مشعل!

پاره یی
مشعل همسایه را
روشن می کنند،
پاره یی
خاموش.
و این ها مردم بی تاریخ اند:
مصداق های ساده ی خوب و بد،
تاریکی و روشنی روزی و شبی
بریده از زمان،
دو روی پاره ی کاغذی
بی نیاز از برگه ی دفتری بودن.
پاره یی
خود
مشعل اند:
تا پایان می سوزند
تا لحظه ی خاکستر،
مشعل های غمناکی که روشن می کنند
فرسخ شماره های راه بی انتهای زمان را.

شاملو

قورباغه ها

مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند

قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند

لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند

لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها

قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند

عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند

مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند

حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن  به دنيا مي آيند

تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است

اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان

از منوچهر احترامی  داستان نویس کودک که در سال 87  دیده از جهان فروبست.

روشنگری

روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده‌است. صغارت، ناتوانی در به‌کاربردن فهمِ خود بدون راهنمایی دیگری است. این صغارت، خودْ تحمیلی است اگر علت آن نه در سفیه بودن بلکه در فقدانِ عزم و شهامت در به کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگری باشد.
   کانت

املت دسته دار!

شاخص

چاپ پنجم کتاب املت دسته دار را  با مشخصات  ” ناصر فیض. املت دسته دار . (تهران: سوره مهر، 1390) ورق می ز نم .مجموعه  شعر طنز جالبی است . یکی از آنها را با هم می خوانیم:

دیگر بس است عدل، پس از این ستم كنید 
لطفی كنید و از سر ما سایه كم كنید

هرچند پیش از این به شمایان نداشتیم
چشمی كه بعدها به ضعیفان كَرَم كنید

آن قامتی كه سرو سهی داشت پیش از این
آن قدر راست نیست بخواهید خم كنید

ما را دو متر خانه از این شهر شد نصیب
باور نمی‌كنید اگر هم قدم كنید!

ماند اختلاف‌مان به قیامت كه با شما
یک مرد هم نمانده كه او را حَكَم كنید

هرگز قلم به مدح شمایان نمی‌زنم
حتی اگر دو دست مرا هم قلم كنید

ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
یعنی حریم شعر مرا محترم كنید

مردیم در زیادی عدل و وفور داد
دیگر بس است عدل، كمی هم ستم كنید!

 

قاطر همچون رسانه!

خوانده بودیم که در سده های میانه بعضی فرزانگان به هنگام سفر کتاببخانه هایشان را با شتر همراه داشتند. اما نشنیده بودیم که از قاطر آن هم در هزاره سوم به عنوان  محمل کتابخانه استفاده شود.  ظاهرا کتابداران ونزوئلائی مبدع این ابتکار قاطریند و لابد برادر چاوز  و رسانه های او نیز کلی برای این ابتکار داد سخن داده اند!. نگاه کنید به :http://boingboing.net/2012/04/20/mule-based-bookmobiles-for-rem.html?utm_source=feedburner&utm_medium=feed&utm_campaign=Feed:+boingboing/iBag+(Boing+Boing)

روشنگری

کانت در پاسخ به پرسش: روشنگری چیست؟ ، این جمله را شعار روشن‌گری می‌نامد :

« روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده‌است. صغارت، ناتوانی در به‌کاربردن فهمِ خود بدون راهنمایی دیگری است. این صغارت، خودْ تحمیلی است اگر علت آن نه در سفیه بودن بلکه در فقدانِ عزم و شهامت در به کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگری باشد. شعار روشنگری این است »

آتش افروزی

شاخص

هرکه را مردم سجودی می کنند
زهراندر جان او می آکنند
با اجازه حضرت مولانا:
هرکه را مردم سجوی می کنند
آتش اندر جانشان می آکنند
و این روزها بازار این آتش افروزی ها چقدر پر مشتری است!

بهار

“در بهاری که نمی‌دانم کی خواهد بود
تازه‌تر خواهم شد
من به سمتی جریان دارم
که پر از آواز چلچله‌هاست…
من به سمتی جریان دارم
که سراسر سبز است
که سراسر آبی‌ست
که سراسر دریاست…”

سعید مغمومی