پاکترین

اینکه در “” آزادترین کشور دنیا”” زندگی  می کنم مرا دچار شعف  زایدالوصفی کرده بود. اما از شما چه پنهان که نوع آدمی قدر نمی داند و نعمت ها فراموشش  می شود. برای من هم چنین نسیانی دست داده بود که باید خدا ببخشد. اما باید شاکر بود که گاهی وقایع و حوادثی رخ می دهد و یاداوری هایی می شودکه انسان را به خود می آورد و متنبه می سازد.

 از چند روز پیش که فهمیده ام که در دوره ” پاکترین دولت تاریخ کشور” زیست می کنم دوباره حالت انبساط و بهجتی عظیم دست داده است  که گاهی مرا از خود بیخود می کند. و به خوابی الهام بخش فرو می برد.

دیشب به خواب شیرینی رفته بودم . مرحومان لنین و ماکیاول و گوبلز مشغول بحث بودند و گاهی هم برهان قاطعی را به رخ هم می کشیدند! اصل دعوا این بود که تئوری کدامیک در دنیای امروز کاربرد  بیشتری دارد ؟ مثال می آوردند . همدیگر را تهدید می کردند . از شما چه پنهان دچار وحشت شده بودم . نمی دانم چه شد که از زبانم درامد که “احوط جمع است”! لنین به سویم هجوم آورد که یعنی جمع متناقضین  شده است ؟. فی الفور دست و پایم را جمع و عرض کردم از انسان طراز نوین هرچه بگویی بر می آید نظرات شما سه عزیز می تواند در قالب آنتی تزی نوین تجلی عملی یابد. فریاد گوبلز مرا از خواب پراند. تا طلوع به فکر  بودم که این فریاد از شادی بود یا اعتراض.

4 نظر در “پاکترین

  1. فریادشان احتمالا ربطی به برهان قاطع هر یک نداشته است؟! (به قول معروف جاست کیدینگ!)

  2. سلام
    یه سوال
    ببینم هاله نوری دور سر این سه بزرگوار نمی چرخید؟

    خیلی مهمه جواب

    چیزی از آینده بر زبان نداشتند؟

پاسخ دادن به ناشناس لغو پاسخ

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

This site uses Akismet to reduce spam. Learn how your comment data is processed.