سازگاری ایرانی!

آندره زیگفرید کتابی با عنوان روح ملتها دارد که توسط مرحوم احمد آرام به فارسی ترجمه شده است. بعدها فصلی  بر این کتاب با عنوان ” سازگاری ایرانی ” افزوده شد . در کتابی که در ابتدای سال 57 به قیمت 25 ریال! خریدم نام نویسنده این فصل الحاقی را ” عبدالله متقی” ذکر کرده بود. بعدا معلوم شد که نویسنده مرحوم مهندس بازرگان بوده است . چون ایشان “ممنوع القلم ” بودند و در آن زمان هم چون قلم در دست بعضی اسلحه نرم تلقی می شد لذا کتاب را با نام عبدالله متقی منتشر کرده بودند. در آنجا می خوانیم:

 سر بقای سه هزار ساله ی ایران :
وقتی بنا باشد ملتی به طور جدی با دشمن روبرو شود و تا آخرین نفس بجنگد و بعد از مغلوب شدن سر سختی و مخالفت نکند بلکه تسلیم اسکندر شود و آداب یونانی را بپذیرد و اعراب که می آیند در زبان عربی کاسه ی گرم تر از آش شده صرف و نحو بنویسد یا کمر خدمت برای خلفای عباسی بسته دستگاهشان را به جلال و جبروت ساسانی برساند در مدح سلا طین ترک چون سلطان محمود غزنوی آب دارترین قصاید را بگوید غلام حلقه به گوش چنگیز و تیمور و خدمت گزار ووزیر فرزندانش گردد یعنی هر زمان به رنگ تازه وارد در آمده به هر کس و نا کس تعظیم و خدمت کند دلیل ندارد که نقش ونام چنین مردم از صفه روزگار برداشته شود . یک دنده و اصولی هستند که در برابرمخالف و متجاوز می ایستند و به جنگش می روند یا پیروز می شوند و یا احیانا شکست می خورند ووقتی شکست خوردند حریف چون زمینه ی سازگاری نمی بیند و با مزاحمت و عدم اطاعت روبرو می شود از پادرشان می آورد و نا بودشان می کند .
در محله ی مغول دیدیم که شرق و شمال به علت مختصر مقاومت با خاک یکسان شد ولی امرای فارس تسلیم شدند و سالم ماندند.

3 نظر در “سازگاری ایرانی!

  1. سازگاری ایرانی را غلام حلقه به گوش شونده شدن نمی شناسم. بیشتر در تاریخ غلام حلقه به گوش کننده می شناسمش. چهار راه بزرگی بر سر راه آسیای میانه و شبه قاره (جنوب و شمال هیمالیا) از یک طرف و اروپا و آفریقا از شمال و جنوب غرب از سویی دیگر، که هر زمان مورد هجوم قبایلی با تمدنهای پست تر قرار گرفته. نامش را بیشتر با آرامش برخوردکردن می گذارم تا سازش. سازگاری کلمه خوبی است ولی سازشکاری خیر.
    از سلوکیها آغاز کنید که فرهنگ هلنی را در خاک ایران گستردند و نماند و ایرانیان زبان خود را حفظ کردند بر عکس آناتولی که تا زمان اعراب با ترکیبی از یونانی و آرامی و ارامنی در آن سرزمین تکلم کردند
    عربها که آمدند فنیقیها عرب زبان شدند و دیگر زبان فنیقی نماند و فنیقیه یا لبنان و سوریه امروز عرب شد. قبطیهای مصری عرب زبان شدند.کارتاژیهای تونس و لیبی و بخشهایی از الجزایر امروز عرب شدند، حبشیها به شدت تحت تاثیر عربی قرار گرفتند ، آرامیها که در غرب و شمال غرب ایران تا آناتولی ساکن بودند عرب شدند ولی ایران به مدد آرامش و سازگاری خود فارسی زبان ماندند . یادمان باشد که دولت اقوام پیروز را هر بار ایرانیان به شکل حکومتهای خود مانند دولت ساسانی ساختند و تحویل دادند و پس از آن کشته شدند. مانند آل برمک که کشته شدند و تازه بدوران رسیده های ترک قدرت گرفتند و ….
    ترکان از قرن سوم در ایران حضور پیدا کردند و از زمان محمود غزنوی قدرت را به دست گرفتند و درست در همان زمان فردوسی در آرامش مشغول کار خودش بود و خواجه نظام طوسی دولت ملکشاه ترک سلجوقی را به ایرانشهری تازه تبدیل کرد و الگوی حکومت ساسانی را باز آورد، در واقع سخن خواجه نظام بود که از دهان ملکشاه و فرزندانش بیرون می آمد و بر پهنه مهمی از دنیای آن زمان فرمان می راند و این همان الگوی سازگاری ایرانی است
    مغولان آمدند و به گفته شما در شمال شرقی با مقاومت ایرانیان روبرو شدند و تعدادی از بزرگترین شهرهای جهان در آن روزگار را از صحنه گیتی محو کردند و زبان ترکی را به شدت به زبان حاکم تبدیل کردند ولی خیلی زود ایرانیان برای دولت ایشان نیز نسخه ها پیچیدند و خواجه نصیر بخشی از انتقام ایرانیان از اعراب را با برچیدن بساط عباسیان گرفت و در همین دوران ببینیم که باز آناتولی ترک زبان شد و ترک زبان ماند و ایران زبان خود را با همان سازگاری سیاسی و ناسازگاری فرهنگی حفظ کرد
    خیلی فکر کرده ام بطور جدی سالهاست فکر می کنم که چه چیزی در این مردمان بوده که هویت فرهنگی خود را حفظ کزده اند. تاثیر پذیرفته اند و تاثیر بخشیده اند. در دوره هایی تاثیراتی بیشتر گرفته اند و در دوره هایی تاثیر بیشتر بخشیده اند ولی همه چیز را از دست نداده اند
    فیل شهر قصه هم که کلی چیزهایش را از دست داد و در هویت خود دچار شک و تردید شد، برخلاف ریتم نمایشنامه که با موسیقی ضربی ایرانی همه گفتگوها جلومی رفت اعتراضش را با موسیقی جاز اجرا کرد و با آن موسیقی فریاد برآورد که حمومی آی حمومی همه چیزم را بردند، به زبان فارسی بود و نه مثل برخی به زبان انگلیسی

  2. به نظرمیرسه مبنای تحلیل آقای بازرگان ، روحیه انقلابی گری و چپ گرایانه متداول تحصیل کرده های اون دوره باشه، لزوم وجود آرمانی که باید برایش جان داد تا رستگار شد !
    مردم این دیار مانند دیگران تلاش کرده اند تا کمتر آسیب ببینند و زندگی کنند همین . اینکه گذشتگان را با معیار های امروزی تخطءه کنیم یک بحث است و اینکه خرده فرهنگ های موروثی متداول در اجتماع ( در حالی که علت بوجود آورنده آن مدتهاست از بین رفته ) نقد کنیم بحث دیگری است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.