سکوت و هماوایی !

                                                                                       حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما

                                                                                          بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم

در سفری کاری با یکی از متخصصان  همراه می شوید . قرار است برای تصمیم گیری در مورد یک طرح پژوهشی با شما مشورت شود. یکی دو ساعتی که در فرودگاه  توقف دارید و طی  پرواز با این همکار،مشغول صحبت می شوید . او تقریبا درتمام مدت انتقادات زیادی را به  طرح ، وارد می کند و آن را غیر قابل اجرا دانسته ، می گوید فقط موجب اتلاف بودجه می شود. چنان گرم و شیوا سخن می گوید که شما هم آداب نزول اجلال در پرواز را – مثل نوشتن وصیتنامه و ادای تشهد – فراموش می کنید!

به مقصد می رسید و جلسه شروع می شود . هفت نفر حضور دارند . پنج نفر از سازمان پیشنهاد دهنده هستند و شما دونفر نیز  به عنوان متخصص دعوت شده اید . طرح را ارائه می دهند . بحث شروع می شود . با شدت و هیجان مشکلات و کاستی ها را طرح می کنید و منتظر ادامه آن توسط همکارتان می شوید . اما به این نتیجه می رسید که گویا پرواز در ارتفاع چند هزار پایی تحولی اساسی در وی پدید آورده و موجب جهش ژنتیکی و رفتاری او شده است . گویا لال شده و سخن گفتن نمی داند!

روزانه نظیر این صحنه با اشکال و اطوار مختلف در محافل تصمیم سازی ، داوری پایان نامه ها و رساله ها ، و… تکرار می شود . باز خدا رفتگان آن بنده خدا را رحمت کند که لااقل سکوت کرد. بارها شاهد بوده ایم که نظر و بیانات متخصصان محترم چنان در خلوت و جلوت تفاوت داشته که موجب حیرانی ناظران شده است !

این سکوت و هماوایی غیرکارشناسانۀ متخصصان و خبرگان  را اگر خیانت ندانیم قطعا خدمت نیز نمی توان نامید .

دو چیز طیره عقل است: دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی !

 به راستی ریشه های این سکوت و هماوایی مخرب را در کجا باید جستجو کرد ؟ شاید یکی از دلائل این امر روحیه چاپلوسی و تملقی باشد که همچون بلایی خانمانسوز در جای جای جامعه جا خوش کرده است . تایید نابجا و مجیزگویی و دادن رشوه زبانی جزء آداب حفظ پست شده است . هرگونه مخالفت با نظرات مورد تایید صاحبان قدرت و حتی گاهی تایید نکردن نظرات آنان همچون گناهی نابخشودنی جلوه می کند . این پستی اخلاقی چنان ریشه دوانیده است که همچون یک روش به کار می رود.

دانشجویی قبل از جلسه دفاع به کرات بیان می کند که استاد مشاور حتی یک بار هم رساله او را ندیده است . با کمال تعجب می بینیم که همان مشاور ساکت است و سخن نمی گوید و دانشجو نیز در صفحه سپاس چنان خاضعانه از او نام می برد و او را می ستاید که قدیسان را ! این دانشجو درس چاپلوسی را در مکتب جامعه و آن استادان ، خوب آموخته است اما ساده لوحانه خواهد بود که اگر تصور کنیم دلیل اصلی این رفتارها فقط چاپلوسی است !

متاسفانه تعامل دو سویه ای در این تاییدات و سکوت ها برقرار می شود. یک بار شما در برابر کار غلط و سست طرف مقابل به قول حیدری نژاد خود را به خواب می زنید و دچار خوابگردی می شوید ، بار دیگر او کار شما را تایید خواهد کرد . و این هم افزایی نامیمون چنان مرسوم می شود که هرگونه مخالفت منجر به طرد فرد می شود . بعضی از این گروه ها چنان مافیاگونه عمل می کنند که ورود هیچ فرد مستقلی را  برنمی تابند .

می توان از منظر دیگر نیز به این موضوع نگریست . هرگونه سکوت ، آوا و هماوایی راکه بر خلاف تخصص و باورهای فرد بروز می کند شاید بتوان در یکی از مقوله های زیر قرار داد:

الف : سکوت ، آوا و هماوایی سودجویانه  وخود حفاظتی

گاهی تایید و سکوت برای حفظ منفعت فردی و یا نگرانی و ترس از طرد و از دست دادن موقعیت است  .  بسیار دیده می شود که رئیس غیر متخصصی یک ساعت رطب و یابس را به هم می آمیزد و نظرات محیرالعقول از خود صادر می کند . گروه معاونان و مشاوران نیز چون آهوان در گل مانده سکوت می کنند و یا نالۀ تایید سر می دهند . بعدها برایم معلوم شد که علت اصلی سکوت آن همکار محترم مذکور در اول یادداشت ، چیزی جز منفعت طلبی فردی نبوده است . متاسفانه تعامل دو سویه ای در این تاییدات و سکوت ها برقرار می شود. یک بار شما در برابر کار غلط و سست طرف مقابل به قول حیدری نژاد خود را به خواب می زنید و دچار خوابگردی می شوید ، بار دیگر او کار شما را تایید خواهد کرد . و این هم افزایی نامیمون چنان مرسوم می شود که هرگونه مخالفت منجر به طرد فرد می شود . بعضی از این گروه ها چنان مافیاگونه عمل می کنند که ورود هیچ فرد مستقلی را  برنمی تابند .

آن دانشجو هم که علیرغم باور باطنیش آوای موافقی را با مشاور سر می دهد و او را سپاس می گوید صرفا برای عبور از پل صراط رساله است و منفعت فردیش چنین اقتضا می کند و ترس از توقف در صراطِ رساله او را به این عمل واداشته است . بسیاری از شما عزیزان تجربه کرده اید که گاهی به علت پافشاری بر مواضع تخصصی و بیان عریان حقایق ، به جلسات بعدی دعوت نشده اید !.

ب :سکوت ، آوا و هماوایی مطیعانه

گروه دیگری به این نتیجه رسیده اند که هرگونه اظهار نظر و بیان نظرات راه به جایی نمی برد.این افراد بارها تجربه کرده اند که نظرات تخصصی آنان نه تنها به کار گرفته نشده بلکه موجب زحمتشان نیز شده است لذا به سکوت متوسل شده اند:

هنگامی که من و شعر نامه هایم

از ابتدای نگاه تو

به انتهای سرزمین تمسخر پرتاب می شویم      

دیگر

نه جایی برای ماندن من است

و

نه جایی برای شعرنامه های بی وزنم

گر توان رفتن نیست

باید

شعر سکوت را پیشه خود ساخت

 اینان کمتر در پی منافع شخصی خود هستند؛ اما چنان دچار انفعال و بریدگی شده اند که اغلب خاموش می مانند ؛ اگر اظهار نظری هم داشته باشند در راستای تایید نظر دیگران است.آنان به بلاهت مسئولان معتقد شده و به قول حضرت مولانا باور دارند که : ” پس جواب ابلهان آمد سکوت ” . در جامعه علمی و حرفه ای این افراد بی آزار! بسیار با شخصیت و متین و مثبت جلوه می کنند . هیچ مقاله ای در داوری آنان دچار مشکل نمی شود و از دیدگاه آنان هیچ پژوهشی هم دارای اشکال نیست . در جلسات تخصصی نظری نمی دهند ؛ اگر هم اظهار نظر کنند قطعا نظرشان موافق جمع خواهد بود .شعار این موجودات بی خطر به قول جورج ارول : چارپا خوب و دوپا بد خواهد بود !

ج :سکوت ، آوا و هماوایی دیگر خواهانه

گاهی سکوت یا هماوایی نابجای متخصصان ،برای کسب منافع شخصی نیست بلکه برای حمایت از فرد یا سازمان است . بارها دیده شده است که استاد محترمی ، دلیلِ تساهل و عدم دقت خود را در رسیدگی به یک کار پژوهشی ، گرفتاری و مشکلات پژوهشگر دانسته است . بعضا برای حل مشکل اقتصادی یکی از اعضای گروه ، پروژه نیم بندی به تصویب اعضا می رسد و همگان با آگاهی از سستی کار آن را به تصویب می رسانند . در بعضی سازمان ها برای حفظ بودجه،بسیار شتابزده طرح هایی به تصویب می رسد و متخصصان نیز برای حفظ منافع سازمانی دم بر نمی آورند و با جمع همنوا می شوند .گاهی تعصبات گروهی و صنفی می تواند موجب این رفتار شود .

دلائل و زمینه های اجتماعی بسیاری عامل بروز انواع  این سکوتها و آواهای نابخردانه است . از جو حاکم بر سازمان ها و گروه ها تا کیفیت تعلیم و تربیت و ارتباطات اجتماعی در پدید آمدن چنین وضعیتی موثرند . اما بهر دلیل و علتی که این رفتار شکل گرفته باشد تبعات و پیامدهای بسیاری را برای حوزه کتابداری و اطلاع رسانی به ارمغان خواهد آورد:

  • تصمیم گیری درست معلول کسب اطلاعات درست است . اگر نخبگان ، خبرگان و بدنه سکوت کنند و یا اظهار نظرشان مبتنی بر دانش و واقعیت نباشد، یعنی اخلال ارتباطی  رخ بدهد چگونه می توان انتظار اتخاذ تصمیم درست داشت . اتخاذ بعضی تصمیمات خردگریز را باید معلول این پدیده دانست.
  • وقتی اخلال در جریان اطلاعات رخ می دهد ، نظارت و اصلاح کاستی ها نیز امری دیریاب خواهد بود . اگر اعضای بدن بی حس شوند و درد را گزارش نکنند ، چگونه متوجه سرایت بیماری خواهیم شد! در این حالت تشخیص کار درست و نادرست نیز محال خواهد بود. به همین دلیل است  که بعضی گروه ها و کتابخانه ها در منظر گردانندگانش بی بدیل و بی نقص جلوه می کنند در حالی که سرشار از خطاهای آشکار هستند .چیرگی فرهنگ سکوت و مدارا کل ساختار آنها را عملا فلج کرده است.  فاجعه اصلی این است که گردانندگان، از این نقصان بی اطلاعند یا آن را عین قوت می پندارند!
  • فرهنگ سکوت و هماوایی نابخردانه از خبرگان و استادان، به دانشجویان و بدنه حرفه به ارث خواهد رسید . آهسته آهسته این مرده ریگ  چنان جا خواهد افتاد که اگر کسی خلاف آن رفتار کند فردی نابهنجار تلقی خواهد شد.متاسفانه شیوع این پدیده آفت زا در بسیاری از مراکز قابل مشاهده است .
  • غلبه این فرهنگ موجب می شود که به تدریج در سطوح تصمیم گیری جا برای افراد آگاه و خبیر و دلسوز کم شده ، به جای آنان افرادی مطیع و منقاد جایگزین شوند. مسلما گروه وسازمانی که چنین موجوداتی در راس آن قرار گیرند ، عاقبتش ناگفته پیداست!

  مشاهدات روزمره نشان می دهد که این نوع سکوت و آوا در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی نیز رو به گسترش است. یادمان باشد جامعه ما زمانی به فرزانگی خواهد رسید که به قول علی ع افراد بتوانند بدون لکنت زبان حق خود را مطالبه کنند.متاسفانه باید گفت که بعضا کار از لکنت گذشته و به لالی کامل منجر شده است !  چه معتقد باشیم که استادان و فرهیختگان حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی در ایجاد این کاستی مهلک موثر بوده اند و یا باور داشته باشیم که در این نقصان بی تاثیر بوده اند ؛ این عقیده نمی تواند نافی رسالت آنان در زدودن این فرهنگ ناشایسته باشد

همانگونه که گفته شد عوامل بسیاری در پدید آمدن این روحیه موثرند. بررسی دلائل و علل این سکوت و آوا و هماوایی های مخرب در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی موضوع مناسبی برای پژوهش است. اما شاید بتوان گفت که بیشترین تاثیر را در تولد و تداوم این پدیده ، نظام رسمی تعلیم وتربیت دارد . پائلو فریره معتقد است در این نظامهای رسمی ” فرهنگ سکوت ” و تحمل تعلیم داده می شود و تفکر نقاد در دانش آموختگان شکل نمی گیرد .در سطوح مختلف تحصیلی مهارت جرات ورزی و رواداری نیز آموخته نمی شود بلکه بعضا خلاف آن تعلیم داده می شود .

 مشاهدات روزمره نشان می دهد که این نوع سکوت و آوا در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی نیز رو به گسترش است. یادمان باشد جامعه ما زمانی به فرزانگی خواهد رسید که به قول علی ع افراد بتوانند بدون لکنت زبان حق خود را مطالبه کنند.متاسفانه باید گفت که بعضا کار از لکنت گذشته و به لالی کامل منجر شده است !  چه معتقد باشیم که استادان و فرهیختگان حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی در ایجاد این کاستی مهلک موثر بوده اند و یا باور داشته باشیم که در این نقصان بی تاثیر بوده اند ؛ این عقیده نمی تواند نافی رسالت آنان در زدودن این فرهنگ ناشایسته باشد . رسالتی که برنامه می خواهد و همت می طلبد . در این میان نقش مجامع مردم نهادی مثل انجمن می تواند تعیین کننده باشد . شاید نخستین گام در این مسیر پدید آوردن این نگاه برای بدنه جامعه علمی و حرفه ای باشد که استادان و انجمن مشتاق شنیدن و نقد کردن هستند و به قول حضرت مولانا بدگمان و خیال اندیش نبوده ،  آماده شنیدن حرفهای راست هستند  . اگر این اصلاح منظر رخ ندهد شوربختانه این سکوت و آوای ناگزیر، پایدار خواهد ماند :

 گفت هر مردی که باشد بد گمان

نشنود او راست را با صد نشان

هر درونی که خیال‌اندیش شد

چون دلیل آری خیالش بیش شد

چون سخن در وی رود علت شود

تیغ غازی دزد را آلت شود

پس جواب او سکوتست و سکون

هست با ابله سخن گفتن جنون [۱]


دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.