هفته پيش طي مراسمي كتابخانه عمومي ويرموني روستايي در نزديكي آستارا افتتاح شد كه تصوير مبارك آن را ملاحظه مي فرماييد. ظاهري بسيار زيبا در مكاني سرسبز و مفرح . ويرموني هم به زبان گالشي يعني مال من. تا اينجا جاي خوشحالي است. اما وقتي همه سرگرم افتتاح بودند آقايي به آهستگي به من گفتنند تمام اين نيمه !امكاناتي كه فراهم شده از ديروز تا بحال از خانه هاي مردم گردآوري شده است . حتي كتابها هم از خانه ها فراهم شده است. اين كتابخانه نه كتابدار دارد نه تكليف بودجه اش معلوم است. مثل اين كه مرض افتتاح هاي مجازي پايان ندارد و كماكان ما در تهيه سخت افزار مثل ساختمان و تجهيزات كم مشكليم اما در حوزه نرم افزار و فكرافزار! پر مشكل.
بایگانی دسته: کتابخانه
اسکندریه و خاتمی
هفته پيش به ديدن آقاي خاتمي رفتيم. حافظه عجيبي دارند . از بعضي جزييات بسيار ريز جويا بودند. از سفرشان به مصر و بازديد و سخنراني در كتابخانه اسكندريه سخن گفتند. به نظر ايشان كتابخانه اسكندريه بسيار زيبا ساخته شده ولي معتقد بودند كه كتابخانه ملي ما زيبا تر و كارآتر است . صرفنظر از علقه ملي من هم كه كتابخانه اسكندريه را ديده ام همين نظر را دارم. البته بايد توجه شود كه آن كتابخانه با كمك مالي و فني يازده كشور ساخته شده است . نكته بسيار مثبتي كه در باره آن كتابخانه مي توان بيان كرد اين است كه در زمینه برگزاري اجلاس هاي بين المللي و منطقه اي بسيار قوي عمل كرده و به صورت قطب در منطقه افريقا درامده است. اميد است ما هم از آنان سرمشق بگيريم و در اين زمينه فعاليت بيشتري داشته باشيم. + نوشته شده در پنجشنبه بیست و سوم فروردین 1386ساعت 13:27 توسط فریبرز خسروی وبلاگ گفتگو
دو تجربه
نوشته ابراهیم عمرانی دوتجربه را برایم تداعی کرد: 1- حدود چهار سال پیش طرحی برای تصویب در مجلس به کمیسیون فرهنگی ارسال شد. بر اساس آن طرح صاحبان نسخ خطی تشویق می شدند تا به طور اختیاری آثار خود را در کتابخانه ملی ثبت کنند . تاکید شده بود این ثبت هیچ محدودیتی را برای مالکیت و نقل و انتقال پدید نمی آورد .بر آن طرح مزایای زیادی مترتب بود. بسیاری از صاحبان نسخ تصور می کنند که نگهداری نسخ خطی و خرید و فروش آن عیر قانونی است و از این تصور سوء استفاده های زیادی می شود. ثبت اثر این اندیشه غلط را رفع کرده و حتی در مواردی مثل سرقت یا اختلاف در مالکیت به لحاظ حقوقی موجب اثبات مالکیت می شود… در آن زمان دو گروه با آن طرح به شدت مخالفت ورزیدند. یک گروه عده ای از دلالان نسخ خطی بودند که دوام حیات اقتصادی خود را در ابهام و تاریکی در بازار این نوع منابع می دانند و ایجاد هر نوع بازار رسمی و قانونی و هر نوع شفاف سازی را مخالف بقای خود می دانند. گروه دوم کارشناسانی بودند که از دیدگاه تخصصی با آن مخالف بودند و استدلال هایی داشتند . بدیهی است که این نوع نظرات مخالف می تواند بسیار ثمر بخش و اصلاحگر باشد. اما دو سازمان فرهنگی از این نظرات مخالف بسیار جانبداری کردند و کاررا به روزنامه ها و رادیو کشاندند که چه نشسته اید این طرح بنیان هرچه کتاب خطی است برخواهد کند و موجب فرار کتابها از کشورخواهد شد و… به حدی آن دو سازمان تلاش کردند که به طور غیر رسمی طرح پس گرفته شد . یک سال از این واقعه نگذشته بود که عین همان طرح را به چشم خود دیدم که بعضی ازهمان کارشناسان با وجدان ارائه داده بودند فقط با این تفاوت که محل ثبت را موسسه محل کار خود ذکر کرده بودند.!!!!!! 2-در دوره اول مجمع عمومی انجمن تعداد زیادی از کتابداران محترم برای عضویت در هیات مدیره کاندیدا شده بودند . بسیاری از آنان تبلیعات وسیعی را برای انتخاب شدن انجام داده بودند . بدیهی است که فقط هفت نفر می توانستند انتخاب شوند. خوب است بدانیم نود درصد کاندیداها ی عضویت در هیات مدیره که انتخاب نشده بودند نه تنها هیچ همکاری با انجمن نکردند بلکه حتی عضو عادی انجمن هم نشدند بلکه بعضا علم مخالفت هم برافراشتند که البته راه به جایی نبردند.. می خواستم این دو تجربه ثبت شود و به ابراهیم بگویم : سال ها بگذشت این سال نویی است ماه آن ماه است و آب ان آب نیست.ظاهرا بعضی صفات قبل و بعد انقلاب ِ سیاست و فرهنگ نمی شناسد. برای زدودن بعضی صفات و کیش های شخصیت باید سال ها تلاش کرد و سعه صدر نشان داد. + نوشته شده در شنبه بیست و سوم دی 1385ساعت 11:59 توسط فریبرز خسروی
کتابخانه ملی یا نابودخانه!
همیشه با بکارگیری کلمه ملی برای کتابخانه ها ی مرکزی استانها موافق نبوده ام .زیرا معتقدم همه ما اعم از ترک و کرد و لر و فارس و… یک ملتیم و این ملت یک کتابخانه ملی باید داشته باشد و آن کتابخانه ملی ایران است. اما همیشه علاقه مند بودم فرصتی دست دهد تا با این کتابخانه ها آشنا شوم . یکی از قدیمی ترین و شاید قدیمی ترین آنها کتابخانه ملی رشت است کتابخانه ای که در سال 1306 توسط جمعیتی فرهنگ دوست تاسیس شده و سعی کرده اند که همیشه غیر دولتی و مستقل بماند. این که هشتاد سال پیش مردمی سعی کرده اند با توان خود کتابخانه بنا کنند و راسا اداره کننده آن باشند مایه مباهات است.اما ای کاش تصویر خود ساخته از این کتابخانه قدیمی در ذهنم باقی می ماند و به این بازدید نمی رفتم. 2000 جلد کتاب خطی ارزشمند توسط موریانه ها و کپک ها در حال نابودی قطعی است . و این آزمایش و تست لازم ندارد . با چشم غیر مسلح هم آثار فعالیت این موجودات بخوبی قابل رویت است. کتابخانه فضای لازم برای کتاب جدید ندارد . برای گسترش فضا وصله پینه عجیبی در حال انجام است که به اصالت و قدمت بنا بشدت آسیب وارد کرده است. تلاش مسئولان دلسوز به جایی نرسیده و آنانتوان مالی مکفی برای پرداخت هزینه ها و حقوق را ندارند. وقتی عنوان شد که این کتابها در حال نابودی است و سریعا باید آفت زدایی و ترمیم شود و پیشنهاد شد که کتابخانه ملی حاضر است به این مهم مبادرت ورزد. فرمودند بر اساس اساسنامه هیج کتابی را اجازه نداریم از کتابخانه خارج کنیم و… به راستی این کتابخانه ها نیاز به باز تعریف و باز مهندسی جدی دارند که در عین حفظ نیات بانیان اولیه بتوانند در خدمت نسل جدید در عصر اطلاعات قرار گیرند و از میراث مکتوب نیز به درستی حفاظت کنند و به حیات خود ادامه دهند. آن چه من دیدم موجودی است که مصداق اکمل لایموت و لا یحیی است ونام نابودخانه بیشتر زیبنده آن است تا کتابخانه . قرار هایی گذاشته شد اما تجربه نشان داده است که تا عمل فاصله بسیار است.
+ نوشته شده در جمعه بیست و هشتم اردیبهشت 1386ساعت 3:55 توسط فریبرز خسروی وبلاگ گفتگو
*******************************************************************************************************
بازهم كتابخانه رشت!!!!!!!!!!
اگر خاطرتان باشد طي نوشته اي با عنوان كتابخانه يا نابود خانه مطالبي را در باره كتابخانه ملي رشت به اطلاعتان رساندم.
طبق قرار قبلي براي بررسي كاستيها و نيازهاي آن كتابخانه هفته پيش تيمي سه نفره از كتابخانه ملي عازم رشت شدند تا ضمن مشاهده دقيق كتابخانه و نمونه برداري از آفات موجود در بخش خطي و ساير نيازها گزارش چامعي را براي رفع مشكلات ارائه دهند.
ظاهرا و شايد باطنا ! اعضاي محترم هيات مديره از اينكه عده اي كتابدار بيايند و كتابخانه را به دقت بررسي كنند به شدت هراس دارند لذا با آنان همكاري نكرده بودند. . نمي دانم اين هراس حاصل تجربيات پيشين آنان است يا انگيزه اي ديگري دارد. به هر حال از نوادگان ميرزا بعيد است كه چنين تصور كنند كه بازديد عده اي كتابدار مشفق كه راه را بر خود هموار كرده و براي همراهي و معاضدت عازم شهر آنها شده اند قصد داشته باشند مثلا كتابخانه را غارت كنند و يا … گرچه موريانه ها و كپك ها خود بدون اذن هيات مديره به حيف و ميل ميراث مكتوب ملت مشغولند. نمي دانم روز مباداي آن هيات مديره محترم كي است؟
به هر حال از كتابداران و فرهنگيان محترم خطه گيلان درخواست مي شود فكري به به حال اين كتابخانه بكنند.
+ نوشته شده در یکشنبه سیزدهم خرداد 1386ساعت 11:14 توسط فریبرز خسروی وبلاگ گفتگو