فضیلت اقرار

این یادداشت را برای عطف نوشته ام و در آن درج شده است.

یکم : با یکی از تصمیم گیران انتخاب مکان برای ساختمان سازمان اسناد گفتگویی داشتم.  به او گفته شد:  شما به خوبی می دانید که مکان یابی برای مراکزی مثل کتابخانه و مراکز اسناد از اهمیت زیادی برخوردار است. رطوبت و آب ، حرارت و آتش از دشمنان کتاب و سند هستند. در انتخاب مکان بنای این مراکز باید دقت لازم را به کار برد. با این تفاسیر چرا شما مکانی را در تهران برگزیده اید که در مجاورت رودخانه  است . این انتخاب احسن! و عدم دقت در ساخت و نیندیشیدن تدابیر لازم باعث شده است که در آخرین مخزن اسناد گاهی آب بالا بیاید و به شبه استخر بدل شود. این معضل به حدی مشکل زا شده است که بعدا استفاده کنندگان مجبور شده اند با احداث سوراخهای گمانه همیشه مترصد و نگران آن چشمه جوشان باشند. طی سال های اخیر نیز برای گریز از این نقصان  و آسیب حاصل از آن  دائما یک موتور چند اینچی آب را به بیرون پمپ می کند تا بالا نیاید! و اگر برق قطع شود یا موتور از کار بیفتد…

به ایشان گفته شد : فکر نمی کنید در این انتخاب اشتباهی صورت گرفته باشد و یا در ساخت بی دقتی شده است. خلاصه فرمایش ایشان این بود که اگر قرار بود که در همه ایران مکان یابی کنید بهترین جا همین مکان بود. وقتی به ایشان گفته شد دقیقا همین مکان در منطقه ای واقع است که تا همین اواخر به آن چاله هرز می گفتیم چگونه این مساله از نظر شما مغفول مانده است . و اگر می دانستید چرا آن را چنان نساخته اید که جلوی نفوذ آب را بگیرد.  استدلال ایشان این بار این نتیجه را داد که اگر در همه جهان بگردید بهتر از این مکان و بهتر از این ساختمان  پیدا نمی کنید!.

دوم :در شرق روز سه شنبه ۱۳ مهر می خوانیم :

لیندا باک در سال ۲۰۰۴ برنده نوبل پزشکی شد . او دو سال بعد در مقاله ای در مجله ساینس مدعی تحریک سلول های عصبی مغز به وسیله دو رایحه  خاص شد. لیندا اکنون پس از گذشت چهارسال از انتشار آن مقاله اعلام کرده است که آزمایشگاه وی نتوانسته است یافته های آن مقاله را تکرار و بازتولید کند لذا اعلام کرده است: ” من صمیمانه از هر نوع سردرگمی که این وضعیت ممکن است ایجاد کرده باشد معذرت می خواهم”

یش از نیم قرنی که از خدا عمر گرفته ام شبیه فراز یکم را فراوان اما مشابه فراز دوم را  در این دیار ندیده ام یا اگر دیده ام آنقدر اندک بوده که در خاطر ندارم  :  مسئولی ، رئیسی ، مرئوسی، معلمی ، استادی و پژوهشگری… به اشتباه خود اقرار کرده و بابت خطایش پوزش خواسته باشد. هزار شبه استدلال و رطب و یابس به هم بافته می شود تا خطای مسئولی درست جلوه کند. البته اعلام اشتباه بسیار زیاد است. ولی این کار فقط برای خطا و خیانت مسئولان پیشین مباح است.  به نظر می رسد اعلام خطا و محکوم کردن قبلی ها   ظاهرا  جزء واجبات و شرط ضمن عقد پذیرش مسئولیت است.

اشتباه از ویژگی های رفتار انسانی است . به قول آناتول فرانس ” خطا کردن یک کار انسانی است ولی اصرار به تکرار آن ، کاری حیوانی است. چرا در جامعه ما اقرار به اشتباه و پوزش خواهی به این حد دیریاب و دست نایافتنی است؟

شاید در یک تقسیم بندی ابتدایی بتوان اشتباه را بر دو گونه دانست:

الف :اشتباهی که آثارش  فقط به خود فرد  یا به خوزه باورهای اعتقادی فرد بازمی گردد.

آموزه های اخلاقی و دینی وقوع چنین خطاهایی را ظبیعی دانسته اند اما به ما توصیه کرده اند که بر آن ها اصرار نورزیم  . توبه به معنای بازگشت از خطا از آموزه های دینی ماست و “تواب “  به معنای وجودی است که خیلی توبه پذیر است و این از صفات خداست. در یک سو انسانی است که خطا می کند و در سوی دیگر خدایی است که اقرار به خطا و بازگشت را می پذیرد بسیار هم می پذیرد و باب رحمتش گشوده است.  در این نوع از اشتباهات اقرار به خطا یا گناه در پیشگاه مردم نه تنها جایز نیست بلکه بسیار ناپسند و مذموم است. حافظانه فقط ازو باید خواست که : آبرو می رود ای ابر خطاپوش ببار.

ب : اشتباهی که از فرد عبور می کند و دامن دیگری یا دیگران را نیز در بر می گیرد. حق یا حقوقی را ضایع می کند و یا خساراتی را به بار می آورد.

در جوامع انسانی وقوع چنین خطاهایی گریز ناپذیر است . در یک جامعه رشد یافته و اخلاقمند  اولا افراد مسئولیت خطاهایشان را به عهده می گیرند و ثانیا ضمن اقرار به خطا در پیشگاه صاحبان حق در مسیر جبران خسارت گام بر می دارند.

در این زمینه کتمان حقیقت و عدم اقرار به خطا و بزرگ کردن خطای دیگران برای پوشاندن لغزش خود یک کاستی و نقص اخلاقی است. تویجری می گوید که اقرار به اشتباه فضیلتی است که ما به آن دست نیافته ایم.فضیلتی که ظاهرا همه با برای دستیابی و نهادینه کردن آن باید تلاش زیادی کنیم . به راستی چرا در جامعه ما  نه تنها اصرار بر کتمان خطا داریم بلکه هزاران دلیل بر صحت اشتباه! نیز اقامه می کنیم؟اما چرا در بعضی جوامع خیلی راحت به کجروی خود اقرار می کنند ؟.

شاید تفاوت را بتوان در نوع تلقی و نگاهی دانست که در فرهنگ های گوناگون  به پدیده ” خطا و اشتباه” دارند. در یک سو  خطا در انسان را به قول سیسرو گریز ناپذیر می داند و فقط اصرار بر آن را ابلهی و خیانت تلقی می کند . مسلما در این جوامع به کسی که اشتباه کرده و مسئولیت اشتباه خود را پذیرفته به چشم خیانت کار نگاه نمی شود. در این فرهنگ ها خیلی به راحتی اقرار به اشتباه انجام شده و خیلی راحت تر هم پذیرفته می شود. در سوی دیگر جوامعی شبیه جامعه ما قرار دارد. در این فرهنگ ها با آن که در اموزه های اخلاقی و مذهبی عکس آن را می بینیم اما در اخلاق عملی و در رفتار ما به انسان بسیار آرمانگرایانه نگریسته می شود. انسانی به دور از خطا و لغزش. اشتباه و خطا مترادف و ملائم با خیانت تلقی می شود. وقتی خطا و استباه نوعی خیانت دانسته شود بدیهی است که نه تنها اقرار به آن امری ناممکن می شود بلکه خطاکار را وا می دارد که برای کتمان اشتباه که او را از ورطه خیانت می رهاند دست به هزار خطای دیگر بزند!

به نظر می رسد برای رسیدن به فضیلت اقرار به اشتباه و نهادینه شدن آن ضروری است در حیطه باورها و رفتارمان تغییراتی ایجاد کنیم:

باور کنیم که اشتباه امری انسانی است و انسان موجودی جایزالخطاست .فقط اصرار به تکرار آن غیرانسانی است .

اصرار بر تکرار اشتباه و اقامه دلیل برای درست جلوه دادن آن از روحیه استبدادی نشات گرفته و نشانه رشد نایافتگی است . یادمان باشد اگر برای یک اشتباه هزار دلیل بیاوریم تعداد اشتباهاتمان می شود هزارو یک.

پذیرفتن مسئولیت اشتباه و پوزش از جامعه امری انسانی و نوعی ارزش اخلاقی و فضیلت است. اقرار به اشتباه اولین گام در رفع خطا محسوب می شود.جامعه نباید به فردی که اشتباه کرده و به اشتباه خود اقرار دارد به چشم خیانت کار بنگرد. باید بیاموزیم که از اقرار به اشتباه افراد سوء استفاده نشود.

پیر ما گفت خطا بر قلم صنع نرفت

آفرین بر نظر پاک خطا پوشش باد

6 نظر در “فضیلت اقرار

  1. مي گويند یکی از کارکنان شرکت « آی . بی . ام » اشتباه بزرگی مرتکب شد و مبلغ ده میلیون دلار به شرکت ضرر زد.

    این کارمند به دفتر تام واتسون بنيان گذار شركت احضار شد و پس از ورود گفت: “تصور می کنم باید از شرکت استعفا

    دهم”.

    واتسون گفت: “شوخی می کني! ما همین الان مبلغ ده میلیون دلار بابت آموزش شما پول دادیم!

  2. “املا نانوشته غلط ندارد” در ادارات آنكه بيشتر كار مي كند درصد خطايش بالاتر است ولي آنكه كاري انجام نمي دهد هيچ اشتباهي هم ندارد . متاسفانه مديران فرقي بين افراد نمي گذارند و افسوس كه تنش بين افراد پركار بيشتر است .
    انسان به راستي جايز الخطا است . از بزرگي شنيده ام كه مي گويد انسان تا آخر عمر شايد خطا كند ولي اين مهم نيست مهم اين است كه از خطا خود بياموزد كه چگونه مسير را طي كند و سعي در جبران اشتباه خود بربيايد.

  3. سلام

    وقتتون بخير

    تا اون جايي كه من از بانيان و اربابان ساخت گنجينه سراغ دارم وشنيدم وشناختي كه از بعضي از انها دارم اين است كه :

    1- انها عمدي اشتباه كردند كه به چيز ديگري دست يابند به پول وبس

    2- كسي را سراغ داشتم كه تادفتر معاون اسناد رفت و به او گفت (درخواست پست كرده بود)كه اگر چنين نشود چنان خواهد شد يعني پته تو و دوستاتو ميرريزم ،وبه او ميگفت كه يادته من رفتم و اين زمين را كارشناسي كردم جالبه زير بغلش اسناد پي گيري ها و كپي اسنادش را هم داشت .جالبه ان شخص هم كه ادعاي كارشناس بودن را مي كرد چاپلوسي بيش نبود كه خيلي ها نفرت داشتند از وي ودر نهايت چاپلوس كار خودش را كرد و يه هفته بعد ارشيو با كتابخانه ادغام وان شخص بركنار شد..تازه بيچاره از ساختماني كه توسط پيمانكارش ساخته شده بود ميخواست لذت ببرد كه رفت و هنوز پيمانكارش كه مدير پروژه هم بود پز مي دهد و افتخار ميكند به ساختماني كه روي گسل زلزله و روي اب ساخته

    3- خانه روي اب هم مثلش خونده شده

    وحالا من به عنوان يك شهروند ميگويم چطور اسنادتاريخي را به هر مناسبتي در معرض نمايش قرار ميدهند بهتر نيست از ارشو وكتابخانه ملي شروع شود تمام اسناد و خريد ها تا افتتاح ساختمان را جهت شفاف سازي دريك نمايشگاهي دائمي درمعرض نمايش قرار دهند

    ان وقت است كه به قول مشهور كسي حاضر نيست پته اش ريخته شود .وباب شود اين طور نمايشگاههايي با اسناد جديد نه قديم

    ودر اخر اينكه تا شمايي كه زماني مسئوليت داشته ايد نتوانيد خيانتكاران را معرفي كنيد كار سايت (ويكي ليكس..)

    ومحكوم به سكوت باشيد به خدا اينها قصه هاي ي بيش نيست .دوستدار وارادتمند به استاد نهاوندي ودلسوز——

  4. خوشتر از فکر می و جام … چه خواهد بودن

    تا ببینیم سرانجام … چه خواهد بودن

    پیر میخانه چه خوش گفت ، معمایی دوش

    ازخط جام ، که فرجام چه خواهد بودن

    باده خور … غم مخور و پند مقلد منیوش

    اعتبار سخن عام … چه خواهد بودن

    غم دل چند توان خورد که ایام نماند …

    گونه دل باش و نه ایام چه خواهد بودن

    مرغ کم حوصله را گو … سر خود گیر و برو

    رحم آنکس که نهد دام ، چه خواهد بودن ؟

    دسترنج تو همان به که شود صرف بکام

    دانی آخر که به ناکام … چه خواهد بودن ؟

    بردم از ره دل حافظ … به دف و چنگ و غزل

    تا جزای من بد نام … چه خواهد بودن …

    جناب حافظ

  5. نيروي دريايي امريكا پيام هاي ايرانيان را درسايتش پاك كرد

    انها نام درياي خليج فارس را عربي گفتند وشاهد پيام هاي ما شدند جالبه پاك شد .

    بماند….شما هم …………؟

  6. روزی شيخ به انیشتین فرمود: یا انیشتین. انیشتین رویش را برگرداند و گفت بله. شيخ فرمود اول صدایم را شنیدی یا مرا دیدی؟ انیشتین گفت اول صدایتان را شنیدم. شيخ فرمود پس چرا می‌گویی سرعت نور از صوت بیشتر است. انیشتین از تئوری خود پشیمان شده و به اشتباه خود اقرار کرد !

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.