مشعل!

پاره یی
مشعل همسایه را
روشن می کنند،
پاره یی
خاموش.
و این ها مردم بی تاریخ اند:
مصداق های ساده ی خوب و بد،
تاریکی و روشنی روزی و شبی
بریده از زمان،
دو روی پاره ی کاغذی
بی نیاز از برگه ی دفتری بودن.
پاره یی
خود
مشعل اند:
تا پایان می سوزند
تا لحظه ی خاکستر،
مشعل های غمناکی که روشن می کنند
فرسخ شماره های راه بی انتهای زمان را.

شاملو

2 نظر در “مشعل!

  1. چگونه دست دهد آيا به پيله بسته شدن بازم
    که خيمه در شب حيرت زد حريرِ آبیِ پروازم
    من آن قناری غمگينم که ربط و نظم و تداوم را
    ز ميله‌ی قفس آموزد رديف مُهره‌ی آوازم
    بدين دو بال قفسي‌پيما که لرزه‌وار گشودستم
    کدام پرچم آزادی عقاب‌ گونه برافرازم؟

    برگرفته از کتاب:
    بهبهانی، سيمين؛ کولی و نامه و عشق (مجموعه‌ی عاشقانه‌ها)؛ چاپ چهارم؛ تهران: چشمه 1389.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.