کهکشان راه شیری

بر روی آب شناور بود .کهکشان راه شیری را مثل جاده روستایشان به شهر می دید.

برای آمدن به جبهه از آن راهی شهر شده بود. گرسنگی امانش را بریده بود .نان خشکی جامانده در کنار جاده را با آب رودخانه خیس کرده و به دهان گذاشته بود.

از شکافی که گلوله در لباس غواصیش ایجاد کرده بود آب حور در زخمش نفوذ می کرد . بوی خوش نان خیس شده را دوباره احساس کرد . سرش به زیر آب رفت

شخم یا وجین

شاخص

تعریف وجین و مزایا و معایب آن بر ما کتابداران پوشیده نیست و ضرورتی هم به توضیح مجدد ندارد . اما اخیرا یکی از مقامات ارشد فرهنگی کشور این واژه را بهانه  قرار داده و اظهار داشته اند: “در کتابخانه ها، کتاب هایی قویاً قابل وجین وجود دارند، کتاب هایی که هم به لحاظ ظاهری مستعمل هستند و هم به لحاظ مضمون و محتوا، دوره آنها تمام شده است. چیزهایی عصری و دوره یی هستند که با نسیم و امواج می روند. کتاب هایی از آن جنس، موجب مباهات نیستند، که هیچ، مایه شرمساری هم هستند و باید از کتابخانه ها جمع آوری شوند. وجین کتاب ها را باید با سرعت بیشتری انجام دهیم” . به دنبال این سخنان خبرهای نامبارکی از کتابخانه های عمومی به گوش می رسد .شایع شده است  عده ای با استناد به این سخن  به جان کتابها افتاده اند و مشغول شخم زدن کتابخانه ها شده اند. کتابهای کمیاب و نایاب زیادی سر از بازار سیاه در آورده است! دیروز  یکی از دوستان می گفت که خودش از دست فروشیها تعدادی از این کتابها را خریده است!!

از همگان انتظار دارد اگر از درستی یا نادرستی  این اخبار اطلاعی دارند ، اطلاع رسانی کنند . شایسته است انجمن محترم کتابداری نیز ضمن پیگیری مساله ، در صورت صحت موضع مناسبی را اتخاذ نماید.بشتابیم که ممکن است دیر شود.

اسفند 86 وبلاگ گفتگو

بین التعطیلین!

شاخص

این داستان تعطیلی  بین التعطیلین هم چنان جایگاهی پیدا کرده است که آهسته آهسته شاید جنبه قانونی هم پیدا کند. امسال عملا تعطیلی عید 17 روز شده است. بحمدالله  به نظر می رسد ما  کل سالمان بین دو تعطیلی واقع شده است. اول تا سوم و چهارم فروردین که تعطیل رسمی است پس سال را  با تعطیلات آغاز می کنیم  . اقلا 29 اسفند نیز تعطیل رسمی است . پس با تعطیل رسمی هم سال را به پایان می بریم لذا کل سال بین التعطیلین است!!!

مراکز آموزشی که تقویم ویژه خود را دارند .

سه ماه خالص ! تابستان ،این خلوص برای بعضی مراکز آموزشی تا چهار ماه هم قابل گسترش است

تعطیلات میان ترم ،

تعطیلات قبل از امتحانات  ،

به پیشواز رفتن تعطیلات – از 20 و در نهایت از 25 اسفند همه دانشگاه ها تعطیل شده اند—

به  بدرقه رفتن تعطیلات ،

تعطیلات ویژه – قطع گاز و برق و آب و سرمای شدید هوا و…—

و تعطیلات رسمی که از این منظر هم جزو رکورد داران جهانیم.

تحقیقات مرکز پژوهش مجلس نشان می دهد که میزان کارایی بعد از تعطیلات افت می کند . ظاهرا مقداری طول می کشد تا موتورشان داغ شود.از سوی دیگر بر اساس پژوهشهای انجام شده تعطیل کردن هر یک روز، حدود چهار هزار میلیارد ریال به اقتصاد ملی آسیب وارد می‌کند و حدود 1400 میلیارد ریال از درآمدهای دولت کاسته می شود. محاسبه بفرمایید سالانه به چه میزان این تعطیلات برای جامعه هزینه دارد.

آیا با این شیوه ، دستیابی به توسعه ای متوازن در دنیای پر سرعت کنونی میسر است؟آیا رانتیر بودن ،جامعه را به لختی و سکون وا نداشته است؟و… آیا واقعا وقت آن نرسیده است  که در این زمینه اقدامی اساسی صورت پذیرد؟

فروردین 87 وبلاگ گفتگو

کم خوانی


آمارها و ناآمارها! اعدادی را برای میزان خواندن ما بیان می کنند كه از 2 تا 3650 دقیقه در سال در نوسان است. عده ای هم در این میان سعی کرده اند که با افزودن زمان صرف شده برای خواندن قران و ادعیه، بر این اعداد بیفزایند که سعی شان مشکور باد! ولی می دانیم که هیچ یک از این آمارها برخاسته از یک پژوهش روش مند نیستند. این دلسوزی ها و آمارسازی ها نباید موجب غفلت ما از این واقعیت شود که جامعه ما از کم خوان هاست. این واقعیت را آمار نشر؛ آمار تعداد کتابخانه های عمومی، آموزشگاهی و دانشگاهی و وضعیت کمی و کیفی آنها در مقایسه  با استانداردهای بین المللی بیان می کند. وقتی در یکی از کشورهای پرخوان می بینی که در هیاهوی ازدحام اتوبوس و مترو عده کثیری در حال خواندنند، کم خوانی ما بیشتر رخ می نماید.

همان گونه که در جای دیگری اشاره کرده ام کم خوانی در کشورهای جنوب نمی تواند ریشه تاریخی داشته باشد.از نیل تا فرات و از فرات تا فلات ایران و شبه قاره هند مهد تمدن های عظیمی بوده که تا کنون بشریت وام دار آن است. محمل های اطلاعاتی نظیر سفالینه ، پاپیروس؛ کاغذ و کتابخانه در این گستره ظهور یافته اند. پس مشکل پیشینه نداریم. عوامل زیادی را برای کم خوانی ما بر شمرده اند: نوع تعلیم و تربیت در مدارس و درون زا نبودن آن، پژوهش محور نبودن آموزش، نبود تفکر انتقادی،از خودبیگانگی فرهنگی، اعتیاد به تلویزیون و اینترنت و تنگناهای اقتصادی و معیشتی و… از بین این عوامل می خواهم به دو عنوان بیشتر تاکید کنم:

در بسیاری از این جوامع پژوهش درحرف و شعار در صدر است و قدر دارد. در عمل نه خود پژوهش درست انجام می شود و نه اگر درست انجام شد و به نتیجه هم رسید، کسی متعهد به عمل به نتایج آن است. شاید یکی از شواهد آشکار این کاستی در پایان نامه های دانشجویی قابل اشاره باشد. پایان نامه هایی که تا روز دفاع استاد محترم مشاور و راهنما آنها را رویت نفرموده اند و در جلسه دفاع هم اصرار دارند که کار زود تمام شود! معلوم است که چنین دانش آموخته ای نه اقبال به مطالعه دارد و نه می تواند دیگران را به مطالعه وادارد. او دچار نوعی مسخ و خود قراموشی می شود که او را وامي دارد تا پژوهش و فرزانگی را در جای دیگری جستجو کند.”پائلو فریره” در کتاب ارزشمند “آموزش ستمدیدگان” می گوید که در استیلای فرهنگی اساس آن است که استیلاشدگان به جایی برسند که واقعیت خود را بیشتر از دیدگاه استیلا یافتگان ببینند و به تاثیر پذیری از ارزش ها معیارها و هدف های مهاجمانه آنان رو بیاورند. این روآوری کورکورانه و مسخ چنان افراد را در کشورهای جنوب مسحور می کند که خویش از بیگانه نمی شناسند و به موجودات مقلدی بدل می شوند که ریشه ای در تاریخ و فرهنگ خود ندارند. به قول کوندرا در کتاب “خنده فراموشی” آنجا که از هاول نقل می کند که نخستین گام برای از بین بردن یک ملت پاک کردن حافظه آن است، باید کتاب هایش را فرهنگش را و تاریخش را از بین برد. شاید همین ترفند موجب شده است که علی رغم پیشینه گرانسنگ کشورهای جنوب، آنان اقبال خردمندانه ای به کتاب و اطلاعات نداشته باشند .عامل تاثيرگذار ديگر مسائل اقتصادي است.


یکی از نویسندگان بنیادگرای روسی می گوید ممکن است شرایطی پیش آید که یک جفت کفش بیش از همه آثار شکسپیر ارزش داشته باشد. وقتی فرد کفش به پا نداشته باشد، سخن گفتن از مطالعه در حکم بافتن شال گردن ابریشمی برای پابرهنه است! اگر آموزه های مذهبمان فقر را مساوق کفر معرفی کرده است و اگر مزلو در هرم خود باور دارد که ابتدا باید از مرحله نیازهای اولیه و اساسی عبور کنیم تا به نیازهای متعالی تر مثل مطالعه و کتاب برسیم آشکار می شود که چرا اقبال به مطالعه در این جوامع همیشه تحت تاثیر مسائل اقتصادی است. مشکل معیشتی و اقتصادی از عواملی است که در کشورهای جنوب همیشه نمود آشکاری داشته و دارد. این واقعیت را تولید ناخالص ملی ، درآمد سرانه و ضریب جینی (نحوه توزیع درآمد) این کشورها بخوبی نشان می دهد. بدیهی است که نمی توان انتظار داشت افرادی که زیر خط فقر زندگی می کنند اقبال درستی به کتاب و مطالعه داشته باشند.
برگزاری و بزرگداشت روز و هفته و سال کتاب حرکتی خیرخواهانه و فرهنگی است . اما تا زمانی که جامعه به باورمندی به اطلاعات و پژوهش نرسد و کارها اطلاعات محور نشود نباید به این نوع حرکتها چشم امید دوخت.

نوشته شده برای ویژه نامه  کتابخانه ملی  nlai.ir

چاپلوسی و تملق همچون یک روش!

شاخص

در روزهای پایانی اسفند بر حسب روال معمول ومعهود کارها در ادارات عملا  تعطیل است. در همان روزها با تاکید و اصرار برای شرکت  در جلسه ای مشورتی دعوت شدم. با توجه به موضوع و شانیت و زمان  تعیین شده انتظارو امید ویژه ای از آن جلسه در ذهنم پدید آمد . با خود گفتم که سال را با جلسه پویا در تفکر و نقد پذیر و خلاق به پایان خواهم برد. جلسه آغاز شد. از همان ابتدا آقایی که بعدا او را معرفی کردند ، هرچه می گفت اکثریت تایید می کردند . اگر نطق می فرمود که مثلا از مخلوط کردن آب با خاک گل پدید می آید ؛ کثیری از عقلای حاضر چنان مجدانه این کشف را تایید می کردند که گویی در عمرشان نه آب دیده اند نه گل و نه صاحب آب و گلند. وقتی هم بحث به زمینه های تخصصی رسید چنان اظهاراتی بیان می شد و مورد تایید قرار می گرفت که مرحوم رانگاناتان و دیویی در قبر می لرزیدند . بعضی متخصصان حاضر هم چنان با احتیاط و شرم! مطالبشان را بیان می فرمودند که گویی دارند در اباحیت هرزه نگاری سخن می گویند!و در انتها نیز تسلیم نظرات غیر تخصصی می شدند. امیدم نا امید شد. همان سبک و سیاق بیشتر جلسات نیز بر این جلسه حاکم بود.

در پایان جلسه از یکی از شرکت کنندگان آشنا پرسیدم که چرا بعضی مهملات را تصدیق می کردید. فرمودند: کل بودجه پروژه ها در کف با کفایت همان آقایی است که گل را اختراع  فرمودند و… نیازی به ذکر نبود که این آشنا هم دل در گرو چند پروژه دارد و وصل یار می جوید و رضایت دلدار می طلبد. حق و تخصص و مصلحت عامه نیز باید بسمل این دلدادگی شود. زمانی رومن رولان گفته بود که :به نظر من، رياكاري در برابر خويشتن، يكي از بزرگترين كاستي‌هاي دوران ماست و چه بسيار نمونه‌ها که همه ميدان انديشه و احساس را آكنده‌ است! رياكاري در زندگاني، در هنر، در عشق و در آزادي، همه جا رايج شده است .با تاسف بسیار باید گفت که این شیوه از تملق و چاپلوسی و ریا از خویشتنمان عبور کرده و چنان در جامعه ما جا افتاده است که به عنوان یک روش به کار می رود.  بیش از سه دهه تجربه من بیانگر آن است که این رذائل به عنوان یک روش در سلسله مراتب سازمانی به کار می رود و بالا دستی ها هم یا بدان پاداش می دهند و یا اقلا با سکوت موید آن می شوند. حتی اگر در جلسه یا سازمانی کسی از این روش استفاده نکند سرکش و یاغی لقب گرفته و عملا کنار گذاشته می شود.با آنکه آموزه های مذهبی ما امر می کند که بر صورت مداحان و چاپلوسان خاک بپاشید اما در این سی سال بسیار به ندرت دیده ام که با مجیز گویی و چاپلوسی ، رئیسی نیشش تا بنا گوش باز نشده ویا خدای نکرده مرئوسی را برای تملق و مداحیگری توبیخ کرده باشد. اگر چنین شود و رئیس خود را بی نیاز ازین ریاها و چاپلوسی ها و رشوه های کلامی بداند و در مقابل آن ها عکس العمل بایسته ای نشان دهد مسلما ریشه این عادت خشک خواهد شد به قول کمال خجندی:

ز هوا داری ما و تو چو مستغنی است یار                                ای رقیب این  چاپلوسی و لوندی تا به کی؟

به رنگ آینه

حیرتیم اما به وحشت ها هم آغوشیم ما

همچو شبنم با نسیم صبح خاموشیم ما

هستی موهوم ما یک لب گشودن بیش نیست

چون حباب از خجلت اظهار خاموشیم ما

شور این دریا فسون اضطراب ما نشد

از صفای دل چو گوهر پنبه در گوشیم ما

خواب ما پهلو نزد بر بستر دیبای خلق

از نی مژگان خود چون چشم خس پوشیم ما

بحر هم نتواند از ما کرد رفع تشنگی

جوهریم آب از دم شمشیر می نوشیم ما

گاه در چشم تر و گه در مژه گاهی به خاک

همچو اشک ناامیدی خانه بر دوشیم ما

شوخ چشمی نیست کار ما به رنگ آینه

چون حیا پیراهنی از عیب می پوشیم ما

چشمه ی بی تابی اشکیم از طوفان شوق

با نفس پر می زنیم و ناله می جوشیم ما

مرکز گوهر برون گرد خط گرداب نیست

هرکجا حرفی از آن لب سرزند گوشیم ما

کی بود یا رب که خوبان یاد این بیدل کنند

کز خیال خوش دلان چون غم فراموشیم ما

بیدل دهلوی

ترافیک و مستی

 به نظر می رسد این روزها تورم موجود در ایران و جهان دامن ترافیک تهران هم گرفته است. واقعا شلوغی نفس گیر شده است. روز پنج شنبه پس از دوساعت تدریس در کتابخانه  ، سرخوش از خلوت تر بودن خیابانها عازم جلسه کاری بودم. در ضلع شرقی بلوار کتابخانه راه عبور بسته بود . دو مراجعه کننده فرهیخته به کتابخانه دست به یقه بودند و الفلظ چارواداری و بلکه چهارپاداری رد و بدل می فرمودند.مجبور شدم برای خاتمه دادن به قضیه پیاده شوم. اتو مبیل جلویی برای پیدا کردن جای پارک دنده عقب می آمده اتومبیل دوم پنجاه متری هم با او همراهی می کند . وفتی می بیند فاصله بیشتری را باید با دنده عقب برود استنکاف می کند. راننده اولی که سعی می کرد با مداخله فرد سوم خود را خیلی با فرهنگ نشان دهد می گفت: ما اصلا گذشت نداریم و به حقوق هم احترام نمی گذاریم. وقتی به او یاداوری کردم در جاییکه یک ماشین با احتیاط عبور می کند شما با دنده عقب گرفتن حق را رعایت نکرده اید . برآشفت که معنای حق در این دیار دگرگونه است ! خلاصه با تحکم راه باز شد . یاد مطلبی افتادم که جند روز پیش یکی از دوستان با ایمیل برایم ارسال کرده بود: یک ایرانی در فرانسه مشغول رانندگی در اتوبان بوده و ناگهان متوجه می شود که خروجی مورد نظرش را رد کرده است.  به عادت دیرینه  می ایستد و با دنده عقب،به سمت خروجی حرکت می کند. در همان لحظه با اتومبیل دیگری تصادف می کند. پلیس می آید.  اول با راننده ی فرانسوی صحبت میکند. بعد به سراغ  راننده ایرانی می آید و می گوید:   ما باید این آقا را بازداشت کنیم،ایشان آنقدر مست است که فکر میکند شما داشتید دنده عقب می آمدید!؟ فکر می کنم صبح تا شب همه ما مستیم که شاهد صحنه های دنده عقب در بزرگره ها ، عبور از ورود ممنوع ها چراغ قرمزها  و … هستیم. تخلفاتی که  نمی تواند به عقل هیچ شهروند جامعه اطلاعاتی و معرفتی  راه پیدا  کند. به نظر می رسد :          گر حکم شود که مست گیرند    در شهر “ما” هرآنکه هست گیرند.

دیوار جدید چین

ایام برگزاری المپیک در پکن را می توان ” بهار چین” نامید . در این دوره کوتاه  به ویژه در حوزه اطلاعات و ارتباطات چینیان آزادی بیشتری را تجربه کردند. اکنون پس از پایان المپیک محدودیتهای جدیدی اعمال می شود.مثلا برای استفاده از کافی نت ها مقررات زیر ابلاغ شده است: استفاده افراد زیر ۱۸ سال ممنوع است. برای کنترل و احراز هویت استفاده کنندگان باید هر فرد  دارای کارت شناسایی باشد . از محل استفاده باید فیلم گرفته شود و بهمراه اسکن کارتهای شناسایی افراد به پایگاه اجرای قوانین اجتماعی ارسال شود. چینیان به  سیاست های جدید کنترل به طعنه” فایروال بزرگ چین “لقب داده اند! + نوشته شده در  دوشنبه بیست و نهم مهر 1387ساعت 3:48  توسط فریبرز خسروی

تابلویی که خالقش 40 میلیون نفر بودند!

تابلویی که خالقش 40 میلیون نفر بودند!

کشور ما در منطقه  خظرخیزی واقع است. در غربش کشوری  است که  سال هاست گرفتار فتنه و آشوب و اشغال  و انفجار انتحاری است. در اثر همین آشوبها بود که منابع موجود در کتابخانه ملی و موزه غنی آن  غارت شد.در شرقش کشوری است که زیر سایه ناتو توانسته است برجای بماند .هنوز آثار بد مستی طالبان که در شکل به رگبار بستن کتابهای فارسی ظاهر شده بر پیکر کتابخانه دانشکاه کابل دیده می شود. در جنوبش شیخکهایی حاکمند که بعضا حتی رانندگی زنان را بر نمی تابند تاچه رسد  به شرکت آنان در انتخابات. در شمالش کشورهای از کمونیسم رسته ای هستند که هنوز راه رفتن بی اتکا به برادر بزرگ را نیاموخته اند. در این میانه  ملتی بزرگ با تکیه بر پشتوانه فرهنگی گرانسنگ خود  عظمتی را خلق کرد که در حد و اندازه این منطقه پر آشوب نبود. ملت بزرگ ما تا ساعت 22 بعدازظهر جمعه 22 خرداد تابلوی بسیار زیبا و بی بدیلی را خلق کردند. تصویری که بیانگر تحمل ، مدارا، شفقت و شعور اجتماعی بالای آنان است. نمایشی از بلوغ سیاسی و اجتماعی که بی هیچ تردیدی در خاورمیانه تا کنون رویت نشده است.میلیون ها نفر با علائق و سلائق متفاوت در خیابانها مهربانانه حضور یافتند ، در بحث ها  حتی بیش از کاندیداها یکدیگر را تحمل  کردند و با لبخند از کنار یکدیگر گذشتند. اما افسوس و صد افسوس که این تابلوی زیبا که می رفت پهلو به ناب ترینهایش در عالم بزند خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود!. شنبه که از خواب برخاستیم با ناباوری دیدیم که چگونه با بی هنری تمام آن تابلویی که 40 میلیون نفر با زیبایی تمام خلق کرده بودند با سوء مدیریت به فجیع ترین شکلی مخدوش شد و دوباره فرصتی بی بدیل که می توانست قدرت ملت مارا در موازنه قوای منطقه ای و جهانی صد چندان کند تبدیل به تهدید شد. از صحنه هایی که این دو روزه دیده ام به شدت آزرده ام.هیچ انسان منصفی فارغ از اینکه روند انتخابات را مخدوش بداند ویا آن را سالم بخواند نمی تواند مدافع این بی هنری و بی معرفتی باشد.

+ نوشته شده در  یکشنبه بیست و چهارم خرداد 1388ساعت 23:37