سبکدوشی ديروز مراسم گرم وصميمانه اي براي توديع آقاي فاني و خانم ها علوي و آرين برگزار شد. در آن جلسه اسب خيال مرا به چهارده سال پيش برد كه به دعوت آقاي خاتمي به كتابخانه آمدم و معاون كتابخانه شدم. در آن زمان تماس زيادي با بدنه جامعه كتابداري نداشتم و به علت تحصيل و تدريس در اين رشته فقط با دانشگاهيان اين حوزه آشنا بودم. بعضي از بزرگان! چنان مرا از جو كتابخانه ملي و به ويژه اين بزرگواران ترسانده بودند كه با ترديد و بد بيني به نياوران قدم گذاشتم . اما بدون آنكه بخواهم مطلق انديشي كنم و عيوب و كاستي هاي انساني را ناديده بگيرم و يا دست به معصوم آفريني مرسوم بزنم هرچه زمان پيش رفت خطاي آن تفكر بيشتر نمايان شد.و در كوتاه زماني همدلي و همفكري با استادان محترم هم افزايي موثري را فراهم آورد. در اين هم افرايي نقش خانم سلطاني و آقاي فاني خانم بهزادي خانم علوي خانم بهنام خانم بابك خانم تعاوني و خانم آرين همواره تعيين كننده بود. هميشه سپاسگزار آن همراهي ها به ويژه از خانم سلطاني بوده و خواهم بود. در جلسه ديروز استاد خرمشاهي از فرار خود از كتابداري و پناه به فلسفه و از فرار از فلسفه –لابد پناه به منزل—سخن گفت . و آقاي فاني قبل از شروع جلسه مي گفت كه چطور بعداز پايان تحصيل در كارشناسي راهي انگليس شده و شش ماهي را به تفحص مي گذراند اما رشته و مطلب دندان گيري عايدش نمي شود و به وطن برمي گردد و از خوش حادثه همزمان با شروع تحصيل در رشته كتابداري در تبراك هم استخدام مي شود. به شوخي به ايشان گفتم كه اكنون كه دندان ها را نو كرده ايد و كنتر هم يك بار صفر شده دوباره كار را از نو بايد آغاز كرد. گفتند درست مي گويي در زمان شروع تمام دندان هايم سالم بود!. آقاي دكتر عظيمي از قول يكي از استادان لاهوري نقل كردند كه در آنجا به بازنشسته مي گويند سبكدوش يعني كسي كه بارش كم و سبك شده و البته ايشان آرزو كردند كه چنين نشود و اين عزيزان به صورت ديگري ادامه خدمت دهند. در اين فكر بودم كه شايد بتوان به سبكدوشي از منظر ديگري هم نگاه كرد. اين سازمان مجلا و مظهر فرهنگ گرانسنگ و ديرين يك ملت تمدن ساز است ما سي سال در آن حضور داريم و يا بهتر بگويم در آن زندگي مي كنيم . خدا كند چنان به وظايف خود درست عمل كنيم تا در زمان ترك آن ‘ ديني از اين ملت بر گردنمان نباشد و به راستي سبكدوش اين امانت را به بعدي ها بسپريم. + نوشته شده در سه شنبه هشتم اسفند 1385ساعت 12:10 توسط فریبرز خسروی