کی بهار می آید

این تصویر سازی زیبا از شاعری افغانی است :

 

 

 

هرصبح که از خواب برمی خيزم
بر شيشه ی يخ گرفته
با سر انگشتان گرمم
نام تو را می نويسم
و از لابلای آن به بيرون می نگرم
که کی بهار می آيد؟                                                              

پروین پژواک

آرزو

ای کاش
آن کوچه را دوباره ببینم

by Alin Petrus

آنجا که ناگهان
یک روز نام کوچکم از دستم افتاد
و لابه‌لای خاطره‌ها گم شد

آنجا که یک کودک غریبه
با چشم‌های کودکی من نشسته است

از دور
لبخند او چقدر شبیه من است!

قیصر امین پور

سیم

همسفر با مرغ عشق از آسمان پر میزنم

بام کوتاه زمان را چرخ دیگر میزنم

چاره جز تحکیم یاران نیست در پای مراد

تصویر از:Christopher Stanczyk

فال نیک از رهنمود چشم ساغر میزنم
دستم ار کوتاه شد از دامن سيمین تنان
تن به سيم خاردار عشق کافر میزنم
طفل احساسم ز خُردی خانه بر دوشش نهاد
کین عصا در عهد پیری همچو لنگر میزنم
من به شاهین قضا نسپرده ام پرواز را
پنجه در چنگال دژخیم ستمگر میزنم

عاکف