سال هاست که محققان در علل ناکارایی سیستم آموزشی در کشورهای جنوب به بحث پرداخته اند . در این زمینه بزرگانی چون پائلو فریره و سازمانهای جهانی نظیر یونسکو به این مهم پرداخته اند. آنان مسائلی مثل عدم رشد تفکر نقاد و خلاق را در این جوامع متذکر شده اند. پژوهش های زیادی هم در کشورمان به این مساله پرداخته اند و وجوه متفاوت آن را بررسی کرده اند. ظاهرا مسئولان نو ظهور آموزش و پرورش به حل این معضل جهانی دست پیدا کرده و اعلام داشته اند که باید کتابهای درسی دختران از پسران جدا شوند. اینکه مثلا چرا شاهد ویرایش زنانه و مردانه تورات و انجیل و قرآن نبوده ایم از اسراری است که فقط خداوند تبارک و تعالی از آن خبر دار است و لابد اخیر مسئولان آموزش و پرورشمان نیز برای اولین بار در جهان –طبق معمول—به آن پی برده اند. + نوشته شده در دوشنبه پانزدهم بهمن 1386ساعت 7:56 توسط فریبرز خسروی
بایگانی دسته: جامعه
تولید و مصرف اطلاعات به سبک نو
تولید و مصرف اطلاعات به سبک نو! جهارشنبه از وسط جلسه سخنرانی انجمن برای بستری کردن یکی از بستگانم به بیمارستان فوق تخصصی ! خاتم الانبیاء رفتم. در زمان بستری شدن هرچه اصرار کردیم که عکس و سیتی اسکن قبلی بیمار را برای درک وضعیت گذشته ایشان در پرونده او قرار دهید مسئول محترم مدارک پزشکی زیر بار نرفتند فقط سیتی اسکنی را که در بدو ورود خودشان گرفته بودند در پرونده قرار دادند. ساعت نه شب بیمار بستری شد . من تا صبح بر بالین بیمار بودم . تا ساعت شش صبح فردا در کمال تعجب ورقه علائم حیاتی وی خالی بود . ساعت شش پرستاری آمد و درجه حرارت و نبض و فشار بیمار را اندازه گرفت . پس از خروج او با کمال نا باوری دیدم که این یک بار به سه بار در ساعتهای دوازده شب دو صبح و چهار صبح تسری داده شده و تولید اطلاعات ! فرموده بودند . ساعت ده صبح پزشک متخصص برای معاینه مراجعه فرمودند . در پرونده ایشان از سیتی اسکن دیشب خبری نبود از روی همان تصویری که دیشب تحویل نگرفته بودند طبابت فرمودند. چند دقیقه بعد با اصرار من سیتی اسکن دیشب در نقطه دیگری پیدا شد. این هم گونه ای از تولید و مصرف اطلاعات در مراکز درمانی ما در عصر اطلاعات است.
+ نوشته شده در شنبه سی ام تیر 1386ساعت 6:40 توسط فریبرز خسروی وبلاگ گفتگو
رواداری و تحمل
تعامل و تعاطی اندیشه و آموختن همزیستی علمی و گفتگوی غنا بخش به دور از تملق و مداحی های رایج از مهمترین دستاوردهای نشست های موفق علمی است. روا داری و دوری از مطلق اندیشی برای جامعه ای که با آن فرهنگ بزرگ شده هدیه ای آسمانی است.هنوز در بسیاری از کلاس های دکتری این مملکت تدریس به صورت متکلم وحده و دستوری انجام شده مخالفت و بحث در افاضات استادان محترم بعضا ذنب لایغفر تلقی می شود. ما باید بیاموزیم که با هم گفتکوی بی مخاصمه داشته باشیم و تحمل اندیشه مخالف را بیابیم.باید آموخت که در بحث های علمی می توان مخالف و منتقد بود در عین حال دوستانه سخن گفت و دوستانه نقدها را تجزیه و تحلیل کرد و از سایه سار هم افزایی حاصل از آن متنعم شد. . و اصولا عدم وجود تنوع و حتی تضاد اندیشه درمحیط آکادمیک آنجا را به پادگان شبیه تر خواهد ساخت .باید آموخت که در حوزه فرهنگ نمی توان سرهنگی کرد. گرچه در جوامع اطلاعاتی و دانشمدار پادگان و سرهنگ هم تعریف دیگری یافته اند.
نشست های دانشجویی زمینه بسیار مناسبی برای تجربه و تمرین همکاری و تعامل علمی و پویایی اندیشه و عمل و تحمل و رواداری است.
با آنکه نتوانستم در همایش دانشجویی شهید بهشتی حضور یابم اما در روزهای قبل از آغاز سمینار شاهد تلاش های ارزشمند و پیگیری های دلسوزانه عزیزان بودم . بعدا نیز اخبار شفاهی و کتبی موفقیت این عزیزان در برگزاری حرفه ای این همایش بسیار امید بخش بود. به آنان تبریک می گویم.
در گروه بحث دونامه توجهم را جلب کرد : نامه آقای ریسمانباف و پاسخ خانم پازوکی .بدون اینکه بخواهیم در محتوای دو نامه داوری کنیم این دو نامه را سرشار از واقع بینی رواداری و تحمل می یابیم. اگر حاصل کنفرانس تبادل همین دونامه بوده باشد سمینار به اهداف خود رسیده است که مسلما بسیار بیش از این بو ده است.
در ادامه متن دو نامه آمده است.
*******************************************************************************************************
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم آذر 1385ساعت 2:46 توسط فریبرز خسروی
رواداری و تحمل! لازم مي دانم تا يك دست مريزاد و تشكر صميمانه داشته باشم از كلية دست اندركاران خوب و كوشاي همايش مباني حرفة كتابداري و اطلاع رساني در ايران (دانشگاه شهيد بهشتي). يكي از نكات جالب توجه در اين همايش كه شفاهاً نيز به دوستان دست اندركار عرض كردم، دقت، نظم، آدابداني و كوشش بيوقفة آنان براي حصول رضايت و رفاه شركتكنندگان بود، كه در جاي خود قابل تقدير است. بنده شخصاً خود را موظف ميدانم تا به طور ويژه از خانمها پازوكي و آبيار و نيز آقايان رشيدي و رمضاني و ساير دوستانشان سپاسگزاري كنم. نكتة ديگري نيز هست كه مي خواهم بدان اشاره كنم و ان شاءالله كه سبب سوء تفاهم و موضع گيري عجولانة برخي قرار نگيرد و به بحران و تشنج جديدي در گروه بحث نينجامد. اميدوارم كه دوستان بپذيرند كه ذكر اين نكته فارغ از حسد و بغض و فقط و فقط به جهت تقويت و حمايت از اين گونه حركتهاي دانشجويي و اداي تكليف حرفهاي است. آنچه كه مورد توجه و تأمل بود، نتيجة داوري مقالات است. اوّلاً پيشنهاد ميكنم تا در همايشهاي آتي معيارهاي روشن و دقيقي براي داوري مقالات تعيين و اعلام علني شود و در پايان نيز به هر يك از شركتكنندگان در همايش، ميانگين نمرة هيأت داوران را به تفكيك هر معيار اعلام كنند تا آنان دقيقاً بدانند كه مثلاً از مقالات ديگر در چه زمينههايي چه كم داشتهاند؟ و نقاط ضعفشان كدام است؟ به عنوان نمونه من سه معيار را پيشنهاد مي دهم. معيار اول، ميزان ارتباط موضوعي مقالات با محورهاي اعلام شده در همايش: تا بدين ترتيب برخي از دوستاني كه به ماشين توليد مقالات در حجم بالا شهرت دارند! و به قول جناب آقاي دكتر حري براي هر همايشي از قبل چندين عنوان مقالة آماده در چنته دارند، از ديگراني كه حقيقتاً در چارچوب همايش و در وقت محدودي دست به قلم مي برند، تمايزي حاصل شود. معيار دوم، نو بودن ايده و موضوع مورد بحث: اين معيار و رعايت آن، حقيقتاً كساني را كه با چند كپي و پيس ساده، چند مطلب مرتبط و نامرتبط را از چند نفر كنار هم مي چينند و يك شبه توليد علم مي كنند !!!، و كساني كه از روي تعمق و تأمل و با پيش زمينة ذهني چندماهه و بلكه چندساله، نظر ميدهند، تميز خواهد داد. معيار سوم، انطباق موضوع و محتواي مقاله با مقتضيات و نيازهاي روز فضاي پژوهشي رشته: بايد به آناني كه با درك واقعيات زمانه و نيازهاي جاري و آتي رشته دست به قلم برده اند، بيش از نويسندگاني كه در خلاء فكري خود در گوشة كتابخانه، بي توجه به آنچه كه حقيقتاً مورد نياز روز رشته است، چيزي مي نويسند، بهاء داد. نكتة مهمي كه در اينجا ناچارم بدان اشاره كنم اين است كه با تأسف فراوان برخي از دوستان كتابدارِ ما، نه به خاطر تعهد حرفهاي و تلاش براي بهبود ارتقاء اين رشته، لحظهاي از نوشتنهاي دامنهدار باز نمي ايستند، كه به واقع، گاه به جهت آنكه كه كار در كتابخانه را دون شأن خود مي دانند و به چيزي كمتر از ژست آموزشي و پژوهشي قانع نيستند، با ولع هر چه تمام تر فقط مينويسند و مينويسند و …. شايد به جا باشد كه به جاي ذوق زده شدن از اين همه توليد مقاله، ريشه يابي عميقتري صورت گيرد؛ و زمينه براي توليد مقالات عالمانهتر و كيفيتر فراهم گردد. مهم است كه بدانيم اين روزها «كه ميگويد؟» از اين كه «چه مي گويد؟» به مراتب مهمتر شده است! پيشنهاد ديگر من آن است كه ضمن احترام و اقرار به توان علمي و قدرت قضاوت سليم دانشجويان عزيز مقاطع مختلف، شايد بهتر باشد كه در همايشهاي دانشجويي، دوستان خوب دانشجو كار صد در صد علمي قضاوت و داوري در باب مقالات را به اعضاي هيأت علمي معتبر و مطمئن بسپارند و خود عهدهدار كارها و امور اجرايي شوند تا از رهگذر آن، هم تجربة كار گروهي و مشاركت جمعي را به دست آورند و هم با قرار گرفتن در فضاي علمي- پژوهشي اين همايشها به تقويت بنية علمي خود همت گمارند. ضمن آنكه شايسته است از آن دسته از اعضاي هيأت علمي به عنوان داور دعوت شود كه در محورهاي همايش، خود صاحب تجربة علمي و سوابق انتشاراتي قابل قبولي باشند. به هر روي، اگر حقيقتاً دوستان و همكاران عزيز در پس اين گونه همايشها فقط و فقط به فكر اعتلاي حرفه هستند، كه مطمئناً هستند، ميبايست در داوري مقالات، آنقدر علمي و ضابطهمند عمل كنند كه اعتبار علمي اين گونه همايشها كه ميبايست مورد حمايت جدي قرار گيرند، خدشه دار نگردد؛ كه در صورت چنين خدشهاي مطمئناً يا برخي از پژوهشگران در شركت در اين گونه همايشها در آينده دچار ترديد خواهند شد و يا ترجيح خواهند داد كه مقالات دست چندمِ از قبل آمادهشان را در اين گونه مجامع ارايه دهند! به هر حال نتيجة داوري همايش به گونهاي بود كه در اتفاقي جالب، يكي از داوران محترم همايش ، به اين نتيجه رسيد كه اصلاً موضوع داوري در همايشهاي اينچنيني را در مقالهاي به نقد و بررسي گذارد. بنده ضمن تبريك به دوستاني كه مقالات آنها در اين همايش پذيرفته و برگزيده شدهاند، اميدوارم كه تمامي مطالب اين يادداشت را صرفاً به خود منتسب نكنند، چرا كه بنده به طور كلي اشارات و پيشنهادات مذكور را ارايه دادم. فراموش نكنيد كه مقالة بنده نيز جزو مقالات سه گانة برتر بود، ولي به عنوان نمونه فكر مي كنم كه در حقّ مقالة خوب و بديع آقايان زره ساز و زاهدي جفا شد! و دست آخر اينكه، شب گذشته خبر جالبي را از استاد عزيز، سركار خانم رهادوست دريافت كردم. مطلع شدم كه يكي از داوران محترم همايش به ايشان اطلاع دادهاند كه تصميم دارند كه در باب موضوع داوري مقالات در همايشهاي حرفة ما مقالهاي تحقيقي بنويسند. اميدوارم اين يادداشت كوتاه براي ايشان مفيد واقع گردد. با تشكر و سپاس و به اميد ارتقاء حرفة كتابداري و اطلاعرساني امير ريسمانباف جناب آقاي ريسمانباف سلام با تشكر از محبت و حسن توجه شما و با تبريك مجدد بابت احراز رتبه سوم در اولين همايش كتابداري و اطلاع رساني دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي، اميدوارم بتوانم پاسخگوي ذهن جويا و پوياي شما پژوهشگر و دانش جوي عزيز و فرهيخته باشم. جناب آقاي ريسمانباف، اين خوبست كه ما با توجه به ديد كلي و دقت نظر اساتيد بزرگوار تصميم بگيريم و نظر آنان برايمان ملاك اصلي باشد اما فراموش نكنيم كه همايش دانشجويي چيزي فراتر از ارائه مقاله و چاپ و جايزه است. ما در همايش ها، همكاري، همياري و احترام متقابل به نظريكديگر و به ديگر مطالب ارائه شده را مي آموزيم. از سوي ديگر، همانطور كه از نام “همايش دانشجويي” بر مي آيد، ركن اصلي كار بر پايه فعاليت و ارزيابي و ارزش گذاري هاي دانشجويي است. از اين رو مي بايست در كنار نظر اساتيد بزرگوار و ارجمند دانشجويان نيز به كار و فعاليت گمارده شوند. همانطور كه در كار اجرايي فعاليت در كنار بزرگترها بسيار آموزنده و راهنمايي هاي آنان راهگشاست، در كار علمي و داوري نيز همكاري با اساتيد نكات ارزنده و ارزشمندي براي آموختن و به كار بستن دارد كه محل اصلي فراگرفتن آن نيز همانا فعاليت هاي دانشجويي و بالاخص همايش هاي دانشجويي است. البته اين نكته هم قابل توجه است كه مسلما دانشجويان ديد جامع و كل نگر اساتيد را ندارند، از اين رو مي بايست ضمن همكاري دو جانبه و همفكري با يكديگر، زحمت اصلي و تكيه نهايي را بر نظر بزرگترها نهاد كه خداي ناكرده حقي به جهت كم تجربگي ما از پژوهشگري تضييع نشود. به همين دليل هم بود كه در اين همايش، نمره اساتيد با ضريب 3 و نمره دانشجويان با ضريب 1 لحاظ شده بود. اين يعني اينكه نظر همه ي داوران دانشجو (هر شش نفر) معادل دو نظر از جانب اساتيد است و به نظر ما اين نسبت خوبي براي ارزيابي بود. (اين درحالي است كه همايش ما هم به طور كامل از سوي دانشجويان كارشناسي و با همفكري و همكاري اين دوستان برگزار گرديد.) از سوي ديگر فراموش نكنيم كه همايش هاي دانشجويي در درجه نخست مي بايست مناسب فكر، پسند و مورد قبول دانشجويان باشد. به همين دليل حذف نظرات دانشجويان درواقع خارج كردن حالت معنايي دانشجويي بودن است. چرا كه اگر مقاله اي در همايش دانشجويي بناي پذيرش و احراز مقام داشته باشد مي بايست از ديد دانشجويان تاييد شود؛ اين قطعا بي انصافي است كه ما انتظار داشته باشيم همايشي دانشجويي ترتيب دهيم كه اكثرفعاليت هاي اجرايي و علمي آن را دانشجويان انجام دهند، منتها در داوري مقالات عنان اختيار را از دانشجو – به صرف دانشجو بودن و كم تجربه بودن و عدم تاييد صلاحيت علمي از ديد ما- بگيريم. بعلاوه تمام تلاش و دقت نظر در همايش ها اينست كه داوران از ميان افرادي انتخاب شوند كه در عين بي طرفي، دقت نظر و اشراف موضوعي، افرادي ارزشمند در حيطه علمي- دانشجويي باشند. (باور كنيد كه دقت در انتخاب اساتيد هيات علمي و دانشجويان داور به يك نسبت بوده است. همان تكيه علمي كه شما به اساتيد هيات علمي مان داشتيد را نسبت به داوران دانشجو نيز داشته باشيد. تنها گناه دانشجو اينست كه به سبب دانشجو بودن مطرح و شناخته شده نيست. اما شما در سختگيري انتخاب و اعتماد به نظر آنان شك نكنيد.) و اما در مورد معيارهاي داوري: اتفاقا سركار خانم رشيدي (دبير كميته علمي ما) هفته ها مشغول تهيه و تدوين و ويرايش چندين و چند باره چك ليست داوري مقالات بودند. من خود به شخصه شاهد بودم كه ايشان با چه دقت و وسواسي معيارها را از منابع مختلف استخراج و ضمن بحث و مشورت با اساتيد گوناگون سعي در جمع بندي و تدوين ليستي جامع و مانع داشتند. تا در نهايت معيارهاي مختلف تهيه و براي داوري ارائه شد و مطمئنا هر زمان كه بخواهيد و يا لازم باشد ايشان آماده اند تا تمامي اسناد و مدارك و شواهد و قراين و متون داوري را خدمت شما و هر دوست عزيز ديگري كه مايل به كسب اطلاعات بيشتر باشد به طور تمام و كمال ارائه كنند تا خداي ناكرده شك و شبهه و ابهامي در ذهني باقي نماند. شايد شما فكر كنيد كه يك دانشجويي كارشناسي نمي تواند به درستي بر مقاله ي ارزنده اي از يك دانشجوي دكتري نظارت و داوري داشته باشد، اما به نظر من، فهم، برداشت و اثرپذيري يك مطلب آنقدر مهم است كه اعتماد و تكيه به يافته ها و برداشت هاي ذهني در سطوح تحصيلي مختلف، ارزش رتبه بندي ها را دو چندان مي كند. مجددا از لطف و محبت و توجهي كه مبذول داشتيد صميمانه سپاسگزارم. شاد و سربلند باشيد.
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم آذر 1385ساعت 2:46 توسط فریبرز خسروی گفتگو
مقایسه
همه آنان که از Yahoo Messenger استفاده می کنند امروز این پیام را مشاهده کرده اند.
yahoomessengerteam: Yahoo! Messenger will be performing scheduled maintenance on December 8 from 5.30 PM PST to 7.30 PM PST. During this period, you might experience problems when using Yahoo! Messenger
این سرویس رایگان اخلال دو ساعته ای را که قرار است پدید آید از قبل هشدار داده است . مقایسه بفرمایید با وب سایت های وطنی و به ویژه وب سایت های بعضی کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی صاحب نام و ادعا که بعضا یک هفته تعطیلند !وقتی هم به آنان اطلاع می دهند تجاهل می فرمایند و یک هفته دیگر هم تعطیل می مانند!!
+ نوشته شده در جمعه هفدهم آذر 1385ساعت 3:49 توسط فریبرز خسروی گفتگو
کتابخانه مجلس
چند سال پیش که آقای کروبی رئیس مجلس شده بودند ظاهرا مساله تعویض ریاست کتابخانه مجلس مطرح شده بود .از طریقی از من نظر خواهی کردند . در آن زمان آقای ابهری چند سالی بود که مشغول شده بودند و با کم و کیف کار درگیر بودند. در پاسخ به آقای کروبی نوشتم که اگر قصد دارید تخصص گرایی کنید و فرد متخصص مدیری را بیابید کاری شایسته خواهد بود.ولی اگر می خواهید فردی سیاسی را به این کار بگمارید این بنده خدا که سیاسی هم هست و با کار اشنا شده و کارهای مثبتی هم انجام داده است تغییرش بی معناست و…..و ظاهرا پست های اینچنینی در قاموس تصمیم گیرندگان کاملا سیاسی تلقی می شوند .
جابجایی اخیر آقای ابهری و آمدن آقای دکتر جلالی(نماینده سابق ایران در یونسکو) نیز به نظر می آید با همین رویکرد انجام شده است.
گرچه این تخصص گریزی در کتابخانه های بزرگ و کوچک، محل تامل بسیار است باید امیدوار بود و کمک کرد که ریاست جدید کتابخانه مجلس با استفاده بهینه از متخصصان بتواند منشا خدمات ارزشمندی شود.
چند سال پیش با مرحوم دکتر مزینانی مطالعاتی در باره ساختار سازمانی کتابخانه های مشابه در سطح جهان انجام دادیم . آنها برای حل مشکل مدیریت در این نوع کتابخانه ها که ریاستش سیاسی است اغلب پستی با عنوان معاون اجرایی تعریف کرده اند. ما هم برای محفوظ ماندن سازمان از قبض و بسط های سیاسی در چارت سازمانی آن زمان پیشنهاد کردیم که پست مدیر اجرایی متخصص تعریف شود که همه کارهای کتابخانه به او ارجاع شود . در آن زمان کارشناسان سازمان برنامه فرمودند چنین پستی در ساختار تشکیلات ایرانی تعریف نشده است!!؟ .
+ نوشته شده در شنبه نوزدهم خرداد 1386ساعت 3:47 توسط فریبرز خسروی وبلاگ گفتگو
امه سزر
نوجوان بودم که دکتر شریعتی نام و افکار امه سزر شاعر و سیاستمدار سیاه پوست فرانسوی را مطرح کرد . او از وی به عنوان پیامبر قرن بیستم نام می برد. بعدها که بازگشت به خانه مادری وی را خواندم بیشتر با عظمت روح وی آشنا شدم.سزر در سال 1913 در مارتينيك به دنيا آمد و براي ادامه تحصيلات دبيرستان و دانشگاه به فرانسه رفت. او در طول جنگ جهاني دوم به مارتينيك بازگشت و به تدريس پرداخت. از آثار او مي توان به «من يك سياهم، سياه هم ميمانم» و «يادداشتهاي بازگشت به سرزمين مادري» اشاره كرد. وي در مجموع 14 اثر در زمينههاي شعر و نمايشنامه منتشر كرده و آثار وي به بسياري از زبانهاي دنيا ترجمه شده است. این شاعر مارتینیکی ، چهل و هشت سال نماینده «فور دو فرانس» در مجلس ملی فرانسه و پنجاه و شش سال شهردار این شهر بودو در طی این مدت به مبارزه خود علیه تبعیض نژادی ادامه داد. او در سال ۱۹۵۰ در طی سخنرانی برای مقابله با چالش های اجتماعی سخنی درس آموز را بیان داشت::”تمدنی که توانائی حل مشکلاتی را که با آن درگیر می شود ندارد، تمدنی میراست”. سزر با آنکه مفهوم Négritude یا سیاه وارگی و یا سیاه بودگی را مطرح کرد و بر آن تاکید داشت اما می گفت::”من سیاه ام و سیاه می مانم اما هرگز در دام نژادپرستی نمی افتم. هیچ یک از ما درحاشیۀ فرهنگ جهانی نیست. فرهنگ جهان شمول وجود دارد، همین جاست و می تواند همۀ ما را بهره مند و سیراب کند. می تواند ما را گمراه هم بکند. این ما هستیم که باید کار خود را درست انجام دهیم” .
سزر هفته پیش بر اثر بيماري قلبي در سن 94 سالگي و در شهر فورت دو فرانس درگذشت.نشریه امانیته بعد از مرگ وی نوشت که امه سزر در زمستان ۲۰۰۵ علیه طرحی که حزب حاکم UMPبه پارلمان فرانسه آورده بود شورید. در آن طرح بر نقش مثبت استعمار تاًکید شده بود. امه سزر در آن زمان به همین دلیل حاضر به ملاقات با سارکوزی در مارتینیک، مدافع این طرح نشد. پس از کنار گذاشتن این قانون وقتی در مسافرت بعدی سارکوزی، امه سزر با او ملاقات کرد نسخه ای از سخنرانی معروف سال 1950خود را به وی اهدا کرد. امه سزر در آن سخنرانی می گوید :”فاصله میان تمدن و استعمار بی نهایت است. از همۀ لشکرکشی های استعماری و مقررات و ضوابط آن حتی یک ارزش انسانی نمی توان استخراج کرد”.
مگس کشتیبان
کم ندیده ایم افرادی را که وقتی پستی به آنان واگذار شده دچار خود بزرگ بینی شده و امر برآنان مشتبه شده است. سخنرانانی را دیده ایم که با چه تکبر و تبختری سخن می گویند . باید اعتراف کنم که هر وقت با چنین صحنه هایی روبرو می شوم و حتی اگر طلیعه چنین کج اندیشی را در خودم دیده ام این تمثیل زیبای حضرت مولانا شفا بخش بوده است ! او در این ابیات با استادانه ترین شکلی بی ارزشی و سخیف بودن این نوع رفتار را به تصویر کشیده است .صحنه را تصور بفرمایید
آن مگس بر برگ کاه و بول خر
همچو کشتیبان همی افراشت سر
گفت من دریا و کشتی خواندهام
مدتی در فکر آن میماندهام
اینک این دریا و این کشتی و من
مرد کشتیبان و اهل و رایزن
بر سر دریا همی راند او عمد
مینمودش آن قدر بیرون ز حد
بود بیحد آن چمین نسبت بدو
آن نظر که بیند آن را راست کو
عالمش چندان بود کش بینشست
چشم چندین بحر همچندینشست
صاحب تاویل باطل چون مگس
وهم او بول خر و تصویر خس
گر مگس تاویل بگذارد برای
آن مگس را بخت گرداند همای
آن مگس نبود کش این عبرت بود
تعطیلات
تعطیل شدن آن هم در گرماگرم کار و سرمای بسیار ، مثل دوران بچگیمان حس خوش تعطیلی مدرسه را بر می انگیزاند. گاهی شنیده ایم و یا دیده ایم که صدا و سیما هم این حس مدرسه گریزی را به عنوان یک ارزش مطرح می کند. به هر رو ، ارزش یا ضد ارزش در پس این تصمیمات و تعطیلات واقعیاتی نهفته است که آگاهی از آنها شاید در میزان شادمانیمان بی تاثیر نباشد! . به تحلیل زیر از روزنامه اعتماد توجه فرمایید:
“در ايران تعداد تعطيلات رسمي 25 روز در سال است که به همراه روزهاي پنجشنبه و جمعه تعداد روزهاي کاري در سال را از 365 روز به 200 روز کاهش مي دهد. اين ميزان تعطيلات در مقايسه با بسياري از کشورها بالا اعلام شده است. بررسي هايي که توسط يک گروه از محققان انجام و در مرکز مطالعات دين و اقتصاد ارائه شده نشان مي دهد متوسط جهاني تعطيلات 5/13 روز در سال است. مقايسه ديگر که ميان ايران، يونان، ايتاليا و چين به عنوان چهار کشور قديمي و صاحب تمدن، شده نيز گوياي آن است که به رغم برخورداري هر چهار کشور از قدمت تاريخي متوسط تعطيلات در اين سه کشور 17 روز است در حالي که ايران به تنهايي 25 روز تعطيلات در تقويم رسمي خود دارد. مقايسه تاريخي از آن جهت انجام شده که برفرضيه وجود تعطيلات بالا به دليل قدمت تاريخي ايران خط بطلان بکشد. اما در کنار بررسي مقايسه يي ميزان تعطيلات، نتايج تاثيرات اقتصادي تعطيلات بر اقتصاد کشور نيز قابل تامل است. در گزارشي که مرکز پژوهش هاي مجلس انجام داده با استناد به آمارهاي صندوق بين المللي پول، توليد ناخالص داخلي ايران 97 ميليارد دلار اعلام شده است. در اين گزارش تصريح شده هر روز تعطيلي اضافي (با فرض مجموع 220 روز کاري) 24 ميليون دلار از توليد ناخالص داخلي خواهد کاست. اگر چنين مبنايي براي احتساب اثر تعطيلات بر توليد ناخالص داخلي پذيرفته شود و ميزان روزهاي کاري با توجه به آنکه تعداد تعطيلات رسمي به علاوه پنجشنبه و جمعه ها 104 روز است به 200 روز کاهش يابد نتيجه آثار تعطيلات بر GDP در سال هاي اخير بسيار بيشتر خواهد شد. در گزارش مرکز پژوهش ها تعداد روزهاي کاري 200 روز اعلام شده. آخرين آمارهاي بانک مرکزي نيز بيانگر آن است که توليد ناخالص داخلي کشور در سال 85 ، 201 هزار ميليارد تومان بوده است. بنابراين با پيروي از شيوه استفاده شده در مرکز پژوهش هاي مجلس مي توان نتيجه گرفت هر روز تعطيلي اضافي، در حدود 913 ميليارد تومان از توليد ناخالص داخلي کشور خواهد کاست. در کنار اين آثار اقتصادي مطالعات مرکز پژوهش ها نشان داده بهره وري نيروي کار روزهاي پس از تعطيلات در مقايسه با روزهاي ديگر بسيار پايين تر است. پايين بودن بهره وري در روزهاي بعد از تعطيلات براي کشوري که با فقر بهره وري نيروي کار و عوامل توليد روبه رو است، بازنگري در سياستگذاري ها براي اعلام پي درپي تعطيلات را ضروري ساخته است. اين ضرورت زماني عينيت بيشتري مي يابد که به اين جمله وزير سابق اقتصاد و کار آلمان توجه شود. حسين عبده تبريزي در سرمقاله يي 6آبان سال گذشته روزنامه سرمايه به نقل از وي نوشت؛«نيم درصد از رشد اقتصادي سال 2004 آلمان به دليل کاهش تعطيلات عمومي بود.»”
بدون شرح
خبر زیر را در جام جم بر خط امروز خواندم:
” معاون اول رئیس جمهور با اشاره به تشکیل کمیته ای برای انجام مطالعات مبانی نظری برنامه چهارم توسعه، خاطر نشان کرد: این مطالعات در سال 83 در قالب کتابی با عنوان “مبانی نظری برنامه چهارم توسعه” توسط سازمان مدیریت و برنامه ریزی وقت به چاپ رسید که خدا را شکر می کنیم در همان زمان برخی مسئولان این کتاب را ملاحظه کردند و ضمن جلوگیری از انتشار آن، دستور جمع آوری آن صادر شد. زیرا مفاهیمی که دراین کتاب گنجانده شده بود، همگی مبتنی بر اصول وابسته به غرب بود که آمریکا را در راس امور جهان قلمداد می کرد. …معاون اول رئیس جمهوری تصریح کرد: اساتید دانشگاه هنوز هم باید بسیار هوشیار باشند، اگر آن کتابها خمیر شده اند افکار که خمیر نشده اند.”
+ نوشته شده در پنجشنبه پانزدهم آذر 1386ساعت 4:13 توسط فریبرز خسروی
سرقت ادبی
ويلسون ميزنر(۱) به جد يا طنز مي گويد :دزديدن از يك نويسنده سرقت ادبي است ، اما سرقت از چند نويسنده پژوهش است. فردي شايد به نيت ابطال! اين سخن كتابي از آقاي علي نقي منزوي را يكجا و بدون هيچ تغييري به نام خود منتشر كرده است و در صفحه حقوق نوشته است: حققه و قدم له و علق عليه محمد … تحقيق و مقدمه و تعليقات را همه به نام خود كرده و متواضعانه آن را به سه تن از استادان خود نيز هديه كرده است و لابد انتظار داشته است كه كسي هم متوجه اين سرقت اشكار نشود تا نشان دهد كه بر خلاف نظرميزنر سرقت از يك نويسنده هم ممكن است سرقت ادبي محسوب نشود . در بيش از سه دهه پيش كه آقاي منزوي دانشجوي دانشگاه يسوعي بيروت بوده است كتابي از سعدبن منصور ابن كمونه را تصحيح كرده و بر آن مقدمه و تعليقاتي افزوده است. فرد خاطي كه كهولت وبيماري مولف را مي بيند كتاب را با عنوان تنقيح الابحاث للملل الثلاث با همان مقدمه و تعليقات ولي با نام خود منتشر مي كند. فقط تفاوت در مقدمه اي است كه توسط يكي از محققان بنام بر آن افزوده شده است . ناشر اثر هم انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، دانشگاه تهران و مركز بينالمللي گفتوگوي تمدنها است كه علي القاعده نبايد بدون بررسي و داوري دقيق اثري را منتشر كنند كه شايد اين بار چنين كرده اند. ظاهرا قرار بوده كه به عنوان پژوهش و يا كتاب سال هم معرفي شود! كه از اقبال خوش ناشران و ناخوش مولف صوري چنين نشده است و گرنه مصداق كلام مولانا مي شد كه: اي بريده دست دزدي كو بدزدد حكمتم وانگهي دكان بگيرد بر سر بازار من مثال بالا نمونه يگانه اي نيست. اين روزها به كرات ناظر اين پديده نامبارك هستيم. بارها شاهد بوده ايم كه آثاري از گذشته و حال را حتي بدون حروفچيني مجدد و فقط با تغيير صفحه عنوان براي فهرستنويسي پيش از انتشار به كتابخانه ملي ارائه داده اند.چندي پيش دو اثر پژوهشي براي داوري به يكي از استادان ارجاع شده بود. ظاهرا اين داوري براي گزينش آثار برتر در حوزه اي خاص در سطح كشور انجام مي شد. متن اين دو اثر عينا از روي يك متن كپي شده بود و فقط عنوانها و پژوهشگران ! با هم متفاوت بودند. اينان چنان در اين عمل خلاف جري شده و حريم انديشه را بي حرمت يافته اند كه نه تنها سرقت مي كنند بلكه با مال غير ! مي خواهند پژوهشگر برگزيده هم بشوند. اخيرا ابراهيم افشار در وبلاگ گفتگو طي نوشته مشفقانه اي شكل هاي مختلف سرقت علمي را برشمرده اند . عنوان آن نوشته ” جگونه مرتكب سرقت علمي نشويم ” است. بايد از ايشان خواست تا مطلب ديگري را با عنوان ” چگونه با نوشته ديگران پژوهشگر نشويم” پديد آورند. الگوي بارز و آشكار اين بد اخلاقي ها موسساتي هستند كه به كار خلق پايان نامه و پژوهش مشغولند و نمره را هم بيمه مي كنند. يكي از گزدانندگان اين موسسات گفته بود كه ما بانك هزاران پايان نامه دفاع شده را پديد آورده ايم . و هر نوع سفارش را را با كپي از قسمتهاي مختلف اين پايان نامه ها و چسباندن آنها كنار يكديگر و يك ويرايش سريع انجام مي دهيم. فناوري هاي نوين مي تواند تشديد كننده و هم افشاگر اين نوع تخلفات باشد. سهولت انتقال وتكثيرو دسترسي به حجم عظيمي از اطلاعات ممكن است وسوسه گر باشد . اما همين فناوري در بسياري از زمينه ها موجب شفافيت وبر ملا سازي شده است. رعايت امانت در پژوهش و تاكيد بر حقوق مادي و معنوي پديدآورندگان آثار از مهمترين آموزه هايي است كه بايد در گروه هاي كتابداري تدريس شود و كتابداران و كتابخانه ها بدان پايبند باشند. ضروري است كه نهادهاي مسئول راهكارهاي حقوقي و قانوني اين حمايت را فراهم آورند ودر اجراي آن نيز كوشا باشند.بسياري از ملت ها در مسير تكامل انديشه به اين نكته گوهرين دست يافته اند كه براي اعتلاي بيشتر بايد به شدت از حقوق معنوي و مادي افراد حمايت كنند. در خبر ها آمده بود كه شركت مايكروسافت به علت عدم رعايت حق مالكيت فناوري صوتي از سوي دادگاهي در شهر “سن ديه گو” به پرداخت يك مليارد و پانصد و بيست مليون دلار به شركت آلكاتل فرانسوي محكوم شده است. جدي گرفتن مساله حقوق پديد آورندگان و دفاع از آن و برخورد قاطع با خاطيان بدون شك موجب بالندگي و رشد انديشه شده ، نوآوري و پويايي را به دنبال خواهد داشت.
۱-Wilson Mizner (1876 – 1933)