در جستتجوی شعری از ویسلاوا شیمبورسکا (Wisława Szymborska) شاعر و مترجم لهستانی برنده جایزه نوبل ادبی بودم . در وبلاگ آقای محمد حسین بهرامیان با دو ترجمه از یک شعر این شاعر مواجه شدم. بعد از تطبیق این دو ترجمه تصدیق خواهید کرد که ترجمه شعر امری محال است و برداشت دو مترجم احیانا از متنی واحد – اینگونه که در زیز مشاهده می فرمایید—امری محال تر.
1
هرچیز فقط یک بار اتفاق میافتد.
فقط یک بار اتفاق میافتد هرچیز،
نه بیشتر هرگز ،
بدنیا آمدیم، پس نوآموزیم
میمیریم بی آنکه کلام بدانیم.
حتا اگر تنبلترین باشیم
میان شاگردان جهان
میرویم به کلاس بالاتر
بی یاری کسی، در این سفر.
هیچ روزی روزبعد نمیشود
و نومیشود زمان همهی شبها،
هر بوسه بوسهی تازهایست
و تازهاند هربار نگاهها.
دیروز وقتی شنیدم ناگهان
کسی تو را صدامیزند بنام
انگار گل رزی از پنجره
یکراست در دامنم افتاد.
حالا که تو با منی
میچرخم ناگهان
گل رز! براستی گل رزی؟
یا سنگی میان دیگر سنگها؟
تو، ای زمان زبان نفهم
میترسانی و میرنجانی چرا؟
هستی همین که میگذری
و همین زیباست همین.
خونگرم با لبخندی خجول
میکوشیم این جا یکی شویم
هرچند مثل هم نیستیم
مثل دو نیمه سیب.
بر گرفته از: شعرهای ویسواوا شیمبورسکا
(۲۰۰۲-۱۹۴۵)
ترجمه خلیل پاک نیا
۲
هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد
هیچ چیز دوبار اتفاق نمی افتد
و اتفاق نخواهد افتاد. به همین دلیل
ناشی به دنیا آمده ایم
و خام خواهیم رفت.
حتا اگر کودن ترین شاگردِ مدرسه ی دنیا می بودیم
هیچ زمستانی یا تابستانی را تکرار نمی کردیم
هیچ روزی تکرار نمی شود
دوشب شبیه ِ هم نیست
دوبوسه یکی نیستند
نگاه قبلی مثل نگاه بعدی نیست
دیروز ، وقتی کسی در حضور من
اسم تو را بلند گفت
طوری شدم، که انگار گل رزی از پنجره ی باز
به اتاق افتاده باشد.
امروز که با همیم
رو به دیوار کردم
رز! رز چه شکلی است؟
آیا رز، گل است؟ شاید سنگ باشد
ای ساعت بد هنگام
چرا با ترس بی دلیل می آمیزی؟
هستی – پس باید سپری شوی
سپری می شوی- زیبایی در همین است
هر دو خندان ونیمه در آغوش هم
می کوشیم بتوانیم آشتی کنیم
هر چند باهم متفاوتیم
مثل دو قطره ی آب زلال.
از: آدم ها روی پل
ترجمه مارک اسموژنسکی، شهرام شیدایی، چوکا چکاد
مترجم بايد علاوه بر دانش زبان خارجي كه دارد بايد به ادبيات كشورش نيز مسلط باشد و همچنين در جمله بندي بايد داراي سواد كافي باشد و نيز دايره لغات زيادي را آشنا باشد و حس امانت داري زيادي داشته باشد .
شعر گاه به زبان اصلي نيز بسيار گنگ و مفهومي است براي همين در ترجمه گاه احساس نويسنده را با كلمات ديگر نمي توان به درستي بيان كرد.
هر روز به اين سايت سر مي زنم و از نوشته هايش مي آموزم برايم اين سايت كلاس درس مجازي است و خاطره هاي خوب شاگردي سالهاي دهه 70 را به يادم مي آورد . هر بار مطلبي است مانند شاگردي مي مانم كه دستش را بلند مي كند و مي خواهد نظر شخصي اش را درباره موضوع بيان كند.
در مورد اكثر مطالب كه مي خوانم سعي مي كنم فكر كنم ولي مزيت فضاهاي مجازي اين است كه افكارم را هر چند شايد اشتباه باشد را ثبت نمايم . ” خانمها همگي بلند فكر مي كنند”
اعلام نظرم را حمل بر جسارت و يا اظهار فضل مپنداريد .نظر شخصي است و حسي است كه با خواندن آن مطلب به يادم مي افتد.
فقط يك خواهش داشتم چون كلاس اگر مطلبي را مي بينيد كه خلاف واقع و يا كمي از مسير درست منحرف است مانند هميشه تذكر و راهنمايي هاي خوب تان را دريغ نفرماييد. حس نيز گاه اشتباه مي كند.
از اينكه مي گذاريد بدون پرداخت هزينه از اين فضاي مجازي شاگردي نمايم و هموراه سعي كنم تا ياد بگيرم كمال تشكر را دارم . بهمراه خانواده ارجمندتان موفق و پيروز باشيد استاد گرامي
در پاراگراف آخر
يك غلط املايي وجود دارد : هموراه اشتباه تايپي است همواره درست است
پیاز، وجودی است بی تناقض. به یاد ویسلاوا شیمبورسکا
http://www.youtube.com/watch?v=Z2xelMSM9Gw
سلام بر شما. مقاله ضمیمه با ویدیوی مربوط به آن تقدیم میشود.
با کمال احترام
همنشین بهار