دیروز میزگردی با موضوع منابع الکترونیکی و خواندن در نمایشگاه کتاب برقرار بود که من هم دعوت داشتم . به اصل میز گرد و مباحثی که بین ما مطرح شد نمی پردازم که گزارش آن منتشر خواهد شد. اما حواشی کار هم نکات درس آموزی داشت:
وجود انبوه جمعیت مشتاق طبق معمول هر سال انرژی مثبتی را به انسان القاء می کند. پیر و جوان و زن و مرد کنجکاوانه در حرکتند. غرفه هایی که آثار شریعتی را ارئه می کنند همچون گذشته هنوز از شلوغ ترن ها هستند.نیم ساعتی طول می کشد تا با هدایت از راه دور با تلفن همراه و پرس و جوی زیاد محل میزگرد را پیدا کنم.
رادیو نمابشگاه در حال اجرای برنامه است .لابلای گفتگو و کلام ، گاهی رنگهای خیلی تند موسیقی ایرانی و زمان دیگر اجراهای مختلف گروه اکسیژن و یانی را پخش می کند. در همين حال گروه ارشاد نیروی انتظامی هم در محل مستقر و مشغول انجام وظیفه است.
در محل برگزاری میزگرد آنقدر سر و صدا زیاد است که گاهی مکالمات شرکت کنندگان مفهوم نیست. در فضای مجاور هم جلسه دیگری برقرار است که به وضوح حرفهایشان شنیده می شود. یاد مراسم اهل قبور! می افتم که هر گروهی به کار خود مشغول است و مصیبت مرده خود می خواند و به تداخل صوتی وقعی نمی نهد.
در فضای بیرونی نمایشگاه عظمت سازه و وسعت ساختمان و ارتفاع گلدسته ها چشمگیر است. با خود فکر می کنم کشور عجیبی داریم : نماز جمعه اش در دانشگاه بر قرار می شود و نمایشگاه کتابش در مصلا !
وزیر محترم ارشاد چند روز پیش استدلال با سجع و قافیه ای را در این زمینه بیان فرموده اند که آنهم درس آموزتر است!:” مصلای ما همان نمایشگاه ماست، دین ما همان سیاست ماست، سیاست ما همان دین ماست”
+ نوشته شده در دوشنبه شانزدهم اردیبهشت 1387ساعت 6:20 توسط فریبرز خسروی