از باغ می برند چراغانیت کنند
تا کاج جشن های زمستانیت کنند
پوشانده اند صبح تو را ابرهای تار
تنها به این بهانه که بارانی ات کنند
یوسف به این رها شدن ازچاه دل مبند
این بار می برند که زندانی ات کنند
ای گل گمان مبر به شب جشن می روی
شاید به خاک مرده ای ارزانیت کنند
یک نقطه بیش فرق رجیم و رحیم نیست
از نقطه ای بترس که شیطانی ات کنند
گاهی بهانه ایست که قربانی ات کنند
فاضل نظری دکلمه شعر 08.Ghorbani ( Deklameh )
سلام استاد عزیز
بسیار لذت بردم از تکرار حقیقت شعر زیبای فاضل نظری
پشت جلد این کتاب (گریه های امپراطور) نیز چنین نگاشته
«آدم خليفه تنهاي خدا
روي زمين است
امپراطوري كه گاهي بايد برگردد به
آخرين سلاحش
«…و سلاح او گريه است»
الخ…