امروز صبح حدود ساعت هفت فرصتی پیش آمد که قبل از عزیمت به محل کار شاهد یک گفتگوی تربیتی از شبکه ۶ یعنی شبکه خبر باشم. طرف صحبت خانم دکتری چادری بودند. ایشان رئیس دانشکده تربیتی ویا روانشناسی- البته اخیرا روانشناسی هم جزو علومی است که نباید اسم برده شود!- و همین کرسی را هم به نوعی در شورای عالی انقلاب فرهنگی دارا هستند. از محتوای بحث سخنی نمی گویم که جای تامل بسیار داشت. در قسمتی از افاضاتشان در مورد تفاوتهای فردی فرمودند: به این موضوع باید به صورت ویژه توجه کنیم ، به اصطلاح ما آکادمیسین ها باید به این موضوع به صورت اسپیسیفیک نگاه کنیم . من که سر صبحی از این همه لغت پراکنی آن هم در شبکه خبر که یک شبکه عمومی است کف کردم!! به راستی از اسلامی شدن این علوم آن هم توسط این طایفه باید به خدا پناه برد ….چه شود. بحمدالله این روزها از جنبه های مختلف غرق در کفیم و اصلا اگر جسارت به حضرت مولانا نباشد صورتهای عالم را کلا کفی می بینیم ! اما یادم می اید یک بار دیگر نیز این حالت انبساط کف آوری را برای لغت پراکنی تجربه کرده بودم. تازه با رشته کتابداری آشنا شده و تحصیل در کارشناسی ارشد را شروع کرده بودم که یکی از استادان فرمودند: در لکچری که دیروز در فکولتی پیسیکولوژی داشتم ساجست های زیادی را برای دولوپ کنسه دادم
بایگانی دسته: طنزگونه ها
یک تابلو و چندین شاید!
چند روزی است که در بعضی مبادلات اینترنتی با ارسال این تصویر آن را دال بر میزان سواد کتابداران کتابخانه ملی دانسته اند . کور خوانده اند. بحمدالله در کتابخانه ملی یک اسکادران مترجم و زبان دان کتابدار و غیر کتابدار وجود دارد. بنابراین ظهور این اغلاط و تبادل این تصاویر نمی تواند بی حکمت و دلیل باشد. مساله با “میرز هادی” در میان گذاشته شد ایشان سر در جیب تفکر فرو بردند و با نگاهی فیلسوف مابانه چندین وجه را مطرح فرمودند:
شاید در سفارش دادن این تابلو از انگلیسی دانان استفاده نشده بلکه عربی دانان و یا متخصصان زبانهای باستانی آن را سفارش داده اند.
شاید از اول درست سفارش داده اند ولی تابلو ساز از خودش بعضی اصطلاحات را ابداع کرده است.
شاید این زبان دانان تا به حال این اغلاط را ندیده اند و به مسئولان تذکر نداده اند.
شاید دیده اند اما از کثرت کار نرسیده اند تذکر دهند.
شاید تذکر داده اند اما مسئولان به علت کثرت کار نرسیده اند اصلاح کنند.
شاید این تابلو متعلق به کتابخانه ملی نباشد .
شاید تا به حال آن را اصلاح کرده باشند .
شاید مخصوصا غلط نوشته اند تا میزان سواد مراجعان را بسنجند.
شاید معاندان این تابلو را کاشته اند تا کتابداران را بد نام کنند.
شاید این عکس جعلی و حاصل یک توطئه باشد.
تا اینجا کار خیلی معقول و مو شکافانه جلو می رفت هیچ وجهی مغفول نمانده بود. این اندازه انتظار فرزانگی از ایشان نداشتیم . اما نمی دانم چرا به اینجا که رسید یکدفعه جناب میرزا جوش آوردند و با تشر فرمودند:
اصولا اینها به جه حقی از تابلو کتابخانه ملی ایراد می گیرند؟ برای کتابخانه ملی توطئه می کنند ! ملت ایران را زیر سوال می برند وطن فروشان دون مایه بدهم …
نامه ای به شیالی
خوبی شیالی جان . خوش می گذرد.اوضاعت چطور است ؟ دیشب که چهره ات در خواب تعریفی نداشت، و ضع چهریزه هایت! خوب است؟ شنیده ام تو هم بله ! با “ملویل” خان حلقه ای تشکیل داده ای و داری عضو گیری می کنی . بپا این حلقه های نازنین موجود ، یک پوست خربزه به قاعده یک قایق زیر پایت نگذارند که تا دّرّک (فست) پنجم شیرجه خواهی زد . شایع شده تعدادی از نوابغ وطنی مان را فراخوان کرده و به آنها وعده پست های آنچنانی داده ای و می خواهی شاغلشان کنی تا تغییرات لازم را در نظام اطلاع رسانی آن دنیا فراهم آورند. خدا خیرت دهد مرینا جان ! اینها که برای این دنیا کاری نکردند شاید آنجا به فعالیت بیفتند.می توانی برای آن ها برنامه ریزی تاکتیکی عمیقی داشته باشی. آن ها را به چهار گروه ویا کمیته تقسیم کن. صبح ها گروه یک مجیز سه گروه دیگر را بگویند و بهمین ترتیب. بعدازظهر گروه دو . و شب گروه سه . از نصف شب به بعد هم تشکیل میز گرد بدهید تا اثرات این مجیزات را مورد بررسی و واکاوی قرار دهید. از گروه چهارم هم به عنوان اعضای علی البدل و ناظر استفاده فرموده و مامور یت دهید تا کتابی به عنوان ” التمهید فی التاثیرات التمجید” به زینت طبع آراسته فرمایند.
یکی از معاریف نقل می کرد که پست مدرن شده ای و تو هم زبانم لال نظراتت دچار قبض و بسط شده است . راما جان ! بلا به دور مشکلی پیش آمده است ؟ فکر می کنم این غربزدگی ها در اثر حشر و نشر با این ملویل مو طلایی باشد . خیلی سعی کردم از دیدگاه جدیدت مطلع شوم اما ظاهرا گفته ای هنوز استعدادی نمی بینم که طرح هایم را رو کنم. ولی بعضی اجنه ی خفیه نویس نقل کرده اند که در راستای پژوهش محور شدن رشته ، ویرایش جدیدی از قوانینت نشر داده ای. صحت و سقمش با ناقلانش:
· هر پایان نامه بیانگر پایان کاراست . زیربنای فلسفی این اصل از “هو” هویت نشئت می گیرد .واقعا که در سفته ای!
· هر پایان نامه ای استاد راهنمایش ! این هم برگرفته از اصل فلسفی وحدت در وحدت است. احسنت!
· هر استادی 50 پایان نامه اش . این نیز بر اصل وحدت در کثرت اشاره دارد. خیلی ها از این فرمایشت حسن استقبال کرده و از روی ارادت به حضرتعالی بیش از اینها رکورد زده اند.
· وقت استاد راهنما را به هدر ندهید . این نیز مدیریت زمان را در نظر گرفته است. بعضی ها میزان ارادتشان به شما آنقدر زیاد است که برای رعایت این قانون حیاتی اصولا جمال مبارک استاد راهنما را اصلا زیارت نمی کنند .
· استاد راهنما موجودی زنده و پویاست که نیاز به استمالت دارد.. در اینجا نیز اصول ترمودینامیک و فراروانشناسی و نظریه شرطی سازی پاولف تواما مورد بهره برداری قرار گرفته است . رانگان جان واقعا نشان داده ای که رشته ما کمی تا قسمتی میان رشته ایست. رانگان جان ببخشید خیلی وقتت را گرفتم . عزت زیاد.
نشر یافته در شیرازه
در احوال عبد فاني
وقتی این طنز را برای فصلنامه شماره ۳۹ نوشتم قبل از انتشار آن را به آقای فانی نشان دادم ضمن استقبالل آن را ویراستاری کردند!!
در احوال عبد فاني
آن نادره اهل دايره (دايرةالمعارف) و آن ساحره دارالجنه قزوين، از علماي كتابيۀ بود. چون به كسوت كتابداري درآمد نام از رضوان به كامران بگردانيد. رضوان را به آن دنيا احالت فرمود و كامراني اين سو برگزيد و خود را فاني ملقب ساخت تا دائما بر او تذكار باشد كه كامراني اين دنيا فاني است!
منقول است كه در تولد او هفت شبانه روز دايره نواختند و هفت خروار توتون دست پيچ فرموده تدخين نمودند. همين دو امر موجب اقبال او به دايرةالمعارف و دخانيات گشت به گونهاي كه اگر احدي در توچال دودي هوا كند و يا در ليدن دايرةالمعارف بچاپد، او در پس قلعه به حالت ابتهاج و انبساط درآمده، ساعتها به سماعي خوش مشعول ميشود.
شبي در خواب ديد كه گونتراگراس اجنبي پاي در كفش قزوينيان كرده و كتاب موش و
گربه را به سرقت برده است، از همان نيمه شب ترجمه را آغازيد و از روي صدق وقتي آخرين جمله را قلمي ميكرد بر او معلوم گشت كه نه چنان بود كه او در خواب ديده بلكه بالعكس بوده است. از اعظم اعاظم پژوهندگان (همو كه دل شير ميخواهد كه از او سؤال كند و يا زبانم لال نقدي بر او بنويسد) يعني بهاء دين از احوال كامران خان سؤال نمودند با حالتي مخلصانه فرمود: چهل سال است كه يار گرمابه و گلستانيم، ولي معلومم نگشت كه من مراد اويم يا او مريد من است. علت قلت آثارش را جويا شدند فرمود:مگر نشنيدهايد كه فرمودهاند:
قرائت صفحه افضل من كتابة سبعين صفحة!
از اعظم كرامات او اينكه در اين ديار كه كار مشترك يك ساله امري محال است او بيش از 20 سنه است كه با طايفه نساء دست به خلقت سرعنوان زده است. وقتي حيراني خلق را در خلقت اين مخلوق ديد علت را با دو لب مبارك چنين بيان داشت:
آن چه را سلطان العلماء فرمودهاند بنويس گفتهام چشم و آنچه را گفتهاند ننويس با زهم گفتهام چشم!
وقتي دراكل فواكه احدي از انامل ايشان با سكين جفا مجروح گشت خوني به غايت صافي و تمييز جهيدن كرد كه ياران را متعحب ساخت كه اين چه معجزت است كه با كبر سن و اين خون لعلوار …؟ فرمود: آن را در عدم مناكحت اين عبد فاني بجوييد: به درستي خيرالكلام ما قل و دل ….
پیشنهاد موضوع پژوهش
پيشنهاد می دهیم ! |
در طي طريق كارشناسي ارشد يكي از جانفرسا ترين مراحل، يافتن موضوع بديع و اصيل براي پژوهش است. با توجه به اقدامات استراتژيك اخير موضوع زير را به پژوهندگان فرهيخته پيشنهاد مي كنم. خدا به مرض وسواس كار با قوانين انگلو امريكن گرفتارتان كند اگر از آن استفاده كنيد و كپي رايت را رعايت نكنيد.
عنوان پيشنهادي:
” بررسي تاثير مبارزه با قليان بر رشد سواد اطلاعاتي نسوان”
اين موضوع اصيل است زيرا نهي آن “باي نحو كان” نزديك بود دودمان قجر را بر باد دهد؛ و بديع است زيرا مبارزه با آن تازه كليد خورده است.
در اينجا شما در باره موجودي پژوهش مي كنيد كه علاوه بر پيچيد گي هاي قسمت قدامي ، لوله اش به آن ور آب وصل است و پاي استعمار پير و آتش و ذغال خوب و منقلش در ميان است! صد البته بسياري از اصحاب دود كشته مرده ي راهنمايي و مشاوره عملي و نظري آن خواهند بود
نشریافته در نشریه الکترونیکی مرحوم شیرازه