آینده کتابخانه‌ها در عصر دیجیتال

آینده کتابخانه‌ها در عصر دیجیتال

ما در عصری به سر می‌بریم که ظاهرا نقطه عطفی در بسیاری از شئون زندگی انسانهاست.  وقتی که «گوتنبرگ» طلا ساز اهل ماینز آلمان ماشین چاپ را  اختراع کرد شاید کمتر کسی فکر می کرد که این اختراع باعث تحولات اساسی در مسائل سیاسی و اجتماعی و حتی مسائل خانوادگی شود.

نشر گسترده کتاب که ابتدا مورد توجه کلیسا هم قرار گرفته بود آهسته آهسته به منقد آن تبدیل شد و ظهور مطبوعات  بر میزان آگاهی بخشی و اثرگذاری آن افزود . مک لوهان آن دوره را کهشان گوتنبرگی نام نهاده و به خوبی عبور فرهنگ جوامع را از فرهنگ شفاهی به فرهنگ مکتوب توضیح داده است.

در سه دهه ای که «آلوین تافلر» آینده پژوه امریکایی با همکاری همسرش آن سه گانه شوک آینده –موج سوم و جابجایی قدرت را نوشت، شاید در آن زمان که این کتابها  مطالعه می‌شد کمتر جدی گرفته می شد . او پیش بینی کرده بود که اطلاعات و دانایی قدرت است . اگر مائو در چین معتقد بود که قدرت سیاسی از لوله تفنگ برمی خیزد او اعلام کرد که جابجایی قدرت در حال وقوع است و  این دوره جدید با خود شکل نوینی از : خانواده؛  نحوه کار، عشق، زندگی؛ اقتصاد ، سیاست را به ارمغان خواهد آورد.  در زمانی که موج سوم ترجمه شده بود و در کلاسهای دانشگاه گاهی توسط بعضی از استادان در مورد آن بحث می شد اغلب آن را ایده پردازی هایی دور از واقعیت می پنداشتند اما گذر زمان ثابت کرد که آن پیش بینی ها بسیاری عملی شده و حتی شتاب زیادی هم یافته است.

من گمان دارم ورود به دنیای دیجیتال و عصر شبکه‌های اجتماعی و گوشی‌های هوشمندف و عرصه ارتباطات فرد با فرد و فرد با جمع و فرهنگی که ایجاد می‌کند بسیاری از زمینه‌ها را متحول خواهد کرد.

«تافلر» در یکی از کتابهایش اصطلاح “مصرف کننده مولد» را بکار می برد.  او پیش بینی می‌کند که در آینده شما فقط مصرف کننده نیستی و خودت در حین مصرف تولید کننده هم هستی، و واقعاً الان این مسئله شکل گرفته، مثلاً شب هنگام خودتان یک سند بانکی صادر می‌کنید و مبلغی را حواله کرده و رسید آن را دریافت می‌کنید درحالیکه درگذشته برای کارهای بانکی باید روند طولانی طی می‌شد و اکنون برای این حواله بانکی شما کار ۱۰ نفر را یکفنره انجام می‌دهید، و این مصرف کننده مولد یعنی همین؛

ظهور پدیده‌های نوین بسیاری از نهادها و بسیاری از کارکردهای نهادها را دچار تحول عمیق می‌کند، ولی افراد  کمی مقاومت می‌کنند ولی واقعا این موارد رخ خواهد داد.

با آنکه ی کتابدارم و معلم کتابداری هستم، و مانند بسیاری از همکارانم باید از ماندگاری کتاب در شکل کاعذی آن دفاع کنم و در منقبت آن بسرایم اما می گویم  کتاب و مطبوعات کاعذی در حال رنگ باختن است و در سال های آینده شاهد افول بیشتر این فرم از انتشار خواهیم بود.   کتابخانه‌ها و مراکز آرشیوی حالت موزه ای پیدا خواهد کرد .

سه سال پیش بازدیدی داشتم از کتابخانه کنگره آمریکا و کتابخانه عمومی نیویورک که یکی از بزرگترین کتابخانه‌های دنیا به حساب می‌آیند، کتابداران آنجا درددل می‌کردند که شده‌اند  موزه بیشتر برای بازدید کننده دارند تا مراجعه کننده جدی!

همانطور که کتابهای  چاپ سنگی، حالت موزه ای و میراثی پیدا کردند چاپ سربی نیز اینگونه شده اند ، شک ندارم که چند سال آینده نیز همین کتابهایی که در اطراف ما هستند حالت عتیقه و موزه ای پیدا می‌کنند و سرعت تمایل انسان به سمت رسانه‌های جدید بیشتر می‌شود.

بنابراین جبر فناورانه الزام‌های خود را دیکته می‌کند چه خوشمان بیایید و یا خوشمان نیایید .

تداوم دست فرزندان ما دیگر قلم نیست حتی کیبورد نیز نیست بلکه تاچ است ! یعنی یک بچه سه چهار ساله را می‌بینید عکس می اندازد روتوش می‌کند و برای اقوام خود ارسال می‌کند و این پدیده ای تحول آفرین و عظیم است و. تداوم چشم این بچه‌ها دیگر کاغذ نیست و تداوم چشم آنها صفحه گوشی هوشمند است و این گوشی‌های نیز در حال تغییر اساسی هستند.

با این نگاه باید بدانیم که کتاب، کتابخانه و سند و آرشیو در آینده ای نه چندان دور دچار تحول اساسی خواهد شد. یک زمانی برای گوش دادن به موسیقی در یک فضای بزرگی که ۵۰۰ نفر جمع می‌شدند مجبور بودند یک ارکستر سمفونیک بزرگی داشته باشند که بیست نفر یک ساز را بزنند تا صدا به نفر آخر برسد، چون تکنولوژی وجود نداشت که صدا را زیاد کند، بعدها که تکنولوژی پدید آمد، آهسته آهسته آن نوع نگاه فقط حالت تشریفاتی و سنتی پیدا کرد و انواع نوینی از اجرا در موسیقی شکل گرفت.

به نظر می رسد که آهسته آهسته با تغییر فرم کتاب و سند و صوت و تصویر کارکرد کتابخانه و آرشیو و حتی ساختمان انها تغییر کرده و متناسب با نیاز کوچک خواهد شد.  کتابخانه‌ها نبه سمت پلت فرم شدن می‌روند، ایعنی وظیفه این مراکز  این خواهد شد که خواهنده اطلاعات را به تولیدکننده اطلاعات مرتبط کند و در این ایجاد پیوند اطلاعات نوینی ایجاد کند.

اگر کارکرد کتابخانه ها و مراکز آرشیوی را در فراهم آوری ، سازماندهی ، ذخیره و اطلاع رسانی بدانیم ظهور این پدیده های نوین در این مراحل هم تاثیرگذارند:

نشریات منتشر می‌ شوند و شما مجبورید یک یا دو نسخه از آن را حفظ کنید، جای زیادی را می‌گیرند و ایجاد فضای مناسب برای نگهداری دائم آنها هزینه بر است . وقتی می توانید  ۷۰ سال روزنامه را کامل در یک مثلا دی وی دی  ذخیره کنید چه نیازی به صرف میزان زیادی هزینه و فضاست!  البته کتابخانه ملی چون میراثی نگاه می‌کند شکل کاغذی را نیز باید نگهداری ‌کند ولی وقتی آهسته آهسته نشریاتی که منتشر می‌شود مابه ازای کاغذی نداشته باشند بنابراین کتابخانه ملی نیز باید این موارد با ابزار دیجیتال حفظ کند.

آیا فقط فراهم آوری کتاب و مطبوعات مطرح است؟ الان وب سایت‌های زیادی پدید می ایند و خاموش می شوند ، آیا وظیفه ما این است که آنها را فراهم آوری کنیم؟ آیا مباحثاتی که در کانالهای تلگرامی و یا گروه‌های واتساپی و لاین و همه این سیستم‌هایی که کار می‌کنند جزو فرهنگ ما هستند یا نیستند؟ اثر دارند یا ندارند؟

مثلا در انتخابات گذشته ریاست جمهوری، انتخابات مجلس شورای یا انتخابات شورای شهر؛ ؛ ۵۰۰ الی هزار سایت شکل می‌گیرد بعد هم از بین می‌روند، چه کسی باید آنها را حفظ کند پس نوع وظیفه ما نیز در گردآوری اطلاعات در حال تغییر است، یکی از مهمترین منبعی که اعتقاد دارم روی آن باید کار شود بحث آرشیو وب است که وظیفه سازمان اسناد و کتابخانه ملی این است که روی آن کار کند. بعضی کشورها اقدامات مفیدی را در این زمینه انجام داده اند که می توانند الگوی مناسبی باشند.

پس در نحوه گردآوری فیزیکی بر روی سیستم فعلی اثر می‌گذارد و هم آنچه را که گردآوری می‌کنیم جنس آن در حال تغییر است بالاخره شما در بعضی از این سامانه‌های عکس، می‌بینید روزانه ۵۰۰ هزار عکس به آن اضافه می‌شود، حال آن قسمتی که برعهده ما است، ما باید نگهداری کنیم یا خیر؟ یا باید اطلاع داشته باشیم یا نه – حتی نوع نگهداری باید در یک جای در پایگاههای داده سازمان جمع آوری شود و یا بحث‌های ذخیره های ابری و یا پردازش‌های ابری، به صورتی دیگری در حال شکل گرفتن هستند و این موارد مسئله هستند

در مسئله سازماندهی و پردازش  نیز تا قبل از این کتابخانه‌ها وظیفه داشتند  که هر اثری را که وارد می‌شود آن را فهرست نویسی و یا نمایه سازی کنند .  آیا ورود یکیاره ۵۰۰ هزار مقاله و یا عکس با شیوه های قبلی سازماندهی این مقدار چند دهه طول خواهد کشید ؟ آیا این شیوه پردازش یعنی ذکر مشخصات اثر و گزینش چند اصطلاح از سرعنوان و یا اصطلاحنامه به یک کتاب و یا مقاله رافع نیاز مراجعه کننده خواهد بود؟  در پردازش و سازماندهی اطلاعات نیز نگاه  باید تغییر کند . اگر بخواهیم بحث‌های پردازش و سازماندهی ماشینی را داشته باشیم باید آگاه باشیم که در تشخیص متن، در انتصاب واژگان، در لیبل گذاری متون، نهایتا در ایجاد  فراداده ها از پدیده های نوین نظیر هوش مصنوعی و داده کاوی چگونه باید بهره مند شویم.

پدیده های نوین در ذخیره و نحوه اطلاع رسانی نیز تغییرات اساسی پدید می آورند . شاید شکل نوین اطلاعات نیازی به مکانهای وسیع نداشته باشد اما نگهداری و اطلاع رسانی از این اطلاعات نیز پر خرج و خطیر است . تصور رایج این است که  ذخیرگاه های دیچیتال ارزان و به راحتی در دسترس خواهند بود.  درحالیکه اگر بخواهیم مثلا یک ترابایت اطلاعات را حفظ کنیم و از انها سرویس بدهیم بحثهای امنیتی و مهاجرت این اطلاعات بسیار هزینه بر خواهد بود.

خلاصه کلام اینکه به نظر می رسد که  ساختمان کتابخانه‌ها «کوچک و کوچکتر» خواهند شد و کتابخانه‌های ملی نیر در آینده می‌توانند حتی قالب موزه ای پیدا کنند، به علت منابع و اشیای که از گذشته در آنها موجود بوده و نکته آخر بحث اطلاع رسانی است زیرا باور بنده این است که براساس نظام‌های نوین، جنس اطلاع رسانی ما را نیز متفاوت خواهد کرد.

چگونه است که با آیدی و پسورد خودتات در گوگل جستجو می‌کنید بعد از چهار ماه سیستم سمت و سوی جستجوی های شما را تا حدی شناسایی کرده است . لذا یک واژه را بنده جستجو می‌کنم و یک جواب می‌آید و شما جستجو می‌کنید یک پاسخ دیگری می‌آید، چرا؟ چون شما را شناخته و برایتان یک درخت معرفتی ترسیم کرده است، بنابراین برای بنده که در حوزه کتاب و کتابداری کار می‌کنم و برای فرد دیگری که در حوزه معماری است درختواره ها تعریف می‌شود و پیشنهادها بر اساس آن ارائه می شود. کتابخانه های هوشمند  نیز لاجرم باید هم به شناسایی مراجعان مبادرت ورزند و هم در تحلیل محتوای منابع خود غیر خطی عمل کنند.  ما الان به صورت خطی اطلاع رسانی می‌کنیم یعنی اینکه شما درباره فردوسی جستجو می‌کنید لیستی از ۵۰ کتاب، ۶ پایان نامه و ۷ مقاله نشان داده می‌شود ولی نظام‌های نوین و هوشمند می‌آیند این موارد را تلفیق کرده و تولید دانش جدید می‌کنند و حتی پیشنهاد می‌دهند که این کاری که دارید انجام می‌دهید می‌توانید از این مسیر عبور کرده تا نتیجه بگیرید.

خلاصه کلام اینکه جبرفناورانه الزاماتی را دیکته می کند .  چه بخواهیم و چه نخواهیم به سمت تغییر  کارکردهای کتابخانه‌ها و مراکز آرشیوی و هم چنین تغییر وظایف کتابداران و آرشیویستها در حرکت هستیم. رفتار اطلاع یابی و نیازهای مراجعه کنندگان نیز در حال تغییر است ؛ موفق آنانی خواهند بود که بجای مقاومت در برابر تغییر به استقبال آن بروند .

http://skosmos.nlai.ir/asfa-lib/fa/page/asfa154742

http://skosmos.nlai.ir/asfa-lib/fa/page/asfa154671

http://skosmos.nlai.ir/asfa-cul/fa/page/asfa160733

http://@prefix asfalib: <http://skosmos.nlai.ir/asfa-lib/fa/page/> . @prefix skos: <http://www.w3.org/2004/02/skos/core#> . asfalib:asfa1704243 skos:prefLabel “китобхонашиносӣ ва маълумотдаҳӣ”@tg, “علم المکتبات و الاعلام”@ar, “کتابداری و اطلاع رسانی”@fa, “информационно-библиотечное дело”@ru, “Library and Information Science”@en ; a skos:Collection ; skos:member asfalib:asfa1704242 . asfalib:asfa a skos:ConceptScheme . asfalib:asfa154742 skos:altLabel “کتابخانه های ملی”@tg, “кэтобхонэҳҳое мэллӣ”@tg, “مکتبات الوطنیه”@ar ; skos:prefLabel “китобхонаҳои миллӣ”@tg, “Национальные библиотеки”@ru, “National Libraries”@en, “کتابخانه های ملی”@fa, “المکتبات الوطنیه”@ar ; skos:broader asfalib:asfa154712 ; skos:inScheme asfalib:asfa ; a skos:Concept . asfalib:asfa1704242 skos:prefLabel “китобхонашиносӣ ва маълумотдаҳӣ”@tg, “علم المکتبات و الاعلام”@ar, “کتابداری و اطلاع رسانی”@fa, “информационно-библиотечное дело”@ru, “Library and Information Science”@en ; a skos:Collection ; skos:member asfalib:asfa154742 . asfalib:asfa154712 skos:prefLabel “Китобхонаҳо”@tg, “المکتبات”@ar, “کتابخانه ها”@fa, “Библиотеки”@ru, “Libraries”@en ; a skos:Concept ; skos:narrower asfalib:asfa154742 .

حافظه ملی دیجیتال (حمد)

متن گفتگویی است که در باره حافظه ملی دیجیتال در سال 86 انجام دادم . بعد از آنکه از معاونت پژوهش سازمان اسناد و کتابخانه ملی به معاونت اسناد رفتم این طرح به “حرم ” حافظه رقومی ملی تغییر نام داد. بعدا این طرح به خارج سازمان نقل مکان کرد و نام کنسرسیوم ملی گرفت !

Digitalmem

سند هراسی

لیزنا (گاهی دور / گاهی نزدیک 109) : دکتر فریبرز خسروی، معاون پژوهش، برنامه ريزي و فناوري سازمان اسناد و كتابخانه ملي ايران: این یادداشت را در اسفند 92 نوشته ام . در آن زمان نمی دانستم خودم نیز دوباره به مجموعه همکاران سازمان اسناد و کتابخانه ملی خواهم پیوست:

در مراسم معارفه رئیس جدید سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران ، یکی از مشاوران رئیس جمهور در آسیب شناسی آرشیوملی، مدبرانه به دو نکته تاکید کردند. اما قبل از اشاره به آن دو نکته می خواهم بگویم یکی از آسیب هایی که مغفول مانده است ، هراسی است که از سند و آرشیو پدید آمده است:

درلیست بلند ترسهای مرضی [1] هراسهای آشنایی به چشم می خورد . مثل ترس از تزریق (تزریق هراسی) [2]و یا ترس از بلندی (بلندی هراسی) [3]. اما ترسهایی هم وجود دارد که برایمان عجیب و حیرت زاست . مثل آینه هراسی[4]، نوهراسی[5]، 666 هراسی و… دو فوبیای دیگری که به نوعی با کار ما مربوط است: کاغذ هراسی [6]و کتاب هراسی [7]. که البته این آخری مبتلای بعضی از ما کتابداران است! اما در این میان این ترسها، اصطلاح سندهراسی را ندیدم . می گویید خوب وجود ندارد ولی به این سه پرده نگاه کنید:

پرده نخست:
دانشجوی کارشناس ارشد دردانشگاه تربیت مدرس بودم. درس مجموعه سازی را استاد علی سینایی تدریس می فرمودند. موضوع تحقیق من در آن درس “سانسور کتاب” بود . عنوانی که بعدها موضوع رساله دکتری من شد. Papyrophobia

برای یافتن اسنادی در آن موضوع به یکی از مراکز مهم اسنادی کشور مراجعه کردم. وارد ساختمانی تنگ و تُرُش شدم. در بدو ورود نگهبان علت مراجعه را پرسید. خواسته ام را گفتم. قیافه اش را در هم کشید و پرسید: کارت دارید؟ عرض شد: نخستین مراجعه من است. فرمودند نمی شود! گفتم: معمولا کسی که اولین بار مراجعه می کند عضو نیست. برای عضویت چه باید کرد؟ مثل اینکه ایشان بعد از بیانات روشنگرانه! من به مساله مهمی متفتن شده بودند با بهجت تمام مرا به اتاقی راهنمایی کردند. با آسانسوری که هر لحظه نگران سقوطش بودی، خودم را به طبقه تعیین شده رساندم.

وارد اتاق شدم. چند دقیقه ای منتظر شدم تا مکالمه آقای مسئول پایان یافت. ظاهرا بحث کشداری بر سر نوع غذای مهمانی جمعه بود. زیرا چند دقیقه بعد از ورود من به آن طرف خط گفتند: خانم ما بیست دقیقه است در مورد این مساله داریم بحث می کنیم بس است! آقا اجازه نشستن دادند. خواسته ام را درمیان گذاشتم . کلمات “سند”، “سانسور” و “کتاب” از لسان مبارکشان شنیده شد. سپس اخم فرمودند. کمی دست و پایم را جمع کردم! بعد با همان اخم شکار افکن آشکارا فرمودند: این اسناد را برای چه می خواهید؟ عرض شد: تحقیق دانشجویی است. گفتند: نمی شود . علت؟ فرمودند تحقیق جدی نیست! ما که نمی توانیم اسناد گرانبهای ملت را به راحتی در اختیار همه قرار دهیم. بعد کمی مهربان تر فرمودند: شما هم تصدیق می کنید که حفاظت وظیفه ماست.

از شما پنهان نباشد من هم رگه هایی از ترسی ناخواسته در درونم شکل گرفت و با خود گفتم نکند تحقیق من موجب آسیب زدن به میراث ملی شود!

اما در آن سال هر روز در کلاس ها مفاهیمی چون آزادی اطلاعات و رسالت کتابدار در تسهیل اطلاع رسانی و…مطرح بود. من هم ساده لوحانه چنان مفاهیمی را باور کرده کرده بودم. معترضانه گفتم: به شما چه ارتباطی دارد که من برای چه کاری این اسناد را می خواهم و اصولا تشخیص جدی بودن یک تحقیق با کیست؟ چنان قیافه مبارکشان در هم رفت و تلخ شد که با خود گفتم با صد من عسل سبلان هم قابل چشیدن نیست.

قاطعانه فرمودند: شما در مورد اسناد صحبت می کنید. سند حرمت دارد. مربوط به ملت است نمی شود آن را دست هر کس داد. ترس گفته شده در درونم بیشتر شد اما گستاخانه پرسیدم که مقام بالاتر شما کیست تا با او صحبت کنم. گفتند: بیخود خود را به زحمت نیندازید. قانون اینجا همین است. بدون خداحافظی از اتاق بیرون آمدم. دانشجویی بودم که مصمم شده بود که آزادی جریان اطلاعات را در این زمینه به کرسی بنشانم و به خواسته‌ام برسم.

با پرس و جو اتاق مقام مافوق را یافتم. بعد از کمی معطلی اجازه دادند وارد شوم. خواسته ام را گفتم و از عکس العمل همکارشان گله کردم. با نگاهی عاقلانه نصیحت فرمودند: عزیزم شما جوانید. اسناد سرمایه های ما هستند. ما حتی خودمان هم با شرایط خاصی به آنها مراجعه می کنیم. هراس داریم و نگرانیم که از آنها دشمنانمان سوء استفاده کنند. آهسته آهسته هراس از اسناد در درونم افزون می شد و مصصم شده بودم که برای حفظ حرمت اسناد آن سازمان را ترک کنم. اما نیروی آزادی اطلاعات تفوق پیدا کرد و پرسیدم: بالاخره سازمان شما یکی از وظایفش اطلاع رسانی از این اسناد است. اگر من ایرانی بخواهم از این اسناد استفاده کنم برای اثبات دشمن نبودن و جدی بودن پژوهشم چه باید بکنم؟ اصولا بفرمایید که دشمن با اسناد سانسور کتاب در دوره پهلوی چه غلطی می تواند بکند؟ مثل اینکه از سماجت من کلافه شده بود. پس از نصیحت های مشفقانه در استفاده نکردن از اسناد! فرمودند که تنها راهش این است که یک نهاد رسمی برای ما نامه بنویسد تا بررسی کنیم.

دو روز بعد با نامه ای از رئیس دانشکده در مقابل میز مقام مافوق بودم. مرا به فردی که اولین ملاقات را با او داشتم ارجاع داد. وارد اتاق شدم. کماکان مشغول گفتگوی تلفنی بود. انتظار ورودم را نداشت. چهره در هم کشید و به مکالمه پایان داد. نامه را روی میزش گذاشتم. بی هیچ گفتگوی دیگری فرمی را مقابلم گذاشت. مفصلا مشخصات فردی و موضوع تحقیق و اطلاعات اضافه دیگری را خواسته بود. فرم را تکمیل و تحویل دادم. فرمودند دو روز دیگر بیایید.

روز موعود حاضر شدم. به زمان نهار و نماز برخورد کرده بود. یک ساعتی منتظر ماندم. در نمازخانه کسی حضور نداشت. پس از دقایقی پنج شش نفر از یکی از اتاق ها خارج شدند. معلوم شد که نهارخوری و نمازخانه اختصاصی دارند! سه حلقه میکروفیلم تحویلم دادند و گفتند پای دستگاه بنشینم و اطلاعات خواسته شده را پیدا کنم. حاصل یک ساعت رویت میکروفیلمها گزینش سه صفحه بود که تاحدی به کار تحقیقم می آمد . مراحل چاپ آن سه صفحه هم به خوشی طی شد. در رویت صفحه ها متوجه شدم که در اثر بی دقتی تهیه کنندگان میکروفیلم قسمتی از مطالب یکی از صفحات حذف شده است مجددا به مسئول مراجعه و طلب اصل سند را کردم . محکم فرمودند که “در اختیار گذاشتن اصل سند ابدا امکان ندارد” . من هم که هراس از سند به در درونم جوانه زده بود با این تاکید رشد بیشتری یافت و تثبیت شد.

در آن مراجعات به نتایج زیر رسیدم:

– اصل برائت که از اصول مسلم حقوق موضوعه ایران است در این نوع مراکز پذیرفته نیست . برای استفاده از اسناد در کشور خودت ابتدا باید برائت خود را از اتهام سوء استفاده از اسناد اثبات کرد.
– بعد از اثبات برائت باید موجه بودن اهداف خود را از مطالعه اسناد برای کارشناس به اثبات رساند.
-سند چنان حرمت و احترامی دارد که استعلام اصل سند توسط مراجعه کننده آروزیی دوریاب است. اگر بختیار باشید فقط می توانید تصویر اسناد را ببینید.

پرده دوم
چند سال پیش برای شرکت در اجلاسی در لندن بودم. از یکی از سفارتیان که عهده دار کار فرهنگی بود خواستم که ترتیبی دهد تا بازدیدی از آرشیو ملی بریتانیا داشته باشم. مثل اینکه خواست نامشروعی کرده بودم، با احتیاطی آمیخته با ترس فرمودند: ورود به آنجا خیلی سخت است و جای آن هم در گوشه ای از لندن است و دور تا دورش آب است! باید مکاتبه کنیم. طول می کشد. شما هم که بیشتر از دو روز در اینجا توقف ندارید. فقط توانستم آدرس آرشیو ملی را از او بگیرم.

خیلی راحت با مترو خودم را به نزدیکی آرشیو ملی رساندم. با توجه به سند هراسی که از قبل در وجودم شکل گرفته بود با احتیاط وارد شدم.

خانمی مسئول پاسخگویی بود، خواسته ام را در میان گذاشتم. گفتم: معاون کتابخانه ملی ایران هستم. قصد دارم از آرشیو شما بازدیدی داشته باشم. با گشاده رویی گفت: دو راه وجود دارد . یکی این است که شما به عنوان معاون کتابخانه ملی ایران ابتدا ملاقاتی با معاون آرشیو داشته باشید سپس بازدید کنید . راه دیگر اینکه به عنوان یک مراجعه کننده معمولی برای شما کارت عضویت صادر کنیم . گفتم کدام شیوه سریعتر است؟ گفتند صدور کارت عضویت! نگاهی به گذرنامه من انداختند و مرا هدایت کردند که دریکی از کامپیوترهایی که به همین منظور تعبیه شده بودند مشخصاتم را وارد کنم . اطلاعات بسیار مختصری خواسته بودند. مجموعا همه مذاکرات و تکمیل فرم 5 دقیقه طول نکشید که کارت عضویتم را به من تحویل دادند . باور نمی کردم که به این آسانی بتوانم عضو آرشیو ملی بریتانیا شوم. با خود گفتم لابد کارتی موقتی برای ورود است. سوال کردم گفتند خیر عضویت شما دائمی است و می توانید از اسناد استفاده کنید!

با کشیدن کارت از یکی دو درب عبور کردم و وارد سالن اصلی شدم. تعداد زیادی گرم مطالعه بودند. برای یافتن اطلاعات هم می شد از سیستم کامپیوتری استفاده کرد و هم از برگه دان. بعضی کارتها دستنویس بودند. در برگه ای درخواست کردم که چند سند از سفارت بریتانیا در ایران را ببینم. اسناد مربوط به خفیه نویسان (جاسوسان) آن سفارت در دوره قاجاریه بود. چند دقیقه بعد کارتنی جلوی من بود. اتفاقا اسناد به خط بسیار خوش فارسی بودند. آزاد بودم که از آنها یادداشت برداری کنم ویا با پرداخت مبلغی شخصا اسکن یا کپی تهیه کنم.

از مسئول سالن پرسیدم که آیا محدودیتی برای ارائه اسناد دارید؟ گفتند که معمولا اسناد پس از سی سال آزاد می شوند و بعد از آزاد سازی ما موظف به در اختیار گذاشتن آن ها به مراجعان هستیم. حتی قبل از سی سال هم می توان درخواست مطالعه اسناد را داد که به طور موردی مورد بررسی قرار می گیرد. معمولا اصل اسناد در اختیار قرار می گیرند. به جز مواردی که اثر جنبه هنری داشته ویا درشرایط آسیب پذیری باشد. در این موارد تصویر سند در اختیار قرار می گیرد. اسناد ما متعلق به همه نهاد ها و از جمله وزارت امور خارجه است و… در پایان آن بازدید به این نتیجه رسیدم که :

– اصل برائت حتی برای اتباع خارجی برقرار است و نیازی به اثبات حسن نیت نیست!
– نیازی به توضیح علت مراجعه و توجیه دلائل پژوهش نیست.
– لمس و مطالعه اصل سند در بسیاری از موارد بی مشکل است و در صورت ضرورت از آن تصویر تهیه می شود.
– اسناد سازمانهای مهمی در آن مجموعه گرد آمده که پس از آزادسازی قانونی، همه افراد اجازه دسترسی به آنها را دارند.

پرده سوم
گذران دوران مرا معاون آرشیو ملی کشور کرده است. استقرار در ساختمانی 17 طبقه که فقط پنج طبقه در دل خاک دارد. ساختمان معظمی که قطعا در ساخت آن تلاش های فراوانی مبذول شده است. گرچه انتخاب زمین نامناسب در منطقه “چاله هرز” آخرین مخزن را تبدیل به استخری متروک کرده است که دائما باید موتورهای آب، نشتی را تخلیه کند. هوای مخازن آن چنان سنگین است که کار را برای کارمندان زحمت کش آن بخش ها بسیار مشکل می کند. چند روزی نمی گذرد که متوجه می شوم میزان مراجعات این ساختمان معظم با بیش از دوصد کارمند از تعداد انگشتان یک دست هم تجاوز نمی کند! با خود می اندیشدم که ایا علت را باید در سند هراسی گفته شده جستجو کرد و یا عوامل دیگری نیز در این کمبود مراجعه موثرند!

در بررسی ها عوامل زیر را بی تاثیر نمی دیدم :

– نحوه برخورد با مراجعان به همان سبک و سیاقی بود که در پرده اول ذکرش رفت. با آنکه بیشتر کارکنان سازمان افرادی زحمت کش و دلسوز هستند اما در بدنه آن عناصری وجود دارد که با برخوردی شعاری و پیچیده و بزرگ جلوه دان کارها به نام “احترام به اسناد” ، ” حفظ میراث” و “تعصب شغلی” عملا مانع دسترسی همان مراجعان قلیل به اسنادند و از عوامل اصلی سند هراسی هستند. این یکی از نکاتی است که مشاور محترم رئیس جمهوری نیز از آن پرهیز داده اند: “ان‌شاءالله این پدیده تعصب‌آمیز اداری به اینجا سرایت نکند و اسناد در اینجا فقط بایگانی نشوند، بلکه مورد استفاده هم قرار بگیرند”!
— وجود ساختمان بلند مرتبه و هیبت سرسرای ورودی نیز بر این هراس می تواند بیفزاید. خدا زنده یاد مهندس شریعت طراح ساختمان کتابخانه ملی را رحمت کند. وقتی در کمیته برنامه ریزی از او پرسیدیم که چرا برای ساختمان کتابخانه ملی طبقات بیشتری در نظر نگرفته است توضیح داد که ساختمان های فرهنگی مثل کتابخانه باید خضوع داشته تا مراجعه کننده در مراجعه به آن دچار هراس نشود .لذا کم طبقه با روکار آجر خاکی رنگ در نظر گرفته شده است. ساختمان های پر ابهت شایسته وزارت دفاع و دارائی است.

باید اذعان داشت که قلّت مراجعه به مراکز اسنادی و از جمله آرشیو ملی را نباید فقط حاصل کاستی های فوق دانست. عوامل دیگری نیز بر آن تاثیر گذارند که به دو نمونه آن اشاره می شود:

– اصولا گرایش به استفاده از اطلاعات هنوز در این آب و خاک اقبال بایسته را پیدا نکرده است و به اطلاعات کمتر به عنوان یک ارزش نگاه می شود.

– کاستی مهم دیگری که بر بر میزان مراجعه به آرشیو ملی بی تاثیر نیست وضعیت غنای کیفی مجموعه آن هاست. مثلا سازمان هایی که اسنادشان می تواند بیشترین مراجعه را داشته باشد از تسلیم اسناد خود به آرشیو ملی استنکاف می کنند. آقای یونسی هم به درستی به این مهم اشاره کرده اند :” ما در داخل کشور هم برای انتقال اسناد به این سازمان با مقاومت شدید مواجه می‌شویم. در وزارتخانه‌های ما اسناد مختلفی هست که یا با بی‌اطلاعی و یا براثر تعصب به اینجا منتقل نمی‌شوند. میلیون‌ها سند در قوه قضائیه موجود است که الان برای آن‌ها هیچ فایده‌ای جز اشغال مکان ندارد و در گونی‌ها در جاهای نمور از بین می‌روند. برگ‌برگ‌ آن‌ها ارزشمند است. در ارتش جمهوری اسلامی ایران، وزارت خارجه و همه وزارت‌خانه‌های دیگر بسیاری از اسناد از دوران قاجاریه و پس از آن در بایگانی‌ها در حال از بین رفتن است. این‌ها باید شناسایی و منتقل شوند و در اینجا درست نگه‌داری شوند. این حرکت چند سال پیش شروع شد، اما با مقاومت وزارتخانه‌ها مواجه شد. مهمتر از این‌ها در وزارت اطلاعات و وزارت دفاع و… هم دریایی از اسناد وجود دارد که همه آن‌ها باید به اینجا منتقل شوند. این اسناد تا کی باید در بایگانی‌ها نگهداری شده و منتشر نشوند؟ تا کی باید سند محرمانه تلقی شوند؟ بر هر سندی مهر محرمانه و سری می‌زنیم و جامعه، محققان و پژوهشگران از آن محروم‌اند. بر اساس مقررات، شورای اسناد ملی که نمایندگانی از قوای سه گانه و افراد صاحب نظر در آن شرکت دارند ، در مورد وضعیت اسناد سازمان ها باید تصمیم گیری کند اما نهادهای موازی عملا بدون اعتنا به این شورا راسا اقدام به انتشار اسناد کرده اند . بعضی از این نهادها حتی منتظر گذشت زمان قانونی تعیین شده نشده و بعضی از اسناد را در قالب کتاب منتشر کرده‌اند!

[1] phobias
[2] Belonephobia
[3] Altophobia
[4] Catoptrophobia
[5] Neophobia
[6] Papyrophobia
[7] Bibliophobia

ايميل ارسال خبر: info@lisna.ir فکس: ۸۹۷۸۱۵۸۷-۰۲۱شماره پیامک: ۳۰۰۰۹۹۰۰۹۹۴۹۰۰
نظرات
پاسخ 00افسون ثابت پور|Iran|10:09 – 1393/10/16
آنگاه که تشکیلات قرین با ترس باشد، جایگاه کاوش و تفحص در رتبه ای پس از حراست از دانش قرار می گیرد.
پاسخ 02فرامرز مسعودي|Iran|09:47 – 1393/10/16
جناب دكتر خسروي مطلب مهم و ارزشمندي را مطرح كرده‌اند كه جاي تامل و تفكر دارد. برخي از همان سازمان‌هايي كه فرمودند در برابر انتقال اسناد مقاومت مي‌كنند، ترجيح مي‌دهند اسناد گرانبهايي كه از نظر آن‌ها مزاحم و جاگير هستند را بدون سروصدا نابود سازند تا اينكه بخواهند آن‌ها را منتقل كنند. به نظرم شايد بتوان با كمك كتابداران و آرشيويست‌هاي سازمان‌ها چاره‌هايي انديشيد. به نظرم نياز به ارتباط و تعامل بيشتر ميان اين كتابداران و سازمان اسناد و كتابخانه ملي وجود دارد.
پاسخ 02روح‌الله سلیمانی‌پور|Iran|17:01 – 1393/10/14
درود بر دکتر خسروی عزیز. موضوع مهمی را با بیانی شیوا مطرح کرده‌اید.
پاسخ 07کتابدار|Azerbaijan|10:48 – 1393/10/14
متاسفانه فوبیا اسناد به کتب مجوز گرفته و مجوز داده شده ی وزارت فرهنگ هم تسری پیدا کرده است…
کتابخانه های عمومی مامن کتب بی کیفیت و بدون مخاطب شده است!

منبع : http://www.lisna.ir/Away/17961-%D8%B3%D9%86%D8%AF-%D9%87%D8%B1%D8%A7%D8%B3%DB%8C

نمودار دانش

شاخص

با نمودارهای دانش، جستجوی گوگل هوشمندتر می‌شود

 

آمارگیر وبلاگم را که نگاه می‌کنم، همیشه نتایج جستجوی عجیب و غریبی را می‌بینم. این جستجوها گرچه نشاندهنده مهارت پایین جستجو در میان کاربران ایرانی هستند، اما در عین حال حاکی از آن هستند که کاربران اینترنت انتظار دارند که گوگل و دیگر موتورهای جستجو، هوشمندانه و معنایی عمل کنند، بتوانند به سؤالات محاوره‌ای آنها پاسخ بدهند و غرض و نیت اصلی آنها را از یک جستجو دریابند.

تا به امروز برای دستیابی به نتایج جستجو این کلمات کلیدی بوده‌اند که اهمیت داشته‌اند، اما آیا زمانی می‌رسد که موتورهای جستجو کاری فراتر از جستجوی کلمات کلیدی برای ما انجام بدهند؟

گوگل به تازگی گام مهمی در راه رسیدن به وب معنایی یا semantic برداشته است که خود البته ترجیح می‌دهد از آن با نام نمودارهای دانش یا Knowledge Graph یاد کند.

گوگل با استفاده از پایگاه داده‌های چندین سایت بزرگ از جمله Freebase و ویکی‌پدیا و همچنین سرویس نقشه و خرید خود، سعی دارد هنگامی که کاربری چیزی جستجو می‌کند، دریابد که غرض او از وارد کردن یک یا چند کلمه کلیدی چیست.

گوگل به این ترتیب به صورت مجرد به چیزها نگاه می‌کند، بلکه شبکه‌ای درست می‌کند که در آن همه چیز در ارتباط با هم معنی دارند. مثلا نام یک نویسنده با آثارش، ژانر ادبی‌اش، هم‌عصرانش، دوره تاریخی زیست‌اش، نزدیکانش و رقبایش به صورت یک شبکه قرار می‌گیرد. در این سیستم هر شخص یا چیز با رشته ریسمان‌هایی با چیزهای دیگر ارتباط دارد. در نهایت وقتی کسی چیزی جستجو می‌کند، گوگل فقط دیگر یک رشته صفحات مرتبط با کلمات کلیدی را به او پیشنهاد نمی‌کند، بلکه وقتی دستش را دراز می‌کند تا چیزی را پیدا کند، به واسطه ریسمان‌های مجازی مرتبط کننده آن چیز با اشیا، اشخاص و امورات دیگر، آنها هم به جلو می‌آیند.

به عبارتی گوگل دیگر نمی‌خواهد به جستجوی کاربران به صورت یک سری کلمات کلیدی صرف نگاه کند، بر این اساس از این به بعد وقتی نام محل یا شخص یا شیء مشهوری را وارد می‌کنید، گوگل با استفاده از «نمودار دانش»، برداشت انسانی‌تر از جستجوی شما می‌کند.

با استفاده از نمودارهای دانش، قتی عبارت king را وارد می‌کنید، گوگل برای دریافت منظور شما، از شما خواهد پرسید که منظورتان واقعا شاه است یا یک تیم ورزشی یا برنامه تلویزیونی خاص. اما چیز جالب‌تر در هنگام جستجو در گوگل این خواهد بود که در گوشه راست و بالای صفحه جستجو، گوگل خلاصه‌ای از اطلاعات لازم را به صورت مختصر و مفید در مورد جستجوی شما نشان خواهد داد.


مثلا وقتی نام یک هنرمند دوره رنسانس را جستجو کنید، سال تولد، آثار مهم او و همچنین نام هنرمندان دیگری که در دوره رنسانس می‌زیستند برای شما فهرست می‌شود.

در این سیستم جستجوی جدید، به نمایش درآمدن رویدادها و حوادث مرتبط با یک شخص یا محل، یا نمایش افرادی که به نوعی با یک شخص مرتبط بوده‌اند، کاربر را به جستجوی بیشتر در پیرامون، جستجوی اولیه‌اش توشیق می‌کنند.

نمودار دانش گوگل از جهات مختلفی اهمیت دارد:

۱- تغییری که در شیوه جستجو و تعامل ما با گوگل ایجاد می‌کند. نمودار دانش ما را تشویق به جستجوی بیشتر در حاشیه یک موضوع می‌کند. همین مطلب ممکن است در عین حال که ما را به اطلاعاتی تصادفی مفید برساند، باعث نوعی عدم تمرکز در جستجوکننده هم بشود.

ویکی‌پدیا را در نظر بگیرید. بارها شده است که من چیزی در ویکی‌پدیا جستجو کرده‌ام و بعد وقتی مدخل اصلی را می‌خوانم، با لینک‌ها و ارجاعات آن، به صفحاتی دیگری می‌رسم و ناگهان چشمم را باز می‌کنم و می‌بینم که در حال مطالعه چیزی هستم که ربطی به جستجوی اولیه‌ام ندارد.

همین مطلب ممکن است هنگام استفاده از نمودارهای دانش هم رخ بدهد.

۲- موضوع مهم دیگر تأثیر احتمالی هوشمندتر شدن گوگل بر SEO است. هنوز به درستی مشخص نیست که این امر تا چه میزان بر SEO تأثیر خواهد گذاشت. اگر قرار باشد، کاربران به جواب‌های سرراست سؤال‌های خود برسند، بدون اینکه نیاز باشد به سایت‌ها و وبلاگ‌هی تولیدکننده محتوا سر بزنند، این امر باعث سقوط ترافیک وبلاگ‌ها و سایت‌ها خواهد شد.

۳- مطلب مهم بعدی، به وجود آمدن عرصه جدید رقابتی بین موتورهای جستجو است. بعد از اینکه گوگل نتایج «گوگل پلاس» را وارد جستجوهای خود کرد، بینگ هم شروع کرد به نشان دادن اطلاعات اجتماعی در ستون کناری خود. و حالا با هوشمندتر شدن موتور جستجوی گوگل و حرکتش به سوی معنایی شدن، این احتمال وجود دارد که بینگ و دیگر موتورهای جستجو هم به این سو حرکت کنند.

پیشبینی من این است که در چند سال آینده موتورهای جستجو، کمابیش این عناصر را هنگام جستجوی کاربرانشان به آنها نشان بدهند:
– نشان دادن اطلاعات مختصر و مفید در مورد یک مطلب. (سال تولد و مرگ و آثار مهم یک نویسنده یا فیلمساز)
– ابزاری برای تمرکز بیشتر یا جستجوی حاشیه‌ای: برای مثال وقتی کسی عبارت کتاب‌های علمی-تخیلی خاصی را جستجو کند، در کادر کناری، نام آثاری با حال و هوای مشابه یا فیلمی که از روی کتاب اقتباس شده یا نویسنده‌های مشابه خالق اثر به او نشان داده شود.
– نتایج جستجو در شبکه‌های اجتماعی از توییتر گرفته تا فیس‌بوک.
– پاسخ دادن به سؤالات محاوره‌ای نسبتا ساده: آیا امروز باران خواهد بارید؟ دیروز پاریس سردتر بود یا نیویورک؟ پرفروش‌ترین فیلم ماه می و از این قبیل.

در چند روز آینده به تدریج نمودارهای دانش در کشورهای مختلف فعال خواهد شد

منبع : http://1pezeshk.com/archives/2012/05/the-new-google-knowledge-graph.html

قاطر همچون رسانه!

خوانده بودیم که در سده های میانه بعضی فرزانگان به هنگام سفر کتاببخانه هایشان را با شتر همراه داشتند. اما نشنیده بودیم که از قاطر آن هم در هزاره سوم به عنوان  محمل کتابخانه استفاده شود.  ظاهرا کتابداران ونزوئلائی مبدع این ابتکار قاطریند و لابد برادر چاوز  و رسانه های او نیز کلی برای این ابتکار داد سخن داده اند!. نگاه کنید به :http://boingboing.net/2012/04/20/mule-based-bookmobiles-for-rem.html?utm_source=feedburner&utm_medium=feed&utm_campaign=Feed:+boingboing/iBag+(Boing+Boing)

معنای انفجار اطلاعات

 منبع :http://www.makeuseof.com/tag/infographic-a-day-on-the-internet/

 

168ميليون ديسك دي وي ديديسك دي وي دي

اطلاعاتي كه در هر 24 ساعت در اينترنت رد و بدل مي شود معادل اطلاعاتي است كه  برروي 168 ميليون ديسك دي وي دي قابل رايت شدن است

294 ميليارد ايميلايميل

روزانه 294 ميليارد پست الكترونيكي ارسال مي شود

جالب است بدانيد كه حدود 2 سال سال طول خواهد كشيد تا ايميل هايي كه طي 24 ساعت در كشور آمريكا ارسال شده اند پردازش شوند!

 

 

2 ميليون پست وبلاگيپست وبلاگي

در اين مدت حدود2000000 پست وبلاگي   نوشته و ارسال مي گردد.

اين مقدار نوشته مي تواند 770 سال صفحات مجله Timeرا پركند!

آمار بازديد شبكه هاي اجتماعيشبكه اجتماعي

روزانه 172ميليون نفر به فيس بوك مراجعه  مي كنند

روزانه 40 ميليون نفر تويتر را مي بينند

روزانه 22 ميليون نفر از linkedinباز ديد مي كنند

روزانه 20 ميليون نفر از گوگل پلاس بازديد مي كنند

و 17ميليون نفر نيز از pinterestبازديد مي كنند

درطي اين مدت افراد مختلف مجموعا 7/4 ميليون دقيقه از وقت خود را در فيس بوك سپري مي كنند

ولي اين مدت نيز 532 statusآپديت مي شود

250 ميليون عكسعكس

در هر 24 ساعت 250 ميليون عكس در فيس بوك آپلود مي شود

اگر اين تصاوير چاپ شوند و روي هم قرار داده شود ارتفاع آن از برج ايفل هم بلند تر خواهد شد!

22 ميليون ساعت ويدئو مشاهده مي شودويدئو

در طي يك شبانه روز 22 ميليون ساعت ويدئو در سايت netfilixمشاهده مي شود

864000 ساعت ويدئويوتيوب

در يك شبانه روز 864000 ساعت ويدئو در يوتيوب آپلود مي شود

اين زمان برابري مي كند با 98سال فيلمبرداري كردن بي وقفه!

18/7 ميليون ساعت موسيقيموسيقي

در طي يك شبانه روز 7/18 ميليون ساعت موسيقي در سرويس Pandoraگوش داده مي شود

اگر يك كامپيوتر از سال 1 ميلادي شروع به استريم كردن موسيقي هاي يك شبانه روز Pandoraمي شد هنوز هم داشت استريم مي كرد!

1288 نرم افزار موبايلي جديدنرم افزار موبايل

در 24 ساعت 1288 نرم افزار موبايلي جديدساخته مي شود و در طي اين مدت 35 ميليون نرم افزار موبايلي مختلف دانلود مي شود.

و اكنون جالب است كه بدانيد تعداد فروش گوشي آيفون در يك روز از تعداد زادوولد انسان ها بيشتر است !!!!!!

کتابداری و سال 2024

شاخص

نگاه روشمند به آینده شاید برای اولین بار در سال 1948 در مؤسسه راند امریکا بنا بر ضرورت نظامی مطرح شد اما تلاش برای توسعه پایدار و سازندگی در همه عرصه ها ، انسان معاصر  را بر آن داشته تا به آینده پژوهی بپردازد و در حد توان ، طرح و نقشه مناسبی را حتی برای نسل های بعدی فراهم آورد. ظهور مؤسسات زیادی که فقط کارشان منحصر به آینده پژوهی است مؤید اهمیت این معناست. تلاش برای تدوین برنامه های راهبردی، در کشورها و شرکت ها و نهادهای بزرگ پیشرو نوعی کنترل آینده، و حرکت در جهت اهداف آرمانی محسوب می شود.

این نوع برنامه ها معمولا در چشم انداز و مأموریت سر در آسمان دارند و آرمانی می اندیشند اما برای آن آسمانی شدن از زمین آغاز می کنند و خردمندانه اجزاء و مقدمات را فراهم می آورند. در چشم انداز برنامه راهبردي براي سال 2008 ميلادي کتابخانه بریتانیا می خوانیم:

” ما در تغيير جهان اطلاعات پژوهشي نقش رهبري داريم” مسلما” دستيابي به اين هدف براي آن كتابخانه جنبه آرماني دارد. اما در همين سند وقتي به عمل نزديك مي شود و اولويت ها را تعيين مي كند زميني شده و جزء نگر مي شود. از نحوه ديجيتالي كردن منابع تا چگونگي دسترسي به اطلاعات و حتي نحوه چينش وتغيير دكوراسيون سالن مطالعه نيز به نوعي با چشم انداز مرتبط مي شود و در راستاي نزديك شدن به هدف قرار مي گيرد .

در ایران نیز خوشبختانه سند چشم انداز بیست سالۀ کشور پس از پنج سال کار کارشناسی در سال 1382 منتشر شد. در چشم انداز این سند “ایران كشوری توسعه‌یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه خواهد بود”. از ویژگی هایی که برای ایران در افق بیست ساله ترسیم شده و به کاراين حوزه بيشترمربوط می شود به موارد زیر می توان اشاره داشت:

“برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری، متكی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی” و ” دست یافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه‌ی آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و كشورهای همسایه) با تأكید بر جنبش نرم‌افزاری تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقاء نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال كامل”

بدیهی است که برای دستیابی به این اهداف ارزشمند و غرور آفرین بايد همه نهاد های ذیربط همسو و در جهت تحقق این آرمان ها حرکت کنند تا در 1404 هجری خورشیدی شاهد ظهور این توانایی ها در کشورمان باشیم.

ضروري به نظر مي رسد كه حوزه کتابداری و اطلاع رسانی نیز برای همراهی با این سند تدارک لازم را ببیند و کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی و اسنادی بزرگ با تدوین برنامه های راهبردی سهم خود را برای تحقق اهداف برنامه معلوم کنند. در تحقق این آرمان ها آموزش و پژوهش نقشی محوری و بنیادین خواهند داشت. کدام پژوهش ها باید انجام شود و اصولا نقش پژوهش در راهیابی به این اهداف جه خواهد بود؟ کتابدار و آرشیویستی که قرار است تسهیل کننده این برنامه ها باشد باید دارای چه دانش ها و مهارت هایی باشد؟ و خلاصه آنکه ضروری است هر جزیی از جامعه کتابداری و اسنادی کشور وظیفه خود را برای دستیابی به این اهداف ارزشمند مشخص کند. خوشبختانه بعضی مراکز و نهاد ها از جمله سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برای این همسویی و عمل به وظایف در راستای این سند ملی به تدوین برنامه پرداخته اند اما به نظر می رسد که بسیاری از نهاد ها و سازمان های ذیربط در این زمینه خاموشند . بدیهی است برای اجرایی شدن برنامه ها؛ تخصص ها و مهارت ها نیز باید به نحو شایسته ای مورد استفاده قرار گیرد وگرنه صرفا” اهداف و اعداد نوشته شده در برنامه ها راهگشا نخواهد بود . عدم توجه به این مهم، نهادهای بی برنامه و غیر هدفمند و مدیران آنان را درسال 2024 میلادی مصداق این تمثیل خواهد ساخت:

مردي بالن سوار ناگهان به ياد آورد قرار مهمّي دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردي که روي زمين بود پرسيد:

“ببخشيد آقا ؛ من قرار مهمّي دارم ، ممکن است به من بگوييد کجا هستم تا ببينم   به موقع به قرارم مي رسم يا نه؟”

مرد روي زمين : “بله، شما در ارتفاع حدودا ً 9 متري در طول جغرافيايي “14’35ﹾ50 و عرض جغرافيايي “31’38ﹾ34 هستيد.”

مرد بالن سوار : ” شما بايد مهندس باشيد.”

مرد روي زمين : “بله، از کجا فهميديد؟”

مرد بالن سوار : ” چون اطلاعاتي که شما به من داديد اگر چه کاملا ً دقيق بود اما به درد من نمي خورد و من هنوز نمي دانم کجا هستم و به موقع به قرارم مي رسم يا نه؟”

مرد روي زمين : ” شما بايد مدير باشيد. ”

مرد بالن سوار : ” بله، از کجا فهميديد؟”

مرد روي زمين : ” چون شما نمي دانيد کجا هستيد و به کجا ميخواهيد برويد. قولي داده ايد و نمي دانيد چگونه به آن عمل کنيد و انتظار داريد مسئوليت آن را ديگران بپذيرند.

واقعيت اين است که شما هنوز در موقعيت قبلي  هستيد؛ هر چند ممکن است من در بيان موقعيت شما چند ثانیه خطا داشته باشم!”

برای پرهیز از این آسیب، لازم است هر نهاد اطلاع رسانی وضعیت فعلی خود را تبیین و اهداف غایی و رتبی وسهم عملی خود را در جهت نیل به چشم انداز تعیین کند؛ تمهیدات لازم را برای اجرایی شدن برنامه فراهم آورد و از دخالت در وظایف و احاله مسئولیت به دیگر نهادها بپرهیزد. اگر چنین شود هم افزاییِ مبارک و بهار آفرینی را در این حوزه شاهد خواهیم بود.

نشریافته در مرحوم شیرازه http://www.nlai.ir/Default.aspx?tabid=1092

بیماری ها در کتابخانه ملی پزشکی امریکا

اگر کتابخانه ها به فکر پاسخگویی به همه اقشار مراجعه کننده باشند ابتکار هم متولد خواهد شد! اطلاعات زیر را که آقای یحیی کریمی پناه برایم فرستاده است توجه فرمایید:
با کلیک بر روی هر بيماری می توان اطلاعات و توضیحاتی درباره آن یافت. اين اطلاعات در غالب فايل هاي تصويري متحرک ارايه شده که علاوه بر آن مي توان خلاصه اطلاعات را به صورت يک فايل متني نيز دانلود کرد. برا ی استفاده از این فايل به فلش پلیر یا همان پلاگين نیازمند هستید که در در صورت عدم وجود آن بر روي رايانه شما، بصورت خودکار نصب مي شود.

فهرست اسامي فارسي بيماري ها از قرار زير است. دقت فرمايد که لينک اينترنتي را مي توانيد با کليک بر روي اسامي انگليسي مشاهده نماييد.
 
با احترام
  
 
Diseases and Conditions 
بیماری ها و شرایط 
آنوریسم آئورت شکمی 
آکنه 
ایدز 
حساسیت به غبار 
آلوپسی 
اسکلروز Amyotrophic جانبی (ALS)
آنژین صدری 
سیاه زخم 
آریتمی 
ورم مفاصل 
آسم 
فیبریلاسیون دهلیزی 
انفلونزای مرغی 
کمردرد — چگونه برای جلوگیری از 
فلج بل 
سرطان مغز 
سرطان پستان 
برنز 
آب مروارید 
فلج مغزی 
زخم های سرد (تبخال)
سرطان کولون 
نارسایی احتقانی قلب 
COPD (بیماری انسدادی مزمن ریه)
بیماری کرون 
فیبروز کیستیک 
افسردگی 
دیابت — عوارض چشم 
دیابت — مراقبت از پا 
دیابت — مقدمه 
دیابت — برنامه ریزی غذایی 
Diverticulosis
اندومتریوز 
Barr اپستاین (مونونوکلئوز)
اختلال نعوظ 
فیبرومیالژیا 
فلاش و Floaters
شکستگی و Sprains
کیستهای گانگلیون 
بیماری ریفلاکس معده (سوزش سردل)
کوری تدریجی 
نقرس 
کاهش شنوائی 
حمله قلبی 
هپاتیت ب 
هپاتیت سی 
فشار خون بالا (فشار خون بالا)
کم قند خونی 
فتق شکافی : در محل 
انفلوانزا 
فتق اینگوینال 
سندرم روده تحریک پذیر 
نارسایی کلیه 
سنگ کلیه 
لیشمانیوز 
سرطان خون 
پایین تستوسترون 
سرطان ریه 
صورت فلکی ‘گرگ’ یا ‘سرحان
بیماری لایم 
دژنرسانس ماکولا 
مالاریا 
ملانوم 
مننژیت 
يائسگي 
میگرن سردرد 
پرولاپس دریچه میترال 
چند میلوما 
اسکلروز چندگانه 
میاستنی گراو

مکانيسم هاي اتوماتيک خبر رساني

نویسنده این مقاله  Ignacio Ramonet و مترجم آن حوا بختیاری است. خواندن آن را به ویژه برای دانشجویان رشته کتابداری عزیز توصیه می کنم:

تکاپو براي رسيدن به سود دهي، رسانه ها را واداشته تا بيش از هميشه اين پرسش برايشان مطرح شود که مخاطبين دوست دارند چه نوع اخباري را دنبال کنند . با در نظر گرفتن اين که : کمتر از ١٥ درصد از مطالبي که در روزنامه ها چاپ مي شود واقعا براي اکثريت مردم جالب است . پس مشکلي که وجود داره اين است که عرضه متناسب و جوابگوي تقاضا نيست. در اين صورت دو سوال مطرح مي شود :چه نوع اخباري را بايد تهيه کرد ؟ و چه زماني دقيقا بايد آن را در اختيار مخاطب گذاشت ؟

 

سوالاتي به قدمت آغازفعاليت و حضوررسانه هاي جمعي که براي نخستين بار اينترنت مي تواند با بکار گيري از ابزارهاي نو پاسخ دهي به آن ها را امکان پذير سازد . از جمله Google trends سرويسي دارد که امکان « شناسايي وتشخيص دفعاتي که يک واژه در بخش جستجوي گوگل درخواست شده را بر حسب منطقه و زبان مورد استفاده (١) فراهم مي سازد ». اين چنين مي توان به طورمستقيم و زنده دريافت که چه موضوع خبري در زمان مشخصي مورد توجه کاربران اينترنتي قرار گرفته .

با در نظر گرفتن اين اطلاعات ، Google News سرويس اطلاع رساني اينترنتي رايگاني را راه اندازي کرده که به طور خودکار مقالاتي را از منابع بي شماردر وب سايت ها ومشخصا در ساير رسانه ها (…) برگزيده و به طور مداوم عرضه مي کند ، ولي پيشگام بزرگ اين شيوه ي جديد « مقالات درخواستي » سايت امريکايي Demand Media است (www.demandmedia.com) که در سال ٢٠٠٦ تاسيس شده . طبق اساسنامه اش «ماموريت» «جواب دهي به موضوعات مورد درخواست جهاني با در نظر گرفتن جنبه تجاري(٢) »مي باشد. اما نه باهر محتوايي، زيرا هدف بزرگ و جاه طلبانه اش« پديد آوردن محتوايي است که بتواند مشکلات را حل کرده به سوال ها پاسخ دهد، امکان صرفه جويي مالي را فراهم ساخته و با مديريت زمان مردم را راضي و خوشنود سازد (٣) ». رسانه ي – خوش بختي !

اينکه چگونه عمل مي کند بسيار ساده است ، به گفته ي يک روزنامه نگار : براي تعيين اينکه چه مطلبي بايد انتخاب شود الگوريتم سايت demand media به لغاتي که بيشتر در اينترنت جستجو شده وواژه هاي کليدي که از طرف ارائه دهندگان تبليغاتي درخواست شده رجوع مي کند و اين که مقالاتي در اين رابطه بر روي وب سايت وجود دارد يا نه ، مي پردازد.بعد اين موضوع را بررسي مي کند که چه مطالبي را کار بران اينترنتي مايلند بدانند و چه مبلغي را آگهي دهندگان تبليغاتي حاضرند در ازاي نمايش بنر(baner) هايشان در کنار اين مطالب بپردازند. هنگامي که تقاضا توسط الگوريتم تشخص داده شد ، موضوعات انتخابي بر روي سايت demand studio به نمايش در آمده و سکوي کاري براي ده هزارنويسنده و تهيه کننده ويدئوکه به طور آزاد فعاليت مي کنند مهيا مي سازد . کافي است که متقاضيان بر روي سايت اينترنتي studioثبت نام کرده و منتظر سفارش موضوع مقالات باشند – گاهي اوقات شصت و دو هزارپيشنهاد در يک روز مطرح مي شود . براي هر مقاله ١٠ دلار و هر ويدئو ٢٠ دلار (٤) پرداخت مي شود .»

اين چنين بود که demand media با توليد صنعتي محتوا بر روي اينترنت ، خبررساني با هزينه کم را اختراع کرد . به عنوان مثال ، در جريان سه ماهه ي دوم سال ٢٠١٠ ، ده هزار پيژيست، روزنامه نگار آزاد، اين سايت به طور ميانگين نزديک شش هزار مقاله و ويدئو در روز تهيه کرده اند ! (…) البته با اين آهنگ کاري نبايد انتظاراطلاعاتي باکيفيت بالا را داشت. ولي اين سايت به مهمترين شرکا ي، يو توب ، تبديل شده که ماهانه بين ده تا بيست هزار ويدئوتوليد و در اختيارشان قرارمي دهد که حدودا شامل يک ميليون و نيم صفحه مي شود که هر روزمورد بازديد قرار مي گيرد …. و پديده ي نادر در زمينه ي رسانه هاي اينترنتي اينکه ِDemand Media در سال ٢٠٠٩ با در آمدي بين دويست تا سيصد ميليون دلار از بازار پر رونقي برخوردار است .

در همين رابطه، ياهو! ، رقيب بزرگ گوگل در ژانويه ٢٠١٠ در امريکا سايت خبري به نام the upshot را راه اندازي کرد مطالبي که به آن ها پرداخته مي شود به انتخاب روزنامه نگاران نيست بلکه تنها به کمک آمار تهيه شده از جستجوي کاربران برروي کل شبکه اينترنتي ياهو! به دست مي آيد ، به ويژه از روي سايت اخبار روز ياهو(٥). ضمنا، ياهو! درماه مه سال٢٠١٠ يک شرکت امريکايي Associated Content که در زمينه ي توليد مطالب درخواستي با قيمت نازل تخصص داشت راخريد .« کارمندان شرکت هر ماه بيش از پنجاه هزار مقاله، تصوير، صدا و ويدئو پيشنهاد شده توسط نزديک به سيصد و هشتاد هزار همکار مستقل که انواع مقالات در مورد موضوعات مختلف(٦) راتهيه کرده اند مورد بررسي قرار مي دهند . اين شرکت به کار بران اينترنتي که تمايل دارند مطلبي نوشته و به چاپ برسانند نويد داده که مي توانند از اين طريق پولي هم دريافت کنند با اين ايده که به هر کسي که اطلاعات سود مند، نقد ها، نقشه هاي راهنما (٧) مصاحبه ها، سر مقاله هايي تهيه کرده و کار کارشناسي (٧) انجام داده ، بر اساس کارشناسي اش حقوقي تعلق مي گيرد » .

به نوعي صحبت ازپديد آمدن « توده جهاني» کار مستقل و آزاد است . از اين زمينه ها و سکو هايي شغلي به عنوان « مزارع تهيه مطلب و محتوا » يا « کارخانه هاي توليد خبر » نام برده مي شود . چه کسي اين اطلاعات را به «قيمت تخفيف يافته» خريداري مي کند ؟ « انجمن ها ، شرکت ها ،سايت هاي اينترنتي، مجلات و گروه هاي خبري ، شرکت هاي صنعتي يا تجاري که مايلند فروش ، عايدي هاي تبليغاتي ياتعداد بنر هاي(٨) خود را افزايش دهند .»

شرکت امريکايي AOL ، يکي از پيشگامان اينترنت که از گروه time warner جدا شده و در حال حاضر مشغول انجام تغييرات بنيادي در سازماندهي خويش است، تصميم گرفته به نوبه ي خود به جايگاهي « تحت عنوان شرکت توليد کننده خبر(٩) دست يابد » – ماه فوريه سال ٢٠١١ در راستاي اين هدف ، روزنامه ي اينترنتي the huffington post را خريد. AOL در سال ٢٠١٠ « مزرعه ي محتوا و مطالب » خود به نام seed.com را راه اندازي کرد که مقالات تازه کاران دنياي روزنامه نگاري ، ادبيات يا عکاسي را در مورد موضوعات متنوع از جمله ( سرگرمي ها ، بهداشت و سلامت، ورزش، حيوانات خانگي، تکنولوژي هاي نو، اقتصاد و امور مالي، گشت و گذار و سفر، سياست ) تهيه کرده تا آن ها را بر روي سايت هاي تخصصي متعددش عرضه و پخش کند (Daily Finance- Stylelist.com- AOL travel- Moviefone- Wow.com- AOL Food ) .

همان طور که آقاي هانسل ، يکي از مسئولين Seed.com و خبرنگار سابق روزنامه ي نيو يورک تايمز توضيح مي دهد موضوع « استفاده ي دوباره از مدل کار روزنامه نگاري مستقل و آزاد است همانطور که هميشه وجود داشته و ارتقا کيفيت و کارايي آن (١٠) » .

در اروپا هم، « مزرعه هاي محتوا و مطالب» از اين نوع در حال شکل گيري است . Populis با اصليت ايتاليايي از سکو هاي برترفعاليت در اين زمينه است که شعار خود ستايانه اش حاکي از آن است : « وقتي پديد آوردن وخلق محتوا با علم وب تلاقي مي کند ».

شرکت پوپوليس مدعي است که بيش از هجده ميليون بازديد کننده در ماه دارد . مسئولين آن مجموعه داده هايي که شامل شانزده ميليون موضوع مي باشد تشکيل داده اند که هم براي کاربران اينترنتي جالب است و هم نظرآنهايي که آگهي هايشان همزمان در کنار مقالات قرار خواهد گرفت را تامين مي کند .اين مقالات توسط روزنامه نگاران حرفه اي نوشته نشده بلکه به قلم «سردبيران مستقل» به رشته تحرير در آمده، تازه کاران باذوقي که در مورد يک موضوع مشخص کار کردند قلم خوبي دارند و اعلام آمادگي ومعارفه آن ها از طريق سايت صورت گرفته . تعرفه ي روزنامه نگاران آزاد متفاوت است و بر حسب بلندي مقاله و کيفيت و سطح نگارش از پنج تا صد و پنجاه اورو متغير مي باشد .

در فرانسه نيز، سايت هاي حاوي مقالات درخواستي پديد آمده (١١) . Wikio که دروازه ي اروپائي نمايشگرجريان اطلاعاتي است هر ماه قريب سه ميليون بازديد کننده را به خود جلب کرده . سايت آن تحت عنوان Les experts.com مقالاتي راکه به ويژه در مورد زندگي تجربي (١٢) است ارائه مي کند. انتخاب موضوعات توسط کار بران و طبق درخواست شان تنظيم مي شود. هدف سايت پيشنهاد حدود صد هزار مقاله در ماه است که به دست ارتشي از وب لاگ نويسان تامين مي شود. در موقع قبول مقاله حقوق ثابت و مکمل حقوقي نسبت به ميزان استقبال از مقاله ، عايدي تبليغاتي و کارشناسي وبلاگ نويس پرداخت مي گردد. در عوض مجله ي اينترنتي Suite١٠١ ، کانادايي، که از ماه سپتامبر ٢٠٠٩ در فرانسه فعال است ( www.suite101.fr ) ، حقوقي به همکاران مستقل خود نمي پردازد.به آن هاحقوقي تحت عنوان « عايدي حاصل از تبليغات » پرداخت مي کند. البته تنها در صورتي که کاربران بر روي بنر هاي تبليغاتي که با قيمت هاي بسيار مناسب فروخته شده و در کنار مقالات وجود دارند کليک کنند .يک تحقيق امريکايي در مورد اقتصاد بر روي اينترنت در سال ٢٠١٠ نشان داده که ٧٩ درصد خوانندگان خبر بر روي وب سايت هرگز يا به ندرت روي تبليغي(١٣) کليک مي کنند .خبرگزاري هاي متداول و سنتي که شديدا به دنبال «کاهش هزينه » از قبل روزنامه نگاران هستند به اين روش هاي توليد«مشارکتي» محتوا علاقمند شده اند . بدين ترتيب گروه رسانه اي آلماني Hubert Burda Media ، که صاحب صد و هشتاد و شش مجله ، در ده کشور مي باشد، بين سي وپنج تا چهل درصد سرمايه سايت 101suite را در اختيار گرفته .

آيا اين « کارخانه هاي توليد خبر » مي توانند با رسانه هاي خبري کلاسيک يا سايت هاي اينترنتي که به دست روزنامه نگاران حرفه اي اداره مي شوند ،رقابت کنند ؟ اکثرصاحبان اين «مزرعه هاي محتوا» به دو دليل بر اين باور نيستند : نخست اين که به نظر آن هاجاي بهره وري از سايت هاي اطلاع رساني اشباع شده ، و اينکه « آنها به هيج وجه در صدد گنجاندن خود در اين عرصه نمي باشند . مقالاتي که پيشنهاد مي کنند (کوتاه، آسان ، مورد قبول همگان) به ويژه در مورد زندگي تجربي، و «بهتر زندگي کردن » ، توصيه هايي در مورد کمک به خود، سفارش هايي در رابطه باسلامت و بهداشت، پول و سرمايه، اشتغال، سرگرمي ها، مسافرت و… مي باشند . اين سايت ها با محتوا ارزان قيمت low cost به خصوص در جستجوي تعداد زياد بازديد کنندگان هستند تا تبليغات را با قيمت نازل به فروش رسانده بر روي «اقتصاد همراه با کليک » سرمايه گذاري کنند .تصور مدير و بنيان گذار شرکت Populis آقاي لوکا آسکاني، بر اين است که سايت او مي تواند مکملي باشد : « بر روي اينترت بيست تا بيست و پنج در صد اخبار مورد استفاده از طريق رسانه هاي سنتي تامين مي شود ، شصت تا شصت و پنج درصد از پژوهش ها و تحقيقات صورت گرفته و حدود پانزده درصد از محتوا و مطالب برگرفته از شبکه هاي اجتماعي است. سعي ما بر اين است که در اين سه زمينه حضور داشته باشيم و پاسخ هاي مناسب را ارائه دهيم .( ١٤) » باوجود بحران در رسانه ها، سايت هاي رايگان خبري اينترنتي از موفقيتي همانند «مزرعه هاي محتوايي» برخوردار هستند… حتي برخي از روزنامه هاي معتبر در صدد اين کار بر آمده اند ..

گروه امريکايي the Washington post company، ناشر روزنامه معروفي به اين نام ، در ماه ژوئيه سال ٢٠١٠، ICurrent، را در اختيار گرفت. اين سايت به کاربران پيشنهاد مي کند که « روزنامه اي مطابق و بر پايه خواسته هايشان » را مطالعه کنند . اين روزنامه به طور اتوماتيک با دريافت متن ومحتواي برگرفته از بيست و هفت هزار سايت خبري و وبلاگ تهيه شده و در اختيار کاربر قرار مي گيرد تا به ميل و نياز خود به زمينه هاي تخصصي تري نيز بپردازد و پيشنهاد هاي(١٥) مشخص تري را مطرح سازد . اين دورنما به خصوص آقاي بيل کلر مدير نيويورک تايمز را به وحشت مي اندازد و او چنين اظهار مي کند : « من سرنوشت خبررساني را به دست گوگل نخواهم سپرد (١٦) ».

1 – Article Google trends Wikipedia.org 10 fevrier 2011

2-idem

3- www.demandmedia.com/ about/demand-media-manifesto

4 – Caroline Boudet، Demand media l’usine a info du web Les Echos Paris 23 Novembre 2009

5 – CecileDucourtieux et Xavier ernisien Quand les internautes dictent l’ actualite Le Monde 13 Juillet 2010

6 – AFP 18 Mai 2010

7 – L ‘Expansion.com 19 Mai 2010

8 – www.tubbydev.com Fermes de contenus: business plan et metriques Decembre 2010

9 – L ‘Expansion.com 17 Mars 2010

10 – Ibid

11 – Nicolas Rauline، Les fermes de contenus a la demande se lancent a la conquet du marche francais Les Echos 21 Decembre 2010

12 – Exemples de sujets ; Comment reussir son entretien d’ embauche? Comment vendre son appartement? Quells shampoings pour les cheveux gras? Ou acheter des oeillets pas cher ?

13 – Le Monde 20 Mars 2010

14 – Nicolas Rauline art. Cit .

15 – Maris-catherine Beuth Les nouvelles ficelles des sites d’ infos americains Le Figaro.fr 18 Juillet 2010

16 – El PaisMadrid 25 Juillet 2010

منبع لوموند دیپلوماتیک

دروازه بانی : از عربستان تا ایران

در ماه های اخیر جنبش های مردمی در منطقه فراگیر شده است.در این منطقه خیزشهایی تجربه می شود که در سه یا چهار دهه اخیر بی سابقه بوده است. تونس ، مصر ، لیبی ، یمن و…این وقایع در مرکز خبر رسانه ها  قرار دارند. در این روزها به راحتی می توان دریافت که بعضی رسانه ها در برجسته سازی اخبار یک کشور تلاش وافری را نشان می دهند و در مقابل وقایع کشور دیگر یا سکوت می کنند ویا بسیار گذرا به آن می پردازند. العربیه و سایر رسانه های متعلق به عربستان سعودی در اطلاع رسانی از وقایع سوریه از خود تلاش مضاعفی را نشان می دهند اما گویا در بحرین هیچ اتفاقی نیفتاده یا اتفاق بسیار کم اهمیتی رخ داده است. در مقابل رسانه های جمهوری اسلامی ایران بالعکس عمل می کنند. یعنی در مقابل خبرهای سوریه یا مسکوتند و یا بسیار کم گو اما در اطلاع رسانی وقایع بحرین تلاش زیادی دارند به گونه ای که برای بحرینی های معترض ،یکی از معتبرترین کانالها “العالم” است.

روزانه هزاران خبر از مجاری گوناگون به دفاتر این رسانه ها می رسد. مسلما امکان انعکاس همه این اخبار وجود ندارد. اینکه کدام اخبار ارسال و جلوی انتشار کدام خبر گرفته شود از مسائل اصلی رسانه هاست .برای گزینش خبر  فرایندی به نام دروازه بانی خبر شکل می گیرد. کار این فرایند انتخاب اخبار با عنایت به استراتژی و اهداف رسانه خواهد بود. واقعیت این است که مرز میان دروازه بانی خبر و سانسور، مرزی بسیار باریک و بعضا غیر قابل تفکیک و تشخیص است .

اگر سانسور را ” ايجاد هرگونه اخلال نظام‌مند و آگاهانه در فرايند ارتباط از مرحله شكل‌گيري معنا و هدف در فرستنده تا پديد آمدن معنا در گیرنده ” (1)بدانیم به راستی کار این تفکیک و تشخیص بسیار مشکل تر خواهد بود. گاهی حتی خبری از دروازه هم عبور می کند اما با افزودن یا کم کردن جملاتی چنان تغییری در معنا پدید می آورند که آن را به عکس خود تبدیل می کنند.

در باره عوامل تاثیر گذار بر دروازه بانی خبر و ساختار آن ، از سوی علمای ارتباطات نظرات زیادی مطرح شده است .به نظر می رسد یکی از نظرات قابل توجه نظرات چامسکی و هرمن در کتاب ارزشمند “فیلترهای خبری”(2) باشد. ایشان در مورد فیلترهای خبری در امریکا و عوامل موثر بر آن  می نویسند:

  1. میزان تمرکز مالکیت وسایل ارتباط جمعی
  2. اعتقاد و وابستگی وسایل ارتباط جمعی به اخبار و اطلاعاتی که دولت، سازمان های مهم تجاری و متخصصان صاحب نام به عنوان منابع اصلی ارتباطی و خبری در اختیارشان می گذارند
  3. منابع خبری وسایل ارتباط جمعی: وسایل ارتباط جمعی به عنوان منبع اطلاعات قرار می گیرند
  4. انتقاد از وسایل ارتباط جمعی
  5. ضدیت با کمونیسم

البته ضدیت با کمونیسم این روزها مفهوم دیگری یافته و جای آنرا مثلا تروریسم گرفته است. واقعیت این است که مالکیت رسانه عاملی تاثیرگذار بر رنگ و بو و عملکرد دروازه بانی دارد. پژوهش های زیادی صورت گرفته که در آنها مساله شخصیت و منش و میزان سواد و تعهد دروازه بان مورد تاکید قرار گرفته است اما به نظر می رسد که مالکیت و منافع صاحبان این رسانه ها حرف اول را در نحوه دروازه بانی می زند. این سخن فقط در مورد کشورهایی که نظام های غیر دمکراتیک دارند صدق نمی کند بلکه در مورد کشورهای شمال نیز صادق است و بیهوده نیست که چامسکی معتقد است که کشورهای چون امریکا سعی دارند از طریق رسانه ها با استفاده از عملیات روانی به تثبیت قدرت خود بپردازند . در این مسیر روشنفکران علمی و تکنولوژیک که چامسکی آنان را نوعی روحانیت سکولار می نامد که کارشان اعمال کنترل ایدئولوژیک بر توده ها در دمکراسی های سرمایه داری است.

رسانه های جدید که در بستر اینترنت شکل گرفته اند تاثیر شگرفی داشته اند. ویژگی گسترده و مردمی بودن این رسانه ها بسیاری از این نظرات و تئوری ها را در آینده ای نه چندان دور دچار تحول و بازخوانی خواهد کرد

1- فریبرز خسروی ، سانسور کتاب. تهران: نشر نظر، 1378.

2- ادوارد هرمن ، نوام چامسکی ، فیلترهای خبری. ترجمه تژا میرفخرایی، تهران: موسسه ایران ، 1377.