خواب رؤیای فراموشیهاست
خواب را دریابم
که در آن دولت خاموشیهاست
من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم
و ندایی که به من می گوید :
گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ، سحر نزدیک است
حمید مصدق
خواب رؤیای فراموشیهاست
خواب را دریابم
که در آن دولت خاموشیهاست
من شکوفایی گلهای امیدم را در رؤیاها می بینم
و ندایی که به من می گوید :
گر چه شب تاریک است
دل قوی دار ، سحر نزدیک است
حمید مصدق
زظلمتِ رمیده خبر می دهد سحر
شب رفت و با سپیده خبر می دهد سحر
از اخترِ شبان رمه ی شب رمید و رفت
وز رفته و رمیده خبر می دهد سحر .
زنگار خورد جوشنِ شب را به نوشخند
از تیغِ آبدیده خبر می دهد سحر
باز از حریقِ بیشه ی خاکسترین فلق
آتش به جان خریده خبر می دهد سحر
از غمز و ناز و انجم و از رمز و راز ِ شب
بس دیده و شنیده خبر می دهد سحر
بس شد شهیدِ پرده ی شب ها شهاب ها
وان پرده ها دریده خبر می دهد سحر
ماهان پریده رنگ که بود و چه شد کز او
رنگ اش ز رخ پریده خبر می دهد سحر
چاووش خوانِ قافله ی روشنان “امید”
از ظلمتِ رمیده خبر می دهد سحر …
م.امید
تنها خداست که نمی توان در انتظارش بود
در انتظار خدا بودن
یعنی در نیافتن اینکه او را هم اکنون در وجود خود داری
همه انسانها روزی کتابی کامل می شوند در کتابخانه عرش خدا
کتابی قطور نباش……….به چند برگ با محتوا قانع و محتاج باش
برای قضاوت کردن خیلی زود است فقط خدا آخر داستان را می داند
پس صبر کن…حتی به اندازه کوتاه ماندنت بر روی زمین….
الیس صبح بقریب!
..در باغ دولت دگران بود مدتی
این گل ز گلستان شما نیز بگذرد
آبیست ایستاده درین خانه مال و جاه
این آب ناروان شما نیز بگذرد
ای تو رمه سپرده، به چوپان گرگ طبع
این گرگی شبان شما نیز بگذرد
پیل فنا که شاه بقامات حکم اوست
هم بر پیادگان شما نیز بگذرد
ای دوستان خواهم که به نیکی دعای سیف
یک روز بر زبان شما نیز بگذرد
طوفان فرو نشست، ولی دیدگان پیر
می رفت باز در دل دریا به جستجو
در آب های تیره ی اغماق خفته بود
یک مشت آرزو…!
فریدون مشیری