انتصابات

اخیرا بعضی همکاران پیشنهادها و سوالاتی را در این سایت مطرح می کنند که از همه آنها سپاسگزارم . گرچه معتقدم بسیاری از این نظرات و پیشنهادها را با کمی تعدیل و بدون نام بردن از افراد می توان در وب سایت داخلی سازمان مطرح کرد و قطعا شاهد روا داری و مدارای مدیران در این دوره خواهید بود.
پرسشی را یکی از همکاران در قسمت نظرات پستی با عنوان” مدیریت کتابخانه ها” مطرح کرده اند که آگاهی از آن می تواند مفید باشد . من نام ها و سمت ها را حذف کرده ام .

یکی از کارکنان سازمان می‌گه:
۱۳/۰۴/۱۳۹۳ در ۱۲:۴۷ ب.ظ
دکتر خسروی عزیز
از اینکه اینجا هم می شود با شما گفتگو کرد خوشحالیم . چرا آقای …. را برای…. گذاشته اید ، چرا خانم …. را برای …. گذاشته اید . چرا اقای …. را برای … گذاشته اید . مگر شما شخصا از ضعف های اینها اطلاع ندارید . علت این تصمیم شما چه بوده است ؟ شما در کمیسیون نیروی انسانی سازمان در مقابل این تصمیم ها مسئول هستید .
متشکرم که جواب بدهید !

پاسخ دادن
فریبرز خسروی می‌گه:
۱۳/۰۴/۱۳۹۳ در ۷:۱۸ ب.ظ
همکار عزیز سلام ،
من هم سپاسگزارم که سوالتان را را در میان گذاشته اید .در گفتگو با بعضی همکاران متوجه شده ام که ذهنیتشان چون شماست لذا لازم است در این زمینه توضیح لازم داده شود:
به نظر می رسد که علت این نوع برداشت ها جو حاکم بر سازمان در گذشته بوده است . مدیران نقل می کنند که در دوره قبل، حتی اجازه انتصاب کارشناس مسئول نیز از آنان سلب شده بود و انتخاب فرد در این سطح نیز مستقیما توسط ریاست سازمان انجام می شده است . این شیوه کار مخالف اصول مدیریت است و نشان از نگاهی توتالیتر در فرایند سازماندهی دارد. خوشبختانه این شیوه در در این دوره مرسوم نیست .
در مورد انتصابات جدید که در معاونت های مختلف انجام شده است باید توجه داشت که :
معاونت ها در انتصابات جدیدشان کاملا آزادانه عمل کرده اند و اصولا کمیته نیروی انسانی نیز کارکردش انتصاب افراد نیست . لذا هیچ یک از تغییرات اخیر نه در آن کمیته مطرح شده و نه باید مطرح می شده است .
در مورد دخالت شخصی من هم در این انتصابات باید خیلی صریح عرض کنم که شیوه عمل من چنین نیست که در کار دیگران کوچکترین دخالتی داشته باشم و یا از کسی خواهش کرده باشم که مسئولیتی را بپذیرد و یا نپذیرد. فقط اگر همکاران گرامی با من مشورتی در این زمینه ها داشته اند صرفا نظر مشورتی خود را بیان داشته ام .
همکار گرامی :
بهتر است باور کنیم که همه ما اعضای یک خانواده ایم . باید همگی مراقب این خانواده گسترده باشیم و حریم آن را پاس بداریم . اگر اختلاف سلیقه ای هم پیش می آید و یا کاستی احساس می شود سعی کنیم مشفقانه در اصلاح آن بکوشیم . شاد و سرفراز باشید .

آیینه ای زیبابین

آینه ای زیبابین
پاسخ عجیبی می دهد ، وقتی از او می پرسم چرا کم نویس هستید؟ می گوید :نوشتن وقت مرا تلف می کند و لذت خواندن را از من گرفته و مرا از دانستن باز می دارد!
و این پاسخ مردی است که آموختن دانش پزشکی را بر نمی تابد و به ادبیات رو می آورد . سرانجام بخت یار رشته ما شده ، او کارشناس ارشد کتابداری می شود.
بیست سال است که افتخار آشنایی و همکاری با کامران فانی نصیبم شده است . در این مدت صفات و ویژگی های گرانسنگی را در او دیده ام که ذکر شمه ای از آنها ، کمترین سپاس از دانشی مردی است که علیرغم همگنانش کتابدارمانده و ماندنش موجب سرفرازی حوزه کتابداری و اطلاع رسانی شده است :
هیچگونه خست علمی نداشته و مخلصانه و صادقانه آنچه را که می داند ، دریغ نمی کند و آسمان گونه دریای معلوماتش را ارزانی می دارد.
بسیار خاکی و خودمانی است . چنان گرم و صمیمانه وارد بحث می شود که طرفِ گفتگو ، هیچ آدابی نمی جوید !
در پی شهرت ، نام و مال نیست. بعید می دانم اکنون که در مرز ۷۰ سالگی است تاکنون ۷ روز هم برای ارتقا ، پایه و گروه و منصب وقت تلف کرده باشد !
در سال ۱۳۸۶ در انجمن آثار و مفاخر فرهنگی تصمیم گرفته می شود که مراسمی را برای بزرگداشت او برگزار شود. ظاهرا مراسم به دستور! لغو می شود. فردای آن روز وی را ملاقات کردم . با خنده ای ملیح گفتند : بهتر که لغو شد . فقط موجب زحمت دوستان در انجمن مفاخر شد . البته تا کنون نیز نفهمیده ام که لغو بزرگداشت فرد شناخته شده ای چون او که از سال ۱۳۸۲ عضو پیوسته فرهنگستان فرهنگ و ادب فارسی ایران است و بیشتر دائرِة المعارف های مطرح ، خود را نیازمند همکاری او دانسته اند با چه استدلالی قابل توجیه است .
بسیار مثبت بین است . به قول حضرت مولانا اگر کار آیینه نشان دادن عیب و خوبی است :
به روزی صد هزاران عیب و خوبی
ببیند آینه غوغاش نبود
کار او دیدن نکات مثبت و زیبایی ها و چشم پوشی از خطاها و کاستی هاست . بارها دیده ام که این صفت ارزشمند او موجب دلگرمی نوقلمانی شده است که او در مورد نوشته آنان قضاوت و اظهار نظر کرده است .
بسیار نقد پذیر است و کوچکترین تصلبی در آراء و افکارش دیده نمی شود شاید این ویژگی ، حاصل یادگیری و خواندن مداوم او باشد.
حیف است که این نوشته پایان یابد و این خاطره ناگفته بماند :
مرحوم دکتر حری سردبیر فصلنامه کتاب بودند. قرار شد که در هر شماره مطلب طنزی در مورد بزرگان کتابداری بنویسم و در فصلنامه با نام مستعار و زیر عنوان تذکرۀ علما منتشر شود. مطلب طنزی برای چند نفر از استادان نوشته شد . چون ممکن بود نشر آن طنزها موجب ناراحتی شود لذا قرار شد قبل از انتشار به رویت استادان برسد . عکس العمل ها بسیار درس آموز بود. بعضی از آنان چنان تغییراتی در نوشته داده بودند که یا از قالب طنز خارج شده ، یا بیشتر به مدح نامه تبدیل شده بود که از انتشار آنها خود داری کردم . از آن میان خانم پوری سلطانی و آقای کامران فانی نه تنها از انتشار آن مطالب استقبال کردند بلکه نویسنده را نیز برای ادامه کار تشویق کردند . حتی آقای فانی مطلب مربوط به خود را ویرایش هم کرد و بعضی نکات ظریف را نیز بر آن افزود . نوشته مربوط به خانم سلطانی با عنوان “اندر احوال خیرالخازنین ” و نوشته مربوط به آقای فانی با عنوان”عبد فانی ” با کاریکاتوری که کار همکارمان آقای امیری است در فصلنامه کتاب منتشر شد .
اکنون که او به سلامتی ۷۰ ساله شده است به نظر می رسد که حقایق! گفته شده در آن طنز هنوز پابرجاست لذا خواندن دوباره آن شاید خالی از لطف نباشد :

در احوال عبد فانی
آن نادره اهل دایره (دایرةالمعارف) ‌و آن ساحره دارالجنه قزوین، ‌از علمای کتابیه بود. چون به کسوت کتابداری درآمد نام از رضوان به کامران بگردانید. رضوان را به آن دنیا احالت فرمود و کامرانی این سو برگزید و خود را فانی ملقب ساخت تا دائما بر او تذکار باشد که کامرانی این دنیا فانی است!فانی11
منقول است که در تولد او هفت شبانه روز دایره نواختند و هفت خروار توتون دست پیچ فرموده تدخین نمودند. همین دو امر موجب اقبال او به دایرةالمعارف و دخانیات گشت به گونهای که اگر احدی در توچال دودی هوا کند و یا در لیدن دایرةالمعارف بچاپد،‌ او در پس قلعه به حالت ابتهاج و انبساط درآمده،‌ ساعتها به سماعی خوش مشغول میشود.
شبی در خواب دید که گونتراگراس اجنبی پای در کفش قزوینیان کرده و کتاب موش وگربه را به سرقت برده است،‌ از همان نیمه شب ترجمه را آغازید و از روی صدق، وقتی آخرین جمله را قلمی میکرد بر او معلوم گشت که نه چنان بود که او در خواب دیده بلکه بالعکس بوده است. از اعظم اعاظم پژوهندگان (همو که دل شیر میخواهد که از او سؤال کند و یا زبانم لال نقدی بر او بنویسد) یعنی بهاء دین از احوال کامران خان سؤال نمودند با حالتی مخلصانه فرمود:‌ چهل سال است که یار گرمابه و گلستانیم،‌ ولی معلومم نگشت که من مراد اویم یا او مرید من است. علت قلت آثارش را جویا شدند فرمود:‌مگر نشنیدهاید که فرمودهاند:
قرائت صفحه افضل من کتابة سبعین صفحة!
از اعظم کرامات او اینکه در این دیار که کار مشترک یک ساله امری محال است او بیش از ۲۰ سنه است که با طایفه نساء دست به خلقت سرعنوان زده است. وقتی حیرانی خلق را در خلقت این مخلوق دید علت را با دو لب مبارک چنین بیان داشت:
آن چه را سلطان العلماء فرمودهاند بنویس گفتهام چشم و آنچه را گفتهاند ننویس با زهم گفتهام چشم!
وقتی دراکل فواکه احدی از انامل ایشان با سکین جفا مجروح گشت خونی به غایت صافی و تمییز جهیدن کرد که یاران را متعحب ساخت که این چه معجزت است که با کبر سن و این خون لعلوار …؟ فرمود:‌ آن را در عدم مناکحت این عبد فانی بجویید:‌ به درستی خیرالکلام ما قل و دل …
این نوشته در شماره ویژه بزرگداشت آقای فانی در عطف نشر یافته است

غائله شیراز

اصطلاح “غائله شیراز “را قبلا چند بار خوانده یا شنیده بودم . در جریان بابیه و در دهه اخیر. اما دیروز متوجه شدم که این اصطلاح هنوز کاربرد دارد . در مراسم افتتاح مجدد مرکز اسناد و کتابخانه سازمان میراث فرهنگی این اصطلاح جند بار توسط مجری به کار رفت .
اشاره او به جریان انتقال آن سازمان در دوران دولت معجزه قرن به شیراز بود. اگر کل انتقال بی مطالعه و تدبیر بوده ، انتقال این مجموعه اسناد و کتابخانه با بی تدبیری بیشتری صورت گرفته و آسیب های جدی خصوصا به اسناد و منابع دیداری و شنیداری وارد کرده است . اکنون توانسته اند مجددا مجموعه را از شیراز به تهران منقل کرده و مرکز را بازگشایی کنند .
در زمان سخنرانی ها در این فکر بودم که آیا اگر مسئولان اسبق و سابق به مسئولیت قانونی خود عمل می کردند و حسب قانون اسناد موجود را به سازمان متولی آن می سپردند این نوع بی تدبیری ها که شاید آخرینش نیز نباشد خسران کمتری وارد می کرد !

از نقد پذیری تا نقد هراسی

 

امیدوارم  در راه عبور خود از شاهرود سری به بسطام و روستای قلعه نو خرقان زده باشید  . این مکانهای شریف حدودا در ۲۴ کیلومتری شاهرود واقع شده اند.   بزرگانی چون  سلطان العارفین بایزید بسطامی ، شیخ حسن جوری و ابن یمین فرومدی و شیخ ابوالحسن خرقانی در آن دیار زیسته اند و بازار بحث و درس گرمی داشته اند و اکنون  آرام گرفته اند. هر بار که به آن دیار رفته ام ، احساس خوشی را تجربه کرده ام . احساس اینکه آن فضا هنوز سرشار از انرژی است و قرار گرفتن در آن محیط طرب افزا و شارژ کننده است !  هزار سال پیش شعار خانه شیخ خرقان این بود : “هر که در این سرا درآید نانش دهید و از ایمانش مپرسید چه آنکس که به درگاه باریتعالی به جان ارزد البته بر خوان بوالحسن به نان ارزد“.   این میزان رواداری و تسامح و تساهل ، آن هم در روزگار تعصب و کشتار سده های میانی ،  از عجایب این آب و خاک است . بسیاری از صاحب نظران رشد علمی و بالندگی فکری آن قرون  را حاصل این نوع رواداری و آزاد اندیشی می دانند.  هزار سال بعد در سال های ریاست جمهوری کسی که بعضی  او را معجزه قرن !  فرض میکردند،  گزینش، صلاحیت بنده خدایی  را تایید نکرده بود. او  برای پی گیری کارش به من روی آورد. از مسئولان مربوطه سوال کردم که مشکل  چیست ؟ ابتدا از پاسخگویی طفره  رفتند . اصرار مرا که دیدند توضیح دادند که همه چیز او درست است ولی شیعه نیست و لذا مسئول سازمان با شروع کارش موافق نیست!. وقتی برای مسئول سازمان توضیح دادم که این کارش فراقانونی بوده و یکی از اصول مسلم قانون اساسی را نادیده گرفته است ، پاسخ قانع کننده و محکمه پسندی نداشت .نقد

  تفکر نقاد و بستر تولد

یکی از شرایط و لوازم اولیه تولد تفکر نقاد و رواج آن ، وجود روحیه روا داری و مدارا و تساهل است .به راستی امروزه تا چه اندازه آن روحیه و آن سنت میمون در بین ما تداوم یافته است ؟   فقدان این روحیه ، ترس از نقد را بدنبال خواهد داشت. ترس از نقد شدن و ترس از نقد کردن .  به عنوان نمونه چند مورد از این هراس ها را که از نزدیک مشاهده کرده ام نقل می کنم .  قطعا شما نیز در طی این سال ها با نمونه هایی از این دست برخورد داشته اید :

نمونه اول : معاون پژوهشی سازمان اسناد و کتابخانه ملی بودم . نشریه شیرازه با اهداف سازمانی معین تازه متولد شده بود. از دفتر رئیس سازمان زنگ زدند . جلسه فوق العاده و فوری باید تشکیل می شد. جلسه با حضور ریاست سازمان ، مدیر کل روابط عمومی ، دکتر رضایی معاون اسناد و من به تشکیل شد.رئیس وقت سازمان  عنوان کردند که شیرازه بر علیه منافع سازمانی گام بر می دارد!!  طلب دلیل کردم . گفتند که در مصاحبه ای که با دکتر رضایی داشته اند ایشان عنوان کرده اند که روابط عمومی کارش را در انعکاس فعالیت های معاونت اسناد درست انجام نمی دهد! میزان نقد هراسی و نبود تحمل چنان بود که همین یک سطر گلۀ به حق معاون وقتِ اسناد  ، سرانجام موجب مرحوم شدن شیرازه شد ! البته پس از مدتی با مسائلی که برای همان مسئول روابط عمومی پدید آمد ، مبرهن شد که عملا چه اشخاصی در صدد تضعیف سازمان بوده اند و هراس مسئولان باید متوجه کجا باشد.

تصور نفرمایید که این نوع  نقدناپذیری و ترس از نقد شدن   فقط در دایره مسئولان اجرایی و مدیران سازمان ها رایج است . متاسفانه بعضا در حوزه های آکادمیک نیزاین نوع تنگ نظری ها مشاهده می شود:

نمونه دوم: در فصلنامه کتاب نقدی بر مقاله یکی از مدرسان کتابداری منتشر شد.  قبل از انتشار ، متن نقد برای آن مدرس محترم ارسال شد و از او خواسته شد که پاسخ خود را بنویسند تا در آن شماره یا شماره بعد منتشر شود . صادقانه بگویم منتظر تشکر و تقدیر آن مدرس از ناقد و فصلنامه بودم ! زیرا آن نوشته ، تحلیلی منصفانه ، مشفقانه و روشمند بود . اما نه تنها پاسخی دریافت نشد بلکه سال های سال فصلنامه و مسئولانش مغضوب آن مدرس محترم بودند !

این نوع برخوردها را باید حاصل نبود و یا کمبود زمینه رشد تفکر نقاد دانست . خود را از خطا مصون دانستن و به اندیشه و رفتار خود رنگی خدایگانی زدن ، حاصل تربیتی نابسامان است که در نظام تربیتی رسمی و غیر رسمی ما حاکم است . به قول پائلو فریره نظام تعلیم و تربیتی که اﻧﺴﺎن را ﺑﻪ ﺻﻮرت ﻣﻨﻔﻌﻞ و ﻫﻤﭽﻮن واﺣﺪی ﺑﺮای ﺳﺮﻣﺎﯾﻪ ﮔﺬاری در ﻧﻈﺮ ﺑﮕﯿﺮد، ﻧﻤﯽ ﺗﻮاﻧﺪ او را از درون ﺗﻐﯿﯿﺮ دﻫﺪ و ﺑﻪ ﺳﻮی ﯾﺎدﮔﯿﺮی ﺣﻘﯿﻘﯽ و تفکر خلاق و نقاد ﻫﺪاﯾﺖ ﮐﻨﺪ.

راههای گریز از نقد هراسی

رشد تفکر نقاد از خطاهای نظری و عملی خواهد کاست و زمینه را برای بهینه سازی ساحت نظر و عمل فراهم خواهد ساخت . برای گریز از نقد هراسی و رو آوری به نقدهای روشمند و اصلاحگر و بالا بردن ظرفیت نقد پذیری  شاید توجه به نکات ذیل مفید باشد  :

۱برنامه ریزی برای آموزش نقد و نقادی در نهادهای رسمی و عیر رسمی  

  متاسفانه آموزش نقد و آشنا سازی فراگیران با روش شناسی نقد در نظام تعلیم و تربیت ما از گذشته تا کنون تقریبا مغفول مانده و کمتر بدان توجه شده است . در دو دهه اخیر با غلبه کمیت در نظام پذیرش دانشجو ، نهضت رو آوری به تست ! و آشنایی با فنون و فریب حاکم بر آن حتی تا دوره های دکتری هم به پیش آمده است . خان گسترده ای که این رویکرد برای عده ای فراهم کرده است عملا صدای ناقدان این عرصه را کم اثر ساخته است. شاید یکی از رساترین تعبیرها در این زمینه بیان استاد شفیعی کدکنی در سوگ زریاب خویی باشد. آنجا که می گوید  : “جز این چه می‌توانم گفت، در این راسته بازار مدرک‌فروشان با ارزِ شناور. در این سیاهی لشگر انبوه استاد و دانشجو. سیاهی لشگری از خیل دانشجویان و استادان چیزی برابر تمام دانشگاه‌های فرانسه و آلمان و انگلستان و شاید هم چندین کشور پیشرفتة دیگر و جهل مرکّب مدیرانی که این سیاهی لشگر را افتخاری از برای زمانة خویش می‌دانند. کفاهُم جَهلُهُم!.

این رویکرد کمیت گرا هیچ مجالی را برای دانش آموز و دانشجو فراهم نمی آورد تا زمینه های رشد تفکر سطح بالای تحلیلی در وجود او نهادینه شود.  ظاهرا  روزبروز هم نوشته ها و تحلیل های به ظاهر علمی و انتقادی  سطحی تر و کم عمق تر می شود.  بدیهی است که ذهن انباشته ازمحفوظات که مهارت و شیوه های ﺗﺠﺰﯾﻪ وﺗﺤﻠﯿﻞ، ﺗﺮﮐﯿﺐ، ﺷﻨﺎﺳﺎﯾﯽ، ﺣﻞ ﻣﺴﺌﻠﻪ، ﻧﺘﯿﺠﻪ ﮔﯿﺮی و ارزﯾﺎﺑﯽ را نیاموخته و فراشناخت در وی تقویت نشده است  ، حق دارد که از هر نوع نقدی بر افکارش بترسد و قادر به نقد افکار دیگران نیز نباشد .

         ۲نحوه تعامل أصحاب قدرت و فکر با نقد و نقاد  

اگر مسئولان نهادهای رسمی  و اصحاب اندیشه  نقد را بها دهند و نقاد را در صدر بنشانند مسلما  نقاد بودن و نقدپذیری سرنوشت دیگری پیدا می کند . اما در عرصه های خرد و کلان جامعه در موارد بسیاری  نقد را مساوی نوعی حمله و در مواردی نوعی تخریب و براندازی تلقی کرده و در صدد خاموش کردن آن بر می آیند . این نوع برخوردها در اغلب موارد واقعا برای حفظ آن نهادو سازمان رخ نمی دهد بلکه ماهیتی فردی و خودخواهانه دارد . فرد صاحب قدرت خود را مصون از  خطا تلقی می داند ویا تصور می کند که هر نوع تحلیلی بر رفتار و یا سازمانش موجب رخنه در مبانی قدرت او می شود! البته این روش نه تنها هیچ قرابتی  با دانش نوین مدیریت ندارد بلکه با آموزه های دینی نیز مغایر است . علی ع فرمودند من بارها از رسول خدا شنیدم که مى‏گفت: “پاک و آراسته نیست امتى که در آن، زیردست نتواند بدون لکنت زبان، حق خود را از قوى بستاند”.

متاسفانه  این صنف از مدیران برای ایجاد سکوت در سازمان به رفتار خود رنگ و بوی سیاسی هم می دهند و هر نوع نقد و بیان کاستی های یک سازمان خرد را عملی مجرمانه جلوه داده و موجب پدید آمدن سکوت قبرستانی می شوند.  به بیان دیگر ترس آنها از نقد شدن موجب می شود تا هراس از نقد کردن را شدت بخشند.ذکر چند نمونه شاید خالی از فایده نباشد :

همانگونه که حیدری نژاد به خوبی یاداور شده است اینترانت سازمان اسنادو کتابخانه ملی با هدف گردش اطلاعات سازمانی و ایجاد همدلی بین کارکنان و در نهایت به عنوان ابزاری در جهت مدیریت دانش راه اندازی شد . طراحی آن به گونه ای ایست  که هر فرد با شناسه شخصی خود می تواند وارد شود و هر مطلبی را هم که در آن به اشتراک بگذارد  با نام وی منتشر خواهد شد . کارکنان به این مجموعه فقط در داخل سازمان دسترسی دارند . اما در چند سال گذشته به بهانه های مختلف و به زعم من با رویکردی  تنگ نظرانه  و خودخواهانه سانسور پیشگیرانه ای در آن متداول شد .تفکر نقاد

چندی پیش نقدی بر عملکرد  سازمان اسناد و کتابخانه ملی  در یکی از نشریات برخط منتشر شد . بعد هم شنیده شد که از فردای آن روز تعدادی کارمند را به خط کرده و استنطاق نمودند که اولین نفر در اشاعه آن نقد که بوده است ! البته این حد از نقد هراسی واقعا نوبر بود زیرا سعی داشتند که حتی خلق الله را از خواندن نقد هم بترسانند!  اگر معتقد به خرد جمعی  باشیم باید نقد را به جان بخریم و از آن برای تعالی سازمانی بهترین بهره را ببریم.

   .پرهیز از آفات نقد  

رعایت نکات ذیل می تواند از میزان نقد هراسی کاسته و زمینه نقدپذیری بیشتری را فراهم آورد :

  • ·          نقد و تحلیل عملکرد و اندیشه به جای نقد شخصیت و انگیزه فرد

بارها شاهد بوده ایم که حتی فرهیختگانی صاحب نام در اثنای نقد و پاسخگویی به نقد چنان لگام سخن از کف داده اند و شخصیت و تاریخچه زندگی او را هدف گرفته اند که موجب حیرانی مستمعان و خوانندگان شده است . بعضا نیز متخصص تشخیص  انگیزه بوده و از آستین طرف مقابل هزاران دستِ جن و ابلیس را بیرون می کشند و اگر طرف مقابل خودی باشد دست بیرون آمده دستی رحمانی و الهی خواهد بود. در یک نقد روشمند هیچگاه انگیزه و انگیخته را نمی توان به هم امیخت و از ان نتیجه گیری کرد.

  • ·          پرهیز از مطلق گرایی .

در یک نقد عالمانه نمی توان احکام قطعی صادر کرد و بر مسند جزمیت تکیه زد. نسبی بودن قضاوت ها نشان از برخوردی خردمندانه با موضوع مورد بحث است .

  • ·        تسلط و آگاهی داشتن در حوزه مورد نقد

عده ای نقد را حق همگان می دانند . آنان معتقدند که مثلا حتی یک بیمار بی سواد می تواند  رفتار یک پزشک متخصص را نقد کرده و بیان کند که بعد از مراجعات مکرر درمان نشده است . اما به نظر می رسد هر مقدار منقد در حوزه مورد بحث مسلط تر باشد نقد بهینه تر و موثرتری را می تواند ارائه دهد.

  • ·        نقدپذیری و بردباری ناقد

منقد خودش باید مظهر نقدپذیری و بردباری باشد . اگر او هم در برج عاج مصونیت از خطا بنشیند باب خطاهای بیشتری را خواهد گشود .

  • ·        فهم و درک درست و دقیق 

گاهی منقد درک دقیق و درستی از اندیشه و سخن مورد بحثش نداشته و بی توجه به شرایط زمانی و مکانی به قضاوت می نشیند. بعضا مشاهده شده است که ناقد چنان عجولانه عمل کرده است که نقل قولی را که نویسنده قصد رد آن را داشته نظر صاحب مقاله دانسته و به آن تاخته است !

  • ·        دوری از حب و بغض و قضاوتهای ذوقی

به راستی حب و بغض کرو کور می کند (حُبُ الشی یُعمی وَ یُصَم) و ابواب فهم دقیق را می بندد . به تعبیر زیبای استاد ملکیان ناگفته پیداست که نقد ذوقی و استحسانی ، به هیچ روی معلوم نمی کند که سخن یا رأی مورد بحث صحیح یا ناصحیح و یا صادق یا کاذب بوده است. بلکه فقط از یک واقعیت پرده بر می گیرد و آن اینکه ناقد و شخصی که مورد نقد واقع شده است پسندها و خوشایندهای همسان یا ناهمسان دارند .

  • ·        پرهیز از شبه نقد

کار نقد شفاف سازی و تبیین  سره و ناسره است . منقد ، خردمندی است که باهدف اصلاح به کار نقد می پردازد . طبیعتا زبان ، و بیان او نیز منطبق با آن هدف خواهد بود. حال اگر منقد بخواهد با برجسته سازی ضعف ها و نادیده گرفتن نکات مثبت در صدد تخریب طرف مقابل باشد ، و به ویژه اگراز زبانی خشن و غیر اخلاقی استفاده کند دیگر کارش نقد نبوده بلکه آن را می توان” شبه نقد “خواند . عده ای شروع نگارش شبه نقد در ایران را در اواخر دهه بیست و اوئل دهه سی به حزب توده منتسب می کنند. مرحوم دکتر رضوانی معتقد بودند  که این نوع نگارش های  فحاش و باج خواهانه از اوائل مشروطیت در مطبوعات شکل گرفت .

می توان بر این عناوین ده ها مورد دیگر افزود . اما مساله مهم دوری جستن عملی از این آفت هاست .نقد1

پایان کلام اینکه :

زمانی مطبوعات را رکن چهارم مشروطه می دانستند و آن را پاسدار ناظری امین برای جلوگیری از کجروی های قدرت تلقی می کردند. با ظهور رسانه های جدید و ظهور پدیده های نوینی در نبادل اطلاعات ، مثل “خودناشری” و شبکه های اجتماعی  اکنون باید تفکر نقاد را باید جایگزین آن رکن کرد تا هر نفر بتواند به رسالت خود عمل کند . همانگونه که در جای دیگری نیز یاداور شده ام اهمیت و تاثیر همه جانبه رشد این نوع تفکر موجب شد  که  موج رویکرد به تربیت انتقادی و در نتیجه  روآوری به تفکر نقاد و تفکر سطح بالا گسترش یابد و در این زمینه  پژوهش های گسترده ای انجام شود.

یکی از معروف ترین این پژوهش ها ، مطالعه ای است که توسط انجمن فلسفه امریکا با حضور چهل و شش متخصص  انجام شد .این کار که با استفاده از روش کیفی، چندین سال طول کشید.  گزارش این پژوهش بعدها به” گزارش دلفی” شهرت یافت . در این گزارش تعریف جامعی از تفکر انتقادی ارائه شده است . در این تعریف متفکر نقاد فردی کنجاو ، با ذهن باز و منعطف است که در قضاوتش دور اندیش است .تفسیر ، تحلیل و ارزشیابی ، همراه تبیین مفهومی و روش شناختی شیوه کار اوست . در ارزشیابی فردی عادل و منصف است و مراقب سوگیری های شخصی است . با حسن ظن و خیلی صریح و شفاف با مسائل مواجه می شود. او در انتخاب ملاک ها و معیارها مستدل عمل کرده و پژوهش محور است. پشتکار او سبب می شود تا حصول نتیجه کار را دنبال کند . این نوع تفکر ، خود تنظیم ، هدفمند ، منبع قدرت در زندگی فردی و مبنایی وثیق برای جامعه ای مردم سالار خواهد بود.در سه دهه گذشته بسیاری از کشورهای شمال ، تفکر نقاد و خلاق را اساس و مبنای تعلیم و تربیت خود قرار داده و از ثمرات ارزشمند آن بهره مند شده اند.

امید است که در جامعه ما نیز این اهمیت نوع تفکربه درستی شناخته شده و مسئولان تصمیم گیر در جهت رشد و توسعه آن خالی از شعارهای متداول دست به عمل بزنند . البته بر جامعه علمی است که منتظر تصمیم گیری کلان ننشینند و از درون این شیوه مبارک را عملا به کارگیرند. راهش نیز علاوه بر آموزش روش شناسی نقد ، نهراسیدن از نقد کردن و نقد شدن است !

بیایید در آستانه  فصل سبز ،ایمان بیاوریم به قدرت نقد و نقادی عیاردار و گوش جان به کلام آسمانی حافظ بسپریم :

نقدها را بود آیا که عیاری گیرند

تا همه صومعه داران پی کاری گیرند

مصلحت دید من آن است که یاران همه کار

بگذارند و خم طره یاری گیرند

خوش گرفتند حریفان سر زلف ساقی

گر فلکشان بگذارد که قراری گیرند

قوت بازوی پرهیز به خوبان مفروش

که در این خیل حصاری به سواری گیرند

یا رب این بچه ترکان چه دلیرند به خون

که به تیر مژه هر لحظه شکاری گیرند

رقص بر شعر تر و ناله نی خوش باشد

خاصه رقصی که در آن دست نگاری گیرند

حافظ ابنای زمان را غم مسکینان نیست

زین میان گر بتوان به که کناری گیرند

یادداشت منتشر شده در عطف فروردین 93

 

شادباش

ایام مبارک باد از شما. مبارک شمایید. ایام می آیند تا به شما مبارک شوند.
شمس تبریزی
سالی چنان پربار و سبز برایتان آرزو دارم که لحظه هایش از تلاشهایتان تبرک یابد .
تا شب و روز جهان آینده اند
روزگارت روز و شب نوروز باد
فریبرز خسروی

313377

اندازه واقعی

بعضی از آدمی زادگان چون کوهند . از دور خیلی با عظمت به نظر نمی رسند . اما هر چه به آنان نزدیکتر می شویم بلندی و بزرگیشان بیشتر نمودار می شود . و بعضی دقیقا بر عکس ! از دور بسیار بزرگ و اقیانوس وار می نمایند اما وقتی به آنان می رسی عمقشان را نیم میلیمتر می یابی . و البته در این بزرگ و کوجک نمایی ها تبلیغات می تواند نقشی اساسی داشته باشد . به مدد رسانه ها با اسطوره سازی از استالین و هیتلر در زمان خودشان پدر رئوف ملت ساخته شد و از مصلحان و خیر اندیشان ، دیوانی که وطن فروشند ! اما تاریخ آهسته آهسته قدر و مقدار فرد را می نمایاند . گرچه کسانی هم که از ثقل تبلیغات بدورند و یا خردورزند نیازی به گذشت زمان ندارند. در زمان خودشان اندازه ها را واقعی می بینندdownload . منقول است که :
روزي خروشچف، نخست وزير سابق شوروي، از خياط مخصوصش خواست تا از قواره پارچه اي كه آورده بود، براي او يك دست كت و شلوار بدوزد. خياط بعد از اندازه گيري ابعاد بدن خروشچف گفت كه اندازه پارچه كافي نيست. خروشچف پارچه را پس گرفت و در سفري كه به بلگراد داشت از يك خياط يوگوسلاو خواست تا براي او يك دست، كت و شلوار بدوزد. خياط بعد از اندازه گيري گفت كه پارچه كاملاً اندازه است و او حتي مي تواند يك جليقه اضافي نيز بدوزد. خروشچف با تعجب از او پرسيد كه چرا خياط روس نتوانسته بود كت و شلوار را بدوزد.
خياط گفت:”قربان! شما را در مسكو بزرگتر از آنچه كه هستيد تصور مي كنند!”

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت‌

شعر زیر با عنوان “بازگشت ” از محمدکاظم کاظمی شاعر افغان است . شعری که هر بار خواندنش “اهالی درد ” را بارانی می کند. شعر مسافر او نیز در کتاب فارسی سال دوم دبیرستان منتشر شده است .

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت‌
پياده آمده‌ بودم‌، پياده خواهم رفت‌
طلسم غربتم امشب شكسته خواهدشدغروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
و سفره‌ای كه تهی ‌بود، بسته خواهدشد
و در حوالی شبهای عيد، همسايه‌!
صدای گريه نخواهی شنيد، همسايه‌!
همان غريبه كه قلك نداشت‌، خواهد رفت‌
و كودكی كه عروسك نداشت‌، خواهد رفت‌

منم تمام افق را به رنج گرديده‌،
منم كه هر كه مرا ديده‌، در گذر ديده‌
منم كه نانی اگر داشتم‌، از آجر بود
و سفره‌ام ـ كه نبود ـ از گرسنگی پر بود
به هرچه آينه‌، تصويری از شكست من است‌
به سنگ‌ سنگ بناها، نشان دست من است‌
اگر به لطف و اگر قهر، می ‌شناسندم‌
تمام مردم اين شهر، می ‌شناسندم‌
من ايستادم‌، اگر پشت آسمان خم شد
نماز خواندم‌، اگر دهر ابن ‌ملجم شد

طلسم غربتم امشب شكسته خواهد شد
و سفره‌ام كه تهی بود، بسته خواهد شد
غروب در نفس گرم جاده خواهم ‌رفت‌
پياده آمده‌ بودم‌، پياده خواهم ‌رفت‌

چگونه بازنگردم‌، كه سنگرم آنجاست‌
چگونه‌؟ آه‌، مزار برادرم آنجاست‌
چگونه باز نگردم كه مسجد و محراب‌
و تيغ‌، منتظر بوسه بر سرم آنجاست‌
اقامه بود و اذان بود آنچه اينجا بود
قيام ‌بستن و الله اكبرم آنجاست‌
شكسته ‌بالی ‌ام اينجا شكست طاقت نيست‌
كرانه‌ای كه در آن خوب می ‌پرم‌، آنجاست‌
مگير خرده كه يك پا و يك عصا دارم‌
مگير خرده‌، كه آن پای ديگرم آنجاست‌

شكسته می ‌گذرم امشب از كنار شما
و شرمسارم از الطاف بی ‌شمار شما
من از سكوت شب سردتان خبر دارم‌
شهيد داده‌ام‌، از دردتان خبر دارم‌
تو هم به ‌سان من از يك ستاره سر ديدی
پدر نديدی و خاكستر پدر ديدی
تويی كه كوچهء غربت سپرده‌ای با من‌
و نعش سوخته بر شانه برده‌ای با من‌
تو زخم ديدی اگر تازيانه من خوردم‌
تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم‌

اگرچه مزرع ما دانه‌های جو هم داشت‌
و چند بتهء مستوجب درو هم داشت‌
اگرچه تلخ شد آرامش هميشهء تان‌
اگرچه كودك من سنگ زد به شيشهء تان‌
اگرچه متهم جرم مستند بودم‌
اگرچه لايق سنگينی لحد بودم‌
دم سفر مپسنديد نااميد مرا
ولو دروغ‌، عزيزان‌! بحل كنيد مرا
تمام آنچه ندارم‌، نهاده خواهم ‌رفت‌
پياده آمده‌ بودم‌، پياده خواهم ‌رفت‌
به اين امام قسم‌، چيز ديگری نبرم‌
به‌جز غبار حرم‌، چيز ديگری نبرم‌
خدا زياد كند اجر دين و دنياتان‌
و مستجاب شود باقی دعاهاتان‌
هميشه قلك فرزندهايتان پر باد
و نان دشمنتان ـ هر كه هست ـ آجر باد

نقدی فلسفی بر اخلاق فناوری اطلاعات

از نقطه نظر فلسفی ، فناوری اطلاعات دوران هستی شناختی جدیدی را برای جوامع رقم زده است که طی آن مفاهیم بنیادی معرفتی و اخلاقی در تمام سطوح علوم انسانی،تجربی و فرهنگ روزمره دستخوش تحول شده و می شوند و از این منظر شاهدیم که در جوامع ِ خاستگاه فناوری ، از دوران موسوم به “روشنگری” ( قرن هفدهم میلادی ) به این سو، بحث پیرامون مبانی هستی شناسی و معرفتی تکنولوژی، مدّ نظر اندیشمندان ، فیلسوفان و نهادهای آکادمیک بوده است.

جوامع غیر غربی در مواجه با برقراری نسبت میان تکنولوژی و فلسفه و مبانی اندیشه ورزی آن در حوزه های مختلف دین،روانشناسی،فرهنگ، جامعه شناسی و هنر؛ به سه گروه قابل تفکیک اند: اول جوامع شرق دور مثل ژاپن، چین،

فنجان تغییر

فنجان تغییر

اندونزی،مالزی، تایلند، سنگاپور و… این جوامع با توجه به خاصیت فلسفی جاری در فرهنگ روزمره ی آنان که از ادیان بی خدائی چون تائوئیست، کنفوسیوسیست،ذنیست و بودیسم نشآت میگیرد، توانسته اند با برقراری نسبتی مبتنی بر فاصله گذاری (یا همان اپوخه ی هوسرل) با پدیده هایی با خاستگاه مغرب زمین، رابطه ای مثبت و ایجابی برقرار کنند و از این رهگذر، چنان با تکنولوژی درگیر شوند که انگار خود خاستگاه آن بوده اند؛ چنانکه امروزه در حوزه IT این کشورها به توسعه ای گاه موازی توسعه IT در کشورهای پیشرفته غرب دست یافته اند. و این پیشی گرفتن آنان به چالشی برای صنایع IT غرب تبدیل شده است.

گروه دوم جوامع و کشورهایی اند که اصولاً ازچندان پشتوانه فرهنگی و معرفتی برخوردار نیستند تا با چنین پرسش هایی مواجه شوند و به خاطر نوع حکومت های سیاسی شان، تکنولوژی را ابزاری خنثی میدانند که فقط باید به فکر مجهز شدن به آن بود. عمده کشورهای آفریقایی غیر مسلمان و مسلمان و نیز جوامع عرب زبان و عمده کشورهای آسیایی چنین روندی را در پیش گرفته اند.

گروه سوم جوامعی را شامل میشود که از بنیان های کهن فلسفی و معرفتی برخوردارند و ورود هر عنصر جدید به حیطه ی زندگی روزمره، آنان را با چالش های هویتی ای مواجه میکند که بدان آگاهند، و از این رو بدنبال راه برون رفت بر اساس الگو و معیارهایی منطبق با فرهنگ و مبانی فلسفی خود میگردند. چند کشور انگشت شمار اسلامی و عرب از این جمله اند و توجه اندیشمندان و متفکران آنان به مقوله مبانی معرفتی و هویتی ی IT سندی دال بر این مدعا ست.akhlaq-320x240

ایران جزء گروه سوم قرار دارد و تاریخ معاصر آن حاکی از مساله داشتن جریان های اندیشه ورزی آن با تکنولوژی است.اگر «غرب زدگی» جلال آل احمد را با تأویلی باز، نگاهی انتقادی به «فرهنگ مصرفی» غرب، که خود محصول تکنولوژی دوران مدرنیته است بدانیم از بعد فلسفه اسلامی، بحث و طرح پرسش پیرامون نسبت تکنولوژی وسنتِ دینی به دکتر “احمد فردید” یکی از پیروان هایدگر و فیلسوف متأخر ایرانی باز میگردد.”دکتر مشکی” نیز در مقالات و کلاس های دانشگاهی خود به بحث هستی و تکنولوژی و “دکتر سروش” در نظریات فلسفی خود به بحث اخلاق و تکنولوژی پرداخته اند.

ایدئولوژیک بودن ساختار حاکمیت سیاسی در ایران، خود زمینه ساز مسأله ساز شدن و گریز ناپذیری مواجه با پیامدهای تحقق IT در جامعه است. و از این منظر می توان انتظار داشت که توجه ویژه ای از سوی نهادهای حکومتی به مسأله شود.هر چند این توجه خود را تاکنون در رویکردهای سلبی نشان داده باشد. به هر حال آَنچه مسّلم است این است که ، در تقسیم کارِ صورت گرفته میان ده پانزده نهاد حکومتی و دولتی، جایگاه شورای عالی اطلاع رسانی بر اساس وظایف تعریف شده برای آن، که متمرکز بر تولید محتوا است، می طلبد تا چالش برقراری نسبتی معرفت شناختی با IT،از منظر حاکمیت سیاسی ایران،و حدودِ فقه شیعی،را در دستور کارخود قرار داشته باشد) الویری،.۱۳۸۵: ۶۳)

پیش روی ما آنچه گشوده است، بدون نیاز به هیچ تأویلی نشان می دهد که در کجای رهیافت برای مواجهه با چالشی ایستاده ایم که ارمغانِ گذار به جامعه اطلاعاتی است،عصری که از آن گریزی نیست. تکنولوژی و خصوصا فناوری اطلاعات با گسترش خود در جوامع، تغیرات بنیادی در بسیاری از مفاهیم و بنیان های فلسفی و اخلاقی ایجاد کرده اند .

در اندیشه فلسفی مغرب زمین، به عنوان خاستگاه تکنولوژی، به طور مشخص از زمان نیچه بحث هایی شروع میشود که راجع به نسبت میان هستی و تکنولوژی، و اخلاق تکنولوژی بحث می کنند. بعدها هایدگر و پس از او اعضای مکتب فرانکفورت در یکی از مباحث اصلی شان، تحت عنوان «فرهنگ مصرف» به بحث اخلاق و فرهنگ تکنولوژی به طور عام می پردازند. هم اکنون نیز شاهدیم که پیروان هایدگر در غرب، به طور اخص به بحث اینترنت و اخلاق پرداخته اند.خلاصه آنکه، پیرو نسبت معرفت شناختی و فلسفی میان تکنولوژی و فضای مجازی و اخلاق در اندیشه و فلسفه اروپا و امریکا بحث پویایی در جریان بوده است.در مشرق زمین، فرهنگ های تائویی چین و شرق دور نیز به گونه ای با تکنولوژی به عنوان امری پدیداری مواجه شده اند.

در کشورهای اسلامی مشرق زمین مستنداتی دال بر طرح پرسش برای دستیابی به چگونگی تحول در مفاهیم اخلاقی، شرعی و فرهنگی تحت تأثیر جریان فنآوری اطلاعات در دست نیست، اما در ایران خاصه از بعد فلسفه اسلامی، بحث و طرح پرسش پیرامون نسبت تکنولوژی و اخلاق به دکتر “احمد فردید” یکی از پیروان هایدگر و فیلسوف متأخر ایرانی باز میگردد.

“دکتر مشکی” نیز در مقالات و کلاس های دانشگاهی خود به بحث هستی و تکنولوژی و “دکتر سروش” در نظریات فلسفی خود به بحث اخلاق و تکنولوژی پرداخته اند(حاج رحمت اللهی ،۱۳۸۳: ۸۳).

حوزه اخلاق

حوزه فلسفه اخلاق بخشی دارد به نام« اخلاق کاربردی»که در آن حوزه های خاص عمل انسانی مورد بررسی قرار میگیرد. مانند اخلاق پزشکی و یکی هم فن آوری اطلاعات .از یک نظر بین اخلاق پزشکی و اخلاق IT هیچ تفاوتی وجود ندارد و از یک نظر هم تفاوت وجود دارد.از وجهی که اخلاق کاربردی به آن نگاه میکند هیچ فرقی بین آنها نیست. عمده مساله ای که باعث می شود یک موضوع وارد اخلاق کاربردی شود،آن است که یک سری مباحث جدید اخلاقی در آن حوزه پدید می آید. آن جا که یک بحث جدید اخلاقی پدید می آید، تبدیل به یک اخلاق کاربردی می شود و در کتاب ها آورده می شود. فرقی هم بین فنآوری اطلاعات و پزشکی نیست. پزشکی هم به خاطر امکاناتی که فنآوری اطلاعات برای آن فراهم کرده است وقبلاً این امکانات نبوده، اکنون سوالات خاصی ایجاد کرده است. شاید سقط جنین قبلاً هم امکانپذیر بوده ، اما سقط جنین امروز با یک آمپول یا قرص ساده اتفاق می افتد، درحالیکه قبلا با انجام یک سری کارهای سخت انجام می شده است.

یا موضوع “آسان مرگی”؛ قبلا خود کشی بسیار سخت و از طریق طناب دار،گلوله،چاقو،یا سلاح سرد و یا کمتر رگ زدن بوده است. اما امروزه خیلی راحت تر شده است،با ابزارهای بسیار ساده.” آسان مرگی” حوزه جدیدی است لذا در حوزه اخلاق کاربردی تفاوت چندانی نمی کند. البته خود فناوری اطلاعات نو و جدید است.مخصوصا با ورود وب که آن را متفاوت و ویژه ترکرده است. از نظر اخلاق کاربردی با هم اشتراک تام و تمام دارند. و اشتراک آنها در این است که مساله جدید ایجاد کرده است.اعم از اینکه خودش جدید بوده است مانند IT و یا نبوده است مانند پزشکی و حقوق. و این در حقیقت نسبتی است که بین اخلاق کاربردی و فناوری اطلاعات وجود دارد(Spinello,Richerd.(۲۰۰۴).P ۳۲).

با کمی تامل متوجه می شویم که ،اگر از بعد کاربردی به موضوع نگاه کنیم، دیگر اخلاق پزشکی اسلامی و غیراسلامی نداریم! یک اخلاق جهان شمول وجود دارد که تمام پزشکان در سراسر دنیا ملزم به رعایتِ آن هستند.اما IT در تمام سطوح زندگی راه یافته و بسیاری از قواعد و مفاهیم را دگرگون کرده است.هنگامی که از اخلاق کاربردی صحبت می کنیم باید از یک سری اصول استفاده کنیم و بر اساس آن اصول در حوزه کاربردی نظر دهیم.

مثلا در حوزه سقط جنین اگر شما بنیان تفکرتان لیبرالی باشد ، یعنی بالاترین ارزش اخلاقی شما آزادی باشد، وقتی وارد بحث سقط جنین شوید استدلال می کنید که جنین بخشی از بدن مادر است و همانطور که مادر می تواند ناخن خود را کوتاه کند ، حق دارد قسمتی از بدن خود، که البته هنوز روحی در آن دمیده نشده است را، از خود جدا کند. لذا آن بنیان شما را آنگونه هدایت می کند اما اگر شما اینطور به قضیه نگاه کنید که درست است این جنین یک تکه از اندام مادر است ، اما مانند ناخن یا مو نیست،بلکه توانائی تبدیل شدن به یک موجود زنده دیگر را دارد، زیرا در واقع یک انسان بالقوه است و انسان بالقوه هم حقوقی دارد مانند مادر . این تفکر لیبرالیستی است بر مبنای حقوق بشر. لذا برای بچه هم حقوقی قایل است، زیرا بنیان هنجاری در این تفکر حقوق بشر است.در مقابل آن تفکر سود انگارانه است که منفعت یا سود طرف را در نظر می گیردیعنی اینکه سقط جنین یا حفظ آن، کدام یک سودمندتر است؟که این نوعی تفکر سود انگارانه ی مادی گرا است که شارح آن هم جان استوارت میلز است. بنیان در اینجا منفعت است.

در مقابل اینهایک دیدگاه اسلام گرایانه داریم که معتقد به حقوق الهی است.دراین دیدگاه معتقدیم که این جنین یک امر الهی و یک موهبت الهی است و ما مالک آن نیستیم و حق نداریم که در برابر آن تصمیم گیری کنیم بلکه آن امانتی است در اختیار ما و این حیاتِ این جهانی است،و خدا هم گفته که باید چه کنیم. و حتی اگر به طور طبیعی هم سقط شود باید دیه آن را پرداخت و اگر روح در آن حلول کرده باشد که دیگر در آن مورد مادر قاتل است. بنیان این تفکر معرفت الهی است یعنی رضایت الهی بالاترین ارزش حیات است(Furrow,Dwight.(۲۰۰۷).P ۷۲).

اخلاق فناوری اطلاعات هم همین طور است . ما باید ببینیم که ما در مواضع خودمان و مبتنی بر ارزش های خودمان در اخلاق هنجاری چگونه عمل می کنیم و بعد بر اساس آن تصمیمات متفاوتی اتخاذ کنیم.

مثالی که می توان در اینجا آورد بحث حریم خصوصی است. آزادی مطلق لیبرالی اقتضا دارد هر کسی هر عملیاتی را انجام دهد تا به نفع حداکثر برسد، لذا ما نباید قایل به حریم خصوصی باشیم. البته خود این مساله که حریم خصوصی چیست جای اختلاف دارد. مثلا برای بعضی علما، نام کوچک همسرشان جزء حوزه خصوصی آنها محسوب می شود، یا خانم ها دوست ندارند سن خود را بگویند یعنی حریم خصوصی آنهاست. اما در عین حال می بینیم که در گواهینامه های تصدیق، هم اسم کوچک و هم سن آنها نوشته شده است. لذا باید ابتدا روشن کنیم که حریم خصوصی چیست؟ و این مبتنی بر این است که شما در فلسفه قایل به چه تفکری هستید.

در مورد حریم خصوصی، اسلام هم برای خودش دیدگاه و رویکردی دارد و بعضی تعبیرها مبتنی بر این است که مثلا اگر کسی نامه کسی را بخواند مثل این است که به چیز وقیح و بدی در او نظر کرده است. لذا این دیدگاه اسلام است که برای تفرّد انسانی و جایگاه انسانی و خصو صیت انسانی اهمیت خاصی قایل است. حتی برای کسی که دارد مخفیانه گناه انجام می دهد ،تجسس را منع کرده است.تجسس در اینکه او دارد گناهی را مرتکب می شود، خود گناه بزرگی تلقی می شود. مثلا از بالای پشت بام سرک کشیدن منزل همسایه و تجسس در اینکه او مشروب می خورد یا نه مذمت شده است و بسا بسیار تعبیرهای عجیبی در مورد آن شده است و حتی نص صریح قرآن است که “و لا تجسسوا..”

بر این اساس الان ما مجاز نیستیم که نامه های افراد را باز کنیم مگر یک استثنائاتی وجود داشته باشد. اما این موضوع ، که گستره این استثنائات چیست در جای خود بحث جذابی است. مثلا در دانشگاه منچستر ابتدا از کاربر امضا می گیرند که بعد از کار با کامپیوتر چنانچه دستگاه ویروسی شد، بتوانند باکس او را باز کنند، که البته خود این امضا گرفتن با توجه به اینکه شما چه مبنای جامعه گرایانه یا نحله فکری دارید متفاوت می شود.

سوالی که مطرح است این است که در حال حاضردر حوزه کاربردی فناوری اطلاعات، قوانینی که فی المثل برای حریم خصوصی اعمال می شود،یا قوانینی که اساسِ کار سازمان های امنیتی قرار می گیرد، یا برخی اعمال که خود سرانه انجام می شوند، بر چه مبنایی مبتنی هستند؟

بایستی توجه داشت که بحثی که ما در مورد کشور های غربی می کنیم غیر از عملی است که در حوزه اجتماعی از آنها می بینیم. ما در فضای نظری بحث می کنیم و این جدا از واقعیتی است که از آنها در اجتماع شاهدیم. به عنوان مثال شاهد برخوردهای وحشیانه سربازهای امریکائی در جنگ هستیم ، صحنه هائی که امروزه بسیار از استکبار جهانی سر می زند. اما جدای از اینکه عمل اجتماعی آنها عمدتا سلطه گر و متوحش است و این توحش از امریکا به اروپا نیز سرایت کرده است. البته منظور ما از امریکا دولت امریکا و روحیه سلطه گر و توحش آن است. اما در بحث نظری این مباحث از این کشور به آن کشور متفاوتند مثلا در مورد سقط جنین … ، در حوزه فناوری اطلاعات هم همین طور است، مثلا فرض کنید یکی از مسایل فناوری اطلاعات بحث پورنو است که در کشور ها متفاوت است، در امریکا بسیار باز است و گسترده. ولی در برخی کشور ها مانند فرانسه پورنوی کودکان محدودیت دارد، اما پورنو بزرگسالان محدودیتی ندارد.

در کشورهای دیگر مانند کشور های اسکاندیناوی دسترسی به تصاویر پورنو محدودتر است، با این استدلال که بعضی از امور مخالف شان انسانی تلقی می شوند، البته نه اینکه ممنوع باشند اما محدودیت دارند و قبیح اند.برخی از مسئولان معتقدند که مسایل پورنو نباید به فناوری اطلاعات راه پیدا کنند زیرا بسیار گسترده هستند. برخی دیگر با پورنوی بزرگسالان در حوزه فناوری اطلاعات مشکلی ندارند و اظهار میدارند که «ما در بن مایه های فکری و اصولی مان با هم یکی نمی شویم که بنشینیم و بیانیه بنویسیم و امضا کنیم. چون در مبانی با هم مشکل داریم لذا مشکل است که بتوانیم در نوشتن بیانیه ای مشترک با هم توافق کنیم». در مقابل افراد دسته نخست اظهار می کنند که « برهنه شدن یک انسان در برابر انسان دیگر مخالف کرامت انسانی است، این امر برای حیوانات محدودیتی ندارد اما برای ما به عنوان انسان مهم است.ما نه تنها به پوشش داشتن بلکه به چگونگی پوشش هم اهمیت می دهیم». باری قوانین و ضوابط بر اساس مبنای تفکرات حاکم بر جامعه استخراج می شوند و البته این می تواند در جای خود یک پروژه تحقیقاتی باشد .

اخلاق، بخشی ازحوزه های عقلی است و این موارد کاملا الگو برداری شده از کشور های غربی هستند. البته در بخش های قابل ملاحظه ای مسایل بومی و خاص خودمان هستند. این مسایل تنها مختص به مسایل دینی نمی شوند ما درکل زندگی مان ، رفت و آمد مان ، غذا خوردن مان، عادات و سلایق خاص خود را داریم که با کشور های دیگر متفاوت است.خود این امر سبب می شود که ما قوانین و مقررات خاص خودمان را داشته باشیم.

موخره

فناوری اطلاعات پدیده ای جدید است، اخلاق برای ما ( پژوهشگران حوزه اخلاق در ایران) دانشی نوپا و جدید است.ما تازه توانسته ایم رشته اخلاق را به عنوان یک رشته دانشگاهی تصویب کنیم. در حوزه های علمیه نیز درس تخصصی اخلاق در دوره های آموزشی وجود ندارد گرچه اخلاق عملی و توصیه های عملی وجود دارد.اما درس اخلاق به عنوان یک رشته درسی وجود ندارد. واین مسایل ما را دچار بحران در حیطه نظریه پردازی می کند.طی کردن این بحران ها نیاز به زمان و نیروی انسانی دارد.تربیت متخصص در این حوزه نیازمند گذرزمان است.به هرحال در حال حاضر هر کاری در این زمینه با الگو برداری از جوامع بین المللی صورت می گیرد.از انجا که فناوری از غرب آمده است لذا نیازهای اخلاقی آن نیز از غرب می آید و ما خواسته یا نا خواسته مجبوریم گام های اولیه مان را از جائی شروع کنیم که آنها گام های خود را به پایان رسانده اند. منتهی بعد از اینکه الگوهای غربی را بررسی کردیم و دیدیم که قابلیت بحث و پذیرش دارند، نه اینکه بگوییم صد درصد قابل قبول اند. بایستی حساسیت های خودمان را در مورد ان لحاظ کنیم و نسبت با آنها عکس العمل نشان دهیم .به عبارت دیگر از منظر ما مبنا اخلاق اسلامی است. مثلا در مناسبات رابطه بین دختر ها و پسرها ما الگوهای خاص اسلامی خودمان را داریم. ارزش های خاصی بر مناسبات ما حاکم است و مبناهای اعتقادی ما در اینجا تعیین کننده هستند.

از سوی دیگر دنیای فناوری اطلاعات، رابطه مجازی است. نمی توان گفت همه چیز روشن است، اگر روشن بود نیازی نبود تا ما «سند محرمانه اخلاق اسلامی فناوری اطلاعات» را تدوین کنیم. البته مسأله وضوح حکمی ندارد. در اینجا حتی موضوعات آن نیز مشخص نیست.ولی ما معیارهایی داریم ، بحث بر سر این است که ما چگونه می خواهیم به آن اخلاق «خودی» برسیم. ما یک سری معیارهای کلی داریم که از عدالت برخاسته است.

مهترین آن هم خدا محوری است. عشق به امام حسین، ایام رمضان،… اینها اعتقادات عمیق دینی است.این اعتقادات عمیق دینی در اینجا هم سر ریز می شود و وجود دارد و تاثیر گذارند، و ریشه اولیه این بنیان ها عدالت و آزادی است. ما لیبرال نیستیم اما با آزادی مخالف نیستیم.

اما در پاسخ به این سوال که حدود این مسایل را چه کسی تعیین می کند؟میتوان گفت ، اخلاق و قواعد شرع دقیقا تعیین کننده است.اما دوباره مسئله ای که در اینجا سر بر می اورد این است که اینها برای شرع مسایل جدیدی اندو این مسایل از مستحدثات هستند. کسانی می توانند در مورد آن حکم دهند که با موضوع آشنایی داشته باشند. آشنایی با موضوع نیازمند این است که کسانی که با موضوع ها و حوزه های شرع آشنائی دارند و بر آنها مسلط و آگاهند بر این حوزه ها نیز اشراف داشته باشند. وجود متخصصان بین رشته ای در این میان بسیار ضروری به نظر می رسد. اینها همه از خلاءهایی است که امیدواریم با سرمایه گذاری و تاکیداتی که بزرگان بر این حوزه دارند ، نظریه پردازی در این حوزه را حل کنیم. تمام تلاش ما بر این است تا مسایل و احکام را توضیح دهیم و یا بتوانیم برخی ملاحظات دینی را در این حوزه وارد کنیم. و اینها همه تلاش هایی است که ما به عنوان یک پیشگام در این حوزه باید در نظر داشته باشیم.

رسول بزرگواری

منابع

۱. الویری، محسن،۱۳۸۵، تطبیق پذیری میراث اخلاقی با دنیای مجازی، رویکردی اسلامی، قم ، دفتر تبلیغات اسلامی.

۲. حاج رحمت اللهی، آوید، ۱۳۸۳، اخلاق در علوم رایانه: پیشینه، ابعاد و نگرش ها، تهران ، انتشارات رشد.

۳. Spinello Richard A. And Tavani Herman T. . Readings In Cyberethics .Second Edition . Jones And Bartlett Publishers . ۲۰۰۴.

۴. Furrow Dwight . Ethics : Some Considerations On Ethical And Unethical Issues Originating From Information Technology Revolution. Hyde Park, New York, ۱۹۸۰. [Origin- Ally Self-Published By Maner In ۱۹۷۸].
منبع

آرایش غلیظ

جلسه هنوز شروع نشده است . از هر دری سخن گفته می شود. یکی از اعضا که افکار دو آتشه ای دارد همه را مخاطب قرار می دهد و می گوید : دنیا عوض شده و مردانگی رنگ باخته است . خجالت نمی کشند حتی بی shajarianعفتیشان را در رسانه ها هم اعلام می کنند.
یکی می پرسد : برادر چه شده ،چه شنیده ای؟ می گوید : این پسر شجریان علنا اعلام کرده است که “آرایش غلیظ” را دوست دارد و آرایش می کند. بغل دستی او هم ادامه داد : اینها فکر می کنند که چون صدایشان خوب است می توانند هر بلایی را سر فرهنگ بیاورند !
عرض کردم شما به صحت اطلاعاتتان اطمینان دارید ؟ اولی گفت بله حتما خودم همین ساعت چهار قبل از جلسه در اینترنت خوانده ام و دومی اضافه کرد که : عکس او را هم گذاشته اند .
از هر طرف اظهار نظری می شد و حمله و دفاعی صورت می گرفت . در این فاصله در گوشی همراهم ” آرایش غلیظ ” را جستجو کردم . دیدم بله وجود دارد : همایون شجریان با آهنگسازی سهراب پورناظری موسیقی متن فیلم “آرایش غلیظ ” را پدید آورده اند که در جشنواره فجر هم شرکت دارد.
او بیان کرده است که موسیقی فیلم آرایش غلیظ را دوست دارد .وقتی موضوع را تعریف و خبر را به همگان نشان دادم تصور می فرمایید عکس العمل آن دو نفر چه بود ؟
اولی: اگر الان آرایش نکرده اند بعدا می کنند . دومی:به عکس نگاه کنید می فهمید که آرایش کرده است !
فقط می توان با حضرت مولانا همنوا شد و گفت :
چشم باز و گوش بازو وین عمی
حیرتم از چشم بندی خدا

گفتگو با …13

گفتگو با …13
تو هم قبول داری که نسل سوختۀ ما کم کم باید کارها رابه نسل جدید محول کند . دستاورد این نسل سوخته هم همین است که می بینی . اما در این فکرم که جامعه با آن نسل پدر سوخته چگونه اداره خواهد شد !