بین التعطیلین!

شاخص

این داستان تعطیلی  بین التعطیلین هم چنان جایگاهی پیدا کرده است که آهسته آهسته شاید جنبه قانونی هم پیدا کند. امسال عملا تعطیلی عید 17 روز شده است. بحمدالله  به نظر می رسد ما  کل سالمان بین دو تعطیلی واقع شده است. اول تا سوم و چهارم فروردین که تعطیل رسمی است پس سال را  با تعطیلات آغاز می کنیم  . اقلا 29 اسفند نیز تعطیل رسمی است . پس با تعطیل رسمی هم سال را به پایان می بریم لذا کل سال بین التعطیلین است!!!

مراکز آموزشی که تقویم ویژه خود را دارند .

سه ماه خالص ! تابستان ،این خلوص برای بعضی مراکز آموزشی تا چهار ماه هم قابل گسترش است

تعطیلات میان ترم ،

تعطیلات قبل از امتحانات  ،

به پیشواز رفتن تعطیلات – از 20 و در نهایت از 25 اسفند همه دانشگاه ها تعطیل شده اند—

به  بدرقه رفتن تعطیلات ،

تعطیلات ویژه – قطع گاز و برق و آب و سرمای شدید هوا و…—

و تعطیلات رسمی که از این منظر هم جزو رکورد داران جهانیم.

تحقیقات مرکز پژوهش مجلس نشان می دهد که میزان کارایی بعد از تعطیلات افت می کند . ظاهرا مقداری طول می کشد تا موتورشان داغ شود.از سوی دیگر بر اساس پژوهشهای انجام شده تعطیل کردن هر یک روز، حدود چهار هزار میلیارد ریال به اقتصاد ملی آسیب وارد می‌کند و حدود 1400 میلیارد ریال از درآمدهای دولت کاسته می شود. محاسبه بفرمایید سالانه به چه میزان این تعطیلات برای جامعه هزینه دارد.

آیا با این شیوه ، دستیابی به توسعه ای متوازن در دنیای پر سرعت کنونی میسر است؟آیا رانتیر بودن ،جامعه را به لختی و سکون وا نداشته است؟و… آیا واقعا وقت آن نرسیده است  که در این زمینه اقدامی اساسی صورت پذیرد؟

فروردین 87 وبلاگ گفتگو

چاپلوسی و تملق همچون یک روش!

شاخص

در روزهای پایانی اسفند بر حسب روال معمول ومعهود کارها در ادارات عملا  تعطیل است. در همان روزها با تاکید و اصرار برای شرکت  در جلسه ای مشورتی دعوت شدم. با توجه به موضوع و شانیت و زمان  تعیین شده انتظارو امید ویژه ای از آن جلسه در ذهنم پدید آمد . با خود گفتم که سال را با جلسه پویا در تفکر و نقد پذیر و خلاق به پایان خواهم برد. جلسه آغاز شد. از همان ابتدا آقایی که بعدا او را معرفی کردند ، هرچه می گفت اکثریت تایید می کردند . اگر نطق می فرمود که مثلا از مخلوط کردن آب با خاک گل پدید می آید ؛ کثیری از عقلای حاضر چنان مجدانه این کشف را تایید می کردند که گویی در عمرشان نه آب دیده اند نه گل و نه صاحب آب و گلند. وقتی هم بحث به زمینه های تخصصی رسید چنان اظهاراتی بیان می شد و مورد تایید قرار می گرفت که مرحوم رانگاناتان و دیویی در قبر می لرزیدند . بعضی متخصصان حاضر هم چنان با احتیاط و شرم! مطالبشان را بیان می فرمودند که گویی دارند در اباحیت هرزه نگاری سخن می گویند!و در انتها نیز تسلیم نظرات غیر تخصصی می شدند. امیدم نا امید شد. همان سبک و سیاق بیشتر جلسات نیز بر این جلسه حاکم بود.

در پایان جلسه از یکی از شرکت کنندگان آشنا پرسیدم که چرا بعضی مهملات را تصدیق می کردید. فرمودند: کل بودجه پروژه ها در کف با کفایت همان آقایی است که گل را اختراع  فرمودند و… نیازی به ذکر نبود که این آشنا هم دل در گرو چند پروژه دارد و وصل یار می جوید و رضایت دلدار می طلبد. حق و تخصص و مصلحت عامه نیز باید بسمل این دلدادگی شود. زمانی رومن رولان گفته بود که :به نظر من، رياكاري در برابر خويشتن، يكي از بزرگترين كاستي‌هاي دوران ماست و چه بسيار نمونه‌ها که همه ميدان انديشه و احساس را آكنده‌ است! رياكاري در زندگاني، در هنر، در عشق و در آزادي، همه جا رايج شده است .با تاسف بسیار باید گفت که این شیوه از تملق و چاپلوسی و ریا از خویشتنمان عبور کرده و چنان در جامعه ما جا افتاده است که به عنوان یک روش به کار می رود.  بیش از سه دهه تجربه من بیانگر آن است که این رذائل به عنوان یک روش در سلسله مراتب سازمانی به کار می رود و بالا دستی ها هم یا بدان پاداش می دهند و یا اقلا با سکوت موید آن می شوند. حتی اگر در جلسه یا سازمانی کسی از این روش استفاده نکند سرکش و یاغی لقب گرفته و عملا کنار گذاشته می شود.با آنکه آموزه های مذهبی ما امر می کند که بر صورت مداحان و چاپلوسان خاک بپاشید اما در این سی سال بسیار به ندرت دیده ام که با مجیز گویی و چاپلوسی ، رئیسی نیشش تا بنا گوش باز نشده ویا خدای نکرده مرئوسی را برای تملق و مداحیگری توبیخ کرده باشد. اگر چنین شود و رئیس خود را بی نیاز ازین ریاها و چاپلوسی ها و رشوه های کلامی بداند و در مقابل آن ها عکس العمل بایسته ای نشان دهد مسلما ریشه این عادت خشک خواهد شد به قول کمال خجندی:

ز هوا داری ما و تو چو مستغنی است یار                                ای رقیب این  چاپلوسی و لوندی تا به کی؟

تابلویی که خالقش 40 میلیون نفر بودند!

تابلویی که خالقش 40 میلیون نفر بودند!

کشور ما در منطقه  خظرخیزی واقع است. در غربش کشوری  است که  سال هاست گرفتار فتنه و آشوب و اشغال  و انفجار انتحاری است. در اثر همین آشوبها بود که منابع موجود در کتابخانه ملی و موزه غنی آن  غارت شد.در شرقش کشوری است که زیر سایه ناتو توانسته است برجای بماند .هنوز آثار بد مستی طالبان که در شکل به رگبار بستن کتابهای فارسی ظاهر شده بر پیکر کتابخانه دانشکاه کابل دیده می شود. در جنوبش شیخکهایی حاکمند که بعضا حتی رانندگی زنان را بر نمی تابند تاچه رسد  به شرکت آنان در انتخابات. در شمالش کشورهای از کمونیسم رسته ای هستند که هنوز راه رفتن بی اتکا به برادر بزرگ را نیاموخته اند. در این میانه  ملتی بزرگ با تکیه بر پشتوانه فرهنگی گرانسنگ خود  عظمتی را خلق کرد که در حد و اندازه این منطقه پر آشوب نبود. ملت بزرگ ما تا ساعت 22 بعدازظهر جمعه 22 خرداد تابلوی بسیار زیبا و بی بدیلی را خلق کردند. تصویری که بیانگر تحمل ، مدارا، شفقت و شعور اجتماعی بالای آنان است. نمایشی از بلوغ سیاسی و اجتماعی که بی هیچ تردیدی در خاورمیانه تا کنون رویت نشده است.میلیون ها نفر با علائق و سلائق متفاوت در خیابانها مهربانانه حضور یافتند ، در بحث ها  حتی بیش از کاندیداها یکدیگر را تحمل  کردند و با لبخند از کنار یکدیگر گذشتند. اما افسوس و صد افسوس که این تابلوی زیبا که می رفت پهلو به ناب ترینهایش در عالم بزند خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود!. شنبه که از خواب برخاستیم با ناباوری دیدیم که چگونه با بی هنری تمام آن تابلویی که 40 میلیون نفر با زیبایی تمام خلق کرده بودند با سوء مدیریت به فجیع ترین شکلی مخدوش شد و دوباره فرصتی بی بدیل که می توانست قدرت ملت مارا در موازنه قوای منطقه ای و جهانی صد چندان کند تبدیل به تهدید شد. از صحنه هایی که این دو روزه دیده ام به شدت آزرده ام.هیچ انسان منصفی فارغ از اینکه روند انتخابات را مخدوش بداند ویا آن را سالم بخواند نمی تواند مدافع این بی هنری و بی معرفتی باشد.

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم خرداد 1388ساعت 23:37

قبض و بسط آمار با شکنجه اعداد

تیتر درشت شماره اخیر کتاب هفته (171) “بازتاب رشد سرانه مطالعه ” است. وزیر ارشاد اعلام فرموده اند که : “مطالعه در کشور به 5/18 دقیقه ارتقاء یافته است” .  پس از اعلام این پیروزی میمون و مبارک از سوی ناشران و خبرگان نیز تحلیل های مغتنمی ارائه شده که علت این رشد مقبول را توجیه فرموده اند مثلا مدیر انتشارات جمال قم ” تالیف آثار غنی و تامین کننده نیاز های جامعه را از عوامل افزایش مطالعه دانسته اند.”

با آن که حافظه تاریخی کوتاه مدت و بلند مدت ملت کمی تا قسمتی ضعیف است اما به کمک فناوری نوین کمی این کم حافظگیمان  بحمدالله ترمیم شده است. در اردیبهشت ماه همین امسال جناب وزیر در اعتراض به آمار میانگین سرانه مطالعه فرموده بودند: “در مورد سرانه مطالعه حال حاضر كشور بنده هيچ گونه آماري ندارم. نمي‌دانم آنها هم كه مي‌گويند آمارشان را از كجا آورده‌اند.”اینکه در اردیبهشت آماری در دست نداریم اما در بهمن  رشد سرانه مطالعه را به جشن می نشینیم از آن معجزات یک شبه ای است که جنس آن را نوعی عدد سازی ویا “شکنجه اعداد”(Torturing the data) باید دانست. آنقدر با عدد ور می رویم تا نتیجه مورد نظر به دست آید . دیگران ما را در اقتصاد و اقتصاد سنجی از این فریب بر حذر داشته اند و اینان آن را در حوزه فرهنگ به کار گرفته اند. البته ظریفی نقل می کرد که ار مقامات فرهنگی خواسته اند که ازین پس عددی جز  5/18  را اعلام نفرمایند. اما ظاهرا رئیس محترم کتابخانه مجلس این توصیه رانشنیده اند که در همین ایام در مصاحبه با کتاب نیوز گفته اند”حدود 95 درصد مردم جامعه ایران کتابخوان نیستند و تمایلی هم به خرید کتاب ندارند” گویا آمار کتابخوانی هم مثل آمار فولاد و مس و خط فقر به شدت دچار قبض و بسط و عذاب! است.

+ نوشته شده در  یکشنبه هجدهم اسفند 1387ساعت 3:42  توسط فریبرز خسروی  |  آرشیو نظرات