كارشاه و كار تاجران
روزي وزير هرمزشاه براي او نامهاي فرستاد و درنامه نوشت:
بازرگانان دريا با جواهرات بسيار آمدهاند. جواهرات را به صدهزار دينار براي شا خريدهام. شنيدهام كه شاه آن را نميخواهند. اگر راست است، فلان بازرگان به صد هزار دينار سود همه را ميخرد، چه ميفرماييد؟
هرمز جواب نوشت كه: صد هزار دينار وصدها هزار دينار نزد ما ارزشي ندارد. اگر ما بازرگاني كنيم، چه كسي پادشاهي كند؟ و آنگاه بازرگانان چه كنند؟
نه طور منصب شاهان بود كه بيع وشري
به قصد كسب معاش خود اختيار كنند
چوشاه پيشه كند كار تاجران جهان
تو خود بگو كه دگر تاجران چه كار كنند؟ (بهارستان جامی)