خورخه لوئیس بورخس شاعر و نویسنده نام آور آرژانتینی است. همو است که مدتی رئیس کتابخانه ملی آرژانتین بود و در همان زمان گفت که ” بهشت باید جایی مثل کتابخانه باشد” شعر زیر از سروده های زیبای اوست:
کم کم تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست
و زنجیر کردن یک روح را یاد خواهی گرفت.
اینکه عشق تکیه کردن نیست
و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد میگیری که بوسه ها قرارداد نیستند
و هدیه ها، عهد و پیمان معنی نمیدهند.
و شکستهایت را خواهی پذیرفت
سرت را بالا خواهی گرفت با چشمهای باز
با ظرافتی زنانه و نه اندوهی کودکانه
و یاد میگیری که همه ی راههایت را هم امروز بسازی
که خاک فردا برای خیال ها مطمئن نیست
و آینده امکانی برای سقوط به میانه ی نزاع در خود دارد
کم کم یاد میگیری
که حتی نور خورشید میسوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری.
بعد باغ خود را میکاری و روحت را زینت میدهی
به جای اینکه منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
و یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی…
که محکم هستی…
که خیلی می ارزی.
و می آموزی و می آموزی
با هر خداحافظی
یاد میگیری
چه شعر جالبي من هم مي آموزم كه همواره ياد بگيرم
من هم چون شاگردي يادگرفتم كه تنها در اين دنيا ياد گرفتن برايم مفيد است
يادگرفتم درس صبر را درس گذشت را درس تواضع را
نمي دانم تا چه حد شاگرد خوبي بوده ام يا نه ؟؟؟ كارنامه ام دست خداي مهربان است
و روز فارغ التحصيلي ام را نمي دانم ولي ايمان دارم آن روز مي آيد.
همواره از اساتيدي كه در اين دوره تحصيل زندگي ام درس ها به من آموختند كمال تشكر را دارم .
آنها برايم راهنمايي بودند كه چراغ راهم را روشن نگاه داشتند.
از استاد گرامي ام جناب آقاي دكتر خسروي نيز كه مقطع تحصيلات دانشگاهي ام همواره راهنماي من بودند كمال تشكر را دارم . پاينده و شاد و موفق و پيروز باشيد
خدايا چقدر زيبا و درعين حال چقدر به طرز دردناكي زميني و قابل لمس.
بغض به گلو مي آورد.
شاعر تو چگونه می توانی این سان معجزه وار با واژه ها جادو کنی؟ وقتی شعرت را خواندم غرق در سکوتی غریب، تصویر گذشته،روزهای دور در خاطرم دوباره جان گرفت،به خودم که آمدم دیدم گونه هایم تر شده اند…تو چقدر زیبا از دردآورترین تجربه آدمی سخن گفتی.
سلام. آهنگی بسیار زیبا همراه با شعری زیباتر!! عالی بود. لطف میکنید نام آهنگ را بفرمایید و اینکه چطور میشه رو وبلاگ قرار داد ؟
سلام
منظورتان را متوجه نشدم