بلاهت دیکتاتورها

نوجوان بودم که اعتراض شدید پزشکپور لیدر حزب پان ایرانیست را در مخالفت با جدایی بحرین از ایران  ، از رادیو شنیدم. در آن موقع توسط وسایل ارتباط جمعی وابسته به حکومت استدلال می شد که نفت این جزیره تمام شده و فقط با صید مروارید زندگی می گذرانند لذا این جزیره ارزشی ندارد!! از آن پس نام بحرین و مروارید برایم توام شدند تا بعد ها  دیدم که ” لولوه البحرین ” از قدیم معروف بوده و البته اهمیت استراتژیک بحرین هم فقط به نفتش نبوده است!

امروز در خبرها  آمده بود که دیکتاتور بحرین دستور داده است که میدان  مروارید و نماد آن را که ای روزها  معروف شده بود از میان برداشته و میدان را تبدیل به چهارراه کنند تا ترافیک روان شود! می دانیم این کشور کلا 700 هزار نفر جمعیت دارد و البته وضعیت ترافیک آن راهم می توانیم حدس بزنیم. لابد با خود فکر کرده اند که مشکل اصلی در بحرین تبعیض شدید مذهبی و طبقاتی نیست بلکه علت العلل وجود میدان است که اگر تبدیل به چهارراه شود دیگر محلی برای گردهمایی نخواهد بود. عجیب است که این نوع بلاهت های مستبدان ،پایانی ندارد و در هر دوره ای تکرار می شود.توصیه می کنم کتاب “تاریخ بی خردی” اثر باربارا تاکسن را بخوانید تا به این بیخردی ها که معمولا منجر به نابودی آنها شده بیشتر پی ببرید.مشخصات کتاب به این قرار است: باربارا تاکسن ، تاریخ بی خردی . ترجمه حسن کامشاد . تهران: کارنامه ، 1387.

2 نظر در “بلاهت دیکتاتورها

  1. چه سنت حسنه ای است معرفی کتابهای خوب

    باز هم معرفی بفرمایید استفاده می کنیم.

  2. من فکر می کنم، اگر این بلاهت ها در حرکت های خودجوش مردمی، خریداری نداشت، کمی به سوی عقل و شعور پیش می رفت!
    به عنوان مثال در اقتصاد می گویند در بازار عرضه و تقاضا با هم به تعادل می رسند، حال اگر تقاضا و پذیرش در جامعه ها برای این سفاهت ها نباشد، شاید اوضاع، تعادل بهتری پیدا کند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.