از نقد پذیری تا نقد هراسی

 

امیدوارم  در راه عبور خود از شاهرود سری به بسطام و روستای قلعه نو خرقان زده باشید  . این مکانهای شریف حدودا در ۲۴ کیلومتری شاهرود واقع شده اند.   بزرگانی چون  سلطان العارفین بایزید بسطامی ، شیخ حسن جوری و ابن یمین فرومدی و شیخ ابوالحسن خرقانی در آن دیار زیسته اند و بازار بحث و درس گرمی داشته اند و اکنون  آرام گرفته اند. هر بار که به آن دیار رفته ام ، احساس خوشی را تجربه کرده ام . احساس اینکه آن فضا هنوز سرشار از انرژی است و قرار گرفتن در آن محیط طرب افزا و شارژ کننده است !  هزار سال پیش شعار خانه شیخ خرقان این بود : “هر که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد“.   این میزان رواداری و تسامح و تساهل ، آن هم در روزگار تعصب و کشتار سده های میانی ،  از عجایب این آب و خاک است . بسیاری از صاحب نظران رشد علمی و بالندگی فکری آن قرون  را حاصل این نوع رواداری و آزاد اندیشی می دانند.  هزار سال بعد در سال های ریاست جمهوری کسی که بعضی  او را معجزه قرن !  فرض میکردند،  گزینش، صلاحیت بنده خدایی  را تایید نکرده بود. او  برای پی گیری کارش به من روی آورد. از مسئولان مربوطه سوال کردم که مشکل  چیست ؟ ابتدا از پاسخگویی طفره  رفتند . اصرار مرا که دیدند توضیح دادند که همه چیز او درست است ولی شیعه نیست و لذا مسئول سازمان با شروع کارش موافق نیست!. وقتی برای مسئول سازمان توضیح دادم که این کارش فراقانونی بوده و یکی از اصول مسلم قانون اساسی را نادیده گرفته است ، پاسخ قانع کننده و محکمه پسندی نداشت .نقد

  تفکر نقاد و بستر تولد

یکی از شرایط و لوازم اولیه تولد تفکر نقاد و رواج آن ، وجود روحیه روا داری و مدارا و تساهل است .به راستی امروزه تا چه اندازه آن روحیه و آن سنت میمون در بین ما تداوم یافته است ؟   فقدان این روحیه ، ترس از نقد را بدنبال خواهد داشت. ترس از نقد شدن و ترس از نقد کردن .  به عنوان نمونه چند مورد از این هراس ها را که از نزدیک مشاهده کرده ام نقل می کنم .  قطعا شما نیز در طی این سال ها با نمونه هایی از این دست برخورد داشته اید :

نمونه اول : معاون پژوهشی سازمان اسناد و کتابخانه ملی بودم . نشریه شیرازه با اهداف سازمانی معین تازه متولد شده بود. از دفتر رئیس سازمان زنگ زدند . جلسه فوق العاده و فوری باید تشکیل می شد. جلسه با حضور ریاست سازمان ، مدیر کل روابط عمومی ، دکتر رضایی معاون اسناد و من به تشکیل شد.رئیس وقت سازمان  عنوان کردند که شیرازه بر علیه منافع سازمانی گام بر می دارد!!  طلب دلیل کردم . گفتند که در مصاحبه ای که با دکتر رضایی داشته اند ایشان عنوان کرده اند که روابط عمومی کارش را در انعکاس فعالیت های معاونت اسناد درست انجام نمی دهد! میزان نقد هراسی و نبود تحمل چنان بود که همین یک سطر گلۀ به حق معاون وقتِ اسناد  ، سرانجام موجب مرحوم شدن شیرازه شد ! البته پس از مدتی با مسائلی که برای همان مسئول روابط عمومی پدید آمد ، مبرهن شد که عملا چه اشخاصی در صدد تضعیف سازمان بوده اند و هراس مسئولان باید متوجه کجا باشد.

تصور نفرمایید که این نوع  نقدناپذیری و ترس از نقد شدن   فقط در دایره مسئولان اجرایی و مدیران سازمان ها رایج است . متاسفانه بعضا در حوزه های آکادمیک نیزاین نوع تنگ نظری ها مشاهده می شود:

نمونه دوم: در فصلنامه کتاب نقدی بر مقاله یکی از مدرسان کتابداری منتشر شد.  قبل از انتشار ، متن نقد برای آن مدرس محترم ارسال شد و از او خواسته شد که پاسخ خود را بنویسند تا در آن شماره یا شماره بعد منتشر شود . صادقانه بگویم منتظر تشکر و تقدیر آن مدرس از ناقد و فصلنامه بودم ! زیرا آن نوشته ، تحلیلی منصفانه ، مشفقانه و روشمند بود . اما نه تنها پاسخی دریافت نشد بلکه سال های سال فصلنامه و مسئولانش مغضوب آن مدرس محترم بودند !

این نوع برخوردها را باید حاصل نبود و یا کمبود زمینه رشد تفکر نقاد دانست . خود را از خطا مصون دانستن و به اندیشه و رفتار خود رنگی خدایگانی زدن ، حاصل تربیتی نابسامان است که در نظام تربیتی رسمی و غیر رسمی ما حاکم است . به قول پائلو فریره نظام تعلیم و تربیتی که اﻧﺴﺎن را ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﻨﻔﻌﻞ و ﻫﻤﭽﻮن واﺣﺪی ﺑﺮای ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬاری در ﻧﻈﺮ ﺑﮕﯿﺮد، ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ او را از درون ﺗﻐﯿﯿﺮ دﻫﺪ و ﺑﻪ ﺳﻮی ﯾﺎدﮔﯿﺮی ﺣﻘﯿﻘﯽ و تفکر خلاق و نقاد ﻫﺪاﯾﺖ ﮐﻨﺪ.

راههای گریز از نقد هراسی

رشد تفکر نقاد از خطاهای نظری و عملی خواهد کاست و زمینه را برای بهینه سازی ساحت نظر و عمل فراهم خواهد ساخت . برای گریز از نقد هراسی و رو آوری به نقدهای روشمند و اصلاحگر و بالا بردن ظرفیت نقد پذیری  شاید توجه به نکات ذیل مفید باشد  :

۱برنامه ریزی برای آموزش نقد و نقادی در نهادهای رسمی و عیر رسمی  

  متاسفانه آموزش نقد و آشنا سازی فراگیران با روش شناسی نقد در نظام تعلیم و تربیت ما از گذشته تا کنون تقریبا مغفول مانده و کمتر بدان توجه شده است . در دو دهه اخیر با غلبه کمیت در نظام پذیرش دانشجو ، نهضت رو آوری به تست ! و آشنایی با فنون و فریب حاکم بر آن حتی تا دوره های دکتری هم به پیش آمده است . خان گسترده ای که این رویکرد برای عده ای فراهم کرده است عملا صدای ناقدان این عرصه را کم اثر ساخته است. شاید یکی از رساترین تعبیرها در این زمینه بیان استاد شفیعی کدکنی در سوگ زریاب خویی باشد. آنجا که می گوید  : “جز این چه می‌توانم گفت، در این راسته بازار مدرک‌فروشان با ارزِ شناور. در این سیاهی لشگر انبوه استاد و دانشجو. سیاهی لشگری از خیل دانشجویان و استادان چیزی برابر تمام دانشگاه‌های فرانسه و آلمان و انگلستان و شاید هم چندین کشور پیشرفتة دیگر و جهل مرکّب مدیرانی که این سیاهی لشگر را افتخاری از برای زمانة خویش می‌دانند. کفاهُم جَهلُهُم!.

این رویکرد کمیت گرا هیچ مجالی را برای دانش آموز و دانشجو فراهم نمی آورد تا زمینه های رشد تفکر سطح بالای تحلیلی در وجود او نهادینه شود.  ظاهرا  روزبروز هم نوشته ها و تحلیل های به ظاهر علمی و انتقادی  سطحی تر و کم عمق تر می شود.  بدیهی است که ذهن انباشته ازمحفوظات که مهارت و شیوه های ﺗﺠﺰﯾﻪ وﺗﺤﻠﯿﻞ، ﺗﺮﮐﯿﺐ، ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ، ﺣﻞ ﻣﺴﺌﻠﻪ، ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮔﯿﺮی و ارزﯾﺎﺑﯽ را نیاموخته و فراشناخت در وی تقویت نشده است  ، حق دارد که از هر نوع نقدی بر افکارش بترسد و قادر به نقد افکار دیگران نیز نباشد .

         ۲نحوه تعامل أصحاب قدرت و فکر با نقد و نقاد  

اگر مسئولان نهادهای رسمی  و اصحاب اندیشه  نقد را بها دهند و نقاد را در صدر بنشانند مسلما  نقاد بودن و نقدپذیری سرنوشت دیگری پیدا می کند . اما در عرصه های خرد و کلان جامعه در موارد بسیاری  نقد را مساوی نوعی حمله و در مواردی نوعی تخریب و براندازی تلقی کرده و در صدد خاموش کردن آن بر می آیند . این نوع برخوردها در اغلب موارد واقعا برای حفظ آن نهادو سازمان رخ نمی دهد بلکه ماهیتی فردی و خودخواهانه دارد . فرد صاحب قدرت خود را مصون از  خطا تلقی می داند ویا تصور می کند که هر نوع تحلیلی بر رفتار و یا سازمانش موجب رخنه در مبانی قدرت او می شود! البته این روش نه تنها هیچ قرابتی  با دانش نوین مدیریت ندارد بلکه با آموزه های دینی نیز مغایر است . علی ع فرمودند من بارها از رسول خدا شنیدم که مى‏گفت: “پاک و آراسته نیست امتى که در آن، زیردست نتواند بدون لکنت زبان، حق خود را از قوى بستاند”.

متاسفانه  این صنف از مدیران برای ایجاد سکوت در سازمان به رفتار خود رنگ و بوی سیاسی هم می دهند و هر نوع نقد و بیان کاستی های یک سازمان خرد را عملی مجرمانه جلوه داده و موجب پدید آمدن سکوت قبرستانی می شوند.  به بیان دیگر ترس آنها از نقد شدن موجب می شود تا هراس از نقد کردن را شدت بخشند.ذکر چند نمونه شاید خالی از فایده نباشد :

همانگونه که حیدری نژاد به خوبی یاداور شده است اینترانت سازمان اسنادو کتابخانه ملی با هدف گردش اطلاعات سازمانی و ایجاد همدلی بین کارکنان و در نهایت به عنوان ابزاری در جهت مدیریت دانش راه اندازی شد . طراحی آن به گونه ای ایست  که هر فرد با شناسه شخصی خود می تواند وارد شود و هر مطلبی را هم که در آن به اشتراک بگذارد  با نام وی منتشر خواهد شد . کارکنان به این مجموعه فقط در داخل سازمان دسترسی دارند . اما در چند سال گذشته به بهانه های مختلف و به زعم من با رویکردی  تنگ نظرانه  و خودخواهانه سانسور پیشگیرانه ای در آن متداول شد .تفکر نقاد

چندی پیش نقدی بر عملکرد  سازمان اسناد و کتابخانه ملی  در یکی از نشریات برخط منتشر شد . بعد هم شنیده شد که از فردای آن روز تعدادی کارمند را به خط کرده و استنطاق نمودند که اولین نفر در اشاعه آن نقد که بوده است ! البته این حد از نقد هراسی واقعا نوبر بود زیرا سعی داشتند که حتی خلق الله را از خواندن نقد هم بترسانند!  اگر معتقد به خرد جمعی  باشیم باید نقد را به جان بخریم و از آن برای تعالی سازمانی بهترین بهره را ببریم.

   .پرهیز از آفات نقد  

رعایت نکات ذیل می تواند از میزان نقد هراسی کاسته و زمینه نقدپذیری بیشتری را فراهم آورد :

  • ·          نقد و تحلیل عملکرد و اندیشه به جای نقد شخصیت و انگیزه فرد

بارها شاهد بوده ایم که حتی فرهیختگانی صاحب نام در اثنای نقد و پاسخگویی به نقد چنان لگام سخن از کف داده اند و شخصیت و تاریخچه زندگی او را هدف گرفته اند که موجب حیرانی مستمعان و خوانندگان شده است . بعضا نیز متخصص تشخیص  انگیزه بوده و از آستین طرف مقابل هزاران دستِ جن و ابلیس را بیرون می کشند و اگر طرف مقابل خودی باشد دست بیرون آمده دستی رحمانی و الهی خواهد بود. در یک نقد روشمند هیچگاه انگیزه و انگیخته را نمی توان به هم امیخت و از ان نتیجه گیری کرد.

  • ·          پرهیز از مطلق گرایی .

در یک نقد عالمانه نمی توان احکام قطعی صادر کرد و بر مسند جزمیت تکیه زد. نسبی بودن قضاوت ها نشان از برخوردی خردمندانه با موضوع مورد بحث است .

  • ·        تسلط و آگاهی داشتن در حوزه مورد نقد

عده ای نقد را حق همگان می دانند . آنان معتقدند که مثلا حتی یک بیمار بی سواد می تواند  رفتار یک پزشک متخصص را نقد کرده و بیان کند که بعد از مراجعات مکرر درمان نشده است . اما به نظر می رسد هر مقدار منقد در حوزه مورد بحث مسلط تر باشد نقد بهینه تر و موثرتری را می تواند ارائه دهد.

  • ·        نقدپذیری و بردباری ناقد

منقد خودش باید مظهر نقدپذیری و بردباری باشد . اگر او هم در برج عاج مصونیت از خطا بنشیند باب خطاهای بیشتری را خواهد گشود .

  • ·        فهم و درک درست و دقیق 

گاهی منقد درک دقیق و درستی از اندیشه و سخن مورد بحثش نداشته و بی توجه به شرایط زمانی و مکانی به قضاوت می نشیند. بعضا مشاهده شده است که ناقد چنان عجولانه عمل کرده است که نقل قولی را که نویسنده قصد رد آن را داشته نظر صاحب مقاله دانسته و به آن تاخته است !

  • ·        دوری از حب و بغض و قضاوتهای ذوقی

به راستی حب و بغض کرو کور می کند (حُبُ الشی یُعمی وَ یُصَم) و ابواب فهم دقیق را می بندد . به تعبیر زیبای استاد ملکیان ناگفته پیداست که نقد ذوقی و استحسانی ، به هیچ روی معلوم نمی کند که سخن یا رأی مورد بحث صحیح یا ناصحیح و یا صادق یا کاذب بوده است. بلکه فقط از یک واقعیت پرده بر می گیرد و آن اینکه ناقد و شخصی که مورد نقد واقع شده است پسندها و خوشایندهای همسان یا ناهمسان دارند .

  • ·        پرهیز از شبه نقد

کار نقد شفاف سازی و تبیین  سره و ناسره است . منقد ، خردمندی است که باهدف اصلاح به کار نقد می پردازد . طبیعتا زبان ، و بیان او نیز منطبق با آن هدف خواهد بود. حال اگر منقد بخواهد با برجسته سازی ضعف ها و نادیده گرفتن نکات مثبت در صدد تخریب طرف مقابل باشد ، و به ویژه اگراز زبانی خشن و غیر اخلاقی استفاده کند دیگر کارش نقد نبوده بلکه آن را می توان” شبه نقد “خواند . عده ای شروع نگارش شبه نقد در ایران را در اواخر دهه بیست و اوئل دهه سی به حزب توده منتسب می کنند. مرحوم دکتر رضوانی معتقد بودند  که این نوع نگارش های  فحاش و باج خواهانه از اوائل مشروطیت در مطبوعات شکل گرفت .

می توان بر این عناوین ده ها مورد دیگر افزود . اما مساله مهم دوری جستن عملی از این آفت هاست .نقد1

پایان کلام اینکه :

زمانی مطبوعات را رکن چهارم مشروطه می دانستند و آن را پاسدار ناظری امین برای جلوگیری از کجروی های قدرت تلقی می کردند. با ظهور رسانه های جدید و ظهور پدیده های نوینی در نبادل اطلاعات ، مثل “خودناشری” و شبکه های اجتماعی  اکنون باید تفکر نقاد را باید جایگزین آن رکن کرد تا هر نفر بتواند به رسالت خود عمل کند . همانگونه که در جای دیگری نیز یاداور شده ام اهمیت و تاثیر همه جانبه رشد این نوع تفکر موجب شد  که  موج رویکرد به تربیت انتقادی و در نتیجه  روآوری به تفکر نقاد و تفکر سطح بالا گسترش یابد و در این زمینه  پژوهش های گسترده ای انجام شود.

یکی از معروف ترین این پژوهش ها ، مطالعه ای است که توسط انجمن فلسفه امریکا با حضور چهل و شش متخصص  انجام شد .این کار که با استفاده از روش کیفی، چندین سال طول کشید.  گزارش این پژوهش بعدها به” گزارش دلفی” شهرت یافت . در این گزارش تعریف جامعی از تفکر انتقادی ارائه شده است . در این تعریف متفکر نقاد فردی کنجاو ، با ذهن باز و منعطف است که در قضاوتش دور اندیش است .تفسیر ، تحلیل و ارزشیابی ، همراه تبیین مفهومی و روش شناختی شیوه کار اوست . در ارزشیابی فردی عادل و منصف است و مراقب سوگیری های شخصی است . با حسن ظن و خیلی صریح و شفاف با مسائل مواجه می شود. او در انتخاب ملاک ها و معیارها مستدل عمل کرده و پژوهش محور است. پشتکار او سبب می شود تا حصول نتیجه کار را دنبال کند . این نوع تفکر ، خود تنظیم ، هدفمند ، منبع قدرت در زندگی فردی و مبنایی وثیق برای جامعه ای مردم سالار خواهد بود.در سه دهه گذشته بسیاری از کشورهای شمال ، تفکر نقاد و خلاق را اساس و مبنای تعلیم و تربیت خود قرار داده و از ثمرات ارزشمند آن بهره مند شده اند.

امید است که در جامعه ما نیز این اهمیت نوع تفکربه درستی شناخته شده و مسئولان تصمیم گیر در جهت رشد و توسعه آن خالی از شعارهای متداول دست به عمل بزنند . البته بر جامعه علمی است که منتظر تصمیم گیری کلان ننشینند و از درون این شیوه مبارک را عملا به کارگیرند. راهش نیز علاوه بر آموزش روش شناسی نقد ، نهراسیدن از نقد کردن و نقد شدن است !

بیایید در آستانه  فصل سبز ،ایمان بیاوریم به قدرت نقد و نقادی عیاردار و گوش جان به کلام آسمانی حافظ بسپریم :

نقدها را بود آیا که عیاری گیرند

تا همه صومعه داران پی کاری گیرند

مصلحت دید من آن است که یاران همه کار

بگذارند و خم طره یاری گیرند

خوش گرفتند حریفان سر زلف ساقی

گر فلکشان بگذارد که قراری گیرند

قوت بازوی پرهیز به خوبان مفروش

که در این خیل حصاری به سواری گیرند

یا رب این بچه ترکان چه دلیرند به خون

که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند

رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد

خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند

حافظ ابنای زمان را غم مسکینان نیست

زین میان گر بتوان به که کناری گیرند

یادداشت منتشر شده در عطف فروردین 93

 

مدل ذهنی راهبردی یا برنامه راهبردی؟

شاخص

این نوشته برای کلیات ماه تهیه شده بود که در شماره ششم خرداد 91 نشر یافته است.

چندی پیش در حاشیه یکی از جلسات انجمن با کتابداری از کتابخانه عمومی یکی از مراکز اسنانها گفتگویی در مورد وضعیت کاریش داشتم. چنان غمگین می نمود که حیرت کردم. تمام زمستان را بی مراجعه  کننده گذرانده بود . شروع نکرده خواند که : سلامت را نمی خواهند پاسخ گفت سرها در گریبان است. تنهایی و بی مهری و بی برنامگی و شاید بی انگیزگی کلافه اش کرده بود. دلداری و استدلال من هم خیلی کارسازنبود ؛ صرفا مرهمی بود.

در راه خانه برای تحمل ترافیک دهشتناکِ اسفند ، اندیشیدن درعلت سرخوردگی وعدم موفقیت افرادی چون آن کتابدارکه اتفاقا تحصیلات عالی کتابداری هم دارد مشغولیت مناسبی بود! به راستی چرا کتابخانه ای در فصل زمستان باید حسب وظیفه هر روز با بودجه عمومی گرم و دایر شود؛ ولی امکانات فراهم آمده بی مصرف مانده ، مجموعه چند هزار جلدی چنان بی مراجعه کننده بماند که جوان مسئول کتابخانه را به فغان آورَد؟  اوعلت اصلی این بی اقبالی را کم خوان بودن جامعه ، عدم تناسب و افزایش فرمایشی مجموعه از سوی مسئولان بالا دستی می دانست. معتقد بود که حتی برگزاری مسابقات کتابخوانی هم که کتابهایش از سوی مرکز تعیین شده افاقه نکرده و یک مورد هم بر مراجعان نیفزوده است.

  به خانه که رسیدم خواندن این خبر توجهم را جلب کرد:

“تلاش ۱۸ماهه “فرزاد میرشکاری” دانشجوی زبان انگلیسی برای کتابخوان کردن بچه های روستاي محروم و دورافتاده دهکهان در جنوب کهنوج، ثابت كرد جهانی شدن یک حرکت فرهنگی بیش از حمایت دولتی و عِدّه و عُدّه به یک “نیت خالص” و یک “یاعلی” نیاز دارد. مغازه متروک پدر فرزاد که حتی درب نداشت حالا با تلاش وی شهرت جهانی یافته است: “کتابخانه فاطمه ها!” ؛ سه فاطمه ای که اولین اعضای این کتابخانه کوچک در روز اول راه اندازی اش بودند و کتابخانه به نام آنها نام گذاری شده است.”[i]

این دو رویداد ناخودآگاه مثالی را که در متون مدیریتی زیاد به کار گرفته می شود ، تداعی کرد:

یک شرکت بازرگانی برای توسعه صادرات خود دو کارشناس را راهی یکی از کشورهای افریقایی می کند تا وضعیت بازار آن کشور را برای صدور کفش  مطالعه کنند:

کارشناس نخست گزارش داد:

اوضاع  برای صادرات اصلا مناسب نیست. اینان اکثرشان کفش نمی پوشند .

و کارشناس دوم گزارش داد:

زمینه  برای صادرات بسیار مناسب و توام با موفقیت خواهد بود زیرا اکثرساکنان کفش به پا ندارند !

تفاوت این دو کارشناس و آن دو کتابدار در چیست؟ شاید یکی از عمده ترین تفاوت ها در شکل گیری این نوع رفتارهای گوناگون  ، مدل ذهنی[ii] و شیوه تفکر حاکم بر وجود آنان باشد. یکی چنان مثبت اندیش و نورگراست که از هیچ ، همه چیز و از ظلمت ، نور می آفریند و دیگری بر عکس فرصت سوز و ظلمت گراست!

بدون شک مدل ذهنی که حاصل پیش فرض ها و تجربیات  ما از جهان است بر چگونگی و نوع تصمیمات ما تاثیر به سزایی دارد . به زعم بعضی اندیشمندان حوزۀ مدیریت یکی از ویژگی های سازمان های یادگیرنده ، دارا بودن مدیران و کارکنانی با مدل ذهنی کارا ، پویا و روشن بین است. مسلما اگر مدیران سطوح بالای یک سازمان مدل ذهنی ناقص  ، ساده انگارانه و نادرستی داشته باشند آن سازمان رستگار نخواهد شد.

در اینجا چند سوال پیش می آید؟

مدل ذهنی مدیران و کارکنان چه ویژگی هایی باید داشته باشد تا سازمانی پویا و خلاق و یادگیرنده را سامان بخشد؟ .

 آیا فقط داشتن یک مدل ذهنی مثبت اندیش مشکلات را سامان خواهد بخشید ؟. شاید مثبت اندیشی  در بعد خُرد – مانند کتابداری که در آغاز سخن ذکر خیرش! به میان آمد– بی تاثیر نباشد ؛ اما آیا در بعد کلان و درسازمان های پیچیده  امروزی می توان پاسخ به همه مسائل سازمانی را به آن احاله داد و حل مشکلات را فقط در سایه داشتن  مدل ذهنی مثبت دانست ؟.

 آیا تدوین برنامه های  راهبردی از تاثیر مدل ذهنی بر نحوه رفتار سازمانی به ویژه در ابعاد کلان سازمانی  نمی کاهد؟

به نظر می آید پاسخ به سوال آخر ، پاسخ سوالات دیگر را نیز در بر گیرد.

عده ای بر این عقیده اند که تدوین برنامه راهبردی می تواند موجب رشد و توسعه سازمانی در ابعاد گوناگون شود. آنان معتقدند که برنامه های راهبردی تحقق اهداف را میسر کرده و امکان بهینه به کارگیری توانمدی های سازمانی واستفاده روشمند از فرصت ها را  فراهم می آورد.

شاید کمتر کسی با عقیده فوق مخالف باشد ؛ اما به نظر می رسد ضرورت داشتن برنامه  شرط لازم باشد؛ اما کافی نیست. سال هاست که در این آب و خاک تدوین برنامه های راهبردی در حوزه های مختلف رایج شده است . ولی آیا این تدوین ها آثار مبارکی را هم در پی داشته است ؟ .

در حوزه کتابخانه ها به دو نمونه اشاره می شود:

در آغاز دهه هشتاد کتابخانه ملی ایران تدوین برنامه راهبردی خود را آغاز کرد . البته قبلا نیز در این زمینه تلاشهایی شده بود. برنامه ریزان محترم که از یکی از دانشگاه های معتبرطی قراردادی گسیل شده بودند مدتی را رفت و آمد کردند و حاصل تلاش آنان کتابچه ای صد و چند صفحه ای بود که زینت بخش دفتر مدیران شد و عملا هیچ تاثیری بر روند تصمیم سازی سازمانی نداشت .البته شاید تنها تاثیرش این بود که خواندن بعضی از بخش هایش موجب مسرت کارمندان می شد. اخیرا نیز کتابخانه ملی مجددا تدوین برنامه راهبردی جدیدی را  شروع کرده است که امیدوارم این نیز فقط موجب مسرت نشود!.

در همان سال ها نهاد کتابخانه های عمومی نیز طرح گسترده ای را طی قراردی آغاز کرد . آن برنامه جامع نیز با مشارکت بسیاری از متخصصان کتابداری به انتها رسید و گزارشش تسلیم سفارش دهندگان شد؛ اما تاثیرش چندان دیرپا نبود و آن هم به کناری نهاده شد. البته کتابداران، مرثیه های فراوانی نیز درچند و چون آن قرارداد و نتایجش سرودند که ظاهرا اغلب اغراق آمیز بود.

بهر رو واقعا مشکل درچیست که این برنامه ها و برنامه های مشابه حتی در سطح ملی هم بعضا تاثیر بسزایی نداشته وشاید هیچ تاثیری بر روند کارها نداشته اند. به قول حضرت مولانا مشکل چیست که گندم فراهم آمده گم می شود:

ما در این انبار گندم می کنیم

گندم جمع آمده گم می کنیم

گرنه موشی دزد در انبار ماست

گندم اعمال چل ساله کجاست

به راستی کاستی در چیست؟ آیا در تدوین این برنامه ها استاندارد به کار گرفته نمی شود ؟ آیا بعضا تدوینگران صاحب صلاحیت نیستند و در انتخاب آنان عنصر صلاحیت نادیده گرفته شده است؟. قضاوت در این باره را به زمانی دیگر موکول می کنیم و فرض می کنیم این برنامه ها در بالاترین کیفیت توسط دلسوزانی امین و متخصص  تدوین شده اند . آیا در این صورت این برنامه ها می تواند اثری عمیق را برجای بگذارند و اصولا آیا برنامه ریزی استراتژیک می تواند  بر مدل ذهنی  مدیران و کارمندان تاثیر گذاشته و موجب تفکر راهبردی[iii] شود؟

پاسخ بعضی از اندیشمندان حوزه مدیریت  به این سوال منفی است. آنان به درستی معتقدند که بهترین برنامه های راهبردی در نبود تفکر راهبردی راه به جایی نمی برد. آن مدیری که مدل ذهنیش راهبردی نیست هیچ برنامه ای ، حتی برنامه راهبردی که به سفارش خودش نیز تدوین شده باشد تاثیری در تصمیم سازی هایش نخواهد داشت . مدل ذهنی ذره بینی چنان او را سرمست جزییات می کند که توان کل نگری را از او سلب می کند وبرای وی برنامه راهبردی  صرفا دستمایه ای شعارین می شود.

مینتزبرگ[iv] بر این باور است که تفکر  و برنامه راهبردی دو مفهومند که هریک مرحله ای از فرایند توسعه راهبرد را در بر دارند .

او  در این فرایند  تفکر راهبردی را مقدم بر برنامه راهبردی دانسته است.مسلما اگر به این مهم فرایندی بنگریم رسیدن به هرمرحله منوط به عبور از مرحله قبلی است. در عمل هم دیده می شود که وقتی تفکر راهبردی در مدل ذهنی مدیران و کارکنان سازمان جای نگرفته باشد انتظار حتی تدوین درست برنامه راهبردی هم شاید انتظاری دور از دسترس باشد.

در رفتار و نگرش مدیران ارشدی که مدل ذهنی  راهبردی دارند ؛ ویژگی های زیر را می توان دید :

  • داشتن نگاهی منشوری و چند وجهی و به قولی هفت بعدی سبب می شود که سازمان از زوایای گوناگون ببینند . این منظر چند وجهی که گذشته و حال و آینده را باهم پیوند می زند ؛علاوه بر واقع بینی، آینده نگری را هم به ارمغان می آورد.آنان با داشتن این مدل ذهنی آماده خواهند بود که با شرایط به شدت متغیر به ویژه در حوزه اطلاعات از فرصت ها استفاده بهینه برند.
  • تفکر روشمند موجب می شود که مدیران ، تحلیلی واقعی و هدفگرا را ارائه دهند. این شیوه تفکر سبب می شود که روزمرگی مسائل سازمانی  آنان را از روند کلی سازمان غافل نکند؛ در عین حال جامعیت تفکر موجب می شود که به تاثیر هر جزء بر کل نیز توجه کنند .
  • آن مدیران آماده تغییر بوده و اصولا تغییر روشمند را جزء ذاتی حیات سازمانی دانسته و حاضر خواهند بود خطرات و هزینه های آن را نیز بپذیرند.البته جنس این نوع تغییرات نمایشی نیست و براساس ضرورت و مصالح سازمانی و به شیوه ای روشمند انجام می شود.
  • وجود خلاقیت موجب می شود که این مدیران در چنبره راه حل های قدیمی برای مسائل سازمان خود را گرفتار ندیده و دائما در پی پاسخهای نو باشند که نو را حلاوتی دگر است؛ و البته این نوگرایی هم به هیچ وجه نمایشی نیوده بلکه در مسیر اهداف سازمانی و بنا بر ضرورت ظهور می یابد.

به راستی اگر در جان مدیران و مجریان چنین ذهنیتی حاکم نباشد چگونه باید از آنان انتظار داشت که به برنامه های راهبردی و حتی برنامه های عملیاتی، مقید بوده و مجری ان باشند. در سطح کلان جوامع نیز چنین است . قانون اساسی کشورهای زیادی آزادی ها و حقوق اساسی بسیاری را برای شهروندان در نظر گرفته است ؛ اما حتی قسم خوردن مجریان برای پایبندی به آن  نیز نمی تواند عامل اجرای آنها باشد.  این حقایق و نمونه های بسیاری از برنامه های راهبردی تدوین شده بی ثمر مانند دو موردی که اشاره شد نشان می دهد که به به قول اصولیون اگر تدوین برنامه راهبردی را واجب و ضروری بدانیم مقدمه آن نیز که وجود تفکر راهبردی است ضروری و واجب خواهد بود. یعنی برای دستیابی به یک برنامه راهبردی تاثیرگذار و اجرایی باید ابتدا در پی مدیرانی بود که مدل ذهنی راهبردی داشته باشند . آنان مسلما در پی تدوین برنامه های راهبردی غیر نمایشی بوده ، بر اجرایی شدن آن نیز پایبند و مومن خواهند بود.

در اینجا چند سوال مطرح می شود:

چگونه مدل ذهنی راهبردی را در مدیران پدید می آید. آیا این قابلیت آموختنی است؟

آیا در کتابخانه ها یی که ساختار دولتی دارند، برنامه راهبردی ، راه به جایی می برد؟

شاید پاسخ به این سوالات علت گم شدن گندم های جمع آمده  را بیشتر تبیین کند!



[ii] mental model

[iii] Strategic Thinking

[iv] Henry Mintzberg
فرمت پی دی اف مقاله مدل ذهنی راهبردی

مکانيسم هاي اتوماتيک خبر رساني

نویسنده این مقاله  Ignacio Ramonet و مترجم آن حوا بختیاری است. خواندن آن را به ویژه برای دانشجویان رشته کتابداری عزیز توصیه می کنم:

تکاپو براي رسيدن به سود دهي، رسانه ها را واداشته تا بيش از هميشه اين پرسش برايشان مطرح شود که مخاطبين دوست دارند چه نوع اخباري را دنبال کنند . با در نظر گرفتن اين که : کمتر از ١٥ درصد از مطالبي که در روزنامه ها چاپ مي شود واقعا براي اکثريت مردم جالب است . پس مشکلي که وجود داره اين است که عرضه متناسب و جوابگوي تقاضا نيست. در اين صورت دو سوال مطرح مي شود :چه نوع اخباري را بايد تهيه کرد ؟ و چه زماني دقيقا بايد آن را در اختيار مخاطب گذاشت ؟

 

سوالاتي به قدمت آغازفعاليت و حضوررسانه هاي جمعي که براي نخستين بار اينترنت مي تواند با بکار گيري از ابزارهاي نو پاسخ دهي به آن ها را امکان پذير سازد . از جمله Google trends سرويسي دارد که امکان « شناسايي وتشخيص دفعاتي که يک واژه در بخش جستجوي گوگل درخواست شده را بر حسب منطقه و زبان مورد استفاده (١) فراهم مي سازد ». اين چنين مي توان به طورمستقيم و زنده دريافت که چه موضوع خبري در زمان مشخصي مورد توجه کاربران اينترنتي قرار گرفته .

با در نظر گرفتن اين اطلاعات ، Google News سرويس اطلاع رساني اينترنتي رايگاني را راه اندازي کرده که به طور خودکار مقالاتي را از منابع بي شماردر وب سايت ها ومشخصا در ساير رسانه ها (…) برگزيده و به طور مداوم عرضه مي کند ، ولي پيشگام بزرگ اين شيوه ي جديد « مقالات درخواستي » سايت امريکايي Demand Media است (www.demandmedia.com) که در سال ٢٠٠٦ تاسيس شده . طبق اساسنامه اش «ماموريت» «جواب دهي به موضوعات مورد درخواست جهاني با در نظر گرفتن جنبه تجاري(٢) »مي باشد. اما نه باهر محتوايي، زيرا هدف بزرگ و جاه طلبانه اش« پديد آوردن محتوايي است که بتواند مشکلات را حل کرده به سوال ها پاسخ دهد، امکان صرفه جويي مالي را فراهم ساخته و با مديريت زمان مردم را راضي و خوشنود سازد (٣) ». رسانه ي – خوش بختي !

اينکه چگونه عمل مي کند بسيار ساده است ، به گفته ي يک روزنامه نگار : براي تعيين اينکه چه مطلبي بايد انتخاب شود الگوريتم سايت demand media به لغاتي که بيشتر در اينترنت جستجو شده وواژه هاي کليدي که از طرف ارائه دهندگان تبليغاتي درخواست شده رجوع مي کند و اين که مقالاتي در اين رابطه بر روي وب سايت وجود دارد يا نه ، مي پردازد.بعد اين موضوع را بررسي مي کند که چه مطالبي را کار بران اينترنتي مايلند بدانند و چه مبلغي را آگهي دهندگان تبليغاتي حاضرند در ازاي نمايش بنر(baner) هايشان در کنار اين مطالب بپردازند. هنگامي که تقاضا توسط الگوريتم تشخص داده شد ، موضوعات انتخابي بر روي سايت demand studio به نمايش در آمده و سکوي کاري براي ده هزارنويسنده و تهيه کننده ويدئوکه به طور آزاد فعاليت مي کنند مهيا مي سازد . کافي است که متقاضيان بر روي سايت اينترنتي studioثبت نام کرده و منتظر سفارش موضوع مقالات باشند – گاهي اوقات شصت و دو هزارپيشنهاد در يک روز مطرح مي شود . براي هر مقاله ١٠ دلار و هر ويدئو ٢٠ دلار (٤) پرداخت مي شود .»

اين چنين بود که demand media با توليد صنعتي محتوا بر روي اينترنت ، خبررساني با هزينه کم را اختراع کرد . به عنوان مثال ، در جريان سه ماهه ي دوم سال ٢٠١٠ ، ده هزار پيژيست، روزنامه نگار آزاد، اين سايت به طور ميانگين نزديک شش هزار مقاله و ويدئو در روز تهيه کرده اند ! (…) البته با اين آهنگ کاري نبايد انتظاراطلاعاتي باکيفيت بالا را داشت. ولي اين سايت به مهمترين شرکا ي، يو توب ، تبديل شده که ماهانه بين ده تا بيست هزار ويدئوتوليد و در اختيارشان قرارمي دهد که حدودا شامل يک ميليون و نيم صفحه مي شود که هر روزمورد بازديد قرار مي گيرد …. و پديده ي نادر در زمينه ي رسانه هاي اينترنتي اينکه ِDemand Media در سال ٢٠٠٩ با در آمدي بين دويست تا سيصد ميليون دلار از بازار پر رونقي برخوردار است .

در همين رابطه، ياهو! ، رقيب بزرگ گوگل در ژانويه ٢٠١٠ در امريکا سايت خبري به نام the upshot را راه اندازي کرد مطالبي که به آن ها پرداخته مي شود به انتخاب روزنامه نگاران نيست بلکه تنها به کمک آمار تهيه شده از جستجوي کاربران برروي کل شبکه اينترنتي ياهو! به دست مي آيد ، به ويژه از روي سايت اخبار روز ياهو(٥). ضمنا، ياهو! درماه مه سال٢٠١٠ يک شرکت امريکايي Associated Content که در زمينه ي توليد مطالب درخواستي با قيمت نازل تخصص داشت راخريد .« کارمندان شرکت هر ماه بيش از پنجاه هزار مقاله، تصوير، صدا و ويدئو پيشنهاد شده توسط نزديک به سيصد و هشتاد هزار همکار مستقل که انواع مقالات در مورد موضوعات مختلف(٦) راتهيه کرده اند مورد بررسي قرار مي دهند . اين شرکت به کار بران اينترنتي که تمايل دارند مطلبي نوشته و به چاپ برسانند نويد داده که مي توانند از اين طريق پولي هم دريافت کنند با اين ايده که به هر کسي که اطلاعات سود مند، نقد ها، نقشه هاي راهنما (٧) مصاحبه ها، سر مقاله هايي تهيه کرده و کار کارشناسي (٧) انجام داده ، بر اساس کارشناسي اش حقوقي تعلق مي گيرد » .

به نوعي صحبت ازپديد آمدن « توده جهاني» کار مستقل و آزاد است . از اين زمينه ها و سکو هايي شغلي به عنوان « مزارع تهيه مطلب و محتوا » يا « کارخانه هاي توليد خبر » نام برده مي شود . چه کسي اين اطلاعات را به «قيمت تخفيف يافته» خريداري مي کند ؟ « انجمن ها ، شرکت ها ،سايت هاي اينترنتي، مجلات و گروه هاي خبري ، شرکت هاي صنعتي يا تجاري که مايلند فروش ، عايدي هاي تبليغاتي ياتعداد بنر هاي(٨) خود را افزايش دهند .»

شرکت امريکايي AOL ، يکي از پيشگامان اينترنت که از گروه time warner جدا شده و در حال حاضر مشغول انجام تغييرات بنيادي در سازماندهي خويش است، تصميم گرفته به نوبه ي خود به جايگاهي « تحت عنوان شرکت توليد کننده خبر(٩) دست يابد » – ماه فوريه سال ٢٠١١ در راستاي اين هدف ، روزنامه ي اينترنتي the huffington post را خريد. AOL در سال ٢٠١٠ « مزرعه ي محتوا و مطالب » خود به نام seed.com را راه اندازي کرد که مقالات تازه کاران دنياي روزنامه نگاري ، ادبيات يا عکاسي را در مورد موضوعات متنوع از جمله ( سرگرمي ها ، بهداشت و سلامت، ورزش، حيوانات خانگي، تکنولوژي هاي نو، اقتصاد و امور مالي، گشت و گذار و سفر، سياست ) تهيه کرده تا آن ها را بر روي سايت هاي تخصصي متعددش عرضه و پخش کند (Daily Finance- Stylelist.com- AOL travel- Moviefone- Wow.com- AOL Food ) .

همان طور که آقاي هانسل ، يکي از مسئولين Seed.com و خبرنگار سابق روزنامه ي نيو يورک تايمز توضيح مي دهد موضوع « استفاده ي دوباره از مدل کار روزنامه نگاري مستقل و آزاد است همانطور که هميشه وجود داشته و ارتقا کيفيت و کارايي آن (١٠) » .

در اروپا هم، « مزرعه هاي محتوا و مطالب» از اين نوع در حال شکل گيري است . Populis با اصليت ايتاليايي از سکو هاي برترفعاليت در اين زمينه است که شعار خود ستايانه اش حاکي از آن است : « وقتي پديد آوردن وخلق محتوا با علم وب تلاقي مي کند ».

شرکت پوپوليس مدعي است که بيش از هجده ميليون بازديد کننده در ماه دارد . مسئولين آن مجموعه داده هايي که شامل شانزده ميليون موضوع مي باشد تشکيل داده اند که هم براي کاربران اينترنتي جالب است و هم نظرآنهايي که آگهي هايشان همزمان در کنار مقالات قرار خواهد گرفت را تامين مي کند .اين مقالات توسط روزنامه نگاران حرفه اي نوشته نشده بلکه به قلم «سردبيران مستقل» به رشته تحرير در آمده، تازه کاران باذوقي که در مورد يک موضوع مشخص کار کردند قلم خوبي دارند و اعلام آمادگي ومعارفه آن ها از طريق سايت صورت گرفته . تعرفه ي روزنامه نگاران آزاد متفاوت است و بر حسب بلندي مقاله و کيفيت و سطح نگارش از پنج تا صد و پنجاه اورو متغير مي باشد .

در فرانسه نيز، سايت هاي حاوي مقالات درخواستي پديد آمده (١١) . Wikio که دروازه ي اروپائي نمايشگرجريان اطلاعاتي است هر ماه قريب سه ميليون بازديد کننده را به خود جلب کرده . سايت آن تحت عنوان Les experts.com مقالاتي راکه به ويژه در مورد زندگي تجربي (١٢) است ارائه مي کند. انتخاب موضوعات توسط کار بران و طبق درخواست شان تنظيم مي شود. هدف سايت پيشنهاد حدود صد هزار مقاله در ماه است که به دست ارتشي از وب لاگ نويسان تامين مي شود. در موقع قبول مقاله حقوق ثابت و مکمل حقوقي نسبت به ميزان استقبال از مقاله ، عايدي تبليغاتي و کارشناسي وبلاگ نويس پرداخت مي گردد. در عوض مجله ي اينترنتي Suite١٠١ ، کانادايي، که از ماه سپتامبر ٢٠٠٩ در فرانسه فعال است ( www.suite101.fr ) ، حقوقي به همکاران مستقل خود نمي پردازد.به آن هاحقوقي تحت عنوان « عايدي حاصل از تبليغات » پرداخت مي کند. البته تنها در صورتي که کاربران بر روي بنر هاي تبليغاتي که با قيمت هاي بسيار مناسب فروخته شده و در کنار مقالات وجود دارند کليک کنند .يک تحقيق امريکايي در مورد اقتصاد بر روي اينترنت در سال ٢٠١٠ نشان داده که ٧٩ درصد خوانندگان خبر بر روي وب سايت هرگز يا به ندرت روي تبليغي(١٣) کليک مي کنند .خبرگزاري هاي متداول و سنتي که شديدا به دنبال «کاهش هزينه » از قبل روزنامه نگاران هستند به اين روش هاي توليد«مشارکتي» محتوا علاقمند شده اند . بدين ترتيب گروه رسانه اي آلماني Hubert Burda Media ، که صاحب صد و هشتاد و شش مجله ، در ده کشور مي باشد، بين سي وپنج تا چهل درصد سرمايه سايت 101suite را در اختيار گرفته .

آيا اين « کارخانه هاي توليد خبر » مي توانند با رسانه هاي خبري کلاسيک يا سايت هاي اينترنتي که به دست روزنامه نگاران حرفه اي اداره مي شوند ،رقابت کنند ؟ اکثرصاحبان اين «مزرعه هاي محتوا» به دو دليل بر اين باور نيستند : نخست اين که به نظر آن هاجاي بهره وري از سايت هاي اطلاع رساني اشباع شده ، و اينکه « آنها به هيج وجه در صدد گنجاندن خود در اين عرصه نمي باشند . مقالاتي که پيشنهاد مي کنند (کوتاه، آسان ، مورد قبول همگان) به ويژه در مورد زندگي تجربي، و «بهتر زندگي کردن » ، توصيه هايي در مورد کمک به خود، سفارش هايي در رابطه باسلامت و بهداشت، پول و سرمايه، اشتغال، سرگرمي ها، مسافرت و… مي باشند . اين سايت ها با محتوا ارزان قيمت low cost به خصوص در جستجوي تعداد زياد بازديد کنندگان هستند تا تبليغات را با قيمت نازل به فروش رسانده بر روي «اقتصاد همراه با کليک » سرمايه گذاري کنند .تصور مدير و بنيان گذار شرکت Populis آقاي لوکا آسکاني، بر اين است که سايت او مي تواند مکملي باشد : « بر روي اينترت بيست تا بيست و پنج در صد اخبار مورد استفاده از طريق رسانه هاي سنتي تامين مي شود ، شصت تا شصت و پنج درصد از پژوهش ها و تحقيقات صورت گرفته و حدود پانزده درصد از محتوا و مطالب برگرفته از شبکه هاي اجتماعي است. سعي ما بر اين است که در اين سه زمينه حضور داشته باشيم و پاسخ هاي مناسب را ارائه دهيم .( ١٤) » باوجود بحران در رسانه ها، سايت هاي رايگان خبري اينترنتي از موفقيتي همانند «مزرعه هاي محتوايي» برخوردار هستند… حتي برخي از روزنامه هاي معتبر در صدد اين کار بر آمده اند ..

گروه امريکايي the Washington post company، ناشر روزنامه معروفي به اين نام ، در ماه ژوئيه سال ٢٠١٠، ICurrent، را در اختيار گرفت. اين سايت به کاربران پيشنهاد مي کند که « روزنامه اي مطابق و بر پايه خواسته هايشان » را مطالعه کنند . اين روزنامه به طور اتوماتيک با دريافت متن ومحتواي برگرفته از بيست و هفت هزار سايت خبري و وبلاگ تهيه شده و در اختيار کاربر قرار مي گيرد تا به ميل و نياز خود به زمينه هاي تخصصي تري نيز بپردازد و پيشنهاد هاي(١٥) مشخص تري را مطرح سازد . اين دورنما به خصوص آقاي بيل کلر مدير نيويورک تايمز را به وحشت مي اندازد و او چنين اظهار مي کند : « من سرنوشت خبررساني را به دست گوگل نخواهم سپرد (١٦) ».

1 – Article Google trends Wikipedia.org 10 fevrier 2011

2-idem

3- www.demandmedia.com/ about/demand-media-manifesto

4 – Caroline Boudet، Demand media l’usine a info du web Les Echos Paris 23 Novembre 2009

5 – CecileDucourtieux et Xavier ernisien Quand les internautes dictent l’ actualite Le Monde 13 Juillet 2010

6 – AFP 18 Mai 2010

7 – L ‘Expansion.com 19 Mai 2010

8 – www.tubbydev.com Fermes de contenus: business plan et metriques Decembre 2010

9 – L ‘Expansion.com 17 Mars 2010

10 – Ibid

11 – Nicolas Rauline، Les fermes de contenus a la demande se lancent a la conquet du marche francais Les Echos 21 Decembre 2010

12 – Exemples de sujets ; Comment reussir son entretien d’ embauche? Comment vendre son appartement? Quells shampoings pour les cheveux gras? Ou acheter des oeillets pas cher ?

13 – Le Monde 20 Mars 2010

14 – Nicolas Rauline art. Cit .

15 – Maris-catherine Beuth Les nouvelles ficelles des sites d’ infos americains Le Figaro.fr 18 Juillet 2010

16 – El PaisMadrid 25 Juillet 2010

منبع لوموند دیپلوماتیک

ادغام یا اصلاح جایگاه سازمانی

این مطلب برای لیزنا نوشتم که در بخش سخن هفته منتشر شد.

این روزها بحث ادغام سازمان اسناد و کتابخانه ملی در بعضی رسانه ها مطرح است. موافقان و مخالفانی از درون و برون سازمان نیز به آن پرداخته اند. بحث درباره این ادغامها و آثار مثبت و منفی آنها نیاز به شرح مفصل و مستوفایی دارد که در این مختصر نمی گنجد. فقط یادآور می شوم که آخرین مورد یعنی ادغام  کتابخانه ملی و سازمان اسناد در حالی انجام شد که تقریبا همه کارشناسان و متخصصان کتابداری کتابخانه ملی با آن مخالف بودند. به نظر می رسید این ادغام صرفا با هدف کوچک سازی دولت انجام شده باشد. ظاهرا دیواری کوتاهتر از دیوار این دو سازمان برای کوچک سازی و عمل به برنامه پنج ساله پیدا نکرده بودند.

 

اما به این بحث از منظر دیگری هم می توان نگاه کرد.  تا سال 1369 جایگاه سازمانی کتابخانه ملی در حد یک اداره کل مطرح بود. با تلاش رئیس وقت سازمان و همراهی بعضی نمایندگان مجلس  قانون اساسنامه کتابخانه ملی در آبان سال 69 به تصویب مجلس رسید. در این اساسنامه، کتابخانه ملی به لحاظ جایگاه سازمانی قد کشید و به عنوان سازمانی با ردیف بودجه و هیأت امنای مستقل تحت ریاست عالیه رئیس جمهور در آمد. ترکیب هیأت امنای این کتابخانه به قرار زیر تعیین شد:

  • رياست جمهوري اسلامي ايران (رياست عاليه كتابخانه ملي ايران)
  • وزير علوم ، تحقیقات و فناوری
  • وزير آموزش و پرورش
  • وزير فرهنگ و ارشاد اسلامي
  • دو نفر از صاحبنظران در امر كتاب، كتابداري يك نفر به پيشنهاد وزير فرهنگ و آموزش عالي و يك نفر به پيشنهاد وزير ارشاد اسلامي و تاييد رئيس هيأت امنا
  • رئیس کتابخانه ملی

به موجب این اساسنامه این کتابخانه موظف به گردآوری و سازماندهی همه آثار ایرانیان و مربوط به ایران و همه آثار نشر یافته در حوزه اسلام شناسی و ایران شناسی است. علاوه بر این وظیفه که وظیفه ذاتی هر کتابخانه ملی است وظایف راهبردی دیگری نیز برای آن در نظر گرفته شده است:

  • پژوهش و برنامه ريزي علمي كتابداري و اطلاع رساني و شركت در تحقيقات و فعاليتهاي بين المللي ذيربط.
  • اتخاذ تدابير و اخذ تصميمات لازم براي صحت، سهولت و سرعت امر تحقيق و مطالعه در همه زمينه ها به منظور اعتلاي فرهنگ ملي و انجام تحقيقات مربوطه.
  • انجام مشاوره ، نظارت ، هدايت و ارائه خدمات فني و برنامه ريزي و سازماندهي كتابخانه هاي كشور.
  • ارائه روشهاي مطلوب به منظور هماهنگ كردن خدمات و فعاليتهاي كتابخانه هاي عمومي و تخصصي جهت تسهيل مبادله اطلاعات.

این ترکیب هیأت امنا نشان از بذل توجه و اهمیت دادن قانون گذار به امر کتاب و کتابخانه و کتابخوانی است. بویژه وظایف راهبردی که در این زمینه به کتابخانه ملی واگذار شده است بر اهمیت این نهاد می افزاید. از تصویب و اجرای این قانون حدود بیست سال می گذرد. شاید لازم باشد میزان کارآیی این تصمیم، در پژوهشی روشمند و معتبر سنجش شود. به عنوان فردی که بیش از پانزده سال در جریان فراز و فرودهای مدیریتی و تشکیلاتی این نهاد ملی بوده ام بعضی نکات را مطرح می کنم:

این ترکیب هیأت امنا و اتصال آن  به ریاست جمهوری  زمینه های مثبتی را برای کتابخانه ملی پدید آورد:

معتقدم که اگر کتابخانه ملی در حد یک اداره یا اداره کل در یک وزارتخانه باقی مانده بود  هیجگاه نمی توانست ساختمان ارزشمند فعلی را داشته باشد.

کتابخانه ملی ایران

National Library of Iran

اگر حمایتهای هیأت امنا نبود محال بود تشکیلات سرتندرستی از دالانهای سازمان برنامه مرحوم بیرون بیاید.  تصویب بعضی طرح ها مثل واسپاری منابع غیر کتابی در شورایعالی انقلاب فرهنگی و طرح فیپا حاصل این اتصال بود .

رشد نسبتا مداوم بودجه هم تا حدود زیادی حاصل همین جایگاه سازمانی بوده است.

اما این جایگاه رفیع سازمانی فقط نعمت به دنبال نداشته بلکه نقمتهایی هم داشته و آسیب ها و کاستی هایی را به بار آورده است :

ترکیب هیأت امنا و حجم مسئولیت  آنان به گونه ای است که عملا تشکیل جلسات را مشکل می کند. طی پانزده سال گذشته هیأت امنای محترم شاید کمتر از تعداد انگشتان دست جلسه داشته اند ! اما تعداد مصوبات بسیار بیش از این تعداد است !! معمولا رئیس کتابخانه برای گذران امور، نیاز خود را  در قالب صورتجلسه ای تنظیم و پس از امضای رئیس جمهور به امضای سایر اعضا می رساند. یعنی عملا بدون مشورت و تبادل نظر و تشکیل جلسه این صورتجلسات تایید شده اند!

جایگاه تشکیلاتی کتابخانه وضعیتی پدید آورده است  که پست ریاست سازمان صبغه ای سیاسی پیدا کند. سه رئیس سازمان منصوب شده از سوی هیأت امنا هیج یک متخصص کتابداری و اطلاع رسانی نبوده اند.

کیفیت کار مدیریتی و تصمیمات رئیس کتابخانه  صرفا  به وجدان کاری و کاردانی وی  بستگی دارد. عملا نظارتی روشمند از سوی هیأت امنا و حتی نهاد ریاست جمهوری  صورت نمی گیرد. شاید فقط سازمان بازرسی کل کشور است که نظارت های ادواری خود را اعمال می کند.

عملا در دوره های مختلف شاهد بوده ایم که رئیس سازمان برای گرفتن وقت و طرح مشکلات کتابخانه با ریاست عالیه (رئیس جمهور) ماه ها در انتظار بوده و اغلب، موفق هم نمی شدند. این سختی دسترسی به ریاست عالیه و هیأت امنا و عدم نظارت باعث می شود که مدیریت سازمان آهسته آهسته احساس یکه سالاری کند و آسیب های زیادی  پدید آید.

استقلال نسبی این سازمان مشکل دیگری را نیز برای کارمندان فراهم می آورد. آنان از امکانات رفاهی هیج یک از وزارتخانه ها و نهاد ها و حتی نهاد ریاست جمهوری که اسما به آن متصلند نتوانسته اند استفاده کنند.

قبل از نتیچه گیری لازم می دانم نکته ای را یادآوری کنم . تجربه های پیشین بیانگر این واقعیت هستند که ادغام با سازمان یا نهاد دیگر تنش های خسارت باری را ایجاد می کند. ادغام آخر نشان داد که هر اقدامی در این زمینه چندین سال هر دو نهاد را دچار رکود و سکون و سردر گمی می کند. شاید هنوز تنش های این ادغام به صورت زیرپوستی مانع از رشد و تعالی سازمانی است.

از آن چه که گفته شد شاید بتوان این نتیجه را گرفت که بجای مطرح کردن بحث ادغام و تحمل تنشهای سازمان سوز آن، بهتر است در جایگاه سازمانی کتابخانه ملی تجدید نظر شود.

بیش از 85 درصد کشورهایی که «کتابخانه ملی» دارند، به لحاظ تشکیلاتی ذیل وزارت فرهنگ و یا آموزش عالی کشورهای خود  فعالیت می کنند. شاید مطلوب ترین گزینه برای کتابخانه ملی ما هم این باشد که به عنوان سازمانی مستقل با حفظ تشکیلات و وظایف، ذیل یکی از وزارتخانه های مرتبط قرار گیرد. بدیهی است که باید ترکیب اعضای حقوقی هیأت امنا هم مورد تجدید نظر قرار گیرد و مرکب از افرادی باشد که اقلا قابل دسترس بوده و تشکیل جلسه برای آنان میسر باشد! البته این طرح همواره مورد مخالفت بعضی از مسئولان سازمان واقع می شود. شاید آنان جایگاه رفیع سازمانی و اتصال به نهاد ریاست جمهوری را بر عملکردهای ضعیف ساختار فعلی ترجیح می دهند. گرچه همانگونه که قبلا هم متذکر شدم بهتر است برای آگاهی از آثار اجرای بیست ساله  این اساسنامه، پژوهشی معتبر انجام شود و هرگونه تغییری منوط به نتایج آن تحقیق شود.

خسروی، فریبرز. «اصلاح جایگاه سازمانی یا ادغام!». پایگاه تحلیلی خبری لیزنا. سخن هفته شماره 23. 29 فروردین 1390.

نظرات

در این سازمان تصمیمات به اوامر ملوکانه یکی دو نفر موکول است که نه تنها متخصص نیستند بلکه دانش مدیریتی لازم هم نداشته یا ندارند.
نظارت درستی از طرف مقامات بالادستی انجام نمیگیرد و روئسا مطلق العنان می باشند
کتابخانه از متخصص در حال خالی شدن است.
خیلی درست نوشته اند ما عین شترمرغ شده ایم . می خواهیم از امکانات نهاد استفاده کنیم می گویند شما جزو نهاد نیستید . می خواهیم از امکانات سایر جاها استفاده کنیم می گویند نهاد شما بهترین امکانات کشور را دارد
خدا دکتر خسروی را خیر دهد که مصائب کتابخانه را ریشه ای نوشته اند.
بسیار دقیق و زیبا مشکل را مطرح کرده اند. بهترین دلیل بر عدم رسیدگی به سازمان این است که چندین ماه است که سازمان بی سرپرست است و هیات امنا فرصت تشکیل جلسه ندارد. بعضی همکاران کتابخانه ملی خیال می کنند همین که بالای کارتشان بنویسند نهاد ریاست جمهوری برایشان ارزش است. چنین فکری درست نیست . اشاره نوشته استادخسروی به مبانی و علت های مشکلات پیش آمده است
همکار گرامی ، ممکن است متن خبر را یک بار دیگر بخوانید. نویسنده با ادغام کتابخانه ملی با هر سازمان دیگری مخالف هستند و برای جلوگیری از آن راه حلی را پیشنهاد می کنند که شما هم اگر ممکن است در باره آن نظرتان را بفرمائبد. صحبت نویسنده ارائه راه حلی در برابر ادغام است
سلام علیکم
آقای دکتر خسروی تصور می کند اگر زیر مجموعه وزارت خانه ها باشد به کتابخانه ملی توجه بیشتری می شود؟ به نظر بهتر نیست به جای بهانه تراشی برای کار نکردن و تلاش برای تغییر ساختار سازمانی، سعی شود مشکلات را پشت سر گذاشت و در جهت ارتقا تلاش کرد. تجریه کلیه تغییرات گذشته نشان می دهد که این سازمان همواره در این تغییرات متضرر شده است. از جمله آنها ادغام با سازمان اسناد ملی. که یک عنوان کذایی و نامفهوم را برای کتابخانه ملی ما به ارمغان آورده است. چشم ها را باید شست ….

 

اصطلاحنامه:مسائل و راهکارها

ارائه شده در فرهنگستان علوم تاجیکستان

مقدمه

در این نوشته اصطلاحنامه(thesaurus) در معناي اطلاع رسانی آن به کار رفته است. اصطلاحنامه در این مفهوم «مجموعه ای از واژگان و اصطلاحات است که بین آنها روابط سلسله مراتبی، همبسته ، مترادف و دیگر روابط را بیان شده  و هدف آن ایجاد واژگانی استاندارد برای ذخیره و بازیابی اطلاعات است.»[1] در سال های اخیر بحث های زیادی در باره میزان کارایی اصطلاحنامه در محیط های جدیدی که فناوریهای نوین ارائه کرده است صورت گرفته است .در این پژوهش ها اغلب توصیه شده است که در زمینه هستی شناسی (ontology) کارهایی انجام شود. ما هم در سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران طرح تدوین هستی شناسی کتابداری و اطلاع رسانی را در دست اجرا داریم.  اما به نظر می رسد جامعه فارسی زبان هنوز نیازمند به شناخت بیشتر در زمینه این نوع اصطلاحنامه هاست. این آشنایی می تواند مقدمه ای برای ورود به بحث های هستی شناسی در این رشته باشد.

حدود هفده سال است که به طور مستقیم در تدوین بعضی اصطلاحنامه ها مشارکت داشته ام که آخرین آنها انتشاراصطلاحنامه سه زبانه فرهنگی (فارسی –عربی- انگلیسی )[2] بوده است . در این مقاله سعی کرده ام بعضی مشکلات و موانع و راهکارها را ارائه دهم.

تاريخچه ‌اصطلاحنامه‌

در قرن‌نوزدهم‌پيرمارك‌روژه[3]‌واژه‌نامه‌اي‌پديد آورد كه‌در آن‌واژه‌هاي‌انگليسي‌را به‌مجموعه‌ها و زير مجموعه‌هايي‌ تقسيم‌ كرد و مترادفها، متضادها و نيز روابط‌بين‌واژه‌ها را مشخص‌ساخت‌.[4] او نام‌اين‌اثر را  Thesaurus  گذاشت‌. هدف‌روژه‌از پديد آوردن‌اين‌واژگان‌، ذخيره‌و نمايه‌سازي‌مدارك‌نبود، بلكه‌كمك‌به‌افرادي‌بودكه‌قصد يافتن‌اصطلاحات‌دقيق‌براي‌بيان‌افكار و عقايد خود را داشتند.

پيدايي‌اصطلاحنامه‌به‌مفهوم‌امروزي‌به‌سال‌برمي‌گردد كه‌مركز اطلاع‌رساني‌مهندسي‌دوپونت‌اصطلاحنامه‌اي‌منتشر كرد.[5] البته‌در همين‌زمان‌فرد ديگري‌بنام‌هانس‌پيترسون‌واژه‌هايي‌را كه‌از نظر مفهومي‌به‌هم‌وابسته‌و پيوسته‌بودند دسته‌بندي‌كرده‌، ارجاعهاي‌لازم‌را براي‌استفاده‌از نمايه‌سازي‌موضوعي‌فراهم‌آورده‌بود.[6]

با يادآوري‌اين‌نكته‌كه‌تاثير نمايه‌سازي‌موضوعي‌الفبايي‌بيشتر در خط‌مشي‌هاي‌امريكايي‌، و تاثير رده‌بندي‌كتابشناختي‌بيشتر در خط‌مشي‌ها و استانداردهاي‌بريتانيايي‌قابل‌رؤيت‌است‌، روند تكامل‌استانداردها و خط‌مشي‌هاي‌مرتبط‌با اصطلاحنامه‌را به‌شكل‌زير مي‌توان‌خلاصه‌كرد:

– نخستين‌واژگان‌كنترل‌شده‌براي‌تهيه‌نمايه‌موضوعي‌الفبايي‌توسط‌كاتر در 1876 فراهم‌آمد.

– پيرو آن‌سرعنوانهاي‌موضوعي‌انجمن‌كتابداران‌امريكا در 1895 منتشر شد.

– نظام‌نمايه‌سازي‌هماراي‌تك‌واژه‌اي‌مورتيمرتاب‌در 1951 به‌وجود آمد.

– به ‌علت‌ مشكلاتي ‌كه ‌نظام ‌نمايه‌سازي ‌هماراي ‌تك‌واژه‌اي ‌به ‌ويژه ‌در سيستمهاي ‌دستي ‌با حجم ‌زياد داده‌ها داشت‌، واژگان‌هاي‌ كنترل ‌شده ‌مورد توجه‌ قرار گرفتند و در سال ‌اصطلاحنامه ‌ديگري ‌به ‌معناي ‌امروزي ‌آن ‌توسط ‌سازمان ‌اطلاعات ‌فني‌ نيروهاي ‌مسلح ‌آمريكا با نام ‌(ASTIA)[7] منتشر شد.

– در 1961 انستيتوي‌آمريكايي‌مهندسان‌شيمي‌اصطلاحنامه‌مهندسي‌شيمي[8]‌را منتشر كرد كه‌بازتاب‌مستقيم‌كار دوپونت‌بود.

– در 1964  اصطلاحنامه‌مهندسي‌توسط‌شوراي‌ائتلافي‌مهندسان[9]‌ (EJC) براساس‌اصطلاحنامه‌انستيتوي‌امريكايي‌مهندسان‌شيمي‌تهيه‌شد كه‌همه‌رشته‌هاي‌مهندسي‌را در برمي‌گرفت‌. و نخستين‌راهنما و دستورالعمل‌تهيه‌اصطلاحنامه‌نيز در سال‌توسط‌اين‌شورا منتشر شد.

– در سالهاي‌تا 1967 وزارت‌دفاع‌ايالات‌متحده‌براي‌پروژه‌اي‌موسوم‌به‌«LEX» اصطلاحنامه‌اي‌به‌نام‌اصطلاحات‌مهندسي‌و علمي‌[10] تهيه‌كرد. راهنمايي‌ها و دستورالعمل‌هايي‌براي‌تهيه‌اصطلاحنامه‌در اين‌پروژه‌ارائه‌شده‌بود، بعداً توسط‌كميته‌اطلاعات‌علمي‌و فني‌و كميته‌رسمي‌شوراي‌علوم‌تكنولوژي‌حكومت‌فدرال‌ايالات‌متحده‌منتشر و قرار شد همه‌سازمانها براي‌ساختن‌اصطلاحنامه‌از دستورالعمل‌ها و خط‌مشي‌هاي‌آن‌استفاده‌كنند.

– پس ‌از پروژه‌هاي‌ فوق‌، در سال ‌استاندارد ملي ‌امريكايي ‌براي ‌تهيه ‌اصطلاحنامه ‌توسط ‌انستيتوي ‌ملي ‌استانداردهاي‌امريكايي ‌منتشر شد. همچنين ‌نخستين ‌ويرايش‌ راهنماي ‌تهيه ‌و گسترش ‌اصطلاحنامه ‌يكزبانه ‌يونسكو[11] كه ‌در 1970 منتشر شد متكي‌به‌تجارب‌پيشين‌در اين‌زمينه‌است‌.

– در 1974 سازمان‌بين‌المللي‌استاندارد نخستين‌استاندارد بين‌المللي‌تهيه‌اصطلاحنامه‌را منتشر كرد كه‌راهنماي‌تهيه‌و گسترش‌اصطلاحنامه‌يكزبانه‌يونسكو تاثير و نقش‌عمده‌اي‌در تهيه‌آن‌داشت‌و بر استانداردهاي‌فرانسوي‌و آلماني‌نيز تاثير گذاشت‌.

– باتوجه‌به‌تأثير عمده‌اي‌كه‌نظريه‌هاي‌رده‌بندي‌كتابشناختي‌به‌ويژه‌رده‌بندي‌تحليلي‌تركيبي‌يا چهريزه‌اي‌رانگاناتان‌بر نمايه‌سازي‌موضوعي‌الفبايي‌گذاشت‌، لازم‌است‌آثار بريتانيايي‌را برشمريم‌و گستره‌اين‌آثار را از زمان‌تهيه‌اثر معروف‌كوتس[12]‌در 1960 تا 1974 كه‌سال‌تهيه‌پرسي‌است[13]‌بررسي‌كنيم‌.

– در 1969  اصطلاحنامه‌چهريزه‌اي[14]‌ منتشر شد كه‌از هر دو نظام‌يعني‌رده‌بندي‌چهريزه‌اي‌و اصطلاحنامه‌هاي‌سنتي‌متداول‌تاثير گرفت‌.

– در 1979  استانداردهاي‌بريتانيايي‌تهيه‌تزاروس‌منتشر شد كه‌بيش‌از هر چيز تحت‌تاثير پرسي‌و استانداردهاي‌سازمان‌بين‌المللي‌استاندارد (ايزو) بود.

– ويرايش‌دوم‌راهنماي‌تهيه‌و گسترش‌اصطلاحنامه‌هاي‌يك‌زبانه‌علمي‌و فني‌يونسكو  كه‌در 1981 منتشر شد، نشان‌دهنده‌تاثير استانداردهاي‌امريكايي‌و نيز تجارب‌، ديدگاهها و به‌ويژه‌استانداردهاي‌بريتانيايي‌است‌.

– همچنين‌يونسكو در 1976  راهنماي‌تهيه‌اصطلاحنامه‌هاي‌چند زبانه‌را  تهيه‌و منتشر كرد و در 1979 نيز ويرايش‌دوم‌آن‌را منتشر ساخت‌. همه‌اينها در استانداردهاي‌سازمان‌بين‌المللي‌استاندارد كه‌در1985 منتشر شد تأثير گذاشت‌.

– در دهه‌هاي‌اخير اصطلاحنامه‌هاي‌بسياري‌در حوزه‌هاي‌فني‌، مهندسي‌، علوم‌پايه‌، هنر، معماري‌و علوم‌انساني‌تدوين‌شده‌و اقبال‌به‌نگارش‌اصطلاحنامه‌هاي‌چند زبانه‌فزوني‌يافته‌است‌.

– نخستين‌ويرايش‌اصطلاحنامه‌يونسكو[15] در سال‌انتشار يافت‌و ويرايش‌جديد آن‌با هدف‌فراهم‌آوري‌ابزاري‌مناسب‌براي‌كامپيوتري‌كردن‌اسناد و مدارك‌يونسكو در سال‌منتشر شد. در اين‌ويرايش‌، نمايه‌اسپانيولي‌و فرانسوي‌توصيفگرهاي‌انگليسي‌نيز به‌آن‌افزوده‌شده‌است‌.

– در ايران‌تا پيش‌از نشر نخستين‌اصطلاحنامه اصفا‌، فرهنگ‌اصطلاحات‌متعددي‌با نام‌اصطلاحنامه‌انتشار يافته‌بود كه ‌ساختار هيچ‌يك ‌براي ‌كاربرد در ذخيره ‌و بازيابي ‌اطلاعات ‌طراحي ‌نشده ‌و فقط‌ دو اصطلاحنامه‌به‌مفهوم‌حقيقي‌آن‌به‌زبان‌فارسي‌منتشر شده‌بود. يكي‌ترجمه‌اصطلاحنامه‌توسعه‌فرهنگي‌آسيا  كه‌در سال‌منتشر شده‌است[16]‌و ديگري‌سرعنوانهاي‌موضوعي‌پزشكي‌فارسي[17]‌ كه‌با توجه‌به‌انطباق‌آن‌با MeSH[18] مي‌تواند حالتي‌دوگانه‌(اصطلاحنامه‌ـ سرعنوان‌) داشته‌باشد. لازم است در اینجا تاریخچه مختصری از اولین اصطلاحنامه فارسی که در ایران منتشر شد آورده شود:

سازمان‌مدارك‌فرهنگي‌انقلاب‌اسلامي‌از سال‌نمايه‌سازي‌مقالات‌فرهنگي‌مطبوعات‌كشور را آغاز كرد و اين‌كار با استفاده‌از اصطلاحنامه‌هاي‌انگليسي‌، ترجمه‌اصطلاحنامه‌توسعه‌فرهنگي‌آسيا و اصطلاحات‌برگزيده‌اي‌كه‌از زمان‌ايجاد مركز اسناد فرهنگي‌آسيا پديد آمده‌بود انجام‌مي‌شد.

در روند نمايه‌سازي‌همواره‌نبود واژگان‌كنترل‌شده‌براي‌نمايه‌سازي‌بسامان‌و كارآ محسوس‌بود. تا سال‌كه‌براي‌تدوين‌اصطلاحنامه‌جلساتي‌تشكيل‌شد و تلاشهايي‌صورت‌گرفت‌. در اين‌مدت‌كوشش‌كارشناسان‌سازمان‌معطوف‌به‌روزآمد نگه‌داشتن‌فايلهاي‌مربوط‌و ذخيره‌سازي‌اصطلاحات‌جديد همراه‌ارجاعات‌بود.

در اواخر سال‌اولين‌جلسه‌شوراي‌اصطلاحنامه به دبیری اینجانب‌تشكيل‌شد و در نخستين‌جلسات‌، خط‌مشي‌مقدماتي‌تدوين‌اصطلاحنامه‌مشخص‌و مقرر شد شورا اصطلاحنامه‌اي‌فرهنگي‌براي‌نمايه‌سازي‌مقالات‌فارسي‌پديد آورد.

تا آن‌زمان‌سازمان‌بالغ‌بر يكصدوهفتاد هزار مقاله‌را نمايه‌سازي‌كرده‌بود و تعداد توصيفگرهاي‌گردآوري‌شده‌نيز به‌بيش‌از 8300 رسيده‌بود.

با اين‌پشتوانه‌انتشاراتي‌كار آغاز شد و پس‌از چهار سال‌نخستين‌ويرايش‌اصفا منتشر شد. انتشار اين‌ويرايش‌بيشتر براي‌آگاهي‌از نظرات‌متخصصان‌و نمايه‌سازان‌صورت‌پذيرفت‌تا در تهيه‌ويرايش‌بعدي‌مورد استفاده‌قرار گيرد.

پس‌از نشر ويرايش‌نخست‌، جلسات‌براي‌تدوين‌ويرايش‌بعدي‌ادامه‌يافت‌و سعي‌شد اصطلاحات‌اصفا در نمايه‌سازي‌به‌كار گرفته‌شود و از آن‌زمان‌تا بحال‌گزارشهاي‌حذف‌و اضافه‌از قسمت‌نمايه‌سازي‌به‌طور مداوم‌دريافت‌و اصلاحات‌لازم‌انجام‌شده‌است‌. در سال گذشته اصطلاحنامه سه زبانه منتشر شد و تا کنون بیش از ششصد هزار مقاله و دویست هزار منبع سمعی بصری و پایان نامه با این تزاروس نمایه سازی شده است. جلسات هفتگی برای ویرایش آن به طور مداوم تشکیل می شود.

خوشبختانه بعد از تدوين و انتشار اولين اصطلاحنامه فارسي – اصفا – اصطلاحنامه‌هاي‌ارزشمندي‌در حوزه‌هاي‌گوناگون‌ارائه‌شده‌است‌كه‌از آن‌ميان‌مي‌توان‌به‌اصطلاحنامه‌فلسفه‌اسلامي‌منتشر شده‌در سال‌[19] و  اصطلاحنامه‌پزشكي‌فارسي‌در سال‌84[20] واصطلاحنامه علوم زمين[21] و اصطلاحنامه فيزيك[22] و كلام اسلامي[23] در سال 1382و اصطلاحنامه ارتقاب بهداشت[24] در سال 1384  اشاره‌كرد.

با آن‌كه‌ميزان‌رعايت‌استاندارد و روشمندي‌در اين‌اصطلاحنامه‌ها بسيار متفاوت‌است‌اما نشر آنها آغاز مباركي‌براي‌روشمندي‌هر چه‌بيشتر پردازش‌اطلاعات‌در زبان‌فارسي‌محسوب‌مي‌شود.

ساختار اصطلاحنامه‌ها

ساختار اصطلاحنامه‌ها را مي‌توان‌از ديدگاههاي‌گوناگون‌بررسي‌كرد. اين‌بررسي‌ها غالباً در دو بخش‌روابط‌اصطلاحها و نحوه‌ارائه‌و كنترل‌آنها انجام‌مي‌گيرد. [25] ولي‌به‌اصطلاحنامه‌ها از زاويه‌ديگري‌نيز مي‌توان‌نگريست‌. يعني‌تدابيري‌را كه‌براي‌بالا بردن‌ميزان‌جامعيت‌و مانعيت‌نمايه‌سازي‌انديشيده‌شده‌ملاك‌قرار داد[26] و روابط‌بين‌اصطلاحات‌و نحوه‌ارائه‌آنها را از ديدگاه‌:

الف‌) ساختار اصطلاحنامه‌ها با توجه‌به‌تدابير و تمهيدات‌مربوط‌به‌جامعيت‌نظام‌و

ب‌) ساختار اصطلاحنامه‌ها با توجه‌به‌تدابير و تمهيدات‌ناظر به‌مانعيت‌نظام‌بررسي‌كرد:

الف‌) ساختار اصطلاحنامه‌ها با توجه‌به‌تدابير و تمهيدات‌مربوط‌به‌جامعيت‌نظام‌:

نظر به‌اينكه‌عامل‌ايجاد ارتباط‌بين‌توليدكنندگان‌و كاربران‌اطلاعات‌زبان‌است‌، گزينش‌مناسب‌ترين‌واژگان‌براي‌بيان‌مفاهيم‌و موضوعات‌اهميت‌بسيار دارد و نخستين‌مرحله‌اين‌گزينش‌، كنترل‌مترادفهاست‌كه‌در واقع‌يكي‌از تدابير دستيابي‌به‌جامعيت‌نظام‌است‌و اينك‌به‌آن‌مي‌پردازيم‌:

1) كنترل‌مترادفها

كنترل‌مناسب‌مترادفها مستلزم‌ايجاد هماهنگي‌بين‌عوامل‌زير است‌:

– استفاده‌عمومي‌از نظام‌و ميزان‌درك‌و شناخت‌استفاده‌كنندگان‌از واژگان‌

– پرهيز از كاربرد واژه‌هاي‌مبهم‌:  حتي‌المقدور بايد از واژه‌هاي‌علمي‌و فني‌مناسب‌با نياز استفاده‌كننده‌بهره‌برد و در صورت‌مبهم‌بودن‌اين‌واژه‌ها، از واژه‌هاي‌كلي‌تر استفاده‌كرد. همچنين‌واژه‌هاي‌جاري‌به‌واژه‌هاي‌منسوخ‌و واژه‌هاي‌بسيط‌به‌واژه‌هاي‌مركب‌ارجحيت‌دارند.

در بخش‌كنترل‌مترادفها، مشابه‌ها و متضادها نيز مطرح‌مي‌شوند و در هرحال‌بايد با استفاده‌از ارجاع‌«به‌كار ببريد»، گزيده‌ها و ناگزيده‌ها را در نظام‌وارد كرد.

2) كنترل‌شكل‌واژه‌ها و ريشه‌هاي‌لغات‌

اين‌موضوع‌از مشكل‌ترين‌تصميم‌گيري‌ها در ساختن‌اصطلاحنامه‌بوده‌شامل‌موارد زير است‌:

– املاي‌كلمات‌:  در زبان‌انگليسي‌بيشترين‌تفاوتهاي‌املايي‌مربوط‌به‌تفاوت‌املاي‌انگليسي‌و آمريكايي‌است‌. درزبان‌فارسي‌نيز مسائل‌مربوط‌به‌املاي‌واژه‌ها بسيار است‌كه‌بايد از قواعد مربوط‌در اين‌زمينه‌براي‌يك‌دست‌ساختن‌املاي‌كلمات‌استفاده‌كرد.

– مخفف‌ها و كوته‌نوشته‌ها:  معمولاً نام‌كامل‌به‌جاي‌كوته‌نوشته‌ها و مخفف‌ها به‌كار مي‌رود مگر آن‌كه‌مخفف‌يا كوته‌نوشت‌متداول‌و مشهور باشد مثل‌يونيسف‌و ايفلا و يونسكو.

– نامهاي‌علمي‌و عامه‌پسند:  معمولاً در اصطلاحنامه‌هايي‌كه‌جنبه‌تخصصي‌دارند نامهاي‌علمي‌برگزيده‌مي‌شوند و از نامهاي‌عامه‌پسند به‌آنها ارجاع‌داده‌مي‌شود.

– نامهاي‌تجارتي‌و متداول‌:  چنانچه‌اسامي‌تجارتي‌معادلهاي‌متداول‌داشته‌باشند آن‌معادلها گزيده‌مي‌شوند.

– نام‌مكانها:  معمولاً نام‌مصطلح‌و مشهور مكانها بر نام‌غيرمشهور و نامصطلح‌ترجيح‌دارد.

– نام‌افراد و سازمانها:  چنانچه‌اين‌گونه‌نامها در اصطلاحنامه‌به‌كار روند، شكل‌مشهور و مصطلح‌تر آنها ترجيح‌دارند.

– اسامي‌بسيط‌:  اسامي‌بسيط‌به‌عبارات‌اسمي‌يا اسامي‌مركب‌ترجيح‌دارند.

– اهميت‌جزء وصف‌شده‌:  موصوف‌كه‌هميشه‌اسم‌است‌، از جزء وصف‌كننده‌كه‌مي‌تواند اسم‌، صفت‌يا هردو باشد مهمتر است‌؛ مثلِ روان‌شناسي‌اجتماعي‌، روان‌شناسي‌كودك‌و بيماريهاي‌قلبي‌كودكان‌. البته‌در زبان‌انگليسي‌به‌علت‌قرار گرفتن‌صفت‌قبل‌از موصوف‌اين‌اهميت‌ناديده‌گرفته‌مي‌شود و تنها با استفاده‌از تمهيدات‌كامپيوتري‌اين‌اشكال‌قابل‌رفع‌است‌.

– خودداري‌از آوردن‌صفت‌به‌عنوان‌توصيفگر:  چنانكه‌اشاره‌شد در زبان‌انگليسي‌به‌دليل‌مقدم‌بودن‌صفت‌به‌موصوف‌، مشكل‌ارجاع‌از شكل‌طبيعي‌به‌شكل‌جابجا شده‌مطرح‌مي‌شود و در فارسي‌اين‌مشكل‌وجود ندارد؛ مثل‌روان‌شناسي‌آموزشي‌كه‌معادل‌انگليسي‌آن‌Educational Psychology  است‌.

– حذف‌قيد در توصيفگر:  در زبان‌انگليسي‌قيد پيش‌از اسم‌ و در فارسي‌پس‌از آن‌قرار مي‌گيرد و حذف‌آن‌در زبان‌فارسي‌مشكلي‌به‌وجود نمي‌آورد.

– آوردن‌اسم‌مصدر يا اسم‌به‌جاي‌مصدر:  مثل‌گفتار و ريزش‌به‌جاي‌گفتن‌و ريختن‌

– صورت‌منفرد و جمع‌واژه‌ها:  نمي‌توان‌دستور كار واحدي‌را به‌تهيه‌كنندگان‌اصطلاحنامه‌ها توصيه‌كرد زيرا مهمترين‌عوامل‌تعيين‌كننده‌در اين‌زمينه‌ساختار هر زبان‌، نياز استفاده‌كنندگان‌از نظام‌و ماهيت‌موضوعي‌رشته‌است‌. ليكن‌در اينجا مهمترين‌نكات‌برگرفته‌شده‌از خط‌مشي‌يوني‌سيست[27]‌ بر شمرده‌مي‌شود:

– اسامي‌ذات‌قابل‌شمارش‌:  اسامي‌قابل‌شمارش‌به‌صورت‌جمع‌و اسامي‌غيرقابل‌شمارش‌به‌صورت‌مفرد مي‌آيند؛ مثل‌كتاب‌ها، نفت‌…

– اسامي‌ذات‌غيرقابل‌شمارش‌:  اسامي‌ذات‌غيرقابل‌شمارش‌چنانچه‌براي‌بيان‌انواع‌متفاوتي‌از يك‌شي‌يا فرآيند به‌كار روند به‌صورت‌جمع‌مي‌آيند. مثل‌: آبها.

– اعضاي‌واحد بدن‌:  اعضاي‌واحد به‌صورت‌مفرد و اعضاي‌غير واحد به‌صورت‌جمع‌مي‌آيند. مثل‌: سر و چشمها.

– اسامي‌معني‌:  اسامي‌معني‌به‌صورت‌مفرد مي‌آيند؛ مثل‌دانش‌. و چنانچه‌براي‌بيان‌يك‌گروه‌از پديده‌ها باشند به‌صورت‌جمع‌مي‌آيند؛ مثل‌علوم‌انساني‌.

بايد توجه‌داشت‌كه‌اين‌توصيه‌ها جنبه‌دستورالعمل‌قطعي‌نداشته‌، ممكن‌است‌به‌عللي‌در اصطلاحنامه‌به‌آنها توجه‌نشود.

3 ) تعيين‌روابط‌سلسله‌مراتبي‌و رده‌بندي‌

پيشينه‌تاريخي‌شجره‌نامه‌ها بسيار قديمي‌است‌و از ديرباز در طومارها رابطه‌سلسله‌اي‌نسبتهاي‌خانوادگي‌ثبت‌و نگهداري‌مي‌شده‌است‌. ساختار معروف‌درخت‌دانش‌كه‌رابطه‌انديشه‌ها و افكار و علوم‌را بر اساس‌يك‌سلسله‌مشتركات‌به‌شاخه‌هاي‌ريز و ريزتر تقسيم‌مي‌كرد نيز پيشينه‌اي‌قديمي‌دارد و اين‌درخت‌ها و رده‌بندي‌ها صرف‌نظر از اين‌كه‌نمايانگر دونوع‌رابطه‌منطقي‌؛ يكي‌رابطه‌عام‌و خاص‌و ديگر رابطه‌همبسته‌اند، اساساً بر دو نوع‌اند: يكي‌رده‌بندي‌هاي‌سنتي‌و تك‌سلسله‌اي[28]‌ و ديگر رده‌بندي‌هاي‌چند سلسله‌اي‌.[29]

رده‌بندي‌ها و روابط‌تك‌سلسله‌اي‌:   رده‌بندي‌ها و روابط‌تك‌سلسله‌اي‌بيشتر تابع‌نظم‌منطقي‌هستند، مثل‌رده‌بندي‌ديويي‌و كنگره‌و اشكال‌آنها انعطاف‌ناپذيري‌و پويا نبودنشان‌است‌چرا كه‌امكان‌تركيب‌مفاهيم‌مختلف‌در آنها وجود ندارد.

رده‌بندي‌ها و روابط‌چند سلسله‌اي‌:   در رده‌بندي‌ها و روابط‌چند سلسله‌اي‌برعكس‌رده‌بندي‌هاي‌سنتي‌كه‌در آن‌مفاهيم‌به‌گروههاي‌مجزا تقسيم‌مي‌شوند و هر مفهوم‌فقط‌در يك‌گروه‌جاي‌مي‌گيرد، هر مفهوم‌با مفاهيم‌ديگر گروهها نيز سنجش‌مي‌شود و ممكن‌است‌به‌بيش‌از يك‌مفهوم‌عام‌تر متعلق‌باشد. اصطلاحنامه‌ها بر مبناي‌چنين‌طرحي‌از روابط‌سلسله‌مراتبي‌ساخته‌مي‌شوند و بنابراين‌بسيار پوياتر و انعطاف‌پذيرتر از نظامهاي‌رده‌بندي‌سنتي‌هستند.

روابطي‌كه‌منجر به‌برقراري‌نظم‌سلسله‌مراتبي‌چند سلسله‌اي‌مي‌شوند و در اصطلاحنامه‌ها وجود دارند عبارتند از:

الف‌) روابط‌اعم‌ـ اخص‌يا مرتبه‌اي‌شامل‌:

– رابطه‌جنس‌و نوع[30]‌ كه‌پيوند بين‌يك‌رده‌يا مقوله‌و اعضا يا انواع‌آن‌را مشخص‌مي‌كند؛ مثل‌پرندگان‌و طوطي‌ها يا فلزات‌و آهن‌.

– رابطه‌كل‌و جزء[31] كه‌در آن‌كل‌، نقش‌حاكم‌و جزء نقش‌تابع‌را دارد مثل‌: دستگاه‌قلب‌و عروق‌و سرخرگها يا ايران‌و تهران‌يا علوم‌اجتماعي‌و روان‌شناسي‌.

– رابطه‌موردي[32]‌ كه‌پيوند مقوله‌اي‌عام‌از اشياء يا پديده‌ها را (كه‌با يك‌اسم‌عام‌بيان‌مي‌شود) با موردي‌از آن‌مقوله‌نشان‌مي‌دهد مثل‌مناطق‌كوهستاني‌و آلپ‌.

– رابطه‌موضوعي‌كه‌ارتباط‌بين‌دو زمينه‌از دانش‌بشري‌را كه‌يكي‌جامع‌ديگري‌است‌نشان‌مي‌دهد مثل‌كتابداري‌و فهرست‌نويسي‌.

ب‌) رابطه‌وابسته‌يا مرتبط‌:

روابط‌جنس‌و نوع‌، كل‌و جزء، موردي‌و موضوعي‌همه‌رده‌اي‌يا اعم‌ـ اخص‌هستند، اما رابطه‌ديگري‌كه‌تشخيص‌و تعيين‌آن‌دشوارتر از تشخيص‌و تعيين‌روابط‌رده‌اي‌اصطلاحنامه‌است‌رابطه‌وابسته‌يا مرتبط‌است‌كه‌امكان‌دارد بين‌دو اصطلاح‌غيرمعادل‌و هم‌ارزش‌و يا اصطلاحاتي‌كه‌به‌چند مقوله‌متفاوت‌تعلق‌دارند باشد. براي‌تعيين‌رابطه‌وابسته‌قانون‌كلي‌به‌صورت‌دستورالعمل‌وجود ندارد ولي‌مي‌توان‌گفت‌كه‌رابطة‌بين‌دو اصطلاح‌وابسته‌يا مرتبط‌ممكن‌است‌يكي‌از موارد زير باشد:

– عمل‌ومحصول‌آن‌. مثل‌بافندگي‌و پارچه‌.

– عمل‌و شخصي‌كه‌با آن‌سروكار دارد . مثل‌صحافي‌و صحاف‌.

– عمل‌و ويژگي‌شي‌اي‌كه‌با آن‌سروكار دارد . مثل‌چرمسازي‌و قابليت‌دباغي‌.

– عمل‌و مفعول‌آن‌.مثل‌مداوا و بيمار.

– اعمالي‌كه‌در تسلسل‌خاصي‌انجام‌مي‌گيرد . مثل‌معاينات‌پزشكي‌و تشخيص‌.

– شي‌و كاربرد آن‌. مثل‌قلم‌و نوشتن‌.

– ماده‌و شي‌اي‌كه‌از آن‌ساخته‌مي‌شود . مثل‌چوب‌و كاغذ.

– فرايند و وسيله‌اي‌كه‌در آن‌به‌كار مي‌رود . مانند ارتباط‌جمعي‌و روزنامه‌.

– علت‌و معلول‌. مانند آلودگي‌و بيماري‌.

– عوامل‌متضاد و موثر بر يكديگر . مانند موفقيت‌و شكست‌.

– چيزي‌كه‌خلف‌يا سلف‌چيز ديگري‌است‌. مانند ابر و باران‌.

– اشتراك‌خواص‌در دو مفهوم‌. مانند سموم‌و مسموميت‌.

– اشتراك‌مبدأ دو مفهوم‌. مانند هند و هندي‌.

– انديشه‌هايي‌كه‌از يك‌مفهوم‌ويژه‌مشتق‌شده‌و در رده‌موضوعي‌در سطح‌برابري‌قرار دارند . مانند مسيحيت‌و اسلام‌، كشتي‌و قايق‌.

– وضعيت‌يا شرايط‌خاص‌و آنچه‌از آن‌ناشي‌مي‌شود . مانند تورم‌و افزايش‌قيمت‌.

– زمينه‌اي‌از علوم‌و اشياء يا پديده‌هاي‌مورد بررسي‌آن‌. مانند انگل‌و حلالها.

– دو چيز كه‌در اكثر متون‌اشاره‌به‌يكي‌، اشاره‌به‌ديگري‌را هم‌به‌دنبال‌دارد . مانند حق‌مولف‌و تكثير.

عده‌اي‌اصولي‌را كه‌روان‌شناسان‌براي‌تداعي‌به‌كار مي‌برند پيشنهاد مي‌كنند ولي‌به‌طور كلي‌مي‌توان‌براي‌كنترل‌نهايي‌رابطه‌مرتبط‌از خود بپرسيم‌:

آيا كسي‌كه‌دنبال‌اطلاعاتي‌درباره‌اصطلاح‌الف‌است‌مايل‌است‌به‌اطلاعاتي‌درباره‌ب‌ هم‌دست‌يا بد؟ در صورت‌مثبت‌بودن‌پاسخ‌، ارجاع‌مرتبط‌را بين‌آنها برقرار مي‌كنيم‌.

ب‌) ساختار اصطلاحنامه‌ها با توجه‌به‌تدابير و تمهيدات‌ناظر به‌مانعيت‌نظام‌:

در نمايه‌سازي‌و چكيده‌نويسي‌سعي‌مي‌شود لُبِ مطلب‌با كمترين‌و مناسبترين‌واژگان‌بيان‌شود. اصطلاحنامه‌ها كه‌ابزار كنترل‌هستند بايد چنان‌طراحي‌شوند كه‌در عين‌رعايت‌ايجاز، جستجوگران‌را به‌مربوط‌ترين‌مدارك‌مورد نيازشان‌هدايت‌كنند، و سيستم‌، مانع‌ورود اطلاعات‌غيرمربوط‌شود. براي‌ايجاد اين‌مانعيت‌در ساختار اصطلاحنامه‌تدابيري‌مثل‌همارايي،[33] ربط‌ها،[34] نقش‌ها،[35] وزن‌دادن‌به‌توصيفگرها،[36] توضيحگرها،[37] ياداشت‌دامنه[38]‌ و ارجاعات[39]‌ انديشيده‌مي‌شود كه‌نكات‌مهم‌آن‌را يادآور مي‌شويم‌:

– همارايي‌يا تركيب‌واژه‌هاي‌اصطلاحنامه‌مي‌تواند در دو مرحله‌روي‌دهد:

در مرحله‌ذخيره‌سازي‌اطلاعات‌كه‌به‌آن‌پيش‌همارايي‌مي‌گويند و در مرحله‌جستجوي‌اطلاعات‌كه‌پس‌همارايي‌ناميده‌مي‌شود.

– ميزان‌پيش‌همارايي‌تاًثير مستقيمي‌بر ميزان‌مانعيت‌نظام‌دارد. بديهي‌است‌پيش‌همارايي‌، به‌نوعي‌اخص‌سازي‌بيشتر واژگان‌است‌.

– يكي‌از مهمترين‌عواملي‌كه‌بر دقت‌يا مانعيت‌اثر دارد اخص‌نبودن‌توصيفگرهاست‌كه‌هميشه‌موجب‌كاهش‌دقت‌بازيابي‌مي‌شود.

– هر قدر توصيفگرها عام‌تر باشند، امكان‌حفظ‌يكدستي‌بيشتر است‌و براي‌نمايه‌سازي‌و جستجو احتياج‌به‌نيروي‌متخصص‌كمتري‌است‌. فقط‌در بحث‌مربوط‌به‌جزئيات‌است‌كه‌دانش‌عميق‌موضوعي‌ضرورت‌مي‌يابد.

– هر قدر توصيفگرها عام‌تر باشند جامعيت‌بازيابي‌بيشتر است‌.

– استفاده‌از واژگان‌اخص‌موجب‌دقت‌زياد بازيابي‌مي‌شود ولي‌ممكن‌است‌حاصل‌كار بازيابي‌كمتري‌باشد در حالي‌كه‌واژگان‌غيراخص‌متضمن‌بازيابي‌بيشتر (جامعيت‌) و قطعاً دقت‌كمتر است‌.

– واژگان‌عام‌و غيراخص‌جستجوهاي‌كلي‌را تسهيل‌كرده‌غلطهاي‌نمايه‌سازي‌را به‌حداقل‌مي‌رساند و لذا ميزان‌جامعيت‌را بيشتر مي‌كند، ليكن‌فاقد تسهيلات‌براي‌دقت‌زياد است‌. بنابراين‌اگر هدف‌ما جامعيت‌جستجو باشد مي‌توانيم‌استراتژي‌جستجويمان‌را وسيعتر كنيم‌.

– از ديگر علل‌عمده‌نارسايي‌نظام‌ها وجود روابط‌مبهم‌و نادرست‌بين‌اصطلاحات‌است‌. در واقع‌اين‌نارسايي‌ها بر دو نوع‌است‌: همارايي‌غلط‌و كاذب‌و ارتباطهاي‌نادرست‌بين‌اصطلاحات‌. اين‌دو اشكال‌به‌اين‌دليل‌حادث‌مي‌شود كه‌تك‌واژه‌ها معمولاً فاقد ويژگي‌نحوي‌هستند. در نظام‌كاملاً پس‌همارا و مبتني‌بر تك‌واژه‌ها كلمه‌از نظر نحوي‌بي‌هويت‌است‌.

مثلاً مي‌خواهيم‌مقاله‌اي‌را كه‌درباره‌بررسي‌كيفيت‌تجهيزات‌كتابخانه‌و مرمت‌كتب‌خطي‌است‌نمايه‌سازي‌كنيم‌. اگر در نمايه‌كليد واژه‌هاي‌(كيفيت‌ـ تجهيزات‌ـ كتابخانه‌ـ كتب‌خطي‌، مرمت‌) را به‌كار ببريم‌تركيب‌(مرمت‌ـ تجهيزات‌ـ كتابخانه‌) و (كيفيت‌ـ كتب‌خطي‌) همارايي‌غلطي‌است‌كه‌در مدرك‌هيچ‌بحثي‌راجع‌به‌آنها نشده‌است‌.

اين‌نوع‌همارايي‌كاذب[40]‌ در نظامي‌كه‌فاقد نحو زباني‌در كنترل‌واژگان‌است‌بيشتر به‌وجود مي‌آيد و در نظامهاي‌زبان‌آزاد و طبيعي‌و تك‌واژه‌اي‌بيشتر رخ‌مي‌دهد.


اصول‌و روشهاي‌تدوين‌اصطلاحنامه‌

به‌كارگيري‌روشها و شيوه‌هايي‌كه‌حاصل‌تجربيات‌تدوين‌كنندگان‌اصطلاحنامه‌هاست‌مي‌تواند بر سرعت‌و صحت‌كار بيفزايد.

طراحان‌اصطلاحنامه‌ها بايد به‌نكات‌فني‌ساختار اصطلاحنامه‌ها توجه‌داشته‌باشند و در ساخت‌اصطلاحنامه‌تدابير لازم‌را براي‌دستيابي‌به‌بيشترين‌ميزان‌جامعيت‌و مانعيت‌اتخاذ كنند. قطعاً دستيابي‌به‌اين‌كيفيت‌بدون‌بهره‌گيري‌از يافته‌هاي‌زبان‌شناسان‌و متخصصان‌موضوعي‌و بدون‌سواد اطلاعاتي‌بالاي‌استفاده‌كنندگان‌ميسر نخواهد بود.

بجاست ‌در طراحي‌اصطلاحنامه‌ها به‌ترتيب‌به‌موارد زير توجه‌شود:

الف‌) نوشتن‌خط‌مشي‌مقدماتي‌و راهنماي‌تدوين‌اصطلاحنامه‌

1- مشخص‌كردن‌اهداف‌تهيه‌اصطلاحنامه‌.

2- تعيين‌استفاده‌كنندگان‌نهايي‌نظام‌.

3- تعيين‌گستردگي‌و عمق‌مقولات‌موضوعي‌.

4- مشخص‌كردن‌ساختار اصطلاحنامه‌در دست‌تدوين‌.

5- تعيين‌مراحل‌مختلف‌تدوين‌اصطلاحنامه‌مثلاً شيوه‌گردآوري‌، تصويب‌، ذخيره‌اصطلاحات‌و… در تعيين‌اين‌مراحل‌اصول‌كلي‌را نيز بايد مشخص‌كرد. مثلاً براي‌نحوه‌گردآوري‌و جايدهي‌واژه‌ها دو روش‌كلي‌گردآوري‌از بالا به‌پايين‌و از پايين‌به‌بالا[41] پيشنهاد مي‌شود كه‌همان‌روش‌قياسي‌و استقرايي‌است‌.

در شيوه‌قياسي‌، ساخت‌مقوله‌ها از عام‌به‌خاص‌است‌. يعني‌ابتدا اصطلاحات‌از منابع‌مختلف‌گردآوري‌مي‌شود، سپس‌توسط‌متخصصان‌موضوعي‌و اطلاع‌رسانان‌، عامترين‌مقولات‌معين‌شده‌و بقيه‌اصطلاحات‌را ذيل‌آنها جاي‌مي‌دهند. در شيوه‌استقرايي‌حركت‌از خاص‌به‌عام‌است‌يعني‌هر اصطلاح‌صرف‌نظر از عام‌و خاص‌بودن‌، از بدو ورود به‌سيستم‌كنترل‌شده‌ذيل‌يكي‌از مقولاتي‌كه‌از قبل‌تعيين‌شده‌است‌قرار مي‌گيرد. البته‌مي‌توان‌عملاً از هر دو شيوه‌در تدوين‌اصطلاحنامه‌ها بهره‌برد.[42]

6- تعيين‌شوراي‌اصطلاحنامه‌كه‌بايد مركب‌از اطلاع‌رسانان‌و متخصصان‌موضوعي‌باشد.

متذكر مي‌شود كه‌اين‌خط‌مشي‌و راهنما جنبه‌قطعي‌و نهايي‌نداشته‌طي‌كار مي‌توان‌آن‌را اصلاح‌كرد اما تدوين‌خط‌مشي‌ها در ابتداي‌كار مي‌تواند روشنگر بسياري‌از ابهامات‌باشد.

ب‌) منابع‌گردآوري‌اصطلاحات‌

1 ـ واژه‌نامه‌هاي‌عمومي‌و تخصصي‌، اصطلاحنامه‌هاي‌موجود، طرحهاي‌رده‌بندي‌، سرعنوانهاي‌موضوعي‌، نمايه‌نامه‌ها، نمايه‌هاي‌پاياني‌كتابهاي‌مربوط‌به‌موضوع‌و…

2 ـ اصطلاحات‌بكار رفته‌براي‌نمايه‌سازي‌مدارك‌در موضوعات‌مورد نظر

3 ـ اصطلاحات‌به‌كار رفته‌در بازيابي‌مدارك‌توسط‌استفاده‌كنندگان‌واقعي‌

4 ـ منابع‌زنده‌مثل‌متخصصان‌موضوعي‌و اطلاع‌رسانان‌و استفاده‌كنندگان‌بالقوه‌

ج‌) گردآوري‌و واژه‌گزيني‌

در اين‌مرحله‌كه‌با استفاده‌از منابع‌ذكر شده‌اقدام‌به‌گردآوري‌و گزينش‌اصطلاحات‌مي‌كنيم‌، لازم‌است‌بايدها و نبايدهاي‌زير را در نظر داشته‌باشيم‌:

بـايدها

1 ـ هميشه‌به‌انواع‌منابع‌نظر داشته‌باشيد و خود را در اين‌زمينه‌منحصر و محدود نكنيد.

2 ـ هميشه‌حداقل‌، حداكثر و تعداد مناسب‌و مطلوب‌واژه‌ها را از نظر كمي‌تخمين‌بزنيد.

3 ـ نيروي‌انساني‌لازم‌را در نظر بگيريد.

4 ـ اصطلاحنامه‌هاي‌موجود در زمينه‌هاي‌مربوط‌به‌كارتان‌را مرور كنيد.

5 ـ برخوردتان‌عيني‌و واقعي‌و غيرذهني‌باشد.

6 ـ هميشه‌خودتان‌را جاي‌استفاده‌كننده‌قرار دهيد و از تخيل‌خود در اين‌زمينه‌بهره‌گيريد.

7 ـ چنانچه‌اصطلاحنامه‌قابل‌قبولي‌در زمينه‌خاص‌كار شما موجود است‌آن‌را به‌كار گيريد.

نبايدها

1 ـ بيش‌از حد نگران‌تأثير بالقوه‌اين‌منابع‌بر كارتان‌نباشيد.

2 ـ خودتان‌را محكوم‌به‌انجام‌كارهاي‌بيهوده‌نكنيد.

3 ـ هرگز تصور نكنيد كه‌اصطلاحنامه‌مي‌تواند به‌كمال‌مطلوب‌برسد.

4 ـ در طراحي‌كارتان‌بيش‌از حد تحت‌تأثير كساني‌كه‌بيرون‌از سازمان‌شما به‌تهيه‌اصطلاحنامه‌ها مي‌پردازند قرار نگيريد.

5 ـ اجازه‌ندهيد ديدگاههاي‌شخصي‌تان‌مخل‌انعطاف‌پذيري‌شما بشود.

6 ـ سعي‌نكنيد كه‌همه‌منابع‌و مدارك‌دنيا را در كارتان‌بياوريد.

7 ـ از اين‌كه‌به‌نيازهايتان‌تكيه‌مي‌كنيد نهراسيد. ولي‌هرگز روي‌طرح‌هاي‌رده‌بندي‌طراحي‌شده‌حساب‌نكنيد. زيرا آنچه‌شما درصدد ايجاد آن‌هستيد نوعي‌نمايه‌موضوعي‌بر يك‌طرح‌رده‌بندي‌است‌.[43]

د) اصول‌كلي‌واژه‌گزيني‌

1- هر واژه‌در اصطلاحنامه‌بايد مستند به‌نيازهاي‌بالفعل‌و با توجه‌به‌نيازهاي‌بالقوة‌كاربران‌نظام‌باشد.

2- بايد از به‌كار بردن‌واژه‌ها و عبارات‌نادر و منسوخ‌خودداري‌كرد، زيرا نمي‌توان‌انتظار داشت‌كه‌اين‌واژه‌ها امكان‌تطابق‌بين‌مدارك‌و پرسشهاي‌جستجوگر را فراهم‌سازد.

3- از كاربرد اصطلاحات‌بسيار عام‌و پيش‌پا افتاده‌نيز كه‌زياد به‌كار مي‌روند بايد خودداري‌كرد، زيرا ميزان‌تطابق‌بين‌مدارك‌و پرسشهاي‌جستجوگر بيش‌از اندازه‌شده‌كارآيي‌بازيابي‌كاهش‌مي‌يابد. براي‌اين‌منظور مي‌توان‌به‌جاي‌تك‌واژه‌و اصطلاحاتي‌كه‌زياد به‌كار مي‌روند، اصطلاحات‌مركب‌و اخص‌گذاشت‌. مثلاً به‌جاي‌اصطلاحاتي‌مثل‌كامپيوتر و كنترل‌مي‌توان‌از اصطلاح‌كنترل‌كامپيوتر استفاده‌كرد زيرا آشكار است‌كه‌اين‌دو تك‌واژه‌نامفهوم‌، گنگ‌و بسيار كلي‌و عام‌اند و ممكن‌است‌موجب‌بازيابي‌اطلاعات‌ناخواسته‌اي‌در متون‌و مدارك‌شوند در حالي‌كه‌اصطلاح‌تركيبي‌گويا و خاص‌است‌.

4 ـ قبل‌از حذف‌هر اصطلاح‌بايد به‌دقت‌اثرات‌نبود آن‌را بررسي‌كرد.

5 ـ واژه‌هاي‌مبهم‌زماني‌در اصطلاحنامه‌مي‌آيند كه‌در پشتوانه‌انتشاراتي‌و مجموعه‌مدارك‌نمايه‌شده‌به‌كار رفته‌باشند.

6 ـ در هر رده‌از مفاهيم‌بايد صرفاً اصطلاحاتي‌را به‌كار برد كه‌به‌طور بالفعل‌يا بالقوه‌كاربرد دارند.

ﻫ ) مشكلات‌تهيه‌اصطلاحنامه‌ها

واژه‌شناس‌نبودن‌طراحان‌سيستم‌، سواد اطلاعاتي‌پايين‌كاربران‌، ابهام‌تهيه‌كنندگان‌اصطلاحنامه‌دربارة‌نحوه‌بهره‌گيري‌مراجعان‌از نظام‌و دشواري‌تجسم‌ابعاد بازيابي‌، دانش‌موضوعي‌محدود تهيه‌كنندگان‌اصطلاحنامه‌هاي‌تخصصي‌، و عدم‌اشراف‌عميق‌آنان‌به‌استانداردهاي‌جهاني‌تهيه‌اصطلاحنامه‌، ناهماهنگي‌و گاهي‌متضاد بودن‌نظرات‌متخصصان‌موضوعي‌و… مشكلاتي‌هستند كه‌همه‌طراحان‌اصطلاحنامه‌ها به‌نوعي‌با آنها مواجهند. اما برخورد مناسب‌با اين‌مشكلات‌مي‌تواند از اثر منفي‌آنها كاسته‌يا آنها را از ميان‌بردارد. انجام‌بعضي‌كارها و پرهيز از بعضي‌ديگر مي‌تواند رافع‌بسياري‌از اين‌مشكلات‌باشد.

بـايدها

1 ـ استفاده‌گسترده‌از متخصصان‌موضوعي‌بايد سرلوحه‌كارتان‌باشد. در مراحل‌مختلف‌تدوين‌اصطلاحنامه‌مي‌توانيد از نظرات‌آنان‌بهره‌مند شويد.

2 – نيازهاي‌اطلاعاتي‌استفاده‌كنندگان‌را به‌تفصيل‌ارزيابي‌كنيد.

3 – درصدد باشيد تجربه‌كسب‌كنيد و عملاً وارد كار شويد.

4 – قواعد ساختن‌اصطلاحنامه‌را به‌دقت‌بخوانيد و بشناسيد و آن‌گاه‌قواعد خودتان‌را بنويسيد و از آن‌كمك‌بگيريد.

5 – كار را با تجهيزات‌ارزان‌كه‌در واحدهاي‌كوچك‌قابل‌استفاده‌است‌آغاز كنيد.

6 – واژه‌ها و عبارات‌اخص‌به‌كار ببريد.

7 – به‌هدف‌و ارزش‌عملي‌و كاربردي‌سلسله‌مراتبها به‌دقت‌توجه‌كنيد.

8 – در ساختن‌توصيفگرهاي‌مرتبط‌آزادانه‌عمل‌كنيد و ارتباط‌معنايي‌هر يك‌از آنها را با ديگر شاخه‌ها نشان‌بدهيد.

9 – درآوردن‌اصطلاحات‌ناگزيده‌گشاده‌دست‌باشيد.

10 – حتي‌اگر كامپيوتري‌در دسترستان‌نيست‌برنامه‌كامپيوتري‌تان‌را طراحي‌كنيد ليكن‌در همه‌حال‌استفاده‌كنندگان‌را در نظر داشته‌باشيد.

11 – درباره‌زمينه‌موضوعي‌اصطلاحنامه‌اطلاعات‌كافي‌داشته‌باشيد.

12 – تميز و مرتب‌باشيد. هميشه‌يك‌دفترچه‌يادداشت‌همراه‌داشته‌باشيد و از علايم‌و نشانه‌ها براي‌يادداشت‌نكات‌مهم‌استفاده‌كنيد.

نبايدها

1 ـ بسياري‌از متخصصان‌موضوعي‌با اصطلاحنامه‌ها آشنا نيستند و در حوزه‌تخصصي‌هم‌با يكديگر اختلاف‌نظر دارند.

اين‌اختلافات‌نبايد مانع‌استفاده‌از نظرات‌آنان‌شود.

2 – هرگز تصور نكنيد كه‌استفاده‌كنندگان‌مي‌توانند نيازهايشان‌را به‌درستي‌بشناسند و بيان‌كنند.

3 – از اين‌كه‌تجربه‌يا دانش‌موضوعي‌نداريد نهراسيد. شما تنها نيستيد.

4 – از فلسفه‌ها و نظريه‌هايي‌كه‌كاربردشان‌ثابت‌شده‌زياد فاصله‌نگيريد.

5 – از تجهيزاتي‌كه‌انعطاف‌و خلاقيت‌شما را محدود مي‌كنند بپرهيزيد.

6 – بخاطر ساختن‌توصيفگرهاي‌اخص‌هر واژه‌اي‌را وارد سيستم‌نكنيد.

7 – در تهيه‌توصيفگرهاي‌اعم‌ممسك‌باشيد ولي‌درآوردن‌توصيفگرهاي‌اخص‌ملاحظه‌كار نباشيد.

8 – نگذاريد واژه‌هابه‌هر جهت‌روي‌آورند بي‌آنكه‌تكيه‌گاه‌معنايي‌درستي‌داشته‌باشند.

9 – در بگارگيري‌غيرتوصيفگرها سخت‌ـ گير و خرده‌بين‌نباشيد.

10 – فراموش‌نكنيد تدارك‌همه‌امكانات‌به‌طور كامل‌ممكن‌نيست‌. ديگران‌پس‌از شما كار را كامل‌خواهند كرد.

11 – در انزوا كار نكنيد.

12 – خودتان‌را گرفتار وسواس‌و باريك‌بيني‌نكنيد.[44]

نقش‌كامپيوتر در تهيه‌اصطلاحنامه ‌و بهره‌گيري‌از آن‌

بهره‌گيري‌از اين‌وسيله‌اگر توام‌با برنامه‌ريزي‌و درايت‌باشد از يك‌سو مي‌تواند بر سرعت‌و كيفيت‌كار افزوده‌از اتلاف‌وقت‌جلوگيري‌كند و موجب‌صرفه‌جويي‌در نيروي‌انساني‌شود و از سوي‌ديگر زمينه‌مناسبي‌براي‌ايجاد شبكه‌و تبادل‌پيوسته‌اطلاعات‌فراهم‌آورد. البته‌بايد توجه‌داشت‌كه‌كامپيوتر صرفاً وسيله‌اي‌جهت‌تسهيل‌در ذخيره‌و پردازش‌اطلاعات‌است‌، و تعيين‌الگوريتم‌اصلي‌و كليه‌تصميمات‌در مورد واژگان‌، تدابيري‌انديشمندانه‌است‌كه‌بايد توسط‌متخصصان‌اطلاع‌رساني‌اتخاذ شود. البته در نظام هاي خبره مقدار زيادي از كارها به رايانه سپرده مي شود.

كامپيوتر مي‌تواند در مراحل‌مختلف‌تدوين‌و بهره‌گيري‌از اصطلاحنامه‌ها، كاربردهاي‌زير را داشته‌باشد:

مرحله‌تدوين‌

1 ـ در مرحله‌مقدماتي‌اصطلاحات‌را مي‌توان‌توسط‌كامپيوتر ذخيره‌و به‌راحتي‌سازماندهي‌كرد.

2 ـ يكدستي‌واژگان‌به‌راحتي‌قابل‌كنترل‌است‌.

3 ـ روابط‌بين‌اصطلاحات‌يك‌بار مشخص‌مي‌شود. و پس‌از آن‌مي‌توان‌واژگان‌را به‌اشكال‌مختلف‌(درختي‌ـ الفبايي‌ـ گردشي‌ـ ترسيمي‌و…) ارائه‌كرد.

4 ـ چاپ‌اصطلاحنامه‌به‌سرعت‌قابل‌انجام‌است‌.

مرحله‌نمايه‌سازي‌

1 ـ نمايه‌ساز مي‌تواند به‌سرعت‌به‌كليه‌اشكال‌ارائه‌اصطلاحنامه‌دسترسي‌داشته‌به‌جستجو بپردازد و به‌سهولت‌از مقوله‌اي‌به‌مقوله‌ديگر و از نمايه‌اي‌به‌نماية‌ديگر حركت‌كند.

2 ـ امكان‌نمايه‌سازي‌ماشيني‌پديد مي‌آيد.

3 ـ بسامد اصطلاحات‌به‌كار رفته‌در نمايه‌سازي‌قابل‌كنترل‌است‌و مي‌توان‌به‌حذف‌يا نامرحج‌كردن‌اصطلاحات‌مهجور و بدون‌كاربرد پرداخت‌.

4 ـ با ايجاد يك‌فايل‌براي‌اصطلاحات‌پيشنهادي‌، روزآمد ساختن‌اصطلاحنامه‌به‌سهولت‌قابل‌انجام‌است‌.

5 ـ سابقه‌هر اصطلاح‌قابل‌ذخيره‌است‌و تغييراتي‌را كه‌در طي‌زمان‌ايجاد مي‌شود مي‌توان‌با ارجاع‌نشان‌داد.

مرحله‌جستجو

1 ـ براي‌جستجوگر اين‌امكان‌فراهم‌مي‌آيد كه‌خودبخود از اصطلاح‌نامرحج‌، به‌اصطلاح‌مرجح‌هدايت‌شود.

2 ـ بسامد به‌كارگيري‌واژگان‌توسط‌استفاده‌كنندگان‌كنترل‌مي‌شود و اين‌مي‌تواند در انتخاب‌اصطلاحات‌تاثير بگذارد.

3 ـ در نظام‌دستي‌جستجوگري‌كه‌با واژگان‌جديدي‌به‌دنبال‌مطلبي‌مي‌گردد، به‌بخشي‌از مدارك‌نمايه‌شده‌دست‌مي‌يابد زيرا غالباً ارتباط‌كليدواژه‌جديد با شكلهاي‌قديمي‌تر آنها قابل‌پيگيري‌نيست‌، ولي‌با استفاده‌از كامپيوتر مي‌توان‌به‌سوابق‌هر اصطلاح‌دسترسي‌پيدا كرد و جستجوي‌ناظر به‌گذشته‌كاملي‌انجام‌داد.

4 ـ ذخيره‌واژه‌هايي‌كه‌توسط‌جستجوگر به‌نظام‌وارد مي‌شود و براي‌آنها اصطلاحاتي‌تعيين‌نشده‌است‌، پشتوانه‌بسيار مناسبي‌براي‌روزآمد ساختن‌اصطلاحنامه‌و تجديدنظر در آن‌است‌.

ارزشيابي‌اصطلاحنامه‌ها

ارزشيابي‌واقعي‌اصطلاحنامه‌ها فقط‌در شرايط‌واقعي‌استفاده‌ميسر است‌. تعيين‌ميزان‌جامعيت‌و مانعيت‌در جستجوهاي‌انجام‌شده‌بهترين‌معيار اين‌ارزشيابي‌است‌. اما به‌لحاظ‌نظري‌اصطلاحنامه‌ها را مي‌توان‌با دو نگرش‌ارزش‌گذاري‌كرد:

الف‌) از نظر معني‌شناسي‌و ميزان‌پيش‌همارايي‌

– ميزان‌اخص‌بودن‌واژگان‌با توجه‌به‌حوزه‌و پوشش‌اصطلاحنامه‌

– ميزان‌دقت‌در واژه‌گزيني‌و انتخاب‌گزيده‌ها با توجه‌به‌پشتوانه‌انتشاراتي‌و پشتوانة‌استفاده‌كنندگان‌

– ميزان‌مطابقت‌با استانداردهاي‌بين‌المللي‌

– نداشتن‌ارجاعات‌كور و واژه‌هاي‌رها

– تناسب‌واژه‌هاي‌تركيبي‌نسبت‌به‌تك‌واژه‌ها

– تناسب‌سطح‌پيش‌همارايي‌با توجه‌به‌گستره‌اصطلاحنامه‌

– داشتن‌يادداشتهاي‌دامنه‌و توضيحگرهاي‌مناسب‌

– داشتن‌يادداشت‌تاريخچه‌به‌منظور نشان‌دادن‌سير تحول‌واژگان‌در ويرايشهاي‌مختلف‌

علاوه‌بر معيارهاي‌فوق‌دو معيار سنجش‌ارتباط[45]‌ و دسترس‌پذيري[46]‌ نيز مطرح‌شده‌است‌.[47]

سنجش‌ارتباط‌را نسبت‌اصطلاحات‌ارجاع‌دار (اعم‌ـ اخص‌ـ مرتبط‌) به‌كل‌اصطلاحات‌و سنجش‌دسترس‌پذيري‌را ميزان‌متوسط‌ارجاعات‌براي‌هر توصيفگر مي‌دانند.

ب‌) از نظر ظاهر و نحوه‌ارائه‌

– داشتن‌مقدمه‌كامل‌و راهنماي‌استفاده‌به‌صورتي‌كه‌هر كاربر بتواند با استفاده‌از آن‌مستقلاً و يا با حداقل‌ياري‌گرفتن‌از كتابداران‌مرجع‌اقدام‌به‌جستجو كند.

– ارائه‌شكلهاي‌مختلف‌واژگان‌(سلسله‌مراتبي‌ـ الفبايي‌ـ گردشي‌و …)

– رعايت‌اصول‌زيباشناسي‌در صفحه‌آرايي‌و چاپ‌و صحافي‌

خوشبختانه‌در ایران پژوهش هایی‌دربارة‌ميزان‌انطباق‌چند اصطلاحنامه‌با استانداردهاي‌ايزو انجام‌شده‌است‌ که از آن میان می توان به کار خانم کازرانی اشاره داشت.[48] در اين‌پژوهش‌نقاط‌قوت‌و كاستي‌هاي‌اصطلاحنامه‌هاي‌نما  ، اصفا، اصطلاحنامه‌موضوعي‌امام‌خميني‌و اصطلاحنامه‌پزشكي‌فارسي‌به‌صورت‌تطبيقي‌مورد بررسي‌قرار گرفته‌است‌. در اين‌پژوهش‌مي‌خوانيم‌:

«با اينكه‌اصطلاحنامه‌هاي‌پزشكي‌فارسي‌و اصفا توسط‌متخصصان‌ايراني‌تهيه‌شده‌است‌از نظر رعايت‌استانداردهاي‌روابط‌معنايي‌در سطح‌بسيار بالايي‌(نزديك‌به‌درصد) قرار دارند، در حالي‌كه‌نما كه‌ترجمه‌يك‌اصطلاحنامه‌معتبر  (Spines)  است‌و توسط‌متخصصان‌اروپايي‌پيشينه‌دارتري‌تهيه‌شده‌است‌از اين‌نظر در مرتبه‌پايين‌تري‌قرار دارد (حدود 70 درصد).»[49]

*     *     *

دو پیشنهاد:

برای استفاده عزیزان تاجیک از اصطلاحنامه سه زبانه معادل اصطلاحات فارسی به خط سیریلیک بر آن افزوده شود. این کار در محیط الکترونیک بسیار آسان است.

در ساختار اصطلاحنامه مترادف تاجیکی اصطلاحات نیز بر آن افزوده شود. این کار علاوه بر ان که کار با آن را برای عزیزان تاجیک راحت تر می کند موجب غنای بیشتر اصطلاحنامه در معادل سازی ها هم می شود.


1- فریبرز خسروی و دیگران. اصطلاحنامه فرهنگی فارسی(اصفا)،(تهران:کتابخانه ملی ایران، 1375 )، ص 12

2- فریبرز خسروی و نرگس قدیمی . اصطلاحنامه سه زبانه(فارسی،عربی،انگلیسی)،(تهران:سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران،1385 )، سه جلد.

[3] – Pierre Mark Roget.

[4] – Helen M. Townly; Ralph. Gee. Thesaurus Making: Grow your own Word-Stock (London: Deutsch, 1980). p. 18.

[5] –  F.W. Lancaster,VocabularyControl for Information Retrieval (Arlington, Virginia: Information Resources Press, 1986) , p. 29.

6- مهرانگیز حریری. «اصطلاحنامه در نظام ذخیره و بازیابی اطلاعات» اطلاع‌رسانی (دوره ششم شماره 1و2، 1361). ص 63.

[7] – U.S. Dept. of Defense (Armed Services Technical Information Agency – ASTIA).

[8] – American Institute of Chemical Engineers.

[9] – Engineering Joint Council.

[10] – Thesaurus of Engineering & Scientific Terms (Test).

[11] – Unesco. Guidelinses for the Establishment of Monolingual Thesaueus. 2 nd ed. (Paris: General Information Program & Unisist. 1970).

[12] – Coates, E.J.

[13] – Precis: (Preserved Context Indexing System).

[14] – Thesaurofacet.

[15] – Unesco. Unesco Thesaurus: A Structured list of Descriptors for indexing & Retrieving Literature in the fields of Education, Science, Culture & Communication. Compiled by sean Aitchinson. (Paris: Unesco, 1977).

3- ژان ویت. اصطلاحنامه توسعه فرهنگی، ترجمه ناصر پاکدامن (تهران: مرکز اسناد فرهنگی آسیا، 1358).

4- فاطمه رهادوست. سرعنوانهای موضوعی پزشکی فارسی [و دیگران]. (تهران: معاونت پژوهشی دانشگاه علوم پزشکی ایران، 1372).

[18] – Medical Subject Headings.

1- حسین حق‌زاده [و دیگران]. اصطلاحنامه فلسفه اسلامی. (قم: مرکز تحقیقات و مطالعات اسلامی، 1376).

2- فاطمه رهادوست [و دیگران]. اصطلاحنامه پزشکی فارسی. (تهران: کتابخانه ملی جمهوری اسلامی ایران، 1384).

3- اصطلاحنامه علوم زمین. مهری صدیقی، ملوک‌السادات حسینی بهشتی، مهرداد نوروزی اقبالی. (تهران: مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، 1382)، 2 جلد.

4- اصطلاحنامه فیزیک. مریم نوروزی اقبالی، ملوک‌السادات حسینی بهشتی، مهرداد نوروزی اقبالی. (تهران: مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، 1382)، ص 719.

5 – اصطلاحنامه کلام اسلامی. تهیه و تحقیق مرکز مطالعات و تحقیقات اسلامی، واحد اصطلاحنامه علوم اسلامی. (قم: بوستان کتاب قم، انتشارات تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1382)، 2 جلد.

6 – اصطلاحنامه ارتقای بهداشت. ترجمه زهرا دهسرایی، بهاره کردنوری، مهرداد نوروزی اقبالی؛ ویراستار علی آقا بخشی. (تهران: مرکز اطلاعات و مدارک علمی ایران، 1384)، ص 226.

7- مهرانگیز حریری، همان، ص. 48.

[26] – Alan Gilchrist. The Thesaurus in Retrieval (London: Aslib, 1971). P. 18.

[27] – Unesco. Guidelines for the Establishment & Development of Monolingual Thesaurus. 2 nd rev.ed. (Paris: General Information Program & Unisist, 1970).

[28] – Monohierarchical classification.

[29] – Polyhierarchical classification.

3- مهرانگیز حریری، همان، ص. 55- 56.

[31] – Hierarchical whole-part Relationship.

[32] – Instance Relationship.

[33] – Coordination.

[34] – Links.

[35] – Roles.

[36] – Descriptors Weighting.

[37] – Qualifiers.

[38] – Scope Notes.

[39] – Cross References.

[40] – False Coordination.

[41] – F.W. Lancaster. Ibid. p. 23.

2- درک آوسینی و پیتر ویل. راهنمای تهیه و گسترش اصطلاحنامه یکزبانه. ترجمه عباس حری. (تهران: مرکز اسناد و مدارک علمی، 1365) ص 78- 80.

[43] – Helen Townly. Ibid, p. 66.

[44] – Helen Townly. Ibid, p. 89- 90.

[45] – Connectedness Measure.

[46] – Accessibility Measure.

[47] – F.W. Lancaster. Ibid, p. 156.

4- مریم کازرانی. «ارزیابی اصطلاحنامه های فارسی با استانداردهای ایزو» (پایان نامه کارشناسی ارشد کتابداری و اطلاع‌رسانی پزشکی، دانشکده مدیریت و اطلاع‌رسانی پزشکی، 1378).

1- همان، ص الف.

استنشاق مقالات!

بنده خدایی  گفته بود که در آخزالزمان قومی ظهور می کند که با استنشاق! حق را از باطل تشخیص می دهند. فکر می کنم که این جمله در توصیف گردانندگان یکی از نشریات تخصصی کتابداری شرف صدور یافته باشد. این نشریه  به صفت علمی پژوهشی نیز منتصب  است.   شاهد بوده ام که :

  • مسئولان محترم  آن نشریه فخیمه ظاهرا با بوییدن و اگر به نقلل قول اول نوشته معتقد باشیم با استنشاق ، علمی بودن و قابلیت چاپ مقالات را تشخیص می دهند.در آن نشریه اثری از داوری دیده نمی شود.
  • شاهد بوده ام که یک صبح تا ظهر تاییدیه مقاله ای صادر و از راه دور برای صاحب اثر ارسال شد.
  • هرگاه کمیسیون نشریات از آنان طلب فرم داوری داشت با عجله از دیگر نشریات تهیه و برای آنان ارسال می شد.
  • در این نشریه ویراستاری علمی و زبانی جدی صورت نمی گیرد . این بی کیفیتی در بیشتر مقالات قابل رویت است.

اگرچه نام نشریه براهالی رشته پوشیده نیست اما نام این نشریه را نمی نویسم تا ذوی العقول  و بعضا ذوی المنافع ! بر نیاشوبند که چرا اسرار رشته را بر ملا می شود و بر آفتاب میافتد . اما با صراحت باید گفت که تا کنون  این رشته و حرفه ازین سکوت ها و اغماض ها لطمه فراوانی دیده است.متاسفانه تملق و چاپلوسی همچون یک روش در این حوزه  در حال رسمیت یافتن است

این ها را نوشتم تا پاسخگوی عزیزانی باشم که از من جویای  علل رد مقالاتشان در آن نشریه بودند و به پاسخ دست نمی یافتند

کنفرانس خواندن در قزاقستان

 

کنفرانس قزاقستان

 

جند روزی است که به دعوت برگزار کنندگان ، برای شرکت در کنفرانس بین المللی خواندن و ارائه مقاله در شهر آستانه پایتخت جدید قزاقستان هستم . این کنفرانس با همکاری یونسکو و ایفلا تشکیل شده و هزینه شرکت کنندگان خارجی را متقبل شده اند.فرصتی دست داده تا بعضی مطالب را برای شما بنویسم

 

از کشورهای زیادی شرکت کننده حضور دارد که شاخص ترین آن ها به لحاظ تعداد امریکا ، آلمان ، انگلیس هستند و از ایران هم فقط من شرکت دارم. مقالات به سه زبان روسی ، قزاقی و انگیسی ارائه می شود با ترجمه همزمان به دو زبان دیگر.البته در روز اول یکی از مسئولان سفارت ایران در جلسه حضور تشریفاتی داشت.

کنفرانس با قرائت پیام آقای نظر بایف رئیس جمهور و سخنان کلیشه ای وزیر علوم قزاقستان شروع شد . یکی از نمایندگان مجلسشان مقاله بسیار پر محتوا و عمیقی را باره ذخایر معنوی منطقه ارائه داد و در باره نحوه برخورد با دنیای جدید اطلاعات راهکارهایی را عالمانه ای را بیان کرد . در مقاله او بارها نام بوعلی سینا ،خیام ، فارابی ، فردوسی و … برده شد و بر تاثیر دانش این بزرگان بر غرب و جهان تاکید شد.

 

این کنفرانس نیز چون کنفرانس های دیگر بین المللی تجربه های نا متجانسی را به نمایش می گذارد . یکسویش کشورهای جنوب که در فقر و بی ثباتی شناورند و سوی دیگرش کشورهای ثروتمند شمال که که نوع مشکل و مسائلشان به طور بنیادی متفاوت است . حقوق یک کتابدار تاجیک در ماه زیر ده دلار است و این را جگونه می توان با کتابدار 85 ساله امریکایی مقایسه کرد که از روی تفنن و سرگرمی در کتابخانه عمومی شیکاگو مشغول است و اکنون تجربه خود را با تاجیک گرسنه درمیان می گذارد.بگذریم که مثلا رئیس بانک جهانی که باید مروج عدالت و توسعه برای جهان سوم باشد برای دوست دخترش فقط ماهانه مبلغ یکصد و پنجاه هزار دلار از کیسه همین نادارها حقوق تعیین می کند که رسوائیش این روزها نقل رسانه های بین المللی است.

 

همیشه از حاشیه کنفرانس می توان مطالب درس آموزی کسب کرد . آدمها وقتی از پوسته خشک و رسمی خارج می شوند راحت تر و عریان تر سخن می گویند.

چه تنفری امریکائیها از بوش و انگلیسی ها از بلر داشتند. می گفتند خطرناکترین جمله ای که بوش بیان داشته این است که برای حمله به عراق و مبارزه با تروریسم خود را نماینده خدا دانسته است.

یکی از کتابداران امریکایی ارمنی که به ایران هم خیلی علاقه متد بود وقتی بیان کرد که فرزند سی و پنج ساله اش در زمره سربازان امریکایی در فلوچه حضور دارد  اشک در چشمانس جمع شد و با تنفر زایدالوصفی از بوش یاد می کرد.

همو نقل می کرد که فرزندش برای یک کودک بیمار و برهنه عراقی تقاضای لباس و دارو کرده و او ارسال کرده که بعدا عکس آن کودک زینت بخش مجله ریدرز دایجست شده است.

 

ده سالی است که حضرت نظر بایف به فکر تغییر پایتخت افتاده و به آستانه (همان آستانه فارسی است ) نقل مکان فرموده اند. ظاهرا مصون ماندن از انقلاب های مخملی و نارنجی که در اطرافش رخ می دهد و وچود نفت و گاز سرشار سرزمین وسیع و جمعیت کم 16 میلیونی او را واداشته که حرکتی را انجام دهد.

در اینجا نیز مانند هر حکومت رانتیر دیگر همگی در سایه فروش ثروت ملی می زیند. و پدید آوردن کارگاهی به وسعت یک شهر بزرگ عواقب و مسائل خود را دارد. که البته مقامات آنجا نیز طبق معمول معتقدند که بهترین راه را برای توسعه و پیشرفت می پیمایند.

رقابت بسیار شدیدی بین برادر بزرگ سابق و سایر کشورها و به ویژه ترکیه برقرار است. ساختمان کتابخانه ملی و آرشیو ملی و هتل محل اقامت ما و بسیاری از تاسیسات دیگر را ترکیه ساخته است . الحق که در بعضی موارد نیز آنچه تجهیزات بنجل داشته به این ها قالب و غالب ! کرده است. هیچ یک از تجهیزات مرکز اسناد و کتابخانه ملی آنان نه تنها استاندارد نبود بلکه کمترین کیفیت را داشت. و مسئولان نیز معتقد بودند در تهیه این ها هیچ نقشی نداشته اند. ظاهرا ترکیه از برادر بزرگ در کسب پروژه های اقتصادی و فرهنگی پیشی گرفته است . روسیه با وجود داشتن ریشه ای عمیق هفتاد سال حکومت و سلطه و 7000کیلومتر مرز مشترک که بزرگترین مرز مشترک خاکی بین دو کشور است نتوانسته در این عرصه پایداری کند.

با آنکه ترکیه در زمینه کتابداری حرفی برای گفتن ندارد با افراشتن پرچم پان نرکیسم سعی در وحدت بخشی و القای پدر خواندگی در آسیای میانه دارد. جالب بدانید برای جلسه ای که قرار است روسای کتابخانه های ملی ترک زبان در استانبول تشکیل شود تاجیکستان هم دعوت شده است! ولی خوب است بدانیم لغات زیاد فارسی و نام های ایرانی به وفور شنیده می شود . گلنار و دانا و شهر بانو . در مرکز اسنادشان کپی سندی بود که معتقد بودند به نوعی اولین قانون اساسی مدون آن ها در دوره عشایری و کوچ بو ده است . خط و زبان این اثر فارسی بود.

در گذشته ظریفی گفته بود ترکیه می خواست سر آسیا شود ولی ته اروپا هم نشد اکنون با مشکلات پیش آمده برای پیوستن به اتحادیه اروپا دوباره به نقش اولیه خود تمایل نشان می دهد . با آنکه رقابت با ببرهای آسیا کار آسانی نیست.

لختی و سکون مدیریتی و تصمیم گیری که حاصل استیلای لا اقل هفتاد سال حکومت توتالیتر بوده هنوز به راحتی قابل رویت است. مثلا اگر یکی از اعضای گروه از مسئول می خواست که به هتل برگردد تا مدارکی را بردارد در حالیکه در فاصله پنج دقدقه ای هتل بودیم ، حدود بیست دقیقه طول می کشید تا سلسله مراتب طی شود و همگی در ماشین روشن منظر می ماندند تا ابلاغ تصمیم شود.

در سطح مملکت هم ظاهرا همه تصمیمات به جناب نظربایف ختم می شود اوست که تصمیم گرفته که کتابخانه ملی و مرکز اسناد جدید ساخته شود. و آنچه در آلماتی است مربوط به گذشته باشد و آنچه در آستانه گرد می آید مربوط به دوره جدید بعداز فروپاشی شوروی باشد.

+ نوشته شده در  شنبه یکم اردیبهشت 1386ساعت 2:20  توسط فریبرز خسروی وبلگ گفتگو