عجب كاريكاتور زيبا و پر معنايي است
كسي كه تشنه است آب مي خواهد.فقط آب مي خواهد و براي پيدا كردن سراب راه باز مي كند وقدمهايش را روي هر چيز مي گذارد و له كردن نوشته ها و مطالب فرهنگي و مطالعه حق اوست.
ميخواهم بگويم:
فقر همه جا سر ميكشد.
فقر ، گرسنگي نيست ، عرياني هم نيست .
فقر ، چيزي را ” نداشتن ” است ، ولي ، آن چيز پول نيست. طلا و غذا نيست. فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند.فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ، كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند. فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند.فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود.فقر ، همه جا سر ميكشد.
فقر ، شب را ” بي غذا ” سر كردن نيست.
«فقر ، روز را ” بي انديشه” سر كردن است»
جایی نوشته بود جملات بالا از یادداشت های علی شریعتی است.
عجب كاريكاتور زيبا و پر معنايي است
كسي كه تشنه است آب مي خواهد.فقط آب مي خواهد و براي پيدا كردن سراب راه باز مي كند وقدمهايش را روي هر چيز مي گذارد و له كردن نوشته ها و مطالب فرهنگي و مطالعه حق اوست.
ميخواهم بگويم:
فقر همه جا سر ميكشد.
فقر ، گرسنگي نيست ، عرياني هم نيست .
فقر ، چيزي را ” نداشتن ” است ، ولي ، آن چيز پول نيست. طلا و غذا نيست. فقر ، همان گرد و خاكي است كه بر كتابهاي فروش نرفتهء يك كتابفروشي مي نشيند.فقر ، تيغه هاي برنده ماشين بازيافت است ، كه روزنامه هاي برگشتي را خرد ميكند. فقر ، كتيبهء سه هزار ساله اي است كه روي آن يادگاري نوشته اند.فقر ، پوست موزي است كه از پنجره يك اتومبيل به خيابان انداخته ميشود.فقر ، همه جا سر ميكشد.
فقر ، شب را ” بي غذا ” سر كردن نيست.
«فقر ، روز را ” بي انديشه” سر كردن است»
جایی نوشته بود جملات بالا از یادداشت های علی شریعتی است.