دبیر ریاضی خون خونش را می خورد. با خود گفت این بچه چه مرضی دارد که در پایان هر مساله یا درس جدیدی نیشش تا بنا گوش باز می شود مرا مسخره می کند درس را به بازی گرفته است و یا… خیلی خودش را نگه داشت که او را با یک اردندگی از کلاس بیرون نینداخت. زنگ خورد . با عصبانیت به او گفت تو باش. همه رفتند . این اداها چیه که از خودت در می آوری.؟ آقا ! ما هروقت مطلبی را خوب می فهمیم خیلی خوشمان می آید .
بایگانی دسته: جامعه
PATHOLOGY OF READING IN THE COUNTRIES OF SOUTH
میراث ملی ضد آب
چند روز پیش به مراسمی که در آن یک نسخه خطی به نمایش گذاشته شده بود دعوت شدم . این نوع مراسم در سالهای اخیر “رونمایی” نامیده می شود. علت دعوت هم این بود که ظاهرا آنان هنوز مرا اهل کتاب می پندارند! بگذریم که نمایش دهندگان آن اثر خریداری شده چنان فخری می فروختند که گویی خود پدیدآورنده آنند.آن کتاب گرانسنگ بدون هیچ حفاظی در دسترس بود. زمانی که خلق الله شرکت کننده همگی بر روی آن چنبره زده ، مشغول استلام اثر بودند تا لابد به ثواب برسند یکی از مدعوین چنان عطسه ای کرد که تقریبا هر دو صفحه مینیاتورکاری شده از فیض تراوشات او در امان نماند. هیچ عکس العملی هم از میزبانان و میهمانان دیده نشد!
آقای رئیس را که رشته و حتی تجربه اش به همه چیز ارتباط دارد الا کتاب ! به گوشه ای کشانده عرض شد که اخیر برای ورود به مرغداری ها ضابطه گذاشته اند. هم از لباس مخصوص باید استفاده کرد و هم از مایع ضد عفونی کننده باید عبور کرد.چگونه است که میراث ملی را چنین بی محابا در معرض آسیب قرار می دهید. آخر یک عطسه دیگر آن را به طور کامل نابود خواهد کرد. تجربه ام می گفت که مشغول یاسین خواندنم.برای شیر فهم کردن او این داستان را برایش گفتم که: تاجری با بار شیشه از راهی میگذشت، مامور تفتیش با چماقش محکم روی بار کوبید و گفت «چه داری؟» جواب داد؛ اگر یک چماق دیگر بزنی هیچ ندارم!
چنان نگاه عاقلانه ای را مبذول داشتند که از سفاهت خود خجل شدم . فرمودند: نگران نباشید. پیشینیان ما به فکر این معضل هم بوده و حتما این اثر را ضد آب خلق کرده اند . دلیلش هم این است که چند صد سال است که این کتاب دوام آورده است. چند روز است که از استحکام این برهان در ابتهاجم!!
تاریخ شفاهی ممنوع
به دنبال مطالبی در باره تاریخ شفاهی بودم. اصطلاح oral history را جستجو کردم . با کمال حیرت متوجه شدم این اصطلاح لابد غیر اخلاقی تشخیص داده شده و فیلتر شده است!!؟؟
با این حساب چون ممکن است بیمارانی پیدا شوند که از کل اجزا و جوارح انسانی و سایر اشیا استفاده های آنچنانی کنند پس باید توصیه کنیم این فیلترینگ به سر و دست و پا و بینی و درخت و… تسری داده شود!!.
فقط باید دعا کرد که خداوند عالم به تصمیم گیرندگان حوزه اطلاعات خرد و درایت و دانایی عطا فرماید.
زنانه و مردانه
سال هاست که محققان در علل ناکارایی سیستم آموزشی در کشورهای جنوب به بحث پرداخته اند . در این زمینه بزرگانی چون پائلو فریره و سازمانهای جهانی نظیر یونسکو به این مهم پرداخته اند. آنان مسائلی مثل عدم رشد تفکر نقاد و خلاق را در این جوامع متذکر شده اند. پژوهش های زیادی هم در کشورمان به این مساله پرداخته اند و وجوه متفاوت آن را بررسی کرده اند.
ظاهرا مسئولان نو ظهور آموزش و پرورش به حل این معضل جهانی دست پیدا کرده و اعلام داشته اند که باید کتابهای درسی دختران از پسران جدا شوند. اینکه مثلا چرا شاهد ویرایش زنانه و مردانه تورات و انجیل و قرآن نبوده ایم از اسراری است که فقط خداوند تبارک و تعالی از آن خبر دار است و لابد اخیر مسئولان آموزش و پرورشمان نیز برای اولین بار در جهان –طبق معمول—به آن پی برده اند
گفتگو بهمن 86
بین التعطیلین!
شاخص
این داستان تعطیلی بین التعطیلین هم چنان جایگاهی پیدا کرده است که آهسته آهسته شاید جنبه قانونی هم پیدا کند. امسال عملا تعطیلی عید 17 روز شده است. بحمدالله به نظر می رسد ما کل سالمان بین دو تعطیلی واقع شده است. اول تا سوم و چهارم فروردین که تعطیل رسمی است پس سال را با تعطیلات آغاز می کنیم . اقلا 29 اسفند نیز تعطیل رسمی است . پس با تعطیل رسمی هم سال را به پایان می بریم لذا کل سال بین التعطیلین است!!!
مراکز آموزشی که تقویم ویژه خود را دارند .
سه ماه خالص ! تابستان ،این خلوص برای بعضی مراکز آموزشی تا چهار ماه هم قابل گسترش است
تعطیلات میان ترم ،
تعطیلات قبل از امتحانات ،
به پیشواز رفتن تعطیلات – از 20 و در نهایت از 25 اسفند همه دانشگاه ها تعطیل شده اند—
به بدرقه رفتن تعطیلات ،
تعطیلات ویژه – قطع گاز و برق و آب و سرمای شدید هوا و…—
و تعطیلات رسمی که از این منظر هم جزو رکورد داران جهانیم.
تحقیقات مرکز پژوهش مجلس نشان می دهد که میزان کارایی بعد از تعطیلات افت می کند . ظاهرا مقداری طول می کشد تا موتورشان داغ شود.از سوی دیگر بر اساس پژوهشهای انجام شده تعطیل کردن هر یک روز، حدود چهار هزار میلیارد ریال به اقتصاد ملی آسیب وارد میکند و حدود 1400 میلیارد ریال از درآمدهای دولت کاسته می شود. محاسبه بفرمایید سالانه به چه میزان این تعطیلات برای جامعه هزینه دارد.
آیا با این شیوه ، دستیابی به توسعه ای متوازن در دنیای پر سرعت کنونی میسر است؟آیا رانتیر بودن ،جامعه را به لختی و سکون وا نداشته است؟و… آیا واقعا وقت آن نرسیده است که در این زمینه اقدامی اساسی صورت پذیرد؟
فروردین 87 وبلاگ گفتگو
کم خوانی
آمارها و ناآمارها! اعدادی را برای میزان خواندن ما بیان می کنند كه از 2 تا 3650 دقیقه در سال در نوسان است. عده ای هم در این میان سعی کرده اند که با افزودن زمان صرف شده برای خواندن قران و ادعیه، بر این اعداد بیفزایند که سعی شان مشکور باد! ولی می دانیم که هیچ یک از این آمارها برخاسته از یک پژوهش روش مند نیستند. این دلسوزی ها و آمارسازی ها نباید موجب غفلت ما از این واقعیت شود که جامعه ما از کم خوان هاست. این واقعیت را آمار نشر؛ آمار تعداد کتابخانه های عمومی، آموزشگاهی و دانشگاهی و وضعیت کمی و کیفی آنها در مقایسه با استانداردهای بین المللی بیان می کند. وقتی در یکی از کشورهای پرخوان می بینی که در هیاهوی ازدحام اتوبوس و مترو عده کثیری در حال خواندنند، کم خوانی ما بیشتر رخ می نماید.
همان گونه که در جای دیگری اشاره کرده ام کم خوانی در کشورهای جنوب نمی تواند ریشه تاریخی داشته باشد.از نیل تا فرات و از فرات تا فلات ایران و شبه قاره هند مهد تمدن های عظیمی بوده که تا کنون بشریت وام دار آن است. محمل های اطلاعاتی نظیر سفالینه ، پاپیروس؛ کاغذ و کتابخانه در این گستره ظهور یافته اند. پس مشکل پیشینه نداریم. عوامل زیادی را برای کم خوانی ما بر شمرده اند: نوع تعلیم و تربیت در مدارس و درون زا نبودن آن، پژوهش محور نبودن آموزش، نبود تفکر انتقادی،از خودبیگانگی فرهنگی، اعتیاد به تلویزیون و اینترنت و تنگناهای اقتصادی و معیشتی و… از بین این عوامل می خواهم به دو عنوان بیشتر تاکید کنم:
در بسیاری از این جوامع پژوهش درحرف و شعار در صدر است و قدر دارد. در عمل نه خود پژوهش درست انجام می شود و نه اگر درست انجام شد و به نتیجه هم رسید، کسی متعهد به عمل به نتایج آن است. شاید یکی از شواهد آشکار این کاستی در پایان نامه های دانشجویی قابل اشاره باشد. پایان نامه هایی که تا روز دفاع استاد محترم مشاور و راهنما آنها را رویت نفرموده اند و در جلسه دفاع هم اصرار دارند که کار زود تمام شود! معلوم است که چنین دانش آموخته ای نه اقبال به مطالعه دارد و نه می تواند دیگران را به مطالعه وادارد. او دچار نوعی مسخ و خود قراموشی می شود که او را وامي دارد تا پژوهش و فرزانگی را در جای دیگری جستجو کند.”پائلو فریره” در کتاب ارزشمند “آموزش ستمدیدگان” می گوید که در استیلای فرهنگی اساس آن است که استیلاشدگان به جایی برسند که واقعیت خود را بیشتر از دیدگاه استیلا یافتگان ببینند و به تاثیر پذیری از ارزش ها معیارها و هدف های مهاجمانه آنان رو بیاورند. این روآوری کورکورانه و مسخ چنان افراد را در کشورهای جنوب مسحور می کند که خویش از بیگانه نمی شناسند و به موجودات مقلدی بدل می شوند که ریشه ای در تاریخ و فرهنگ خود ندارند. به قول کوندرا در کتاب “خنده فراموشی” آنجا که از هاول نقل می کند که نخستین گام برای از بین بردن یک ملت پاک کردن حافظه آن است، باید کتاب هایش را فرهنگش را و تاریخش را از بین برد. شاید همین ترفند موجب شده است که علی رغم پیشینه گرانسنگ کشورهای جنوب، آنان اقبال خردمندانه ای به کتاب و اطلاعات نداشته باشند .عامل تاثيرگذار ديگر مسائل اقتصادي است.
یکی از نویسندگان بنیادگرای روسی می گوید ممکن است شرایطی پیش آید که یک جفت کفش بیش از همه آثار شکسپیر ارزش داشته باشد. وقتی فرد کفش به پا نداشته باشد، سخن گفتن از مطالعه در حکم بافتن شال گردن ابریشمی برای پابرهنه است! اگر آموزه های مذهبمان فقر را مساوق کفر معرفی کرده است و اگر مزلو در هرم خود باور دارد که ابتدا باید از مرحله نیازهای اولیه و اساسی عبور کنیم تا به نیازهای متعالی تر مثل مطالعه و کتاب برسیم آشکار می شود که چرا اقبال به مطالعه در این جوامع همیشه تحت تاثیر مسائل اقتصادی است. مشکل معیشتی و اقتصادی از عواملی است که در کشورهای جنوب همیشه نمود آشکاری داشته و دارد. این واقعیت را تولید ناخالص ملی ، درآمد سرانه و ضریب جینی (نحوه توزیع درآمد) این کشورها بخوبی نشان می دهد. بدیهی است که نمی توان انتظار داشت افرادی که زیر خط فقر زندگی می کنند اقبال درستی به کتاب و مطالعه داشته باشند.
برگزاری و بزرگداشت روز و هفته و سال کتاب حرکتی خیرخواهانه و فرهنگی است . اما تا زمانی که جامعه به باورمندی به اطلاعات و پژوهش نرسد و کارها اطلاعات محور نشود نباید به این نوع حرکتها چشم امید دوخت.
نوشته شده برای ویژه نامه کتابخانه ملی nlai.ir
چاپلوسی و تملق همچون یک روش!
شاخص
در روزهای پایانی اسفند بر حسب روال معمول ومعهود کارها در ادارات عملا تعطیل است. در همان روزها با تاکید و اصرار برای شرکت در جلسه ای مشورتی دعوت شدم. با توجه به موضوع و شانیت و زمان تعیین شده انتظارو امید ویژه ای از آن جلسه در ذهنم پدید آمد . با خود گفتم که سال را با جلسه پویا در تفکر و نقد پذیر و خلاق به پایان خواهم برد. جلسه آغاز شد. از همان ابتدا آقایی که بعدا او را معرفی کردند ، هرچه می گفت اکثریت تایید می کردند . اگر نطق می فرمود که مثلا از مخلوط کردن آب با خاک گل پدید می آید ؛ کثیری از عقلای حاضر چنان مجدانه این کشف را تایید می کردند که گویی در عمرشان نه آب دیده اند نه گل و نه صاحب آب و گلند. وقتی هم بحث به زمینه های تخصصی رسید چنان اظهاراتی بیان می شد و مورد تایید قرار می گرفت که مرحوم رانگاناتان و دیویی در قبر می لرزیدند . بعضی متخصصان حاضر هم چنان با احتیاط و شرم! مطالبشان را بیان می فرمودند که گویی دارند در اباحیت هرزه نگاری سخن می گویند!و در انتها نیز تسلیم نظرات غیر تخصصی می شدند. امیدم نا امید شد. همان سبک و سیاق بیشتر جلسات نیز بر این جلسه حاکم بود.
در پایان جلسه از یکی از شرکت کنندگان آشنا پرسیدم که چرا بعضی مهملات را تصدیق می کردید. فرمودند: کل بودجه پروژه ها در کف با کفایت همان آقایی است که گل را اختراع فرمودند و… نیازی به ذکر نبود که این آشنا هم دل در گرو چند پروژه دارد و وصل یار می جوید و رضایت دلدار می طلبد. حق و تخصص و مصلحت عامه نیز باید بسمل این دلدادگی شود. زمانی رومن رولان گفته بود که :به نظر من، رياكاري در برابر خويشتن، يكي از بزرگترين كاستيهاي دوران ماست و چه بسيار نمونهها که همه ميدان انديشه و احساس را آكنده است! رياكاري در زندگاني، در هنر، در عشق و در آزادي، همه جا رايج شده است .با تاسف بسیار باید گفت که این شیوه از تملق و چاپلوسی و ریا از خویشتنمان عبور کرده و چنان در جامعه ما جا افتاده است که به عنوان یک روش به کار می رود. بیش از سه دهه تجربه من بیانگر آن است که این رذائل به عنوان یک روش در سلسله مراتب سازمانی به کار می رود و بالا دستی ها هم یا بدان پاداش می دهند و یا اقلا با سکوت موید آن می شوند. حتی اگر در جلسه یا سازمانی کسی از این روش استفاده نکند سرکش و یاغی لقب گرفته و عملا کنار گذاشته می شود.با آنکه آموزه های مذهبی ما امر می کند که بر صورت مداحان و چاپلوسان خاک بپاشید اما در این سی سال بسیار به ندرت دیده ام که با مجیز گویی و چاپلوسی ، رئیسی نیشش تا بنا گوش باز نشده ویا خدای نکرده مرئوسی را برای تملق و مداحیگری توبیخ کرده باشد. اگر چنین شود و رئیس خود را بی نیاز ازین ریاها و چاپلوسی ها و رشوه های کلامی بداند و در مقابل آن ها عکس العمل بایسته ای نشان دهد مسلما ریشه این عادت خشک خواهد شد به قول کمال خجندی:
ز هوا داری ما و تو چو مستغنی است یار ای رقیب این چاپلوسی و لوندی تا به کی؟
ترافیک و مستی
به نظر می رسد این روزها تورم موجود در ایران و جهان دامن ترافیک تهران هم گرفته است. واقعا شلوغی نفس گیر شده است. روز پنج شنبه پس از دوساعت تدریس در کتابخانه ، سرخوش از خلوت تر بودن خیابانها عازم جلسه کاری بودم. در ضلع شرقی بلوار کتابخانه راه عبور بسته بود . دو مراجعه کننده فرهیخته به کتابخانه دست به یقه بودند و الفلظ چارواداری و بلکه چهارپاداری رد و بدل می فرمودند.مجبور شدم برای خاتمه دادن به قضیه پیاده شوم. اتو مبیل جلویی برای پیدا کردن جای پارک دنده عقب می آمده اتومبیل دوم پنجاه متری هم با او همراهی می کند . وفتی می بیند فاصله بیشتری را باید با دنده عقب برود استنکاف می کند. راننده اولی که سعی می کرد با مداخله فرد سوم خود را خیلی با فرهنگ نشان دهد می گفت: ما اصلا گذشت نداریم و به حقوق هم احترام نمی گذاریم. وقتی به او یاداوری کردم در جاییکه یک ماشین با احتیاط عبور می کند شما با دنده عقب گرفتن حق را رعایت نکرده اید . برآشفت که معنای حق در این دیار دگرگونه است ! خلاصه با تحکم راه باز شد . یاد مطلبی افتادم که جند روز پیش یکی از دوستان با ایمیل برایم ارسال کرده بود: یک ایرانی در فرانسه مشغول رانندگی در اتوبان بوده و ناگهان متوجه می شود که خروجی مورد نظرش را رد کرده است. به عادت دیرینه می ایستد و با دنده عقب،به سمت خروجی حرکت می کند. در همان لحظه با اتومبیل دیگری تصادف می کند. پلیس می آید. اول با راننده ی فرانسوی صحبت میکند. بعد به سراغ راننده ایرانی می آید و می گوید: ما باید این آقا را بازداشت کنیم،ایشان آنقدر مست است که فکر میکند شما داشتید دنده عقب می آمدید!؟ فکر می کنم صبح تا شب همه ما مستیم که شاهد صحنه های دنده عقب در بزرگره ها ، عبور از ورود ممنوع ها چراغ قرمزها و … هستیم. تخلفاتی که نمی تواند به عقل هیچ شهروند جامعه اطلاعاتی و معرفتی راه پیدا کند. به نظر می رسد : گر حکم شود که مست گیرند در شهر “ما” هرآنکه هست گیرند.
دیوار جدید چین
ایام برگزاری المپیک در پکن را می توان ” بهار چین” نامید . در این دوره کوتاه به ویژه در حوزه اطلاعات و ارتباطات چینیان آزادی بیشتری را تجربه کردند. اکنون پس از پایان المپیک محدودیتهای جدیدی اعمال می شود.مثلا برای استفاده از کافی نت ها مقررات زیر ابلاغ شده است: استفاده افراد زیر ۱۸ سال ممنوع است. برای کنترل و احراز هویت استفاده کنندگان باید هر فرد دارای کارت شناسایی باشد . از محل استفاده باید فیلم گرفته شود و بهمراه اسکن کارتهای شناسایی افراد به پایگاه اجرای قوانین اجتماعی ارسال شود. چینیان به سیاست های جدید کنترل به طعنه” فایروال بزرگ چین “لقب داده اند! + نوشته شده در دوشنبه بیست و نهم مهر 1387ساعت 3:48 توسط فریبرز خسروی