اولین سرمقاله مرحوم شیرازه

به نام حضرت دوست

نمی دانم جان گاردنر را چقدر می شناسید . نویسنده ای که ادامه دهنده راه یان فلمینگ خالق اثر “جیمز باند”بود. او سخن درس آموزی دارد: “جامعه ای که مهارت در لوله کشی را تحقیر می کند زیرا آن را کاری پیش پا افتاده می پندارد و هر سخن مهمل فلسفی را بر می تابد ، چون فکر می کند فلسفه مقام والایی دارد ، نه لوله کش خوبی خواهد داشت و نه فیلسوفی به درد خور. نه در لوله هایش آب بند می شود و نه در نظریه هایش “. بلا تشبیه ! اینکه در کار ما فیلسوف کیست و لوله کش کدام است و میزان بند شدن یا آب گرفتگی در لوله ها و نظریه هایمان به چه میزان است ، شاید در ادامه نوشته معلوم شود.

بیشتر نشریات کتابداری و اطلاع رسانی که در حال حاضر در کشورمان منتشر می شوند اغلب صبغه ای پژوهشی دارند . این نشریات اصرار دارند که شرایط لازم را برای ارتقا پیدا کنند و علمی ترویجی شده و یا علمی پژوهشی شوند. گو اینکه تجربه ثابت کرده است که در این تبدیل ها “رابطه” بسیار کار سازتر از رعایت ضابطه و حائز شرایط بودن است که تفصیل این کاستی را به زمان دیگری احاله می کنم.

علمی بودن این نشریات شرایطی را پدید می آورد که مطالب خاص و مخاطب خاص تر داشته باشند. نگاهی به نشریات کنونی بیندازید. آن قدر بررسی و ارزیابی نخ نما شده ویا تازه بافته شده می بینید که سرتان گیج خواهد رفت. آن قدر وب سنجی و وب متری و علم سنجی می بینید که گویا کتابخانه های ما همین متر زدن ها را کم دارند و اگر خدای نکرده این سنجش های میکرومتری در آنان انجام نشود ترس آن می رود که دچار تب نوبه شوند و مشتریان که همان مراجعان باشند دچار خسران شوند. از 45 دانشجوی تازه و ترد کارشناسی ارشد رشته خودمان سوال شده است که چند نفرتان به طور مرتب یکی از نشریات کتابداری را مطالعه می کنید ؟ جواب صفر بود. و فقط 9 نفر در طی دوره لیسانس کمتر از سه بار آن هم برای نوشتن مقاله به یکی از این نشریات مراجعه داشته اند. بدیهی است مقالاتی که اغلب از روی سیری برای ارتقا و فارغ التحصیلی شکل می گیرند و چاپ می شوند جامعه استفاده کننده هم با این بی میلی با آن برخورد کند. نمی خواهم منکر تاثیر و لزوم وجود این نشریات باشم چرا که به آن راه هم در صورت حفظ کیفیت معتقدم و درگیر یکی از مهمترین آن ها یعنی فصل نامه کتاب. اما براستی کدام یک از این نشریات توانسته با کتابدارانی که سربازان خط مقدم این جبهه هستند ارتباطی صمیمانه برقرار کند. در کدام یک از این نشریات مشکلات و معضلات جاری کتابخانه ها و مراکزآارشیوی مطرح شده و توانسته اند پای درد دل های یک کتابدار جزء بنشینند . خاطرات آن ها را نقل کنند و از زندگی کاری و آرزوها و امید های آنان بگویند. به اسامی مقاله نویسان و مصاحبه شدگان و مطرح شده های آن نشریات بنگرید! آن قدر نام مکرر می شنوید که حال ذکر به شما دست خواهد داد.

ضرورت ارتباط مستقیم با متوليان اصلي اين حوزه  و با زبان و فرهنگ آنان سخن گفتن وادارمان کرد که به فکر دریچه اي جدید برای ارتباط با همه كساني باشيم كه در گستره كشور عزيزمان به كار كتابخانه و مراكز اسنادي و اطلاع رساني مشغولند. لذا با تشکیل جلسات متعدد و بحث های زیاد ” شیرازه ” متولد شد.

نشریه ای که:

–          مخاطبان آن ، همه کتابداران و آرشیوداران و اطلاع رسانان کشور خواهند بود.

–          سعی در انعکاس نظرات و مشکلات همه کتابخانه ها و مراکز آرشیوی خواهد داشت.

–          حتی الامکان زبانی ساده و کمتر تخصصی خواهد داشت.

–          بتدریج سعی می کند از همه امکانات محیط وب{صوت ، تصویر و …} برای ارائه مطالب خود استفاده کند .

–          نویسندگان آن همه کتابداران و آرشیویستهایی خواهند بود که مایلند در دانش افزایی و اطلاع رسانی این حوزه سهیم باشند.

–          برای سرعت در انتشار اصراری بر ویراستاری گسترده مطالب نخواهد داشت.

–          محدودیت صفحه نخواهیم داشت و فعلا هر دو ماه یک بار شماره جدید منتشر خواهد شد.

–          سعی دارد حقوق مولفان و پدیداورندگان را به طور کامل رعایت کند.

امید است “شیرازه ” در عمل نیز نقش شیرازه را برای جامعه کتابداری و آرشیوی کشور ایفا کند و برای وحدت و همدلی نظریه سازان و عاملان این حوزه گامی کوچک بردارد. گامی که شاید کمی موجب آب بندی نظریه ها و دانش در شریا ن های اطلاع رسانی این مرز و بوم شود.

سر افراز و سر بلند باشید

نظریه نیازهای اکتسابی

همیشه نبود یک کتاب پایه آکادمیک را برای درس مدیریت کتابخانه  احساس می کردم. چند سال پیش فصل های کتاب ارزشمند اونز را بین همکاران بزرگوار برای ترجمه تقسیم کردم . اکنون حدود یکسال است که با پشتکار و ویراستاری دکتر افشار این اثر آماده چاپ شده که امیدوارم به زودی منتشر شود. در فصل انگیزش این کتاب می خوانیم که مک کلاند سه نوع نیاز را شناسایی کرده است: نیاز به موفقیت – نیاز به قدرت و نیاز به همبستگی

نویسنده کتاب معتقد است که نیاز شدید به موفقیت در قسمت فهرستنویسی و مدیریت پایگاه داده ها نیاز شدید به ارتباط داشتن در قسمت اطلاع رسانی و خدمات مرجع و نیاز شدید به قدرت در قسمت فراهم آوری و مجموعه سازی برطرف مي شود. نظر شما چیست ؟

عین مطلب کتاب ذیلا نقل می شود:

دیوید مک کلاند[1]و همکارانش نیز نظریه‌ای ارائه کردند که با بهره‌گيرى از نظریه مزلو شكل گرفته است. هدف آنها تهيه رهنمود برای مدیرانی بود که می‌خواهند در کارکنان انگیزه ایجاد کنند. آنها نظریه خود را «نیازهای اکتسابی» نام نهادند.  مبنای نظریة آنها، اطلاعاتی است كه با روش آزمون دريافت مضمون[2] گردآوری کرده بودند. در آزمایش دريافت مضمون از تصاویر استفاده می‌کنند، و فردی که مورد آزمون قرار می گیرد، داستان کوتاهی در مورد آنچه که در تصویر دیده است می نویسند. مک کلاند از تحلیل اين داستان‌ها، سه نوع نیاز را شناسایی کرد:

  • نیاز به موفقیت
  • نیاز به قدرت
  • نیاز به همبستگی

مفهوم نهفته در پس این نظریه، این است که انسان‌ها این نیازها را به تجربه کسب می‌کنند و میزان این اکتساب‌ها براساس زمان و شرایط متفاوت است. مانند بقیة نظریه‌های نیاز محور، عقیده بر این است که نیاز، رفتار را تعیین می‌کند. مک کلاند معتقد است که مدیران می‌توانند ويژگي‌هاى این سه نوع نیاز را در افراد شناسایی کنند، سپس به اصلاح محیط کار بپردازند تا با تشویق و ایجاد انگیزه عملکرد بهتر حاصل شود. نمونه‌هایی از چگونگی به کارگیری این نظریه در محیط کتابخانه به این شرح است:

  • · نیاز شدید به موفقیت = کار در محیطی با مسئولیت فردی بالا همراه با چالش اما با اهداف دست یافتنی. دو نوع از کارهای کتابخانه که به این ویژگی نزدیک هستند عبارتند از فهرست نویسی و مدیریت پایگاه دادهها یا نظام.
  • · نیاز شدید به مرتبط بودن = کار در محیطی که تعامل و ارتباط اجتماعی زیاد وجود دارد. خدمات عمومی یا خدمت به مراجعهکننده در کتابخانه میتواند برآورندة چنین نیازی باشد.
  • نیاز شدید به قدرت = کار در محیط هایی که مستلزم هدایت فعالیت های دیگران یا کنترل منابع مالی و تجهیزاتی زیاد اين نياز را برآورده مي‌سازد. آن بخش از کتابخانه که با پول سروکار دارد، بخش فراهم آوری یا مجموعه سازی است.

[1]. David McClelland.

[2]. Thematic Apperception Test.

+ نوشته شده در  یکشنبه شانزدهم تیر 1387ساعت 7:49  توسط فریبرز خسروی گفتگو

ضریب تاثیر

كتابخانه منطقه  اي  شيراز از سوي وزارت علوم مامور شده است تا ضريب تاثير نشريات تخصصي را كه داراي درجه علمي پژوهشي يا علمي ترويجي هستند منتشر كند. ظاهر قرار است يكي از مناط هاي مهم براي اخذ درجه علمي همين ضريب تاثير باشد. اخير گزارش اين ضرايب تا سال ۱۳۸۴ منتشر شده است. از بين۱۵۲ نشريه تخصصي رتبه نشريات كتابداري به قرار زير است: سال ۱۳۸۳ فصلنامه كتاب      رتبه   ۲۴ كتابداري           رتبه   ۷۵ كتابداري و اطلاع رساني   رتبه  ۸۹   سال  ۱۳۸۴دربين ۱۱۳ نشريه منتشر شده فصلنامه كتاب         رتبه   ۱۵ كتابداري و اطلاع رساني   ۱۶ كتابداري        موجود نيست جالب است كه ضريب تاثير ۳۶ نشريه علمي درسال ۱۳۸۳ صفر بوده است + نوشته شده در  سه شنبه هفدهم بهمن 1385ساعت 14:10  توسط فریبرز خسروی گفتگو

تقصیر

خدا رفتگان شما را رحمت کند. مرحوم پدرم نقل می کرد که در ولایت آبا اجدادی ما در سنه های ماضیه ! حاکمی حکم می راند که بسیار صریح و با فرهنگ!بود. دستور می داد فلانی را بگیرید . عاملان سوال می کردند که جرم او چیست . با لهجه شیرینش می گفت: بیریدش یه تقصیری سیش مجورم. -بگیریدش یک تقصیری برایش پیدا می کنم-

خبرنامه  انجمن ما هم همین سرنوشت را یافته است با این تفاوت که هنوز تقصیری برای آن نیافته اند.

از ابتدای تاسیس انجمن با بضاعت کمی که داشتیم سعی شد که خبرنامه مرتب منتشر شود . با فعال شدن حیدری نژاد خبرنامه رنگ وبوی دیگری یافت وبا تمام نقدها و انتقادهای بجا و نابجایی که بر آن وارد می شد نسبتا مرتب منتشر می شد. برای پرهیز از شاخ نزدن گربه هم هیچگاه وارد حوزه سیاست نشدیم اصلا اگر گربه ای دیدیم از ان پرهیز کردیم. خبرنامه فقط برای اعضا رایگان  پخش می شد و  …..همان گونه که حیدری نژاد در همین وبلاگ توضیح داده همه شرایط یک خبرنامه داخلی را دارا هستیم حالا چرا مجوز نمی دهند فقط باید گفت:

میخانه اگر ساقی صاحب نظری داشت

میخواری و مستی ره و رسم دگری داشت

+ نوشته شده در  چهارشنبه چهارم بهمن 1385ساعت 1:6  توسط فریبرز خسروی

دو تجربه

نوشته ابراهیم عمرانی دوتجربه را برایم تداعی کرد: 1- حدود چهار سال پیش طرحی  برای تصویب در مجلس به کمیسیون فرهنگی ارسال شد. بر اساس آن طرح صاحبان نسخ خطی تشویق می شدند تا به طور اختیاری آثار خود را در کتابخانه ملی ثبت کنند . تاکید شده بود این ثبت هیچ محدودیتی را برای مالکیت و نقل و انتقال پدید نمی آورد .بر آن طرح مزایای زیادی مترتب بود. بسیاری از صاحبان نسخ تصور می کنند که نگهداری نسخ خطی و خرید و فروش آن عیر قانونی است و از این تصور سوء استفاده های زیادی می شود. ثبت اثر این اندیشه غلط را رفع کرده و حتی در مواردی مثل سرقت یا اختلاف در مالکیت به لحاظ حقوقی موجب اثبات مالکیت  می شود… در آن زمان دو گروه با آن طرح به شدت مخالفت ورزیدند. یک گروه عده ای از دلالان نسخ خطی بودند که دوام حیات اقتصادی خود را در ابهام و تاریکی در بازار این نوع منابع می دانند و ایجاد هر نوع بازار رسمی و قانونی و هر نوع شفاف سازی را مخالف بقای خود می دانند. گروه دوم کارشناسانی بودند که از دیدگاه تخصصی با آن مخالف بودند و استدلال هایی داشتند . بدیهی است که این نوع نظرات مخالف می تواند بسیار ثمر بخش و اصلاحگر باشد. اما دو سازمان فرهنگی از این نظرات مخالف بسیار جانبداری کردند و کاررا به روزنامه ها و رادیو کشاندند که چه نشسته اید  این طرح بنیان هرچه کتاب خطی است برخواهد کند و موجب فرار کتابها از کشورخواهد شد و… به حدی آن دو سازمان تلاش کردند که به طور غیر رسمی طرح پس گرفته شد . یک سال از این واقعه نگذشته بود که عین همان طرح را به چشم خود دیدم که بعضی ازهمان کارشناسان با وجدان ارائه داده بودند فقط با این تفاوت که محل ثبت را موسسه محل کار خود ذکر کرده بودند.!!!!!!   2-در دوره اول مجمع عمومی انجمن تعداد زیادی از کتابداران محترم برای عضویت در هیات مدیره کاندیدا شده بودند . بسیاری از آنان تبلیعات وسیعی را برای انتخاب شدن انجام داده بودند . بدیهی است که فقط هفت نفر می توانستند انتخاب شوند. خوب است بدانیم نود درصد کاندیداها ی عضویت در هیات مدیره که انتخاب نشده بودند نه تنها هیچ همکاری با انجمن نکردند بلکه حتی عضو عادی انجمن هم نشدند بلکه بعضا علم مخالفت هم برافراشتند که البته راه به جایی نبردند.. می خواستم این دو تجربه ثبت شود و به ابراهیم بگویم : سال ها بگذشت این سال نویی است ماه آن ماه است و آب ان آب نیست.ظاهرا بعضی صفات قبل و بعد انقلاب ِ سیاست و فرهنگ نمی شناسد. برای زدودن بعضی صفات و کیش های شخصیت باید سال ها تلاش کرد و سعه صدر نشان داد.   + نوشته شده در  شنبه بیست و سوم دی 1385ساعت 11:59  توسط فریبرز خسروی

اندر حواشی نمایشگاه کتاب

 

دیروز میزگردی با موضوع منابع الکترونیکی و خواندن در نمایشگاه کتاب برقرار بود که من هم دعوت داشتم . به اصل میز گرد و مباحثی که بین ما مطرح شد نمی پردازم که گزارش آن منتشر خواهد شد. اما حواشی کار هم نکات درس آموزی داشت:

وجود انبوه جمعیت مشتاق طبق معمول هر سال انرژی مثبتی را به انسان القاء می کند. پیر و جوان و زن و مرد کنجکاوانه در حرکتند. غرفه هایی که آثار شریعتی را ارئه می کنند همچون گذشته هنوز از شلوغ ترن ها هستند.نیم ساعتی طول می کشد تا با هدایت از راه دور با تلفن همراه و پرس و جوی زیاد محل میزگرد را پیدا کنم.

رادیو نمابشگاه در حال اجرای برنامه است .لابلای گفتگو و کلام  ، گاهی رنگهای خیلی تند موسیقی ایرانی و زمان دیگر اجراهای مختلف گروه اکسیژن و یانی را پخش می کند. در همين حال گروه ارشاد نیروی انتظامی هم در محل مستقر و مشغول انجام وظیفه است.

در محل برگزاری میزگرد آنقدر سر و صدا زیاد است که گاهی مکالمات شرکت کنندگان مفهوم نیست. در فضای مجاور هم جلسه دیگری برقرار است که به وضوح حرفهایشان شنیده می شود. یاد مراسم اهل قبور! می افتم که هر گروهی به کار خود مشغول است و مصیبت مرده خود  می خواند و به تداخل صوتی وقعی نمی نهد.

در فضای بیرونی نمایشگاه عظمت سازه و وسعت ساختمان و ارتفاع گلدسته ها چشمگیر است. با خود فکر می کنم کشور عجیبی داریم : نماز جمعه اش در دانشگاه بر قرار می شود و نمایشگاه کتابش در مصلا !

 وزیر محترم ارشاد  چند روز پیش استدلال با سجع و قافیه ای را در این زمینه بیان  فرموده اند که آنهم درس آموزتر است!:” مصلای ما همان نمایشگاه ماست، دین ما همان سیاست ماست، سیاست ما همان دین ماست

+ نوشته شده در  دوشنبه شانزدهم اردیبهشت 1387ساعت 6:20  توسط فریبرز خسروی

نیکوس کازانتازاکیس

 از آشنایی من با این نویسنده بیش از سه دهه می گذرد. هنوز حس خوش حاصل از مطالعه کتاب مسیح باز مصلوب را با خود دارم!. “مانیولیوس چوپان “نقش مسیح را در یک نمایش روستایی در کرت به عهده می گیرد . کم کم روحیات مسیح در وی تاثیر می گذاردو برای نجات انسانها دردهای بسیاری را تحمل می کند و سر انجام … نشر این کتاب و سایر آثار او جنجال زیادی در یونان و سایر کشورها برانگیخت .حتی کشیشان کرتی هم وطنش او را مرتد خواندند.اما آثار او در عرصه ادبیات بسیار تاثیر گذار بوده است . آلبرت شوایتزر بعد از مطالعه مسیح بازمصلوب گفته بود که در همه عمرم کتابی چنین تکان دهنده نخوانده بودم. گزارش مراسم بزرگداشت در زیر نقل می شود: کتابخانه ملی ایران، شب یکشنبه ۲۵ فروردین، شاهد بزرگداشت پنجاهمین سال درگذشت نیکوس کازانتزاکیس، نویسنده معروف یونانی بود. “زوربای یونانی”، “مسیح بازمصلوب”، ” آخرین وسوسه مسیح” و “برادرکشی” آثاری هستند که نام او را در ذهن ها جاودانه می کند.مراسمی در هفته گذشته در کتابخانه ملی برای بزرگداشت وی برگزار شد که بازتاب وسیعی یافت. بی بی سی چنین انعکاس داد:

برپاکنندگان این مراسم -که عنوان “ایران و یونان؛ دیدار دوباره” را به خود گرفته بود- به غیر از تجلیل این نوینسده، در پی تحکیم روابط فرهنگی بین دو کشور نیز بودند.

به همین خاطر سفیر یونان در ایران، دکتر مرکوریوس کارافوتیاس در ابتدای جلسه ضمن اشاره به روابط چهارهزار ساله سیاسی و فرهنگی بین ایران و یونان، به عنوان سمبل همکاری فرهنگی، یکی از کتابهای کازانتزاکیس را به علی اکبر اشعری، معاون فرهنگی رئیس جمهور هدیه داد تا آن را به عنوان اولین کتاب یونانی در غرفه مختص یونان در کتابخانه ملی قرار دهند. سپس علی اکبر اشعری رییس سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران توضیح داد: “هر چند کازانتزاکیس هیچ گاه نتوانست قرارگاه فکری مشخصی پیدا کند، اما آثار او معرف منازلی هستند متنوع و گاه متضاد که او در سفر فکری خود طی کرده است. گاه به بودا دل می بندد ، گاه به مسیح روی می آورد، اما چون این منزلگاه ها روح تشنه او را سیراب نمی کند، به تفسیری زمینی از دین روی می آورد و انعکاس این رویکرد در نوشته هایش موجب خشم بسیاری و جلوگیری از انتشار برخی آثارش می شود.” پیام کاردار ایران در آتن نیز توسط حمیدرضا افشار، استاد دانشگاه خوانده شد: “اولین بار توسط کتاب “سرگشته راه حق” با آثار کازانتزاکیس آشنا شدم. او همه عمرش را بر سر تجربه، فهم و درک ادیان، فرهنگ ها و سنت های گوناگون گذاشت. بسیاری او را مرتد شمردند، برخی او را یک مسیحی واقعی می دانند، اما واقعیت این است که او هیچ وقت نظر مثبتی نسبت به روحانیان مسیحی و کلیسای ارتودوکس نداشت. او به تناوب و گاه در آن واحد هم مسیحی بوده، هم بی دین، هم آنارشیست و هم حکیم. او به هیچ مکتبی تعلق ندارد و بنیانگذار هیچ مکتبی نیست. او قبل از هر چیز یک یونانی است و بیش از هر چیز یک کِرتی اصیل.”

آخرین سخنران این بزرگداشت، محمدرضا دربندی، مدیر کل بخش اروپا و امریکای سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی بود که به بررسی عرفانی آثار نیکوس کازانتزاکیس پرداخت. او موشکافانه در آثار این نویسنده بزرگ یونانی به جستجوی مطالبی پرداخت که شباهت هایی با نظریه های اسلام داشتند.در بخش نهایی دکتر ونجلیس ونیتیس، استاد جوان ایران شناسی در دانشگاه لیدن هلند، بخشی از زندگی نامه نیکوس کازانتزاکیس را خواند و فاطمه معتمدآریا و کنستانتین پاسالیس وزیر مختار سفارت یونان در ایران به نوبت بخشی هایی از نوشته های وی را به زبان فارسی و یونانی دکلمه کردند.

نیکوس کازانتزاکیس

نیکوس کازانتزاکیس، مهمترین نویسنده یونان در قرن بیستم است که در سال ۱۸۸۳ میلادی در جزیره کِرت یونان بدنیا آمد و در سال ۱۹۵۷ در فرایبورگ آلمان درگذشت. او بعد از مرگش، در سال ۱۹۶۴ زمانی که کارگردان مشهور یونانی، میشل کاکویانیس، فیلم “زوربای یونانی” را بر اساس رمان وی ساخت، مشهور شد.

 او در یونان به تحصیل در رشته حقوق پرداخت و در سال ۱۹۰۷ به پاریس رفت تا فلسفه بخواند. وقتی به یونان برگشت به ترجمه چندین کتب فلسفی پرداخت. به فعالیت های سیاسی یونان علاقمند بود و در سال ۱۹۱۱ در دفتر نخست وزیری یونان با سمت مدیرکل وزارت رفاه مشغول به کار شد. چند سال بعد نخست وزیر یونان، او را به سمت وزارت فرهنگ انتخاب کرد.

دانش و تجربۀ او را شاید بتوان نتیجه سفرهایش به کشورهای فرانسه، هلند، آلمان، اتریش، سوییس، امریکا، قبرس، چکسلواکی، اسپانیا، ایتالیا، بریتانیا، مصر، چین، ژاپن و شوروی سابق دانست.

از آثار او می توان به زوربای یونانی، احساسات یونانی، آزادی یا مرگ، مسیح باز مصلوب، آخرین وسوسه مسیح، برادرکشی، بیداری، سرگشته راه حق، گزارش به خاک یونان، سنت فرانسیس، الکساندر کبیر و بسیاری سفرنامه ها و نمایشنامه های دیگر اشاره کرد.

+ نوشته شده در  سه شنبه بیست و هفتم فروردین 1387ساعت 3:49  توسط فریبرز خسروی 

دانش شناسی

 

فراخوان مقاله برای فصلنامه دانش شناسی

 

دیشب هیات تحریریه فصلنامه دانش شناسی در محل دانشگاه آزاد شمال تهران تشکیل جلسه داد. قرار است اولین شماره این نشریه در زمستان امسال منتشر شود.

امید است انتشار مداوم و منظم این نشریه علمی – تخصصی از صف طولانی مقالات در معدود مجلات این رشته بکاهد.

نویسندگان عزیز می توانند مقالات و مطالب خود را به danesh.shenasi@gmail.com و یا به دفتر مجله دانش شناسی به نشانی : گروه کتابداری دانشگاه آزاد واحد شمال تهران – شهرک قدس (غرب) بولوار دریا- خیابان شفق ارسال نمایند.

دست اندرکاران نشریه این افراد هستند:

مدیر مسئول: دکتر موسی مجیدی

سردبیر:       دکتر زهرا اباذری

مدیر داخلی:  دکتر حجت الله حسن لاریجانی

 

اعضای هیات تحریریه (به ترتیب حروف الفبا):

  دکتر زهرا اباذری

  دکتر عباس حری

  دکتر نجلا حریری

  دکتر فریبرز خسروی

  دکتر موسی مجیدی

  دکترصدیقه محمد اسماعیل

  دکتر نرگس نشاط

  دکتر مهرداد نیکنام

 صاحب امتیاز این نشریه دانشگاه آزاد اسلامی – واحد شمال تهران است.

نوشته شده در  دوشنبه چهاردهم آبان 1386ساعت 1:34  توسط فریبرز خسروی  گفتگو

دو نگاه

ساعت ۳ بعدازظهر روز چهارشنبه کمیسیون iscکه رسالتش پیاده سازی isiدر جهان اسلام است در دفتر معاونت  وزارت علوم برقرار است. من هم به عنوان عضو شرکت دارم. جمله شرکت کنندگان بر لزوم رعایت و  پیاده سازی ضوابط اعلام شده در isi تاکید می کنند و بر آن پافشاری دارند . یکی از همکاران می گوید رمز موفقیت پیاده سازی مو به موی آن ضوابط و اصول گارفیلدی است.   ساعت ۶ بعد ازظهر همان روز در سالن اجتماعات کتابخانه ملی هستم و پای سخنان آقای دکتر کوشا. سنجشها به سنتی و غیر سنتی تقسیم شده و isiدر گروه سنتی قرار می گیرد. به نکته خوبی اشاره می شود: در شیوه گارفیلدی ملاک میزان ارجاع است. مثلا اگر یک مقاله جزو منابع مراجعه یک درس دانشگاهی قرار بگیرد و خواندنش هم توصیه شود تاثیری در ضریب تاثیر نخواهد داشت. به گوگل اسکالار و میزان همپوشانی با isi اشاره شد و…  با خود می اندیشیدم که فناوری راه خود را بر ما تحمیل خواهد کرد اما با آن که  از  شهرک غرب تا  تپه های عباس آباد فاصله زیاد نیست اما فاصله بحثها از زمین تا آسمان است!!! + نوشته شده در  دوشنبه یازدهم تیر 1386ساعت 4:34  توسط فریبرز خسروی

نمایشگاه کتاب

دیروز -یعنی روز اول نمایشگاه – همراه چند نفر از همکاران  مشتاقانه به نمایشگاه شتافتیم. این شتافتن برای گفتن خسته نباشید ! به همکاران غرفه کتابخانه بود که تا ۵ صبح مشغول آماده سازی بودند و هم رویت کتابهای جدید و خلق مشتاق . هرچه دنبال یک برگ راهنما یا خدای نکرده تابلو راهنما گشتیم هیچ نیافتیم. کسی گفته بود در آخرالزمان قومی ظهور می کنند که با استنشاق! حق را از باطل تشخیص می دهند . گویا مسئولان نمایشگاه نیز خلق الله را به حال خود گذاشته بودند که که با استشمام! غرفه های خود را بیابند. برای یافتن غرفه معهود به جستجو پرداختیم. با آن که هوا کاملا آفتابی بود اما بعضی سقفها چکه می کرد . گویا وسایل استنشاق! را فراهم  فرموده بودند. جکه ای بر سر نجفی افتاد که گفتم امیدوارم آب باشد.از آقایی سوال کردیم . گویا سوال نابجایی کرده باشیم گفت خودم ناشرم و مدتی است که بدنبال غرفه ام می گردم! خلاصه با پرس و جو به شکل عهد حجر و راهنمایی به سبک قجر پس از ۳۰ دقیقه به غرفه را یافتیم و معلوم شد که هنوز نه برق دارند و نه تلفن لذا خیلی از کارهایشان تعطیل. این شیوه مدیریت فرهنگی هم خود حکایتی است که اگر ثبتش نکنیم ممکن است بدهکار آیندگان باشیم.بهتر است نام نمایشگاه را به   نمایشگاه سبک نوین مدیریت فرهنگی تغییر دهند . پدیده ای است که بعید است خلق خدا نظیرش را در آینده  شاهد باشند. + نوشته شده در  پنجشنبه سیزدهم اردیبهشت 1386ساعت 20:19  توسط فریبرز خسروی  وبلاگ گفتگو