در یکی از سایت های آنور آبی خواندم که :
بایگانی دسته: آثار دیگران
خردمندانه ترین و موثرترین راهپیمایی تاریخ !
آدم خوب
تکیه گاه
فامیل خدا !
شاید تکراری باشد! اما بعضی تکرارها درس آموز است .
ایستاده بود و به ویترین فروشگاهی
نگاه می کرد زنی… در حال عبور او
را دید، او را به داخل فروشگاه برد و
برایش لباس و کفش خرید و گفت:
مواظب خودت باش کودک پرسید:
ببخشید خانم شما خدا هستید؟
زن لبخند زد و پاسخ داد: نه من فقط
یکی از بنده های خدا هستم.
کودک گفت:
می دانستم با او نسبتی داری!!!
بستنی!
داستان ذیل این روزها در ایمیل ها رد و بدل می شود . این ریشه یابی چنان استادانه نوشته شده است که خواننده ایرانی ابتدا تصور واقعی بودن آن را دارد. اما نگاهی به تاریخچه و ریشه لاتین این واژه نشان از کاذب بودن این داستان استادانه است!
تا به حال به این اندیشیده اید که چرا هرگز در هیچ گزارش یا رسانه خارجی در مورد اینکه بستنی ، این لیسیدنی پرطرفدار، در کجا و توسط چه کسی ساخته شد هیچ حرفی به میان نیامده ؟! جواب این سوال در کتاب `مردم دوران مشروطه` در قفسه های خاک گرفته کتابخانه ملی موجود است که نیز افتخار دیگری است برای ما ایرانیان .
داستان از اینجا شروع میشه که فردی به نام کریم باستانی ملقب به کریم یخ فروش پسر جوانی از شهر ری در بازار آن زمان (خیابان جمهوری امروز) بساط یخ فروشی داشت . یکی از مشتریان غالبا دائمی کریم کارمندان سفارت انگلستان در همان حوالی بودند . این مواجهه هر روزه کارمندان با کریم رابطه صمیمانه را بین آنها پدید آورد . کارمندان برای کریم که انگلیسی بلد نبود نام کریم یخی یا همان به گفته خودشان آیس کریم را برگزیدند . در اواسط درگیریهای دوران مشروطیت کریم برای جلب بیشتر مشتری اقدام به پخش یخ در بهشت مبادرت ورزید . و در همین دوران و برای اولین بار با مخلوط کردن شیر و یخ و زرده تخمه مرغ و گلاب و شیره ملایر اولین بستنی تاریخ بشریت را ساخت. که مورد استقبال اهالی بازار و همسر سفیر انگلیس قرار گرفت مغازه ای در همان حوالی توسط سفیر انگلیس به کریم اهدا شد که بر سر در آن به زبان انگلیسی اسم فامیل کریم ( باستانی ) bastani نوشته شده بود که ایرانی ها به اشتباه بستنی می خواندند . در زمان افتتاح فروشگاه سفیر انگلیس با گفتن :
we name it after you
اسم محصول را به احترام کریم آیس کریم گذارد
میرزا حسنخان مستوفی , مستوفیالممالک دوران مشروطیت ، در کتاب خاطراتش مینویسد این پدرسگ ( کریم باستانی ) لیسیدنیی ساخته است از سردابهای یزد سردتر ، از لب یار شیرین تر، از پنبه خراسان نرمتر. سالها بعد کریم با یکی کارمندان سفارت انگلیس به نام الیزابت بسکین رابینز ازدواج کرده و به انگستان و بعد از آن به امریکا مهاجرت میکند .
نمودار دانش
شاخص
با نمودارهای دانش، جستجوی گوگل هوشمندتر میشود
آمارگیر وبلاگم را که نگاه میکنم، همیشه نتایج جستجوی عجیب و غریبی را میبینم. این جستجوها گرچه نشاندهنده مهارت پایین جستجو در میان کاربران ایرانی هستند، اما در عین حال حاکی از آن هستند که کاربران اینترنت انتظار دارند که گوگل و دیگر موتورهای جستجو، هوشمندانه و معنایی عمل کنند، بتوانند به سؤالات محاورهای آنها پاسخ بدهند و غرض و نیت اصلی آنها را از یک جستجو دریابند.
تا به امروز برای دستیابی به نتایج جستجو این کلمات کلیدی بودهاند که اهمیت داشتهاند، اما آیا زمانی میرسد که موتورهای جستجو کاری فراتر از جستجوی کلمات کلیدی برای ما انجام بدهند؟
گوگل به تازگی گام مهمی در راه رسیدن به وب معنایی یا semantic برداشته است که خود البته ترجیح میدهد از آن با نام نمودارهای دانش یا Knowledge Graph یاد کند.

گوگل با استفاده از پایگاه دادههای چندین سایت بزرگ از جمله Freebase و ویکیپدیا و همچنین سرویس نقشه و خرید خود، سعی دارد هنگامی که کاربری چیزی جستجو میکند، دریابد که غرض او از وارد کردن یک یا چند کلمه کلیدی چیست.
گوگل به این ترتیب به صورت مجرد به چیزها نگاه میکند، بلکه شبکهای درست میکند که در آن همه چیز در ارتباط با هم معنی دارند. مثلا نام یک نویسنده با آثارش، ژانر ادبیاش، همعصرانش، دوره تاریخی زیستاش، نزدیکانش و رقبایش به صورت یک شبکه قرار میگیرد. در این سیستم هر شخص یا چیز با رشته ریسمانهایی با چیزهای دیگر ارتباط دارد. در نهایت وقتی کسی چیزی جستجو میکند، گوگل فقط دیگر یک رشته صفحات مرتبط با کلمات کلیدی را به او پیشنهاد نمیکند، بلکه وقتی دستش را دراز میکند تا چیزی را پیدا کند، به واسطه ریسمانهای مجازی مرتبط کننده آن چیز با اشیا، اشخاص و امورات دیگر، آنها هم به جلو میآیند.

به عبارتی گوگل دیگر نمیخواهد به جستجوی کاربران به صورت یک سری کلمات کلیدی صرف نگاه کند، بر این اساس از این به بعد وقتی نام محل یا شخص یا شیء مشهوری را وارد میکنید، گوگل با استفاده از «نمودار دانش»، برداشت انسانیتر از جستجوی شما میکند.
با استفاده از نمودارهای دانش، قتی عبارت king را وارد میکنید، گوگل برای دریافت منظور شما، از شما خواهد پرسید که منظورتان واقعا شاه است یا یک تیم ورزشی یا برنامه تلویزیونی خاص. اما چیز جالبتر در هنگام جستجو در گوگل این خواهد بود که در گوشه راست و بالای صفحه جستجو، گوگل خلاصهای از اطلاعات لازم را به صورت مختصر و مفید در مورد جستجوی شما نشان خواهد داد.

مثلا وقتی نام یک هنرمند دوره رنسانس را جستجو کنید، سال تولد، آثار مهم او و همچنین نام هنرمندان دیگری که در دوره رنسانس میزیستند برای شما فهرست میشود.
در این سیستم جستجوی جدید، به نمایش درآمدن رویدادها و حوادث مرتبط با یک شخص یا محل، یا نمایش افرادی که به نوعی با یک شخص مرتبط بودهاند، کاربر را به جستجوی بیشتر در پیرامون، جستجوی اولیهاش توشیق میکنند.
نمودار دانش گوگل از جهات مختلفی اهمیت دارد:
۱- تغییری که در شیوه جستجو و تعامل ما با گوگل ایجاد میکند. نمودار دانش ما را تشویق به جستجوی بیشتر در حاشیه یک موضوع میکند. همین مطلب ممکن است در عین حال که ما را به اطلاعاتی تصادفی مفید برساند، باعث نوعی عدم تمرکز در جستجوکننده هم بشود.
ویکیپدیا را در نظر بگیرید. بارها شده است که من چیزی در ویکیپدیا جستجو کردهام و بعد وقتی مدخل اصلی را میخوانم، با لینکها و ارجاعات آن، به صفحاتی دیگری میرسم و ناگهان چشمم را باز میکنم و میبینم که در حال مطالعه چیزی هستم که ربطی به جستجوی اولیهام ندارد.
همین مطلب ممکن است هنگام استفاده از نمودارهای دانش هم رخ بدهد.
۲- موضوع مهم دیگر تأثیر احتمالی هوشمندتر شدن گوگل بر SEO است. هنوز به درستی مشخص نیست که این امر تا چه میزان بر SEO تأثیر خواهد گذاشت. اگر قرار باشد، کاربران به جوابهای سرراست سؤالهای خود برسند، بدون اینکه نیاز باشد به سایتها و وبلاگهی تولیدکننده محتوا سر بزنند، این امر باعث سقوط ترافیک وبلاگها و سایتها خواهد شد.
۳- مطلب مهم بعدی، به وجود آمدن عرصه جدید رقابتی بین موتورهای جستجو است. بعد از اینکه گوگل نتایج «گوگل پلاس» را وارد جستجوهای خود کرد، بینگ هم شروع کرد به نشان دادن اطلاعات اجتماعی در ستون کناری خود. و حالا با هوشمندتر شدن موتور جستجوی گوگل و حرکتش به سوی معنایی شدن، این احتمال وجود دارد که بینگ و دیگر موتورهای جستجو هم به این سو حرکت کنند.

پیشبینی من این است که در چند سال آینده موتورهای جستجو، کمابیش این عناصر را هنگام جستجوی کاربرانشان به آنها نشان بدهند:
– نشان دادن اطلاعات مختصر و مفید در مورد یک مطلب. (سال تولد و مرگ و آثار مهم یک نویسنده یا فیلمساز)
– ابزاری برای تمرکز بیشتر یا جستجوی حاشیهای: برای مثال وقتی کسی عبارت کتابهای علمی-تخیلی خاصی را جستجو کند، در کادر کناری، نام آثاری با حال و هوای مشابه یا فیلمی که از روی کتاب اقتباس شده یا نویسندههای مشابه خالق اثر به او نشان داده شود.
– نتایج جستجو در شبکههای اجتماعی از توییتر گرفته تا فیسبوک.
– پاسخ دادن به سؤالات محاورهای نسبتا ساده: آیا امروز باران خواهد بارید؟ دیروز پاریس سردتر بود یا نیویورک؟ پرفروشترین فیلم ماه می و از این قبیل.
در چند روز آینده به تدریج نمودارهای دانش در کشورهای مختلف فعال خواهد شد
منبع : http://1pezeshk.com/archives/2012/05/the-new-google-knowledge-graph.html
قورباغه ها
مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند
قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند
لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند
لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها
قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند
عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند
مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند
حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن به دنيا مي آيند
تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است
اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان
از منوچهر احترامی داستان نویس کودک که در سال 87 دیده از جهان فروبست.
برهان خلف !
وقت نوشيدن درياست، اگر بگذارند …
شعر زیبایی است . حیفم آمد نخوانید!
آفتاب آينهء ماست، اگر بگذارند
صبح پشت در فرداست، اگر بگذارند
خشكسالي به سر آمد، نفس تازه خوش است
وقت نوشيدن درياست، اگر بگذارند
همزباني گره از مشكل ما نگشايد
همدلي حل معماست، اگر بگذارند
تا به كي داغ سكوت لب مردم باقي است؟
فصل جوشيدن غوغاست، اگر بگذارند
خستهام خسته، از اوضاع ملالآور شهر
فرصت دامن صحراست اگر بگذارند
بي تكلف به شما شعر سرودم، مردم
حرف ما حرف دل ماست اگر بگذارند
ميكشم ديده به خاك قدم همتشان
اهل قدرت، قدم راست اگر بگذارند
گرچه تنگ است فضا، خون قلم در جوش است
ما نگفتيم، هويداست اگر بگذارند
عشق آزادهء من! باز نما پنجره را
ديدن روي تو زيباست اگر بگذارند
بعد از آن غربت تلخي كه تحمل كرديم
جادة گمشده پيداست اگر بگذارند
چهره بگشاي تو اي شاهد آزادي و عشق!
ديده مشتاق تماشاست، اگر بگذارند
زادهء شهر سيه موي و جلالي هستيم
عاشقي باب دل ماست اگر بگذارند
از: محمد آصف رحمانی شاعر افغان




