افاضات علامه ای

امروز صبح حدود ساعت هفت فرصتی پیش آمد که قبل از عزیمت به محل کار شاهد یک گفتگوی تربیتی از شبکه ۶ یعنی شبکه خبر  باشم. طرف صحبت  خانم دکتری چادری بودند. ایشان رئیس دانشکده تربیتی ویا روانشناسی- البته اخیرا روانشناسی هم جزو علومی است که نباید اسم برده شود!- و همین کرسی را هم به نوعی در شورای عالی انقلاب فرهنگی دارا هستند. از محتوای بحث سخنی نمی گویم که جای تامل بسیار داشت. در قسمتی از افاضاتشان در مورد تفاوتهای فردی فرمودند: به این موضوع باید به صورت ویژه توجه کنیم ، به اصطلاح ما آکادمیسین ها باید به این موضوع به صورت اسپیسیفیک نگاه کنیم . من که سر صبحی از این همه لغت پراکنی آن هم در شبکه خبر که یک شبکه عمومی است کف کردم!! به راستی از اسلامی شدن این علوم آن هم توسط این طایفه باید به خدا پناه برد ….چه شود. بحمدالله این روزها از جنبه های مختلف غرق در کفیم و اصلا اگر جسارت به حضرت مولانا نباشد صورتهای عالم را کلا کفی می بینیم ! اما  یادم می اید یک بار دیگر نیز این حالت انبساط کف آوری را برای لغت پراکنی تجربه کرده بودم. تازه با رشته کتابداری آشنا شده و تحصیل در کارشناسی ارشد را شروع کرده بودم که  یکی از استادان  فرمودند: در لکچری که دیروز در فکولتی پیسیکولوژی داشتم ساجست های زیادی را برای دولوپ کنسه دادم

3 نظر در “افاضات علامه ای

  1. امروز صبح 5 تا موش را سركوچه مان مي ديدم كه در اشغال هاي هئيت به دنبال غذا بودند موشي كه از همه بزرگ تر بود راحت در نايلون رفته بود و باقيمانده غذا را مي خورد هيات سركوچه ما پر از جوانان و كودكاني است كه عصرها به دور هم جمع مي شوند و شله زرد و نذري هاي گوناگون را با هم مي خورند و اشغال آن را در جوب مي اندازند ماشين هايشان را اسم نام مبارك امام را مي نويسند
    جواناني سر كوچه ما مي ايستند نمي دانم با صداي بلند عربده مي زنند ( گاه مي ترسم كه حتي از كنار آنها رد شوم ) بر روي طبل هاي ياماها مي كوبند بدون هيچ نظارتي شعرهاي مختلف مي خوانند برخي وقتها متن شعر ها اصلا خوب نيست و اين ريتم ها نمي دانم عاشورايي است ؟؟؟
    اي كاش از امام حسين ( ع ) درس گذشت و آزادگي و كمك به ديگران مي آموختيم همين نيروهاي جوان با اين انگيزه مدرسه مي ساختند به فقرا غذا مي رساندند .شهر را تميز مي كردند آتش جنگل را از بين مي بردند . اي كاش نذري ها براي محله هايي برده مي شد كه به آن شام نيازمند بودند.
    گيج و مبهوتم و نگاه مي كنم به محرم عزيز كه خيلي درس دارد ولي نمي دانم آيا اين جمع ها مي توانند نام امام حسين ( ع ) و حماسه اش را زنده نگهدارد .
    خدا همه ما را به راه راست هدايت كند .
    در بداهه ترين موارد اخلاقي و تربيتي مانده ايم حالا بياييم از كلمات صقيل استفاده كنيم !!!!!!!!!!!
    به نظر من بايد از كلمات و جملات ساده استفاده كرد : حرف خوب بزنيد – فكر خوب داشته باشيد و رفتار خوب از خود نشان دهيد .

  2. اللهم صل علی محمد و آل محمد
    حسین بیشتر از آب، تشنه لبیک بود، افسوس که بجای افکارش زخمهای تنش را نشانمان دادند و بزرگترین دردش را بی آبی نامیدند.

    پرچمدار حق” نام تابلویی از استاد فرشچیان است که دیشب رونمایی شد مایل بودم تصویر این تابلو را با نوشته زیر برای شما ارسال کنم ، که نمیدانم چگونه میتوان تصویر را بفرستم. به هر حال،
    پرچمدار حق تصویر حضرت عباس(ع) است که در راه خدا کشته شده و روی اسب افتاده است. تابلو مانند تمام کارهای استاد مملو از ریزه‌کاری و ظرافت است. اسب دارد اشک می‌ریزد و به نظر می‌رسد همه چیز تمام شده اما اسب هنوز روی دوپای خود ایستاده و استقامت در آن مشهود است. تابلو غم هم دارد اما نه غمی مانند غم‌های روزمره ما، غمی متفاوت. پرچم سبزرنگ هم هنوز با صلابت ایستاده و نشان از ایستاده ماندن و جاوادنگی آن تا ابد است ؛ و او عباس است پیچیده در پرچم ، نمیخواهد تا آخرین لحظه دشمن او را بر روی زمین ببیند و اسبش تا آخرین لحظه کمکش می کند که بر روی دوپا خود بایستد.
    و ما اکنون میتوانیم اینچنین رفتار کنیم یا از او بیاموزیم؟

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.