رخش و رستم هر دو دکتر بوده اند !

امروز رساله دکتری بنده خدایی را برای که برای داوری ارسال کرده بودند، مطالعه می کردم . بی ربطی و بی روشی و نظام مند نبودن و غلط های آشکار روش شناسی  آن چنان حالم را بد کرد که به ارسال کننده تلفن زدم و انصرافم را از داوری اعلام کردم . فرمودند که این بنده خدا برای رشد! زندگیش دنبال گرفتن این عنوان است لذا نباید سخت گرفت ! ظاهرا  بعضی دانشگاه ها به مزرعه تکثیر موجودی به نام ” دکتر” تبدیل شده اند. در دوره اول تربیت مدرس تعداد دانشجویان کارشناسی ارشد نباید از سه نفر تجاوز می کرد . اکنون با افزودن پسوند و پیشوند پردیس و مردیس ! تعداد از یک فوج هم عبور می کند .  یاد این شعر تداعی شد که ظاهرا از سید رضا ضیایی است  :
خاک ایران یکسر از دکتر پر است

هرکه دکتر نیست نانش آجر استMirrors

ملک ایران سرزمین دکتران

این‌قدر دکتر نباشد در جهان

شهر دکتر، کوچه دکتر، باغ دکتر

کبک دکتر، فنچ دکتر، زاغ دکتر

عابران هر خیابان دکترند

دانه‌های برف و باران دکترند

هم وزیران هم مدیران دکترند

بیشتر از نصف ایران دکترند

هرکه پستی دارد اینجا دکتر است

دیپلم ردی‌ست، اما دکتر است

هرکه شد محبوب از ما بهتران

هرکه شد منصوب بالا دکتر است

هرکه رد شد از در دانشکده

یا گرفته دکتری، یا دکتر است

شعر نو مدیون دکترها بوَد

تو ندانستی که نیما دکتر است؟

شاعر تیتراژهامان دکتر است

مجری اخبار سیما دکتر است

در جهانی که پر است از نابغه

دکتری چندان ندارد سابقه

بی‌سبب افسرده‌ای، غم می‌خوری

سرزمین ماست مهد دکتری

خط‌مان وقتی شبیه میخ بود

ای‌بسا دکتر در آن تاریخ بود

این‌همه آدم که در عالم نبود

آدمی کم بود و دکتر کم نبود

من نگویم، شاعران فرموده‌اند

رخش و رستم هردو دکتر بوده‌اند

گرچه باشد قصه‌ها پشت سرش

دکتری دارند ملا و خرش

شاعران از رودکی تا عنصری

بی‌گمان دارند هریک دکتری

شعله‌های عشق چون گر می‌گرفت

آتشی در خیل دکتر می‌گرفت

عشق با دکتر نظامی قصه‌گو

عشق با دکتر سنایی رازجو

عارف شوریده دکتر مولوی

نام پایان‌نامه او مثنوی

حافظ و سعدی و خواجو دکترند

سروقدان لب جو دکترند

وحشی و اهلی و صائب دکترند

تاجر و دهقان و کاسب دکترند

عالمان را خود حدیثی دیگر است

حجت‌الاسلام دکتر بهتر است

بحث‌های جعل مدرک نان‌بری‌ست

بهترین سرگرمی ما دکتری‌ست

عده‌ای مشغول دکترسازی‌اند

عده‌ای سرگرم دکتر‌بازی‌اند

تفلسف های کتابدارانه !

شاخص

جايتان خالي در گوشه كتابخانه محلمان جاخوش كرده و در خلسه اي نگفتني فرو رفته ام. اعاظم، اكابر و معاريف در مقابلم چون پرده سينما در عبورند. فلسفيدنم مي گيرد. از آنان مي پرسم : به نظر شما فلسفه وجودي كتابخانه چيست ؟ و اصولا به كتابخانه چگونه نگاه مي كنيد؟ پاسخ بعضي از آنان چنان چرتم راپاره مي كند كه متوجه مي شوم همه آنچه پنداشته ام در رويا بوده است. حالا به جواب ها نگاه كنيد: 

ــ فرويد : آیا در کودکی مادرتان برایتان از روي كتاب قصه نگفته است؟ اگر گفته بود این سوال را نمی کردید.

-بورخس : من فکر می کنم که بهشت جایی مثل کتابخانه است با این تفاوت که اضافه کارش به موقع پرداخت می شود! ــپوری سلطانی : اگر کتابخانه درست نمی شد با فاجعه عدم فهرستنویسی چگونه به زندگی خود ادامه می دادیم؟

ــ داروين : این نوعی انتخاب اصلح برای ماندگاری کتاب است .

ــ همينگوي : بجای دریا برای صید باید به کتابخانه رفت. و اصولا مردان بدون کتابخانه چگونه سر خواهند کرد.شیالی

ــ فردید: ظهور کتاب و کتابخانه یک حوالت تاریخی است که مقتضای عصر هبوط است.

-زهره علوی: راز خلقت کتابخانه ها رده بندی و گسترش رده هاست.

ــ سيمون دوبوار : کتابخانه در همه جای عالم نماد تسلط زنان بر مردان است زیرا اغلب کتابداران زنند.

ــ صادق هدايت : بالاخره یک جایی برای کز کردن و در خود رفتن لازم است.

– آل احمد : جا پاي خود را در كتابخانه مي توانيد ببينيد.

ــیونگ : کتابخانه مظهر انبوه تمایلات سرکوب شده بشریت است.

ــ بيل کلينتون : من هرگز محیطی خلوت تر از کتابخانه سراغ نداشته ام.

– کامران فاني : بورخس راست مي گويد كتابخانه بهشت است ولي اگر بتوان در آن به تدخين دخانيات پرداخت. ــ ناصرالدين‌شاه: دستور داده ایم که این اعتمادالسلطنه پدر سوخته یک جایی برای بازی ملیجک جان درست کند. نامش را کتابخانه مبارکه گذاشته ایم.

ــ بوش : به رایس گفته ام که مبدا کتابخانه ها با ظهور تروریسم بی ارتباط نیست . نتیجه تحقیقات بعد از عمل مشخص خواهد شد.

ــ دکارت : مساله،بودن یا نبودن کتابخانه است . مطمئنید که کتابخانه ای وجود دارد؟

ــ بودا : کتابخانه مظهر چاکرای سوم وجود انسانی است.

ــ ماکياولي : مساله اساسی تسلط بر کتابخانه است . اگر کتابخانه وجود نداشته باشد چگونه مي توان بر آن مسلط شد؟ ــ نیوتن : قانون بقای ماده و انرژی حکم می کند که انرژی مغزها را در یک جا متمرکز کنیم.

ــ هيتلر : اگر کتابخانه نبود چگونه گوبلز مراسم با شکوه کتاب سوزان را برگزار می کرد.

ــ فردوسي پور: چه ميـــــــــکــنند اين کتابداران در کتابخانه ها! ــ ارسطو : طبيعت بشر این است که نمایشگاه افکار درست کند. .

ــ مارکس : تشکیل کتابخانه یک جبر تاریخی است که نشانه ظهور بورژوازی است .این پدیده در کمون ثانویه به سنتز خود بدل خواهد شد.

ــ خاتمي : كتابخانه مكان گران سنگي است كه از آنجا به رياست جمهوري مي رسند و گفتگوي تمدن ها را مي آغازند. ــ نيچه : چرا نباید وجود داشته باشد؟ – اگزوپری: عشق تمرین نیایش است و نیایش تمرین سکوت در کتابخانه است

-آندره ژید: من کتابدارم، پس هستم.

در شیرازه سال اول – شماره ی سوم / فروردين و ارديبهشت 1387 منتشر شده است  

مصاحبه ای با فرزانه فرهیخته استاذ میرز یعقوب گرزابادی

 

این استاد فرهیخته نیاز به معرفی ندارند اصولا می گویند معرف باید اجلا از معرف باشد لذا این کار از من بر نمی آید. در پرندگان کتابداری ایران  اگر 1000 بال داشته باشیم . بی شک ایشان یکی از پرهای صاحب نام هستند. حالا بهتر است بدون فوت وقت  پاسخ های روحبخش ایشان توجه کنیم.

مهمترین نظریه ای که ارائه فرموده اید چه بوده است.

نظریات زیادی را صادر فرموده ایم اما مهمترینش " نظریه فرا پست مدرنیستی نانو  هیبرید اطلاعات" است.

می شود توضیح دهید؟

این نظریه فرا پست مدرنیستی است زیرا نسل بعد آن را خواهند فهمید بهمین دلیل هم در دنیا صدا نکرده است.  نانو است زیرا با جشم مسلح هم قابل رویت نیست .خودمانیش این است که به چشم حلال زاده هم نمی آید. هیبرید است زیرا یکسویش دست ما و یکسویش دست  حلقه حلقه بلوری هاست. اطلاعات هم از مفاهیمی است که معنای لیزی دارد. لذا واردش نمی شوم.

ظاهرا نظریه پلورالیسم تکصدایی هم از شماست؟

احسنت! خودمان یادمان رفته بود. آن نظریه را دو دهه پیش در کنفرانسی که در آن استان زرخیز تشکیل شده بود ارائه دادیم. عصاره اش این است که باید جلوی تشتت را در این رشته گرفت. همه حول محور نظریه فرا پست مدرنیستی که ذکرش رفت  جمع شوند و حرفهای پراکنده نزنند و کارهای پراکنده نکنند که این خواست  حلقه  بلوری هاست.

چرا صفت زر خیز را برای آن استان به کار بردید؟

بهتر بود بگویم جواهر خیز . سه طرح اساسی را در آن استان اجرا کردیم که طرح های بسیار عظیم و پر بها و حیات بخشی بودند که زندگی ما و اطرافیانمان را متحول کرد. اگر این طرح ها بکار گرفته شوند ظرف چهل سال آینده تحولات شگرفی در افق کتابداری ظاهر خواهد شد. از آن مهمتر این بود که طرحی را که حلقه بلوری ها پیش پرداختش را هم گرفته بودند از چنگشان دراوردیم .

 به نظر شما مهمترین چالش در کتابداری ایران جیست؟

مسائل چالشی زیادی را کتابداری ایران با خود دارد. زیاد شدن دکاتره ، نام رشته ، زیاد شدن  دست در گرفتن طرح ها و … اما به نظر من بزرگترین آن وجود  حلقه بلوری ها در این حوزه است. آنها قصد دارند با کسوت کتابدارانه ظاهر شوند و شبانه کتابدارن و افکار آنان را بربایند و بشود آنچه نباید شود.از نفوذ غیر خودی ها پرهیز کنید و درهای گروه ها و کتابخانه ها را سه قفله نمایید.

کدام اثرتان را بیشتر دوست دارید؟

حمل بر خود ستایی نشود همه را خیلی دوست دارم . اما بعضی از این مطالب خدمت زیادی به من و جامعه کتابداری کرده اند . یک بار در سمینار ارائه شده اند . چند بار سرمقاله شده اند . باز مقاله شده اند . بعد کتاب شده اند . جالب است که در این ظهورات متعدد یک نقطه هم به آنها اضافه نشده است.  این  نشان از صلابت و استحکام نظرات است.

بالاخره کدام را بیشتر می پسندید؟

کتاب "کشف البلورات  فی شیرازه المکتوبات" است که حدود سه دهه پیش منتشر شد . بعدا با توجه به استقبال شدید با نام پست مدرنیستی  " تبار شناسی بلوریان : تحلیلی جامعه شناختی از پدیده بلوریان    به زیور طبع آراسته شد.

این نوشته در شیرازه سال اول – شماره ی چهارم / خرداد و تیر 1387 منتشر شده است 

ربط!

مدت اعتبار گواهی رانندگیم به سر آمده بود. احساس  غصبی بودن در رانندگی داشتم!  پرس و جو کردم . معلوم شد باید به پلیس+10 مراجعه شود. به نزدیک ترین آنها مراجعه کردم . صفی طویل بود  . پوشه ای تحویل دادند و گفتند چون گواهینامه پایه یک داری برای تجدید آن  علاوه بر گواهی چشم پزشک باید گواهی عدم اعتیاد هم بیاورید . عرض شد ما را معاف بفرمایید ! همان پایه دو را مرحمت بفرمایید کفایت می کند . این پایه یک مال دوران جوانی در جهاد سازندگی است که شر و شوری داشتیم . اکنون آردمان را بیخته و الکمان را آویخته ایم ! فرمودند نمی شود !

ماراتن شروع شد . لیستی از پزشکان در پوشه نوشته شده بود . تقریبا به به 10 شماره زنگ زدم .بعضی از آنان یک  یا دوسالی بود نقل مکان کرده بودند و یا ساعت و روزشان تعویض شده بود . بالاخره در خاک زر خیز قلهک یکی را یافتم. سرافرازانه رهسپار آن ساختمان پزشکان شدم . هرچه گشتم، چشم پزشکی را نیافتم . جلوی مطب متخصص گوش و حلق و بینی ازدحام زیادی بود . از یکی از صف نشستگان پرسیدم . گفتند درست آمده ای ایشان معاینه می کنند . پا پرداخت حق ویزیت متخصص گوش و حلق بینی ، پس از یک ساعت انتظار وارد مطب شدیم . آن هم دوتا دوتا ! روی صندلی نشستیم با دست جلو یک چشم را می گرفتیم و ایشان هم راست و چپ و بالا و پایین شکل را جویا می شد . سپس امر می فرمودند بنشینید و بلند شوید . مهر و امضا . در زمان آزمون چشم ، پیش خودم می گفتم که بالاخره چشم به گوش و حلق نزدیک است.  لذا با کمی توسعه و تعمیم تخصص کار ایشان قابل توجیه است . اما تا امروز که این گزارش را می نویسم هنوز ارتباط  نشست و برخاست را با تخصص ایشان نتوانسته ام پیدا کنم . احتمالا اگر شما بین رشته تحصیلی روسا و مدیران بزرگترین کتابخانه های کشور با کتاب و کتابداری ربطی پیدا کردید ، من هم خواهم توانست بین آن بشین و پاشو و گوش و حلق بینی ارتباط برقرار کنم !گواهینامه

فردای آن روز که برای آزمایش اعتیاد به آزمایشگاه ویژه رفتم ، سوژه های نابی دیدم که گزارشی دیگر را طلب می کند. وقتی به آقای سرهنگ مسئول آنجا گفتم که آقا چه عیبی دارد که همه این کارها را در یک جا جمع کنید که فرد برای تعویض یک گواهی نامه مجبور به بیش از 5 سفر شهری نشود ؟  نفس عمیقی کشید و چنان بیانیه و قطعنامه ای صادر فرمودند که ترسیدم قطعنامه دانشان پاره شود !

املت دسته دار!

شاخص

چاپ پنجم کتاب املت دسته دار را  با مشخصات  ” ناصر فیض. املت دسته دار . (تهران: سوره مهر، 1390) ورق می ز نم .مجموعه  شعر طنز جالبی است . یکی از آنها را با هم می خوانیم:

دیگر بس است عدل، پس از این ستم كنید 
لطفی كنید و از سر ما سایه كم كنید

هرچند پیش از این به شمایان نداشتیم
چشمی كه بعدها به ضعیفان كَرَم كنید

آن قامتی كه سرو سهی داشت پیش از این
آن قدر راست نیست بخواهید خم كنید

ما را دو متر خانه از این شهر شد نصیب
باور نمی‌كنید اگر هم قدم كنید!

ماند اختلاف‌مان به قیامت كه با شما
یک مرد هم نمانده كه او را حَكَم كنید

هرگز قلم به مدح شمایان نمی‌زنم
حتی اگر دو دست مرا هم قلم كنید

ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
یعنی حریم شعر مرا محترم كنید

مردیم در زیادی عدل و وفور داد
دیگر بس است عدل، كمی هم ستم كنید!

 

قاطر همچون رسانه!

خوانده بودیم که در سده های میانه بعضی فرزانگان به هنگام سفر کتاببخانه هایشان را با شتر همراه داشتند. اما نشنیده بودیم که از قاطر آن هم در هزاره سوم به عنوان  محمل کتابخانه استفاده شود.  ظاهرا کتابداران ونزوئلائی مبدع این ابتکار قاطریند و لابد برادر چاوز  و رسانه های او نیز کلی برای این ابتکار داد سخن داده اند!. نگاه کنید به :http://boingboing.net/2012/04/20/mule-based-bookmobiles-for-rem.html?utm_source=feedburner&utm_medium=feed&utm_campaign=Feed:+boingboing/iBag+(Boing+Boing)

رشته ناگسترده

چندی پیش مدیرکل کتابخانه های عمومی در یک برنامه تلویزیونی گفته بودند”دانش کتابداری دانش خیلی وسیعی نیست  و تعدادی از همکارانمان را که در سالهای گذشته استخدام کردیم و کتابدار نبودند،  با یک دوره کتابداری که گذراندند خیلی خوب کتابخانه را اداره می کنند“ . این گفتگو اظهار نظرهای بسیاری را در پی داشت. جناب حیدری نژاد نیز که با دلسوزی وافری سعی در طرح مسائل روز حوزه کتابداری را دارند سولاتی را طرح و برای تعدادی از افراد فرستاده بودند که ظاهرا فقط سه نفر پاسخ داده بودند که در این شماره عطف منتشر شده است. ذیلا پاسخ های من را به آن سوالات می بینید. البته مغایرتی مختصری دارد که لابد به مصلحت بوده است!

  1. 1. اینکه عنوان شده است ” دانش کتابداری، دانش وسیعی نیست” ریشه در چه عواملی دارد؟  دلایل چنین اظهار نظری به کجا برمیگردد؟ 

خوب حتما ریشه در واقعیت  دارد . یعنی کتابداری دانش وسیعی نیست. کلام الملوک ملوک الکلام . چرا در این واقعیت آشکار شبهه افکنی می کنید!مگر می شود چنان  شخص شخیص ، کاردان و متعهد کلام بی دلیلی از لبان مبارکشان بیرون بیاید. ایشان با “طراحی الگوریتم ” متوجه  ناگستردگی رشته شده ، وبا بهره گیری از “شبیه سازی رایانه ای ” به نزدیکی کتابداری با ادبیات رسیده اند .

2.  بیان این مساله   از زبان کسی که عهده دار نهاد کتابخانه های عمومی کشور است چه نتایجی  در آینده میتواند داشته باشد و به نظر شما اگر مدیریت یک نهاد فرهنگی همانند نهاد کتابخانه های عمومی اینگونه به کتابداری نگاه کند آیا در کارآمدی  کتابخانه هایی که در این سیستم فعال هستند تاثیر نمی گذارد؟ 

نتایجی که از بیان این مساله حاصل می شود یکی این است که ما کتابداران باید به علت عدم وسعت وعدم عمق رشته کتابداری —فراموش فرموده اند کم عمقی  را هم بیان کنند– از ایشان صمیمانه معذرت بخواهیم و سپاسگزارشان باشیم که با ایثار و از خودگذشتگی ، سرپرستی این موجودات بی وسعت و کم عمق را پذیرفته اند. البته این نگاه بر فعالیت همه کتابخانه های عمومی تاثیر بسزایی داشته و از فردای ادای این فرمایشِ استوار، همه خدم و حشم با سعی بسیار بر گستردگی دانش خود افزوده و با استنشاق این کلامِ خوش رایحه  بر عمق و وسعت معلومات افزوده اند.

3.دبیر کل نهاد کتابخانه های عمومی کشور  در ادامه از رشته های ادبیات فارسی و معارف به عنوان رشته های نزدیک به کتابداری ! یاد کرده اند آیا واقعا این دو حوزه با کتابداری و اطلاع رسانی فصول مشترک دارند و اگر اینطور نیست چنین سخنی از کجا نشات میگیرد؟ 

این از عمق فهم و وسعت معلومات و روش شناسی ایشان نشات می گیرد.و همانگونه که در پاسخ سوال یک عرض شد با استفاده از شیوه های علمی نوین به این مهم متفطن شده اند.

 آیا همه کتابداران ایرانی به زبان فارسی سخن نمی گویند؟ چه دلیلی ازین محکمتر بر نزدیکی رشته ادبیات فارسی با کتابداری. و مگر اکثریت این کتابداران مسلمان نیستند ؟ این هم دلیل وثیق نزدیکیش با معارف اسلامی . نتیجه آنکه این رشته ها نه تنها بهم نزدیکند بلکه به قول ناظم الاطبا هر یک عنیقانند مر دیگری را. عده ای شایع می کنند که مثلا این رشته با رشته ارتباطات یا فناوری اطلاعات نزدیکی بیشتری دارد و یا کتابداری و اطلاع رسانی جزء علوم اجتماعی است. این سخنان نسنجیده نشان دهنده  ذهن سقیم و غرب زده آنان است.

4. لطفا چنانچه نکاتی دیگر پیرامون این مساله در ذهن دارید که به تجریه و تحلیل این مساله کمک میکند بیان کنید.

 ایشان در اولین نشست مطبوعاتی خود در سال 86 پس از انتصاب “اتمام دوره رکود و شروع دورانی جدید و پر تلاش برای کتابخانه های عمومی» را اعلام فرمودند. هم چنین مژده دو برابر شدن تعداد کتابخانه هاي سراسر کشور از 1750 واحد به 3000 واحد، افزايش خدمات اينترنتي و کتابخواني تا سقف يک ميليون ساعت‌، افزايش تعداد عناوين کتابهاي موجود از 15 ميليون جلد به 40 ميليون جلد، راه اندازي کتابخانه هاي مرکزي در تمام شهرستان ها از 2 واحد به 130 واحد را به شیفتگان فرهنگ و خرد دادند. اکنون پس از گذشت چهارسال می بینیم که کتابخانه های عمومی به همه این اهداف نائل شده و در بعضی حوزه ها از برنامه هم پیش افتاده است. حتی اخیرا به فکر ابداع رده بندی جدیدی افتاده و مناقصه آن را برای اهل علم فرستاده اند. لذا با توجه به این حجم عظیم موفقیت که نشان دهنده درایت در برنامه ریزی و اهتمام در عمل است ،  شایسته است  از وجود مبارکشان خواسته شود  که به شورای گسترش وزارت علوم پیشنهاد فرمایند تا این رشته ناگسترده را که تا دکتری وقت جوانان این آب و خاک را تلف می کند تعطیل کنند. اگر نشد دستور فرمایند تا  بر عمق و گستره رشته کتابداری بیفزایند. و در صورت امکان برای رشته های ادبیات فارسی و معارف هم گرایش کتابداری تعریف شود. شاید رشته کتابداری هم  مثل کتابخانه های عمومی با عنایت کلامی ایشان دوره رکودش پایان یابد .