رواداری و تحمل

 

تعامل و تعاطی اندیشه و آموختن همزیستی علمی و گفتگوی غنا بخش  به دور از تملق و مداحی های رایج از مهمترین دستاوردهای نشست های موفق علمی است. روا داری و دوری از مطلق اندیشی برای جامعه ای که با آن فرهنگ بزرگ شده هدیه ای آسمانی است.هنوز  در بسیاری از کلاس های دکتری این مملکت تدریس به صورت متکلم وحده و دستوری انجام شده  مخالفت و بحث در افاضات استادان محترم بعضا ذنب لایغفر تلقی می شود. ما باید بیاموزیم که با هم گفتکوی بی مخاصمه داشته باشیم و تحمل اندیشه مخالف را بیابیم.باید آموخت که در بحث های علمی می توان مخالف و منتقد بود در عین حال دوستانه سخن گفت و دوستانه نقدها را تجزیه و تحلیل کرد و از سایه سار هم افزایی حاصل از آن متنعم شد. . و اصولا عدم وجود تنوع و حتی تضاد اندیشه درمحیط آکادمیک آنجا را به پادگان شبیه تر خواهد ساخت .باید آموخت که در حوزه فرهنگ نمی توان سرهنگی کرد. گرچه در جوامع اطلاعاتی و دانشمدار پادگان و سرهنگ هم تعریف دیگری یافته اند.

نشست های دانشجویی زمینه بسیار مناسبی برای تجربه و تمرین همکاری و تعامل علمی و پویایی اندیشه و عمل و تحمل و رواداری است.

با آنکه نتوانستم در همایش دانشجویی شهید بهشتی حضور یابم اما در روزهای قبل از آغاز سمینار شاهد تلاش های ارزشمند و پیگیری های دلسوزانه عزیزان بودم . بعدا نیز اخبار شفاهی و کتبی موفقیت این عزیزان در برگزاری حرفه ای این همایش بسیار امید بخش بود. به آنان تبریک می گویم.

در گروه بحث دونامه توجهم را جلب کرد : نامه آقای ریسمانباف و پاسخ خانم پازوکی .بدون اینکه بخواهیم در محتوای دو نامه داوری کنیم این دو نامه را سرشار از واقع بینی رواداری و تحمل می یابیم. اگر حاصل کنفرانس تبادل همین دونامه بوده باشد سمینار به اهداف خود رسیده است که مسلما بسیار بیش از این بو ده است.

در ادامه متن دو نامه آمده است.

*******************************************************************************************************

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم آذر 1385ساعت 2:46  توسط فریبرز خسروی 

رواداری و تحمل! لازم مي دانم تا يك دست مريزاد و تشكر صميمانه داشته باشم از كلية دست اندركاران خوب و كوشاي همايش مباني حرفة كتابداري و اطلاع رساني در ايران (دانشگاه شهيد بهشتي). يكي از نكات جالب توجه در اين همايش كه شفاهاً نيز به دوستان دست اندركار عرض كردم، دقت، نظم، آداب­داني و كوشش بي­وقفة آنان براي حصول رضايت و رفاه شركت­كنندگان بود، كه در جاي خود قابل تقدير است. بنده شخصاً خود را موظف مي­دانم تا به طور ويژه از خانمها پازوكي و آبيار و نيز آقايان رشيدي و رمضاني و ساير دوستان­­شان سپاسگزاري كنم. نكتة ديگري نيز هست كه مي خواهم بدان اشاره كنم و ان شاءالله كه سبب سوء تفاهم و موضع گيري عجولانة برخي قرار نگيرد و به بحران و تشنج جديدي در گروه بحث نينجامد. اميدوارم كه دوستان بپذيرند كه ذكر اين نكته فارغ از حسد و بغض و فقط و فقط به جهت تقويت و حمايت از اين گونه حركتهاي دانشجويي و اداي تكليف حرفه­اي است. آنچه كه مورد توجه و تأمل بود، نتيجة داوري مقالات است. اوّلاً پيشنهاد مي­كنم تا در همايش­هاي آتي معيارهاي روشن و دقيقي براي داوري مقالات تعيين و اعلام علني شود و در پايان نيز به هر يك از شركت­كنندگان در همايش، ميانگين نمرة هيأت داوران را به تفكيك هر معيار اعلام كنند تا آنان دقيقاً بدانند كه مثلاً از مقالات ديگر در چه زمينه­هايي چه كم داشته­اند؟ و نقاط ضعف­شان كدام است؟ به عنوان نمونه من سه معيار را پيشنهاد مي دهم. معيار اول، ميزان ارتباط موضوعي مقالات با محورهاي اعلام شده در همايش: تا بدين ترتيب برخي از دوستاني كه به ماشين توليد مقالات در حجم بالا شهرت دارند! و به قول جناب آقاي دكتر حري براي هر همايشي از قبل چندين عنوان مقالة آماده در چنته دارند، از ديگراني كه حقيقتاً در چارچوب همايش و در وقت محدودي دست به قلم مي برند، تمايزي حاصل شود. معيار دوم، نو بودن ايده و موضوع مورد بحث: اين معيار و رعايت آن، حقيقتاً كساني را كه با چند كپي و پيس ساده، چند مطلب مرتبط و نامرتبط را از چند نفر كنار هم مي چينند و يك شبه توليد علم مي كنند !!!، و كساني كه از روي تعمق و تأمل و با پيش زمينة ذهني چندماهه و بلكه چندساله، نظر مي­دهند، تميز خواهد داد. معيار سوم، انطباق موضوع و محتواي مقاله با مقتضيات و نيازهاي روز فضاي پژوهشي رشته: بايد به آناني كه با درك واقعيات زمانه و نيازهاي جاري و آتي رشته دست به قلم برده اند، بيش از نويسندگاني كه در خلاء فكري خود در گوشة كتابخانه، بي توجه به آنچه كه حقيقتاً مورد نياز روز رشته است، چيزي مي نويسند، بهاء داد. نكتة مهمي كه در اينجا ناچارم بدان اشاره كنم اين است كه با تأسف فراوان برخي از دوستان كتابدارِ ما، نه به خاطر تعهد حرفه­اي و تلاش براي بهبود ارتقاء اين رشته، لحظه­اي از نوشتن­هاي دامنه­دار باز نمي ايستند، كه به واقع، گاه به جهت آنكه كه كار در كتابخانه را دون شأن خود مي دانند و به چيزي كمتر از ژست آموزشي و پژوهشي قانع نيستند، با ولع هر چه تمام تر فقط مي­نويسند و مي­نويسند و …. شايد به جا باشد كه به جاي ذوق زده شدن از اين همه توليد مقاله، ريشه يابي عميق­تري صورت گيرد؛ و زمينه براي توليد مقالات عالمانه­تر و كيفي­تر فراهم گردد. مهم است كه بدانيم اين روزها «كه مي­گويد؟» از اين كه «چه مي گويد؟» به مراتب مهم­تر شده است! پيشنهاد ديگر من آن است كه ضمن احترام و اقرار به توان علمي و قدرت قضاوت سليم دانشجويان عزيز مقاطع مختلف، شايد بهتر باشد كه در همايشهاي دانشجويي، دوستان خوب دانشجو كار صد در صد علمي قضاوت و داوري در باب مقالات را به اعضاي هيأت علمي معتبر و مطمئن بسپارند و خود عهده­دار كارها و امور اجرايي شوند تا از رهگذر آن، هم تجربة كار گروهي و مشاركت جمعي را به دست آورند و هم با قرار گرفتن در فضاي علمي- پژوهشي اين همايشها به تقويت بنية علمي خود همت گمارند. ضمن آنكه شايسته است از آن دسته از اعضاي هيأت علمي به عنوان داور دعوت شود كه در محورهاي همايش، خود صاحب تجربة علمي و سوابق انتشاراتي قابل قبولي باشند. به هر روي، اگر حقيقتاً دوستان و همكاران عزيز در پس اين گونه همايشها فقط و فقط به فكر اعتلاي حرفه هستند، كه مطمئناً هستند، مي­بايست در داوري مقالات، آنقدر علمي و ضابطه­مند عمل كنند كه اعتبار علمي اين گونه همايش­ها كه مي­بايست مورد حمايت جدي قرار گيرند، خدشه دار نگردد؛ كه در صورت چنين خدشه­اي مطمئناً يا برخي از پژوهشگران در شركت در اين گونه همايش­ها در آينده دچار ترديد خواهند شد و يا ترجيح خواهند داد كه مقالات دست چندمِ از قبل آماده­شان را در اين گونه مجامع ارايه دهند! به هر حال نتيجة داوري همايش به گونه­اي بود كه در اتفاقي جالب، يكي از داوران محترم همايش ، به اين نتيجه رسيد كه اصلاً موضوع داوري در همايشهاي اين­چنيني را در مقاله­اي به نقد و بررسي گذارد. بنده ضمن تبريك به دوستاني كه مقالات آنها در اين همايش پذيرفته و برگزيده شده­اند، اميدوارم كه تمامي مطالب اين يادداشت را صرفاً به خود منتسب نكنند، چرا كه بنده به طور كلي اشارات و پيشنهادات مذكور را ارايه دادم. فراموش نكنيد كه مقالة بنده نيز جزو مقالات سه گانة برتر بود، ولي به عنوان نمونه فكر مي كنم كه در حقّ مقالة خوب و بديع آقايان زره ساز و زاهدي جفا شد! و دست آخر اينكه، شب گذشته خبر جالبي را از استاد عزيز، سركار خانم رهادوست دريافت كردم. مطلع شدم كه يكي از داوران محترم همايش به ايشان اطلاع داده­اند كه تصميم دارند كه در باب موضوع داوري مقالات در همايشهاي حرفة ما مقاله­اي تحقيقي بنويسند. اميدوارم اين يادداشت كوتاه براي ايشان مفيد واقع گردد. با تشكر و سپاس و به اميد ارتقاء حرفة كتابداري و اطلاع­رساني امير ريسمانباف جناب آقاي ريسمانباف سلام با تشكر از محبت و حسن توجه شما و با تبريك مجدد بابت احراز رتبه سوم در اولين همايش كتابداري و اطلاع رساني دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي، اميدوارم بتوانم پاسخگوي ذهن جويا و پوياي شما پژوهشگر و دانش جوي عزيز و فرهيخته باشم. جناب آقاي ريسمانباف، اين خوبست كه ما با توجه به ديد كلي و دقت نظر اساتيد بزرگوار تصميم بگيريم و نظر آنان برايمان ملاك اصلي باشد اما فراموش نكنيم كه همايش دانشجويي چيزي فراتر از ارائه مقاله و چاپ و جايزه است. ما در همايش ها، همكاري، همياري و احترام متقابل به نظريكديگر و به ديگر مطالب ارائه شده را مي آموزيم. از سوي ديگر، همانطور كه از نام “همايش دانشجويي” بر مي آيد، ركن اصلي كار بر پايه فعاليت و ارزيابي و ارزش گذاري هاي دانشجويي است. از اين رو مي بايست در كنار نظر اساتيد بزرگوار و ارجمند دانشجويان نيز به كار و فعاليت گمارده شوند. همانطور كه در كار اجرايي فعاليت در كنار بزرگترها بسيار آموزنده و راهنمايي هاي آنان راهگشاست، در كار علمي و داوري نيز همكاري با اساتيد نكات ارزنده و ارزشمندي براي آموختن و به كار بستن دارد كه محل اصلي فراگرفتن آن نيز همانا فعاليت هاي دانشجويي و بالاخص همايش هاي دانشجويي است. البته اين نكته هم قابل توجه است كه مسلما دانشجويان ديد جامع و كل نگر اساتيد را ندارند، از اين رو مي بايست ضمن همكاري دو جانبه و همفكري با يكديگر، زحمت اصلي و تكيه نهايي را بر نظر بزرگترها نهاد كه خداي ناكرده حقي به جهت كم تجربگي ما از پژوهشگري تضييع نشود. به همين دليل هم بود كه در اين همايش، نمره اساتيد با ضريب 3 و نمره دانشجويان با ضريب 1 لحاظ شده بود. اين يعني اينكه نظر همه ي داوران دانشجو (هر شش نفر) معادل دو نظر از جانب اساتيد است و به نظر ما اين نسبت خوبي براي ارزيابي بود. (اين درحالي است كه همايش ما هم به طور كامل از سوي دانشجويان كارشناسي و با همفكري و همكاري اين دوستان برگزار گرديد.) از سوي ديگر فراموش نكنيم كه همايش هاي دانشجويي در درجه نخست مي بايست مناسب فكر، پسند و مورد قبول دانشجويان باشد. به همين دليل حذف نظرات دانشجويان درواقع خارج كردن حالت معنايي دانشجويي بودن است. چرا كه اگر مقاله اي در همايش دانشجويي بناي پذيرش و احراز مقام داشته باشد مي بايست از ديد دانشجويان تاييد شود؛ اين قطعا بي انصافي است كه ما انتظار داشته باشيم همايشي دانشجويي ترتيب دهيم كه اكثرفعاليت هاي اجرايي و علمي آن را دانشجويان انجام دهند، منتها در داوري مقالات عنان اختيار را از دانشجو – به صرف دانشجو بودن و كم تجربه بودن و عدم تاييد صلاحيت علمي از ديد ما- بگيريم. بعلاوه تمام تلاش و دقت نظر در همايش ها اينست كه داوران از ميان افرادي انتخاب شوند كه در عين بي طرفي، دقت نظر و اشراف موضوعي، افرادي ارزشمند در حيطه علمي- دانشجويي باشند. (باور كنيد كه دقت در انتخاب اساتيد هيات علمي و دانشجويان داور به يك نسبت بوده است. همان تكيه علمي كه شما به اساتيد هيات علمي مان داشتيد را نسبت به داوران دانشجو نيز داشته باشيد. تنها گناه دانشجو اينست كه به سبب دانشجو بودن مطرح و شناخته شده نيست. اما شما در سختگيري انتخاب و اعتماد به نظر آنان شك نكنيد.) و اما در مورد معيارهاي داوري: اتفاقا سركار خانم رشيدي (دبير كميته علمي ما) هفته ها مشغول تهيه و تدوين و ويرايش چندين و چند باره چك ليست داوري مقالات بودند. من خود به شخصه شاهد بودم كه ايشان با چه دقت و وسواسي معيارها را از منابع مختلف استخراج و ضمن بحث و مشورت با اساتيد گوناگون سعي در جمع بندي و تدوين ليستي جامع و مانع داشتند. تا در نهايت معيارهاي مختلف تهيه و براي داوري ارائه شد و مطمئنا هر زمان كه بخواهيد و يا لازم باشد ايشان آماده اند تا تمامي اسناد و مدارك و شواهد و قراين و متون داوري را خدمت شما و هر دوست عزيز ديگري كه مايل به كسب اطلاعات بيشتر باشد به طور تمام و كمال ارائه كنند تا خداي ناكرده شك و شبهه و ابهامي در ذهني باقي نماند. شايد شما فكر كنيد كه يك دانشجويي كارشناسي نمي تواند به درستي بر مقاله ي ارزنده اي از يك دانشجوي دكتري نظارت و داوري داشته باشد، اما به نظر من، فهم، برداشت و اثرپذيري يك مطلب آنقدر مهم است كه اعتماد و تكيه به يافته ها و برداشت هاي ذهني در سطوح تحصيلي مختلف، ارزش رتبه بندي ها را دو چندان مي كند. مجددا از لطف و محبت و توجهي كه مبذول داشتيد صميمانه سپاسگزارم. شاد و سربلند باشيد.

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم آذر 1385ساعت 2:46  توسط فریبرز خسروی گفتگو

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.