کتابی ارزشمند در باب اثرات نرم و رفتاری فناوری
گاهی آنچنان با ظواهر سخت افزاری، کارکردی و کوتاهمدت فناوری درگیر میشويم که عمق تاثيرات نرم و بلند مدت آن را ناديده میگيريم. شتاب روزافزون تحولات فناوری و گرفتاریهای کاری نيز مزيد بر علت شده و مجالی برای ژرفانديشی در باب فناوریهای نوين و پيامدهای کاربرد گسترده و فزاينده آنها باقی نگذاشته است. اما گاهی بايد ايستاد و تامل کرد. گاهی لازم است که با علم به منافع یک فناوری مشخص، از به کارگيری آن چشمپوشی کنيم يا کاربرد محدود را در دستور کار قرار دهيم.
مدتها بود که نگران پيامدهای رفتاری استفاده فزاينده از اينترنت بر تمام کاربران و به ويژه بر کودکان بودم. البته تاثير منفی انواع محتوای غيراخلاقی موجود در اينترنت بر افراد و به ويژه کودکان بر کسی پوشيده نيست. اما نگرانی من از خود فناوری اينترنت (با فرض محتوای اخلاقی و سالم آن) و تاثير آن بر تغيير الگوی رفتاری افراد و جامعه بود. تا اينکه در ديماه امسال به شکلی اتفاقی در قفسههای يک کتابفروشی به کتابی با اين عنوان برخوردم: “کمعمقها: اينترنت با مغز ما چه میکند؟” طراحی جلد کتاب، نشانی از يک اثر ژرف و فاخر نداشت، اما به دليل همان نگرانیهای پيشگفته، کتاب را خريدم و خواندن آن را شروع کردم.
برخلاف تصور اوليه، از ژرفا و اهميت محتوای آن کتاب شگفتزده شدم. بیشک اين اثر که توسط انتشارات مازيار به بازار آمده، يکی از بهترين و پرمغزترين کتابهايي است که در سالهای اخير خواندهام. البته جا دارد به شاهکار آقای امير سپهرام در برگردان بینقص اثر از انگليسی به فارسی هم اشاره کنم که نقشی کليدی در انتقال آسان مفاهيم پيچيده کتاب داشت. از ديگر ويژگیهای بارز اين کتاب، مزين بودن تحليلها و گزارههای نويسنده به پشتوانه مستحکم پژوهشی است.
خواندن اين کتاب ارزشمند را از منظر علم مديريت فناوری پيشنهاد میکنم. اين کتاب مرجعی بیهمتا برای نماياندن تاثيرات نرم و رفتاری يک فناوری است، اگر چه مراد نويسنده از نگارش آن چيز ديگری بوده و تلاش کرده نشان دهد که چرا امروزه عموم مردم سطحیتر از گذشته مطالعه میکنند و با وجود حجم بيشتر اطلاعات در دسترس، کم عمقتر شدهاند.
کتاب با اشاره به گفته مشهور مکلوهان در کتاب “درک رسانهها: افزونههای بشر” که در سال 1964 منتشر شده شروع میشود. مکلوهان در آن کتاب نوشته بود که: “تاثيرگذاری فناوری تنها در سطح نظرات و مفاهيم اتفاق نمیافتد، بلکه به طور مستمر و بدون مقاومت، الگوهای ادراکی را هم دگرگون میکند.” نويسنده اين کتاب (نيکلاس کار) همين تغيير الگوهای ادراکی در اثر بکارگيری يک فناوری (اينترنت) را به خوبی و بسيار عالمانه نمايان ساخته و تحليل میکند.
اگر چه خواندن کل کتاب را توصيه میکنم، اما بد نيست در همين جا، به برخی فرازهای منتخب کتاب اشاره کنم:
“استفاده رو به رشد ما از اينترنت و ديگر فناوریهای نمايشگرمحور به رشد مهارتهای بصری/فضايي گسترده و پيچيده در ما منجر شده است. برای مثال، خيلی بهتر از سابق میتوانيم شکل اشيا را در ذهنمان بچرخانيم. اما نقطه قوت جديدمان در هوش بصری/فضايي دوشادوش کاهش ظرفيتمان در آن نوع پردازش ژرفی پيش میرود که سنگ بنای کسب دانش انديشمندانه، تحليل قياسی، تفکر انتقادی، تخيل و تعمق است.” (ص 158)
“توانايي ما در بُر خوردنمان با هر نوع ابزاری، يکی از متمايزترين کيفيتهای ما به عنوان يک گونه است. اين ويژگی، در ترکيب با مهارتهای شناختی ممتازمان، ما را اين چنين برای استفاده از فناوریهای جديد مناسب میسازد؛ همين طور برای اختراعشان. مغز ما پيش از آن که حتی ابزاری وجود خارجی پيدا کند، میتواند سازوکار و منافع بهکارگيری آن را تصور کند. اما پيوند مستحکمی که با ابزارمان برقرار میکنيم، دوسويه است. وقتی فناوریهايمان امتدادی از ما میشوند، ما هم امتداد فناوریهایمان میشويم.” (ص 228 و 229)
تلاش (موتور جستجوی) گوگل در عرضه کارايي بيشتر به خوانندگان مخرب کارايي فناوری کتاب است. “شکلی که کتابت بر صفحهای پوستی يا کاغذی به خود گرفت، با آزاد کردن تقلای ما برای رمزگشايي متن، قادرمان ساخت که ژرفخوان شويم و توجه و قوای ذهنیمان را به تفسير معنا معطوف کنيم. گر چه با نوشتن روی صفحه نمايش همچنان قادريم به سرعت متن را رمزگشايي کنيم، اما اين ويژگی ما را به سوی درک ژرف و خودساختهای از معنای ضمنی متن هدايت نمیکند. به جای آن، عجوالانه به سوی تکه اطلاعات مرتبط میشتابيم، و بعد تکهای ديگر و الی آخر. معدنکاوی سطحی محتوای مرتبط جای گودبرداری آهسته معنا را میگيرد.” (ص 185 و 186)
“تخليه بار حافظه در بانکهای اطلاعاتی بيرونی، نه تنها ژرفا و تمايز فردی، بلکه ژرفا و تمايز فرهنگی مشترکمان را هم تهديد میکند.” (ص 216)
نقل از : http://www.hamafarini.com/weblogdetails.aspx?itemid=318