نفت را کنار بگذارید؛ کتابها را باز کنید !

از : توماس فریدمن در نیویورک تایمز

مترجم: نسیم کلانی

 

هر وقت از من می پرسند: «بجز کشور خودتان به کدام کشور علاقه مند هستید؟» در پاسخ می گویم: «کشور تایوان». مردم با تعجب سوال می کنند: «تایوان؟ چرا تایوان؟». در جواب می گویم خیلی ساده است جزیره تایوان به سنگی بی حاصل در دریایی طوفانی می ماند، که از هیچ گونه منابع طبیعی برای زندگی کردن برخوردار نیست (به طوری که حتی شن و ماسه مورد نیاز خود جهت ساخت و ساز را از چین وارد می کند) این در حالی است که یک چهارم بزرگترین ذخایر مالی در جهان از آن این کشور می باشد، چرا که به جای حفاری زمین و استخراج هر چیزی از معادن، تایوان به دنبال پرورش 23 میلیون استعدادی است که زنان و مردان این کشور را تشکیل می دهند. من همیشه به دوستانم در تایوان می گویم: «شما خوش شانس ترین مردم جهان هستید. اما چطور بسیار خوش شانس هستید؟ چون بدون هیچ گونه برخورداری از منابع نفتی، معادن سنگ آهن، الماس، طلا و حتی جنگل، تنها با در اختیار داشتن منابع محدود ذغال سنگ و گاز طبیعی توانسته اید نحوه زندگی و فرهنگ خود را پرورش داده و مهارت های مورد نیاز مردم خود را ارتقا بخشید، و تنها اینگونه سرمایه است که می تواند به با ارزش ترین منابع تجدیدپذیر در جهان امروز تبدیل شود. اما چطور بسیار خوش شانس شدید؟». برای من گفتن این مطلب کمی جرات می خواهد. اما در حال حاضر باید آن را اثبات کنم. یک تیم تحقیقاتی از سازمان همکاری و توسعه اقتصادی با عنوان «OECD»، پژوهش قابل ملاحظه ای را در خصوص ارتباط بین عملکرد برنامه ارزیابی دانش آموزان در سطح بین المللی، یا آزمون پیسا، (شامل آزمونی که طی هر دو سال سوال های ریاضی، علوم و مهارتهای خواندن و درک مطلب دانش آموزان 15 ساله در 65 کشور را مورد سنجش قرار می دهد) و درآمد کل حاصل از منابع طبیعی و تولید ناخالص داخلی برای هر یک از کشورهای شرکت کننده، به عمل آوردند. پژوهشگران به طور خلاصه، ارتباط مهارت دانش آموزان در حل معادلات ریاضی با مقدار استخراج نفت یا میزان حفاری الماس در یک کشور را مورد ارزیابی قرار داد. نتایج این تحقیق نشان داد که یک ارتباط منفی معنی داری بین کشورهایی که منبع درآمدشان از طریق منابع طبیعی ملی می باشد و کشورهایی که درآمدشان از طریق دانش و مهارت جمعیت دانش آموزان خود تامین می شود، وجود دارد. «آندریاس اسچلیچر» مسئول نظارت بر امتحانات پیسا در «OECD» خاطر نشان کرد: «این یک الگوی جهانی است که در 65 کشوری که در آخرین ارزیابی PISA شرکت کرده اند مورد ارزیابی قرار گرفت: نفت و آزمون پیسا با یکدیگر رابطه معکوس دارند.» بر اساس نظر اسچلیچر، در آخرین نتایج آزمون پیسا، دانش آموزان سنگاپور، فنلاند، کره جنوبی، هنگ کنگ و ژاپن با وجود برخورداری از منابع طبیعی اندک در کشورشان از بالاترین سطح نمرات در آزمون برخوردار شدند، در حالی که قطر و قزاقستان علی رقم بیشترین درآمد نفتی دارای پایین ترین نمرات دانش آموزی در آزمون PISA بودند. عربستان سعودی، کویت، عمان، الجزایر، بحرین، ایران و سوریه همان روند مشابهی که در سال 2007 در مطالعه بین المللی ریاضیات و علوم داشتند، را نشان می دادند، در حالی که دانش آموزان کشورهای لبنان، اردن و ترکیه ( کشورهای خاورمیانه با منابع طبیعی محدود) امتیازبهتری را در این آزمون به خود اختصاص دادند. دانش آموزان بسیاری از کشورهای دارای منابع طبیعی در آمریکای لاتین مانند برزیل، مکزیک و آرژانتین نمرات پایین تری را کسب کردند. در این آزمون آفریقا مورد سنجش علمی قرار نگرفت. کانادا، استرالیا و نروژ، کشورهایی با سطوح بالا از منابع طبیعی، همچنان امتیازات خوبی در این آزمون کسب کردند، اسچلینچر استدلال می کند: «این امتیاز بالا به این دلیل است که هر سه کشور، سیاست های مالی مناسبی را در جهت پس انداز و سرمایه گذاری از درآمد ناشی از منابع رانتی اتخاذ کرده اند و تنها به مصرف منابع خود بسنده نمی کنند». موضوع «بیماری هلندی» بحثی است که مدت های زیادی در میان اقتصاددانان رایج بوده است، این عارضه زمانی رخ می دهد که درآمد یک کشور به دلایلی به صادرات منابع طبیعی شدیدا وابسته می شود و به دلیل افزایش درآمد، تقاضا نیز افزایش می یابد اگر افزایش تقاضا به صورت ناگهانی انجام گیرد و عرضه پاسخگو نباشد در نتیجه سیل بی رویه واردات ارزان آغاز می شود و صادرات بیش از حد گران می شود و در نهایت تولید داخلی را در رقابت ضعیف می کند. آن چیزی که تیم تحقیقاتی پیسا به عنوان یک بیماری مرتبط معرفی کردند شامل جوامعی می شد که به بهره برداری بی رویه از منابع طبیعی خود کاملا وابسته بودند و به نظر می رسد افراد در این گونه جوامع غرایز، عادات و انگیزه ها و مهارت های خود را در جهت انجام تکالیف مربوطه از دست خواهند داد. اسچلیچر می گوید، «در کشورهایی با منابع طبیعی محدود مانند فنلاند، سنگاپور یا ژاپن، آموزش و پرورش از نتایج قوی و شرایط بسیارعالی برخوردار می باشد، چرا که کل افراد جامعه به این مسئله مهم پی برده اند که کشور باید توسط دانش و مهارت به حیات خود ادامه دهد و این به کیفیت آموزش و پرورش بستگی دارد. در این کشورها هر کدام از والدین و فرزندان به خوبی می دانند که تنها مهارت های یک جامعه می تواند شانس زندگی افراد آن جامعه را افزایش دهد و هیچ چیز دیگری در جهت رشد و شکوفایی آنها وجود ندارد، چنانچه آنها به تدوین فرهنگی کامل می پردازند که نظام آموزش و پرورش حول محور آن قرار می گیرد». «کی. آر. اسرایدهر» که از دوستان هندی-آمریکایی من و از دانشمندان ناسا و بنیان گذار تکنولوژی سوخت سلولی (این تکنولوژی میتواند تحولی عظیم در تولید انرژی ایجاد کند) از شرکت بلوم می باشد گفت: «هنگامی که شما منابعی برای تولید انرژی نداشته باشید، به یک کاردان و یا مخترع تبدیل می شوید». به همین دلیل است که کشورهای خارجی همراه با شرکت های فهرست شده دربازار بورس «نزدک» (انجمن ملي بها گذارى خودكار سهام توسط دلال هاى سهام) اسرائیلی، چینی-هنگ کنگی، تایوانی، هندی، یا کره جنوبی و سنگاپوری هستند، اینها کشورهایی هستند که فاقد منابع طبیعی می باشند. اما در این مطالعه تحقیقاتی یک پیام مهم برای جهان صنعتی وجود دارد. در چنین شرایطی که بحران اقتصادی اکثر کشورها را درگیر خود کرده است، آن چیزی که وسوسه انگیز به نظر می رسد حفاظت از استانداردهای زندگی حتی به قیمت پرداخت بدهی های مالی برای آینده ای بهتر می باشد. اسچلیچر در ادامه متذکر می شود: «تنها راه اصلاح این است که شیوه انتخابی خود را گسترش داده و تعداد بیشتری از مردم را به دانش و مهارت مجهز کنیم تا برای رقابت، همکاری و ارتباط در مسیری که همواره کشورهای ما را به جلو پیش می برد، گام بردارند». در مجموع وی به این نکته اشاره می کند: «دانش و مهارت به ارز رایج اقتصاد جهانی در قرن بیست و یکم تبدیل خواهد شد، اما هیچ یک از بانک های مرکزی توان تبدیل این ارز گرانقیمت به پول را ندارد. کشورها خود تصمیم خواهند گرفت که چه مقدار از این ارز را در اختیار داشته باشند. مطمئناً، با در اختیار داشتن منابع عظیم مانند نفت، گاز و الماس، امکان خریداری حتی مشاغل نیز وجود خواهد داشت اما این کشورها جامعه خود را در دراز مدت تضعیف می کنند مگر آنکه از درآمد حاصل از این منابع در جهت ساختن مدارس و ایجاد زیر ساختهای مناسب برای توسعه فرهنگ یادگیری مهارتها در دراز مدت استفاده شود؛ چیزی که حرکت رو به جلو شما را تضمین خواهد کرد.

نقل از:http://www.fararu.com/vdccpmqs42bqx08.ala2.html

 

سازمان یادگیرنده ، کارکنان پژوهنده

 نوشته ای است که برای کلیات ماه این شماره نوشته ام (سال چهاردهم شماره دهم)
چند سال پیش  در کتابخانه ملی ، استاد گرانمایه و دلسوزی  فغانش بلند شده بود که اغلب این تازه استخدام شده ها هیچ نمی دانند . مثل اینکه از پشت کوه آمده اند !. با مفاهیم اولیه رشته هم بیگانه اند .عملا هیچ مهارتی را به درستی نیاموخته اند. گفته شد که اینان اغلب معدل هایشان بالای 18 است و دانش آموختگان نظام آموزشی هستند که صاحب نامان رشته متولیان آن هستند.البته بعدها به کمک همان استاد، بعضی درس های کاربردی در مرکز آموزش عالی کتابداری تدریس شد تا برخی از نیازهای کتابخانه براورده شود.

نبود دانش ، مهارت  و کارایی در دانش آموختگان ، معضلی با پیشینه دیرین است . ظاهرا در قرن هشتم هجری  هم ناکارایی آموزش ، مساله روز بوده است. به این طنز زیبای عبید توجه کنید:

لولئی با پسر خود ماجرا می کرد که تو هیچ کار نمی کنی و عمر در بطالت به سر می بری . چند با تو گویم که معلق زدن بیاموز و سگ از چنیبر جهانیدن رَسَنبازی تعلم کن تا از عمر خود برخوردار شوی. اگر از من نمی‏شنوی بخدا تُرا در مدرسه اندازم تا آن علم مرده ریگ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلت و فلاکت و ادبار بمانی و یک جواز هیچ جا حاصل نتوانی کرد

رد پای این ناکارآمدی  در گستره تاریخ تعلیم و تربیت  آشکارا قابل مشاهده است که تفصیل آن موضوع این نوشته نیست.اجمالا در سده بیستم به امر تعلیم وتربیت رسمی توجه ویژه ای مبذول شد و مطالعات ارزشمندی در این حوزه انجام گرفت . متفکرین تاثیرگذاری هم ظهور یافتند. حدود پنج دهه قبل پائلو فریره [1]متفکر نام آشنای آموزش و پروش و از پیشگامان  ” رویکرد تربیت انتقادی”[2] موج مبارکی را در نگاه به آموزش رسمی پدید آورد. او معتقد بود که نظام رسمی موجود، انسانهایی را پرورش می دهد که   خلاقیت و  خودباوری ندارند . “فرهنگ سکوت” در آنها نهادینه شده وبه موجوداتی بدل می شوند که به جای آنکه در خدمت جامعه باشند در خدمت منافع زرداران و زورمداران خواهند بود. او باور داشت که این ستم دیدگان چنان پرورش می یابند که در مقابل غارت ثروت و فرهنگ خود هیچ عکس العملی را نشان نخواهد داد.

 موج رویکرد تربیت انتقادی زمینه روآوری به تفکر نقاد [3]و تفکر سطح بالا [4]را فراهم آورد و در این زمینه  پژوهش های گسترده ای انجام شد. یکی از معروف ترین این پژوهش ها ، مطالعه ای است که توسط انجمن فلسفه امریکا با حضور چهل و شش متخصص  انجام شد .این کار که با استفاده از روش کیفی، چندین سال طول کشید.  گزارش این پژوهش بعدها به” گزارش دلفی” شهرت یافت . در این گزارش تعریف جامعی از تفکر انتقادی ارائه شده است . در این تعریف متفکر نقاد فردی کنجاو ، با ذهن باز و منعطف است که در قضاوتش دور اندیش است .تفسیر ، تحلیل و ارزشیابی ، همراه تبیین مفهومی و روش شناختی شیوه کار اوست . در ارزشیابی فردی عادل و منصف است و مراقب سوگیری های شخصی است . با حسن ظن و خیلی صریح و شفاف با مسائل مواجه می شود. او در انتخاب ملاک ها و معیارها مستدل عمل کرده و پژوهش محور است. پشتکار او سبب می شود تا حصول نتیجه کار را دنبال کند . این نوع تفکر ، خود تنظیم ، هدفمند ، منبع قدرت در زندگی فردی و مبنایی وثیق برای جامعه ای مردم سالار خواهد بود.در سه دهه گذشته بسیاری از کشورهای شمال ، تفکر نقاد و خلاق را اساس و مبنای تعلیم و تربیت خود قرار داده و از ثمرات ارزشمند آن بهره مند شده اند.

به راستی  دانش آموختگان دانشگاه ها و به ویژه دانش آموختگان کتابداری و اطلاع رسانی تا چه اندازه ویژگی های یک متفکر نقاد و خلاق را دارا هستند. توجه شود که کتابداران به نوعی اشاعه دهنده و حافظ این نوع تفکرباید باشند زیرا تفکر انتقادی و خلاق  پیوندی ناگسستنی با سواد اطلاعاتی دارد که کتابداران باید مروج آن باشند. گزاره های زیر برای آموزش دانشگاهی  و طبعتا برای رشته کتابداری و اطلاع رسانی تا چه اندازه صادق می دانیم:

  •  آموزش ، پژوهش محور نیست و ذهن تحلیل گر و کنجکاو و فردی با پشتکار  تربیت نمی کند.

این معضل حتی در سطوح کارشناسی ارشد و دکتری نیز شایع است . اغلب پایان نامه ها و رساله ها بی محتوا و پر از اشتباهات اساسی روش شناسی است.

  • فرهنگ حاکم بر دانشگاه ها صراحت ، حسن ظن ، انگیزه خدمت ، پشتکار و عدالت و آزادگی را القا نمی کند.
  • دانش و مهارت آموخته شده تطابق چندانی با نیازهای بازار کار ندارد.
  • بسیاری از پذیرفته شدگان دوره کارشناسی در رشته دلخواه قبول نشده و از بد حادثه اینجا به پناه آمده اند.
  • بسیاری از مدرسان به محض اخذ مدرک کارشناسی ارشد و دکتری به تدریس پرداخته اند . اغلب آنان از فنون و دانش تعلیم و تربیت کم بهره اند.کلاس های این استادان کم بهره و ملال آور است.
  • بسیاری از مدرسان در تدریس بی انگیزه اند و اگر انگیزه لازم را هم دارند از دانش روز عقب هستند.
  • محتوای درس ها با شتاب جهانی در تولید دانش همگام نیست و بعضا چند دهه فاصله دارد.
  • تعداد دانش آموختگان با میزان تقاضا ی بازار کار همخوانی ندارد .

اگر شما هم چون من معتقد به درست بودن اکثر گزاره های فوق هستید نباید انتظار فوق العاده و تعیین کننده ای از فارغ التحصیلان داشته باشیم . این نوع آموزشِ عقیم ، بیشتر موجب گسترش مدرک گرایی و تفاخر می شود و توسعه و رشدی را به دنبال نخواهد داشت. البته در بین استادان و دانشجویان استثناهایی نادری وجود دارد که نمی تواند نافی این قضاوت کلی باشد که: النادر کالمعدوم!

ظاهرا بر متولیان آموزش عالی هم این کاستی ها آشکار است . آنان برای رفع این نازایی ، طرح ” آمایش دانشگاه ها و آموزش عالی” را مطرح کرده اند. این طرح با هدف  ارتقاء دانش بشری مبتنی بر معارف و آموزه های اسلامی ـ ایرانی، بهبود، توسعه و تربیت نیروی انسانی ارزشمدار و متخصص، ارتقاء بهره وری آموزش ، افزایش سهم آموزش عالی در تولید ثروت ملی و افزایش مسئولیت پذیری علمی و اجتماعی و نهادینه سازی اخلاق حرفه ای مطرح شده است. امید است بدور از از شعارهای مرسوم و کمیت گرایی معهود، گام های استواری برای این آمایش برداشته شود. تا آنجا که به رشته کتابداری و اطلاع رسانی مربوط است به نظر می رسد باید در فکر یک تحول بنیادین برای اجتناب از گزاره های فوق الذکر بود. در این رشته اطلاعات و دانش دستمایه اصلی کار است . دستمایه ای که به شدت پویا ، سیال و ودر حال فزونی غیرقابل باوری است. کتابخانه  و مراکز اطلاعاتی که قرار است در خدمت نسل نوین این سده پر تحول و جامعه دانشمدار  باشد با ید سازمانی یادگیرنده با کارکنانی پژوهنده باشد. این مهم نیز جز با برنامه ریزی  روشمند و راهبردی و صرف وقت و بودجه لازم به دست نخواهد آمد.

 


[1] Paulo Freire

[2] Critical Pedagogy Approach

[3] Critical Thinking

[4] Higher Order Thinking

کلیات ماه مهر و آبانkoliat 166 CD

دختر صدام دیوانه شد!

سایت خبری تابناک عنوان فوق را برای خبر مبتلا شدن دختر صدام به اسکیزوفرنی برگزیده است. در قسمت نظرات برایشان نوشتم:ا

اسکیزوفرنی بیماری است که جوانان زیادی با آن درگیرند و روان پزشکان وخانواده ها  سعی دارند  از تصویر قدیمی ازین بیماری را که آن را مترادف دیوانگی می پنداشت دوری کنند. شایسته نیست که با اغراض سیاسی  و یا از روی ناآگاهی برای آن لفظ دیوانگی را به کار بریم و خانواده های زیادی را  نگران  ترکنیم.

افاضات علامه ای

امروز صبح حدود ساعت هفت فرصتی پیش آمد که قبل از عزیمت به محل کار شاهد یک گفتگوی تربیتی از شبکه ۶ یعنی شبکه خبر  باشم. طرف صحبت  خانم دکتری چادری بودند. ایشان رئیس دانشکده تربیتی ویا روانشناسی- البته اخیرا روانشناسی هم جزو علومی است که نباید اسم برده شود!- و همین کرسی را هم به نوعی در شورای عالی انقلاب فرهنگی دارا هستند. از محتوای بحث سخنی نمی گویم که جای تامل بسیار داشت. در قسمتی از افاضاتشان در مورد تفاوتهای فردی فرمودند: به این موضوع باید به صورت ویژه توجه کنیم ، به اصطلاح ما آکادمیسین ها باید به این موضوع به صورت اسپیسیفیک نگاه کنیم . من که سر صبحی از این همه لغت پراکنی آن هم در شبکه خبر که یک شبکه عمومی است کف کردم!! به راستی از اسلامی شدن این علوم آن هم توسط این طایفه باید به خدا پناه برد ….چه شود. بحمدالله این روزها از جنبه های مختلف غرق در کفیم و اصلا اگر جسارت به حضرت مولانا نباشد صورتهای عالم را کلا کفی می بینیم ! اما  یادم می اید یک بار دیگر نیز این حالت انبساط کف آوری را برای لغت پراکنی تجربه کرده بودم. تازه با رشته کتابداری آشنا شده و تحصیل در کارشناسی ارشد را شروع کرده بودم که  یکی از استادان  فرمودند: در لکچری که دیروز در فکولتی پیسیکولوژی داشتم ساجست های زیادی را برای دولوپ کنسه دادم

حرکات موزون در چهار پرده

پرده نخست:1359

اواخر سال  است .بنده خدایی به من مراجعه کرده است که نمی داند چرا صلاحیتش را برای تدریس تایید نکرده اند. او را به خوبی می شناسم. نقطه منفی و تاریکی در زندگی ندارد. انسان تلاشگر و پر امید و معتقدیست و خصوصیت بارزش کتابخوانی است.  به مکانی که گزینش یکی از مناطق تهران در آن مستقر است مراجعه می کنم. این مکان بعدها خانه معلم نام می گیرد.مسئول محترم لطف می کند و مرا می پذیرد. علت زدن مهر عدم صلاحیت بر پرونده آن بنده خدا را جویا می شوم. با اصرار و اکراه به سخن می آید. می گوید مشکل اخلاقی و رفتاری ندارد. می گویم پس مساله چیست ؟ می گوید : اعتقادی اجتماعی است. می گویم من از بچگی او را می شناسم. هم محلی هستیم و… آیا به زعم شما انحراف عقیدتی خاصی پیدا کرده است و… زیاده گویی نکنم . بالاخره او را وادار می کنم که انحراف او را برملا کند. و می گوید: او از آقای خویی تقلید می کند!! من جوان 26 ساله هرچه برای  آن جوان 24 ساله مسئول دلیل و برهان می آورم که تقلید از مرجعی که مورد نظر شما نیست نمی تواند انحراف محسوب شده و موجب سلب حقوق یک جوان مستعد شود.هر چه برهان می آورم که وجود مراجع گوناگون و اختیار فرد در انتخاب یکی از افتخارات شیعه است . آب در هاون می کوبم و گویا او به موجب دستورالعملی نانوشته عمل می کند و خود به بسیاری از اصطلاحات واقف نیست ولی امضا با اوست او می گوید آموزش و پرورش را به نامحرمان نمی سپاریم! در حین بحث معلوم شد که گزینشها صدها نفر را به همین جرم رد کرده اند.مغموم از آنجا خارج می شوم. مکاتبات بعدی هم برای حل مشکل آن بنده خدا به جایی نمی رسد.

پرده دوم: 1371

اواخر خرداد است . از خیابانی که گزینش در آن مستقر بود عبور می کنم .پارچه مشکی بزرگی بر سر در آویزان است. بر آن نوشته اند:

” إذا مات العالم ثلم فی الإسلام ثلمة لا یسدها شیء ”

رحلت جانگداز مرجع عالیقدر را به شیعیان جهان تسلیت می گوییم .آن بزرگ مرد که از تربیت بافتگان نجف اشرف و … متحیر می شوم و به راهم ادامه می دهم.

پرده سوم: 1389

نیمه مهر است . مراسم ازدوج یکی از آشنایان است. آدرس را که نگاه می کنم آشنا به نظر می رسد . مجلس جشن در خانه معلم است. ترافیک درهم باعث می شود که دیر به مجلس برسم. وارد که می شوم همه جا تاریک است . رقص نور همه گستره سالن را رنگامیزی می کند    و صدای موسیقی سالن را به لرزه می اندازد. گروهی از آقایان میهمان که سنشان بین 20 تا 30 بود مشغول هنرنمایی اند. رگه هایی از چوپی لری تا لزگی ترکی واز تانگوی آرژانتینی تا باله روسی در حرکات موزونشان که همان رقص باشد  مشهود است.چنان سالسا را با پازا دبله با هم می آمیزند و از آن بابا کرم ایرانی خودمان را در می آورند و سپس با باله بالشوی مخلوطش می کنند که مرحوم سرکیس جانیازیان را در قبر به شعف می آورند.این قسمت مردانه اش است قطعا هنرنمایی در قسمت زنانه عمیق تر و ظریف تر است. همه این رقصندگان هم تربیت یافتگان همان معلمان نخبه و محرم گزینش شده ای هستند که حتی مقلد آقای خویی هم در بین آنان نامحرم محسوب می شد. با خود می اندیشم که این روحیه شعوبیگری ایرانی با ایده ها و اندیشه ها و عقاید چه می کند!

پرده چهارم:

به نظر شما در 10 سال دیگر در همین خانه معلم چه پرده ای به نمایش در خواهد آمد؟ شاید بر تیزبینان آینده نگر پوشیده نباشد. نظر شما چیست؟

آن کس که به من حرفی بیاموزد مرا بنده خود ساخته است!

نوجوان بودم که از نوع نگارش رساله توضیح المسائل نزد روحانی محلمان شکایت بردم. او کتابی را با عنوان ” با دستورات اسلام آشنا شویم ” معرفی کرد.کتاب را بسیار متفاوت یافتم و از آن درس ها آموختم.  آشنایی من با آثار دکتر علی گلزادهغفوری از اینجا شروع شد. بعدها که اولین فرزندم متولد شد دیدم که آن روحانی بزرگوار به فکر نوزادان نیز بوده و جزوه زیبایی را برای نحوه نامگذاری و سایر آداب تدارک دیده است.

کتاب های “نظامات اجتماعی اسلام”، “انفال یا ثروت های عمومی”، “خطوط اصلی در نظام اقتصادی اسلام”، “اسلام و اعلامیه جهانی حقوق بشر” و “نقدی بر لایحه قصاص” از دیگر آثار او است.

او تحصیل کرده حوزه نجف و دانشگاه سوربن بود. ایشان کار خود را به عنوان  دبیر زبان در مدرسه علوی آغاز کرد. سال ها به خاطر فعالیت‌های مبازاتی و آزادی‌خواهانه‌اش در دوره پهلوی در تبعید به سر برد. وی در دهه پنجاه همراه با شهید بهشتی، باهنر و برقعی نگارش تعلیمات دینی و معارف اسلامی دبیرستان و دبستان در نظام جدید آموزش و پرورش زمان شاه را آغاز کرد.بعد از انقلاب نیز عضو مجلس خبرگان قانون اساسی ونماینده در اولین دوره مجلس شورای اسلامی بود . بعدها به دلائل سیاسی عزلت گزید. هفته پیش این مرد بزرگ به لقاء پروردگارش شتافت تا آن داور دادگر ممیز عملکرد او باشد.از پیشگاه خدای رحمان برایش درخواست رحمت و علو درجات دارم.

+ نوشته شده در  پنجشنبه هفدهم دی 1388ساعت 0:4  توسط فریبرز خسروی

امتحان با ما مدرک از آن شما!!

  متخصصان تعلیم و تربیت می گویندبرای تثبیت یک عمل مثبت و یا زدودن یک عمل منفی  باید بین وقوع عمل و تشویق و یا تنبیه فاصله بسیار کمی باشد.  در جامعه هم وقتی قبح کاری می ریزد و برخورد به موقع و سریع با تخلف صورت نمی گیرد نه تنها اقبال به کار نادرست کم نمی شود بلکه سیره و روش هم می شود. اگر این تخلف در سطوح بالاتر رخ دهد مسلما بیشتر گسترش می یابد که از قدیم گفته اند: الناس علی دین ملوکهم. به این آگهی که این روزها در حوزه فناوری و  اطلاع رسانی و اطلاعات شرف صدور یافته توجه فرمایید:

“امتحان از ما       مدرك بنام و براي شما

مدارك بين المللي را از بارسيس بخواهيد ، كسب مدارك بين المللي شركت هاي مايكروسافت و سيسكو در كمترين زمان بدون امتحان و آزمون

شركت بارسيس اين توانايي را دارد تا نام شما را به عنوان دانش پژوه در شركت مايكروسافت و يا سيسكو ثبت نام و بجاي شما اين امتحانات را پاس و براي شما مدرك تهيه كند

MCP , MCSE , MCSA , MCSD , MCTS ,MCDST , MCDBA , CCNA , CCNP , CIW , A+ , CIW

در كمتر از 10 روز كاري نام خود را در بين داوطلبين امتحانات به همراه نمره قبولي و نوع مدرك در سايت مايكروسافت ، سيسكو و يا كامپتيا ببينيد

هر امتحان مايكروسافت فقط 370000  تومان ،  تخفيف ويژه براي دانشجويان ، تخفيف ويژه براي ثبت نامهاي گروهي تا بيش از 20 درصد

For Example ==>      MCSE : 7 Exam * 370 000 = 2 590 000 Toman .

CCNA : 600 000 Toman , CCNP : 1 000 000 Toman , CIW : 600 000 Toman , A+ : 600 000 Toman

قابليت پرداخت در چندين مرحله

مزایای مدارک آي تي:

یافتن شغل مناسب و استخدام با حقوق بهتر و اشتغال در بازار کار ، مناسب برای مهاجرت سرمایه گذاری برای آینده ای بهتر

شما هم ميتوانيد مدارك بين المللي و معتبر داشته باشيد

مزاياي مدارك مايكروسافت:

دريافت مدرک بين المللی مايکروسافت

دريافت کارت شناسايی مايکروسافت

 امکان استفاده از لوگوي مايكروسافت

موقعيت شغلي و استخدامي بهتر با توجه به تخصص و دانش مورد تاًييد مايكروسافت در مورد محصولات و فن آوري اين شركت

دعوت به سمينارها ، جلسات آموزش تكنيكي و رويدادهاي خاص مايكروسافت.

همين حالا اقدام كنيد ، فردا دير است”و ظاهرا ما هم  باید به مسئولان بگوییم که همین حالا هم برای برخورد با تخلف خیلی دیر شده است؟!

+ نوشته شده در  شنبه بیستم مهر 1387ساعت 4:5  توسط فریبرز خسروی

ویرایش زنانه و مردانه

سال هاست که محققان در علل ناکارایی سیستم آموزشی در کشورهای جنوب به بحث پرداخته اند . در این زمینه بزرگانی چون پائلو فریره و سازمانهای جهانی نظیر یونسکو به این مهم پرداخته اند. آنان مسائلی مثل عدم رشد تفکر نقاد و خلاق را در این جوامع متذکر شده اند. پژوهش های زیادی هم در کشورمان به این مساله پرداخته اند و وجوه متفاوت آن را بررسی کرده اند. ظاهرا مسئولان نو ظهور آموزش و پرورش به حل این معضل جهانی دست پیدا کرده و اعلام داشته اند که باید کتابهای درسی دختران از پسران جدا شوند. اینکه مثلا چرا شاهد ویرایش زنانه و مردانه تورات و انجیل و قرآن نبوده ایم از اسراری است که فقط خداوند تبارک و تعالی از آن خبر دار است و لابد اخیر مسئولان آموزش و پرورشمان نیز برای اولین بار در جهان –طبق معمول—به آن پی برده اند. + نوشته شده در  دوشنبه پانزدهم بهمن 1386ساعت 7:56  توسط فریبرز خسروی