باز هم اندر فوائد چاپلوسی

در روزگار پیشین  نظام بردگی و برده داری چنان متداول بود که حتی فیلسوف فرزانه ای چون سقراط آن را چنان مسلم می دانست که صرفا توصیه  می کرد که با بردگان خوش رفتاری شود. بعدها مصلحان، پیامبران و آزادگان با این اندیشه به مبارزه پرداختند .  علی ,ع می فرماید “بنده دیگری نباش که خدا ترا آزاد آفریده است”. در آموزه های دینی سجده جز بر خدا شرک محسوب شده و انسانها  را از آن بر حذر داشته اند. در دنیای مدرن نیز  ظاهرا از نظام برده داری و فرعونی خبری نیست. اما به نظر می رسد که در سلسله مراتب سازمانی برای حفظ پست و قدرت ،حسب مرتبهایشان! افراد به سجده و چاپلوسی مشغولند. غافل از آن که این کار هر سه سوی! این معامله نامبارک را مغبون می کند. متملق و چاپلوس شرف و انسانیت خود را می فروشد واز شون انسانی ساقط می شود. طرف مقابل هم آهسته آهسته به مقام منیع فرعونیت صعود کرده و با تصمیم های ناصواب ضمن وارد کردن خسارت بسیار زمینه های سقوط خود را فراهم می آورد.به قول حضرت مولانا:

 

هر که را مردم سجودی می کنند

هرکه را مردم سجودی می کنند زهر در جان او می آکنند

زهر اندر جان او می آکنند

و

او چو بیند خلق را سرمست خویش
از تکبر می‌رود از دست خویش

او نداند که هزاران را چو او
دیو افکندست اندر آب جو

طرف سوم هم که جامعه است از رشد و فلاح باز می می ماند و متضرر اصلی است .

بدرقه ای ناخوش

دیشب  مراسم انتقال قدرت در امریکا  با حضور جمعیتی میلیونی برگزار شد. در این مراسم و سخنرانی ها  نکات درس آموز و قابل تاملی وجود داشت که شاید بعدا به آنها بپردازم .اولینش این بود که وقتی بوش و دیک چنی معاون وی وارد شدند جمعیت حاضر آنان را هو کردند. اینان ظاهرا در ماه های پایانی  کمترین مقبولیت را در تاریخ روسای جمهور کشورشان دارند.

خدا کند در مسئولیت های اجتماعیمان چنان باشیم که خوب و خوش بدرقه شویم .چگونگی استقبال خیلی مهم نیست!

+ نوشته شده در  چهارشنبه دوم بهمن 1387ساعت 2:31  توسط فریبرز خسروی

یکشنبه در دوشنبه ۳

واژه هایی که در کوچه و خیابان و محیط دانشگاه به کار می رود و یا برابر نهاده های آنان برای واژه های بیگانه گاهی بسیار اصیل و زیباست. در اتوبوس آقایی به من گفت: نمی فرایید یعنی فرود نمی آیید یا پیاده نمی شوید. هواشناسی از رادیو اعلام می کند : هوا در دوشنبه ۲۲ درجه گرمَ . برای Open Source اصطلاح گشاده اساس ؛ برای Foundation اصطلاح ته کرسی ؛وب سایت اصطلاح سامانه؛برای اثنی عشر در معده اصطلاح دوازده انگشته ؛برای کمکهای اولیه اصطلاح یاری های اولین؛ برای موزه آثارخانه , برای آرایشگاه مردانه سرتراشخانه ؛ برای آرایشگاه زنانه مشاطه خانه ؛برای محافظت کردن  پاسبانی کردن به کار می برند .به فاصله کمتر از 10 کیلومتر از دوشنبه چند قرن به عقب می رویم

دانش آموزی در توضیح دلائل موفقیت خود در یک مسابقه هنری می گفت: با دستگیری سرور مکتب جای اول را سزاوار گشتم.یعنی با کمک و حمایت ریاست مدرسه رتبه اول

کسب کردم.  اشعار حافظ و سعدی و مولانا و اشعار شعرای معاصر ایرانی و تاجیکی  به وفور در رادیو و تلویزیون خوانده می شود. همین اامروز شعری از عجمی شاعر تاجیک از رادیوخوانده شد :

همان شب،که چشم تو اعجاز می کرد،

به رویم در بسته را باز می کرد.ورزاب

نفسهای دست تو پروانه می شد،

در آیینه بی بال پرواز می کرد.

سکوت غریب مرا می شکست آه،

مرا صد نیستان از آواز می کرد.

کسی در غزلهای من اشک می ریخت،

کسی در غزلهای من ناز می کرد.

غزلمثنوی های گیسویت اما،

مرا آشنا با شب راز می کرد.

که بود اوکه می کشت هر شب خودش را،

سحر زندگی باز آغاز می کرد.

زمین بوسه بر شانه ی عرش می زد،

همان شب،که چشم تو اعجاز می کرد.

در دوشنبه هنوز زنان و مردانی را  با لباس های سنتی  می بینیم . این لباس ها در روستاها تقریبا همگانی می شود. زنان در تولید و تجارت مشارکت دارند . در بازارهای میوه اغلب فرو شندگان زن هستند .آنان میوه ها و محصولات خود را بسیار زیبا و تمیز عرضه می کنند.

بازار برکت دوشنبه

اما به قول یکی از تاجیکان زن در آن جامعه صرفا منزلتی ظاهری دارد. او از فردی یاد می کرد که تا کنون ۲۲ زن گرفته و طلاق داده است  و هیچ مشکل قانونی هم برایش پیش نیامده است !! فقر حاکم بر کشور موجب گسترش فحشا و صدور زنان و دختران به دیگر کشورها و ازجمله  شیخ نشنهای خلیج فارس شده است. ببینید که مومن قناعت این درد را چه زیبا سروده است:

از خلیج فارس می آید نسیم فارسی

ابر از شیراز می آید چو سیم فارسی

دُ راز این دریا نمی جویم، چو دور افتاده است

از تگ دریا ته ِ چشم یتیم فارسی

می رسد از کشتی بشکسته شعرِ بی شکست

شعر هم بشکست با پند قدیم فارسی

شیخ را سرمست دیدم یک شبی از بوی نفت

رفت با عطر کفن، عطر و شمیم فارسی

زبان در مکاتبات رسمی هنوز روسی است . اما مکالمات عموما فارسی است. البته گاهی افرادی هم دیده می شوند که فقط روسی می دانند. راهنمای موزه فقط روسی می دانست. او از روس تبارانی بود که در تاجیکستان ساکن شده است.

زبان فارسی با گویش تاجیکی فراز و فرودهای زیادی را تا کنون طی کرده است و نیاز است که سرزمین مادری اش در تقویت و استحکام آن یاری رسانش باشد.اخیرا مقاله ای از پژوهشگز تاجیک “اسفندیار آدینه” با عنوان مشکلات زبانی در تا جیکستان خواندم که آن را برای علاقه مندان می آورم:

زبان پارسی یا فارسی که درچند قرن پیش درپهنایی گسترده از هند تا بیزانس یا روم شرقی و از دریای آرال تا خلیج فارس به عنوان زبان رسمی به کار می رفت، اکنون در برخی از مراکز اصلی فرهنگ ایرانی، بخصوص ورزرودان (یا ماوراالنحر)، به دلیل بی توجهی صاحب زبانان نفوذ و منزلت خود را از دست داده است.

در تاجیکستان که بیشتر دم از بزرگداشت تمدن فرهنگ آریایی می زند، سخن و سخنوری به زبان ناب پارسی از میان رفته و اکنون شمار عمده ای از دانشمندانش که باید زبان مادری خود را بهتر بلد باشند، نمی توانند بدون لکنت و اشتباه به این زبان سخن گویند.

نه تنها شمار واژه و لغاتی که یک صاحب زبان در تاجیکستان همه روزه به کار می برد، اندک است، بلکه نحوه بیان اندیشه و احساساتش نیز شاید اصلا به دلیل نداشتن همین اندیشه و احساسات درهمریخته و در آستانه نیستی قرار دارد. از این وضع برمی آید که زبان پارسی در تاجیکستان با بحرانی عمیق گرفتار است و این بحران ناشی از چند عوامل می تواند باشد.

بحران هویت

این زبان قبل از همه با مشکل هویت روبروست. زبانی که در طول بیشتر از دو هزار سال گذشته به آن “پارسی” گفته می شد، امروز با بهانه های مختلف در تاجیکستان (و افغانستان) هویت خود را از دست داده و نام‌هایی ساخته بر آن تحمیل شده است.
بحثهای زیادی در این مورد صورت گرفته و زبان شناسان دریافتهای گوناگونی را ارائه کرده اند، ولی این مشکل تا کنون با راه علمی و واقعی حل خود را نیافته و دانشمندان همواره زیر نفوذ سیاست و ایدئولوژی‌های مختلف بناچار از نتیجه گیری‌های روشن و درست خودداری کرده‌اند.

کسانی که تا کنون تلاش کرده‌اند، “زبان تاجیکی” را به عنوان زبانی جداگانه و مستقل از فارسی مطرح کنند، گرچه پای منطقشان لنگ بوده، ولی برای اثبات ادعای خود همیشه در سایه قدرتمداران و سیاست‌های بیگانه پرور پناه جسته‌اند. اما با تکیه به این مثل  “قدرت عین حقیقت نیست، حقیقت عین قدرت است” باید گفت که منطق هماره برتر از قدرت است و به هیچ قدرتی نباید حق دخالت در منطق را داد.
این عده از صاحب نظران تفاوت‌های آوایی و دستوری، لغوی، معیارادبی، کاربرد اصطلاحات را به عنوان معیار برای مستقل پنداشتن یک زبان به کار می برند، در حالی که در زبان شناسی چنین معیارها برای شناخت یک زبان مستقل به هیچ وجه به کار نمی رود.

در زبان شناسی برای شناسایی یک لهجه از یک زبان مستقل از چهار معیار کمک گرفته می شود که اینهاست: تفاهم یکدیگری – همانندی ساختاری – پیوند یا تداوم شیوه‌ای تاریخ فرهنگی مشترک .

بر اساس این چهار معیارهیچ بهانه علمی برای جدا و مستقل دانستن “زبان تاجیکی” از فارسی وجود ندارد. یک تاجیکستانی و یک ایرانی همدیگر را با اندکی کوشش به آسانی می فهمند ، تفاوت زیادی در ترکیب گفتار این دو نیز وجود ندارد ، شیوه های مختلف فارسی از خجند تا شیراز به وسیله همانندیهایی به هم ارتباط گرفته و در مجموع زنجره‌ای از شیوه‌ها را تشکیل می‌کنند و در نهایت تاریخ مشترک فارسی زبانان را  کسی نمی تواند انکار کند.

پیش آوردن هر گونه معیار دیگری برای جدا ساختن “زبان تاجیکی” از فارسی از نظر زبان شناسی و هر فن دیگری بی پایه و غیرمنطقی است. اکنون زمان سیاست بازی‌های استعماری هم گذشته و نباید بازی‌های سیاسی تازه در پیرامون زبان ره انداخت. سیاست برهان قاطع و حقیقت روشن برای هیچ مسئله علمی به دست نمی دهد و در این زمینه اهل سیاست هم گزینه دیگری ندارند، جز این که حقوقیت علمی را بپذیرند.
با این حال، سیاست بازیهای داخلی و خارجی در پاره پاره ساختن زبان فارسی و پارسیگویان تا این زمان نقش مؤثری داشته است. در این راه، اگر بازیگران خارجی بیشتر به جدایی و درهم شکستگی فرهنگ و ملیت ایرانی کوشیده باشند، پس بازیگران داخلی همواره به خودکشی و منفعت تلاشیهای بیهوده مشغول بوده اند. اکنون زمانی است که پاسخ روشن و درستی به سیاستهای تبعیض آمیز حزب کمونیست شوروی داده و تحریفات رایج شده در آن دوران اصلاح شود.

محلگرایی
یکی از انگیزه‌های خودداری برخی افراد از کاربرد نام “پارسی” ابلته غریضه محلگرایی است. تنها به این دلیل که واژه “پارس” یا “فارس” به منطقه ای دورتر از محل ایشان ارتباط دارد، عده‌ای نمی‌توانند این واژه را بپذیرند.

بیماری محلگرایی در میان دانشمندان تاجیک به حدی است که بیشتر آنها حتی در انتخاب موضوع تحقیق خود در زبان و ادبیات، بیشتر به چهره‌هایی تمایل دارند که از محل خودشان برخاسته‌اند. مثلا اگر این ادبیات شناس خجندی باشد، قطعا موضوع تحقیقش کمال خجندی است و اگر کولابی باشد، بدون تردید سیدعلی همدانی را مورد تحقیق قرار می دهد و اگر سمرقندی باشد، پژوهشگر رودکی است.
بیشتر زبان شناسان تاجیک نیز همواره کوشیده‌اند لهجه محل خود را به عنوان زبانی واحد مطرح کنند و یا لااقل ویژگی‌های گفتاری محل خود را هرچه بیشتر وارد زبان ادبی سازند. و زبان به اصطلاح “ادبی حاضره تاجیک” اینگونه شکل گرفته و در این راه بسیاری از جنبه های زیبای زبان ادبی هزارساله عمدا از میان برده شده است.

تفکر و سیاستهای استعماری روس و انگلیس

یک نگاه ژرف ثابت می کند که تفکر استعماری در تحریف هویت زبان فارسی در آسیای میانه خیلی مؤثر بوده است. از نگاه اول چنین می نماید که این موضوع از لحاظ تاریخی چندان اهمیتی نداشته و گویا بر اساس انتخاب صاحب زبانان صورت گرفته باشد.

ولی پژوهشی ژرفتر بازمی‌نماید که بحران هویت در ورزرودان قبل از هر چیزی ریشه در سیاست‌های استعمارگرانه روسیه تزاری در قرن نزدهم و دیکتاتوری برتریخواه شوروی در قرن بیستم دارد که اکنون هم آثاری از این برتریخواهی در نحوه برخورد برادر بزرگ با گبرادران کوچک به صراحت بازتاب می شود.

عقده برتری یک بیماری اجتماعی است که در روابط بین المللی نیز از مشکلاتی عمده به شمار می آید و در آن احساس برتر بودن یک انسان بر انسان دیگر، یک قوم بر قوم دیگر و همین طور یک کشور بر کشور دیگر در رفتار و برخورد طرف گرفتار این عقده خود را برملا می سازد.

این عقده قبل از همه ناشی از تفکر استعماری است و متاسفانه هنوز در میان برخی از چهره‌ها و محافل سیاسی درفضای مابعدالشوروی روسیه به وجود خود ادامه می دهد.

عقده برتری البته به خودی خود نمی تواند عرض وجود کند و در پسزمینه خود عقده کهتری را نهفته دارد که به حیث انگیزه برای آن خدمت می‌کند. عقده کهتری انسان را بدان وامی دارد که بیش از اندازه بر شخص دیگری تکیه کند، اعتماد به نفس خود را بکشد، هنر و استعداد و دستوارد خود را در برابر دیگران نادیده بگیرد.
این عقده اجازه می دهد شخص دیگری بر انسان تسلط یابد و خود را بزرگتر او گرداند. این بیماری گاها در روابط بین المللی نیز به همان اندازه که میان دو فرد رایج است، خود را برملا می سازد. عدم اعتماد به نفس، ترسویی، ندانمکاری، منفعت طلبی و حتی خیانت به نوع خود از خصایلی است که شخص گرفتار عقده حقارت از خود بازمی‌نماید.

درواقع در زمینه زبان و هویت ما را بایستی قبل از همه از خود بنالیم که این خودیان سست عناصر ما در طول تاریخ اجازه داده‌اند تا دیگران بر ما بتازند. اگر دراوایل عهد شوروی روشنفکران و نخبگان تاجیک چون مردم گرجی و ارمنی و کناره بالتیک در برابر سیاستهای تبعیض آمیز شوروی ایستادگی می‌کردند، شاید بسیاری از ارزشهای مادی و معنوی ما به بیگانگان واگذار نمی‌شد.

بر خلاف این می‌بینیم که نخبگان سیاسی ما در اوایل قرن بیستم گزینه تسلیم و فرمانبرداری را در پیش گرفته و حتی برای پیاده ساختن اهداف بیگانه روشنفکران محلی را زیر فشار و تعقیب قرار داده‌اند.

فارسی، زبان بین المللی

زبان پارسی (فارسی) که در طول تاریخ به این نام معروف بود، در امارات بخارا و خیوه نیز به همین نام رسمیت داشت، ولی بر مبنای ایدئولوژی “قسمت کن و حاکم باش” روسیه پادشاهی و بعدها شوروی تغییر هویت کرد.قدمت این زبان به ۲۵۰۰ سال بازمیگردد و کتیبه های پادشاهان هخامنشی بر این اعدا جامه عمل می پوشاند .

سیاست جداسازی فارسی زبانان برای روسیه و انگلیس که از بازیگران اصلی “بازی بزرگ” در پایان قرن نزدهم بودند، پس از تقسیم مرزی افغانستان و آسیای میانه در آن زمان از اهمیتی استراتژیک برخوردار بود.

به این ترتیب، در آغاز نام زبان فارسی در برخی از نوشته‌های گماشتگان روسیه تزاری تحریف شد، چنانچه نام ورزرودان (ماوراالنحر) را نیز به “ترکستان” بدل کردند و پس از انقلاب این برنامه به طورگسترده و آشکار توسط دیکتاتوری اقتدارگرای شوروی به اجرا درامد.

مبارزه با فرهنگ فارسی و تغییر خط به سیریلیک نیز بر مبنای سیاست‌های نژادپرستانه و برتریخواه نمایندگان قوم زبردست در شوروی پیاده شد، یعنی خط سیریلیک برتر از خط فارسی شمرده و زبان “برتر” در سیاست نیز جایگزین زبانی شد که بیش از هزار سال به حیث یک زبان بین المللی در گستره‌ای از شرق متداول بود.

زبان فارسی که در هند و عراق و حتی نپال تا چند قرن پیش به عنوان زبان رسمی خدمت می کرد، در زمان استعمار انگلیسی‌ها در هند جای خود را به تدریج به زبان انگلیسی داد و پس از انقلاب بولشویکی در بخارا مقام خود را در میهن صاحب زبانان نیز از دست داد. و اکنون هم زبان دیگری به عنوان “وسیله معاشرت میان اقوام” در تاجیکستان به کار داشته شده است.

دمکراسی و زبان

اکنون با وجود استقلال تاجیکستان از روسها ولی این کشور از مراکز عمده فرهنگ ایرانی به شمار می‌آید، زبان پارسی از مقام رسمی “وسیله معاشرت میان اقوام” در قلمرو این کشور برخوردار نیست. البته طرح این موضوع برخی از مقامات را ناراحت خواهد ساخت و نارضایتی “برادران بزرگ” سابق و “یاران استراتژیک” کنونی نیز که هنوز “حقوقی” بر ما دارند، در فهرست توجیهاتی برای این امر ارائه می شود. ولی هنگامی که از دمکراسی شعار می‌دهیم، چرا نباید درامورداخلی خود بر اصل رای عموم کار کنیم و چرا روابط خارجیمان نیزدرچشم مردم شفاف و عادلانه نباشد؟

البته آموزش زبان روسی به عنوان یک زبان خارجی در برابر انگلیسی و فرانسوی و عربی و چینی… از فوائدی عاری نیست، ولی اعتبار آن به عنوان “زبان معاشرت میان اقوام” در قلمرو تاجیکستان نباید بیش ازاین ادامه یابد. چون این خدمت را از یک سو بیش از هزار سال زبان فارسی درمنطقه برعهده داشته و از سوی دیگر تاجیکان به عنوان قوم صاحب دولت که بیشترین جمعیت کشور را تشکیل می‌دهند، براساس معیارهای دمکراسی حق دارند زبان خود را در کشور خود به عنوان “زبان معاشرت میان اقوام” به کار برند، چه این حق اکثریتی است که در جامعه دمکراتیک به سر می برند.

زبان و روابط بین المللی

از سوی دیگر روابط به کشورهای دیگر نباید در امور داخلی، ازجمله مسایل زبانی در تاجیکستان تاثیر گذارد. در غیر این صورت این روابط عادلانه و دمکراتیک نخواهد بود. امروز هم کسانی هستند که ادعا می کنند که تاجیکان بدون دانستن زبان روسی یا انگلیسی به هیچ پیشرفتی نایل نخواهند شد و به این دلیل خواستار توسعه زبان روسی و انگلیسی در کشورند، در حالی که توجه به زبان رسمی همه روزه در حال کاهش است.
ولی این پرسش هرگز مطرح نشده است که چرا ژاپنی‌ها و چینی‌ها و بسیاری از مردمان دیگر که نه انگلیسی و نه روسی را بلدند (به استثنای زبان شناسان) توانسته‌اند به این همه پیشرفت برسند؟ درواقع چرا خود انگلیسی‌ها و روس‌ها بدون دانستن زبان‌های دیگری به پیشرفت لازم دست یافته‌اند؟

عده‌ای هم می گویند که چون ما شمار زیادی از مهاجران کاری در روسیه داریم، به این دلیل مردم ما باید اجبارا روسی یاد بگیرند. چه حرف پوچی! آیا مادر تاجیک موظف است که تمام عمر مهاجر کاری تولد کند؟ چرا نباید به فکر این بود که در کشور خود جایهای کاری بیشتری ایجاد کنیم و دیگر به “کار سیاه” در خارج نیاز نباشد؟

آیا از اصول استقلال این نیست که کشور و هر یکی از افراد آن باید از لحاظ اقتصادی و اجتماعی آزاد و مستقل باشند و به هیچ وجه وابستگی به افراد و اقوام دیگری را بر خود اجازه ندهند؟ دیگر باید به تفکر درویشوار “برادربزرگی”، “کمک طلبی” و “مردکاری” پایان داد و از موهبت عقل کار گرفت، چه پیشرفت انسانی هماره درعقل بوده است.

مشکل خط

از مشکلات دیگر در این زمینه مشکل خط است. چنانچه در بالا گفته شد، خط فارسی در میان تاجیکان به اقتضای سیاست‌های نژادپرستانه و ملیت ستیز شوروی از میان برده شد و بهانه‌اش هم این بود که گویا با این خط تاجیکان نمی‌توانستند پیشرفت کنند. وگرنه چرا ژاپنی‌ها، کره ای‌ها و چینی‌ها با خط بابایی خود به این همه پیشرفت نایل شدند؟
و چه طور شد که در ه ایالتی از هند خط جداگانه‌ای رایج است و این کشور با وجود ترویج چندین خط به توسعه اقتصادی بی سابقه‌ای دست یافته و با پیشرفت علمی و فنی خود از قدرت‌های بزرگ منطقه‌ای به شمارمی‌آید؟

و نتیجه تغییر خط در تاجیکستان هم این شد که تاجیکان نسبت به همقومان ایرانی و افغان خود واپس ماندند، نه به پیشرفت علم و تکنیک رسیدند و نه از اندیشه‌های انسانی در جهان امروز برخوردارشدند. مثلا ایرانیان اکنون تلاش دارند با خط نیاکان به دانش هسته‌ای دست یابند و از لحاظ جامعه شناسی نیز یک دانشجوی ایرانی بهتر می‌تواند از یک دانشمند تاجیک مفاهیمی چون دمکراسی، جامعه مدنی و حقوق انسان را درک کند.

ترجمه زدگی

تغییر خط که مردم تاجیکستان را از گذشته خود جدا کرد، زبان امروزی را نیز به یک زبان ترجمه زده تبدیل کرده است. بیشتر قوانین تاجیکستان که عمدتا از زبان روسی کم هنرانه ترجمه شده؛ عبارت از اشتباهات منطقی و معنایی است و درنتیجه متن بسیاری از قوانین برای مردم عادی چه که برای یک آموخته هم نامفهوم است.

به همین دلیل، امروز مثلا به وزارت و اداره “مقامات” می گویند، در حالی که مقام وزیر است، نه وزارت، رئیس است، نه ریاست. و گاها به جای واژه “حق” شکل جمع آن “حقوقگ” را به کار می برند و “حقوق” را دوباره جمع می کنند و به اشتباه “حقوقها” می نویسند. و یا “موادها” هم که اشتباه است، زیرا “مواد” خود جمع “ماده” است و نیاز به جمعبندی دوباره ندارد.

درد ترجمه زدگی بخصوص در نوشته‌ها و پوسترهای تبلیغاتی شرکت‌ها و کارخانه‌های مختلف دولتی و خصوصی در خیابان‌های شهر دوشنبه روشنتر بازتاب شده است. خواندن برخی از این نوشته‌های تبلیغاتی درواقع تهوع آور است. یک جا نوشته اند که “حیات این صحبت است” یعنی و یا “پاک سحر انگیز” که ترجمه بی کم و کاست از زبان روسی است.

و یا از گوشی تلفن می شنویم که “مشتری دعوت شونده در شبکه فعالیت نیست” . به این هرج و مرج باید پایان داد. “حیات این صحبت است” در زبان فارسی معنی ندارد، “پاک سحرانگیز” هرزه است و “مشاری دعوت شونده…” نیز معلوم نیست چه معنی دارد. چرا نباید زبان را از قالب گفتار روسی رها ساخت؟

به هیچ وجه آن چه در زبان روسی گفته می شود، ترجمه تحت اللفظی از زبانهای دیگر نیست. چرا ما باید از زبان روسی ترجمه تحت اللفظ بگیریم؟ هر زبانی طبیعت و سرشت خود را دارد و ویاسل بیان و نحوه گفتار در آن در برابر زبان‌های دیگر متفاوت است. به این دلیل ترجمه “نریخته و نچکیده” در هر زبانی شایسته نیست.

تبلیغات بازرگانی هنر است

آیا نمی شود به زبان خودمان جمله‌های زیباتری را برای تبلیغات کالاهای بازرگانی به کار ببریم؟ اگر نمی‌شود، چرا؟ عیب در زبان است یا در صاحب زبان؟ البته در جهان هیچ زبانی نیست که توان بیان اندیشه را نداشته باشد. به ساده‌ترین زبان هم می‌شود بالاترین اندیشه را بیان کرد.

مهم نیست همان چیزی گفته شود که درزبان روسی گفته و یا نوشته شده است. سخنهای تازه‌تر و زیباتری می‌شود به فارسی گفت. دنیا در همین یک جمله روسی که تمام نمی‌شود. بهتر نیست مثلا به جای جمله بی معنی “حیات این صحبت است” بگوییم “صحبت غنیمت است” چه عمر می‌گذرد و صحبت است که به یاد می‌ماند.

کلام یا تبلیغات بازرگانی تنها تبلیغ نیست که هنرهم هست. درکشورهای پیشرفته برای یاد گرفتن این هنرمردم در کالج و دانشکده‌ها می‌خوانند و مدرک علمی دریافت می‌کنند. هنر رکلام نگاری با انواع دیگر هنر، چون نقاشی، شعر، نویسندگی، سینما، “لباس، زیبایی و غیره پیوند ناگسستنی دارد و یک رکلام نگار تاجیک نیز باید از زبان و شعر و ادبیات این مردم آگاهی کافی داشته باشد.

در نهایت، رکلامها یا تبلیغات بازرگانی باید فرهنگ و زبان ملی در خود بازتاب دهند و چهره ملت را بسازند و به این دلیل بهره گرفتن از فلکلور، شعر و ادبیات هزارساله فارسی در هنر رکلام نویسی بسیار سودمند خواهد بود.

بازار خط فارسی

اکنون عده‌ای این اندیشه ساده و بیپایه را مطرح کرده‌اند که گویا بازگشت به خط فارسی برای مردم تاجیکستان مشکلاتی را به بار خواهد آورد و ازجمله مخارج پولی زیادی می‌خواهد. در برابراین، اگر ژرفتر بنگریم، درخواهیم یافت که تا کنون این خط سیریلیک بوده که مانع پیشرفت ما شده است.

مثلا در چند سال اخیر شاعران و نویسندگان تاجیک موفق شده‌اند تنها شماراندکی از کتاب‌های خود را به خط سیریلیک چاپ کنند. ولی این کتاب‌ها به دلیل بی پولی و بی میلی مردم به کتاب خوانی، به جز شماری اندک، به دست خوانندگان نرسیده و هرگز نخواهد رسید. اگر این کتب به خط فارسی چاپ می شد، البته بازار خواننده آثار نویسندگان تاجیک در ایران و افغانستان اندک نیست و درامد قابل ملاحظه ای از این راه وارد بودجه تاجیکستان هم می‌شد.

روزنامه‌های تاجیکستان نیز به جزعده کم‌شماری در شهرها پخش نمی‌شوند، زیرا با تنها پنج میلیون جمعیتی که داریم، بیشتر از پنج هزار کتابخوان یا روزنامه خوان نمی توان توقع داشت.

ولی بازگشت به خط فارسی بازار خواننده کتب و روزنامه‌های تاجیکی را توسعه خواهد داد و بی‌گمان درآمد زیادی از این راه به بودجه ملی وارد خواهد شد. و مخارجی هم که برای گذشتن به خط فارسی به آن نیاز داریم، در برابر این همه درآمد ناچیز خواهد بود. اقتصاد بازاری تنها اقتصاد فروش پارچه و لباس نیست که اقتصاد عرضه داشتن فرهنگ و آثار علمی و ادبی به جهانیان هم هست.

مثلا چندی پیش در کتاب فروشی‌های تاجیکستان کلیات نه‌جلدی سینا را می‌فروختند که درازبکستان به زبان روسی چاپ شده بود. این کتاب نه تنها در تاجیکستان و ازبکستان، بلکه درتمامی کشورهای شوروی سابق به فروش رفته و درآمد زیادی نیز به کیسه دوستان ازبک هم باید سرازیر شده باشد. چرا چاپخانه‌های تاجیکستان نمی‌توانستند چنین کاری انجام بدهند، تا درامد آن وارد بودجه تاجیکستان شود؟

چرا که ما سیاست زده هستیم، تفکر بازاری نداریم و خود را به کارهای کم‌سود و پرزیان مشغول می‌داریم، مثلا فالنامه و مزخرفات دیگری چاپ می‌کنیم که به هیچ دردی نمی‌خورد. اگر ما درواقع منافع اقتصادی می‌خواهیم چرا از تولیدات فرهنگی و زبانی در این راه بهره نمی‌بریم؟ بازار فرهنگ البته با فروش کتاب و روزنامه هم محدود نمی‌شود، آن بازار ارتباطات است و در آن اندیشه و هنر را نیز به جهانیان باید عرضه کرد.

در پایان چاره جز پیشنهاد چند چاره کار نمی‌بینم که این‌هاست:

١- پیش از همه باید هویت اصلی زبان فارسی در تاجیکستان به رسمیت شناخته و پرده از روی تحریف و انحرافات گذشته برداشته شود، چرا که هیچ بهانه برای خودداری از کاربرد واژه “پارسی” (فارسی) برای نام این زبان وجود ندارد.

٢- دولت را لازم است در قانون زبان این کشور تجدید نظر کند و زبان فارسی را به عنوان “وسیله معاشرت میان اقوام” دوباره بر مسند خود بنشاند.

٣- در خط تاجیکی باید تجدید نظر کرد و بهترین گزینه در این راه بازگشت به خط کلاسیک فارسی است که البته آن هم با توجه به نیازمندیهای زمان امروز در همکاری با دانشمندان ایرانی و افغان دوباره تکمیل شود.

این کارها در آغاز با مشکلاتی همراه است و طبیعی است که هیچ کاری بدون مشکل انجام نمی شود، ناگزیر باید این مشکلات را تحمل کرد، تا ثمر آن را دید، ولی در غیر این صورت، خودداری از بازگشت به خط فارسی در درازمدت زیانبارتر تمام خواهد شد.

امید بسیار داریم که باردیگر اقوام تاجیک به میهن گرامی خود ( ایران ) ملحق شوند و شاهد گشترش هرچه بیشتر این فرهنگ و تمدن کهن در این مناطق باشیم+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و ششم خرداد ۱۳۸۷ساعت ۰:۷  توسط فریبرز خسروی  گفتگو

یکشنبه در دوشنبه 2

یکی از سخنرانان مدعی شد که نزدیک به هفتاد درصد کتابخانه ها به رایانه تجهیز و به شبکه متصل شده اند.در زمان پرسش و پاسخ از وی پرسیدم سخنران قبلی گفتند که اکثر نقاط کشور بیش از هفت ماه در سال برق ندارند. و برق آنها در فصل تابستان که معمولا مدارس تعطیل است وصل می شود . اگر این آمار درست است آنان از این رایانه ها چگونه استفاده می کنند. فرمودند: راست می گویید . در بسیاری از مدارس حتی کامپیوترها را از جعبه هم خارج نکرده اند. پس از پایان پرسش و پاسخ ظریفی به آهستگی در گوشم گفت: کل آمار ارائه شده صرفا تبلیغی و نا درست است .به نظر می رسد مشکل آمار، مشکل همیشگی همه کشورهای جنوب است!

خانمی هم از تنسی امریکا در کنفرانس شرکت داشتند. ایشان هم مسئول یک کتابخانه بودند و هم به تدریس این رشته اشتغال داشتند. از وی پرسیدم جند بار در ایفلا شرکت کرده است ؟ قیافه متعجبی به خود گرفت. مشکوک شدم که شاید سوال را بد پرسیده ام . با تکرار معلوم شد اصلا ایشان نمی دانند ایفلا چیست! قابل توجه بعضی طراحان سوال کارشناسی ارشد و دکتری که تا کنون ایفلا را جزء اصول اعتقادی کتابداری تلقی فرموده اند.

دوشنبه چون سایر جمهوری های پسا شوروی پر از مجسمه است. در اینجا بیشترین مجسمه ها مر بوط به شعراست. رودکی – فردوسی – حافظ – عینی-واین خود نشان دهنده پیوند عمیق فرهنگی و زبانی است که هفتاد سال مبارزه شوروی با آن نتوانسته است آن را از بین ببرد. این فقط جنبه تاریخی ندارد شعر معاصر ایران هم در شاعران معاصر تاجیک تاثیر گذار بوده اند :

” بازار صابر” شاعر تاجیک می سراید:
وقتي‌ كه‌ در آب‌ مي‌نمايد مهتاب‌،

تيزينه‌ مشوييد، مشوييد در آب‌

مهتاب‌ در آب‌ زخم‌ مي‌بردارد

مي‌گفت‌ در اين‌ باره‌ سپهري‌ سهراب‌

کتابخانه ملی تاجیکستان به نام فردوسی نام گذاری شده است . می گفتند در مجموعه آنان سه و نیم میلیون جلد کتاب روسی وجود دارد . 2200 نسخه خطی به زبان فارسی و عربی و2500 جلد کتاب چاپ سنگی دارند. قدیمی ترین نسخه به قرن 11 تعلق دارد. در تاجیکستان بزرگترین مجموعه خطی با 6500 نسخه در انستیتو شرق شناسی نگهداری می شود.    چند سال پیش آقای علی بهرامیان از سوی کتابخانه آیت الله مرعشی نسخه های خطی را فهرستنویسی کرده است . گله مند بودند که تا کنون فقط یک جلد این فهرست ها منتشر شده و کار متوقف مانده است. شرایط نگهداری کتب خطی اصلا مطلوب نیست .ساختمان کتابخانه بسیار قدیمی و تجهیزات کهنه و مستعمل است. ترک هایی در دیوارهای ساختمان دیده می شود. می گفتند مربوط به زلزله 4 ریشتری!! است که سال پیش رخ داده است. یا ریشتر آنان متفاوت است ! و یا در

عدد آن اشتباه می کنند. بنای جدیدی را در دست ساخت دارند که در مرحله پی ریزی است. بالاترین حقوق ماهانه در کتابخانه کمتر از صد دلار است.نرخ ارزاق در بسیاری موارد ۲۰ تا ۳۰ درصد ارزان تر از ایران است.

جناب رئیس جمهور تاجیکستان دائم در حال سرکشی به  نقاط مختلف و به قول خودشان به خواجگی خلق و قشلاق است! در خبری که از تلویزیون پخش شد اعلام نمودند که ایشان ضمن افتتاح یک باب مرغداری که با کمک ایران ساخته شده است گفته ا ند: تا سال آینده باید تعداد مرغها مثلا  به یک میلیون قطعه افزایش یافته و آنها باید روزانه یک میلیون تخم هم بگذارند!!. احکام دستوری که فقط به درد خبر می خورد و در عمل مشکلی را حل نخواهد کرد و از این منظر چقدر شبیه هم هستیم.

شهر دوشنبه سه یا چهار خیابان اصلی دارد . به دلیل آن که مقر ریاست جمهوری و وزارت خانه ها در این خیابانها قرار دارد مورد رسیدگی بشتری قرار می گیرند. هر چقدر از این خیابان ها فاصله بگیریم مشکلات و کمبودها بیشتر خودش را نشان می دهد. مقبره ملا یعقوب چرخی از مشایخ دراویش نقشبندیه از اماکن دیدنی تاجیکستان و زیارتگاه اهالی است. از او آثاری در تفسیر قران برجای مانده است. او متوفای ۸۵۱ است. این مسجد و مقبره به فاصله ۷ کیلومتری دوشنبه است. به آنجا که رسیدیم همانگونه که در عکس گزارش شماره 3خواهید دید همه چیز حتی نوع پوشش مردان هم عوض شد. تک مناره ی زیبای این بنا از زمین روییده است.

این مسجد و مقبره در جای بسیار سرسبز و زیبایی قرار دارد. چنارهای بسیار قطور بیانگر کهن بودن این مکان

است . انرژی مثبت و آرامش بخشی را احساس می کردم . قبلا در چند جا از جمله منی و کلیسای معلولا در حومه دمشق این احساس را تجربه کرده بودم.

در موزه ملی که تاجیکان به آن آثارخانه می گویند آثاری از دوران پارینه سنگی و نو سنگی و بعداز آن گرد آمده است. مجسمه های کوجک و بزرگ بودا نشان از رواج این آیین در گذشته در قسمتهایی از این کشور دارد.بزرگترین ان مجسمه از بوداست که طول آن حدود ۱۴ متر است. آثار زیادی از آیین زردشتی نیز در این مجموعه گرد آمده است. سر بسیاری از مجسمه ها با انگیزه مذهبی آسیب دیده است.

بازدیدکنندگان بسیاری از ژاپن فقط برای دیدن این مجسمه به دوشنبه سفر می کنند.

بودای چهارده متری

امتحان با ما مدرک از آن شما!!

  متخصصان تعلیم و تربیت می گویندبرای تثبیت یک عمل مثبت و یا زدودن یک عمل منفی  باید بین وقوع عمل و تشویق و یا تنبیه فاصله بسیار کمی باشد.  در جامعه هم وقتی قبح کاری می ریزد و برخورد به موقع و سریع با تخلف صورت نمی گیرد نه تنها اقبال به کار نادرست کم نمی شود بلکه سیره و روش هم می شود. اگر این تخلف در سطوح بالاتر رخ دهد مسلما بیشتر گسترش می یابد که از قدیم گفته اند: الناس علی دین ملوکهم. به این آگهی که این روزها در حوزه فناوری و  اطلاع رسانی و اطلاعات شرف صدور یافته توجه فرمایید:

“امتحان از ما       مدرك بنام و براي شما

مدارك بين المللي را از بارسيس بخواهيد ، كسب مدارك بين المللي شركت هاي مايكروسافت و سيسكو در كمترين زمان بدون امتحان و آزمون

شركت بارسيس اين توانايي را دارد تا نام شما را به عنوان دانش پژوه در شركت مايكروسافت و يا سيسكو ثبت نام و بجاي شما اين امتحانات را پاس و براي شما مدرك تهيه كند

MCP , MCSE , MCSA , MCSD , MCTS ,MCDST , MCDBA , CCNA , CCNP , CIW , A+ , CIW

در كمتر از 10 روز كاري نام خود را در بين داوطلبين امتحانات به همراه نمره قبولي و نوع مدرك در سايت مايكروسافت ، سيسكو و يا كامپتيا ببينيد

هر امتحان مايكروسافت فقط 370000  تومان ،  تخفيف ويژه براي دانشجويان ، تخفيف ويژه براي ثبت نامهاي گروهي تا بيش از 20 درصد

For Example ==>      MCSE : 7 Exam * 370 000 = 2 590 000 Toman .

CCNA : 600 000 Toman , CCNP : 1 000 000 Toman , CIW : 600 000 Toman , A+ : 600 000 Toman

قابليت پرداخت در چندين مرحله

مزایای مدارک آي تي:

یافتن شغل مناسب و استخدام با حقوق بهتر و اشتغال در بازار کار ، مناسب برای مهاجرت سرمایه گذاری برای آینده ای بهتر

شما هم ميتوانيد مدارك بين المللي و معتبر داشته باشيد

مزاياي مدارك مايكروسافت:

دريافت مدرک بين المللی مايکروسافت

دريافت کارت شناسايی مايکروسافت

 امکان استفاده از لوگوي مايكروسافت

موقعيت شغلي و استخدامي بهتر با توجه به تخصص و دانش مورد تاًييد مايكروسافت در مورد محصولات و فن آوري اين شركت

دعوت به سمينارها ، جلسات آموزش تكنيكي و رويدادهاي خاص مايكروسافت.

همين حالا اقدام كنيد ، فردا دير است”و ظاهرا ما هم  باید به مسئولان بگوییم که همین حالا هم برای برخورد با تخلف خیلی دیر شده است؟!

+ نوشته شده در  شنبه بیستم مهر 1387ساعت 4:5  توسط فریبرز خسروی

المپیکی کتابدارانه

دهه 50 و 60 میلادی را بسیاری از سیاستمداران دهه های شکفتگی و بلوغ سیاسی به ویژه برای جهان سوم دانسته اند. ظهور بزرگانی را چون تیتو در یوگسلاوی ، ناصر در مصر ، سوکارنو در اندونزی ، نهرو در هند  از علائم این شکفتگی ذکر کرده اند. با همت آنان کنفرانس غیر متعدها متولد شد . کنفرانسی که به اقرار ناصر فکر اولیه اش از آن دکتر مصدق بود. اما دهه اول قرن جدید را سیاستمداران بسیاری ، دهه کم خردان و کوتاه مغزان نامیده اند و علامت آن را ظهور نامتعادلانی چون بوش و سارکوزی و برلوسکنی دانسته اند. سال گذشته در کنفرانسی در قزاقستان چند نفر شرکت کننده امریکایی چنان با هماهنگی در مورد بوش می گفتند He is crazy “” که گویا تفکری جز این گناهی نابخشودنی است. در این موقعیت کشور زردها که از قبل بازار غرب و شرق را از آن خود کرده و موازنه تجاری همه جهان را به هم زده است با حضور همین قدرتمندان نوظهور عالم نمایشی عظیم را بر پا کرد که ستودنی بود. با صلابت و زیبایی زمین المپیک را مبدل به صحنه نمایش چگونگی تولد کاغذ و خط و چاپ و کتاب نمودند . تفاخری بجا بر مرده ریگ گرانسنگ پیشینیان با استفاده از تکنیک و ذوق و حوصله و هماهنگی چینیان . اگر حافظ فرموده است که : صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین یا صورتی برکش چنین یا توبه کن صورتگری نگارگرانشان به زیبایی و شیرینی این فرهنگ را بسیار رسا صورتگری کردند و آنان را نباید مستحق توبه دانست!. فرهنگ و تمدن غنی چینی و شرقی به زیبایی تمام به تصویر کشیده شد و زمینی و آسمانی و جهانی شدنش به روشنی نمودار گشت و تا آخر هم همه مراسم در لوح کاغذی نمادینی در جریان بود. مراسمی که به حاضران سیاستمدار و میلیون ها تماشاگر جهانی نوید دنیای متفاوتی را می داد. همان که استراتژیست های امریکایی هم مقرند که این قرن قرن زردها و شرقی هاست.مراسم المپیک امسال افتتاحیه ای قرهنگی و کتابدارانه داشت!.

وشته شده در  یکشنبه بیستم مرداد 1387ساعت 3:52  توسط فریبرز خسروی وبلاگ گفتگو

لیمو شیرین

سومین پاکت میوه را پر می کنم . میوه ها با فیض لامپهای 2000 وات با پس زمینه برفی که در حال باریدن است بسیار خیره کننده اند. نفر قبلی حساب می کند 75 هزار تومان. دختر شش هفت ساله ای وارد می شود می گوید 10 تومان لیمو شیرین برای برادر مریضم……….

افتان و خیزان به خانه می رسم و می خوانم و می گریم:گرچه این شعر اخوان نیز کارساز نمی افتد

سلامت رانمی خواهندپاسخ گفت، سرهادرگريبان است

کسی سربرنياردکردپاسخ گفتن وديدارياران را

نگه جزپيش پاراديدنتواند،

که ره تاريک ولغزان است.

وگردست محبت سوی کس يازی،

به اکراه آورددست ازبغل بيرون،

که سرماسخت سوزان است.

نفس ، کزگرمگاه سينه می آيدبرون ابری شودتاريک.

چوديوارايستددرپيش چشمانت.

نفس کاينست ، پس که ديگرچه داری چشم زچشم د.ستان دوريانزديک.

مسيحای جوانمردمن ای ترسای پيرپيرهن چرکين!

هوابس ناجوانمردانه سرداست…آی…

دمت گرم وسرت خوش باد!

سلامم راتوپاسخ گوی دربگشای!

منم من ميهمان هرشبت ، لولی وش مغموم

منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور

منم ، دشنام پست آفرينش نغمه ی ناجور.

نه ازرومم ، نه اززنگم ، همان بی رنگ بی رنگم

بيابگشای در، بگشای ، دلتنگم

حريفا! ميزبانا! ميهمان سال وماهت پشت درچون موج می لرزد.

تگرگی نيست ، مرگی نيست،

صدايی گرشنيدی صحبت سرماودندان است.

من امشب آمدستم وام بگذارم ، حسابت راکنارجام بگذارم

چه می گويی که بيگه شد ، سحرشد ، بامدادآمد؟

فريبت می دهدبرآسمان اين سرخی بعدازسحرگه نيست.

حريفا!گوش سرمابرده است اين يادگارسيلی سردزمستان است.

وقنديل سپهرتنگ ميدان ، مرده يازنده

به تابوت ستبرظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است.

حريفا ! روچراغ باده رابفروزشب باروزيکسان است.

سلامت رانمی خواهندپاسخ گفت:

هوادلگير ، درهابسته ، سرهادرگريبان ، دست هاپنهان ،

نفس هاابر ، دل هاخسته وغمگين ،

درختان اسکلت های بلورآجين ،

زمين دل مرده ، سقف آسمان کوتاه ،

غبارآلوده مهروماه ،

زمستان است.

دیماه 85

نظریه نیازهای اکتسابی

همیشه نبود یک کتاب پایه آکادمیک را برای درس مدیریت کتابخانه  احساس می کردم. چند سال پیش فصل های کتاب ارزشمند اونز را بین همکاران بزرگوار برای ترجمه تقسیم کردم . اکنون حدود یکسال است که با پشتکار و ویراستاری دکتر افشار این اثر آماده چاپ شده که امیدوارم به زودی منتشر شود. در فصل انگیزش این کتاب می خوانیم که مک کلاند سه نوع نیاز را شناسایی کرده است: نیاز به موفقیت – نیاز به قدرت و نیاز به همبستگی

نویسنده کتاب معتقد است که نیاز شدید به موفقیت در قسمت فهرستنویسی و مدیریت پایگاه داده ها نیاز شدید به ارتباط داشتن در قسمت اطلاع رسانی و خدمات مرجع و نیاز شدید به قدرت در قسمت فراهم آوری و مجموعه سازی برطرف مي شود. نظر شما چیست ؟

عین مطلب کتاب ذیلا نقل می شود:

دیوید مک کلاند[1]و همکارانش نیز نظریه‌ای ارائه کردند که با بهره‌گيرى از نظریه مزلو شكل گرفته است. هدف آنها تهيه رهنمود برای مدیرانی بود که می‌خواهند در کارکنان انگیزه ایجاد کنند. آنها نظریه خود را «نیازهای اکتسابی» نام نهادند.  مبنای نظریة آنها، اطلاعاتی است كه با روش آزمون دريافت مضمون[2] گردآوری کرده بودند. در آزمایش دريافت مضمون از تصاویر استفاده می‌کنند، و فردی که مورد آزمون قرار می گیرد، داستان کوتاهی در مورد آنچه که در تصویر دیده است می نویسند. مک کلاند از تحلیل اين داستان‌ها، سه نوع نیاز را شناسایی کرد:

  • نیاز به موفقیت
  • نیاز به قدرت
  • نیاز به همبستگی

مفهوم نهفته در پس این نظریه، این است که انسان‌ها این نیازها را به تجربه کسب می‌کنند و میزان این اکتساب‌ها براساس زمان و شرایط متفاوت است. مانند بقیة نظریه‌های نیاز محور، عقیده بر این است که نیاز، رفتار را تعیین می‌کند. مک کلاند معتقد است که مدیران می‌توانند ويژگي‌هاى این سه نوع نیاز را در افراد شناسایی کنند، سپس به اصلاح محیط کار بپردازند تا با تشویق و ایجاد انگیزه عملکرد بهتر حاصل شود. نمونه‌هایی از چگونگی به کارگیری این نظریه در محیط کتابخانه به این شرح است:

  • · نیاز شدید به موفقیت = کار در محیطی با مسئولیت فردی بالا همراه با چالش اما با اهداف دست یافتنی. دو نوع از کارهای کتابخانه که به این ویژگی نزدیک هستند عبارتند از فهرست نویسی و مدیریت پایگاه دادهها یا نظام.
  • · نیاز شدید به مرتبط بودن = کار در محیطی که تعامل و ارتباط اجتماعی زیاد وجود دارد. خدمات عمومی یا خدمت به مراجعهکننده در کتابخانه میتواند برآورندة چنین نیازی باشد.
  • نیاز شدید به قدرت = کار در محیط هایی که مستلزم هدایت فعالیت های دیگران یا کنترل منابع مالی و تجهیزاتی زیاد اين نياز را برآورده مي‌سازد. آن بخش از کتابخانه که با پول سروکار دارد، بخش فراهم آوری یا مجموعه سازی است.

[1]. David McClelland.

[2]. Thematic Apperception Test.

+ نوشته شده در  یکشنبه شانزدهم تیر 1387ساعت 7:49  توسط فریبرز خسروی گفتگو

ابعاد اخلاقی جامعه اطلاعاتی

جند سالی است که عضو کمیته اطلاع رسانی یونسکو هستم اخیرا مجموعه نامه هایی را دریافت داشتم که از آن میان بیانیه هانوی را برایتان بازنویسی می کنم. در ۱۴ مارس سال جاری میلادی جلسه ای در باره ابعاد اخلاقی جامعه اطلاعاتی در هانوی تشکیل شد. بیانیه انتهایی این اجلاس که ظاهرا از سوی یونسکو تشکیل شده برای ما کتابداران می تواند مفید و حساسیت برانگیز باشد.

بیانیة هانوی درخصوص ابعاد اخلاقی جامعة اطلاعاتی

شرکت‌کنندگان در اولین اجلاس منطقه‌ای آسیا – اقیانوسیه در زمینة ابعاد اخلاقی جامعه اطلاعاتی در مورد مجموعه‌ای از اولویتها برای منطقه اتفاق‌نظر دارند.

در مورد موضوع اول کنفرانس که به مسئله دسترسی جهانی به اطلاعات اختصاص یافته است:

اولاً: همه کشورهای منطقه را ترغیب می‌نمائیم به رعایت این نکته که به تلاشهای خود در جهت کاهش شکاف دیجیتال ادامه دهند، زیرا ضروری است که کلیه شهروندان در هر کشوری به طور یکسان در فواید

انقلاب اطلاعاتی سهیم باشند.

ثانیا: ما به اهمیت ترویج سواد اطلاعاتی و رسانه‌ای در بین کلیه شهروندان واقفیم تا به این وسیله هر فرد بتواند از اطلاعات موجود استفاده نماید.

ثالثاً: ما معتقدیم که چند زبانگی در رسانه‌های جدید بایستی ترویج شود به طوری که همگان برخوردار از مزایای جامعه اطلاعاتی باشند.

رابعاً: ما مصر بر آن هستیم که شناخت ابعاد اخلاقی جامعه اطلاعاتی در تمام برنامه‌های آموزشی رسمی و غیررسمی در منطقه بایستی پیش‌بینی گردد.

خامساً: ما بر ضرورت (تدوین) و ترویج رویکردی با مشارکت کلیه ذینفعان در مورد کاربرد و به کارگیری فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی برای توسعه با هدف رفع نیازهای جوامع توافق داریم.

ثادثاً: گسترش عرصه عمومی اطلاعات را از لحاظ کمی و کیفی ترویج می‌نمائیم. ما خواهان برقراری تعادل بین حقوق مالکیت معنوی و حق کاربران در دسترسی به اطلاعات عرصه عمومی به ویژه اطلاعات انتشاریافته توسط بخش دولتی می‌باشیم.

درخصوص موضوع دوم کنفرانس که به آزادی بیان اختصاص یافته است:

اولاً: ما ضمن به رسمیت شناختن حاکمیت تک تک کشورها (دولت – ملتها) بر تعهد آنان به پایبندی به معاهدات و پیمانهای بین‌المللی برای ایجاد جامعه‌ای دانش محور و فراگیر تأکید می‌کنیم.

ثانیاً: ما کلیه کشورهای منطقه را به ارتقا و گسترش آزادی بیان و آزادی اطلاعات تشویق می‌نمائیم. زیرا این آزادی نه تنها فی نفسه دارای ارزش است، بلکه در تأمین سایر حقوق انسانی همچون دسترسی به آموزش، حفظ شرافت انسانی و آزادی مذهب و غیره نیز مؤثر است.

ثالثاً: ما پیشنهاد می‌کنیم که کشورهای منطقه ایجاد الگوهای ارتباطی دیگری را مانند الگوهای ارتباطی مستقل و محلی به عنوان مکملی بر روشهای موجود به منظور ترویج تبادل آزادی اطلاعات به کار گیرند.

رابعاً: ما پژوهشهای بیشتر و همکاریهای بین‌المللی، در ارتباط با آزادی بیان و نحوه همکاری سودمند کشورها در جهت تبادل اطلاعات و افکار را تشویق می‌نمائیم.

با توجه به مضمون سوم کنفرانس که به حریم خصوصی و مراقبت از آن متمرکز است:

اولاً: ما بر این باور هستیم که برداشتهای متفاوتی از حریم خصوصی فرد مابین دولت – ملتها و فرهنگهای متفاوت منطقه وجود دارند و ضمناً معتقدیم که حفاظت از حریم اشخاص و امنیت آنان، بیانگر نوعی ارزش مطلوب بین‌المللی می‌باشد.

ثانیاً: ما معتقدیم که همه شرکای ذینفع بایستی نسبت به موضوعات مرتبط با حریم خصوصی و حفاظت از اطلاعات شخصی آموزش دیده و مسئولیت شناس باشند.

ثالثاً: ما مصرانه خواهان آن هستیم که دولت – ملتها مجموعه قواعد حقوقی مرتبط با احترام به اطلاعات شخصی و حریم خصوصی هر فرد را براساس شرایط داخلی هر کشور در چارچوب قواعد بین‌المللی وضع نمایند.

رابعاً: ما حامی تلاشهای جهانی برای مقابله با جرایم رایانه‌ای همچون پورنوگرافی کودکان، انتشار هرزنامه‌ها، … و رفتارهای غیراخلاقی هستیم.

مترجم: فرح جایدرپور

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم خرداد 1387ساعت 7:52  توسط فریبرز خسروی  گفتگو

اشتباهی

چندی پیش  به یکی از کتابخانه های شهر مراجعه داشتم. اطلاعات کتاب را به کتابدار دادم. فرمودند : نداریم. گفته شد از روی بانک خودتان نوشته شده است . فرمودند داریم نمی دهیم . سوال شد مرجع تشخیص کیست؟ با کمال رشادت فرمودند خودم و البته می دانستم عمل به وظیفه! می کند. عرض شد یا شما اشتباهی هستی یا من اشتباهی آمده ام!و البته پس از شناسایی من تمام موانع برطرف شد!!  در سریال مرد هزارچهره یک صحنه گفتگو با آیینه وجود داشت که بسیار درس آموز بود .  سرهنگ غفاری: کجا داری می ری؟ مسعود شصت چی : دارم می رم شيراز. دارم می رم خونه ام. – پس آسايش و امنيت مردم چی؟ بهشون قول داده بودی. – من، من، من، فکر می کنم اين مدت شايد اصلا آدم خوبی نبودم. کارهای خوبی نکردم. – تو تازه، به قدرت رسيدی! – من می رم! – تو نمی تونی کارها رو نيمه کاره بذاری! – من می رم! – تازه به قدرت رسيدی احمق! عربده می کشی سرهمه. کِيف می ده! کيف می ده! بمون! کجا می خوای بری بدبخت! بمون حال کن، حال کن! – خفه شو!… و کیست نداند این اشتباهی بودن ها فقط در حوزه سیاست رخ نمی نماید در عالم ما کتابداران نیز هر روز ظهور و بروز می یابد.باز خوش به حال این بنده خدا که هنوز شصت چی وجودش نمرده است.

نوشته شده در  یکشنبه هجدهم فروردین 1387ساعت 2:11  توسط فریبرز خسروی