مطلب زیر را در مقصد اقصای عزیزالدین نسفی عارف قرن هفتم هجری دیدم . حیفم آمد شما هم نبینید: یکی را مال و یکی را جاه و یکی را نماز بیشتر و یکی را روزه بسیار بت باشد! و یکی خواهد همیشه بر سجاده نشیند، سچاده او را بت باشد! و یکی خواهد که همیشه پیش کسی بر نخیزد، آن نا برخاستن بت باشد… هیچ کس بت خود نشناسد، و هیچ کس نداند که وی بت پرست است، همه کس خود را فارغ و آزاد گمان برند و موحد و بت شکن شناسند! به راستی بت هر یک از ما کتابداران نیزشاید حکایتی گفتنی داشته باشد .نظر شما چیست؟
بت ما شايد غرور و كبر ي باشد كه درونمان را پر مي نمايد حسي كه گاه فوران مي كند و انسان را از اصل خويش باز مي دارد
بت ما شايد دلبستگي ها و علايقي باشد كه همه گذراست در اين دنيا ، هر روز خدايي را صدا مي كنيم ولي در درونمان اميدمان به مهر انسانهاست .
بت ما شايد زماني باشد كه اطرافيانمان را انقدر دوست داريم كه فراموش مي كنيم كه آنها نيز انسان اند و انسان تا پايان عمر خطا و اشتباه دارد.
بت ما شايد زماني باشد كه به يك عقيده نادرست دل مي بنديم و در مسير حركت مي كنيم و چشم حق بين خود را از دست مي دهيم .
موفق و پايدار و پيروز باشيد
شاید بت های ما آشکار تر از این حرفا باشه
بعضی موقع ها واقعیت ها باور نکردنی تر از افسانه هاست