سندرم سال نو

چند سال پیش  یکی از آشنایان که تنها پسر خانواده است وارث کارخانۀ بزرگی شد..یکی دو سالی روند گذشته را ادامه داد. اما آهسته آهسته این حس در او پدید آمد که گویا در همه فنون مدیریتی و فنی کارخانه تخصص یافته است. لذا اعلام کرد که کشتیبان را سیاستی دگر آمد .  از اسفند ماه جمعی را گرد می آورد که برای سال بعد می خواهد برنامه ریزی کند و تغییراتی را پدید آورد . هر سال عملا یکی دو ماه کارخانه به حالت تعلیق در می آمد سپس از اردیبهشت به این نتیجه می رسید که بسیاری از تصمیمات غیر قابل اجراست . آن قدر به این تغییرات داهیانه ! ادامه داد تا کارخانه را که حاصل تلاش 60 ساله پدرانش بود به تعطیلی کشاند.نزدیکان او می گفتند که فلانی دچار بیماری سال نو است. خیال می کند همانگونه که در کودکی برای سال نو، رخت و کفشش نو می شد باید حتما تغییراتی را پدید آورد. به نظر می رسد بعضی مراکز اطلاع رسانی هم دچار همین مرض شده اند . از بهمن و اسفند هوس نوآوری  و برنامه ریزی می کنند  و وعده تغییر و تحول می دهند.. برنامه های بخش ها گرداوری می شود . طرح های چشمگیری مطرح می شود. هنوز مرکب طرح ها خشک نشده ده ها مصاحبه و خبر از آن می سازند. مخلص کلام اینکه از سال نو بهشتی ترسیم می شود. اما کم کم تا اردیبهشت و خرداد  در برخورد با واقعیت ها و تواناییها ، این تب رو به افول می گذارد و فراموش می شود.حاصل این تلاش ها! برای این مراکز چند دستاورد دارد:

* طرح ها و وعده های اتوپیایی ، این طرح ها به علت غیر قابل اجرا بودنشان کم کم بدنه سازمانی را دچار یاس یا فریب می کند و آنان را نسبت به فوائد برنامه ریزی بی اعتماد می سازد.

*تعلیق و نیمه تعطیل شدن کارها از اسفند تا خرداد، رندان این مراکز جهت وزش باد را خیلی زود تشخیص داده و عملا چندین ماه یا بیکارند و یا مشغول طراحی برای سال بعد خواهند بود!

* دستاورد اصلی و ماندنی هم افراد غیر متخصصی هستند که هر سال منتصب می شوند. البته اینان هم به آهستگی که نه! بلکه خیلی سریع احساس تخصص می کنند. مثلا اگر دیدید که یک فوق دیپلم حشره شناس در باره ضریب تاثیرگارفیلد اظهار نظر می فرماید خیلی تعجب نکنید زیرا بعضی ازین نومنصبان از طریق استنشاق به تخصص و اشراق و اشراف می رسند.

لازم به یادآوری است که این نوشته در باره تغییرات و برنامه ریزی هایی است که از دل بی برنامگی برون می آید و  نافی تغییرات داهیانه و خردمندانه نیست. تغییراتی که از نیاز واقعی  برخاسته باشد و برای رفع آن نیاز نیز عقل و تجربه و دانش بشری به کا ر گرفته شود.


+ نوشته شده در  شنبه بیست و یکم فروردین 1389ساعت 4:10  توسط فریبرز خسروی

سالگرد

سالگرد

کلاس پنجم متوسطه بودم که توفیق یار شد تا شاهد سخنرانی او در حسینیه ارشاد با عنوان  “حسین  وارث آدم ” باشم . به یاد دارم که تبلیغات سوء برعلیه او از سوی حکومت و بعضی متحجران چنان شدید بود که مجبور شدم  به دور از چشم بزرگترها در آن سخنرانی شرکت کنم.  دکتر شریعتی در آن  جلسه  چنان ترسیمی هنرمندانه از واقعه عاشور در ذهن من نوجوان آن روز   پدیداورد که هنوز بعد از دهه ها یاد آن صحنه گرمم می کند و برایم الهام بخش است. توفیق آشنایی با آثار وی از الطاف خداوند بود .

روزهای پایانی خرداد ۱۳۵۶ بود. در دانشگاه ،سرخوش از پایان امتحان “پژوهش عملیاتی” به سمت بچه ها دویدم . همگی زانوی عزا در بغل  بغض کرده بودند. خبر عروج او در لندن تازه به تهران رسیده بود. بهت زده ساعتی را سر کردیم. فاجعه جبران ناپذیری رخ داده بود. به راستی او در آن دوران از نادر نویسندگان مذهبی بود که نوشته هایش در مراکز دانشگاهی قابل ارائه بود . او حق بسیار بزرگی بر پایایی و رشد  روشنفکری مذهبی در کشورمان دارد. در سالگرد عروجش یادش را را گرامی می داریم. مناجات وی را با هم می خوانیم . گویا در حال و هوای این روزها سروده شده است!

ای خداوند!

به علمای ما مسؤولیت   و به عوام ما علم

و به دینداران ما دین  و به مؤمنان ما روشنایی

و به روشنفكران ما ایمان  و به متعصبین ما فهم

و به فهمیدگان ما تعصب

و به زنان ما شعور  و به مردان ما شرف

و به پیران ما آگاهی

و به جوانان ما اصالت   و به اساتید ما عقیده

و به دانشجویان ما نیز عقیده  و به خفتگان ما بیداری

و به بیداران ما اراده و به نشستگان ما قیام

و به خاموشان ما فریاد و به نویسندگان ما تعهد

و به هنرمندان ما درد  و به شاعران ما شعور

و به محققان ما هدف  و به مبلغان ما حقیقت

و به حسودان ما شفا و به خودبینان ما انصاف

و به فحاشان ما ادب  و به فرقه‌های ما وحدت

و به مردم ما خودآگاهی

و به همه‌ی ملت ما، همت تصمیم و استعداد فداكاری و شایستگی نجات و

عزت ببخش!

استخدام 200 بز

دیشب در یک گپ و کفت دوستانه صحبت از شرکت گوگل بود و بعضی نوآوری ها و رفتارهای خاص مدیران آن. بعضی از مدیران آن شرکت با آن که از ثروتمندان عالمند اما اتومبیل معمولی دهساله خود را سوار می شوند  و در پوشش و خوراک  خیلی مقتصدند و به شدت طرفدار طرحهای حفاظت از محیط زیست هستند. آنان برای کوتاه کردن چمن محوطه شرکت ۲۰۰ بز را به کار گرفته اند. ظریفی می گفت ما هم در بعضی کتابخانه هایمان برای وجین و انتخاب کتاب موش و گوسفند به کار می گیریم. اصل خبر را ببیند:”

بزرگترین موتور جستجوی دنیا در یک اقدام زیست محیطی 200 راس بز به منظور کوتاه کردن علفهای محوطه مقر اصلی خود در مانتین ویوو خریداری کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، این اقدام عجیب گوگل در راستای کاهش مصرف انرژی الکتریکی و کمک به کاهش انتشار گازهای گلخانه ای انجام شده است. این 200 بز برخلاف ماشینهای چمن زنی برقی هیچ انرژی مصرف نمی کنند و با کمترین هزینه در کوتاه کردن علفهای محوطه شرکت گوگل در کالیفرنیا کمک می کنند.

رئیس این بزها یک سگ گله است که برای این کار متخصص شده است.

براساس گزارش رویترز، بزهای استخدام شده از سوی گوگل علاوه بر حفظ چمنزار در شرایط خوب، خطر آتش سوزی را کاهش می دهند.

در حقیقت آب و هوای خشک کالیفرنیا همه ساله منجر به آتش سوزیهای وسیعی در علفزارهای این ایالت می شود و مشکلاتی جدی را برای ساکنان این منطقه ایجاد می کنند. استخدام این بزها اولین اقدام زیست محیطی گوگل در ایالت کالیفرنیا نیست به طوری که ماه مارس گذشته شرکت مانتین ویوو اعلام کرد که به زودی رایانه رایگانی با عنوان “پاور متر” را عرضه خواهد کرد. این رایانه توانایی بررسی مصرف انرژی الکتریکی ساکنان منطقه را دارد.{به نقا از خبرگزاری انتخاب”

+ نوشته شده در  چهارشنبه شانزدهم اردیبهشت 1388ساعت 4:56  توسط فریبرز خسروی

فقط یک درصد از دولت الکترونیک محقق شده است

در مجامع علمی بحث های زیادی در مورد ویژگی های جامعه اطلاعاتی و حرکت بسیاری از کشورها به سوی جامعه معرفتی و دانشمدار صورت گرفته است.بالا گرفتن مباحثی چون : کتابخانه های دیجیتال ، وب سنجی ، وب 2 و …در ادبیات کتابداری  نیز موید ضرورت پرداختن به این مباحث است. در بسیاری از کشورها برای مدیریت بهینه این امور طرح “دولت الکترونیکی” را اجرا کرده اند. در ایران نیز چندین سال است که برنامه دولت الکترونیکی تدوین شده و به اجرا در امده است. اما متاسفانه ظاهرا فقط یک درصد در اجرا موفق بوده است. بدیهی است کتابخانه ها و آرشیوهای دیجیتالی در بستر برنامه های کلان دولت الکتونیکی می توانند ظهور واقعی یافته و کارکرد اثر بخشی داشته باشند. در مورد وضعیت دولت الکترونیکی در ایران خبر ذیل که در سایت الف آمده  خواندنی است”طراح شهر الکترونیکی در کشور با اشاره به اینکه تنها یک درصد در زمینه اجرای پروژه دولت الکترونیکی موفق بوده ایم، گفت: در حالی که اکثر کشورها در این زمینه تا 70 درصد موفقیت حاصل کرده اند اما دست اندرکاران این امر برنامه ای برای اجرایی کردن این پروژه ندارند.

دکتر علی اکبر جلالی در گفتگو با مهر، شهر الکترونیک را شهری امن و مطمئن برای شهروندان هزاره سوم و قرن 21 دانست و گفت: شهرهای الکترونیکی این امکان را ایجاد می کنند تا رفت و آمدهای شهری کاهش یافته و در نتیجه بار ترافیک و میزان مصرف سوخت کاهش یابد.

وی با بیان اینکه ایران از سال 80 وارد این عرصه شده است، افزود: ایران با اجرای طرح پروژه شهر الکترونیکی در جزیره کیش وارد این عرصه شد و متعاقب آن شهر الکترونیکی مشهد نیز کلید خورد.

جلالی با اشاره به ناموفق بودن تجربیات کشور در اجرای دولت الکترونیکی گفت: هرچند تاکنون شهر الکترونیکی کاملی در ایران ایجاد نشده است ولی بحثهای فرهنگی و بسترهای بیشتری برای ایجاد شهر الکترونیک در کشور ایجاد شده است به گونه ای که شهرداری مشهد اعلام کرد که اداره شهر مشهد جز با اجرای کامل شهر الکترونیکی امکان ندارد.

وی به موفقیت ایران در زمینه توزیع کارت سوخت اشاره کرد و اظهار داشت: با اجرایی کردن این پروژه و ارائه 20 خدمت به صورت الکترونیکی تنها یک درصد موفقیت حاصل کردیم. این در حالی است که با استفاده از فناوری اطلاعات می توان 300 خدمت تعاملی الکترونیکی ارائه کرد.

دبیر علمی دومین کنفرانس شهر الکترونیکی به تجربیات سایر کشورها اشاره کرد و ادامه داد: برخی از کشورها در این زمینه تا 70 درصد موفقیت حاصل کرده اند. به عنوان نمونه می توان به دو شهر “سئول” و “یوما” اشاره کرد. در شهر الکترونیکی سئول 530 خدمت الکترونیکی تعاملی و در یوما آمریکا هزار و 145 خدمت ارائه می شود. در این شهرها ایجاد شهر الکترونیکی تبدیل به دغدغه ملی شده است.

عضو هیئت علمی دانشگاه علم و صنعت با اشاره به اهمیت امنیت در شهرهای الکترونیکی اظهار داشت: در صورتی که این امنیت ایجاد نشود همواره نگرانی هایی در زمینه اجرای این پروژه در میان مسئولان وجود دارد. این امر موجب شده است تا به جای حمایت از پروژه با تاخیر در اجرای این طرح مواجه شویم.

جلالی با بیان اینکه دولتهای الکترونیکی در پنج مرحله شکل می گیرند به مهر گفت: در مرحله اول که به آن مرحله “پیدایش” می گویند سایتهای مختلف از طریق ادارات و سازمانهای مختلف برای دسترسیهای محدود برای شهروندان ایجاد می شود. مرحله دوم مرحله ارتقا است که طی آن سیستمهای ارتباطی بر اساس تقاضای مردم افزایش می یابد.

دبیر علمی دومین کنفرانس شهر الکترونیکی ارتباطات دو سویه از طریق شبکه های اجتماعی، تامین امنیت شبکه ها و یکپارچه سازی اطلاعات را از دیگر مراحل شکل گیری دولت الکترونیک نام برد و ادامه داد: با بررسی زیر ساختها و تجربیاتی که در زمینه ثبت نام حج عمره، خرید بلیط الکترونیکی و کارت سوخت داریم می توان ادعا کرد که زیر ساختهای لازم برای ایجاد دولت الکترونیکی وجود دارد و جامعه نیز پذیرای استفاده از خدمات الکترونیکی است اما متاسفانه مسئولان وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات و برخی دستگاههای متولی اعتقاد و برنامه ای برای اجرای این پروژه ندارند.

وی با تاکید بر اینکه ایجاد شهر الکترونیکی باید به صورت دغدغه ملی درآید، گفت: برای اجرای کامل پروژه بهتر است سازمانی زیر نظر بالاترین مقام اجرایی کشور تشکیل و به عنوان پروژه ای ملی دنبال شود. علاوه بر این در برنامه پنجم برای ایجاد دولت الکترونیک به عنوان ابزار توانمندساز و تسهیل کننده امور، بودجه ای جداگانه در نظر گرفته شود تا از دوباره کاریها و  صرف هزینه های مضاعف جلوگیری شود. همچنین دولت باید خود را موظف به تغییر و تحول و مهندسی مجدد در حوزه دولت الکترونیکی کند.

+ نوشته شده در  سه شنبه هشتم اردیبهشت 1388ساعت 6:17  توسط فریبرز خسروی

کابینه

انعکاس آفتاب در آب روان از لابلای شاخه های رقصنده سپیدار تابلویی بهشتی را فراهم آورده است. از  تلائم آب و آفتاب بهاری سرمستم . روزنامه مانندی را که سبزی آرامش بخشی دارد مقابلم می گشایم نام روزنامه “رحماء بینهم” است. اسامی کابینه در صفحه اول آن اعلام شده است: رئیس جمهور معاونان و وزرا . نامهای عجیبی در کنار هم قرار گرفته اند: خاتمی ، قالیباف،موسوی، ناطق نوری ، کروبی ، ولایتی ، نجفی ، دانش ، سحابی ، توکلی ، زنگنه ، نبوی و … به چشم می خورد..با خود می اندیشم این میزان عقلانیت و همگرایی ، هم افزایی مبارکی را در کشور بوجود خواهد آورد . سرمستیم بیشتر می شود و به وجدی عمیق بدل می شود. افسوس که این حال خوش دیری نمی پاید .صدایی نه چندان خوش مرا به خود می آورد. جوانی در کوچه می خواند:

وطن ای هستی من              تاکسی دربستی من!  به خود می پیچم و از این بانگ نا بهنگام بر بخت خود لعنت می فرستم . اما  چند لحظه بیشتر طول نمی کشد که به خود می آیم  .حق را به جوان می دهم : تا ما منافع ملی را دربست در انحصار خود و جناح خود بدانیم این تصورات جز درخوابگردی و خواب محقق نشده و رحمت و گشایش خدایی هم همراه نخواهد شد.

+ نوشته شده در  پنجشنبه بیست و نهم اسفند 1387ساعت 20:3  توسط فریبرز خسروی وبلاگ گفتگو

آیا کتابداران نیز باید در پی اداره جهان باشند؟

اخیرا مطلبی را ازمرلین جانسون با عنوان ” وقتی کتابداران جهان را اداره می کنند؟” خواندم. بدون آن که بخواهم در باره این مطلب قضاوتی داشته باشم ، عنوان آن، این سوال را برایم پیش آورد که آیا کتابداران نیز باید مبتلا به ادعای اداره دنیا شوند و یا  باید تصویر واقع گرایانه ای از رشته و حرفه خود داشته باشند؟ در جامعه کتابداری ایران با دو گروه آسیب دیده مواجهیم. گروهی که به شدت نسبت به این رشته و حرفه احساس کهتری دارند. اینان در خلوت و جلوت خود را چنان حقیر می یابند که اذعان دارند که گاهی از گفتن عنوان رشته و حرفه خود پرهیز می کنند. برخی از استادان نیز بر این احساس مهربانانه نفت عاطفه می پاشند و این احساس را در روان دانشجویان نهادینه می کنند.استادی به دانشجویان افاضه فرموده بودند که ” افراد با بهره هوشی پایین به این رشته می آیند. کم فهمی شما هم حاصل این مساله است” ایشان شاید در آن لحظه فراموش فرموده بودند که خودشان نیز در دو مقطع فارغ التحصیل همین رشته اند!.معمولا چنین تراوشاتی از انسان هایی بیرون می آید که دچار احساس کهتری مرضی هستند. پیامدهای این احساس را می توان در رفتار زیر خلاصه کرد. رفتاری که در بسیاری از این افراد قابل مشاهده است:

  • گریز از مسئولیت
  • رویا بافی و جبران خیالی
  • خودنمایی و کتمان کهتری
  • تخریب دیگران
  • نسبیت گرایی

گروه دوم کسانی هستند که بیمارگونه احساس مهتری دارند. گاهی چنان تصویر غیر واقعی از رشته و حرفه ارائه می دهند و چنان تقدسی به آن می بخشند که حالتی مینوی و غیر واقعی می یابد. این تقدیس بی جهت نه تنها موجب پویایی و رشد رشته و حرفه نمی شود بلکه این بزرگ بینی بی جهت مانع واقع بینی و خدمت صادقانه می شود. این افراد معمولا دچار خودشیفتگی هستند . این بیماری گاهی در قالب پر قدرت و پر اهمیت نشان دادن شغل  و رشته بروز می کند. اینان معمولا ترسیمی بسیار اغراق آمیز با بزرگنمایی بالا از واقعیت دارند.پرمدعایی این گروه باعث می شود که کم تحرک و تهی از معنا باشند . به قول سعدی: ز دعوی پری زان تهی می روی  .  در این افراد ویژگی های زیر قابل مشاهده است:

  • مهم پنداشتن خود
  • احساس محق بودن
  • فقدان حس همدلی
  • حسود بودن و احساس مورد حسادت قرار گرفتن
  • خیال پردازی پیرامون قدرت ، ذکاوت و …

برای رسیدن به تصویری واقعی از رشته و حرفه کتابداری ضروری است که از این دو احساس بیمارگونه دوری جست. قوت و ضعف و فرصت ها  و تهدیدهای موجود را شناسایی کرد و به درکی واقعگرایانه رسید. احساس حقارت و احساس بزرگی بیمارگونه حاصلی جز تخدیر و عدم پویایی و هدر رفتن فرصتها  نخواهد داشت. دوری ازین کاستی ها  فقط در سایه رشد تفکر نقاد و ارزش دهی به تفکر خلاق حاصل می شود.

هنر تبدیل قند به کشمش

دیروز شاهد ماجرایی بودم که  داستان عامیانه ولی پر معنایی برایم تداعی شد که حتما بسیاری از شما شنیده اید : قاضی زاده و پاسبان زاده ای با هم گفتگو می کردند. حرفشان به این موضوع رسید که شغل پدر کدام یک مهم تر است ؟ فرزند قاضی استدلال کرد که پدر من حکم صادر می کند و پدر تو باید اجرا می کند لذا مقام پدرم از پدر تو والاتر است. فرزند پاسبان لبخندی زد و گفت : البته پدر من هم با پنج تومان حکم پدرت را خیس! می کند. اما ماجرای دیروز: کارپرداز اداره ای در بازارخریدش به پایان رسیده بود. از فروشنده می خواست که به جای فاکتور 5 کارتون قند ، فاکتور کشمش صادر کند! البته فروشنده کاردان هم در طرفه العینی قند را به کشمش تبدیل کرد . بعد از رفتن کارپرداز ، مسئله را از فروشنده جویا شدم. فرمودند دولت خرید قند را برای ادارات ممنوع کرده و دستور داده است به جای آن کشمش مصرف کنند!این مورد شاید کم ارزش ترین تخلف باشد . اما حکایت از سادگی نادیده گرفتن قوانین و مقررات است.  به راستی چرا به راحتی در کشور ما قند به کشمش ، شمش طلا به مس، جریمه ملکی 50  میلیونی به 5 میلیون ، دیپلم به دکترا، تورم 25 درصدی به هفت درصد و… تبدیل می شوند؟

آیا این رفتار را به جز فساد اداری چه چیزی باید نام نهاد. بر اساس گزارش سازمان شفافیت جهانی بحمدالله کشور ما در بین 180 کشور در سال های اخیر از مقام 141به مقام والای  168ارتقاء یافته است. بر اساس این گزارش  کشورهای  نیوزیلند ، دانمارک ، سنگاپور ، سوئد و سویس مقام اول تا پنجم را کسب کرده اند. یعنی دارای کمترین فساد اداری هستند. وکشورهای دوست و برادر  عراق ، سودان ، برمه ، افغانستان و سومالی مقامهای 175 تا 180 را کسب کرده یعنی دارای بیشترین فساد اداری اند.

متخصصان بی باور

نقل است که در کابل بعد از طالبان ، در نزدیکی یک مسجد،رستورانی افتتاح شد. در این رستوران تا دیر وقت به رقص و آواز و مشروبخواری مشغول بودند. مومنان و پیش نماز مسجد در همه مراسم و مجالس دست به دعا برداشته و نابودی رستوران و گرداننده آن را از درگاه خداوند خواستار می شدند. چند ماهی از شروع به کار رستوران نگذشته بود که نیمه شبی آسمان تار و پر ابر شد. رعد و برق شدیدی در گرفت و چند ثانیه بعد ، صاعقه از رستوران ، فقط توده خاکستر بر جای نهاده بود.

از فردای آن شب همه مومنان شاد شده و سجده شکر برجای آوردند و معتقد شدند که اگر خواسته ای از سویدای دل طلب شود خیلی سریع اجابت می شود. این شادی دیری نپایید. صاحب رستوران به محکمه شکایت برد که پیشنماز و مومنان عامل نابودی رستوران او بوده اند و باید خسارت بپردازند.البته آنان نپذیرفتند و از پرداخت خسارت استنکاف کردند. قاضی از طرفین خواست ادلۀ خود را بیان کنند. پس از استماع سخنان طرفین قاضی گلویی صاف کرد و گفت:

وضع غریبی پیش آمده است. یک سوی دعوا، مومنانی هستند که به دعا و اجابت آن باور ندارند و در سوی دیگر می فروشی است که برعکس به دعا و اجابت آن باور دارد!

و این حکایت بدان سبب آوردم که بگویم : این وضع غریب در جامعه ما و به ویژه در حوزه کار ما خیلی هم کمیاب  نیست! چندی پیش شاهد صحنه عجیبی بودم. مسئول غیر متخصصی اصرار داشت که پروژۀ مورد بحث را که ماهیتی کتابدارانه دارد باید فقط به متخصصان کتابداری سپرد. از سوی دیگر فرزانۀ! کتابداری ، مخالفت شدید داشت و فرد غیر متخصص و البته آشنایی را توصیه می کرد. یعنی ما با پدیده نوینی مواجهیم .غیر متخصصانی که به تخصص ایمان دارند و متخصصانی که عملا تخصص را باور ندارند. از شر کدام دسته باید به خدا پناه برد؟

شکنجه دوباره اعداد و خلیج فارس!

شکنجه دوباره اعداد و خلیج فارس!

نام خلیج فارس نامی برخاسته از دل تمدن و فرهنگ حاکم بر این پهنه جغرافیایی است و جعل و تحریف شیوخ و اعراب معاند خدشه ای به آن نمی تواند وارد کند. ولی اگر کشورهای عربی و شیخکان خلیج فارس  به خود اجازه می دهند که به بهانه این نام در مسابقات ورزشی کشورمان شرکت نکنند لازم است تا مدیران کشور در این زمینه تدابیر اقتصادی و سیاسی مناسبي را اتخاذ کنند. مثلا چرا اجازه حمل مسافر به شرکت هایی مثل شرکت هواپیمایی قطر داده می شود در حالی که نام مجعول را در نقشه هایش به کار می برد. اما به نظر می آید این مدیران محترم به جای اتخاذ تصمیم عملی و محروم ساختن این جاعلان از منافع اقتصادی رو به استدلالهای عجیبی می آورند که مصداق اکمل دفاع بد است . سايت انتخاب مي نويسد كه آقای مشاعی {مشائی } در پنجمين همايش ملي، ،فرهنگي و گردشگري خليج فارس در جزيره کيش فرموده اند:” نام خليج فارس و درياي پارسي از 30ميليون سال پيش به موازات شکل گيري تمدن هاي انساني در منطقه موجوديت يافته است”.

اينكه بر اساس كدام پژوهشي ايشان از سي ميليون سال پيش نام خليج فارس را كشف كرده اند و اصولا مگر از خلقت حضرت آدم و نسل فعلي انساني و پيدايش خط چند سال مي گذرد!!؟. به نظر مي آيد اين هم از همان اعداد و نمراتی است که “شعبان” وار تكرار مي شود .

+ نوشته شده در  شنبه دوازدهم اردیبهشت 1388ساعت 5:3  توسط فریبرز خسروی

آیا هنوز هدف وسیله را توجیه نمی کند؟

دهه پنجاه  بحث های سیاسی و اجتماعی دانشجویی بسیار داغ بود. به یاد دارم که یکی از خطوط ممیزه چپ و راست {با قرائت آن دوره} این بود که مذهبیان قائل بودند که مطلقا هدف نمی تواند وسیله را توجیه کند.  این اصل همواره به عنوان اصلی مقدس و لایتغیر مطرح بود و بر فرق رقیب کوبیده می شد که اخلاقی نمی اندیشد و عمل نمی کند.  

پس از گذشت بیش از پنجاه سال از آن دوران ، در عمل مدعیان بسیاری به آن اصل پشت کردند و از هر وسیله ای برای نیل به هدف بهره جستند. اما  ندیده بودم که صاحب نظر و یا فقیهی قائل به توجیه وسیله برای رسیدن به هدف باشد و نظرا آن را تایید کند. شب پیش در جستجوی مطلبی بودم که به فتوای عجیبی مواجه شدم..اگر مصلحت اهمي که مقدم بر مفسده‌ي تهمت باشد، پيش آيد، آن تهمت جايز بلکه در بعضي موارد واجب مي‏شود؛ مثلاً اگر کسي مضر براي اسلام است و مردم را از دين منحرف مي‏کند و چاره‏اي جز تهمت براي اسکات او نباشد، تهمت به اندازه‏اي که او را ساکت کند، جايز بلکه واجب است؛ ولي تشخيص اين گونه موارد بسيار مشکل و کيد شيطان درون و برون بسيار قوي است؛ لذا بايد با کمال احتياط و مشورت با اشخاص آگاه و عالم بدون غرض، اقدام نمايد.

 

از بعضی صاحب نظران در دسترس مطلب را جویا شدم. آنان نیز برایشان عجیب بود.آموزه های دینی و تاریخ اسلام سرسر نافی این شیوه است. وقتی یاران علی ع به او استفاده از این شیوه را توصیه می کند بر می آشوبد و فریاد بر می آورد که: «أتأمرونی أن أطلب النصر بالجور فیمن وُلّیتُ علیه؟! و اللّهِ لااطُورُ به ما سَمَرَ سمیرٌ و ما اَمَّ نجمٌ فی‏السماء نجماً…» آیا می‏خواهید پیروزی را به وسیله ستم بر رعیّت تأمین کنم؟! هرگز نمی‏شود. به خدا قسم! تا روز و شب باقی است و ستاره‏ای در آسمان می‏درخشد، چنین روشی پیشه نخواهم کرد…

 در تشیع ترور نیز امری ممنوع و حرام است . به قول ظریفی ناآگاهانه بودن و ناجوانمردانه بودن شاید از دلائل این حرمت باشد.حال چگونه است که تهمت زدن که نوعی ترور شخصیت است جایز بلکه واجب می شود ؟ ترم اول تربیت مدرس استاد معارف پرمایه ای داشتیم که فتاوای سیاسی تشیع را بر می شمرد . نمی دانم شاید این هم از همان فتاوا باشد .در حادثه کربلا مسلم بن عقیل سفیر امام حسین ع در خانه هانی  پنهان شد تا عبیدالله زیاد را که به عیادت او می آمد تروز کند. او آمد و رفت ولی مسلم کاری انجام نداد. به او اعتراض شد که چرا با توجه به اینکه همه شرایط آماده بود از این کار امتناع کردید؟ در جواب گفت که به یاد سخنی از رسول خدا افتادم که فرمود: ” الایمان قید الفتک” ایمان جلوگیری کننده از ترور است.

حال اگر قرار باشد هر جناح و گروهی حتی با توجه به احتیاط های توصیه شده در متن فوق باب تهمت را برای اسکات طرف مقابل بگشاید و در این امر هم احساس وجوب و صواب و ثواب کند چه اوضاعی برقرار خواهد شد. البته شاید خیلی با وضع فعلی تفاوت ماهوی نداشته باشد!.