کهکشان راه شیری

بر روی آب شناور بود .کهکشان راه شیری را مثل جاده روستایشان به شهر می دید.

برای آمدن به جبهه از آن راهی شهر شده بود. گرسنگی امانش را بریده بود .نان خشکی جامانده در کنار جاده را با آب رودخانه خیس کرده و به دهان گذاشته بود.

از شکافی که گلوله در لباس غواصیش ایجاد کرده بود آب حور در زخمش نفوذ می کرد . بوی خوش نان خیس شده را دوباره احساس کرد . سرش به زیر آب رفت

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.