انحلال کتابخانه تخصصی کتابداری و اطلاع رسانی

چندی پیش مطلع شدم که تصمیم سازان کتابخانه ملی ایران مصمم به به انحلال کتابخانه تخصصی کتابداری و اطلاع رسانی شده اند . حسب وظیفه نامه ای برای رئیس سازمان نوشتم . اکنون که ظاهرا در این آب و خاک نصحیت ناصحان و تذکرات مشفقان به جایی نمی رسد و عکس آن عمل می شود نامه را برای ثبت در تاریخچه کتابخانه ملی در اینجا می آورم.
“به نام خداوند جان وخرد
جناب آقای دکتر صلاحی پنجم آذر نود و یک
ریاست محترم سازمان
با سلام ، ایام سوگواری عاشورای حسینی را تسلیت می گویم. خداوند به همگی ما قطره ای از دریای شهامت ، مردانگی و عدالت آن بزرگوار را بچشاند.
اخیرا شایع شده است که به دستور مستقیم حضرتعالی قرار است کتابخانه تخصصی کتابداری منحل و کتابهای آن به بخش مرجع منقل شده و مکان آن هم به فضای اداری برای آموزش تبدیل شود. در مورد این تصمیم ، چه شما مستقیما آن را اتخاذ کرده باشید و یا توسط مدیران دیگر اتخاذ شده باشد توجه به نکاتی ضروری به نظر می رسد:
• حسب مفاد صریح اساسنامه ، این سازمان علاوه بر گرداوری و حفظ آثار، وظیفه پژوهش و برنامه ریزی کتابخانه های کتابخانهکشور را نیز به عهده دارد . برای تدارک و تسهیل این وظیفه ، سال هاست که چنین بخشی تدارک دیده شده و سعی در گرداوری و اشاعه اطلاعات آن شده است. نمی شود سازمانی عهده دار چنین مسئولیتی باشد اما عملا بخشی تخصصی برای آن فراهم نیاورد. همانگونه که در مورد ایران شناسی و اسلام شناسی عمل شده است.
• این ضرورت باعث شد که در طرح ساختمان کتابخانه مکان مناسبی برای این مهم تدارک دیده شود.در اینجا ضروری می دانم نکته ای را یاداوری کنم: سال ها به عنوان عضو کمیته برنامه ریزی ساختمان کتابخانه در جلسات مربوطه شرکت داشتم. در باره فضاهای تدارک دیده شده برای فعالیت های کتابخانه ای ، مطالعه و صرف وقت بسیاری صورت گرفته لاجرم لغو آنها هم باید متکی به استدلال و هدفمند باشد. اگر آن کمیته به این نتیجه رسید که یک سوی مدخل اصلی نمایشگاه و موزه و یک سوی دیگرش کتابفروشی باشد حاصل مطالعه در مورد بسیاری از ساختمان های مدرن و جدید کتابخانه های ملی جهان بود. در دوره ای تصمیم گرفته شد که نمایشگاه تبدیل به عضویت شود و یا … که همگی نشان از شتابزدگی در تصمیم گیری بود . به نظر می رسد نهضت تبدیل مکان های عمومی خدمت رسانی به مکان های اداری کماکان ادامه دارد!
• ممکن است تعداد مراجعان ملاک این تصمیم باشد. تا جایی که مطلعم تعداد مراجعان متخصصی که روزانه از این مجموعه کتاب به امانت می گیرند و یا در آن به مطالعه می پردازند قطعا از تعداد مراجعان به مجموعه های ایران شناسی و اسلام شناسی بیشتر است. بگذارید واقعیتی را به شما بگویم. وقتی عهده دار معاونت اسناد شدم پس از چندی توانستم از لابلای گزافه گویی ها و عدد سازی های مرسوم متوجه شوم که تعداد مراجعان واقعی به آن ساختمان عظیم روزانه سه نفر است ! که البته بعید می دانم اکنون هم از پنج نفر عبور کرده باشد!
• شاید علت اتخاذ این تصمیم این مساله باشد که متولی امر اطلاع رسانی باید معاونت کتابخانه باشد .حل این مشکل که ساده است . این کتابخانه تخصصی همچون ایران شناسی زیر نظر معاونت کتابخانه فعایت داشته باشد.اصولا مهم نیست که این کتابخانه و مکان اختصاصی آن زیر نظر کدام فرد و یا معاونت فعال باشد . مهم حفظ این کتابخانه تخصصی برای سازمانی است که خود متولی و مادر امر کتابداری کشور می داند.
• توصیه اکید دارم که به تصمیماتی که می خواهد فضاهای اطلاع رسانی را به اداری تبدیل کند به دیده تردید بنگرید . تجربه نشان داده است که بخش های اداری میل به بالا دارند و سعی دارند به طبقات بالا صعود فرمایند . آنان نام منهای دو را با اتاقهای فراوانش تبعیدگاه نهاده اند و از استقرار در آن طبقات ابا دارند و برای تمهید مکان های جدید ممکن است چنین طرح های را هم ارائه دهند . عجیب است که منهای دو به زعم عده ای تبعیدگاه است اما عمده فهرست نویسان در همان طبقه به کار اشتغال دارند!
تا کنون دو سه تذکر مکتوب را در باب بعضی کاستی ها برایتان ارسال داشته ام . نمی دانم چقدر به آن تذکرات توجه کرده اید و دستوری جدی را برای بررسی آنها صادر کرده باشید . اما امیدوارم که به این نتیجه رسیده باشید که آنچه گفته می شود صرفا از باب خیرخواهی و دلسوزی برای سازمانی است که 15 سال از بهترین سال های عمرم را از صبح تا شام در آن گذراندم و از نعمتِ خدمتی که خداوند رحمان در آن مدت فراهم آورد به من ارزانی داشت همواره او را سپاسگزاربوده ام . ”

همانگونه که در متن این نامه هم یاداور شده ام نامه های دیگری نیز برای ایشان نوشته ام که به تدریج منتشر خواهم کرد.

تقدیم به ایرانیان زیر ده سال

شاخص

ایمیل یکی از دوستان موجب شد دوباره با کتاب اقتدارگرایی ایرانی تجدید دیداری داشته باشم .

محمود سریع القلم. اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار (تهران : نشر فرزان روز ، 1390 )

دکتر سریع القلم در این کتاب با مطالعه تاریخی و شیوه تطبیقی به بررسی مبانی ساختاری، رفتاری و مدیریتی نظام اقتدارگرا در عصر قاجار (۱۱۹۳ـ۱۳۴۴ هجری قمری) پرداخته است. او اکتشاف نفت را در تشدید دولتی شدن و تشدید اقدارگرایی موثر می داند.  وی  برای فاصله گیری از اقتدارگرایی معتقداست که قبل از آزادیهای سیاسی،  شکل گیری احزاب و رقابت حزبی در یک کشورباید به  آزادیهای اجتماعی و انسانی پرداخت و آنها را مرجح دانست.

شاید یکی از زیباترین مطالب کتاب در همان صفحات نخستینش جلوه گر است . سریع القلم کتاب را چنین به فرزندان زیر ده سال این آب و خاک تقدیم کرده است:

تقدیم به ایرانیان زیر ده سال، که در آینده

برای کسب ثروت، به نهاد دولت نزدیک نخواهند شد؛

برای افزایش قدرت کشور، ثروت تولید خواهند کرد؛

ظرفیت نقدپذیری و اصلاح تدریجی را در خود پدید خواهند آورد؛

از فرهنگ واکنش های سریع به خویشتن داری، ارتقاء فرهنگی پیدا خواهند کرد؛

از فرهنگ شفاهی و غیر دقیق به فرهنگ مسئولانه مکتوب، انتقال تمدنی پیدا خواهند نمود؛

از رفتارها و کارهای کوتاه مدت به گستره دراز مدت، رشد فکری پیدا خواهند کرد؛

تضعیف، تخریب و انتقام را از فرهنگ سیاسی خود حذف خواهند نمود؛

به رشد فکری و استقلال فکری از طریق مطالعه حداقل دو ساعت در روز روی خواهند آورد؛

برای ایرانیان دیگر از رانندگی گرفته تا کسب قدرت، حقوق قائل خواهند شد؛

از رشد و موفقیت دیگران به طور واقعی خوشحال شده و درس خواهند آموخت؛

غرور بی جا، حسادت و ناجوانمردی را به سکوت، احترام و گذشت تبدیل خواهند کرد؛

دروغ گوئی و وارونه جلوه دادن واقعیت ها را از نظام معاشرتی خود با دیگران حذف خواهند نمود؛

برای کسب قدرت،به اصل رقابت و فرصت برای دیگران اعتقاد خواهند داشت؛

و پس از رسیدن به قدرت، فقط دوره محدودی، صرفاً برای تحقق کارهای بزرگ، در قدرت خواهند ماند.

 

زيباتر آن كه در سرت انديشه نو شود

آيد بهار و پيرهن بيشه نو شود
نوتر برآورد گل اگر ريشه نو شود 
زيباست روي كاكل سبزت كلاه تو
زيباتر آن كه در سرت انديشه نو شود
ما را غم كهن به مي كهنه بسپريد
به حال ما چه سود اگر شيشه نو شود
شبديز، رام خسرو و شيرين به كام او
بر فرق ما چه فرق اگر تيشه نو شود
جان مي‌دهيم و ناز تو را باز مي‌خريم
سودا همان كنيم اگر تيشه نو شود
                                                 “منوچهر آتشی”

پلی به سوی …

شاخص

همانگونه که در طرح زیر می بینید این روزها به شدت نسبت به سلامت  سفرهای هوایی احساس تردید می شود. اما واقعیت چیز دیگری است. تعداد تلفات

 جاده ای مثل سایر آمارها قبض و بسط زیادی دارد .این آمار از 23000 تا 10000 در نوسان است اما اگر به میانگین این آمار   استناد کنیم تعداد تلفات جاده ها رقمی در حدود 16500 نفر در سال است . یعنی سالی 83 هواپیمای 200 نفره ! در حالی که طی ده سال گذشته مجموعا 986 نفر از طریق هوایی عروج فرموده اند! لذا به نظر می رسد طراح محترم بهتر است این پل را از جاده ها به بهشت متصل کند!

سخنرانی هوگو

این سخنرانی ویکتور هوگو یکی از موثرترین سخنرانی ها طی دو قرن اخیر  در مجلس فرانسه بوده است .
برای پی ریزی جامعه ای بکوشیم که در آن حکومت بیشتر از یک قاتل عادی حق قاتل شدن نداشته باشد، و وقتیکه بصورت حیوانی درنده حمله کند، با خودش نیز چون با حیوانی درنده عمل شود.
برای پی ریزی جامعه ای بکوشیم که در آن جای کشیش در کلیسای خودش باشد و جای دولت در مراکز کار خودش، نه حکومت در موعظه مذهبی کشیشان دخالت کند و نه مذهب به بودجه و سیاست دولت کاری داشته باشد.
برای پی ریزی جامعه ای بکوشیم که در آن، همچنانکه قرن گذشته ما قرن اعلام تساوی حقوق مردان بود، قرن حاضر ما قرن اعلام برابری کامل حقوقی زنان با مردان باشد.
برای پی ریزی جامعه ای بکوشیم که در آن آموزش عمومی و رایگان، از دبستان گرفته تا کلژدوفرانس، همه جا راه را به یکسان بر استعدادها و آمادگی ها بگشاید. هرجا که فکری باشد کتابی نیز باشد. نه یک روستایی بی دبستان باشد، نه یک شهر بی دبیرستان، نه یک شهرستان بی دبیرستان،و
برای پی ریزی جامعه ای بکوشیم که در آن بلای ویرانگری بنام گرسنگی جایی نداشته باشد. شما قانونگزاران، از من بشنوید که :
فقر آفت یک طبقه نیست، بلای همه جامعه است .
رنج فقر رنج یک فقیر نیست، ویرانی یک اجتماع است.
احتضار طولانی فقیر است که مرگ حاد توانگر را به دنبال میاورد.
فقر بدترین دشمن نظم و قانون است.
فقر نیز، همانند جهل، شبی تاریک است که الزاما می باید سپیده ای بامدادی در پی داشته باشد

بهشت

مردی با اسب و سگش در جاده‌ای راه می‌رفتند. هنگام عبور از كنار درخت عظیمی، صاعقه‌ای فرود آمد و آنها را كشت. اما مرد نفهمید كه دیگر این دنیا را ترك كرده است و همچنان با دو جانورش پیش رفت.

گاهی مدت‌ها طول می‌كشد تا مرده‌ها به شرایط جدید خودشان پی ببرند. پیاده ‌روی درازی بود،تپه بلندی بود، آفتاب تندی بود، عرق می‌ریختند و به شدت تشنه بودند. در یك پیچ جاده دروازه تمام مرمری عظیمی دیدند كه به میدانی با سنگفرش طلا باز می‌شد و در وسط آن چشمه‌ای بود كه آب زلالی از آن جاری بود. رهگذر رو به مرد دروازه ‌بان كرد و گفت: “روز بخیر، اینجا كجاست كه اینقدر قشنگ است؟” دروازه‌بان: “روز به خیر، اینجا بهشت است.” “چه خوب كه به بهشت رسیدیم، خیلی تشنه‌ایم.” دروازه ‌بان به چشمه اشاره كرد و گفت: “می‌توانید وارد شوید و هر چه قدر دلتان می‌خواهد بنوشید.” – اسب و سگم هم تشنه‌اند. نگهبان:” واقعأ متأسفم . ورود حیوانات به بهشت ممنوع است.” مرد خیلی ناامید شد، چون خیلی تشنه بود، اما حاضر نبود تنهایی آب بنوشد.

از نگهبان تشكر كرد و به راهش ادامه داد. پس از اینكه مدت درازی از تپه بالا رفتند، به مزرعه‌ای رسیدند. راه ورود به این مزرعه، دروازه‌ای قدیمی بود كه به یك جاده خاكی با درختانی در دو طرفش باز می‌شد. مردی در زیر سایه درخت‌ها دراز كشیده بود و صورتش را با كلاهی پوشانده بود، احتمالأ خوابیده بود. مسافر گفت: ” روز بخیر!” مرد با سرش جواب داد. – ما خیلی تشنه‌ایم . من، اسبم و سگم. مرد به جایی اشاره كرد و گفت: میان آن سنگ‌ها چشمه‌ای است. هرقدر كه می‌خواهید بنوشید. مرد، اسب و سگ به كنار چشمه رفتند و تشنگی‌شان را فرو نشاندند. مسافر از مرد تشكر كرد. مرد گفت: هر وقت كه دوست داشتید، می‌توانید برگردید. مسافر پرسید: فقط می‌خواهم بدانم نام اینجا چیست؟ – بهشت – بهشت؟ اما نگهبان دروازه مرمری هم گفت آنجا بهشت است! – آنجا بهشت نیست، دوزخ است. مسافر حیران ماند:” باید جلوی دیگران را بگیرید تا از نام شما استفاده نكنند! این اطلاعات غلط باعث سردرگمی زیادی می‌شود! ” مرد گفت: كاملأ برعكس؛ در حقیقت لطف بزرگی به ما می‌كنند. چون تمام آنهایی كه حاضرند بهترین دوستانشان را ترك كنند، همان جا می‌مانند.

(پائولو کوئلیو )

وبگاه مقدسه لیزنا

سلام

نمی دانم یادتان هست یا نه. وقتی وارد قم می شدید ، بر سر در نود درصد مغازه های سوهان فروشی که تعدادشان هم بسیار زیاد بود نوشته بود ” حاج حسین سوهانی و پسران” .

بر سر در وبگاه مقدسه لیزنا دو تابلو نسبتا بزرگ نصب شده که در هر دو به نوعی ادعا شده که  تمشیت امور اطلاعات دانشگاه آزاد با آنان است .

من که حیران شدم . آیا  همچون سایر اختراعات و اکتشافات وطنی  برای اولین بار در ایران بعد جدیدی بر ابعاد لامکانی و لا زمانی دنیای مجازی افزوده شده است؟

آیا برای حیرانی خلق این دو ادعا را نصب فرموده اید؟ آیا نصبتان با این حکمت است که ” تا سیه روی شود هرکه در او غش باشد؟

لطفا این سرگشته را هادی شوید

عزت همگی مستدام

گل ها بوی دروغ و النگو می دهند

شاخص

این فرشها چه زیبا هستند

زیبا اما

ای دختران قشقایی

بهتر نیست

جای کبو تر و گل و بلبل

عکس عقاب ببافید

***

کرم هفتواد

هرگز ابریشم نخواهد داد

لطفعلی خان زند

پلک هایش را بست

تا آغا محمد خان قاجار

از چشم ها مناره بسازد

و جاده ابریشم

از شیراز تا کرمان

پیاده راه بیفتد

***

بلند گویی بغض کرده

اذانی به خاک نشسته

کفش ها رفته اند

تنها خدا مانده است و خانه اش

***

گل ها بوی دروغ و النگو می دهند

بوی دروغ های رنگارنگ

از بس که دخترهای عاشق عاشق

با آنها

عکس می گیرند

اما من

از استفاده ابزاری بیزارم

***

جایت خالیست

یک صندلی

کنارمن نشسته

که منتظر توست

ای کاش زودتر بر می گشتی

زخمهایم سر باز کرده اند

و سربازها

با یوزی ها شان  – لبریز از فشنگ

پیشانی ام را

نشانه گرفته اند

“یک صندلی برای همیشه”

تماشا را

در چشم هام نشسته است.

***

در امتدادکوچه

مردی میان پنجره خود را

با دود مانده ددر ته سیگار

می تند

و عنکبوت درشتی

در چشم هایش

با اشارت ابرو

تار می بافد

****

قلاب را که رها کردم

موجی کلاه از سر خود بر داشت

و ماه

بر گرده قزل آلایی

با رودخانه سفر کرد

جون سایه ام سبک شده بود

و آب

دست های مرا با خود می برد

غلامحسن اولاد

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

عقلانیت !

گالیله:

طی چهل سال عمل و رفتار آدم ها به من یاد داد که آن ها میانه ای با عقل ندارند . 

دم سرخ رنگ ستاره ی دنباله داری را به آن ها نشان بده ، دلشان را از ترس پر کن ، می بینی که آشفته و سراسیمه از خانه هاشان بیرون می ریزند ،و در هم بر هم چنان می دوند که قلم پاشان بشکند .

ولی بیا و به آن ها حرف معقولی بزن ، و به هزار دلیل ثابتش کن ،می بینی که فقط به ریشت می خندند.

ریشه ی اعتقاد از آن جا خشک می شود که بخواهند تحمیلش کنند…

(نمایشنامه گالیله اثر برتولت برشت)