اخیرا مطلبی را ازمرلین جانسون با عنوان ” وقتی کتابداران جهان را اداره می کنند؟” خواندم. بدون آن که بخواهم در باره این مطلب قضاوتی داشته باشم ، عنوان آن، این سوال را برایم پیش آورد که آیا کتابداران نیز باید مبتلا به ادعای اداره دنیا شوند و یا باید تصویر واقع گرایانه ای از رشته و حرفه خود داشته باشند؟ در جامعه کتابداری ایران با دو گروه آسیب دیده مواجهیم. گروهی که به شدت نسبت به این رشته و حرفه احساس کهتری دارند. اینان در خلوت و جلوت خود را چنان حقیر می یابند که اذعان دارند که گاهی از گفتن عنوان رشته و حرفه خود پرهیز می کنند. برخی از استادان نیز بر این احساس مهربانانه نفت عاطفه می پاشند و این احساس را در روان دانشجویان نهادینه می کنند.استادی به دانشجویان افاضه فرموده بودند که ” افراد با بهره هوشی پایین به این رشته می آیند. کم فهمی شما هم حاصل این مساله است” ایشان شاید در آن لحظه فراموش فرموده بودند که خودشان نیز در دو مقطع فارغ التحصیل همین رشته اند!.معمولا چنین تراوشاتی از انسان هایی بیرون می آید که دچار احساس کهتری مرضی هستند. پیامدهای این احساس را می توان در رفتار زیر خلاصه کرد. رفتاری که در بسیاری از این افراد قابل مشاهده است:
- گریز از مسئولیت
- رویا بافی و جبران خیالی
- خودنمایی و کتمان کهتری
- تخریب دیگران
- نسبیت گرایی
گروه دوم کسانی هستند که بیمارگونه احساس مهتری دارند. گاهی چنان تصویر غیر واقعی از رشته و حرفه ارائه می دهند و چنان تقدسی به آن می بخشند که حالتی مینوی و غیر واقعی می یابد. این تقدیس بی جهت نه تنها موجب پویایی و رشد رشته و حرفه نمی شود بلکه این بزرگ بینی بی جهت مانع واقع بینی و خدمت صادقانه می شود. این افراد معمولا دچار خودشیفتگی هستند . این بیماری گاهی در قالب پر قدرت و پر اهمیت نشان دادن شغل و رشته بروز می کند. اینان معمولا ترسیمی بسیار اغراق آمیز با بزرگنمایی بالا از واقعیت دارند.پرمدعایی این گروه باعث می شود که کم تحرک و تهی از معنا باشند . به قول سعدی: ز دعوی پری زان تهی می روی . در این افراد ویژگی های زیر قابل مشاهده است:
- مهم پنداشتن خود
- احساس محق بودن
- فقدان حس همدلی
- حسود بودن و احساس مورد حسادت قرار گرفتن
- خیال پردازی پیرامون قدرت ، ذکاوت و …
برای رسیدن به تصویری واقعی از رشته و حرفه کتابداری ضروری است که از این دو احساس بیمارگونه دوری جست. قوت و ضعف و فرصت ها و تهدیدهای موجود را شناسایی کرد و به درکی واقعگرایانه رسید. احساس حقارت و احساس بزرگی بیمارگونه حاصلی جز تخدیر و عدم پویایی و هدر رفتن فرصتها نخواهد داشت. دوری ازین کاستی ها فقط در سایه رشد تفکر نقاد و ارزش دهی به تفکر خلاق حاصل می شود.
………….آنهایی که تأثیر این کتابها را کشف میکردند، کتابدار نام میگرفتند. کتابدار کتابها را نگهداری میکرد و مراقب بود تا خوانندگان آنها را سر نوبت خود بخوانند. کتابخانهها در جستجوی این کتابها بودند و همه آرزوی خواندن کتاب «معنی و مفهوم» را داشتند. کتابداران با یکدیگر دشمن شده بودند و بین آنها جنگی تمامعیار بر سر کتابها و قدرت درگرفته بود
قانون مهم حاکم بر این نبردها فقط استفاده از سلاح سرد و اختفای اجساد بود. پیرزنها ملبس به نیمتنههای نارنجی سپوران بودند و با چوبدستیهای خود میجنگیدند. کتابداران کتابخانهی رِزْنیکوف با چاقوی سلاخی میجنگیدند. کتابداران کتابخانهی دیگری به بهانه ترویج فرهنگ ژاپنی، مجوز حمل شمشیرهای سامورایی را دریافت کرده بودند. کتابداران کتابخانهای هم در هنگ قزاقان ……
پیشنهاد میکنم این مطلب رو بخونید ،مفهوم جالب و عجیبی از نقش کتابدارا برای خواننده ترسیم میبکنه http://www2.atfmag.net/1389/05/06/lord-of-rings/
چه قدر عكسهاي جالب و مطلب جالبي بود غرور سنگين ترين باري است كه انسان با خود حمل مي كند چيزي است كه انسان را به زمين مي چسباند و جلوي اوج گرفتن و پرواز را مي گيرد
چه قدر خوب است كه با لباس تواضع و فروتني با سبكبالي به پرواز در آييم و كتابداري باشيم كه به ديگران كمك كنيم هر كمكي كه به ما ياد داده اند كه در اين رشته بايد به همنوع كمك كرد و او را تا رسيدن به دانش راهنمايي كرد چه قدر اين چراغ دار بودن را دوست مي دارم