، بر سر در نود درصد مغازه های سوهان فروشی که تعدادشان هم بسیار زیاد بود نوشته بود ” حاج حسین سوهانی و پسران” .

بر سر در وبگاه مقدسه لیزنا دو تابلو نسبتا بزرگ نصب شده که در هر دو به نوعی ادعا شده که  تمشیت امور اطلاعات دانشگاه آزاد با آنان است .

من که حیران شدم . آیا  همچون سایر اختراعات و اکتشافات وطنی  برای اولین بار در ایران بعد جدیدی بر ابعاد لامکانی و لا زمانی دنیای مجازی افزوده شده است؟

آیا برای حیرانی خلق این دو ادعا را نصب فرموده اید؟ آیا نصبتان با این حکمت است که ” تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد؟

لطفا این سرگشته را هادی شوید

عزت همگی مستدام

نامه ای از افغانستان

سرکار خانم جعفری از دانش آموختگان کتابداری دانشگاه مشهد  هستند که در افغانستان مشغول فعالیتند. ایشان طی نامه ای که خواهید خواند درخواست کمک کرده اند. همت والای ایشان و همسر محترمشان ستودنی است. درخواست می شود اگر پیشنهاد و نظری در مود نحوه همکاری با این عزیزان دارید در قسمت نظرات منعکس فرمایید. شاید بتوانیم با کم انجمن برنامه هایی را اجرا کنیم
سلام آقای دکتر خسروی
امیدوارم که صحتمند باشید. من و همسرم در کتابخانه ملی شما را یکبار ملاقات کرده ایم. شاید بخاطر داشته باشید. من جعفری هستم. دانش اموخته کتابداری ارشد کتابداری از دانشگاه فردوسی مشهد و از افغانستان.
همان طور که شما بهتر اطلاع دارید کتابخانه ملی ایران دو بار برنامه اموزشی برای کتابداران افغاانستان برگزار کرده است و  کتابهای زیادی هم به این کشور اهدا نموده است که جای تشکر بسیار دارد.
اجازه می خواهم وقتتان را بگیرم و تشکر می کنم از اینکه این ایمل را می خوانید.
همان طور که مستحضر هستید سی سال جنگ و ناارامی های سیاسی ضربه های زیادی بر پیکره فرهنگی کشور به خصوص کتابخانه ها وارد اورده است. در این سی سال بسیاری از متخصصین از کشور مهاجرت کردند و پس از اتمام جنگ عده ای بازگشتند و عده  زیادی ترجیح دادند که بر نگردند. به هر ترتیب یکی از ثمرات چنین چیزی کمبود نیروی متخصص در تمام زمینه ها خصوصا کتابداری است. و به تبع این کوهی از کارهای باقی مانده نکرده که باید به هر ترتیب هر چه زودتر آغلز شود.
مسئولیت حرفه ای من اجازه نمی دهد که منتظر تاسیس نهادهایی بمانم که انها متولیان امور نکرده مان هستند. وزارت اطلاعات و فرهنگ، وزارت تحصیلات عالی و یا نهاد ریاست جمهوری و مهمتر خیلی از موسسات و کشورهای خارجی.
باید عرض کنم که از برگشت من به کشورم سه سال می گذرد و انچه که به وضوع به عنوان یکی از بزرگترین مشکلات در زمینه کتابخانه ها دیده می شود مشکل سازماندهی کتابخانه است. همه کتابخانه ها از شیوه های غیر استاندارد جهت این امر استفاده می کنند و روز به روز هم بر تعداد مجموعه منابع سازماندهی نشده اضافه می شود. ما کار را با آموزش کتابداران شاغل در این زمینه شروع کردیم. اما مشکل در زیر ساختهاست. سرعنوانهای موضوعی فارسی خوب است اما با توجه به ویژگی های زبان دری چندان مناسب نیست. به علاوه بسیاری از موضوعات خاص کشور افغانستان است که در این سرعنوان وجود ندارد. و همچنین در قسمت اسامی مستند نیز مشکلات جدی وجود دارد. مستندات نامها یکی از بزرگترین مشکلات کتابداران در زمینه فهرست نویسی کتب هستند که به شکل غیر قابل کنترلی خود را نشان داده است.
در چنین شرایطی و با توجه به اینکه روز به روز بر تعداد کتابخانه ها و کتابهای چاپ داخل افزوده می شود، ضرورت تدوین مستندات موضوعی و نامهای مولفان بیش از هر چیز در سازماندهی کتابخانه ها خود را نشان می دهد. به علاوه زمینه ساز و مقدمه تدوین کتابشناسی ملی افغانستان نیز پرداختن و تدوین این مستندات است.
لذا با توجه به اینکه ایران شبیه ترین کشور از نگاه فرهنگی، زبانی و تاریخی و جغرافیایی است، لذا بر ان شدم که با شما در این خصوص مشورت نمایم.
قبلا مختصری اشاره کردم ، من می خواهم خارج از ساختار دولت این کار را شروع کنم. زیرا در حال حاضر شاید برای انها مسائل مهمتری وجود داشته باشد که پرداختن به مسائل فرهنگی هنوز زود باشد همچنین تجربه نا موفق شماره استاندارد بین المللی کتاب در وزارت فرهنگ   و موارد دیگر به من نشان داد که خارج از ساختار و برنامه های دولت عمل کردن بهتر است.
من و همسرم در اینجا موسسه ای را در زمینه اموزش کتابداری فعال کرده ایم که تا کنون کتابداران زیادی در کابل و استانها رابصورت کوتاه مدت اموزش داده ایم. و اکنون در کنار این امر مصممانه بر انیم که قسمتی از نیازمندی های کتابخانه ها در زمینه سازماندهی اطلاعات را تامین کنیم.
در این زمینه من نیاز به مشاوره و اموزش شما و همکارانتان در کتابخانه ملی ایران دارم. به هر حال راهی است که شما رفته اید و همچنان می روید
مفتخرم از تجربیات و دستاوردهای شما در این خصوص بهره مند گردم
بی نهایت از صبر و حوصله شما متشکرم
و منتظر پاسختان می باشم
با تقدیم احترامات
معصومه جعفری
+ نوشته شده در  دوشنبه دهم اسفند 1388ساعت 15:45  توسط فریبرز خسروی

سال نو میلادی

آغاز سال نو مسیحی و تولد پیامبر صلح و دوستی بر همه کتابداران مسیحی کشورمان مبارک باشد .  دیشب نامه دکتر پیتر لور دبیر کل ایفلا را به همین مناسبت دریافت کردم. لحن و نحوه نگاه او به کار و زندگی زیباست . نامه را ببینید:(البته او خود در انتهای نامه اجازه داده است که آن  را در اختیار دیگران قرار دهم!)

  From: peter

 To:fariborz

Subject: Season’s greetings

 from Peter and Monika Lor Date: Wed, 26 Dec 2007 18:30:46 +0100   Dear Friend  No white Christmas for us this year. After a cold snap the weather is warming up. Dutch hopes for an “Elfstedentocht” – a skating marathon following a traditional route of 199 km past eleven cities in the northern province of Friesland – have dwindled  again. The Elfstedentocht requires a minimum of 15cm of ice along the entire route. As our planet warms up, this will happen less and less. It last took place in 1997.  But we have had a spectacular “winter wonderland”. A high pressure system fed in cold air from the east, and mist and low temperatures combined to cover everything with a layer of hoar frost.. This is not so great for those whose cars are parked outside day and night, as is the case with most people here, but for the past three years we have been environmentally responsible and have done without a car. Yesterday morning dawned with clear skies and I walked around for an hour or so taking the pictures you can find on: http://picasaweb.google.com/PeterJLor/HoarFrostInVoorburg.

 

We’ve had many wonderful experiences in the Netherlands over the past almost three years.  The end of our stay here is now slowly but surely approaching and our moves for the next few years are taking shape. My three year contract with IFLA expires on 14 February next year. I’ll stay on only an additional six months until early September 2008, which is a suitable time for my successor to take over. We then hope to do a bit of travelling in Europe for a few weeks and return to South Africa around the end of September 2008.  If all goes well in mid-January 2009 we will to leave for the USA where I have been offered an appointment as a visiting scholar at a Library School for two or three semesters. There I’ll have a modest teaching commitment and a bit of time for research and writing. I’m hoping to use this opportunity to write a book on international librarianship. After that… probably back to South Africa for real or semi-retirement. Decisions await us.

 

Thank you very much for all the cards and letters we have received from you.  Please don’t hold it against us if we do not answer personally!  We wish you a blessed Christmas, a happy festive season, and many blessings in the coming year.

 

Peter and Monika

 

PS: Don’t hesitate to share this letter with mutual friends.  We always have a crop of undelivered e-mails, and we like to keep in touch

نوشته شده در  پنجشنبه ششم دی 1386ساعت 2:38  توسط فریبرز خسروی  گفتگو

درخواست سبکدوشی

بسم الله الرحمن الرحيم

جناب آقای اشعری

ریاست محترم سازمان متبوع

با سلام

خدای بزرگ را شاکرم که تقدیر را چنان رقم زد که پانزده سال در این سازمان فرهنگی فعالیت داشته باشم. در این مدت با مساعدت عده ای از همکاران ساعی سازمان ، بعضی طرح های مهم ملی و سازمانی ، تدوین و به اجرا گذاشته شد.  اما همانگونه که حضورا در روز یکشنبه در دفتر آقای سلیم گندمی گفته شد متاسفانه رواج ناراستی، ریا ، تملق ،انانیت وتفوق منافع فردی بر مصالح سازمانی و از همه مهمتر جایگزینی سالوس اموی بر صداقت وصراحت علوی مجال هر فعالیت مثمری را بسیار محدود می سازد و موجب گسترش رفتار نمایشی می شود. با آنکه بر اساس ضوابط بازنشستگی در “قانون مدیریت خدمات کشوری”  اینجانب می توانم تا چند سال دیگرهم در خدمت سازمان باشم  اما شرایط پیش آمده  وادارم می کند که تقاضای بازنشستگی کنم.

اگر خاطرتان باشد در مراسم معارفه ام در گنجينه اسناد عنوان شد كه بيش از سي سال است كه هر روز با اشتها و انگيزه به محل كار آمده ام . به نظر مي آيد اين شرايط  پويايي ، نشاط و به ويژه صراحت و صداقت  را سلب كرده است .نبود اين ويژگي ها را  نوعي غش در رفتار سازماني دانسته و از آن پرهيز دارم . مگر رسول خدا نفرموده است : من ولي من امور المسلمين شيئا فغشهم فهو في النار. لذا  دستور تسریع در صدور حکم بازنشستگی موجب امتنان است.

اگر کاستی و یا قصوری در فعالیت هایم داشته ام از ملت بزرگوار ایران که صاحبان اصلی این سازمان ملی هستند و همچنین از همکاران عزیز،درخواست بخشش و از پروردگار بزرگ طلب آمرزش دارم . اوست آمرزشگر مهربان.

گزارشی از تجربیات 15 ساله و آسیب شناسی رفتار سازمانی در دوره های مختلف در دست تدوین دارم که پس از تکمیل تقدیم سازمان خواهد شد. شاید مفید افتد.

برای همه همکاران گرامی آرزوی بهروزی و سرفرازی دارم.امیدوارم با همت والای آن عزیزان ، سازمان راه کمال پوید و به جایگاهی درخور ملت بزرگوار ایران نائل آید.

گمان مبر که به پایان رسید کار مغان
هزار باده ناخورده در رگ تاک است

فریبرز خسروی

روز ولادت مولاعلی (ع)

15 تير 1388

آشنایی و بیگانگی

آشنایی و بیگانگی

به نام خدا

بسیار تجربه کرده ایم که مکانها زمانها و انسانها تاثیر مستقیمی بر روح و روانمان دارند. نوجوان بودم که سعادت یار شد که دوبار با مرحوم علامه طباطبایی ملاقات داشته باشم –خود داستان زیبایی دارد که باید برایت در آینده بگویم- هر بار که آن صحنه ها به یادم می آید به معنای واقعی دوباره ریزش انرژی را در سراسر وجودم احساس می کنم بقول حافظ که خود او هم سخنش نیروزاست:

به عمری یک نفس با ما چو بنشینند و برخیزند

نهال شوق اندر دل چو برخیزند بنشانند

بعدها همین احساس را در ملاقات با شهید چمران تکرار شد و …شاید باورت نشود عکسهای چه گوارا نیز تاثیر بسیار مثبتی برایم دارد.

بعضی مکانها سرشار از انرژی اند این احساس را در بعضی مکانهای مقدس لمس کرده ام در منا در سعی و…

گاهی در بعضی شهرها اصلا احساس تنهایی و بیگانگی نداشته ام در مدینه –نه در مکه- احساس می کردم سالها ساکن بوده ام همین احساس را در هاوانا- بوینس آیرس – قاهره و پاریس داشته ام در حالیکه در مادرید –لندن – کپنهاک و اسلو بشدت احساس بیگانگی داشتم .

آری ای عزیز

سراسر زندگیمان مملو ازین تجربیات است . درماههای اخیر بیگانگی آزار دهنده ای با اینجا و آدمهایش پیدا کرده ام که دعا بفرمایید که از جنس ویار! و گذرا باشد. اگر حس و حال ملاقات با عزیزانی نبود که همواره برایم نیروزا بوده اند و شوق دیدار داشته ام دست به کارهای محال می زدم چون هنوز مثل چه گوارا می اندیشم که زمانی گفته بود: ” بیایید واقع بین باشیم و محال را بخواهیم”

همه اینها را نوشتم که این را بگویم که قضایای اخیر رنجمان  ندهد . انسانها دچار قبض و بسط های فراوان می شوند و خدا کند که در افت و خیزهای زندگی فرزانگان و مکانها و زمانهای گرانسنگ بیشتر نصیبمان شود و قدر آنچه را داریم بیشتر بدانیم که به شدت احساس می کنم الفرصت تمر مر السحاب

نوشته شده در جمعه چهارم آذر 1384

دو نامه

فریبرز خسروی در نامه ای دیجیتالی به هيات مديره “ایفلا” ، مسائل و نگرانی های خودرا با آنان درمیان می گذارد و آنان نیز به دقت به ارائه پاسخ و توضیح پیرامون آنها می پردازند.افزایش هزینه های شرکت در ایفلا، راه های مؤثر برای حضور متخصصان جوان و مشكلات  کشورهای فقیر برای شركت در ايفلا،انتشار خلاصه مذاکرات به زبان های گوناگون و…از جمله مطالبی است که در این گفت و شنود دیجیتالی به آن پرداخته شده است.از ميان پاسخ هاي رسيده مطالب پيتر لور از همه شنيدني تر است.نامه ها را خانم زارع زاده ترجمه کرده است

شیرازه

نامه فریبرز خسروی به هيات مديره ايفلا

هیئت مدیره عزیز ایفلا

میزبانی موفق شما را در کنفرانس ایفلا 2007 دوربان تبریک می­گویم.

به عنوان يكي از شرکت­کنندگان در کنفرانس­های اخیر ایفلا و عضو کمیته آسیا و اقيانوسيه می­خواهم توجه شما را به دو نکته در خصوص خط مشی کنفرانس­های سالانه ایفلا، جلب کنم.

1) در اين کنفرانس بین ­المللی­ ای که توسط نهادی غیردولتی (ایفلا) برگزار می­شود، استقلال شرکت­کنندگان از دولت های متبوع اشان، در صورتی که بخواهند نمایندة واقعی جوامع حرفه ­ای ­شان باشد، مهم به نظر می­رسد. با این وجود، در طی چند سال اخیر، با افزایش هزینه­ های ثبت­نام ایفلا، این مهم روندی معکوس را طی کرده است. کتابداران این مناطق به دلیل عدم توانایی پرداخت هزینه ­ای که بعضا بیشتر از 5 ماه حقوق آنهاست نتوانسته­ اند، ثبت­نام کنند.اغلب شرکت­کنندگان مناطق آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین کسانی بوده­اند که به نوعی تحت حمایت دولتشان بوده­اند، و هزینه ثبت­نام و سفرشان توسط دول متبوع اشان پرداخت شده است. با توجه به طبیعت مدیریت بخش عمومی در چنین کشورهایی احتمالاً بسیاری از این شرکت­کنندگان حتی متخصص رشته مربوط نیستند. مشکل هزینه ­های بالا، حتي مانع پیوستن انجمن­های کتابداری اين کشورها به ایفلا شده است.

2) افزایش مبلغ ثبت­نام حتي شاید متخصصان جوان کشورهای ثروتمند را نیز از شرکت در نشست، باز دارد. په نظر من مي رسد اکثر شرکت­کنندگان ایفلا، از نسل قدیمی­تر هستند. این مسئله تا زمانی که باعث انتقال تجارب باشد، مفيد خواهد بود اما حضور نسل جوان­تر با دیدگاه­های جدید و نوین، ضروری است. صادقانه بگویم، ایده­های برخواسته از بعضی کمیته­ ها که در آنها شرکت جستم، بسیار منسوخ و کهنه به نظر می­آمد.

3) به صورت رسمی، ایفلا، نهادی چند زبانه است. با این وجود، اکثر مذاکرات به زبان انگلیسی است. و بنابراین، بسیاری از کتابداران سایر فرهنگ ها توانایی ایجاد ارتباط با نشست ایفلا را نداشته و نمی­توانند،  مقالات و خلاصه مذاکرات را بخوانند.

راه­حل­های زیر را پیشنهاد می­دهم:

1. با کاستن مخارج ، حق ثبت نام کاهش یابد. و بعلاوه منابع مالی جایگزینی؛ جستجو شود. شاید تنظیم ميزان حق ثبت نام بر اساس درآمد سرانة هر ملتي بتواند راهكار مناسبي باشد.

2. بر اساس، فراخوان امسال ايفلا در زمينة انتشار چند زبانه مطالب ، پيشنهاد مي كنم  تا با كشورهاي علاقه­مند موافقتي حاصل شود و نسخه­ هاي الكترونيكي مطالب به زبان هر كشوري در وب سايت هايشان قرار گيرد. بدين ترتيب، هزينه اي هم متوجه ايفلا نخواهد شد. كتابخانه ملي ايران در طي 12 سال گذشته، با ترجمه فارسي، منتخبي از مقالات ايفلا در هر سال؛ اين كار را انجام داده است. براي عقد  موافقتنامه­اي براي ايجاد صفحه فارسي از انتشارات ايفلا در وب­سايت سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران جهت  كتابداران فارسي زبان منطقه، صميمانه استقبال مي­كنيم.

با احترام

دكتر فريبرز خسروي

پاسخ پیترژان لور به فریبرز خسروی

فريبرز خسروی عزيز،

خوشحالم كه از شما مطلبي مي­شنوم. با وجودي كه جوشه اوركرك به شما پاسخ گفته است، اما دوست دارم كه چند نكته را اضافه كنم. بايد نامه شما و جواب آن را براي هيأت مديره كپي كنم. هيأت مديره به زودي گروه كاري را براي توسعة كنگره ايفلا تشكيل خواهد داد، و پيام شما در آن بسيار مفيد خواهد بود.

در مورد حق ثبت­نام: بودجه هر كنگره­اي واقعاً دردسر بزرگي است. حداكثر تلاش­مان را مي­كنيم تا وجوه ثبت­نام هرچه كمتر باشد. با اين وجود، مخارجي كه صرف هر شركت­كننده ايفلا مي­شود، تقريباً 2 برابر هزينه ثبت­نام است. يعني شركت­كننده فقط نيمي از مخارجش را مي­پردازد. بقيه هزينه ­ها از حمايت­هاي مالي و فروش فضاي نمايشگاهي تأمين مي­شود. اين كنگره به دليل فراواني جلسات و رويدادها؛ و استفاده از زبان­هاي گوناگون بسيار گران تمام مي­شود. هزينه مصرفي براي هر زباني (ترجمه كتبي و ترجمه شفاهي) درحدود25000 يورو مي­شود. سخت تلاش می­کنیم تا کمیته­ های ملی کشورهای میزبان را از اجرای برنامه­ های افتتاحیه پرخرج و برگزاري مهماني هاي فرهنگی منصرف کنیم، ولیکن بدلیل افتخارات (غرور) ملی بعضی کشورها، قسمت اعظم حمایت مالی دولتها برای این رویدادها مصرف می­شود. شاید تصور شود که با انجام نگرفتن چنین برنامه­ هایی، بتوانیم در مصرف پول صرفه­ جویی کنیم ولیکن مجبوریم که بالاخره تقریباً هر شب یک یا چند برنامة اجتماعی و فرهنگی داشته باشیم تا شرکت­کنندگان از کشورهای فقیرتر بتوانند در خلال این برنامه­ها حداقل یکبار در روز چیزی بخورند!.

کمک مالی براي شرکت در کنفرانس، برای مردم کشورهای فقیر و جوان­ترها با تلاش زیادی، برقرار شده است. در هر کنفرانس، توجه بیشتری به مردم کشورهای فقیر نزدیک­تر به محل برگزاری می­شود، تا حداقل امکان یکبار شرکت در ایفلا در خلال عمرشان را بدست بیاورند. امسال در دُربان در حدود 200 شرکت­کننده، که اکثراً از نیمه جنوبی آفریقا بودند، از این مزایا استفاده کرده بودند. این بهتر است که شرکت در کنفرانس را برای فقیرترها امکان­پذیرتر کنیم تا اینکه در پاره­ای از مخارج اساسی شرکت­کنندگان تخفیف قائل شویم. بدان صورت، درآمد حاصله از ثبت کاهش یافته و مجبور خواهیم شد تا از سایر شرکت­کنندگان حق ثبت­نام بیشتری بگیریم. این نکات  به ذهن متبادر می­شود که از آنجایی که ایران کشوری ثروتمند و صاحب نفت است؛ آیا وزارت خارجه ایران علاقه­مند نیست تا کمک هزینه­های شرکت در کنفرانس را برای شرکت­کنندگان از کشورهای فقیري در منطقه­تان چون افغانستان، عراق و ازبکستان، را متقبل شود؟

هیأت مدیره ایفلا با شما در اهمیت شرکت دادن و جذب جوان­ترها، کاملاً موافق است با این حال، در بسیاری از کشورها، دارا بودن سابقه، عامل مهمي در تصمیم­گیری برای انتخاب افراد شرکت­کننده درکنفرانس است. نکته آشکار این است که جوان­ترها، ابتدا باید صلاحیت خود را با شرکت درکنفرانس­های محلی و ملی اثبات کنند وسپس در کنفرانس­های بین ­المللی حضور بهم رسانند. از طریق کمک­ هزینه­های مالی­مان، افراد جوان­تر را هدف قرار می­دهیم، اما بیشتر توجه­مان را به افراد فعال در زمینه تخصصي­شان در سطح ملی؛ از طریق عضویت در انجمن­های ملی­شان و غیره معطوف می­داریم.

نکته آخر اینکه، از ترجمه اسناد ایفلا و مقالات کنگره ایفلا، به زبان­های گوناگون از جمله فارسی؛ با توجه به اینکه تأیید آن ترجمه ­ها به ایفلا سپرده شود و به حق کپی نویسندگان هرجایی که عملی بود، احترام گذاشته شود. بسیار خوشحال می­شویم که صفحه فارسی ايفلا را در وب­سایت سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران ببینیم؛ خوشحال خواهم شد تا در این مورد، با شما بیشتر صحبت داشته باشم.

با احترام

دکتر پیتر ژان لور

دبیرکل فدراسیون بین­المللی انجمن­ها وموسسات کتابداری