المپیکی کتابدارانه

دهه 50 و 60 میلادی را بسیاری از سیاستمداران دهه های شکفتگی و بلوغ سیاسی به ویژه برای جهان سوم دانسته اند. ظهور بزرگانی را چون تیتو در یوگسلاوی ، ناصر در مصر ، سوکارنو در اندونزی ، نهرو در هند  از علائم این شکفتگی ذکر کرده اند. با همت آنان کنفرانس غیر متعدها متولد شد . کنفرانسی که به اقرار ناصر فکر اولیه اش از آن دکتر مصدق بود. اما دهه اول قرن جدید را سیاستمداران بسیاری ، دهه کم خردان و کوتاه مغزان نامیده اند و علامت آن را ظهور نامتعادلانی چون بوش و سارکوزی و برلوسکنی دانسته اند. سال گذشته در کنفرانسی در قزاقستان چند نفر شرکت کننده امریکایی چنان با هماهنگی در مورد بوش می گفتند He is crazy “” که گویا تفکری جز این گناهی نابخشودنی است. در این موقعیت کشور زردها که از قبل بازار غرب و شرق را از آن خود کرده و موازنه تجاری همه جهان را به هم زده است با حضور همین قدرتمندان نوظهور عالم نمایشی عظیم را بر پا کرد که ستودنی بود. با صلابت و زیبایی زمین المپیک را مبدل به صحنه نمایش چگونگی تولد کاغذ و خط و چاپ و کتاب نمودند . تفاخری بجا بر مرده ریگ گرانسنگ پیشینیان با استفاده از تکنیک و ذوق و حوصله و هماهنگی چینیان . اگر حافظ فرموده است که : صورتگر دیبای چین گو صورت رویش ببین یا صورتی برکش چنین یا توبه کن صورتگری نگارگرانشان به زیبایی و شیرینی این فرهنگ را بسیار رسا صورتگری کردند و آنان را نباید مستحق توبه دانست!. فرهنگ و تمدن غنی چینی و شرقی به زیبایی تمام به تصویر کشیده شد و زمینی و آسمانی و جهانی شدنش به روشنی نمودار گشت و تا آخر هم همه مراسم در لوح کاغذی نمادینی در جریان بود. مراسمی که به حاضران سیاستمدار و میلیون ها تماشاگر جهانی نوید دنیای متفاوتی را می داد. همان که استراتژیست های امریکایی هم مقرند که این قرن قرن زردها و شرقی هاست.مراسم المپیک امسال افتتاحیه ای قرهنگی و کتابدارانه داشت!.

وشته شده در  یکشنبه بیستم مرداد 1387ساعت 3:52  توسط فریبرز خسروی وبلاگ گفتگو

لیمو شیرین

سومین پاکت میوه را پر می کنم . میوه ها با فیض لامپهای 2000 وات با پس زمینه برفی که در حال باریدن است بسیار خیره کننده اند. نفر قبلی حساب می کند 75 هزار تومان. دختر شش هفت ساله ای وارد می شود می گوید 10 تومان لیمو شیرین برای برادر مریضم……….

افتان و خیزان به خانه می رسم و می خوانم و می گریم:گرچه این شعر اخوان نیز کارساز نمی افتد

سلامت رانمی خواهندپاسخ گفت، سرهادرگريبان است

کسی سربرنياردکردپاسخ گفتن وديدارياران را

نگه جزپيش پاراديدنتواند،

که ره تاريک ولغزان است.

وگردست محبت سوی کس يازی،

به اکراه آورددست ازبغل بيرون،

که سرماسخت سوزان است.

نفس ، کزگرمگاه سينه می آيدبرون ابری شودتاريک.

چوديوارايستددرپيش چشمانت.

نفس کاينست ، پس که ديگرچه داری چشم زچشم د.ستان دوريانزديک.

مسيحای جوانمردمن ای ترسای پيرپيرهن چرکين!

هوابس ناجوانمردانه سرداست…آی…

دمت گرم وسرت خوش باد!

سلامم راتوپاسخ گوی دربگشای!

منم من ميهمان هرشبت ، لولی وش مغموم

منم من ، سنگ تیپاخورده ی رنجور

منم ، دشنام پست آفرينش نغمه ی ناجور.

نه ازرومم ، نه اززنگم ، همان بی رنگ بی رنگم

بيابگشای در، بگشای ، دلتنگم

حريفا! ميزبانا! ميهمان سال وماهت پشت درچون موج می لرزد.

تگرگی نيست ، مرگی نيست،

صدايی گرشنيدی صحبت سرماودندان است.

من امشب آمدستم وام بگذارم ، حسابت راکنارجام بگذارم

چه می گويی که بيگه شد ، سحرشد ، بامدادآمد؟

فريبت می دهدبرآسمان اين سرخی بعدازسحرگه نيست.

حريفا!گوش سرمابرده است اين يادگارسيلی سردزمستان است.

وقنديل سپهرتنگ ميدان ، مرده يازنده

به تابوت ستبرظلمت نه توی مرگ اندود ، پنهان است.

حريفا ! روچراغ باده رابفروزشب باروزيکسان است.

سلامت رانمی خواهندپاسخ گفت:

هوادلگير ، درهابسته ، سرهادرگريبان ، دست هاپنهان ،

نفس هاابر ، دل هاخسته وغمگين ،

درختان اسکلت های بلورآجين ،

زمين دل مرده ، سقف آسمان کوتاه ،

غبارآلوده مهروماه ،

زمستان است.

دیماه 85

ابعاد اخلاقی جامعه اطلاعاتی

جند سالی است که عضو کمیته اطلاع رسانی یونسکو هستم اخیرا مجموعه نامه هایی را دریافت داشتم که از آن میان بیانیه هانوی را برایتان بازنویسی می کنم. در ۱۴ مارس سال جاری میلادی جلسه ای در باره ابعاد اخلاقی جامعه اطلاعاتی در هانوی تشکیل شد. بیانیه انتهایی این اجلاس که ظاهرا از سوی یونسکو تشکیل شده برای ما کتابداران می تواند مفید و حساسیت برانگیز باشد.

بیانیة هانوی درخصوص ابعاد اخلاقی جامعة اطلاعاتی

شرکت‌کنندگان در اولین اجلاس منطقه‌ای آسیا – اقیانوسیه در زمینة ابعاد اخلاقی جامعه اطلاعاتی در مورد مجموعه‌ای از اولویتها برای منطقه اتفاق‌نظر دارند.

در مورد موضوع اول کنفرانس که به مسئله دسترسی جهانی به اطلاعات اختصاص یافته است:

اولاً: همه کشورهای منطقه را ترغیب می‌نمائیم به رعایت این نکته که به تلاشهای خود در جهت کاهش شکاف دیجیتال ادامه دهند، زیرا ضروری است که کلیه شهروندان در هر کشوری به طور یکسان در فواید

انقلاب اطلاعاتی سهیم باشند.

ثانیا: ما به اهمیت ترویج سواد اطلاعاتی و رسانه‌ای در بین کلیه شهروندان واقفیم تا به این وسیله هر فرد بتواند از اطلاعات موجود استفاده نماید.

ثالثاً: ما معتقدیم که چند زبانگی در رسانه‌های جدید بایستی ترویج شود به طوری که همگان برخوردار از مزایای جامعه اطلاعاتی باشند.

رابعاً: ما مصر بر آن هستیم که شناخت ابعاد اخلاقی جامعه اطلاعاتی در تمام برنامه‌های آموزشی رسمی و غیررسمی در منطقه بایستی پیش‌بینی گردد.

خامساً: ما بر ضرورت (تدوین) و ترویج رویکردی با مشارکت کلیه ذینفعان در مورد کاربرد و به کارگیری فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطی برای توسعه با هدف رفع نیازهای جوامع توافق داریم.

ثادثاً: گسترش عرصه عمومی اطلاعات را از لحاظ کمی و کیفی ترویج می‌نمائیم. ما خواهان برقراری تعادل بین حقوق مالکیت معنوی و حق کاربران در دسترسی به اطلاعات عرصه عمومی به ویژه اطلاعات انتشاریافته توسط بخش دولتی می‌باشیم.

درخصوص موضوع دوم کنفرانس که به آزادی بیان اختصاص یافته است:

اولاً: ما ضمن به رسمیت شناختن حاکمیت تک تک کشورها (دولت – ملتها) بر تعهد آنان به پایبندی به معاهدات و پیمانهای بین‌المللی برای ایجاد جامعه‌ای دانش محور و فراگیر تأکید می‌کنیم.

ثانیاً: ما کلیه کشورهای منطقه را به ارتقا و گسترش آزادی بیان و آزادی اطلاعات تشویق می‌نمائیم. زیرا این آزادی نه تنها فی نفسه دارای ارزش است، بلکه در تأمین سایر حقوق انسانی همچون دسترسی به آموزش، حفظ شرافت انسانی و آزادی مذهب و غیره نیز مؤثر است.

ثالثاً: ما پیشنهاد می‌کنیم که کشورهای منطقه ایجاد الگوهای ارتباطی دیگری را مانند الگوهای ارتباطی مستقل و محلی به عنوان مکملی بر روشهای موجود به منظور ترویج تبادل آزادی اطلاعات به کار گیرند.

رابعاً: ما پژوهشهای بیشتر و همکاریهای بین‌المللی، در ارتباط با آزادی بیان و نحوه همکاری سودمند کشورها در جهت تبادل اطلاعات و افکار را تشویق می‌نمائیم.

با توجه به مضمون سوم کنفرانس که به حریم خصوصی و مراقبت از آن متمرکز است:

اولاً: ما بر این باور هستیم که برداشتهای متفاوتی از حریم خصوصی فرد مابین دولت – ملتها و فرهنگهای متفاوت منطقه وجود دارند و ضمناً معتقدیم که حفاظت از حریم اشخاص و امنیت آنان، بیانگر نوعی ارزش مطلوب بین‌المللی می‌باشد.

ثانیاً: ما معتقدیم که همه شرکای ذینفع بایستی نسبت به موضوعات مرتبط با حریم خصوصی و حفاظت از اطلاعات شخصی آموزش دیده و مسئولیت شناس باشند.

ثالثاً: ما مصرانه خواهان آن هستیم که دولت – ملتها مجموعه قواعد حقوقی مرتبط با احترام به اطلاعات شخصی و حریم خصوصی هر فرد را براساس شرایط داخلی هر کشور در چارچوب قواعد بین‌المللی وضع نمایند.

رابعاً: ما حامی تلاشهای جهانی برای مقابله با جرایم رایانه‌ای همچون پورنوگرافی کودکان، انتشار هرزنامه‌ها، … و رفتارهای غیراخلاقی هستیم.

مترجم: فرح جایدرپور

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم خرداد 1387ساعت 7:52  توسط فریبرز خسروی  گفتگو

اشتباهی

چندی پیش  به یکی از کتابخانه های شهر مراجعه داشتم. اطلاعات کتاب را به کتابدار دادم. فرمودند : نداریم. گفته شد از روی بانک خودتان نوشته شده است . فرمودند داریم نمی دهیم . سوال شد مرجع تشخیص کیست؟ با کمال رشادت فرمودند خودم و البته می دانستم عمل به وظیفه! می کند. عرض شد یا شما اشتباهی هستی یا من اشتباهی آمده ام!و البته پس از شناسایی من تمام موانع برطرف شد!!  در سریال مرد هزارچهره یک صحنه گفتگو با آیینه وجود داشت که بسیار درس آموز بود .  سرهنگ غفاری: کجا داری می ری؟ مسعود شصت چی : دارم می رم شيراز. دارم می رم خونه ام. – پس آسايش و امنيت مردم چی؟ بهشون قول داده بودی. – من، من، من، فکر می کنم اين مدت شايد اصلا آدم خوبی نبودم. کارهای خوبی نکردم. – تو تازه، به قدرت رسيدی! – من می رم! – تو نمی تونی کارها رو نيمه کاره بذاری! – من می رم! – تازه به قدرت رسيدی احمق! عربده می کشی سرهمه. کِيف می ده! کيف می ده! بمون! کجا می خوای بری بدبخت! بمون حال کن، حال کن! – خفه شو!… و کیست نداند این اشتباهی بودن ها فقط در حوزه سیاست رخ نمی نماید در عالم ما کتابداران نیز هر روز ظهور و بروز می یابد.باز خوش به حال این بنده خدا که هنوز شصت چی وجودش نمرده است.

نوشته شده در  یکشنبه هجدهم فروردین 1387ساعت 2:11  توسط فریبرز خسروی

تولید و مصرف اطلاعات به سبک نو

تولید و مصرف اطلاعات به سبک نو! جهارشنبه از وسط جلسه سخنرانی انجمن برای بستری کردن یکی از بستگانم به بیمارستان فوق تخصصی ! خاتم الانبیاء رفتم. در زمان بستری شدن هرچه اصرار کردیم که عکس و سیتی اسکن قبلی بیمار را برای درک وضعیت گذشته ایشان در پرونده او قرار دهید مسئول محترم مدارک پزشکی زیر بار نرفتند فقط سیتی اسکنی را که در بدو ورود خودشان گرفته بودند در پرونده قرار دادند. ساعت نه شب بیمار بستری شد . من تا صبح بر بالین بیمار بودم . تا ساعت شش صبح فردا در کمال تعجب ورقه علائم حیاتی وی خالی بود . ساعت شش پرستاری آمد و درجه حرارت و نبض و فشار بیمار را اندازه گرفت . پس از خروج او با کمال نا باوری دیدم که این یک بار به سه بار در ساعتهای دوازده شب دو صبح و چهار صبح تسری داده شده و تولید اطلاعات ! فرموده بودند . ساعت ده صبح پزشک متخصص برای معاینه مراجعه فرمودند . در پرونده ایشان از سیتی اسکن دیشب خبری نبود از روی همان تصویری که دیشب تحویل نگرفته بودند طبابت فرمودند. چند دقیقه بعد با اصرار من سیتی اسکن دیشب در نقطه دیگری پیدا شد. این هم گونه ای از تولید و مصرف اطلاعات در مراکز درمانی ما در عصر اطلاعات است.

+ نوشته شده در  شنبه سی ام تیر 1386ساعت 6:40  توسط فریبرز خسروی وبلاگ گفتگو

رواداری و تحمل

 

تعامل و تعاطی اندیشه و آموختن همزیستی علمی و گفتگوی غنا بخش  به دور از تملق و مداحی های رایج از مهمترین دستاوردهای نشست های موفق علمی است. روا داری و دوری از مطلق اندیشی برای جامعه ای که با آن فرهنگ بزرگ شده هدیه ای آسمانی است.هنوز  در بسیاری از کلاس های دکتری این مملکت تدریس به صورت متکلم وحده و دستوری انجام شده  مخالفت و بحث در افاضات استادان محترم بعضا ذنب لایغفر تلقی می شود. ما باید بیاموزیم که با هم گفتکوی بی مخاصمه داشته باشیم و تحمل اندیشه مخالف را بیابیم.باید آموخت که در بحث های علمی می توان مخالف و منتقد بود در عین حال دوستانه سخن گفت و دوستانه نقدها را تجزیه و تحلیل کرد و از سایه سار هم افزایی حاصل از آن متنعم شد. . و اصولا عدم وجود تنوع و حتی تضاد اندیشه درمحیط آکادمیک آنجا را به پادگان شبیه تر خواهد ساخت .باید آموخت که در حوزه فرهنگ نمی توان سرهنگی کرد. گرچه در جوامع اطلاعاتی و دانشمدار پادگان و سرهنگ هم تعریف دیگری یافته اند.

نشست های دانشجویی زمینه بسیار مناسبی برای تجربه و تمرین همکاری و تعامل علمی و پویایی اندیشه و عمل و تحمل و رواداری است.

با آنکه نتوانستم در همایش دانشجویی شهید بهشتی حضور یابم اما در روزهای قبل از آغاز سمینار شاهد تلاش های ارزشمند و پیگیری های دلسوزانه عزیزان بودم . بعدا نیز اخبار شفاهی و کتبی موفقیت این عزیزان در برگزاری حرفه ای این همایش بسیار امید بخش بود. به آنان تبریک می گویم.

در گروه بحث دونامه توجهم را جلب کرد : نامه آقای ریسمانباف و پاسخ خانم پازوکی .بدون اینکه بخواهیم در محتوای دو نامه داوری کنیم این دو نامه را سرشار از واقع بینی رواداری و تحمل می یابیم. اگر حاصل کنفرانس تبادل همین دونامه بوده باشد سمینار به اهداف خود رسیده است که مسلما بسیار بیش از این بو ده است.

در ادامه متن دو نامه آمده است.

*******************************************************************************************************

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم آذر 1385ساعت 2:46  توسط فریبرز خسروی 

رواداری و تحمل! لازم مي دانم تا يك دست مريزاد و تشكر صميمانه داشته باشم از كلية دست اندركاران خوب و كوشاي همايش مباني حرفة كتابداري و اطلاع رساني در ايران (دانشگاه شهيد بهشتي). يكي از نكات جالب توجه در اين همايش كه شفاهاً نيز به دوستان دست اندركار عرض كردم، دقت، نظم، آداب­داني و كوشش بي­وقفة آنان براي حصول رضايت و رفاه شركت­كنندگان بود، كه در جاي خود قابل تقدير است. بنده شخصاً خود را موظف مي­دانم تا به طور ويژه از خانمها پازوكي و آبيار و نيز آقايان رشيدي و رمضاني و ساير دوستان­­شان سپاسگزاري كنم. نكتة ديگري نيز هست كه مي خواهم بدان اشاره كنم و ان شاءالله كه سبب سوء تفاهم و موضع گيري عجولانة برخي قرار نگيرد و به بحران و تشنج جديدي در گروه بحث نينجامد. اميدوارم كه دوستان بپذيرند كه ذكر اين نكته فارغ از حسد و بغض و فقط و فقط به جهت تقويت و حمايت از اين گونه حركتهاي دانشجويي و اداي تكليف حرفه­اي است. آنچه كه مورد توجه و تأمل بود، نتيجة داوري مقالات است. اوّلاً پيشنهاد مي­كنم تا در همايش­هاي آتي معيارهاي روشن و دقيقي براي داوري مقالات تعيين و اعلام علني شود و در پايان نيز به هر يك از شركت­كنندگان در همايش، ميانگين نمرة هيأت داوران را به تفكيك هر معيار اعلام كنند تا آنان دقيقاً بدانند كه مثلاً از مقالات ديگر در چه زمينه­هايي چه كم داشته­اند؟ و نقاط ضعف­شان كدام است؟ به عنوان نمونه من سه معيار را پيشنهاد مي دهم. معيار اول، ميزان ارتباط موضوعي مقالات با محورهاي اعلام شده در همايش: تا بدين ترتيب برخي از دوستاني كه به ماشين توليد مقالات در حجم بالا شهرت دارند! و به قول جناب آقاي دكتر حري براي هر همايشي از قبل چندين عنوان مقالة آماده در چنته دارند، از ديگراني كه حقيقتاً در چارچوب همايش و در وقت محدودي دست به قلم مي برند، تمايزي حاصل شود. معيار دوم، نو بودن ايده و موضوع مورد بحث: اين معيار و رعايت آن، حقيقتاً كساني را كه با چند كپي و پيس ساده، چند مطلب مرتبط و نامرتبط را از چند نفر كنار هم مي چينند و يك شبه توليد علم مي كنند !!!، و كساني كه از روي تعمق و تأمل و با پيش زمينة ذهني چندماهه و بلكه چندساله، نظر مي­دهند، تميز خواهد داد. معيار سوم، انطباق موضوع و محتواي مقاله با مقتضيات و نيازهاي روز فضاي پژوهشي رشته: بايد به آناني كه با درك واقعيات زمانه و نيازهاي جاري و آتي رشته دست به قلم برده اند، بيش از نويسندگاني كه در خلاء فكري خود در گوشة كتابخانه، بي توجه به آنچه كه حقيقتاً مورد نياز روز رشته است، چيزي مي نويسند، بهاء داد. نكتة مهمي كه در اينجا ناچارم بدان اشاره كنم اين است كه با تأسف فراوان برخي از دوستان كتابدارِ ما، نه به خاطر تعهد حرفه­اي و تلاش براي بهبود ارتقاء اين رشته، لحظه­اي از نوشتن­هاي دامنه­دار باز نمي ايستند، كه به واقع، گاه به جهت آنكه كه كار در كتابخانه را دون شأن خود مي دانند و به چيزي كمتر از ژست آموزشي و پژوهشي قانع نيستند، با ولع هر چه تمام تر فقط مي­نويسند و مي­نويسند و …. شايد به جا باشد كه به جاي ذوق زده شدن از اين همه توليد مقاله، ريشه يابي عميق­تري صورت گيرد؛ و زمينه براي توليد مقالات عالمانه­تر و كيفي­تر فراهم گردد. مهم است كه بدانيم اين روزها «كه مي­گويد؟» از اين كه «چه مي گويد؟» به مراتب مهم­تر شده است! پيشنهاد ديگر من آن است كه ضمن احترام و اقرار به توان علمي و قدرت قضاوت سليم دانشجويان عزيز مقاطع مختلف، شايد بهتر باشد كه در همايشهاي دانشجويي، دوستان خوب دانشجو كار صد در صد علمي قضاوت و داوري در باب مقالات را به اعضاي هيأت علمي معتبر و مطمئن بسپارند و خود عهده­دار كارها و امور اجرايي شوند تا از رهگذر آن، هم تجربة كار گروهي و مشاركت جمعي را به دست آورند و هم با قرار گرفتن در فضاي علمي- پژوهشي اين همايشها به تقويت بنية علمي خود همت گمارند. ضمن آنكه شايسته است از آن دسته از اعضاي هيأت علمي به عنوان داور دعوت شود كه در محورهاي همايش، خود صاحب تجربة علمي و سوابق انتشاراتي قابل قبولي باشند. به هر روي، اگر حقيقتاً دوستان و همكاران عزيز در پس اين گونه همايشها فقط و فقط به فكر اعتلاي حرفه هستند، كه مطمئناً هستند، مي­بايست در داوري مقالات، آنقدر علمي و ضابطه­مند عمل كنند كه اعتبار علمي اين گونه همايش­ها كه مي­بايست مورد حمايت جدي قرار گيرند، خدشه دار نگردد؛ كه در صورت چنين خدشه­اي مطمئناً يا برخي از پژوهشگران در شركت در اين گونه همايش­ها در آينده دچار ترديد خواهند شد و يا ترجيح خواهند داد كه مقالات دست چندمِ از قبل آماده­شان را در اين گونه مجامع ارايه دهند! به هر حال نتيجة داوري همايش به گونه­اي بود كه در اتفاقي جالب، يكي از داوران محترم همايش ، به اين نتيجه رسيد كه اصلاً موضوع داوري در همايشهاي اين­چنيني را در مقاله­اي به نقد و بررسي گذارد. بنده ضمن تبريك به دوستاني كه مقالات آنها در اين همايش پذيرفته و برگزيده شده­اند، اميدوارم كه تمامي مطالب اين يادداشت را صرفاً به خود منتسب نكنند، چرا كه بنده به طور كلي اشارات و پيشنهادات مذكور را ارايه دادم. فراموش نكنيد كه مقالة بنده نيز جزو مقالات سه گانة برتر بود، ولي به عنوان نمونه فكر مي كنم كه در حقّ مقالة خوب و بديع آقايان زره ساز و زاهدي جفا شد! و دست آخر اينكه، شب گذشته خبر جالبي را از استاد عزيز، سركار خانم رهادوست دريافت كردم. مطلع شدم كه يكي از داوران محترم همايش به ايشان اطلاع داده­اند كه تصميم دارند كه در باب موضوع داوري مقالات در همايشهاي حرفة ما مقاله­اي تحقيقي بنويسند. اميدوارم اين يادداشت كوتاه براي ايشان مفيد واقع گردد. با تشكر و سپاس و به اميد ارتقاء حرفة كتابداري و اطلاع­رساني امير ريسمانباف جناب آقاي ريسمانباف سلام با تشكر از محبت و حسن توجه شما و با تبريك مجدد بابت احراز رتبه سوم در اولين همايش كتابداري و اطلاع رساني دانشگاه علوم پزشكي شهيد بهشتي، اميدوارم بتوانم پاسخگوي ذهن جويا و پوياي شما پژوهشگر و دانش جوي عزيز و فرهيخته باشم. جناب آقاي ريسمانباف، اين خوبست كه ما با توجه به ديد كلي و دقت نظر اساتيد بزرگوار تصميم بگيريم و نظر آنان برايمان ملاك اصلي باشد اما فراموش نكنيم كه همايش دانشجويي چيزي فراتر از ارائه مقاله و چاپ و جايزه است. ما در همايش ها، همكاري، همياري و احترام متقابل به نظريكديگر و به ديگر مطالب ارائه شده را مي آموزيم. از سوي ديگر، همانطور كه از نام “همايش دانشجويي” بر مي آيد، ركن اصلي كار بر پايه فعاليت و ارزيابي و ارزش گذاري هاي دانشجويي است. از اين رو مي بايست در كنار نظر اساتيد بزرگوار و ارجمند دانشجويان نيز به كار و فعاليت گمارده شوند. همانطور كه در كار اجرايي فعاليت در كنار بزرگترها بسيار آموزنده و راهنمايي هاي آنان راهگشاست، در كار علمي و داوري نيز همكاري با اساتيد نكات ارزنده و ارزشمندي براي آموختن و به كار بستن دارد كه محل اصلي فراگرفتن آن نيز همانا فعاليت هاي دانشجويي و بالاخص همايش هاي دانشجويي است. البته اين نكته هم قابل توجه است كه مسلما دانشجويان ديد جامع و كل نگر اساتيد را ندارند، از اين رو مي بايست ضمن همكاري دو جانبه و همفكري با يكديگر، زحمت اصلي و تكيه نهايي را بر نظر بزرگترها نهاد كه خداي ناكرده حقي به جهت كم تجربگي ما از پژوهشگري تضييع نشود. به همين دليل هم بود كه در اين همايش، نمره اساتيد با ضريب 3 و نمره دانشجويان با ضريب 1 لحاظ شده بود. اين يعني اينكه نظر همه ي داوران دانشجو (هر شش نفر) معادل دو نظر از جانب اساتيد است و به نظر ما اين نسبت خوبي براي ارزيابي بود. (اين درحالي است كه همايش ما هم به طور كامل از سوي دانشجويان كارشناسي و با همفكري و همكاري اين دوستان برگزار گرديد.) از سوي ديگر فراموش نكنيم كه همايش هاي دانشجويي در درجه نخست مي بايست مناسب فكر، پسند و مورد قبول دانشجويان باشد. به همين دليل حذف نظرات دانشجويان درواقع خارج كردن حالت معنايي دانشجويي بودن است. چرا كه اگر مقاله اي در همايش دانشجويي بناي پذيرش و احراز مقام داشته باشد مي بايست از ديد دانشجويان تاييد شود؛ اين قطعا بي انصافي است كه ما انتظار داشته باشيم همايشي دانشجويي ترتيب دهيم كه اكثرفعاليت هاي اجرايي و علمي آن را دانشجويان انجام دهند، منتها در داوري مقالات عنان اختيار را از دانشجو – به صرف دانشجو بودن و كم تجربه بودن و عدم تاييد صلاحيت علمي از ديد ما- بگيريم. بعلاوه تمام تلاش و دقت نظر در همايش ها اينست كه داوران از ميان افرادي انتخاب شوند كه در عين بي طرفي، دقت نظر و اشراف موضوعي، افرادي ارزشمند در حيطه علمي- دانشجويي باشند. (باور كنيد كه دقت در انتخاب اساتيد هيات علمي و دانشجويان داور به يك نسبت بوده است. همان تكيه علمي كه شما به اساتيد هيات علمي مان داشتيد را نسبت به داوران دانشجو نيز داشته باشيد. تنها گناه دانشجو اينست كه به سبب دانشجو بودن مطرح و شناخته شده نيست. اما شما در سختگيري انتخاب و اعتماد به نظر آنان شك نكنيد.) و اما در مورد معيارهاي داوري: اتفاقا سركار خانم رشيدي (دبير كميته علمي ما) هفته ها مشغول تهيه و تدوين و ويرايش چندين و چند باره چك ليست داوري مقالات بودند. من خود به شخصه شاهد بودم كه ايشان با چه دقت و وسواسي معيارها را از منابع مختلف استخراج و ضمن بحث و مشورت با اساتيد گوناگون سعي در جمع بندي و تدوين ليستي جامع و مانع داشتند. تا در نهايت معيارهاي مختلف تهيه و براي داوري ارائه شد و مطمئنا هر زمان كه بخواهيد و يا لازم باشد ايشان آماده اند تا تمامي اسناد و مدارك و شواهد و قراين و متون داوري را خدمت شما و هر دوست عزيز ديگري كه مايل به كسب اطلاعات بيشتر باشد به طور تمام و كمال ارائه كنند تا خداي ناكرده شك و شبهه و ابهامي در ذهني باقي نماند. شايد شما فكر كنيد كه يك دانشجويي كارشناسي نمي تواند به درستي بر مقاله ي ارزنده اي از يك دانشجوي دكتري نظارت و داوري داشته باشد، اما به نظر من، فهم، برداشت و اثرپذيري يك مطلب آنقدر مهم است كه اعتماد و تكيه به يافته ها و برداشت هاي ذهني در سطوح تحصيلي مختلف، ارزش رتبه بندي ها را دو چندان مي كند. مجددا از لطف و محبت و توجهي كه مبذول داشتيد صميمانه سپاسگزارم. شاد و سربلند باشيد.

+ نوشته شده در  دوشنبه بیست و هفتم آذر 1385ساعت 2:46  توسط فریبرز خسروی گفتگو

مگس کشتیبان

کم ندیده ایم افرادی را که وقتی پستی به آنان واگذار شده دچار خود بزرگ بینی شده و امر برآنان مشتبه شده است. سخنرانانی را دیده ایم که با چه تکبر و تبختری سخن می گویند . باید اعتراف کنم که هر وقت با چنین صحنه هایی روبرو می شوم و حتی اگر طلیعه چنین کج اندیشی را در خودم دیده ام این تمثیل زیبای حضرت مولانا شفا بخش بوده است ! او در این ابیات با استادانه ترین شکلی بی ارزشی و سخیف بودن این نوع رفتار را به تصویر کشیده است .صحنه را تصور بفرمایید
آن مگس بر برگ کاه و بول خر
همچو کشتیبان همی افراشت سر

گفت من دریا و کشتی خوانده‌ام
مدتی در فکر آن می‌مانده‌ام

اینک این دریا و این کشتی و من
مرد کشتیبان و اهل و رای‌زن

بر سر دریا همی راند او عمد
می‌نمودش آن قدر بیرون ز حد

بود بی‌حد آن چمین نسبت بدو
آن نظر که بیند آن را راست کو

عالمش چندان بود کش بینشست
چشم چندین بحر همچندینشست

صاحب تاویل باطل چون مگس
وهم او بول خر و تصویر خس

گر مگس تاویل بگذارد برای
آن مگس را بخت گرداند همای

آن مگس نبود کش این عبرت بود

تعطیلات

 

تعطیل شدن آن هم در گرماگرم کار و سرمای بسیار ، مثل دوران بچگیمان حس خوش تعطیلی مدرسه را بر می انگیزاند. گاهی شنیده ایم و یا دیده ایم که صدا و سیما هم این حس مدرسه گریزی را به عنوان یک ارزش مطرح می کند. به هر رو ، ارزش یا ضد ارزش در پس این تصمیمات و تعطیلات واقعیاتی نهفته است که آگاهی از آنها شاید در میزان شادمانیمان بی تاثیر نباشد! . به تحلیل زیر از روزنامه اعتماد توجه فرمایید:

“در ايران تعداد تعطيلات رسمي 25 روز در سال است که به همراه روزهاي پنجشنبه و جمعه تعداد روزهاي کاري در سال را از 365 روز به 200 روز کاهش مي دهد. اين ميزان تعطيلات در مقايسه با بسياري از کشورها بالا اعلام شده است. بررسي هايي که توسط يک گروه از محققان انجام و در مرکز مطالعات دين و اقتصاد ارائه شده نشان مي دهد متوسط جهاني تعطيلات 5/13 روز در سال است. مقايسه ديگر که ميان ايران، يونان، ايتاليا و چين به عنوان چهار کشور قديمي و صاحب تمدن، شده نيز گوياي آن است که به رغم برخورداري هر چهار کشور از قدمت تاريخي متوسط تعطيلات در اين سه کشور 17 روز است در حالي که ايران به تنهايي 25 روز تعطيلات در تقويم رسمي خود دارد. مقايسه تاريخي از آن جهت انجام شده که برفرضيه وجود تعطيلات بالا به دليل قدمت تاريخي ايران خط بطلان بکشد. اما در کنار بررسي مقايسه يي ميزان تعطيلات، نتايج تاثيرات اقتصادي تعطيلات بر اقتصاد کشور نيز قابل تامل است. در گزارشي که مرکز پژوهش هاي مجلس انجام داده با استناد به آمارهاي صندوق بين المللي پول، توليد ناخالص داخلي ايران 97 ميليارد دلار اعلام شده است. در اين گزارش تصريح شده هر روز تعطيلي اضافي (با فرض مجموع 220 روز کاري) 24 ميليون دلار از توليد ناخالص داخلي خواهد کاست. اگر چنين مبنايي براي احتساب اثر تعطيلات بر توليد ناخالص داخلي پذيرفته شود و ميزان روزهاي کاري با توجه به آنکه تعداد تعطيلات رسمي به علاوه پنجشنبه و جمعه ها 104 روز است به 200 روز کاهش يابد نتيجه آثار تعطيلات بر GDP در سال هاي اخير بسيار بيشتر خواهد شد. در گزارش مرکز پژوهش ها تعداد روزهاي کاري 200 روز اعلام شده. آخرين آمارهاي بانک مرکزي نيز بيانگر آن است که توليد ناخالص داخلي کشور در سال 85 ، 201 هزار ميليارد تومان بوده است. بنابراين با پيروي از شيوه استفاده شده در مرکز پژوهش هاي مجلس مي توان نتيجه گرفت هر روز تعطيلي اضافي، در حدود 913 ميليارد تومان از توليد ناخالص داخلي کشور خواهد کاست. در کنار اين آثار اقتصادي مطالعات مرکز پژوهش ها نشان داده بهره وري نيروي کار روزهاي پس از تعطيلات در مقايسه با روزهاي ديگر بسيار پايين تر است. پايين بودن بهره وري در روزهاي بعد از تعطيلات براي کشوري که با فقر بهره وري نيروي کار و عوامل توليد روبه رو است، بازنگري در سياستگذاري ها براي اعلام پي درپي تعطيلات را ضروري ساخته است. اين ضرورت زماني عينيت بيشتري مي يابد که به اين جمله وزير سابق اقتصاد و کار آلمان توجه شود. حسين عبده تبريزي در سرمقاله يي 6آبان سال گذشته روزنامه سرمايه به نقل از وي نوشت؛«نيم درصد از رشد اقتصادي سال 2004 آلمان به دليل کاهش تعطيلات عمومي بود.»”

+ نوشته شده در  سه شنبه هجدهم دی 1386ساعت 2:33  توسط فریبرز خسروی 

سرقت ادبی

ويلسون ميزنر‍‍‌(۱) به جد يا طنز مي گويد :دزديدن از يك نويسنده سرقت ادبي است ، اما سرقت از چند نويسنده پژوهش است. فردي شايد به نيت ابطال! اين سخن كتابي از آقاي علي نقي منزوي را يكجا و بدون هيچ تغييري به نام خود منتشر كرده است و در صفحه حقوق نوشته است: حققه و قدم له و علق عليه محمد … تحقيق و مقدمه و تعليقات را همه به نام خود كرده و متواضعانه آن را به سه تن از استادان خود نيز هديه كرده است و لابد انتظار داشته است كه كسي هم متوجه اين سرقت اشكار نشود تا نشان دهد كه بر خلاف نظرميزنر سرقت از يك نويسنده هم ممكن است سرقت ادبي محسوب نشود . در بيش از سه دهه پيش كه آقاي منزوي دانشجوي دانشگاه يسوعي بيروت بوده است كتابي از سعدبن منصور ابن كمونه را تصحيح كرده و بر آن مقدمه و تعليقاتي افزوده است. فرد خاطي كه كهولت وبيماري مولف را مي بيند كتاب را با عنوان تنقيح الابحاث للملل الثلاث با همان مقدمه و تعليقات ولي با نام خود منتشر مي كند. فقط تفاوت در مقدمه اي است كه توسط يكي از محققان بنام بر آن افزوده شده است . ناشر اثر هم انجمن آثار و مفاخر فرهنگي ، دانشگاه تهران و مركز بين‌المللي گفت‌وگوي تمدن‌ها است كه علي القاعده نبايد بدون بررسي و داوري دقيق اثري را منتشر كنند كه شايد اين بار چنين كرده اند. ظاهرا قرار بوده كه به عنوان پژوهش و يا كتاب سال هم معرفي شود! كه از اقبال خوش ناشران و ناخوش مولف صوري چنين نشده است و گرنه مصداق كلام مولانا مي شد كه: اي بريده دست دزدي كو بدزدد حكمتم وانگهي دكان بگيرد بر سر بازار من مثال بالا نمونه يگانه اي نيست. اين روزها به كرات ناظر اين پديده نامبارك هستيم. بارها شاهد بوده ايم كه آثاري از گذشته و حال را حتي بدون حروفچيني مجدد و فقط با تغيير صفحه عنوان براي فهرستنويسي پيش از انتشار به كتابخانه ملي ارائه داده اند.چندي پيش دو اثر پژوهشي براي داوري به يكي از استادان ارجاع شده بود. ظاهرا اين داوري براي گزينش آثار برتر در حوزه اي خاص در سطح كشور انجام مي شد. متن اين دو اثر عينا از روي يك متن كپي شده بود و فقط عنوانها و پژوهشگران ! با هم متفاوت بودند. اينان چنان در اين عمل خلاف جري شده و حريم انديشه را بي حرمت يافته اند كه نه تنها سرقت مي كنند بلكه با مال غير ! مي خواهند پژوهشگر برگزيده هم بشوند. اخيرا ابراهيم افشار در وبلاگ گفتگو طي نوشته مشفقانه اي شكل هاي مختلف سرقت علمي را برشمرده اند . عنوان آن نوشته ” جگونه مرتكب سرقت علمي نشويم ” است. بايد از ايشان خواست تا مطلب ديگري را با عنوان ” چگونه با نوشته ديگران پژوهشگر نشويم” پديد آورند. الگوي بارز و آشكار اين بد اخلاقي ها موسساتي هستند كه به كار خلق پايان نامه و پژوهش مشغولند و نمره را هم بيمه مي كنند. يكي از گزدانندگان اين موسسات گفته بود كه ما بانك هزاران پايان نامه دفاع شده را پديد آورده ايم . و هر نوع سفارش را را با كپي از قسمتهاي مختلف اين پايان نامه ها و چسباندن آنها كنار يكديگر و يك ويرايش سريع انجام مي دهيم. فناوري هاي نوين مي تواند تشديد كننده و هم افشاگر اين نوع تخلفات باشد. سهولت انتقال وتكثيرو دسترسي به حجم عظيمي از اطلاعات ممكن است وسوسه گر باشد . اما همين فناوري در بسياري از زمينه ها موجب شفافيت وبر ملا سازي شده است. رعايت امانت در پژوهش و تاكيد بر حقوق مادي و معنوي پديدآورندگان آثار از مهمترين آموزه هايي است كه بايد در گروه هاي كتابداري تدريس شود و كتابداران و كتابخانه ها بدان پايبند باشند. ضروري است كه نهادهاي مسئول راهكارهاي حقوقي و قانوني اين حمايت را فراهم آورند ودر اجراي آن نيز كوشا باشند.بسياري از ملت ها در مسير تكامل انديشه به اين نكته گوهرين دست يافته اند كه براي اعتلاي بيشتر بايد به شدت از حقوق معنوي و مادي افراد حمايت كنند. در خبر ها آمده بود كه شركت مايكروسافت به علت عدم رعايت حق مالكيت فناوري صوتي از سوي دادگاهي در شهر “سن ديه گو” به پرداخت يك مليارد و پانصد و بيست مليون دلار به شركت آلكاتل فرانسوي محكوم شده است. جدي گرفتن مساله حقوق پديد آورندگان و دفاع از آن و برخورد قاطع با خاطيان بدون شك موجب بالندگي و رشد انديشه شده ، نوآوري و پويايي را به دنبال خواهد داشت.

 سرمقاله فصلنامه کتاب شماره 67

 ۱-Wilson Mizner (1876 – 1933)

تاریخ شفاهی ممنوع

به دنبال مطالبی در باره تاریخ شفاهی بودم. اصطلاح  oral history را جستجو کردم . با کمال حیرت متوجه شدم این اصطلاح لابد غیر اخلاقی تشخیص داده شده و  فیلتر شده است!!؟؟

با این حساب  چون ممکن است بیمارانی پیدا شوند که از کل اجزا و جوارح انسانی و سایر اشیا استفاده های آنچنانی کنند پس باید توصیه کنیم این فیلترینگ به سر و دست و پا و بینی و درخت و… تسری داده شود!!.

فقط باید دعا کرد که خداوند عالم به تصمیم گیرندگان حوزه اطلاعات خرد و درایت و دانایی عطا فرماید.