به نظر می رسد این روزها تورم موجود در ایران و جهان دامن ترافیک تهران هم گرفته است. واقعا شلوغی نفس گیر شده است. روز پنج شنبه پس از دوساعت تدریس در کتابخانه ، سرخوش از خلوت تر بودن خیابانها عازم جلسه کاری بودم. در ضلع شرقی بلوار کتابخانه راه عبور بسته بود . دو مراجعه کننده فرهیخته به کتابخانه دست به یقه بودند و الفلظ چارواداری و بلکه چهارپاداری رد و بدل می فرمودند.مجبور شدم برای خاتمه دادن به قضیه پیاده شوم. اتو مبیل جلویی برای پیدا کردن جای پارک دنده عقب می آمده اتومبیل دوم پنجاه متری هم با او همراهی می کند . وفتی می بیند فاصله بیشتری را باید با دنده عقب برود استنکاف می کند. راننده اولی که سعی می کرد با مداخله فرد سوم خود را خیلی با فرهنگ نشان دهد می گفت: ما اصلا گذشت نداریم و به حقوق هم احترام نمی گذاریم. وقتی به او یاداوری کردم در جاییکه یک ماشین با احتیاط عبور می کند شما با دنده عقب گرفتن حق را رعایت نکرده اید . برآشفت که معنای حق در این دیار دگرگونه است ! خلاصه با تحکم راه باز شد . یاد مطلبی افتادم که جند روز پیش یکی از دوستان با ایمیل برایم ارسال کرده بود: یک ایرانی در فرانسه مشغول رانندگی در اتوبان بوده و ناگهان متوجه می شود که خروجی مورد نظرش را رد کرده است. به عادت دیرینه می ایستد و با دنده عقب،به سمت خروجی حرکت می کند. در همان لحظه با اتومبیل دیگری تصادف می کند. پلیس می آید. اول با راننده ی فرانسوی صحبت میکند. بعد به سراغ راننده ایرانی می آید و می گوید: ما باید این آقا را بازداشت کنیم،ایشان آنقدر مست است که فکر میکند شما داشتید دنده عقب می آمدید!؟ فکر می کنم صبح تا شب همه ما مستیم که شاهد صحنه های دنده عقب در بزرگره ها ، عبور از ورود ممنوع ها چراغ قرمزها و … هستیم. تخلفاتی که نمی تواند به عقل هیچ شهروند جامعه اطلاعاتی و معرفتی راه پیدا کند. به نظر می رسد : گر حکم شود که مست گیرند در شهر “ما” هرآنکه هست گیرند.