عدل جاری!

دیر وقت از منزل یکی از بستگان عازم خانه بودم . در پیچ کوچه خلق الله زباله های خود را کارسازی و تلی درست کرده بودند.در امتداد نور چراغ ماشین احساس کردم که لابلای زباله ها موجودی دست و پا می زند . از ماشین پیاده شدم . دو پسر بچه که بعدا فهمیدم یکی 14 ساله و دیگری 15 ساله است مشغول جدا سازی زباله بودند.
ابتدا ترسیدند و خیال کردند که معترضم . صدایشان کردم . در پیاده رو نشستیم و غذای نذری را جلویشان گذاشتم . بی اعتنا به قاشق های پلاستیکی با همان دست های آلوده و با ولع شروع به خوردن کردند. یکی به نام عبود از منطقه زرخیز خوزستان و دیگری به نام بسم الله از دره شیعه نشین پنجشیر افغانستان !
فقر و بی سرپناهی هر دو را از دیاری دور در تهران به هم رسانده تا بنده “مافیای طلای کثیف تهران ” قرار گیرند. در ازای جایی برای خوابیدن و یک وعده غذا و مبلغی ناچیز از صبح تا شب باید به جستجو بپردازند و گونی هایی را که چندین برابر جثه آنان است پر کنند و تحویل دهند. از آنان با احتیاط می پرسم شما را اذیت نمی کنند ؟ عبود سر به زیر می اندازد و بسم الله با صدایی خفه می گوید… گاهی خیلی درد داریم… غمناک و بارانی راهی می شوم !آن چه که در زیر پوست این شهر بی تپش می گذرد باید باعث شود که ما اهالی مرده این شهر و مسئولان پر مدعا کلاه هایمان را دو متری بالاتر بگذاریم !
گر بدی سان زیست باید پست
من چه بي شرمم اگر فانوس عمرم را به رسوايي نياويزم عدالت جاری
بر بلند كاج خشك كوچه ي بن بست

گر بدينسان زيست بايد پاك
من چه ناپاكم اگر ننشانم از ايمان خود چون كوه
يادگاري جاودانه ، برتراز بي بقاي خاك
در راه کلام ارزشمند مولا علی به یادم می آید : العدل اوسع الاشیا فی التواصف واضیقها فی التناصف . در مقام توصیفِ عدل ،شعارها وعده های جذابی داده می شود و سخنرانی های مهیجی برایش می شود . اما به گاه وفای به عهد، کار سخت می شود و عدل فقط در حیطه گفتار محبوس می ماند .
عدالت جاری1

عمود منصف آبادانی

بعد از جلسه ای با نخبگان و خبرگان ، برای زدون ملال حاصل از جلسه و تنفس هوایی لطیف راهی چایخانه شدم ! سه جوان در میز بغلی بودند . سعی می کردند با دود قلیان مثلث بسازند . یکی از آنها لهجه شیرین آبادانی داشت . گفت: ایکه کاری نداره من متساوی الاضلاعشو می سازم . به شوخی به او گفتم اگر عمود منصفش هم رسم کنی همگی نهار مهمان من . دقایقی مشغول بود! به خط راست هم راضی شدیم اما او هذلولی می ساخت و می گفت : مثل ایکه هوای آبادان با تهرون فرق داره مه تو ایسگا هفت عکس عامومو می کشیدم! وقتی به آنها گفتم چرا در این هوای آلوده تهران با کشیدن قلیان به خود آسییب بیشتری می زنید . پاسخشان سریع و صریح بود. باید خدا را شکر کنیم که شیشه نمی کشیم !

هنوز انسانیت پابرجاست

شاخص

چندی پیش یادداشتی را با عنوان کلیه ایرانی در به رنگ آینه نوشتم . در آنجا از فقری که عامل آن است نالیده بودم ! ظاهرا دختری اندونزیایی که حتما این یادداشت را به کمک مترجم های الکترونیک دیده ،به تصور اینکه به دنبال کلیه برای نجات بیماری هستم ، یادداشت زیررا همراه شماره تلفن و آدرس خود فرستاده است . این مطلب بیان گر آن است که هنوز انسانیت و شرف انسانی پابرجاست :

I am ready to donate my kidney, i’m indonesian
ZAHRA, 21 years old, Female, Blood Type: A +,
Yogyakarta, No Smoking, No Alcoholic ,
Not consume drugs (No drug), free HIV / AIDS, creatinine 0.7 (go ادامه‌ی خواندن

پس عزا بر خود کنید ای خفتگان!

شهر حلب این روزها آماج حمله های خودی است و درآن ناله و فغان ساکنان بلند است و هر روز عاشورایی را تجربه می کنند. مولانا نیز با تصویر سازی که ازمراسم روز عاشورای این شهر کرده است  مفاهیم زیبایی را در برداشت از واقعه کربلا ارائه داده است . او در این شعر  نقد مشفقانه ای را نیز در مورد مراسم عاشورای شهر حلب مطرح کرده است.  آنجا که تاکید می کند که ” پس عزا بر خود کنید ای خفتگان ” و یا ” بر دل و دین خرابت نوحه کن” .  حوصله کنیم و این تصویر سازی زیبا را بخوانیم:
روز عاشورا همه اهل حلب                         باب انطاكيه اندر تا به شب
گرد آيد مرد و زن جمعي عظيم                     ماتم آن خاندان دارد مقيم
ناله و نوحه كنند اندر بكاء                          شيعه عاشورا، براي كربلا
بشمرند آن ظلمها و امتحان                         كز يزيد و شمر ديد آن خاندان
نعره هاشان مي رود در ويل و وشت            پر همي گردد همه صحرا و دشت
يك غريبي شاعري از ره رسيد                    روز عاشورا و آن افغان شنيد
شهر را بگذاشت و آن سو راي كرد             قصه جست و جوي آن هيهات كرد
اين رئيس زفت باشد كه بمرد؟                 اين چنين مجمع نباشد كار خرد
نام او القاب او شرحم دهيد                       كه غريبم من شما اهل ده ايد
چيست نام و پيشه و اوصاف او؟              تا بگويم مرثيه زالطاف او
مرثيه سازم، كه مرد شاعرم                     تا از اينجا برگ و لا لنگي برم
آن يكي گفتش كه: هي ديوانه اي؟            تو نه اي شيعه، عدّو خانه اي
روز عاشورا، نمي داني كه هست              ماتم جاني كه از قرني به است؟
پيش مومن كي بود اين غصه خوار؟          قدر عشق گوش عشق گوشوار؟
پيش مومن ماتم آن پاك روح                 شهره تر باشد زصد طوفان نوح
گفت: آري ليك كو دور يزيد؟            كي بده ست اين غم؟ چه دير اينجا رسيد؟
چشم كوران آن خسارت را بديد             گوش كرّ ان آن حكايت را شنيد
خفته بود ستيد تااكنون شما؟               كه كنون جامه دريديت از عزا
پس عزا بر خود كنيد اي خفتگان!       زآن كه بد مرگي است اين خواب گران
روح سلطاني ز زنداني بجست            جامه چه درانيم؟‌و چون خاييم دست؟
چون كه ايشان خسرو دين بوده اند           وقت شادي شد چو بشكستند بند
سوي شادروان دولت تاختند                   كنده و زنجير را انداختند
روز ملك است و گش شاهنشهي            گر تو يك ذره از ايشان آگهي
ورنه اي آگه، برو بر خود گري            زآن كه در انكار نقل و محشري
بر دل و دين خرا بت نوحه كن              كه نمي بينيد جز اين خاك كهن
ورهمي بيند چرا نبود دلير                 پشت دار و جان سپار و چشم سير؟
در رخت كو از مي دين فرخي؟           گر بديدي بحر، كوكف سخي؟
آن كو جو ديد آب را نكند دريغ           خاصه آن كو ديد آن دريا و ميغ

صدتومنی

دیروز از تجریش به خانه می رفتم . کرایه 600 تومان است. راننده بد اخم از اول گفت پول خرد ندارم . مسافری در بین راه پیاده شد و هفتصد تومان (یک اسکناس پانصدی و یک اسکناس دویستی) به راننده دادو خیلی محترمانه گفت صدتومان باقی مانده ارزش پس دادن ندارد و خدا حافظی کرد. این کار مرا یاد یک آگهی انداخت: چندی پیش در دیوارهای محله آگهی درگذشت بنده خدایی توجهم را جلب کرد. مرحوم صدتومنی گودرزی! آری زمانی صد تومان چنان ارزشمند بوده که برای نشان دادن گرانقدر بودن دخترشان نامش را صدتومنی می گذاشتند. کوچه صدتومنی محله امیریه و کوچه صدتومنی های ته خیابان در مشهد هم تا سال ها حکایت از تجمع پول داران در آن کوچه ها می کرد و اکنون ارزش پس دادن هم ندارد!

تقدیم به ایرانیان زیر ده سال

شاخص

ایمیل یکی از دوستان موجب شد دوباره با کتاب اقتدارگرایی ایرانی تجدید دیداری داشته باشم .

محمود سریع القلم. اقتدارگرایی ایرانی در عهد قاجار (تهران : نشر فرزان روز ، 1390 )

دکتر سریع القلم در این کتاب با مطالعه تاریخی و شیوه تطبیقی به بررسی مبانی ساختاری، رفتاری و مدیریتی نظام اقتدارگرا در عصر قاجار (۱۱۹۳ـ۱۳۴۴ هجری قمری) پرداخته است. او اکتشاف نفت را در تشدید دولتی شدن و تشدید اقدارگرایی موثر می داند.  وی  برای فاصله گیری از اقتدارگرایی معتقداست که قبل از آزادیهای سیاسی،  شکل گیری احزاب و رقابت حزبی در یک کشورباید به  آزادیهای اجتماعی و انسانی پرداخت و آنها را مرجح دانست.

شاید یکی از زیباترین مطالب کتاب در همان صفحات نخستینش جلوه گر است . سریع القلم کتاب را چنین به فرزندان زیر ده سال این آب و خاک تقدیم کرده است:

تقدیم به ایرانیان زیر ده سال، که در آینده

برای کسب ثروت، به نهاد دولت نزدیک نخواهند شد؛

برای افزایش قدرت کشور، ثروت تولید خواهند کرد؛

ظرفیت نقدپذیری و اصلاح تدریجی را در خود پدید خواهند آورد؛

از فرهنگ واکنش های سریع به خویشتن داری، ارتقاء فرهنگی پیدا خواهند کرد؛

از فرهنگ شفاهی و غیر دقیق به فرهنگ مسئولانه مکتوب، انتقال تمدنی پیدا خواهند نمود؛

از رفتارها و کارهای کوتاه مدت به گستره دراز مدت، رشد فکری پیدا خواهند کرد؛

تضعیف، تخریب و انتقام را از فرهنگ سیاسی خود حذف خواهند نمود؛

به رشد فکری و استقلال فکری از طریق مطالعه حداقل دو ساعت در روز روی خواهند آورد؛

برای ایرانیان دیگر از رانندگی گرفته تا کسب قدرت، حقوق قائل خواهند شد؛

از رشد و موفقیت دیگران به طور واقعی خوشحال شده و درس خواهند آموخت؛

غرور بی جا، حسادت و ناجوانمردی را به سکوت، احترام و گذشت تبدیل خواهند کرد؛

دروغ گوئی و وارونه جلوه دادن واقعیت ها را از نظام معاشرتی خود با دیگران حذف خواهند نمود؛

برای کسب قدرت،به اصل رقابت و فرصت برای دیگران اعتقاد خواهند داشت؛

و پس از رسیدن به قدرت، فقط دوره محدودی، صرفاً برای تحقق کارهای بزرگ، در قدرت خواهند ماند.

 

پلی به سوی …

شاخص

همانگونه که در طرح زیر می بینید این روزها به شدت نسبت به سلامت  سفرهای هوایی احساس تردید می شود. اما واقعیت چیز دیگری است. تعداد تلفات

 جاده ای مثل سایر آمارها قبض و بسط زیادی دارد .این آمار از 23000 تا 10000 در نوسان است اما اگر به میانگین این آمار   استناد کنیم تعداد تلفات جاده ها رقمی در حدود 16500 نفر در سال است . یعنی سالی 83 هواپیمای 200 نفره ! در حالی که طی ده سال گذشته مجموعا 986 نفر از طریق هوایی عروج فرموده اند! لذا به نظر می رسد طراح محترم بهتر است این پل را از جاده ها به بهشت متصل کند!

آزادی خوردن فست فود!

رهبر جوان کره شمالی استفاده از موبایل ، خوردن فست فود را آزاد اعلام کرده است! همچنین زنان از این پس اجازه استفاده ازشلوار ، گوشواره و کفش پاشنه بلند را خواهند داشت. اعطای! این آزادی ها! مورد استقبال خلق کره قرار گرفته است.

به راستی با استفاده از نظریه شرطی سازی حتی یک مملکت را نیز می توان همچون یک سیرک اداره کرد . اما تجربه نشان داده است که عمر این سیرک ها چندان هم با دوام نیست!

شکسته نفسی هتل ها !

شاخص

 پس از تاخیری 5 ساعته به مقصد رسیده ایم . همگی از اینکه سالم از هواپیما پیاده می شوند خوشحالند! در فاصله بین فرودگاه تا شهر فرصتی پیش می آید تا با راهنما  گپی بزنم. سوال می کنم که چرا  در آزانس های مسافرتی در ایران  یک ستاره همه هتل ها را ارتقاء درجه داده اند؟  مثلا همین هتلی که قرار است ما در آن اقامت کنیم در قرارداد و کاتالوگ آژانس های ایرانی 5 ستاره است در حالیکه در واقع 4 ستاره است . او هم مامور است و معذور . همچون همکاران آژانسی اش در تهران اصرار می کند که نه قطعا پنچ ستاره است! وقتی به او می گویم ” در سایت اختصاسی هتل ، اعلام شده است که 4 ستاره است ” با کمال تعجب می گوید ” این ها نمی خواهند انتظارات را بالا ببرند واقعا 5 ستاره اند” . گفتم این گونه که شما می فرمایید ظاهرا مدیران این هتل هایی که طرف قرارداد با آژانس های ایرانی هستند همگی در کلاس های اخلاق ویژه ای شرکت کرده و  و کف نفس می کنند و با شکسته نفسی یک درجه از موقعیت خود می کاهند!

مهم نیست مسافر کدام کشور هستید. به اروپا می روید یا به آسیا . در کشوری افریقایی  یا امریکایی . وقتی با آژانس های ایرانی طرف قرار داد باشی عجایبی را به چشم خواهی دید که خودش ابداعی نوین در صنعت گردشگری است.

قبلا از خدمات این آژانس ها استفاده نمی کردم . طی دو سال اخیر چند بار مجبور به استفاده از آن ها شدم . برای تبادل تجربه به بعضی نکات اشاره می شود:

قراردادی که با شما منعقد می شود کم از مفاد قرارداد ترکمان چای نیست! آژانس همه مسئولیت ها را از خود سلب کرده و و به لحاظ حقوقی هیچ مسئولیتی در قبال وقایع و حوادث به عهده نمی گیرند. مثلا اگر شما بخواهید تور را کنسل کنید همه پولی که پرداخت کرده اید مصادره ! می شود اما اگر بهر دلیل آژانس مسافرت را لغو کند متقبل هیچ جریمه ای نشده و فقط متعهد می شود پول شما را پس از کسر هزینه ایی که انجام داده( مثل هزینه صدور ویزا) مسترد کند!. در بندی از قرارداد به آژانس این حق را می دهید که حتی هتلی را که در قرار داد از آن نام برده شده راسا تغییر دهد و شما هم حق اعتراض نداشته باشید!

همانگونه که در ابتدا آمد معمولا یکی دو درجه از سوی آژانس های ایرانی به هتل های خارجی ارتقاء مقام داده شده است. ظاهرا در قرار منعقد شده با هتل ها ، پست ترین و بی امکانات ترین اتاق ها به مسافران ایرانی تخصیص داده می شود ! مسافر بی توقع و کم تجربه هم متوجه این نقصان ها نخواهد شد. در یکی از  سفر ها  که مثلا در هتلی پنج ستاره ساکن بودیم یکی از اعضای تور با شادمانی می گفت: ” عجب دستشویی های تمیزی” دارد ! بدیهی است چنین مسافری هیچگاه  متوجه کاستی های خدمات ارائه شده و حق و حقوق خود نخواهد شد.

راهنماهای ایرانی اغلب از بین افرادی انتخاب می شوند که تخصص گردشگری ندارند و بعضا اجازه کار هم ندارند. در سفر مالزی نزدیک نیم ساعت راننده ایرانی سعی می کرد که پلیس را قانع کند که مشغول کار نیست بلکه ما مسافران فامیل او هستیم و او ما را به منزل خود می برد. ظاهرا در آخر هم برهان قاطع رشوه کارگر افتاد!

بیشترین سعی راهنمایان ایرانی فروش گردش های تعیین شده از سوی  موسسه خودشان است. قیمت این گردش ها هم بعضا تا دو برابر قیمتی است که افراد می توانند به طور گروهی تهیه کنند. از مساله قیمت مهمتر بار فرهنگی و گردشگری  این تورهاست. چنان تصویر مخدوشی از کشور مقصد ارائه می دهند که شاید گردشگر خیال کند که کل دیدنی های یک کشور بزرگ صرفا در یک باغ وحش و جند شو خلاصه می شود! متاسفانه راهنمایان ایرانی در این زمینه اصلا صادقانه و تخصصی عمل نکرده و اغلب منفعت طلبانه با آن برخورد می کنند.بعضا شاهد بوده ام که راهنمایان بومی بسیار بهتر عمل می کنند.  در سفر هند که راهنما یک دانشجوی  کشمیری دکترای تاریخ از دانشگاه دهلی بود ، چنان زیبا و متبحرانه مسائل تاریخی و اماکن را توضیح می داد که عامی ترین گردشگر را به خود جلب می کرد.

متاسفانه شرکت ها ی گردشگری ایرانی بیشتر سمت و سوی منافع خود و هتل ها را داشته و معمولا به اعتراضات مشکلات سرویس دهی پاسخگو نیستند. به موردی اشاره می کنم. چندی پیش در هتلی که ساکن بودیم احساس شد که حشرات گزنده مشغول فعالیتند! موضوع را معترضانه با مسئولان هتل در میان گذاشتیم . آنان نیز با سرعت و معذرت خواهی زیاد ما را به اتاق بسیار بهتری منتقل کردند. رئیس هتل هم برای معذرت خواهی تماس گرفت. فردای آن شب معلوم شد که در همان شب در اتاق دیگری هم همین مشکل برقرار بوده است. مسافران آن اتاق بجای تماس با مسئولان هتل ، با راهنا تماس گرفته بودند. ایشان هم هدایت فرموده بودند که وجود این موجودات طبیعی است. بروید و از خیابان یک  حشره کش بایگون تهیه کنید و به مشکل خود خاتمه دهید! و آنان نیز چنین کرده بودند.

به راستی کدام نهاد و وزارتخانه بر کار و کیفیت ارائه خدمات آژانس های مسافرتی باید نظارت کند؟

کلیه ایرانی!

شاخص

دیشب مستند فروش کلیه ایرانی را دیدم. مستندی تلخ که نشان از فقری مدرن ! و عریان را در خود داشت. تا صبح کابوس می دیدم و برخود می پیچیدم . چگونه می توان تصور کرد در کشوری که طی یازده ماه سال گذشته  آن فقط 111 میلیارد دلار صادرات نفتی داشته است عده ای برای فرار از فقر و رفع نیازهای زندگی تن به فروش کلیه بدهند. این نوع مدیریت خودش پدیده ای نوین در عرصه مدیریت کلان می تواند باشد. افتخارش نیز از آن کسانی است که بر تخصص ها تاخته اند و متخصصان را به ریشخند گرفته اند و به زعم خود مدیریتشان را می خواهند بر جهان هم گسترش دهند.