گفتگو با محسن میر حیدر،مدیر طرح ساختمان کتابخانه ملی ایران روایتی از نسل معماران عاشق

کتابداری، آرشیو و نسخه پژوهی :: مطالعات ملی کتابداری و سازماندهی اطلاعات: بهار ۱۳۸۳ – شماره ۵۷ (علمی-ترویجی) از ۱۹۷ تا ۲۱۲

تنظیم گفتگو: جلال حیدری نژاد

بنای عظیم کتابخانۀ ملی ایران رو به اتمام است، بنایی که خیلی از اهالی هنر و فرهنگ، و حتی سیاست چشم به راه آن بوده اند. دلبستگی اهل قلم و آنان که سرمایۀ عمر را در راه اعتلای هنر و فرهنگ ایران خرج کرده اند البته طبیعی و عادی می نماید؛ اما این برنامه، آغاز و انجامش چنان زوایای پیچیده ای داشته و دارد، و به قدرتهای نهان و آشکار گره خورده بوده و هست که همواره چشم و دل اهل سیاست را نیز که صرفاً باید به دنبال قدرت باشند به خود جلب و جذب نموده است. خلاصه آنکه این برنامۀ ملی و عظیم ابعاد متفاوت دارد و اقشار گوناگون را از طرق مختلف به خود جلب کرده است. از مسائل بسیار مهمی که در این برنامه به چشم می آید، طراحی، معماری و اندیشه ای ست که در این بنا به کار رفته و لاجرم از دید معماران و طراحان داخلی و خارجی پوشیده و پنهان نخواهد ماند و زمانش که برسد مورد نقد و چالش قرار خواهد گرفت و با ملاک تجربه و دانش محک خواهد خورد. شاید دلیل این مسئله آن باشد که معماران این سرزمین هر جا که عاشقانه دست به ساخت و ساز زده اند، بناهایی را آغاز و به انجام رسانده اند که پس از قرن ها و هزاره ها، چه از لحاظ استحکام و چه از لحاظ زیبایی و کارآمدی و اندیشه ای که در آن به کار رفته است، چشم و دل اهل خرد را خیره می کند. گفتگو با مهندس محسن میرحیدرکه مدیریت این برنامه را برعهده دارد، خواننده را تا حدی با ابعاد کمی و کیفی این بنای ملی آشنا می کند. چگونگی آغاز این طرح، فراز و نشیبهایی که طی سال ها داشته، اندیشه و ظرافت و همتی که در آن به کار رفته، بخش عمدۀ این گفتگو را به خود اختصاص داده استگرچه شاید نقدهایی پیرامون طراحی، معماری، بعد زیباشناسی و کارآمدی و مسائل دیگر طراحی و معماری بعدها از سوی متخصصان مطرح و پیگیری شود، اما آنچه از لحن و کلام محسن میرحیدر در ذهن می نشیند آن است که او نیز همان گونه که خود می گوید عاشقانه به این بنا اندیشیده و در طول سال ها بخشی عظیم از زندگی شخصی و جمعی خود را صرف آن نموده است. گفتگویی که در پیش رو دارید به پیشنهاد دکتر فریبرز خسروی و با حضور مهندس محسن میرحیدر و مهندس ایرج امیری صورت گرفته است و امیدواریم که توانسته باشد بعضی از پرسش هایی را که علاقه مندان به این بنا و اهالی کتاب و قلم و فرهنگ در ذهن دارند، پاسخ داده باشد.

حیدری نژاد: ضمن تشکر از شما، قبل از اینکه وارد گفتگو شویم، اگر امکان دارد کمی از خودتان برای ما بگویید تا خوانندگان ما بیشتر با شما آشنا شوند.

میرحیدر: من در سال ۱۳۱۵ در کرمانشاه متولد شدم و تحصیلات ابتدایی را در دبستان هدایت گذراندم برای دورۀ متوسطه ما به تهران آمده بودیم و من به مدرسۀ مروی می رفتم. در سال ۱۳۴۳ مدرک فوق لیسانس معماری را از دانشکده هنرهای زیبا دانشگاه تهران گرفتم مدرک M.Ph در برنامه ریزی و طراحی شهری را از مؤسسۀ معماری لندن در ۱۹۷۱ دریافت کردم تاکنون طرحهای زیادی را در کشور انجام دادم و هم اکنون مدیر عامل شرکت مهندسان مشاور پیرراز هستم و مدیریت برنامۀ ساختمان کتابخانۀ ملی را برعهده دارم.

خسروی: چه شد که شما به این برنامه پرداختید و به حوزۀ کتابداری و اطلاع رسانی وارد شدید؟

میرحیدر: کار اصلی مهندسین مشاور ما برنامه های تحقیقاتی و دانشگاهی بود و ما جزء آن دسته از مشاورینی بودیم که کار را به سامان می رساندیم. وزارت مسکن نیز در آن زمان که این برنامه مطرح شد به دنبال کسانی بود که هم اهل مطالعه باشند و هم طرح های مناسبیی داشته باشند و البته جدی و پیگیر کار نیز باشند. به هر حال در سال ۱۳۶۷ مهندسان مشاور پیرراز که سرپرست طراحی معماری آن را مرحوم یوسف شریعت زاده بر عهده داشت و با مدیریت من این طرح اجرا شد و با اینکه مشکلات و دشواری های بسیار نیز وجود داشت، اما عاشقانه به کار ادامه دادیم.

خسروی: این برنامه چگونه آغاز شد؟

 میرحیدر: ما مطالعات خودمان را از سال ۱۳۶۸ شروع کردیم ولی به دلیل نبود زمین، این مطالعات تا سال ۱۳۷۱ طول کشید. هر جا دنبال زمین می رفتند زمین مناسب گیر نمی آوردند. حتی قرار بود زندان قصر را به این طرح اختصاص دهند ولی به دلیل دسترسی های نامطلوب آن و اینکه آنجا ۵۰ چاه فاضلاب اشباع شده داشت مورد قبول واقع نشد، تا اینکه تپه های عباس آباد مطرح شد و سرانجام همین جایی که الان ساختمان کتابخانۀ ملی ساخته شده است انتخاب شد. درست در این زمان بود که کار طراحی ما می توانست شروع شود. به هرحال مدتی که به دنبال زمین بودند فرصتی شد برای ما تا با کتابخانه های ملی در دنیا آشنا شویم و بدانیم که کار را چگونه باید طراحی کنیم، کار البته کمی طولانی شد ولی توانستیماز طرحی که پیشنهاد کرده بودیم با قدرت دفاع کنیم.

حیدری نژاد: اگر امکان دارد قبل از ورود به حوزه های دیگر دربارۀ تاریخچۀ طرح ساختمان کتابخانه ملی توضیحات مختصری بفرمایید تا خوانندگان در جریان چگونگی آغاز و انجام این طرح قرار بگیرند.

میرحیدر: برنامه ی اولیۀ کالبد ساختمان جدید کتابخانۀ ملی در سال ۱۳۵۵ توسط کمیته ای مرکب از کارشناسان متخصص کتابخانه های ملی تدوین شد. برمبنای این برنامه و در سال ۱۳۵۷ برای تهیۀ طرح کتابخانه مسابقه ای بین المللی برگزار شد، نزدیک به ۶۰۰ طرح تحویل دفتر مرکزی کتابخانه گردید. در مرحلۀ اول ۸۲ طرح از میان طرح ها انتخاب شد و درمراحل بعدی ۱۳ طرح به عنوان طرح های برگزیده قلمداد شدند. از میان آنها طرحGERKEN VON   از شرکتMARC AND PARTNERS جمهوری فدرال آلمان به عنوان برندۀ اول انتخاب گردید.

در ۱۳۶۹ که اجرای این طرح مجدداً در دستور کار قرار گرفت، با توجه به گذشت ۱۵ سال از تدوین برنامۀ اولیۀ طرح، بازبینی و انطباق آن با نیازهای نوین روز و اهداف جمهوری اسلامی ایران ضرورت پیدا نمود.

با نظر کارشناسان کتابخانۀ ملی اصلاح برنامه در سال ۱۳۷۰ به انجام رسید و زیربنای فضاهای ناخالص طرح در حدود ۰۰۰, ۱۲۸ مترمربع تعیین و تصویب گردید. در ۱۳۷۳ تصمیم گرفته شد که زیربنای کتابخانه ی ملی به حدود۹۷۰۰۰ مترمربع کاهش یابد. در این راه تلاش شد تا ظرفیت مخازن و منابع کتابخانه حتی المقدور کاهش نیابد. نتیجتاً در برنامۀ مصوب نهایی مجموعۀ مخازن کتاب ها در شرایط عادی می تواند، تا حدود ۴ میلیون جلد و در صورتی که از نظام قفسه بندی فشرده و با ربات استفاده گردد تا ۷ میلیون جلد کتاب ، نشریات ادواری و دیگر منابع را در خود جای دهد و به موازات انجام مطالعات لازم برای تدوین برنامه و تهیه ی طرح، مطالعات گسترده ای برای انتخاب زمین مناسب جهت احداث کتابخانه آغاز شد و نهایتاً محل اجرای طرح در زمینی به وسعت ۰۰۰ , ۶۲ مترمربع و در اراضی عباس آباد تثبیت گردید. 

خسروی: تا آنجا که من به یاد دارم برای طراحی و انجام این طرح مسابقه ای ترتیب داده شد و ۵ شرکت طرح های خود را ارائه کردند و در نهایت شما برندۀ آن مسابقه شدید. لطف کنید در این مورد صحبت بفرمایید.

میرحیدر: بله همینطور است که گفتید. پس از تعیین و تصویب ظرفیت و مشخص شدن زمین، تهیۀ طرح اولیۀ کتابخانه ی ملی میان پنج شرکت مهندسی مشاور مجرب و سرشناس به مسابقه گذاشته شد و نهایتاً در مردادماه ۱۳۷۴، هیئت داوران با اعلام نظر خود به سازمان مجری ساختمانها و تاسیسات دولتی و عمومی به کار خود پایان داد و پس از بررسی و بحث کافی دربارۀ طرح ها و مطالعۀ گزارش ارزیابی فنی کارشناسان سازه و تأسیسات و کتابداری، متفقاٌ طرح معماری تهیه شده توسط مهندسان مشاور پیرراز را به عنوان طرح منتخب اعلام کردند و دربارۀ رتبه بندی چهار طرح دیگر نظری اعلام ننمودند.

خسروی: شما قبل از طراحی و شروع کار، کتابخانه های ملی بعضی از کشورها را دیده بودید، پرسش من این است که کدام یک از کتابخانه های ملی که دیدید در طرح و کار شما تأثیر گذاشت؟

میرحیدر: این مسئله برمی گردد به طرز تفکر ما دربارۀ معماری، ” ما در معماری اعتقاد داریم که ما فرم یابنده هستیم نه فرم دهنده.” به همین دلیل همۀ برنامه های فرمال نه تنها تاثیری روی کار ما نداشت بلکه ما با دیدن آنها عیب های آنها را نیز معلوم می کردیم از جمله  کتابخانه ملی پاریس، کتابخانه ملی پاریس یک بنای فرمال است که در آن مبالغه زیاد شده است به این ترتیب که چون کتابخانه ملی ست آمده اند و آن را به صورت کتاب طراحی کرده اند و اگر این گونه به معماری نگاه شود برای مثال یک رستوران را نیز باید به شکل بشقاب و قاشق طراحی کرد. میخواهم بگویم که یک بنا صرفا در شکل ظاهری خلاصه نمی شود. ما  با توجه به اینکه فرم یابنده هستیم و فرم را از میان عملکرد تکنولوژی، و هویت پیدا می کنیم کتابخانه ای مانند کتابخانۀ انگلیس به ما نزدیکتر است تا کتابخانۀ ملی فرانسه؛ زیرا کتابخانه ملی انگلیس جزو ساختمانهای ماندگار است و ساختمان ماندگار نمی تواند تابع مد روز باشد. بنابراین ما تلاش می کنیم به سمت فرمهای تجربه شده برویم، فرم هایی که به نوعی پذیرفته شده و مورد قبول واقع شده است. یک نکته را هم در  اینجا بگویم  که  ما وقتی از هویت حرف می زنیم منظورمان این نیست که برای مثال ساختمانی به سبک زمان صفویه بسازیم که هویت ما را نشان دهد، هویت تابعی از دو عنصر زمان و مکان است و وقتی این دو تغییر می یابند هویت هم تغییر می کند. خلاصه آنکه ما رفتیم به سوی ساختمانهایی که فرمهای ماندگار دارند.

خسروی، اگر ساختمانها را به دو دستۀ فرم گرا و کارکرد مدار تقسیم کنیم، این ساختمان را شما بیشتر در کدام دسته قرار می دهید.

میرحیدر: ببینید. مسئله معماری در این زمان صرفاً عملکرد نیست، البته یک زمانی بود اما حالا نیست. ملاحظات خاص دیگری نیز مطرح شده از جمله صرفه جویی در انرژی، توجه به توسعۀ پایدار و موارد دیگر. اینها به همان اندازه که کارکرد اهمیت دارده مهم هستند و شما نمیی توانید اینها را کنار بگذارید و صرفاً به عملکرد توجه داشته باشید. به طور کلی ساختمانهای کار کردمدار و فرم گرا با یکدیگر تعامل دارند و  بر روی هم تأثیر می گذارند و اگر این تعامل مثبت باشد آن طرح موفق خواهد بود. در کتابخانۀ ملی به جز فرم و کارکرد مسئله ای دیگر وجود دارد که بسیار پراهمیت است و آن مسئلۀ مرحله بندی و اجراست و آنقدر مهم است که همه چیز را تحت تأثیر قرار می دهد. وقتی قرار است از ساختمان برای ۲۰۰ سال استفاده شود برای مثال می گویند که اگر یکجا ساخته شود بهتر است، ولی کتابخانۀ ملی انگلیس این کار را نکرده است و آمده یک برش از یک کیک را اجرا کرده است. اما در کتابخانۀ ملی ایران قرار ما بر این بوده که کل سازه و نماسازی و مجموعه سازی را یکجا و در یک مرحله اما داخلش را در دو یا سه مرحله  به انجام  برسانیم و این مسئله روی فرم و عملکرد اثر می گذارد میخواهم بگویم که به جز فرم و کارکردمسائل مهم دیگری نیز در معماری باید لحاظ شود.

خسروی: فرمودید که در طراحی برنامه، ملاحظات توسعۀ پایدار در آن لحاظ شده است. لطفاً کمی در این باره توضیح دهید.

میرحیدر: اجازه دهید تا اول نکته ای را در اینجا اضافه کنم. ما در طراحی برنامه ضوابط اصلی داریم مانند زلزله که بسیار تعیین کننده است و مسائل دیگر که فرعی و کم اهمیت تر هستند و جزء ملاحظات به شمار می آیند. ببینید ما الان در ۵۰۰ متری گسل های داوودیه هستیم و به همین دلیل این ساختمان نمیتوانست مرتفع باشد و متاسفانه خیلی ها این مسئله را درک نمی کنند. یادم می آید که یکی گفته بود. ساختمان ناپیدای کتابخانۀ ملی؛اگر دیده شدن ساختمان مهم است، آنوقت ما باید یک بنای ۳۰ طبقه می ساختیم تا از خیابانهای اطراف دیده شود. ببینید، وقتی ما در منطقۀ زلزله خیز هستیم و جرم ساختمان هم زیاد است طبیعی است که خیلی چیزها را باید لحاظ کنیم مثلا اینکه بخشهای سنگین مثل مخازن کتاب در طبقه اول یا همکف باشد. از دیگر ملاحظات که به توسعۀ پایدار ربط دارد استفادۀ درست و بهینه از منابع است. اصولا یکی از مسائلی که در توسعۀ پایدار مطرح می شود این است که ما به نوعی از امکانات و منابعی که در اختیار داریم استفاده کنیم که نسلهای دیگر متضرر نشوند. یعنی مثلا اگر از نفت، آهن، مس و موادی از این قبیل که تولید و تجدید نمی شوند قرار است استفاده کنیم حتماً باید به بهترین صورت و مفیدترین وضعیت باشد. برای همین ما در ساختمان کتابخانۀ ملی نیز این را در نظر داشتیم و سعی کردیم از مصالحی مثل خاک، گچ و سیمان که در طبیعت از فراوانی نسبی برخوردارند بیشتر استفاده کنیم.

خسروی، اگر امکان دارد کمی از مرحوم شریعت زاده برای ما بگوید. بنده این افتخار را داشتم که چندین بار ایشان را در کمیتۀ تجهیز ملاقات کنم و در گفتگوهایی که انجام می شد من این طور دریافتم که ایشان همۀ   زوایای  این  بنا را در ذهن دارند  و با توجه  به پیچیدگی و بزرگ بودن این بنا فقط یک ذهن خلاق و عاشق می تواند این گونه همه چیز را در خود حفظ کند.

میرحیدر: بدون اغراق بگویم شریعت زاده جزء معماران منحصر به فرد ایران بوده امتیاز شریعت زاده نسبت به آرشیتکت های دیگر قوۀ تصور او بود. متأسفانه در این سالها آمدن کامپیوتر باعث شده که آرشیتکت ها قوه تصور خود را تا حد زیادی از دست بدهند زیرا عادت کردهه اند که همه چیز را در صفحه مانیتور ببینند. ولی قدیمی ها این گونه نبودند و شریعت زاده خیلی به پرسپکتیو و احجام داخلی توجه داشت به نظر من معماری کشور با از دست دادن یوسف صدمه دید. طراحی این برنامه آخرین کار شریعت زاده بود و احاطۀ او به دلیل مطالعۀ او بود. یکی از ویژگیهای دیگر یوسف تسلط او بر طراحی فضا بود نه حجم طراحی حجم به نظر من بسیار ساده تر از طراحی فضاست و او معتقد نبود که حجم در درجۀ اول اهمیت است، زیرا حجم بنا راشما فقط می توانید از آسمان ببینید البته به حجم بی اعتا نبود بلکه بهتر است بگویم به آن قسمت از حجم توجه داشت که در دید انسان بود. برای نمونه کتابخانۀ ملی فرانسه به گونه ای ست که آن چیزی که طراح در مانیتور دیده است در طبیعت دیده نمی شود وقتی نزدیک آن هستیم شما بلوک های جدا از هم را می بینید، و وقتی از دور به آن نگاه می کنید ساختمانها و درخت ها طوری جلوی دید شما رامی گیرند که هیچ گاه آن کلیتی که در مانیتور دیده شده قابل رؤیت نیست. به هرحال آدمی که مطالعه می کند خیلی چیزها را متوجه می شود و خیلی چیزها برایش به عنوان اصول مطرح می شود برای مثال یکی از مطالبی که دربارۀ کتابخانۀ ملی گفته اند این است که بنا نباید ترساننده باشد باید جذب کننده و چشم نواز و متواضع باشد. در حالی که برای ساختمان وزارت جنگ حتماً باید طور دیگر فکر کرد و طرح ریخت. خلاصه آنکه خیلی مطلب کلی و جزئی وجود دارد که  یک طراح  باید به هنگام طراحی به آنها توجه کند. ویژگی شریعت زاده تسلط بر طراحی فضا بود که از نیازهای اصلی این برنامه محسوب می شد. او در کار طراحی یک بنا سعی می کرد که به موضوع و برنامۀ طرح و ملزومات تحقق آن احاطۀ کامل پیدا کند از آخرین دستاوردهای فناوری و آخرین تحولات فنی و حرفه ای مربوط به راهبری و ادارۀ برنامه مطلع باشد و طرح های موفق و ناموفق مشابه را عمیقاً مطالعه نماید. با آثار برجستۀ معماری قدیم و جدید دیگر کشورها آشنایی داشت و حتی قادر به اخذ و استفادۀ مناسب و بجای عناصری از آنها در کار معماری بود. آشنایی زیادی با موسیقی ادبیات و هنرهای تجسمی ایران و جهان و به ویژه روح معماری این سرزمین که از عواملی چون اقلیم، آب و هوا، فرهنگ، پیشینۀ تاریخی و مانند آنها منتج می شود داشت.
ما در معماری اعتقاد داریم که فرم یابنده هستیم نه فرم دهنده. روح معماری این سرزمین تواضع است.

حیدری نژاد: جناب مهندس میرحیدر، قبل از پرسش اصلی که در ذهن دارم مایلم بدانم که قبل از آغاز این طرح، آیا کتابخانۀ ملی دربارۀ چگونگی بنا یا ویژگیهایی که باید داشته باشد مطالبی را به شما گفته بود یا اینکه شما براساس نوع دیدگاه و تجربۀ خود طرح را پیشنهاد کردید و آنها نیز پذیرفتند؟

میرحیدر: ببینید. یک برنامه ریزی ۵۰۰ صفحه ای در سال ۱۳۵۵ برای کتابخانۀ ملی شده بود و همۀ فضاهای کتابخانه در واقع مشخص شده بود با ویژگیهای فضا از نظر سرما، گرما، رطوبت، نور و ارتباط آن با سایر فضاها. همۀ اینها با جداول و گراف های ویژه مشخص شده بوده پس این از بابت درخواست کارفرما! اما آنچه که این طرح را با طرحهای مانند ساختمان بیمارستان دانشگاه و سینما و… متفاوت می کند. این است که در این گونه برنامه ها افراد زیادی با تجربه های گوناگون کار می کنند  اما  کتابخانه ی ملی  که  در هر کشور منحصر به فرد است طبعا نمی تواند آدمهای حرفه ای با تجربه های زیاد داشته باشد، زیرا هر کشور فقط یک کتابخانه ملی دارد قبل از انقلاب کارشناسان کتابخانۀ ملی به اضافۀ یک کارشناس برنامه ریزی بلژیکی بر روی طرح کتابخانۀ ملی کار کردند. بعد از انقلاب در این برنامه چندین بار تجدید نظر شد ولی تغییر چندانی در آن به وجود نیامد. مثلا آمدند گفتند که مهمانسرای آن را حذف کنید ولی همین چند وقت قبل که مهمان داشتند این سؤال پیش آمد که حال با این میهمانان چه باید کرد خلاصه اینکه ما همواره از نظر کارشناسان کتابخانۀ ملی استفاده کردیم و اینطور نیست که آرشیتکت به میل خودش رفتار کند.

حیدری نژاد: تا اینجا جنابعالی دربارۀ فرم دهی فرمیابی صحبت کردید  و اشاره ی نقادانه ای  نیز به ساختمان کتابخانۀ ملی فرانسه داشتید، و همچنین به طور ضمنی اشاره کردید که بحث کارکرد یک بحث قدیمی ست و وارد بحث توسعۀ پایدار و تاثیر آن بر روی بنا شدید، حالا صحبت این است که شما بحث کارکرد را تا حدی منتفی و کهنه قلمداد کردید ولی در عمل به نظر می آید که بسیار به آن بها داده اید و هر کاری که در این بنا صورت گرفته نشانی از خدمت و کارکرد دارد، در حالی که به نظر می رسد به بعد زیباشناسی آن زیاد توجه نشده است. تاریخ معماری این سرزمین از ۲۵۰۰ سال قبل تاکنون نشان می دهد که کارکرد و زیبایی همدیگر را نفی نمی کنند و هرجا معماران  ایرانی دست به ساخت و ساز زده اند  می توان زیبایی را در کنار کارکرد  دید.  حال  شما  به عنوان  مجری  برنامه  بفرمایید که چه  فاکتورهای زیباشناسانه ای قابل رؤیت است که متأثر از فرهنگ، تاریخ و اقلیم این سرزمین باشد؟

میرحیدر: ببینید، هیچ آرشیتکتی نیست که دغدغۀ فرم نداشته باشد، اما همه چیز را در فرم خلاصه کردن زیاد خوب نیست. تردیدی نیست که از نظر زیباشناختی نیز بر روی بنا توجه و تأکید داشتیم که این مسئله به نیازهای انسانی نیز ربط پیدا می کند مانند مسئله دید که اگر بهه آن توجه نشود مشکل پیش می آید. بعد دیگر زیبایی ساده بودن است که برای ساختمان های ماندگار آن را در نظر می گیرند، یعنی ساختمان ماندگار نمی تواند ساده نباشد،زیرا اگر این گونه نباشد خیلی زود از چشم می افتد. نکتۀ دیگر در ساختمان کتابخانۀ ملی این است که زیبایی مبنای منطقی دارد مثل همین ستونهایی که شما در بخشهای گوناگون ساختمان می بینید و هرکس نیز یک توضیح و تفسیر زیباشناسی برای آن دارد اما رهیافت خود ما براساس منطق است. هرگونه فاکتور زیباشناختی در معماری اگر دارای مبنای منطقی نباشد قابل ارزیابی نیست.
روح معماری این سرزمین تواضع است و فروتنی به دور از خودنمایی و تظاهر، دلپذیری و چشم نوازی ست و به خودخوانی آرامش بخش ، وحدت است در عین کثرت ، کثرت است در عین وحدت، و نشانه ای از عشق و اشاره ای به او برای حصول به این معنا خود را از هر قید و بند رنگ تعلق می رهاند و از هر چیز به تناسب بهره می برد از تقارن کامل تا عدم تقارن کامل از سادگی محض تا فورانی از تزئینات پرکار و ظریف از قوس و گنبد تا مخروط و هرم چندوجهی.

حیدری نژاد: بنده اصلاً منکر مبانی منطقی که گفتید نیستم ولی می گویم چه اشکالی دارد که اگر کسی وارد کتابخانۀ ملی ایران می شود، با ۲۵۰۰ سال قدمت معماری که ما داریم، هویت فرهنگی و تاریخی و هنری ما را ببیند و حس کند؟ همین آجرهای قرمز رنگ که شما به کاربرده اید، نشانه ایست از معماری دورۀ ساسانی و حالا من می گویم چرا این نشانه ها کم است یا اینکه خوب دیده نمی شود؟ 

میرحیدر: فکر می کنم اگرمن کمی بیشتر توضیح دهم شما پاسخ پرسش خود را دریافت کنید. فضاهایی که مورد مراجعان مردمان است به طور طبیعی در طبقۀ هم تراز میدان و یک طبقه زیر و یک طبقه روی آن قرار دارند و چون شاخه هایی درخت یا درختانی در زیر نور در همم بافته شده اند. نور افق از روزنه های حاشیۀ فضاها و نور خط الرأسی از نورگیرهای سقفی و نور پیشانی از پنجره های اسپری، همه این فضاها را غرق در نور می کنند. جستجوی نور، فضاهایی را در جوار فضاهای پیرامونی با سقف کوتاه به ارتفاع تا سه طبقه می رساند که یادآور تالارهای مرتفع معماری گذشته در ترکیب با شاه نشینهای اطراف آن است. بیشترین و دلچسب ترین نور از نورگیرهای سقفی و پیشانی ها، مشابه بازارها و تیمچه ها و مساجد گذشته تأمین می شود. روزنه هایی که در نما به چشم می آیند محدود و کوچکند و بناهای ماُلوف و تک افتاده ای چون کاروانسراها، قلعه ها و ارگ ها را که شمارشان به خاطر بافت فشردۀ شهرها زیاد نیست تداعی می کند.

مخازن  همجوار  تالارهای مطالعه  که  به روشنی  نیاز   ندارند ، به طرف جبهۀ غرب که پنجره های گسترده را برنمی تابد کشیده شده اند. مخازن بستۀ مرکزی که سنگین ترین فضاهای طرح هستند زیر این فضاها قرار می گیرند و مرکز ثقل بنا را پایین می آورند و برای احتراز از نور و سیلاب احتمالی از حاشیۀ بنا دور شده اند. سبک ترین عنصر طرح یعنی دفاتر ریاست و دفاتر خدمات اداری به بالاترین تراز ساختمان صعود نموده و برفراز این دفاتر، فضای نصب آنتن ها و بشقابهای مخابراتی در نظر گرفته است. فضاهای خدمات پشتیبانی و سایر فضاهای جنبی در حاشیه و در سطوحی که از سطح زمین بالاتر است، در اطراف تالارهای مطالعه و مخازن  و حتی در طبقات  پایین نزدیک سطح زمین در جبهۀ غرب، در پناه درختان خزان دار،  جای خود را در ارتباط  با روشنایی پیدا نموده اند. و بالاخره در پایین ترین ترازها و کف دره که هنوز از خیابان جنوبی بالاتر است، توقف گاه اتومبیلها و شماری فضاهای خدماتی نظیر باراندازها و خدمات وابسته مستقر گردیده اند. فضاهای پارکینگها به طور طبیعی از حاشیه بنا تهویه می شود و سیلابی نیز اگر از سکوهای دور بنا که چون سدی در مقابل آن هستند عبور کند از پایین ترین سطح به جنوب هدایت می شود.

اندام کلی بنا، ترکیبی بالارونده و دور شونده سیال و شناور در فضا را یافته است که با همه سویی که در شکل کلی دارد جهت بخصوصی را القا نمی کند به سمتی و به بیننده ای نظر ندارد بلکه دید را به تدریج به بالاتر و دورتر و بالاخره به بی نهایت می کشد. سکوهای اطراف که یادآور باغهای کوهپایه ای این سرزمین هستند، ترکیب هرمی بنا را تا کناره های زمین ادامه میدهند و همۀ محوطه و ساختمان را به صورت اندامی یکپارچه و یادواره گونه در می آورند و این یادواره ای نیست که با جدا شدن از محیط پیرامون بخواهد خود را نشان دهد – که چنین چیزی نداریم – بلکه با دوستی با محیط به این مرتبه می رسد. آنچه در همه یادواره ها هست تأثیر ذوق و سلیقه و آشنایی های مردم سرزمین است که از راه روحیه و سلیقۀ معمار در اندام بنا تعیین خود را می یابد. آنچه از ذوق و سلیقه و ترجیحات مردم در معماری هر سرزمین نسبتاٌ ماندگار است، نور و آب و هواست که هم ساختمانهای پیشینیان را شکل داده است و هم سلیقه های مردمان را نسبت به شکل ها و رنگ ها. برای مثال با وجود اینکه در این سرزمین کاهگل و بام غلتان ور افتاده و تکنیک عایق رطوبت در مرحله نازلی ست، باز بام افقی به دلیل آشنا بودن شکل و سنگینی آن دوام دارد و با سقف شیبدار و سبک با تردید برخورد می شود در صورتی که مثلا در سرزمینهای مرطوب اروپا که تکنیک عایق کردن رطوبت برای سقف مسطح پیشرفته است، هنوز سقف شیبدار به خاطر جای داشتن در اذهان معمار و مردمان سرزمین در ساختمانهای امروزی ظاهر می شوند که نمونه ای از آن ساختمان جدید کتابخانۀ ملی انگلیس است.

کیفیت نور سرزمینها در شکل دادن به سلیقه ها در مورد رنگ نیز تأثیر قطعی دارد و این از ترکیب رنگ در نمای بناها  تا رنگ  پوشش مردمان دیده می شود. سطوح بزرگ با رنگهای تند و چشمگیر در زیر آفتاب سرزمین ما به دل نمی نشیند. در حالی که در سرزمینهای ابری و بارانی با کیفیت دیگر نور، این مسئله کاملا برعکس است. رنگ مسلط در واحدهای کویری سرزمینها رنگ خاک، کاهگل یا آجر است و گاه در ترکیب با سطوح کاشی عمدتاً در طیف های گوناگون آبی از آسمانی تا فیروزه ای۔ آجر در معماری پیشینیان ما که بهه وجه حیرت آوری عظمت و تواضع در آن ترکیب شده است، چون پهلوانان مردم دوست داستانهای ما جایگاه با اهمیتی دارد کوچکی ابعاد آجرر که می توان با یک دست آنرا بلند کرد و با دست دیگر ملات ریخت، در ترکیب با عظمت بنا این احساس را القاء می کند که این عظمت ساختۀ انسانهایی مثل بقیۀ انسانها و مال خود ماست و فقط صبر و ایمان سازنده، این عظمت و زیبایی را به وجود آورده است. آجر که مادۀ اصلی آن خاک است از مصالحی ست که فراوانی نسبی زیادی در طبیعت دارد و سهم اصلی ما از این مصالح نسبتاٌ زیاد است. لذا استفاده از آجر در احداث بنا از نظر توسعۀ پایدار و صرفه جویی در مصالح و انرژی بسیار مطلوب است.

آجر با قطعات یکسان در سطوح وسیع یا به صورت ساده و یا با تزئینی که از طرز چیدن آن حاصل می شود به کارگرفته شده است و همچنین قطعات آجر با قالب ها و شکلهای مختلف با هم ترکیب شده اند. اصولا معماری ایرانی به خصوص پس از اسلام را معماری مزین دانسته اند. در این معماری، پیروی تزیین از ساختار بنا اصل نیست بلکه ساختار بنا ان است که فنون زمان اجازه می دهد و معمار ایرانی بیان آنرا الزامی نمیداند وآن را  پایه ای برای تزیین  تلقی  می کند. گاه لازم می داند  برای خوش آیند بیننده و خط بصر او، و باز در جهت تواضع معمار این ساختار با شکلهای دیگر پوشیده شود. مقرنسهای ایوان ها و دیوارهای اسپری بالا که بالاخره در زیر قطعات کوچک کاشی غرق می شوند نمونه این تمایل است که بعضی به دفاع و تحسین از آن برخاسته اند ولی بعضی دیگر این را ضعف معماری ایران دانسته اند و حتی آن   را  از  ردۀ  معماری  بیرون رانده اند. در مورد طرح کتابخانۀ ملی به خصوص برای تأکید بر وزن و سنگینی موضوع طرح و خلوص معماری آن تزئین و ایجاد نقش و نگار در ساختار خارجی و نمای آن به صورت آجر چینی ساده و ایجاد نقش با آجر و حفظ خلوص معماری کتابخانه آشکار شده است.

خسروی: به نظر من وقتی طراح و معمار هر دو ایرانی هستند، بنا نمی تواند خالی از هنر و فرهنگ ایرانی باشد و حتی یکی از دوستان من که چندی پیش از اینجا بازدید کرده بود، می گفت که اینجا اصفهان نیست ولی من جلوه هایی از هنر اصفهان را در آن میبینم.

حیدری نژاد: از توضیحات مهندس میرحیدر من اینطور فهمیدم که ایشان درصدد بوده اند که با توجه به فاکتورهای فرهنگی و هنری، به نوعی به معماری جدید هم توجه داشته باشند، و حالا پرسش من این است که در این معماری و طراحی که صورت گرفته آیا به انسان جدید هم توجه شده است، انسان هزارۀ سوم انسانی عجول و تنوع طلب است، و به دلایل فشارهای محیطی زود خسته می شود، آیا فضاهای داخلی این بنا به گونه ای هست که این انسان جدید بتواند شش یا هفت ساعت در اینجا به مطالعه بپردازد؟

میرحیدر: اگر کلی بخواهیم حرف بزنیم من جوابی برای شما ندارم چون تئوریسین نیستم ولی اگر مورد به مورد پیش برویم می توانم تا حدی مسئله را باز کنم. ما البته قرار نیست که در اینجا پاسخ تنوع طلبی آدمها را  بدهیم آنها  باید جای  دیگری بروند،  اما باید  حواسمانن باشد. آن آدمی که می آید اینجا چه چیزهایی احتمال دارد که او را خسته کند. کتابخانۀ ملی را بعضی معتقدند باید موزۀ کتاب نامید. ما وقتی به نیازهای آن انسانی که وارد اینجا می شود میپردازیم باید به فضا توجه کنیم، به نور، به رنگ، صوت، آمد و رفت،  بالا و پایین رفتن و  موارد دیگر  ما تقریباً   به  همۀ اینها توجه  کرده ایم اما  اینکه  ما  چقدر موفق بوده ایم بحث دیگری ست. زیر اما هم محدودیت ها و ضعف های فنی داشته ایم ولی تلاش شده که این مسائل در نظر گرفته شود.

خسروی: لطفاً  بفرمایید علاوه بر توجه به برنامۀ عملکرد و وجوه زیبایی شناختی که ویژگی طراحی و معماری ست چه معیارها یا ملاحظاتی در طراحی این برنامه موثر بوده است؟

 میرحیدر: کتابخانۀ ملی خزانه دار و حارس میراث نوشتاری، دیداری و شنیداری ملت است و به این اعتبار ریشه در خاک میهن و پای در گذشتۀ ملت دارد اما افزون بر این، کتابخانۀ ملی گردآورندۀ محصولات مجموعه تلاش های فرهنگی هنری، علمی و فنی کشور و قلب نظامم اطلاع رسانی کشور ما هم هست و با توجه  به جایگاه محوری اطلاعات و اطلاع رسانی در تمدن کنونی نهادی ست که در عین حفظ میراث دیروز، نقشی فعال در شکل دادن به امروز و تغییر جامعه به سوی فردای متعالی دارد و به این اعتبار کمتر نهادی را میتوان یافت که چنین پیوند اساسی با وضع حال و سرنوشت آیندۀ نسبتاً دور ملت داشته باشد. ملزومات پاسخگویی به این وظایف چندگانه مجموع تجارب حاصل از راهبری و طراحی کتابخانه های ملی و مراکز ملی اطلاع رسانی که به شکل توصیه ها و رهنمودهای کارشناسی ارائه شده است، و در مجموع تصمیماتی که برای تسهیل تحقق رسالت های کتابخانۀ ملی توسط کارشناسان اتخاذ گشته قطعی ترین    تأثیرات را بر شکل گیری طرح معماری آن می گذارد. اینها همه دلالت بر اندارد که در چنین طرح هایی طبع آزمایی های سلیقه ای و به کارگیری شکل های دلخواه مطلوب نیست و حرکت از پیشفرض های جزمی در مورد سبک و سنت و نوآوری، و تلاش در تحمیل آنها بر طرح، می تواند منجر به اخلال در کارکرد کتابخانه و دور شدن آن از تحقق اهدافش شود. عوامل شکل دهندۀ طرح را به طرق مختلف می توان دسته بندی کرد مثلا می توان این عوامل را به محدودیت ها، امکانات، تصمیمات و انتخاب ها تقسیم کرد. می توان آنها را براساس ترتیبی که در طول شکل یابی طرح ظاهر شده اند. یا بر مبنای اهمیت و دامنۀ تاثیرگذاریشان بررسی کرد. اما به هر وجه آنچه اهمیت دارد آن است که از مسائل و نکات کلی تر و مهم تر و تاثیرگذارتر آغاز نمود و تدریجاٌ به جزئیات پرداخت. ابتدا مهمترین محدودیتها و خصوصیاتی که در طرح کتابخانۀ ملی به سبب ماهیت ویژۀ این بنا وجود دارد و بر شکل گیری معماری آن اثر می گذارد. این محدودیت ها و خصوصیات را میتوان اجمالا خصوصیات ذاتی طرح نامید. سپس آن دسته از عواملی که مربوط به محیط پیرامونی و محل استقرار کتابخانه است بررسی شود که شامل موقعیت زمین ابعاد و خصوصیات زمین و شرایط اقلیمی منطقه و امثال آن است و به اجمال می توان بر آنها عنوان خصوصیات محیطی و پیرامونی طرح را نهاد.

حیدری نژاد: در صورت امکان توضیحاتی نیز دربارۀ خصوصیات ذاتی طرح کتابخانۀ ملی و ملاحظاتی که در آن انجام شده و تأثیری که محیط جغرافیایی بر آن داشته برای ما صحبت کنید.

میرحیدر : خصوصیات ذاتی طرح کتابخانۀ ملی عبارتند از:

تحولات آینده در فناوری و وظایف و عملکرد کتابخانه و ضرورت انعطاف پذیری طرح،

دسترسیها و روابط داخلی و کارکردهای کتابخانۀ ملی

و نیز ملاحظات متعددی چون

ملاحظات سازه ویژۀ کتابخانۀ ملی و موضوع زلزله

ملاحظات توسعۀ پایدار و صرفه جویی در انرژی،

ملاحظات نورگیری فضاها،

ملاحظات تأسیساتی طرح کتابخانۀ ملی

ملاحظات هوشمندی بنا و ارتباطات ملی و بین المللی

 و اما دربارۀ خصوصیات محیطی و پیرامونی در طرح کتابخانۀ ملی باید بگویم، شرایط اقلیمی و جغرافیایی یک کشور یا یک منطقه از همان کشور، در چگونگی طرح بناها در آن منطقه مؤثر بوده و یکی از مهمترین عوامل شکل دهنده  به معماری  یک سرزمین است. دمای هوا میزان رطوبت، بارندگی و شدت آن تعداد روزهای آفتابی سال و مدت زمان روشنایی طبیعی باد و شدت و جهات وزش آن در فصول مختلف، شدت درخشندگی نور، مقاومت خاک و زلزله خیزی منطقه و امثال آنها در زمرۀ این  عوا مل  اند. سنت های معماری یک سرزمین طی قرون متمادی به نحوی ایجاد می شود و تحول می یابد که بناها با این شرایط محیطی هماهنگ  گردند و میزان لطمات به حداقل و میزان استفاده از مواهب طبیعی به حداکثر رسانده شوند.
روشن است که امروزه دستاوردهای فناورانه این امکان را فراهم آورده که حجم و شکل ساختمانها تا حدود زیادی فارغ از چنین ملاحظاتی تعیین شوند و ملا بتوان در یک منطقۀ زلزلهخیز برجی چند ده طبقه و در منطقهای بابارندگی های شدید و فراوان ساختمانی مسطح و بدون سقف شیدار ساخت. فرض میکنیم گاهی اوقات با صرف هزینه های بیشتر اما این دستاوردهاشمشیر دو دم هستند و باید با احتیاط به کار گرفته شوند. تفریط آنجاست که چشم بر آنها بپوشیم و خود را از امکانات گستردهای که عرضه می دارند محروم سازیم. افراط آن است که به بهانۀ همگامی با پیشرفت های فناورانه محصول قرنها تلاش و تفکر هزاران هزار معمار و سازنده و امکاناتی را که کار آنها برای ما فراهم آورده است یکسره به کنار نهیم.
استفادۀ  توأمان از هردوی این قابلیتها، بدون در غلتیدن به  فرمالیسم  تفریطی یا فناوری زدگی افراطی مهمترین موضوع معماری معاصر این سرزمین و دشوارترین و در عین حال زیباترین چالش آن است.

حیدری نژاد: لطفاً مشخصات طرح، زیربنا، وسعت زمین و فضاهای سبز و مانند آنها را بیان نمایید.

زیربنای طرح کتابخانۀ ملی حدود ۹۷٫۰۰۰ مترمربع (ناخالص) است که در هشت طبقه اجرا گردیده اجرای سازه نماسازی و محوطه سازی به صورت کامل و اجرایی نازک کاری داخلی در چند مرحله پیش بینی شده است که در مرحلۀ اول حدود ۳۶۰۰۰۰مترمربع از زیربنای کل، تکمیل و تجهیز شده و مورد بهره برداری قرار می گیرد و بقیۀ زیر بنا در سال های بعد و بنا به نیاز بهره بردار آماده و قابل استفاده خواهد شد. فضاهای لازم برای فعالیت کتابخانۀ ملی به شرح زیر و در هشت واحد دسته بندی گردیده اند: 

واحد ۱: فعالیت های همگانی بازیربنای خالص حدود۷۴۰۰مترمربع میدانگاه ورودی، کتابخانۀ  عمومی تسهیلات همایش دفاتر فعالیت هایی همگانی کتابخانۀ کودکان، کتابفروشی، چاپخانۀ نمایشگاه دائمی و مرکز آموزشی؛

واحد ۲ : کتابخانه های پژوهشی با زیربنای خالص حدود ۰۰۰, ۱۶ مترمربع مدخل ورودی به تالارهای مطالعه، تالار علوم انسانی ،علوم و فنون ،منابع غیر کتابی و مراجع و کتابشناسی ها؛

واحد ۳: خدمات  پشتیبانی اجرای با زیر بنای خالص حدود ۴۵۰۰ مترمربع کانون رایانه کانون مخابرات، کانون انتشارات، کانون رسانه ها، کانون حفاظت منابع کتابخانه و کانون نمایشگام؛

واحد ۴: خدمات پشتیبانی اداری، خدمات فنی، و تسهیلات و رفاه کارمندان بازیربنای خالص حدود ۷۹۰۰ مترمربع، فضای ورودی کارمندان دفاتر مدیریت و سرپرستی کتابخانه، دفاتر مرکز خدمات پشتیبانی اداری، مرکز خدمات فنی، مرکز بهداشت، مهدکودک، کافه تریا و نمازخانه؛

واحد ۵:  خدمات نگهداری و نگهبانی  با زیر  بنای  خالص  حدود ۰۰۰,۷ مترمربع  بخش تخلیه ی کالا و فضاهای وابسته بخش حمل و نقل انبارهای کارپردازی، خدمات نگهداری ساختمان ،خدمات نگهداری ماشین آلات و تجهیزات، بخش نگهبانی و تأمین کل ساختمان و فضاهای تأسیسات و برق مرکزی،

واحد ۶: مخازن بستۀ مرکزی بازیربنای خالص حدود ۴۰۰ , ۲۰ مترمریع شامل ۱۲ واحد مخزن بسته که با قفسه بندی عادی به فاصله محور تا محور ۱۳۵ سانتیمتر، گنجایش حدود ۰۰۰ , ۰۰۰ , ۳ جلد کتاب و در صورت قفسه بندی فشردۀ مکانیکی و یا ربات حدود ۰۰۰ , ۷۰۰۰ جلد کتاب را خواهند داشت.

واحد ۷ : مرکز تحقیقات اسلام شناسی و ایرانشناسی با زیربنای حدود ۲۰۰۰۰ مترمربع شامل تسهیلات ویژۀ مطالعه و تحقیق دفاتر اداری، کانون پژوهش و همایشگاه های لازم؛

واحد ۸: تسهیلات پارکنیگ بازیربنایی حدود ۷۰۰۰ مترمربع. مابقی سطوح تا ۰۰۰ , ۹۷ مترمربع مربوط به فضاهای آمد و شد افقی و عمودی و فضاهای ارتباطی عمومی و بین واحدها و فضاهای متفرقه تاسیساتی و برقی است .زمین کتابخانۀ ملی ۶۲,۰۰۰ مترمربع وسعت دارد و سطح فضای سبز اطراف ان حدود ۰۰۰ , ۳۰ مترمربع است.

اجرای کارهای سازه از اوایل سال ۱۳۷۵ آغاز گردید و مقرر بود در اوایل سال ۱۳۷۷ به اتمام برسد که به رغم محدودیت های اعتباری اواخر سال ۷۷ تحویل گردید. عملیات نازک کاری و تأسیسات برقی و مکانیکی از اواخر سال ۱۳۷۸ آغاز گردید که با توجه به افزایش حجم عملیات تاکنون به طول کشیده است و زمان انجام کار چندان زیادتر از زمان قرارداد به اضافۀ زمان لازم برای انجام عملیات اضافی نیست.

حیدری نژاد: برای آخرین پرسش لطفاً بفرمائید مسئولان وطراحان و اجراکنندگان و یا به عبارتی سازمان اجرایی این برنامه را چه کسانی یا چه نهادهایی تشکیل داده اند؟

میرحیدر: موفقیت هر برنامه ای بستگی به سازمان اجرایی آن دارد اگر این سازمان اجرایی که شامل کارفرما، مهندس مشاور با طراح و پیمانکار یا عامل اجراست، به نحو مناسبی انتخاب شود و با درک درست از برنامه باهماهنگی و دلسوزی و پیگیری عمل نمایند، حاصل کارر موفقیت طرح و دست یابی به نتیجۀ مطلوب خواهد بود سازمان اجرایی این طرح که به نحو شایسته ای عمل کرده و شاهد حاصل مطلوب کار آنان هستیم از این قرارند:

– کارفرما: وزارت مسکن و شهرسازی، سازمان مجری ساختمان ها و تاسیسات دولتی و عمومی نمایندۀ کارفرما؛ و مجری طرح، مهندس ایرج امیری با همکاری کارشناسان طرح دکتر اسکویی و مهندس آژر؛

– مشاور: مهندسان مشاور پیرراز؛

– مدیر طرح: محسن میرحیدر؛

– طراحان معماری: زنده یاد یوسف شریعت زاده؛ محسن میرحیدر، یدالله رزاقی؛

– سرپرستی گروه معماری: زنده یاد یوسف شریعت زاده.

– طراحان سازه: طرح اولیه گروه سازه مهندسان مشاور پیرراز به سرپرستی دکتر محسن رهنما؛ طرحهای اجرایی گروه سازه مهندسان مشاور سانو به سرپرستی مهندس بهمن حشمتی

 – طراحان تأسیسات و تجهیزات مکانیکی؛ گروه تأسیسات مکانیکی مهندسان مشاور پیرراز به سرپرستی مهندس حشمت االه منصف و همکاری مهندس محمود رضایی و مهندس علیرضا میر طاهری و مهندس امیرحسین امیری؛

– طراحان تاسیسات و تجهیزات الکتریکی و الکترونیکی: گروه تأسیسات الکتریکی مهندسان مشاور پیرراز به سرپرستی مهندس یونس قلی زاده طیار و همکاری مهندس مرتضی عباسی و مهندس محسن بابایی؛

– طراحان فضای سبز: مهندسان مشاور پیرراز به سرپرستی زنده یاد مهندس فرهاد ابوالضیاء؛

– طراحان معماری داخلی: مهندسان مشاور پیرراز با همکاری مهندس متقی؛

– نظارت بر اجرای کار: مهندسان مشاور پیرراز؛

– نظارت بر اجرای نازک کاری: با سرپرستی مهندس محمدحسین پاپروسچی و همکاری مهندس علی هاشمی و مهندس هومن عسگری؛

 – نظارت بر اجرای سازه: با سرپرستی مهندس شریف شریفی نارانی با همکاری مهندس غلامرضا حدادی، نظارت بر اجرای تأسیسات مکانیکی با سرپرستی مهندسی علیرضا میر طاهری و همکاری مهندس نخجوانی.

– نظارت بر اجرای تاسیسایت الکتریکی و الکترونیکی: به سرپرستی مهندس اعرابی با همکاری مهندس احسان کریمی قدوسی

پیمانکاران

 – پیمانکار سازه شرکت آرمه دشت به مدیریت مهندس شهرام سلماسی جاوید با سرپرستی مهندس خلیل خلیل زاده:

– پیمانکار نازک کاری ساختمانی شرکت ایران بورگه به مدیریت مهندس ملکیانی فرد و سرپرستی مهندس شاهرودی و مهندس اعوانی؛

– پیمانکار تأسیسات و تجهیزات مکانیکی و الکتریکی و الکترونیکی شرکت آلاوه به مدیریت مهندس توتونچیان و سرپرستی مهندس سعادتی نژاده و مهندس دیلمی

خسرویی: از اینکه وقت خود را در اختیار ما قراردادید متشکریم.

آیینه ای زیبابین

آینه ای زیبابین
پاسخ عجیبی می دهد ، وقتی از او می پرسم چرا کم نویس هستید؟ می گوید :نوشتن وقت مرا تلف می کند و لذت خواندن را از من گرفته و مرا از دانستن باز می دارد!
و این پاسخ مردی است که آموختن دانش پزشکی را بر نمی تابد و به ادبیات رو می آورد . سرانجام بخت یار رشته ما شده ، او کارشناس ارشد کتابداری می شود.
بیست سال است که افتخار آشنایی و همکاری با کامران فانی نصیبم شده است . در این مدت صفات و ویژگی های گرانسنگی را در او دیده ام که ذکر شمه ای از آنها ، کمترین سپاس از دانشی مردی است که علیرغم همگنانش کتابدارمانده و ماندنش موجب سرفرازی حوزه کتابداری و اطلاع رسانی شده است :
هیچگونه خست علمی نداشته و مخلصانه و صادقانه آنچه را که می داند ، دریغ نمی کند و آسمان گونه دریای معلوماتش را ارزانی می دارد.
بسیار خاکی و خودمانی است . چنان گرم و صمیمانه وارد بحث می شود که طرفِ گفتگو ، هیچ آدابی نمی جوید !
در پی شهرت ، نام و مال نیست. بعید می دانم اکنون که در مرز ۷۰ سالگی است تاکنون ۷ روز هم برای ارتقا ، پایه و گروه و منصب وقت تلف کرده باشد !
در سال ۱۳۸۶ در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تصمیم گرفته می شود که مراسمی را برای بزرگداشت او برگزار شود. ظاهرا مراسم به دستور! لغو می شود. فردای آن روز وی را ملاقات کردم . با خنده ای ملیح گفتند : بهتر که لغو شد . فقط موجب زحمت دوستان در انجمن مفاخر شد . البته تا کنون نیز نفهمیده ام که لغو بزرگداشت فرد شناخته شده ای چون او که از سال ۱۳۸۲ عضو پیوسته فرهنگستان فرهنگ و ادب فارسی ایران است و بیشتر دائرِة المعارف های مطرح ، خود را نیازمند همکاری او دانسته اند با چه استدلالی قابل توجیه است .
بسیار مثبت بین است . به قول حضرت مولانا اگر کار آیینه نشان دادن عیب و خوبی است :
به روزی صد هزاران عیب و خوبی
ببیند آینه غوغاش نبود
کار او دیدن نکات مثبت و زیبایی ها و چشم پوشی از خطاها و کاستی هاست . بارها دیده ام که این صفت ارزشمند او موجب دلگرمی نوقلمانی شده است که او در مورد نوشته آنان قضاوت و اظهار نظر کرده است .
بسیار نقد پذیر است و کوچکترین تصلبی در آراء و افکارش دیده نمی شود شاید این ویژگی ، حاصل یادگیری و خواندن مداوم او باشد.
حیف است که این نوشته پایان یابد و این خاطره ناگفته بماند :
مرحوم دکتر حری سردبیر فصلنامه کتاب بودند. قرار شد که در هر شماره مطلب طنزی در مورد بزرگان کتابداری بنویسم و در فصلنامه با نام مستعار و زیر عنوان تذکرۀ علما منتشر شود. مطلب طنزی برای چند نفر از استادان نوشته شد . چون ممکن بود نشر آن طنزها موجب ناراحتی شود لذا قرار شد قبل از انتشار به رویت استادان برسد . عکس العمل ها بسیار درس آموز بود. بعضی از آنان چنان تغییراتی در نوشته داده بودند که یا از قالب طنز خارج شده ، یا بیشتر به مدح نامه تبدیل شده بود که از انتشار آنها خود داری کردم . از آن میان خانم پوری سلطانی و آقای کامران فانی نه تنها از انتشار آن مطالب استقبال کردند بلکه نویسنده را نیز برای ادامه کار تشویق کردند . حتی آقای فانی مطلب مربوط به خود را ویرایش هم کرد و بعضی نکات ظریف را نیز بر آن افزود . نوشته مربوط به خانم سلطانی با عنوان “اندر احوال خیرالخازنین ” و نوشته مربوط به آقای فانی با عنوان”عبد فانی ” با کاریکاتوری که کار همکارمان آقای امیری است در فصلنامه کتاب منتشر شد .
اکنون که او به سلامتی ۷۰ ساله شده است به نظر می رسد که حقایق! گفته شده در آن طنز هنوز پابرجاست لذا خواندن دوباره آن شاید خالی از لطف نباشد :

در احوال عبد فانی
آن نادره اهل دایره (دایرةالمعارف) ‌و آن ساحره دارالجنه قزوین، ‌از علمای کتابیه بود. چون به کسوت کتابداری درآمد نام از رضوان به کامران بگردانید. رضوان را به آن دنیا احالت فرمود و کامرانی این سو برگزید و خود را فانی ملقب ساخت تا دائما بر او تذکار باشد که کامرانی این دنیا فانی است!فانی11
منقول است که در تولد او هفت شبانه روز دایره نواختند و هفت خروار توتون دست پیچ فرموده تدخین نمودند. همین دو امر موجب اقبال او به دایرةالمعارف و دخانیات گشت به گونهای که اگر احدی در توچال دودی هوا کند و یا در لیدن دایرةالمعارف بچاپد،‌ او در پس قلعه به حالت ابتهاج و انبساط درآمده،‌ ساعتها به سماعی خوش مشغول میشود.
شبی در خواب دید که گونتراگراس اجنبی پای در کفش قزوینیان کرده و کتاب موش وگربه را به سرقت برده است،‌ از همان نیمه شب ترجمه را آغازید و از روی صدق، وقتی آخرین جمله را قلمی میکرد بر او معلوم گشت که نه چنان بود که او در خواب دیده بلکه بالعکس بوده است. از اعظم اعاظم پژوهندگان (همو که دل شیر میخواهد که از او سؤال کند و یا زبانم لال نقدی بر او بنویسد) یعنی بهاء دین از احوال کامران خان سؤال نمودند با حالتی مخلصانه فرمود:‌ چهل سال است که یار گرمابه و گلستانیم،‌ ولی معلومم نگشت که من مراد اویم یا او مرید من است. علت قلت آثارش را جویا شدند فرمود:‌مگر نشنیدهاید که فرمودهاند:
قرائت صفحه افضل من کتابة سبعین صفحة!
از اعظم کرامات او اینکه در این دیار که کار مشترک یک ساله امری محال است او بیش از ۲۰ سنه است که با طایفه نساء دست به خلقت سرعنوان زده است. وقتی حیرانی خلق را در خلقت این مخلوق دید علت را با دو لب مبارک چنین بیان داشت:
آن چه را سلطان العلماء فرمودهاند بنویس گفتهام چشم و آنچه را گفتهاند ننویس با زهم گفتهام چشم!
وقتی دراکل فواکه احدی از انامل ایشان با سکین جفا مجروح گشت خونی به غایت صافی و تمییز جهیدن کرد که یاران را متعحب ساخت که این چه معجزت است که با کبر سن و این خون لعلوار …؟ فرمود:‌ آن را در عدم مناکحت این عبد فانی بجویید:‌ به درستی خیرالکلام ما قل و دل …
این نوشته در شماره ویژه بزرگداشت آقای فانی در عطف نشر یافته است

انحلال کتابخانه تخصصی کتابداری و اطلاع رسانی

چندی پیش مطلع شدم که تصمیم سازان کتابخانه ملی ایران مصمم به به انحلال کتابخانه تخصصی کتابداری و اطلاع رسانی شده اند . حسب وظیفه نامه ای برای رئیس سازمان نوشتم . اکنون که ظاهرا در این آب و خاک نصحیت ناصحان و تذکرات مشفقان به جایی نمی رسد و عکس آن عمل می شود نامه را برای ثبت در تاریخچه کتابخانه ملی در اینجا می آورم.
“به نام خداوند جان وخرد
جناب آقای دکتر صلاحی پنجم آذر نود و یک
ریاست محترم سازمان
با سلام ، ایام سوگواری عاشورای حسینی را تسلیت می گویم. خداوند به همگی ما قطره ای از دریای شهامت ، مردانگی و عدالت آن بزرگوار را بچشاند.
اخیرا شایع شده است که به دستور مستقیم حضرتعالی قرار است کتابخانه تخصصی کتابداری منحل و کتابهای آن به بخش مرجع منقل شده و مکان آن هم به فضای اداری برای آموزش تبدیل شود. در مورد این تصمیم ، چه شما مستقیما آن را اتخاذ کرده باشید و یا توسط مدیران دیگر اتخاذ شده باشد توجه به نکاتی ضروری به نظر می رسد:
• حسب مفاد صریح اساسنامه ، این سازمان علاوه بر گرداوری و حفظ آثار، وظیفه پژوهش و برنامه ریزی کتابخانه های کتابخانهکشور را نیز به عهده دارد . برای تدارک و تسهیل این وظیفه ، سال هاست که چنین بخشی تدارک دیده شده و سعی در گرداوری و اشاعه اطلاعات آن شده است. نمی شود سازمانی عهده دار چنین مسئولیتی باشد اما عملا بخشی تخصصی برای آن فراهم نیاورد. همانگونه که در مورد ایران شناسی و اسلام شناسی عمل شده است.
• این ضرورت باعث شد که در طرح ساختمان کتابخانه مکان مناسبی برای این مهم تدارک دیده شود.در اینجا ضروری می دانم نکته ای را یاداوری کنم: سال ها به عنوان عضو کمیته برنامه ریزی ساختمان کتابخانه در جلسات مربوطه شرکت داشتم. در باره فضاهای تدارک دیده شده برای فعالیت های کتابخانه ای ، مطالعه و صرف وقت بسیاری صورت گرفته لاجرم لغو آنها هم باید متکی به استدلال و هدفمند باشد. اگر آن کمیته به این نتیجه رسید که یک سوی مدخل اصلی نمایشگاه و موزه و یک سوی دیگرش کتابفروشی باشد حاصل مطالعه در مورد بسیاری از ساختمان های مدرن و جدید کتابخانه های ملی جهان بود. در دوره ای تصمیم گرفته شد که نمایشگاه تبدیل به عضویت شود و یا … که همگی نشان از شتابزدگی در تصمیم گیری بود . به نظر می رسد نهضت تبدیل مکان های عمومی خدمت رسانی به مکان های اداری کماکان ادامه دارد!
• ممکن است تعداد مراجعان ملاک این تصمیم باشد. تا جایی که مطلعم تعداد مراجعان متخصصی که روزانه از این مجموعه کتاب به امانت می گیرند و یا در آن به مطالعه می پردازند قطعا از تعداد مراجعان به مجموعه های ایران شناسی و اسلام شناسی بیشتر است. بگذارید واقعیتی را به شما بگویم. وقتی عهده دار معاونت اسناد شدم پس از چندی توانستم از لابلای گزافه گویی ها و عدد سازی های مرسوم متوجه شوم که تعداد مراجعان واقعی به آن ساختمان عظیم روزانه سه نفر است ! که البته بعید می دانم اکنون هم از پنج نفر عبور کرده باشد!
• شاید علت اتخاذ این تصمیم این مساله باشد که متولی امر اطلاع رسانی باید معاونت کتابخانه باشد .حل این مشکل که ساده است . این کتابخانه تخصصی همچون ایران شناسی زیر نظر معاونت کتابخانه فعایت داشته باشد.اصولا مهم نیست که این کتابخانه و مکان اختصاصی آن زیر نظر کدام فرد و یا معاونت فعال باشد . مهم حفظ این کتابخانه تخصصی برای سازمانی است که خود متولی و مادر امر کتابداری کشور می داند.
• توصیه اکید دارم که به تصمیماتی که می خواهد فضاهای اطلاع رسانی را به اداری تبدیل کند به دیده تردید بنگرید . تجربه نشان داده است که بخش های اداری میل به بالا دارند و سعی دارند به طبقات بالا صعود فرمایند . آنان نام منهای دو را با اتاقهای فراوانش تبعیدگاه نهاده اند و از استقرار در آن طبقات ابا دارند و برای تمهید مکان های جدید ممکن است چنین طرح های را هم ارائه دهند . عجیب است که منهای دو به زعم عده ای تبعیدگاه است اما عمده فهرست نویسان در همان طبقه به کار اشتغال دارند!
تا کنون دو سه تذکر مکتوب را در باب بعضی کاستی ها برایتان ارسال داشته ام . نمی دانم چقدر به آن تذکرات توجه کرده اید و دستوری جدی را برای بررسی آنها صادر کرده باشید . اما امیدوارم که به این نتیجه رسیده باشید که آنچه گفته می شود صرفا از باب خیرخواهی و دلسوزی برای سازمانی است که 15 سال از بهترین سال های عمرم را از صبح تا شام در آن گذراندم و از نعمتِ خدمتی که خداوند رحمان در آن مدت فراهم آورد به من ارزانی داشت همواره او را سپاسگزاربوده ام . ”

همانگونه که در متن این نامه هم یاداور شده ام نامه های دیگری نیز برای ایشان نوشته ام که به تدریج منتشر خواهم کرد.

مدل ذهنی راهبردی یا برنامه راهبردی؟

شاخص

این نوشته برای کلیات ماه تهیه شده بود که در شماره ششم خرداد 91 نشر یافته است.

چندی پیش در حاشیه یکی از جلسات انجمن با کتابداری از کتابخانه عمومی یکی از مراکز اسنانها گفتگویی در مورد وضعیت کاریش داشتم. چنان غمگین می نمود که حیرت کردم. تمام زمستان را بی مراجعه  کننده گذرانده بود . شروع نکرده خواند که : سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است. تنهایی و بی مهری و بی برنامگی و شاید بی انگیزگی کلافه اش کرده بود. دلداری و استدلال من هم خیلی کارسازنبود ؛ صرفا مرهمی بود.

در راه خانه برای تحمل ترافیک دهشتناکِ اسفند ، اندیشیدن درعلت سرخوردگی وعدم موفقیت افرادی چون آن کتابدارکه اتفاقا تحصیلات عالی کتابداری هم دارد مشغولیت مناسبی بود! به راستی چرا کتابخانه ای در فصل زمستان باید حسب وظیفه هر روز با بودجه عمومی گرم و دایر شود؛ ولی امکانات فراهم آمده بی مصرف مانده ، مجموعه چند هزار جلدی چنان بی مراجعه کننده بماند که جوان مسئول کتابخانه را به فغان آورَد؟  اوعلت اصلی این بی اقبالی را کم خوان بودن جامعه ، عدم تناسب و افزایش فرمایشی مجموعه از سوی مسئولان بالا دستی می دانست. معتقد بود که حتی برگزاری مسابقات کتابخوانی هم که کتابهایش از سوی مرکز تعیین شده افاقه نکرده و یک مورد هم بر مراجعان نیفزوده است.

  به خانه که رسیدم خواندن این خبر توجهم را جلب کرد:

“تلاش ۱۸ماهه “فرزاد میرشکاری” دانشجوی زبان انگلیسی برای کتابخوان کردن بچه های روستاي محروم و دورافتاده دهکهان در جنوب کهنوج، ثابت كرد جهانی شدن یک حرکت فرهنگی بیش از حمایت دولتی و عِدّه و عُدّه به یک “نیت خالص” و یک “یاعلی” نیاز دارد. مغازه متروک پدر فرزاد که حتی درب نداشت حالا با تلاش وی شهرت جهانی یافته است: “کتابخانه فاطمه ها!” ؛ سه فاطمه ای که اولین اعضای این کتابخانه کوچک در روز اول راه اندازی اش بودند و کتابخانه به نام آنها نام گذاری شده است.”[i]

این دو رویداد ناخودآگاه مثالی را که در متون مدیریتی زیاد به کار گرفته می شود ، تداعی کرد:

یک شرکت بازرگانی برای توسعه صادرات خود دو کارشناس را راهی یکی از کشورهای افریقایی می کند تا وضعیت بازار آن کشور را برای صدور کفش  مطالعه کنند:

کارشناس نخست گزارش داد:

اوضاع  برای صادرات اصلا مناسب نیست. اینان اکثرشان کفش نمی پوشند .

و کارشناس دوم گزارش داد:

زمینه  برای صادرات بسیار مناسب و توام با موفقیت خواهد بود زیرا اکثرساکنان کفش به پا ندارند !

تفاوت این دو کارشناس و آن دو کتابدار در چیست؟ شاید یکی از عمده ترین تفاوت ها در شکل گیری این نوع رفتارهای گوناگون  ، مدل ذهنی[ii] و شیوه تفکر حاکم بر وجود آنان باشد. یکی چنان مثبت اندیش و نورگراست که از هیچ ، همه چیز و از ظلمت ، نور می آفریند و دیگری بر عکس فرصت سوز و ظلمت گراست!

بدون شک مدل ذهنی که حاصل پیش فرض ها و تجربیات  ما از جهان است بر چگونگی و نوع تصمیمات ما تاثیر به سزایی دارد . به زعم بعضی اندیشمندان حوزۀ مدیریت یکی از ویژگی های سازمان های یادگیرنده ، دارا بودن مدیران و کارکنانی با مدل ذهنی کارا ، پویا و روشن بین است. مسلما اگر مدیران سطوح بالای یک سازمان مدل ذهنی ناقص  ، ساده انگارانه و نادرستی داشته باشند آن سازمان رستگار نخواهد شد.

در اینجا چند سوال پیش می آید؟

مدل ذهنی مدیران و کارکنان چه ویژگی هایی باید داشته باشد تا سازمانی پویا و خلاق و یادگیرنده را سامان بخشد؟ .

 آیا فقط داشتن یک مدل ذهنی مثبت اندیش مشکلات را سامان خواهد بخشید ؟. شاید مثبت اندیشی  در بعد خُرد – مانند کتابداری که در آغاز سخن ذکر خیرش! به میان آمد– بی تاثیر نباشد ؛ اما آیا در بعد کلان و درسازمان های پیچیده  امروزی می توان پاسخ به همه مسائل سازمانی را به آن احاله داد و حل مشکلات را فقط در سایه داشتن  مدل ذهنی مثبت دانست ؟.

 آیا تدوین برنامه های  راهبردی از تاثیر مدل ذهنی بر نحوه رفتار سازمانی به ویژه در ابعاد کلان سازمانی  نمی کاهد؟

به نظر می آید پاسخ به سوال آخر ، پاسخ سوالات دیگر را نیز در بر گیرد.

عده ای بر این عقیده اند که تدوین برنامه راهبردی می تواند موجب رشد و توسعه سازمانی در ابعاد گوناگون شود. آنان معتقدند که برنامه های راهبردی تحقق اهداف را میسر کرده و امکان بهینه به کارگیری توانمدی های سازمانی واستفاده روشمند از فرصت ها را  فراهم می آورد.

شاید کمتر کسی با عقیده فوق مخالف باشد ؛ اما به نظر می رسد ضرورت داشتن برنامه  شرط لازم باشد؛ اما کافی نیست. سال هاست که در این آب و خاک تدوین برنامه های راهبردی در حوزه های مختلف رایج شده است . ولی آیا این تدوین ها آثار مبارکی را هم در پی داشته است ؟ .

در حوزه کتابخانه ها به دو نمونه اشاره می شود:

در آغاز دهه هشتاد کتابخانه ملی ایران تدوین برنامه راهبردی خود را آغاز کرد . البته قبلا نیز در این زمینه تلاشهایی شده بود. برنامه ریزان محترم که از یکی از دانشگاه های معتبرطی قراردادی گسیل شده بودند مدتی را رفت و آمد کردند و حاصل تلاش آنان کتابچه ای صد و چند صفحه ای بود که زینت بخش دفتر مدیران شد و عملا هیچ تاثیری بر روند تصمیم سازی سازمانی نداشت .البته شاید تنها تاثیرش این بود که خواندن بعضی از بخش هایش موجب مسرت کارمندان می شد. اخیرا نیز کتابخانه ملی مجددا تدوین برنامه راهبردی جدیدی را  شروع کرده است که امیدوارم این نیز فقط موجب مسرت نشود!.

در همان سال ها نهاد کتابخانه های عمومی نیز طرح گسترده ای را طی قراردی آغاز کرد . آن برنامه جامع نیز با مشارکت بسیاری از متخصصان کتابداری به انتها رسید و گزارشش تسلیم سفارش دهندگان شد؛ اما تاثیرش چندان دیرپا نبود و آن هم به کناری نهاده شد. البته کتابداران، مرثیه های فراوانی نیز درچند و چون آن قرارداد و نتایجش سرودند که ظاهرا اغلب اغراق آمیز بود.

بهر رو واقعا مشکل درچیست که این برنامه ها و برنامه های مشابه حتی در سطح ملی هم بعضا تاثیر بسزایی نداشته وشاید هیچ تاثیری بر روند کارها نداشته اند. به قول حضرت مولانا مشکل چیست که گندم فراهم آمده گم می شود:

ما در این انبار گندم می کنیم

گندم جمع آمده گم می کنیم

گرنه موشی دزد در انبار ماست

گندم اعمال چل ساله کجاست

به راستی کاستی در چیست؟ آیا در تدوین این برنامه ها استاندارد به کار گرفته نمی شود ؟ آیا بعضا تدوینگران صاحب صلاحیت نیستند و در انتخاب آنان عنصر صلاحیت نادیده گرفته شده است؟. قضاوت در این باره را به زمانی دیگر موکول می کنیم و فرض می کنیم این برنامه ها در بالاترین کیفیت توسط دلسوزانی امین و متخصص  تدوین شده اند . آیا در این صورت این برنامه ها می تواند اثری عمیق را برجای بگذارند و اصولا آیا برنامه ریزی استراتژیک می تواند  بر مدل ذهنی  مدیران و کارمندان تاثیر گذاشته و موجب تفکر راهبردی[iii] شود؟

پاسخ بعضی از اندیشمندان حوزه مدیریت  به این سوال منفی است. آنان به درستی معتقدند که بهترین برنامه های راهبردی در نبود تفکر راهبردی راه به جایی نمی برد. آن مدیری که مدل ذهنیش راهبردی نیست هیچ برنامه ای ، حتی برنامه راهبردی که به سفارش خودش نیز تدوین شده باشد تاثیری در تصمیم سازی هایش نخواهد داشت . مدل ذهنی ذره بینی چنان او را سرمست جزییات می کند که توان کل نگری را از او سلب می کند وبرای وی برنامه راهبردی  صرفا دستمایه ای شعارین می شود.

مینتزبرگ[iv] بر این باور است که تفکر  و برنامه راهبردی دو مفهومند که هریک مرحله ای از فرایند توسعه راهبرد را در بر دارند .

او  در این فرایند  تفکر راهبردی را مقدم بر برنامه راهبردی دانسته است.مسلما اگر به این مهم فرایندی بنگریم رسیدن به هرمرحله منوط به عبور از مرحله قبلی است. در عمل هم دیده می شود که وقتی تفکر راهبردی در مدل ذهنی مدیران و کارکنان سازمان جای نگرفته باشد انتظار حتی تدوین درست برنامه راهبردی هم شاید انتظاری دور از دسترس باشد.

در رفتار و نگرش مدیران ارشدی که مدل ذهنی  راهبردی دارند ؛ ویژگی های زیر را می توان دید :

  • داشتن نگاهی منشوری و چند وجهی و به قولی هفت بعدی سبب می شود که سازمان از زوایای گوناگون ببینند . این منظر چند وجهی که گذشته و حال و آینده را باهم پیوند می زند ؛علاوه بر واقع بینی، آینده نگری را هم به ارمغان می آورد.آنان با داشتن این مدل ذهنی آماده خواهند بود که با شرایط به شدت متغیر به ویژه در حوزه اطلاعات از فرصت ها استفاده بهینه برند.
  • تفکر روشمند موجب می شود که مدیران ، تحلیلی واقعی و هدفگرا را ارائه دهند. این شیوه تفکر سبب می شود که روزمرگی مسائل سازمانی  آنان را از روند کلی سازمان غافل نکند؛ در عین حال جامعیت تفکر موجب می شود که به تاثیر هر جزء بر کل نیز توجه کنند .
  • آن مدیران آماده تغییر بوده و اصولا تغییر روشمند را جزء ذاتی حیات سازمانی دانسته و حاضر خواهند بود خطرات و هزینه های آن را نیز بپذیرند.البته جنس این نوع تغییرات نمایشی نیست و براساس ضرورت و مصالح سازمانی و به شیوه ای روشمند انجام می شود.
  • وجود خلاقیت موجب می شود که این مدیران در چنبره راه حل های قدیمی برای مسائل سازمان خود را گرفتار ندیده و دائما در پی پاسخهای نو باشند که نو را حلاوتی دگر است؛ و البته این نوگرایی هم به هیچ وجه نمایشی نیوده بلکه در مسیر اهداف سازمانی و بنا بر ضرورت ظهور می یابد.

به راستی اگر در جان مدیران و مجریان چنین ذهنیتی حاکم نباشد چگونه باید از آنان انتظار داشت که به برنامه های راهبردی و حتی برنامه های عملیاتی، مقید بوده و مجری ان باشند. در سطح کلان جوامع نیز چنین است . قانون اساسی کشورهای زیادی آزادی ها و حقوق اساسی بسیاری را برای شهروندان در نظر گرفته است ؛ اما حتی قسم خوردن مجریان برای پایبندی به آن  نیز نمی تواند عامل اجرای آنها باشد.  این حقایق و نمونه های بسیاری از برنامه های راهبردی تدوین شده بی ثمر مانند دو موردی که اشاره شد نشان می دهد که به به قول اصولیون اگر تدوین برنامه راهبردی را واجب و ضروری بدانیم مقدمه آن نیز که وجود تفکر راهبردی است ضروری و واجب خواهد بود. یعنی برای دستیابی به یک برنامه راهبردی تاثیرگذار و اجرایی باید ابتدا در پی مدیرانی بود که مدل ذهنی راهبردی داشته باشند . آنان مسلما در پی تدوین برنامه های راهبردی غیر نمایشی بوده ، بر اجرایی شدن آن نیز پایبند و مومن خواهند بود.

در اینجا چند سوال مطرح می شود:

چگونه مدل ذهنی راهبردی را در مدیران پدید می آید. آیا این قابلیت آموختنی است؟

آیا در کتابخانه ها یی که ساختار دولتی دارند، برنامه راهبردی ، راه به جایی می برد؟

شاید پاسخ به این سوالات علت گم شدن گندم های جمع آمده  را بیشتر تبیین کند!



[ii] mental model

[iii] Strategic Thinking

[iv] Henry Mintzberg
فرمت پی دی اف مقاله مدل ذهنی راهبردی

بیماری ها در کتابخانه ملی پزشکی امریکا

اگر کتابخانه ها به فکر پاسخگویی به همه اقشار مراجعه کننده باشند ابتکار هم متولد خواهد شد! اطلاعات زیر را که آقای یحیی کریمی پناه برایم فرستاده است توجه فرمایید:
با کلیک بر روی هر بيماری می توان اطلاعات و توضیحاتی درباره آن یافت. اين اطلاعات در غالب فايل هاي تصويري متحرک ارايه شده که علاوه بر آن مي توان خلاصه اطلاعات را به صورت يک فايل متني نيز دانلود کرد. برا ی استفاده از این فايل به فلش پلیر یا همان پلاگين نیازمند هستید که در در صورت عدم وجود آن بر روي رايانه شما، بصورت خودکار نصب مي شود.

فهرست اسامي فارسي بيماري ها از قرار زير است. دقت فرمايد که لينک اينترنتي را مي توانيد با کليک بر روي اسامي انگليسي مشاهده نماييد.
 
با احترام
  
 
Diseases and Conditions 
بیماری ها و شرایط 
آنوریسم آئورت شکمی 
آکنه 
ایدز 
حساسیت به غبار 
آلوپسی 
اسکلروز Amyotrophic جانبی (ALS)
آنژین صدری 
سیاه زخم 
آریتمی 
ورم مفاصل 
آسم 
فیبریلاسیون دهلیزی 
انفلونزای مرغی 
کمردرد — چگونه برای جلوگیری از 
فلج بل 
سرطان مغز 
سرطان پستان 
برنز 
آب مروارید 
فلج مغزی 
زخم های سرد (تبخال)
سرطان کولون 
نارسایی احتقانی قلب 
COPD (بیماری انسدادی مزمن ریه)
بیماری کرون 
فیبروز کیستیک 
افسردگی 
دیابت — عوارض چشم 
دیابت — مراقبت از پا 
دیابت — مقدمه 
دیابت — برنامه ریزی غذایی 
Diverticulosis
اندومتریوز 
Barr اپستاین (مونونوکلئوز)
اختلال نعوظ 
فیبرومیالژیا 
فلاش و Floaters
شکستگی و Sprains
کیستهای گانگلیون 
بیماری ریفلاکس معده (سوزش سردل)
کوری تدریجی 
نقرس 
کاهش شنوائی 
حمله قلبی 
هپاتیت ب 
هپاتیت سی 
فشار خون بالا (فشار خون بالا)
کم قند خونی 
فتق شکافی : در محل 
انفلوانزا 
فتق اینگوینال 
سندرم روده تحریک پذیر 
نارسایی کلیه 
سنگ کلیه 
لیشمانیوز 
سرطان خون 
پایین تستوسترون 
سرطان ریه 
صورت فلکی ‘گرگ’ یا ‘سرحان
بیماری لایم 
دژنرسانس ماکولا 
مالاریا 
ملانوم 
مننژیت 
يائسگي 
میگرن سردرد 
پرولاپس دریچه میترال 
چند میلوما 
اسکلروز چندگانه 
میاستنی گراو

ادغام یا اصلاح جایگاه سازمانی

این مطلب برای لیزنا نوشتم که در بخش سخن هفته منتشر شد.

این روزها بحث ادغام سازمان اسناد و کتابخانه ملی در بعضی رسانه ها مطرح است. موافقان و مخالفانی از درون و برون سازمان نیز به آن پرداخته اند. بحث درباره این ادغامها و آثار مثبت و منفی آنها نیاز به شرح مفصل و مستوفایی دارد که در این مختصر نمی گنجد. فقط یادآور می شوم که آخرین مورد یعنی ادغام  کتابخانه ملی و سازمان اسناد در حالی انجام شد که تقریبا همه کارشناسان و متخصصان کتابداری کتابخانه ملی با آن مخالف بودند. به نظر می رسید این ادغام صرفا با هدف کوچک سازی دولت انجام شده باشد. ظاهرا دیواری کوتاهتر از دیوار این دو سازمان برای کوچک سازی و عمل به برنامه پنج ساله پیدا نکرده بودند.

 

اما به این بحث از منظر دیگری هم می توان نگاه کرد.  تا سال 1369 جایگاه سازمانی کتابخانه ملی در حد یک اداره کل مطرح بود. با تلاش رئیس وقت سازمان و همراهی بعضی نمایندگان مجلس  قانون اساسنامه کتابخانه ملی در آبان سال 69 به تصویب مجلس رسید. در این اساسنامه، کتابخانه ملی به لحاظ جایگاه سازمانی قد کشید و به عنوان سازمانی با ردیف بودجه و هیأت امنای مستقل تحت ریاست عالیه رئیس جمهور در آمد. ترکیب هیأت امنای این کتابخانه به قرار زیر تعیین شد:

  • رياست جمهوري اسلامي ايران (رياست عاليه كتابخانه ملي ايران)
  • وزير علوم ، تحقیقات و فناوری
  • وزير آموزش و پرورش
  • وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي
  • دو نفر از صاحبنظران در امر كتاب، كتابداري يك نفر به پيشنهاد وزير فرهنگ و آموزش عالي و يك نفر به پيشنهاد وزير ارشاد اسلامي و تاييد رئيس هيأت امنا
  • رئیس کتابخانه ملی

به موجب این اساسنامه این کتابخانه موظف به گردآوری و سازماندهی همه آثار ایرانیان و مربوط به ایران و همه آثار نشر یافته در حوزه اسلام شناسی و ایران شناسی است. علاوه بر این وظیفه که وظیفه ذاتی هر کتابخانه ملی است وظایف راهبردی دیگری نیز برای آن در نظر گرفته شده است:

  • پژوهش و برنامه ريزي علمي كتابداري و اطلاع رساني و شركت در تحقيقات و فعاليتهاي بين المللي ذيربط.
  • اتخاذ تدابير و اخذ تصميمات لازم براي صحت، سهولت و سرعت امر تحقيق و مطالعه در همه زمينه ها به منظور اعتلاي فرهنگ ملي و انجام تحقيقات مربوطه.
  • انجام مشاوره ، نظارت ، هدايت و ارائه خدمات فني و برنامه ريزي و سازماندهي كتابخانه هاي كشور.
  • ارائه روشهاي مطلوب به منظور هماهنگ كردن خدمات و فعاليتهاي كتابخانه هاي عمومي و تخصصي جهت تسهيل مبادله اطلاعات.

این ترکیب هیأت امنا نشان از بذل توجه و اهمیت دادن قانون گذار به امر کتاب و کتابخانه و کتابخوانی است. بویژه وظایف راهبردی که در این زمینه به کتابخانه ملی واگذار شده است بر اهمیت این نهاد می افزاید. از تصویب و اجرای این قانون حدود بیست سال می گذرد. شاید لازم باشد میزان کارآیی این تصمیم، در پژوهشی روشمند و معتبر سنجش شود. به عنوان فردی که بیش از پانزده سال در جریان فراز و فرودهای مدیریتی و تشکیلاتی این نهاد ملی بوده ام بعضی نکات را مطرح می کنم:

این ترکیب هیأت امنا و اتصال آن  به ریاست جمهوری  زمینه های مثبتی را برای کتابخانه ملی پدید آورد:

معتقدم که اگر کتابخانه ملی در حد یک اداره یا اداره کل در یک وزارتخانه باقی مانده بود  هیجگاه نمی توانست ساختمان ارزشمند فعلی را داشته باشد.

کتابخانه ملی ایران

National Library of Iran

اگر حمایتهای هیأت امنا نبود محال بود تشکیلات سرتندرستی از دالانهای سازمان برنامه مرحوم بیرون بیاید.  تصویب بعضی طرح ها مثل واسپاری منابع غیر کتابی در شورایعالی انقلاب فرهنگی و طرح فیپا حاصل این اتصال بود .

رشد نسبتا مداوم بودجه هم تا حدود زیادی حاصل همین جایگاه سازمانی بوده است.

اما این جایگاه رفیع سازمانی فقط نعمت به دنبال نداشته بلکه نقمتهایی هم داشته و آسیب ها و کاستی هایی را به بار آورده است :

ترکیب هیأت امنا و حجم مسئولیت  آنان به گونه ای است که عملا تشکیل جلسات را مشکل می کند. طی پانزده سال گذشته هیأت امنای محترم شاید کمتر از تعداد انگشتان دست جلسه داشته اند ! اما تعداد مصوبات بسیار بیش از این تعداد است !! معمولا رئیس کتابخانه برای گذران امور، نیاز خود را  در قالب صورتجلسه ای تنظیم و پس از امضای رئیس جمهور به امضای سایر اعضا می رساند. یعنی عملا بدون مشورت و تبادل نظر و تشکیل جلسه این صورتجلسات تایید شده اند!

جایگاه تشکیلاتی کتابخانه وضعیتی پدید آورده است  که پست ریاست سازمان صبغه ای سیاسی پیدا کند. سه رئیس سازمان منصوب شده از سوی هیأت امنا هیج یک متخصص کتابداری و اطلاع رسانی نبوده اند.

کیفیت کار مدیریتی و تصمیمات رئیس کتابخانه  صرفا  به وجدان کاری و کاردانی وی  بستگی دارد. عملا نظارتی روشمند از سوی هیأت امنا و حتی نهاد ریاست جمهوری  صورت نمی گیرد. شاید فقط سازمان بازرسی کل کشور است که نظارت های ادواری خود را اعمال می کند.

عملا در دوره های مختلف شاهد بوده ایم که رئیس سازمان برای گرفتن وقت و طرح مشکلات کتابخانه با ریاست عالیه (رئیس جمهور) ماه ها در انتظار بوده و اغلب، موفق هم نمی شدند. این سختی دسترسی به ریاست عالیه و هیأت امنا و عدم نظارت باعث می شود که مدیریت سازمان آهسته آهسته احساس یکه سالاری کند و آسیب های زیادی  پدید آید.

استقلال نسبی این سازمان مشکل دیگری را نیز برای کارمندان فراهم می آورد. آنان از امکانات رفاهی هیج یک از وزارتخانه ها و نهاد ها و حتی نهاد ریاست جمهوری که اسما به آن متصلند نتوانسته اند استفاده کنند.

قبل از نتیچه گیری لازم می دانم نکته ای را یادآوری کنم . تجربه های پیشین بیانگر این واقعیت هستند که ادغام با سازمان یا نهاد دیگر تنش های خسارت باری را ایجاد می کند. ادغام آخر نشان داد که هر اقدامی در این زمینه چندین سال هر دو نهاد را دچار رکود و سکون و سردر گمی می کند. شاید هنوز تنش های این ادغام به صورت زیرپوستی مانع از رشد و تعالی سازمانی است.

از آن چه که گفته شد شاید بتوان این نتیجه را گرفت که بجای مطرح کردن بحث ادغام و تحمل تنشهای سازمان سوز آن، بهتر است در جایگاه سازمانی کتابخانه ملی تجدید نظر شود.

بیش از 85 درصد کشورهایی که «کتابخانه ملی» دارند، به لحاظ تشکیلاتی ذیل وزارت فرهنگ و یا آموزش عالی کشورهای خود  فعالیت می کنند. شاید مطلوب ترین گزینه برای کتابخانه ملی ما هم این باشد که به عنوان سازمانی مستقل با حفظ تشکیلات و وظایف، ذیل یکی از وزارتخانه های مرتبط قرار گیرد. بدیهی است که باید ترکیب اعضای حقوقی هیأت امنا هم مورد تجدید نظر قرار گیرد و مرکب از افرادی باشد که اقلا قابل دسترس بوده و تشکیل جلسه برای آنان میسر باشد! البته این طرح همواره مورد مخالفت بعضی از مسئولان سازمان واقع می شود. شاید آنان جایگاه رفیع سازمانی و اتصال به نهاد ریاست جمهوری را بر عملکردهای ضعیف ساختار فعلی ترجیح می دهند. گرچه همانگونه که قبلا هم متذکر شدم بهتر است برای آگاهی از آثار اجرای بیست ساله  این اساسنامه، پژوهشی معتبر انجام شود و هرگونه تغییری منوط به نتایج آن تحقیق شود.

خسروی، فریبرز. «اصلاح جایگاه سازمانی یا ادغام!». پایگاه تحلیلی خبری لیزنا. سخن هفته شماره 23. 29 فروردین 1390.

نظرات

در این سازمان تصمیمات به اوامر ملوکانه یکی دو نفر موکول است که نه تنها متخصص نیستند بلکه دانش مدیریتی لازم هم نداشته یا ندارند.
نظارت درستی از طرف مقامات بالادستی انجام نمیگیرد و روئسا مطلق العنان می باشند
کتابخانه از متخصص در حال خالی شدن است.
خیلی درست نوشته اند ما عین شترمرغ شده ایم . می خواهیم از امکانات نهاد استفاده کنیم می گویند شما جزو نهاد نیستید . می خواهیم از امکانات سایر جاها استفاده کنیم می گویند نهاد شما بهترین امکانات کشور را دارد
خدا دکتر خسروی را خیر دهد که مصائب کتابخانه را ریشه ای نوشته اند.
بسیار دقیق و زیبا مشکل را مطرح کرده اند. بهترین دلیل بر عدم رسیدگی به سازمان این است که چندین ماه است که سازمان بی سرپرست است و هیات امنا فرصت تشکیل جلسه ندارد. بعضی همکاران کتابخانه ملی خیال می کنند همین که بالای کارتشان بنویسند نهاد ریاست جمهوری برایشان ارزش است. چنین فکری درست نیست . اشاره نوشته استادخسروی به مبانی و علت های مشکلات پیش آمده است
همکار گرامی ، ممکن است متن خبر را یک بار دیگر بخوانید. نویسنده با ادغام کتابخانه ملی با هر سازمان دیگری مخالف هستند و برای جلوگیری از آن راه حلی را پیشنهاد می کنند که شما هم اگر ممکن است در باره آن نظرتان را بفرمائبد. صحبت نویسنده ارائه راه حلی در برابر ادغام است
سلام علیکم
آقای دکتر خسروی تصور می کند اگر زیر مجموعه وزارت خانه ها باشد به کتابخانه ملی توجه بیشتری می شود؟ به نظر بهتر نیست به جای بهانه تراشی برای کار نکردن و تلاش برای تغییر ساختار سازمانی، سعی شود مشکلات را پشت سر گذاشت و در جهت ارتقا تلاش کرد. تجریه کلیه تغییرات گذشته نشان می دهد که این سازمان همواره در این تغییرات متضرر شده است. از جمله آنها ادغام با سازمان اسناد ملی. که یک عنوان کذایی و نامفهوم را برای کتابخانه ملی ما به ارمغان آورده است. چشم ها را باید شست ….

 

یک تابلو و چندین شاید!

چند روزی است که  در بعضی مبادلات اینترنتی با ارسال این تصویر آن را دال بر میزان سواد کتابداران کتابخانه ملی دانسته اند . کور خوانده اند. بحمدالله در کتابخانه ملی یک اسکادران مترجم و زبان دان کتابدار و غیر کتابدار وجود دارد. بنابراین ظهور این اغلاط  و تبادل این تصاویر نمی تواند بی حکمت و دلیل باشد. مساله با “میرز هادی” در میان گذاشته شد ایشان سر در جیب تفکر فرو بردند و با نگاهی فیلسوف مابانه چندین وجه را مطرح فرمودند:

شاید در سفارش دادن این تابلو از انگلیسی دانان استفاده نشده بلکه  عربی دانان و یا متخصصان زبانهای باستانی آن را سفارش داده اند.

شاید از اول درست سفارش داده اند ولی تابلو ساز از خودش بعضی اصطلاحات را ابداع کرده است.

شاید این زبان دانان تا به حال این اغلاط را ندیده اند و به مسئولان تذکر نداده اند.

شاید دیده اند اما از کثرت کار نرسیده اند تذکر دهند.

شاید تذکر داده اند اما مسئولان به علت کثرت کار نرسیده اند اصلاح کنند.

شاید این  تابلو متعلق به کتابخانه ملی نباشد .

شاید تا به حال آن را  اصلاح کرده باشند .

شاید مخصوصا غلط نوشته اند تا میزان سواد مراجعان را بسنجند.

شاید معاندان این تابلو را کاشته اند تا کتابداران را بد نام کنند.

شاید  این عکس جعلی و حاصل یک توطئه باشد.

تا اینجا کار خیلی معقول و مو شکافانه جلو می رفت  هیچ وجهی مغفول نمانده بود. این اندازه انتظار فرزانگی از ایشان نداشتیم . اما نمی دانم چرا به اینجا که رسید  یکدفعه جناب میرزا جوش آوردند و با تشر فرمودند:

اصولا اینها به جه حقی از  تابلو کتابخانه ملی ایراد می گیرند؟ برای  کتابخانه ملی توطئه می کنند ! ملت ایران را زیر سوال می برند   وطن فروشان دون مایه  بدهم …

تنگنای بودجه

بزرگانمان از گذشته های دور نصیحت فرموده اند که : چو دخلت نیست خرج آهسته تر کن .به نظر می آید ازین پس در سازمان اسناد  و کتابخانه ملی در سطوح مختلف باید شاهد کاهش و آهستگی در ارائه بعضی خدمات  باشیم. ظاهرا گریزی نیست . مگر ارباب بودجه از خود حرکتی نشان دهند. اما بیان مختصر ماجرا!   وقتی برنامه طراحی ساختمان در دست تدوین بود — برنامه ای که خوشبختانه از ابتدا تا انتهایش کتابداران پا بپای مهندسان معمار و ساختمان و دکوراسیون حضور جدی و موثر داشتند— نگرانی اصلی که از همان جلسات اول مطرح می شد بحث حفظ و نگهداری و اداره این تشکیلات و ساختمانهای عظیم بود. ساختمان ساخته شد و در حین تکمیل آن ، سازمان اسناد هم با کتابخانه ادغام شد. مجموعه فضایی که در ساختمانهای پراکنده در تهران در اختیار سازمان بود جمعا کمتر از چهل هزار متر بود. به سلامتی ، سازمان به دو ساختمان نود و چهار هزار متری و سی و شش هزار متری نقل مکان کرد . یعنی چهل هزار متر شد یکصد و سی هزار متر مربع . آنهم از نوع ساختمان هوشمند با امکانات امروزی. خدا خیر دهد آقای اهری را ، پیرمردی که با یک جعبه ابزار همه نواقص ساختمانهای قبلی را از برق و

برودت و گرما و نجاری و …مرتفع می کرد . اکنون فقط هزینه نگهداری تاسیسات ماهانه بیش از هفتاد میلیون تومان است! نه باغی داشتیم نه باغبانی اکنون ماهانه فقط 5 میلیون مخارج فضای سبز است. قبلا  سایت سازمان و مجموعه کامپیوتر های محدود موجود با حداقل ها اداره می شد . اما اکنون در شبکه داخلی بیش از پانصد کامپیوتر در حال کار است . هزینه ای که  برای پهنای باند در گذشته پرداخت می شد ماهانه کمتر از یک میلیون تومان بود اکنون ماهانه حدود دوازده میلیون تومان برای این کار پرداخت می شود.

بدیهی است گسترش فضا و خدمت نیاز به نیروی انسانی بیشتری را طلب می کرد و می کند . تعدادی هم بالاجبار بر کارکنان آنهم بیشتر در حوزه خدمات افزوده شد.

افزایش بعضی خدمات —باز بودن تا ساعت 10 شب و روزهای تعطیل —نیز هزینه های خود را بر مجموعه اضافه کرد.

این قسمت هزینه ها بود اما در قسمت بودجه چه تغییری رخ داد:

وقتی یکی مسئولان قبلی سازمان با سرافرازی از سازمان برنامه مرحوم برگشت و با خوشحالی اعلام کرد که بودجه ما را بر خلاف سایر دستگاه ها سی درصد افزایش داده اند بعضی صاحبان تجربه می دانستند که کلاه گشادی سر سازمان رفته و مشکل دیر یا زود بروز خواهد کرد. یکی دو سالی کج دار و مریز وضع قابل اداره بود.

در سال جاری نزدیک نصف بودجه پیشنهادی سازمان به تصویب رسیده است . و دست اندرکاران می دانند که ترکیب همین نصف نیز نا متعادل است و نحوه پرداخت آن نا متعادل تر . جالب است بدانیم که سازمان برنامه که در خست و عدم تخصیص شهره است رسما اعلام کرده است که این سازمان حدود 6 میلیارد برای امسال کسر بودجه دارد.

از ابتدای سال شاهد  فعالیت وسیع ریاست محترم سازمان و واحدهای ذیربط در قالب مراجعات و مکاتبات مکرر با مسئولان بوده ام . اما ظاهرا آبی گرم نمی شود.  علیرغم همه شعارها فرهنگ و کتاب اولین کالایی است که در صورت ضرورت از سبد بودجه کنار گذاشته می شود یا لاغر می شود.

به نظر می رسد با این اوصاف از ماه ها قبل باید سیاست انقباضی در همه زمینه ها آغاز می شد . اما فعالیت این عزیزان و امید گشایش از سوی تصمیم گیران همه را به تاخیر در تعطیل فعالیتها وامی داشت . تعطیل فعالیتی که اعلام آن برای همگان بسیار سخت است .اما متاسفانه  گشایش رخ نداد و مسلما با این روند  تنگناها بیش ازین خواهد شد .یادآور می شوم که راه حل های موقت و تزریق  موردی بودجه هم ممکن است در کوتاه مدت از اخلال ها بکاهد و از تعطیلی بعضی فعالیت ها جلوگیری کند اما باور کنیم که این سازمان دچار کسری بودجه مزمن است و آثار عمیق آن دیر یا زود پدیدار خواهد شد. مگر دستی از غیب بر آید و یا تقلیب قلوبی برای تصمیم سازان رخ دهد.

برودت و گرما و نجاری و …مرتفع می کرد . اکنون فقط هزینه نگهداری تاسیسات ماهانه بیش از هفتاد میلیون تومان است! نه باغی داشتیم نه باغبانی اکنون ماهانه فقط 5 میلیون مخارج فضای سبز است. قبلا سایت سازمان و مجموعه کامپیوتر های محدود موجود با حداقل ها اداره می شد . اما اکنون در شبکه داخلی بیش از پانصد کامپیوتر در حال کار است . هزینه ای که برای پهنای باند در گذشته پرداخت می شد ماهانه کمتر از یک میلیون تومان بود اکنون ماهانه حدود دوازده میلیون تومان برای این کار پرداخت می شود.

بدیهی است گسترش فضا و خدمت نیاز به نیروی انسانی بیشتری را طلب می کرد و می کند . تعدادی هم بالاجبار بر کارکنان آنهم بیشتر در حوزه خدمات افزوده شد.

افزایش بعضی خدمات —باز بودن تا ساعت 10 شب و روزهای تعطیل —نیز هزینه های خود را بر مجموعه اضافه کرد.

این قسمت هزینه ها بود اما در قسمت بودجه چه تغییری رخ داد:

وقتی یکی مسئولان قبلی سازمان با سرافرازی از سازمان برنامه مرحوم برگشت و با خوشحالی اعلام کرد که بودجه ما را بر خلاف سایر دستگاه ها سی درصد افزایش داده اند بعضی صاحبان تجربه می دانستند که کلاه گشادی سر سازمان رفته و مشکل دیر یا زود بروز خواهد کرد. یکی دو سالی کج دار و مریز وضع قابل اداره بود.

در سال جاری نزدیک نصف بودجه پیشنهادی سازمان به تصویب رسیده است . و دست اندرکاران می دانند که ترکیب همین نصف نیز نا متعادل است و نحوه پرداخت آن نا متعادل تر . جالب است بدانیم که سازمان برنامه که در خست و عدم تخصیص شهره است رسما اعلام کرده است که این سازمان حدود 6 میلیارد برای امسال کسر بودجه دارد.

از ابتدای سال شاهد فعالیت وسیع ریاست محترم سازمان و واحدهای ذیربط در قالب مراجعات و مکاتبات مکرر با مسئولان بوده ام . اما ظاهرا آبی گرم نمی شود. علیرغم همه شعارها فرهنگ و کتاب اولین کالایی است که در صورت ضرورت از سبد بودجه کنار گذاشته می شود یا لاغر می شود.

به نظر می رسد با این اوصاف از ماه ها قبل باید سیاست انقباضی در همه زمینه ها آغاز می شد . اما فعالیت این عزیزان و امید گشایش از سوی تصمیم گیران همه را به تاخیر در تعطیل فعالیتها وامی داشت . تعطیل فعالیتی که اعلام آن برای همگان بسیار سخت است .اما متاسفانه گشایش رخ نداد و مسلما با این روند تنگناها بیش ازین خواهد شد .یادآور می شوم که راه حل های موقت و تزریق  موردی بودجه هم ممکن است در کوتاه مدت از اخلال ها بکاهد و از تعطیلی بعضی فعالیت ها جلوگیری کند اما باور کنیم که این سازمان دچار کسری بودجه مزمن است و آثار عمیق آن دیر یا زود پدیدار خواهد شد. مگر دستی از غیب بر آید و یا تقلیب قلوبی برای تصمیم سازان رخ دهد.

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و دوم شهریور 1386ساعت 8:14  توسط فریبرز خسروی  گفتگو

عبرت!

Sent: 27 November 2006 14:12 To: Iraq Crisis List Subject: [Iraqcrisis] Iraq National Library and Archive Friends and colleagues, I have just received the grave and deeply dispiriting news from Dr. Saad Eskander that he has closed the Iraq National Library and Archive for the time being as of last Tuesday. On 15 November, he informed me that his institution had been bombed thrice in three weeks, and subjected to sniper fire, including directly into his own office. Another young librarian was recently murdered, and the building had been shelled several times in the few days previous to the closing (by which I assume he meant mortar fire). Dr. Eskander has been a model of progressive action, has increased his staff substantially, and has striven very hard to gain them training on several fronts, and otherwise restore functioning to an institution that was twice set on fire during the initial period of American occupation. Prompted by a question from me concerning how he was managing to keep such a large staff coming to work under such perilous circumstances, he informed me last spring that he was dedicating 30% of his budget to bussing them all back and forth each day, although three of his drivers had been murdered in the process. However necessary, this was financially untenable as a long-term accommodation to the exigencies of the times. As we all know, the situation has only grown worse since then, and the repeated direct attacks on his institution made it a place he could no longer ask his staff to serve. The forces of intolerance are thriving, and those institutions and persons representing a progressive and hopeful future for Iraq are under assault and in retreat. Yours truly, Jeff + نوشته شده در  چهارشنبه هشتم آذر 1385ساعت 8:23  توسط فریبرز خسروی

گفتگو با دکتر فریبرز خسروی

در تاریخ  23 آبان 1384  گفتگویی با خانم نگار مفید داشتم که در سایت تبیان هم منتشر شد:

گفتگو با دکتر فریبرز خسروی

معاون کتابخانه ملی

از افتتاح ساختمان جدید شروع کنیم و تحولی که انتظار می رود تحقق پیدا کند.

ایجاد ساختمان، تحول بزرگی در حوزه ی توجه به بحث کتاب، کتاب خوانی، کتابداری و مراکز اطلاع رسانی است. قبل از اینکه طراحی ساختمان شروع بشود، مطالعات گسترده ای صورت گرفت و مدل های مختلفی دیده شد. طرح جامعی در نظر گرفته شد تا در شأن ایران باشد. در این کار تا اندازه ی بسیار زیادی موفق بودیم. یعنی نوع عظمتی که در قالب یک پروژه معماری پدید آمد، قابل توجه است. نوعی معماری که در عین مدرنیسم، القاء سنت می کند و می تواند از تکنیک ها و فن آوری نوین بهره بگیرد و مسائل سنتی و کهن ما را نیز در نظر داشته باشد.

شما در جای جای کتابخانه این دو عنصر را می بینید. هم مدرن و تکنیکی بودن کار و هم توجه به سنتی و اصیل بودن آن.

تا پیش از این نیاز به یک ساختمان با این مشخصات حس نشده بود؟

حس شده بود. یعنی شما اگر یک پژوهش مقدماتی انجام بدهید، از سال هایی که آموزش های دانشگاهی در ایران متداول شده، همیشه کمبود مباحث پژوهشی به عنوان یک نقص اساسی در حوزه های دانشگاهی مطرح بوده. این بحث تازه نیست. منتها، همیشه به آن کم بها داده شده. یعنی در سبد مصرف افراد، اولین چیزی که کنار گذاشته می شود، مباحث فرهنگی، پژوهشی و خواندنی است. از آنجا که درآمد سرانه در کشور ما آنقدر بالا نیست که حجم بالاتری به مباحث فرهنگی تخصیص پیدا کند، طبیعی است که ما شاهد فقر فرهنگی در این حوزه ها باشیم.

و چه باید کرد؟

احتیاج به فرهنگ سازی دارد. منتها این از آن داستان های مرغ و تخم مرغ است. برای آنکه فرهنگ سازی کنیم، باید محیط هایی پدید بیاید که بتواند فرهنگ سازی کند. یعنی اول باید خرجش کرد تا پدید بیاید، این حرکتی دو گانه است. وقتی خودش پدید بیاید، زایش مجددی از این نوع خواهد داشت.

آیا برنامه ریزی مدونی در این زمینه صورت گرفته است؟

اینها بحث های کلان مملکت است. طبیعی است که هر دولتی یا هر کشوری به فکر توسعه باشد. زیر ساخت توسعه پژوهش است و زیر ساخت پژوهش، پدید آوردن امکانات پژوهشی است. کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی از اولین مراکز توسعه پژوهش هستند.

وظیفه معاونت شما چیست؟

وظیفه ی معاونت کتابخانه همان بحث اساسی است که در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی وجود دارد. یعنی شناسایی منابع، هم کتابی و هم غیر کتابی؛ بعد از آن، بر اساس اساسنامه، گرد آوری است. بعد باید بر طبق اصول آنها را ذخیره کنیم و بعد باید سازماندهی کنیم و اطلاع رسانی را انجام بدهیم. این کل کاری است که ما باید در کتابخانه انجام بدهیم. یعنی این 5 مرحله، تمام کاری است که تمام مراکز اطلاع رسانی باید انجام بدهند.

گرد آوری، فقط در ایران صورت می گیرد؟

هر کدام از منابع ویژگی خاص خود را دارند. شما نمی توانید هیچ کدام را دست کم بگیرید. کتابخانه های ملی، یک سری از منابع را بدون توجه به اطلاع رسانی، برحسب وظیفه تهیه می کنند. ما بعضی از کتاب ها را با توجه به اساسنامه باید حتماً بخریم. کاری نداریم کسی از این کتاب ها استفاده می کند یا نه! ما باید یک نمونه از روی تمام کتاب هایی که به زبان فارسی در دنیا منتشر شده، را داشته باشیم. این یک وظیفه است. وظیفه ی بعدی ما این است که بدانیم ایرانیان در کل جهان چه محصولی منتشر می کنند؛ ما باید آن را بخریم. یعنی اگر در نیویورک، در برلین، در مسکو، یک ایرانی یک تولید فرهنگی دارد، به هر زبانی و به ویژه به زبان فارسی، ما موظفیم آن را خریداری کنیم. اگر در دنیا کتابی به زبان فارسی منتشر می شود، ما باید آن را تهیه کنیم. کاری به مخاطب آن نداریم. این وظیفه ی مالی ماست که آثاری را که به زبان فارسی منتشر می شود یا ایرانیان مقیم خارج از کشور منتشر می کنند، گردآوری کنیم. ولی وقتی از شناسایی منابع خارج می شویم و به خرید می رسیم، طبیعی است که باید پارامترهای کوچکی را هم در نظر بگیریم که چه محصولاتی خریده بشود تا مورد استفاده قرار بگیرد. مثل کتاب های علمی که خریداری می شود، برای حوزه هایی مثل علوم تجربی و علوم انسانی که باید طوری خریداری شود که مورد استفاده ی مخاطب قرار بگیرد و این کار ساده ای نیست. بعد از شناسایی، خرید، سازماندهی و اطلاع رسانی شان می ماند.

کدام یک آسان تر است؟!

معتقدم همه شان هم شأن هم هستند. هر کدام مراحل خاص تعریف شده ای دارند و هیچ کدام سخت تر از دیگری نیست.

رابطه ی کتابخانه و پژوهشگران را در حد مطلوب ارزیابی می کنید؟

یکی از شاخص های توسعه در همه جای دنیا، میزان مراجعه به کتاب، کتابخانه و مراکز اطلاع رسانی است. یعنی وقتی ما، در یک جامعه معیارهایی را برای توسعه یافتگی تبیین می کنیم، یکی از اهدافی که مورد مطالعه قرار می گیرد، این است که افراد، دانشجویان، دانش آموزان، نخبگان و خبرگان که هر کدام سطح خودشان را دارند، میزان کتابخوانی شان چقدر است؟ میزان استفاده از منابع اطلاعاتی شان چقدر است؟ میزان مراجعه شان چقدر است؟ میزان توقفشان چقدر است؟ میزان کتابی که در سال می خوانند چقدر است؟ اینها شاخص های توسعه است. برای دست یافتن به شاخص های توسعه و بالا بردن این شاخص ها، طبیعی است که شما باید اول، ابزار مراجعه را پدید بیاورید. یعنی یک اندیشمند وقتی می خواهد مطالعه ای در یکی از مباحث علوم داشته باشد، باید جایی باشد که با اطمینان نسبتاً بالایی بتواند، منابع مورد نظر خودش را تا حدی که مد نظر است، پیدا کند. محیط نسبتاً تمیز و مفرح و قابل قبولی که آنجا بتواند با انگیزه بهتر و بیشتری به مطالعه بپردازد.

من اعتقاد دارم پدید آوردن چنین نهادها، ارگان ها و سازمان هایی مثل کتابخانه ی ملی، می تواند مشوق کلیه پژوهشگران و افرادی باشد تا بتوانند مراجعه کنند و کار خود را انجام بدهند.

نکته ای که حائز اهمیت است، فرهنگ سازی است. یعنی اگر یک دانش آموز دبستانی، به اینجا بیاید، طبیعی است بچه ی ابتدایی خیلی نمی تواند از کتابخانه ی ملی استفاده کند، گرچه ما اینجا بخش کودک هم داریم. اگر چه انتظاری نیست که دانش آموزی از آن سر شهر راه بیفتد و بیاید در کتابخانه مطالعه کند. ولی اگر بیاید، کتابخانه ی ملی کشورش را ببیند که چه مجموعه بزرگ و عظیمی است، می تواند بحث تحقیق و پژوهش را جدی بگیرد و از کودکی در نهاد او شکل بگیرد. برای بزرگسالان هم طبیعی است که وقتی مراجعه کنند و سرویس درستی ببینند، می تواند دلیلی برای مراجعه بیشترشان باشد.

کتابخانه ی ملی شامل چه بخش های مهمی است؟

کتابخانه ی ملی بخش های مختلفی دارد. آنچه که ما برای اینجا طراحی کردیم، بخش ایرانشناسی و اسلام شناسی است. کتاب هایی که در این بخش است، کتاب های نادری است که از کل دنیا گرفته ایم و به زبان های مختلف در مورد ایران و اسلام چاپ شده اند. بخش پژوهشی بسیار مهمی است. بخش علوم انسانی داریم که کتابهای علوم انسانی به زبان های فارسی، عربی، انگلیسی و زبان های دیگر جمع شده اند. در بخش ایران شناسی کتاب ها به زبان های مختلفی است. بخش دیگر علوم و فنون است، با رویکرد به این که بیشتر دانشجویان این رشته بتوانند مراجعه کنند. بخش منابع غیر کتابی هم بخش بسیار مهمی است. منابع بسیار زیادی در آنجا گردآوری شده و مورد استفاده قرار می گیرد. بخش نشریات، یکی از بزرگ ترین مجموعه های مطبوعات فارسی منتشر شده در ایران به حساب می آید. بخش خطی و منابع نفیس هست که کارشان اطلاع رسانی است.

آیا این بخش ها کامل است؟

هفتاد درصد مشکل ما، مشکل جاست. ما منتظریم قسمت های ساخته نشده، آماده شود تا بعد از آن، کار انتقال و تکمیل را شروع کنیم. بعد از ده روز این کار هم تمام می شود.

چه تفاوتی میان سطح کتابداری در ایران با کشورهای منطقه است؟

کتابداری در ایران و کتابخانه ی ملی، از سال ها پیش خیلی قوی تر، استانداردتر و منسجم تر از کشورهای خاورمیانه عمل کرده است. استانداردهایی که در کتابداری ایران رعایت شده، بسیار منطبق تر است تا مقررات دیگر کشورهای منطقه. از کشورهایی که کار کرده اند و توانسته اند به نسبت سرآمد باشند، آنچنان عقب نیستیم. مثلاً کشوری مثل ترکیه که خوب کار کرده، کارهای سطحی تری انجام داده و من معتقدم در ایران کار عمیق تری صورت گرفته. در کتابداری سوریه و مصر نسبتاً خوب کار کرده اند. ولی در خیلی از حوزه ها کاری که در ایران صورت گرفته عمیق تر، دقیق تر و حساب شده تر است. کشورهای کوچک اطراف بیشتر به حواشی پرداخته اند و بعضاً در مباحث الکترونیکی رشد داشته اند. کشورهای بلوک شرق سابق سبک و شیوه ی خودشان را داشته اند. آنها، صرفاً از نظر تعداد وضعشان خیلی خوب است. یعنی 9 میلیون کتاب دارند، ولی از نظر کیفیت مجموعه و کتاب ها کار اساسی ای صورت نگرفته است.

آیا تلاشی صورت گرفته است تا از نظر تعداد بتوانیم با این کشورها برابری کنیم؟ مثلاً با کشوری مثل چین؟

کشورهای پرجمعیت وضعیت متفاوتی دارند، مثل چین و هند. اما حتی هند هم در موضوع کتابداری مشکل دارد. این کشورها با جمعیت میلیاردی که دارند، طبیعی است که نگاهشان نوع دیگری است.

در زمینه ی اطلاع رسانی چگونه عمل می کنیم؟

نمی توانیم ادعا کنیم که بهتر از سایر کشورها اطلاع رسانی می کنیم. اما باید ثابت کنیم که می توانیم. از لحاظ ساختمانی، این بنا در میان بسیاری از کشورها تک است و مثال زدنی، اما اطلاع رسانی مرحله ی بعدی است.

داشتن یک ساختمان خوب چقدر به اطلاع رسانی کمک می کند؟

هدف غایی این ساختمان آن است که اطلاع رسانی بهتری انجام شود. کتابخانه های ملی دنیا دو هدف اساسی دارند که باید سرلوحه ی همه شعارها قرار بگیرد. اول؛ گرد آوری و حفظ میراث فرهنگی. باید اینها را شناسایی و گردآوری کنیم. دوم؛ آماده سازی منابع به شکلی که بشود بهترین سرویس را از آنها گرفت، یعنی هدف نهایی در کتابخانه ملی. پیش بینی می شود که کتابخانه های ملی، همیشه به صورت دو رگه ادامه ی حیات بدهند، یک رگه این است که باید فیزیک کتابخانه و منبع را نگه داری کنند و یک رگه دیگر این که از آنها استفاده شود. اطلاع رسانی وقتی محقق می شود که شما آماده ی اطلاع رسانی باشید. هنوز زود است.

تا امروز برای اطلاع رسانی چه کارهایی صورت گرفته؟

ما هم مثل آقای خاتمی اعتقاد داریم که تا امروز کتابخانه ی ملی نداشته ایم. با 15 یا 16 ساختمان پراکنده در شهر تهران، مگر می شود اطلاع رسانی کرد آن هم در یک سالن به بزرگی یک اتاق؟!

پس تا الان چه می کردیم؟

من کمی اغراق آمیز حرف می زنم. اطلاع رسانی داشتیم، اما آن چیزی که مطلوب است، نبود. حوزه ی ما حوزه ی فن آوری و پردازش بوده و به اطلاع رسانی به دلیل کمبود جا و فقر جا کمتر بها داده شده است.

اطلاع رسانی داشتیم، اما خودمان راضی نبودیم.

اطلاع رسانی مطلوب یعنی چه؟

دقیقاً به این معناست که بتوانیم آنچه را که داریم، عرضه کنیم و بتوانیم به مراجعان خودمان، منبعی که در دست داریم را ارائه دهیم. شما انواع مراجعه کننده دارید که اینها خواست هایی دارند. باید بتوانید، اگر آن خواسته در مجموعه شما هست، آن را برآورده کنید. چنین اطلاع رسانی مطلوب است.

چقدر می شود این کار را کرد؟ منوط به چه چیزهایی است؟

منوط به این است که شما، مجموعه را درست طراحی کرده باشید. درست سازماندهی کرده باشید. منوط به این است که بتوانید از ابزار مناسب استفاده کنید. این ابزار یک دوره ای برگه دان بوده، الان شبکه است. بتوانید با آنها هم زبانی کنید و خواست طرف را تشخیص بدهید و بعد منبع را معرفی کنید.

آیا در این زمینه درست عمل می کنیم؟

اتفاقاً پرنقص، عمل می کنیم. این ادعا که ما بی نقص هستیم، خیلی ادعای بزرگی است. هیچ کس نمی تواند بگوید ما بی نقص عمل می کنیم.

نقص کار چیست؟

اینها هر کدام آسیب شناسی ویژه ی خودش را دارد. ما چه آسیب شناسی هایی در تهیه ی منابع در ایران داریم. مطالعات زیادی صورت گرفته و هر کدام مسیرهای ویژه ی خودش را دارد. ما نمی توانیم چنین ادعایی داشته باشیم. در خیلی از حوزه ها، شاید خیلی نقص داشته باشیم. طبیعت کار این گونه است. نمی خواهم نقص را توجیه کنم. کار است و باید نقص را برطرف کرد و جلو رفت.

چه اقداماتی برای برطرف کردن این نقص ها صورت گرفته است؟

در تلاش هستیم. ساخت این ساختمان نوعی تلاش برای کشورمان به حساب می آید. یکی از نقص های ما این بود که پراکندگی ساختمان ها این اجازه را نمی داد که اطلاع رسانی درستی صورت بگیرد. برای اطلاع رسانی بهتر این ساختمان ساخته شد. خیلی از قسمت های این ساختمان الکترونیکی است. یک ساختمان هوشمند؛ کارمند تعلیم دیده ی هوشمند می خواهد. کارمند تعلیم دیده ی راضی که درصدی از رفاه برایش تأمین شده باشد. اینها موضوعاتی است که به جاهای دیگر مربوط می شود.

این کارمندهای هوشمند را چگونه باید در کتابخانه ی ملی جمع کرد؟

باید زمینه ی آن را فراهم کرد. کارمندهای ما، آدم های بسیار شریف و زحمت کشی هستند که نیاز به روز آمدسازی اطلاعاتشان دارند. کلاس های آموزشی ای دارند که منظم در آن شرکت می کنند. ضرورت دارد به مسایل معیشتی شان توجه شود. ما تا حدی که توانستیم، انجام دادیم. در یک بحث سازمان یافته ما باید بتوانیم این انطباق را پدید بیاوریم، در مجموعه و در افرادی که دارند کار می کنند و این یک مهندسی مدیریتی اساسی می خواهد.

برای برداشتن این فاصله های زیاد چه کرده ایم. به نظر می رسد از اتمام کار ساختمان خیلی خوشحال هستیم و حواسمان به قسمت های دیگر نیست.

البته، من که شاد نیستم. چون اینقدر فشار این انتقال زیاد است که صحبت از شادی هنوز زود است. شما وقتی از یک خانه ی کوچک اسباب کشی می کنید، چقدر احساس به هم ریختگی دارید. طبیعی است که ما در این وسعت مشکل داریم. ولی من خوشحالم که ایران توانسته است ساختمان قشنگی را به عنوان کتابخانه ی ملی تأسیس کند.

هیچ وقت اینطور نبوده که سرمستی احداث این ساختمان باعث شود که یادمان برود برنامه ریزی بلند مدت داشته باشیم. اصولاً پرداختن به برنامه های راهبردی یکی از ضرورت های محیطی است که قرار است در خدمت یک ملت باشد. ما اگر برنامه ی استراتژیک نداشته باشیم و ندانیم که ده سال آینده قرار است به کجا برسیم، طبیعتاً دچار مشکل و مسئله می شویم.

این برنامه ها تا حد زیادی در اساسنامه ی ما مستتر است که باید آن را استخراج کرد و در حوزه ی برنامه های کوتاه مدت عملیاتی اش کرد. این کار در دست انجام است. از مدت ها پیش در مورد آن صحبت شده و کارهایی در حال انجام است. اگر شما نتوانید گام های رسیدن به قله را عملیاتی تعریف کنید، عملاً نقص را برطرف نکرده اید. باید بدانیم که در فاصله ی این دو نقطه باید پنج قدم برداریم. نه شش قدم و نه چهار قدم. خیلی هم واقع بینانه باید دیده شود. نباید بلند پروازی کرد، نباید هم کوتاه پروازی کرد. نباید احساس بهترین کرد، نباید احساس کمتری داشت. هر دو زیان بار است. ما باید واقع بین باشیم.

اگر توانستیم هدف معقولی را برای خودمان طراحی کنیم و برای رسیدن به آن هدف هم ده مرحله تعریف کنیم و برای هر مرحله نیز ده گام معرفی کنیم، کار درست انجام می شود که خوشبختانه کارهای بزرگی در این جهت انجام شده است.

در ده سال آینده به کجا خواهیم رسید؟

آنجایی که باید باشیم! امیدوارم این استراتژی زودتر منتشر می شود و همه ببیند که ما افق را چگونه ترسیم کرده ایم و گام ها را چگونه تعریف می کنیم. بعد می شود در مورد آن بحث کرد.

بحث روندی که کتابخانه ی ملی تاکنون طی کرده را ادامه بدهیم.

تاریخچه کتابخانه ی ملی تا قبل از انقلاب در کتاب ها هست. بعد از انقلاب، توجه به کتابخانه ی ملی، اوج گرفت تا اساسنامه ی جدید به تصویب مجلس رسید. اساسنامه ی خیلی والایی است و در آن کتابخانه ملی خیلی وسیع دیده شده است. کمتر کشوری ، کتابخانه ی ملی اش وابسته به ریاست جمهوری است و مستقل. جهش کتابخانه از زمان آقای خاتمی شروع شد، در زمانی که رئیس کتابخانه ی ملی بودند و هنوز این جهش ادامه دارد. با تلاشی که کردند، توانستند ساخت کتابخانه ی ملی را به تصویب برسانند و برایش بودجه بگیرند که این حرکت بزرگی بود.

بحث های ساختمان جدید توانست تا حد زیادی شکل بگیرد. برفرض طرح هایی که کشور بودند، مثل طرح «پیش از انتشار» که برای اطلاع رسانی شبکه ای در کشور خیلی مهم است، صرفه جویی خیلی عظیمی در عمر پژوهشگران و در سرعت چرخه ی اطلاعاتی بود که خوشبختانه در همان دوره ی مقدماتی اش، تصویب شد و بعد از آنکه ایشان، رئیس جمهور شدند، طبیعتاًً سعی کردند بیشتر به این مباحث بپردازند، چون حوزه را می شناختند.

چه برنامه های مدون و مشخصی برای آینده دارید؟

باید چند نکته را همزمان ببینیم. یکی بحث غنی کردن مجموعه است. این غنا هم به لحاظ عمل کردن به اساسنامه است، خوشبختانه با صحبت هایی که شده قرار است مبالغ کلانی را برای این استفاده در اختیار ما بگذارند. چقدر به این صحبت عمل می شود، باید در واقعیت دید. فعلاً در قالب عدد است که انشاءالله داده می شود.

نکته بعد که اساسی است، این که منابعی را که وجود دارد درست پردازش کنیم. بخش پردازش ما با حد قابل قبولی مشغول به فعالیت است و سعی می کند خودش را با استانداردها منطبق کند و این انطباق هم در حوزه های زیادی رخ داده.

افق بعدی که خیلی حائز اهمیت است، آن که شما بتوانید از فن آوری نوین استفاده کنید. یعنی بحث کتابخانه ی ملی دیجیتال در ذهن ما مطرح است. یک گروه الان مشغول به تحقیق و مطالعه هستند که بتوانند متناسب با نیازهای زبان فارسی و کتابخانه ی ملی و کتابداری ایران با رعایت استانداردهای جهانی به پدید آمدن نوع جدید کتابخانه کمک کنند. ما تقریباً همه ی حوزه ها را به نوعی آغاز کردیم و سعی می کنیم خودمان را منطبق کنیم تا در آینده، با توجه به سرعتی که دنیای نوین دارد، خیلی احساس عقب افتادگی نکنیم. حداقل بدانیم چقدر عقب هستیم.

آیا تلاشی برای درونی شدن انگیزه های مثبت در کارمندان کتابخانه صورت گرفته است؟

این سؤال همیشه می تواند یک جواب داشته باشد. این پاسخ مربوط به کارمندهای ما نیست. یک پاسخ کلی است. واقع قضیه این است که وقتی شما از بُعد مسائل معیشتی نگاه می کنید، می دانیم که کارمندان وضعیت معیشتی خوبی ندارند و این اصلاً نیازی به گفتن ندارد. ما در کتابخانه ی ملی، سعی ردیم یکسری طرح و واحد کار تعریف کنیم و در ازای آن به کارمندان پرداخت داشته باشیم. پس به لحاظ معیشتی سعی مان را کردیم. به لحاظ محیط کار، من امیدوارم این ساختمان جدید بتواند مشکلاتی که در ساختمان های قدیم داشتیم را حل کند. وقتی ما شانزده ساختمان قدیمی داشتیم، اصلاً نمی توانستیم مدیریت منسجمی داشته باشیم. امیدواریم در این ساختمان بتوانیم آن ارتباط تنگاتنگ را بین مدیران و کارکنان به وجود آوریم تا به یک همدلی، همزبانی وهمراهی منجر شود.

چقدر به افزایش بهره وری امیدوارید؟

من هر وقت ناامید بشوم، دیگر کار نخواهم کرد. اعتقاد دارم که یک مدیر تا وقتی مدیر است که امیدوار است بتواند یک گام مثبت بردارد. اگر ببیند نمی تواند این گام را بردارد، نباید انجام بدهد. باید برود جای دیگری کار کند. دلیلی برای ماندن ندارد.

برای برداشتن قدم های مثبت احتیاج به چه چیزهایی داریم؟

اول تخصیص بودجه است. تخصیص بودجه ی تنها هم کفایت نمی کند. دوم اینست که برنامه ی عملیاتی درست با نظارت دقیق داشته باشیم. مشکل اساسی ما اینست که پول هست، برنامه هست، اما نظارت نیست. فلان مؤسسه طرح پژوهشی گرفته، پول کلانی هم پرداخت شده، برنامه اش هم برنامه ی خوبی بوده، اما چون نظارت در اجرا نبوده، حاصلی ندارد. اینها نکاتی است که باید به آنها پرداخته شود و بعد برنامه ی درستی داشته باشد و نظارت درستی بر اجرای برنامه داشته باشیم.

چرا چنین است؟

صادقانه به شما می گویم، در مملکت ما، روی حوزه های پژوهشی، نگاه اقتصادی وجود دارد. یعنی بعضاً یک منبع درآمد است برای یک گروه خاص و نفس عمل چندان مهم نیست. ما، نقص اساسی در این حوزه داریم.

چه سطح توقعی از کتابداری مطرح است؟

کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی، باید خودشان را در خدمت پژوهش بدانند و غایت کارشان هم آن است که بتوانند سرویس دهی درستی داشته باشند. حالا اگر شما این حد را 100 بگیرید، چه نمره ای، نمره ی قبولی است؟

کتابداری و اطلاع رسانی آن است که خودش را در خدمت پژوهشگر بداند. یعنی بتواند منابع را با سرعت و دقت هرچه تمام تر به افرادی که محتاج این اطلاعاتند، برسانند و یک محقق بتواند در کمترین زمان بیشترین و مرغوب ترین منابع را برای خودش بیابد.

آیا تعداد فارغ التحصیلان کتابداری در ایران کافی است؟

آمارش که خیلی زیاد است. الان در بعضی از شهرهای کوچک هم پیام نور یا دانشگاه آزاد دارند و تعداد زیادی دانشجو می گیرند. فارغ التحصیل کم نداریم، ما الان با تورم کتابدار روبه رو هستیم. روی میز من فرم چهارصد تا متقاضی کار است. از نظر تعداد فارغ التحصیل مشکل نداریم. اما اینکه کیفیت این فارغ التحصیل ها چگونه است، محل بحث است.

محل بحثش کجاست؟

آیا درس هایی که خوانده اند با واقعیت منطبق است یا نه؟

منطبق است یا نه؟

اصلاً محتوای این رشته، با آنچه که شما می بینید، فرق دارد. شما می دانید که تا چند وقت پیش یکی از واحدهای درسی این بوده که طرف تایپ یاد بگیرد؟ با ماشین تایپ است نه با کامیپوتر. هنوز این تغییرات اساسی صورت نگرفته، اما حرکتی است که شروع شده است. انجمن کتابداری، و اطلاع رسانی ایران جلساتی گذاشته و سعی می کند واحدها را بهینه کند و به نتیجه برساند.

نگار مفید

به نقل از:

http://www.tebyan.net/Literature_Art/Museums_CulturalCentres/2005/11/14/14165.html