معنای انفجار اطلاعات

 منبع :http://www.makeuseof.com/tag/infographic-a-day-on-the-internet/

 

168ميليون ديسك دي وي ديديسك دي وي دي

اطلاعاتي كه در هر 24 ساعت در اينترنت رد و بدل مي شود معادل اطلاعاتي است كه  برروي 168 ميليون ديسك دي وي دي قابل رايت شدن است

294 ميليارد ايميلايميل

روزانه 294 ميليارد پست الكترونيكي ارسال مي شود

جالب است بدانيد كه حدود 2 سال سال طول خواهد كشيد تا ايميل هايي كه طي 24 ساعت در كشور آمريكا ارسال شده اند پردازش شوند!

 

 

2 ميليون پست وبلاگيپست وبلاگي

در اين مدت حدود2000000 پست وبلاگي   نوشته و ارسال مي گردد.

اين مقدار نوشته مي تواند 770 سال صفحات مجله Timeرا پركند!

آمار بازديد شبكه هاي اجتماعيشبكه اجتماعي

روزانه 172ميليون نفر به فيس بوك مراجعه  مي كنند

روزانه 40 ميليون نفر تويتر را مي بينند

روزانه 22 ميليون نفر از linkedinباز ديد مي كنند

روزانه 20 ميليون نفر از گوگل پلاس بازديد مي كنند

و 17ميليون نفر نيز از pinterestبازديد مي كنند

درطي اين مدت افراد مختلف مجموعا 7/4 ميليون دقيقه از وقت خود را در فيس بوك سپري مي كنند

ولي اين مدت نيز 532 statusآپديت مي شود

250 ميليون عكسعكس

در هر 24 ساعت 250 ميليون عكس در فيس بوك آپلود مي شود

اگر اين تصاوير چاپ شوند و روي هم قرار داده شود ارتفاع آن از برج ايفل هم بلند تر خواهد شد!

22 ميليون ساعت ويدئو مشاهده مي شودويدئو

در طي يك شبانه روز 22 ميليون ساعت ويدئو در سايت netfilixمشاهده مي شود

864000 ساعت ويدئويوتيوب

در يك شبانه روز 864000 ساعت ويدئو در يوتيوب آپلود مي شود

اين زمان برابري مي كند با 98سال فيلمبرداري كردن بي وقفه!

18/7 ميليون ساعت موسيقيموسيقي

در طي يك شبانه روز 7/18 ميليون ساعت موسيقي در سرويس Pandoraگوش داده مي شود

اگر يك كامپيوتر از سال 1 ميلادي شروع به استريم كردن موسيقي هاي يك شبانه روز Pandoraمي شد هنوز هم داشت استريم مي كرد!

1288 نرم افزار موبايلي جديدنرم افزار موبايل

در 24 ساعت 1288 نرم افزار موبايلي جديدساخته مي شود و در طي اين مدت 35 ميليون نرم افزار موبايلي مختلف دانلود مي شود.

و اكنون جالب است كه بدانيد تعداد فروش گوشي آيفون در يك روز از تعداد زادوولد انسان ها بيشتر است !!!!!!

که عشق آسان نمود اول!

شاخص

این نوشته در اسفند 90 در لیزنا منتشر شد:

لیزنا (گاهی دور/گاهی نزدیک: 1)، دکتر فریبرز خسروی، استاد کتابداری و اطلاع رسانی:

لیزناییان عزیز تکلیف کرده اند که مطلبی از گذشته های انجمن بنویسم. آهسته آهسته دارم تاریخی می شوم!

به راستی هر اتفاقی از دل گذشته متولد می شود. بدون مطالعه زمینه تاریخی و در نظر گرفتن بستر تولد و رشد رویدادها، هیچ پدیده و پدیداری را نمی توان به درستی شناخت. اصولاً تاریخ آموزگار بی بدیلی است.

هرکه نامخت از گذشت روزگار

هیج ناموزد ز هیچ آموزگار

البته هرکس با توجه به داشته ها و یافته هایش خوانش و درک خود را از گذشته دارد. آنچه می آید نگاه من به تشکیل انجمن در دوره بعد از انقلاب است. ممکن است این برداشت با برداشت دیگران لزوماً مطابق نباشد.

وقتی تحصیل در کارشناسی ارشد کتابداری را در دانشگاه تربیت مدرس شروع کردم با جامعه کتابداری آشنایی چندانی نداشتم. زیرا رشته کارشناسی ام مدیریت بود. استادان در کلاس و سخنرانان در محافل گوناگون از یک کمبود اساسی می نالیدند. این کمبود که در سال های بعد هم در قطعنامه ها و نوشته ها متجلی می شد، انحلال انجمن و عدم تشکیل مجدد آن بود. برای فرد تازه واردی مثل من “انجمن” حالت اسطوره ای پیدا کرده بود. روزی از یکی از استادان سؤال کردم که مشکل چیست که انجمن تشکیل نمی شود؟ دو عامل را برشمردند:

  1. مخالفت دولت؛ و
  2. نبود وحدت نظر در میان کتابداران.

با خود می اندیشیدم که همان دلیل اول برای تشکیل نشدن انجمن کفایت می کند.

در سال 73 که با درخواست ریاست وقت کتابخانه ملی، کار در این کتابخانه را شروع کردم و جدی تر وارد حوزه کتابداری شدم، با همان آه و ناله و حسرت از نبود انجمن روبرو شدم. استادانی چون سلطانی، فانی و دکتر بهزادی نیز بر نقش مؤثر انجمن تأکید داشتند. اما عملاً برای تشکیل آن قدمی برداشته نمی شد. ظاهراً یکی دو بار حرکت هایی آغاز شده که به دلائلی مسکوت مانده و یا با شکست مواجه شده بود.

در سال 1375 در یکی از جلسات شورای معاونان کتابخانه ملی که به طور هفتگی تشکیل می شد، مسأله تشکیل انجمن مطرح شد. ریاست کتابخانه هم بر لزوم تشکیل آن تأکید داشت. یکی نبود راهکار قانونی را مطرح می کرد، دیگری نبود وحدت نظر در بین کتابداران را عامل عدم تشکیل انجمن می دانست و دیگری نگران نحوه اداره و ورود افراد ناباب ! به انجمن بود. در این نوبت نیز قضیه مسکوت ماند.

بعداً در پرس و جویی مختصر معلوم شد که بحث نبود راهکار قانونی درست نیست و می توان از سه طریق به طور قانونی انجمن کتابداری را تشکیل داد:

  1. انجمن های علمی که صدور مجوز آن بر عهده وزارت علوم است؛
  2. انجمن های فرهنگی که صدور مجوز آن بر عهده وزارت ارشاد است؛ و
  3. انجمن حرفه ای که صدور مجوز آن بر عهده وزارت کشور است.

در سال های بعد نیز کماکان در قطعنامه پایانی هر گردهمایی و در نشست های رسمی و گفتگوهای خودمانی کتابداران بر ضرورت تشکیل انجمن تأکید می شد. در این سال ها متوجه شدم که در نقشه ساختمان جدید کتابخانه ملی هم که دو دهه قبل طراحی شده جای مناسبی برای انجمن در نظر گرفته شده بود.

در زمستان سال 1376 دوباره تب لزوم تشکیل انجمن بالا گرفت. چند بار در جلسات شورای معاونان مطرح شد. با توضیح نبود ممانعت قانونی راه هموارتر شده بود. اما هنوز مخالفت هایی وجود داشت که بیشتر نگرانی، معطوف به جو حاکم بر انجمن و ورود اغیار در آن بود!

در یکی از جلسات تابستان 77 شورای معاونان کتابخانه ملی مسأله تشکیل انجمن را مطرح کردم. در آن روز جو عمومی جلسه با آن نظر موافق بود. اما همگان کار را راحت نمی دانستند. قبول کردم که کار را تا تشکیل مجمع عمومی به پیش ببرم؛ با این شرط که در هیأت مدیره شرکت نکنم. در این فکر بودم که کاری دو سه ماهه است و وقت زیادی را نمی طلبد. ظاهراً عشق تولد انجمن آسان نمود اول ولی افتاد مشکل ها. کار چند ماهه چند ساله شد.

لازم بود که ابتدا هیأت مؤسس تشکیل شود. در ششم مهر ماه همان سال دعوتنامه ای را برای تشکیل هیأت مؤسس برای همه گروه های کتابداری و صاحب نظران رشته ارسال کردم. با توجه به جبهه بندی ها و خط کشی هایی که همیشه مطرح بوده سعی شد که “همگان” در این کار جمعی دعوت شوند و سوگیری نداشته باشیم.

آن جلسه در 30 مهر ماه سال 77 با حضور بیست نفر تشکیل شد. خوشبختانه از اغلب شهرهایی که در آن ها گروه کتابداری وجود داشت و از اغلب طیف های فکری شرکت کنندگانی حضور یافتند. موانعی هم بر سر راه بود. مثلاً کتابخانه قانوناً اجازه پرداخت هزینه سفر نداشت. هزینه بلیط هواپیمای بعضی شرکت کنندگان با کمک شخصی بعضی دوستان پرداخت شد.

در آن جلسه مقرر شد که راهکار وزارت علوم پی گیری شود و انجمن به عنوان انجمن علمی آغاز به کار کند. در آن جلسه رأی گیری به عمل آمد و اعضای هیأت مؤسس انتخاب شدند. ابتدا تصور می شد که باید هفت عضو داشته باشد. بعداً معلوم شد حسب مقررات وزارت علوم تعداد اعضای هیأت مؤسس باید نه نفر باشند و دو نفر دیگر که حائز اکثریت آرا بودند بر آن جمع افزوده شدند. این نه نفر عبارت بودند از:

  1. دکتر فاطمه اسدی گرکانی؛
  2. دکتر عباس حری؛
  3. دکتر فریبرز خسروی؛
  4. دکتر محمد حسین دیانی؛
  5. دکتر سعید رضایی شریف آبادی؛
  6. دکتر احمد شعبانی؛
  7. دکتر غلامرضا فدایی عراقی؛
  8. دکتر عبد الحسین فرج‏پهلو؛ و
  9. دکتر جعفر مهراد.

هیأت مؤسس منتخب، مرا مأمور کرد که از سوی آنان کار را پیگیری کنم. به سرعت اساسنامه پیشنهادی را منطبق بر الزامات وزارت علوم، تهیه و جهت اصلاح و اظهار نظر برای اعضای هیأت مؤسس و همه شرکت کنندگان در جلسه مهر ماه و سایر صاحب نظران ارسال کردم. ده ها پیشنهاد و نظر اصلاحی واصل شد که سعی شد تا حد امکان اعمال شود. برای تشکیل مجمع عمومی مکاتبه با وزارت علوم شروع شد. کندی کار کمیسیون مربوطه و بعضی سعایت ها مأیوس کننده بود. نام پیشنهادی “انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران” بود. ظاهراً با تذکر و خیرخواهی ! یکی از مسئولان وقت ایرانداک که خود را نماینده اطلاع رسانی کشور می دانست، وزارت علوم اصرار داشت که اطلاع رسانی از نام انجمن حذف شود. مکاتبات برای رفع این مشکل آغاز شد. عدم پاسخگویی آنان باعث شد که به طور موازی راهکار تأسیس انجمن از طریق وزارت ارشاد را نیز پی بگیریم و تلاش کنیم که انجمنی فرهنگی را به ثبت برسانیم.

خوشبختانه بعد از حدود یک سال و نیم پیگیری، بالاخره وزارت علوم نام را نیز پذیرفت و مجوز تشکیل مجمع عمومی را صادر کرد. دعوتنامه ای با امضای اینجانب برای همه گروه ها و کتابداران ارسال شد و در جراید نشر یافت و آنان در اول اسفند 79 به اولین مجمع عمومی انجمن که در فرهنگسرای نیاوران تشکیل می شد دعوت شدند.

جلسه با شکوهی بود. از اغلب نقاط کشور در آن جلسه شرکت کرده بودند. تعداد شرکت کنندگان بیش از حد تصورمان بود. بعداً متوجه شدیم که گروه هایی فعالیت زیادی را برای تبلیغ جهت انتخاب افرادی خاص و فراکسیون های خیالی انجام داده بودند. جلسه و انتخابات در کمال صحت و خوشی برگزار شد. تنها مورد ناخوشش این بود که من بر اساس خواست اولیه خودم شرط کرده بودم که در هیأت مدیره نباشم. خودم را نیز نامزد نکرده بودم. خانم پوری سلطانی که به عنوان رئیس سنی، جلسه را اداره می کردند با خیرخواهی همیشگی شان، نام مرا بدون رضایت قبلی و قلبی ام به عنوان نامزد خواندند. اقرار می کنم در آن زمان قدرت “نه گفتنم” ضعیف بود و هیچ نگفتم.

33 نفر برای عضویت در هیأت مدیره نامزد شده بودند که در فاصله زمان معرفی نامزدها، چهار نفر انصراف دادند. سه نفر نیز برای سمت بازرسی نامزد شده بودند. تعداد شرکت کنندگان بیش از سیصد نفر بود. اما بر اساس مقررات وزارت علوم برای انتخابات انجمن های علمی فقط دارندگان مدرک کارشناسی ارشد و بالاتر می توانند در رأی گیری شرکت کنند. در آن جلسه 159 نفر حق داشتند رأی دهند. در نهایت، افراد زیر برای اولین دوره انجمن کتابداری و اطلاع رسانی ایران به عنوان عضو هیأت مدیره انتخاب شدند:

  1. دکتر رحمت‏الله فتاحی 128 رأی؛
  2. دکتر فریبرز خسروی 101 رأی؛
  3. دکتر فاطمه اسدی گرکانی 95 رأی؛
  4. سید کاظم حافظیان رضوی 70 رأی؛
  5. محمود شمسبد 58 رأی؛
  6. دکتر عبد الحسین فرج‏پهلو 58 رأی؛
  7. دکتر مهرداد نیکنام 51 رأی؛ و
  8. دکتر احمد شعبانی نیز با 65 رأی به‏عنوان بازرس انجمن انتخاب شدند.

از غرایب روزگار آنکه عده ای از کتابداران محترمی که نامزد عضویت هیأت مدیره بودند و رأی نیاورند بعداً حتی عضو انجمن هم نشدند و گاهی با بعضی تک پرانی ها انتقاداتی را از دور ارسال می فرمودند ! در مقابل آنان افرادی چون ابراهیم عمرانی نیز بدون داشتن سمت در انجمن با انگیزه وافری در همه جلسات شرکت کردند و  موتور محرکه انجمن شدند.

فعالیت های انجمن با شور و حرارت آغاز شد. لازم بود که انجمن را به لحاظ حقوقی هم به ثبت برسانیم. رفت و آمدها به اداره ثبت شروع شد. اداره ثبت علاوه بر ده ها مدرک مثل مجوز وزارت علوم، صورتجلسه هیأت مؤسس و … مجوز وزارت کشور را هم طلب می کرد. تصور بر این بود، حالا که رئیس کتابخانه رئیس جمهور شده و همکار دیگرمان وزیر کشور، این مشکل به سرعت قابل رفع است. رفت و آمدها به وزارت کشور ثمری نداشت. فکر کردیم که مشکل توسط آقای لاری همکار کتابخانه که حالا وزیر کشور شده اند حل می شود. متوسل به ایشان و طی نامه ای خواستار رفع مشکل شدیم. دستور ایشان هم افاقه نکرد. از عجایب اداری اینکه پرداخت مبلغی ناچیز به یکی از شرکت هایی که کارشان ثبت شرکت است، مشکل ثبت انجمن علمی را حل کرد. تنها تغییر اداره ثبت شرکت ها در اساسنامه ارسالی این بود که نام “انجمن کتابداری ایران” را به “انجمن کتابداری و اطلاع رسانی کشور” تغییر داده بود. اکنون نیز عنوان حقوقی انجمن همین است!

فرزانه مقیم خانی
ممنون از بازگویی این صحبت ها…که بیشتر قدر بدانیم.
ممنون از استاد گرانقدر … یاد کلاس های خوب مدیریت بخیر………
آخشیک
همیشه آنچه که دکتر خسروی می نویسد برای من جذاب و دلنشین بوده است. امیدوارم همواره از علم و قلم شان بهره مند شویم.
شريف
از دكتر عزيز بسيار متشكر كه هويت ما را از طريق احيائ انجمن زنده كرد اي كاش خسروي دير تر از جامعه كتابداري فاصله مي گرفت و همچون او ادم هاي بيشتري داشتيم
امینیان
یادش به خیر. مجمع عمومی گرم و مهیجی بود. آنقدر جمعیت زیاد بود که جای سوزن انداختن نبود. از دکتر خسروی و لیزنا که این خاطره را زنده کرده اند ممنونم.
مژگان
سلام،
چقدر جالبه از دید تاریخی به انجمن کتابداری نگاه کردن. همیشه گفتن ناگفته ها باعث می شه ارزش چیزهایی را که داریم بیشتر بدونیم.
بسیار ممنون از آقای دکتر خسروی
مریم
خیلی جالب بود.
اصلا فکر نمی کردم که برای تشکیل انجمن کتابداری که اکنون هم با بی مهری کتابداران مواجه شده، مشکلات زیادی پیش رو بوده است
همیشه اقلیتی وجود دارند که سنگ اندازی می کنند مهم پیش رفتن و عدم توجه به آنهاست
از جناب دکتر خسروی برای بیان این مطالب با قلم روان و مختصر و مفید سپاسگزارم
انجمن و کارگروهی را دریابیم…
مهران صفاکیش
برای نسل من بسیار جالب است که با مشکلات و زحماتی که برای تشکیل بعضی نهاد ها صورت گرفته آشنا شویم و بیشتر قدردان باشیم. از قلم روان دکتر هم مثل همیشه تشکر می کنم

نیروهای هم سرنوشت

فصلنامه کتاب » زمستان 1380 – شماره 48

در نظامهای سیاسی اجتماعی، مطبوعات – به دلیل کارکردهای حیاتی – جایگاهی بس بلند دارد تا به آن درجه که «رکن چهارم» لقب گرفته است. در نگرش سیستمی، این رکن پایه‌ای از پایه‌های یک نهاد ثابت نیست، بلکه متغیری مهم و متعامل با دیگر ارکان تشکیل‌دهنده آن نظام است که می‌تواند زنده و رو به رشد یا مانده و رو به مرگ باشد. اما این کارکردها چیست؟

نخستین کارکرد مطبوعات به منزله یک رسانه گروهی، اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی آزادانه است. در اینجا واژه آزادانه مهم است، چون صرفاً در سایه اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی آزادانه است که افراد جامعه می‌توانند با توجه به نیازها و علایق و تشخیصشان، دست به گزینش اطلاعات بزنند و لذا این پدیده را «خود حق‌طلبی» می‌نامند.

کارکرد دیگر مطبوعات، زمینه‌سازی و بسترسازی برای تکثیرگرایی است، چرا که نادیده گرفتن گوناگونیها، مخل تعامل و ارتباط و در نتیجه مانع ایفای درست نقش مطبوعات می‌شود. عملکرد درست این رسانه می‌تواند نشان‌دهنده «چند صدایی» جامعه نیز باشد.

و بالاخره کارکرد مهم مطبوعات، حراست از حقوق شهروندان در برابر تعدیهای احتمالی است. عمل به این وظیفه از طریق نقد و نقدپذیری میسر می‌شود. در واقع این رسانه می‌تواند با اعمال گزارشگری نقادانه، مدافع آزادیهای سیاسی بوده، از تضییع حقوق افراد جلوگیری کند و در عین حال با بازگذاشتن دریچه نقد، در جهت بهسازی خود و بهسازی جامعه بکوشد.

مسلماً اثربخشی این کارکردها، پیوند ناگسستنی با وضعیت جامعه و ساختار حکومت دارد. هر اندازه مبانی آزادی و حقوقی مدنی در جامعه و در حکومت پذیرفته‌تر باشد، این کارکردها عینیت بیشتری می‌یابند. این پیوستگی به حدی است که عده‌ای مطبوعات و قوه مقننه را قوای توأمان یا هم‌سرنوشت تلقی می‌کنند و معتقدند ضعف و قدرت هریک، موجب ضعف و قدرت دیگری خواهد شد. نبود مطبوعاتی آزاد و چندصدا، نشان از نبود مجلسی مردمی است و برعکس در جامعه‌ای با مجلسی غیرمردمی، نمی‌توان از مطبوعاتی آزاد و آگاهی‌بخش سراغ گرفت.

نشریات تخصصی و علمی نیز همچون مطبوعات عمومی، در حوزه‌های مربوط به خود نقش تعیین‌کننده‌ای در پویایی دانش و تبادل تجربه‌ها دارند.

این نشریات با آگاهی‌بخشی، پرسش‌آفرینی و نقادیهای حکیمانه و طرح مشکلات نظری و حرفه‌ای، پایه‌های تئوریک را استحکام بخشیده، موجب تبادل و تکامل تجارب آموزشی و پژوهشی می‌شوند. ایجاد تعامل روشمند بین متخصصان رشته و صاحبان حرفه، چندصدایی کردن حوزه تخصصی و نظارت بر آموزش و پژوهش در هر حوزه، از دیگر کارکردهای این گونه نشریات است.

اگر در حوزه مطبوعات عمومی، معمولاً حکومتها اعمال‌نظر دارند و چگونگی ساختار حکومت نقش تعیین‌کننده‌ای در ایفای رسالتهای آنها دارد، در حوزه نشریات تخصصی، خبرگان و فرهیختگان و دانش‌طلبان رشته علمی متغیر تعیین‌کننده‌اند. در اینجا تعامل گروهی دانشوران و خردورزان هر حوزه می‌تواند همچون تعامل اعضای یک قوه مقننه پویا که نقش مهمی در حیات اجتماعی ملت و مطبوعات ایفا می‌کند، بیشترین تأثیر را بر کیفیت نشریات تخصصی بگذارد. وجود جامعه تخصصی پویا و متعاملی که به مرحله «خود حق‌طلبی» رسیده باشد، مسلماً مؤثرترین عامل برای تولد نشریاتی تأثیرگذار و سازنده خواهد بود. پدید آمدن چنین نشریاتی نیز بر پویایی و باروری و توسعه جامعه تخصصی خواهد افزود و این افزونگی دو سویه، نتایج مبارک و ارزشمندی را به بار خواهد آورد.

فصلنامه کتاب تاکنون با تلاش مسئولان و پژوهشگران و دانش‏طلبان سعی کرده است نقش‏ یک نشریهء علمی تخصصی را برای جامعهء کتابداران و و اطلاع رسانان داشته باشد.مسلما کارآیی‏ این نشریه بستگی به تام و تمام به وضعیت جامعهء علمی و میزان مشارکت یکایک افراد این رشته‏ و حرفه دارد.

حال در آستانهء سال نو ضمن درخواست از همه دانشجویان و کتابداردان و صاحب‏نظران‏ گرامی برای همراهی با این فصلنامه،توجه همگان را به نکات زیر جلب می‏کند:

1)تداوم انتشار این فصلنامه به‏عنوان نشریه‏ای علمی منوط به درج مقالات اصیل پژوهشی‏ است که مستند،مستدل و تحلیلی بوده و مشخصات یک نوشته علمی پژوهشی را دارا باشد.

2)با عنایت به محدودیت چاپ برای مقالهء ترجمه شده(که حدودا دو مقاله در هر شماره‏ است)،اولویت با مقالات تألیفی خواهد بود.

3)چون قرار است مقالات و مطالب دریافتی به منظور ارزشیابی و داوری برای متخصصان‏ فرستاده شود،خواهشمند است مطالب به صورت تایپ شده ارسال شوند.

4)از شماره بهار 1381 به بعد،با تاخیر کوتاهی همه مقالات و مطالب در ویرایش

لکترونیکی فصلنامه بر روی پایگاه کتابخانهء ملی در اینترنت ارائه خواهد شد.

5)نشریه الکترونیکی دیگری با نام مجلهء"مجله الکترونیکی کتابداری و اطلاع‏رسانی ماکا" هم‏اکنون بر روی سایت کتابخانه ملی ایران به نشانی www.nli.ir قابل بهره‏برداری است.توصیه‏ می‏شود فرستندگان مقالات به‏ویژه مقالات ترجمه شده این اجازه را به مسئولان فصلنامه بدهند که در صورت ایجاد صف طولانی برای نشر در فصلنامه،مطالب آنان در ماکا منتشر شود.

پژوهش هراسی

شاخص

سرمقاله ای که برای عطف نوشتم :

پرده ۱

نمی دانم آدرس مرا کدام شیرپاک خورده به او داده است. تصور کرده هنوز سردبیر فصلنامه کتابم. نمی داند نه من سردبیر مانده ام نه فصلنامه ، فصلنامه  کتاب مانده است! عنوان فصلنامه کتاب به  فصلنامه مطالعات ملی و سازماندهی اطلاعات   تغییر یافته است.

 راه درازی را در تهرانِ پر ترافیک پیموده است. هنوز ننشسته که درد دلش را آغاز می کند. دانشجویی شهرستانی است که به سختی توانسته است روی پای خود بایستد و به فارغ التحصیلی نزدیک شود.  موضوعی شیک! اما غیر کاربردی را برگزیده است .   از عدم همکاری و هدایت استاد راهنما و مشاور اول می گوید و مشاور دوم را می ستاید که اقلا یک بار کار او را خوانده و اصلاحاتی انجام داده است .  چند ماهی است که منتظر گرفتن پذیرش مقاله ای است که مجوز دفاع رساله اوست. می گوید دچار اضطراب شده ، شب ها کابوس  نوشتن پایان نامه وعدم پذیرش مقاله می بینید.   به دفترهای چند نشریه علمی مقاله هایی را  تحویل داده اما تلاش او برای گرفتن جواب بی نتیحه مانده است. می گوید : نه جواب رد می دهند نه قبول می کنند. از من می پرسد : اگر برای فصلنامه کتاب هم یکی از مقالاتم را بفرستم می توانم انتظار تسریع داشته باشم ؟

برایش توصیح می دهم که مسئولان نشریات حق دارند . روند داوری اغلب به درازا می انجامد و … اشک در چشمانش جمع می شود و می گوید: خودم شاهد بوده ام که همکلاسیم با سفارش بنده خدایی با  تلفن و فکس ظرف دو ساعت  از یکی از نشریات معتبر! پذیرش مقاله اش را گرفته  و سه ماه پیش دفاع کرده است. او نه مقاله اش را خودش تدوین کرده بود و نه رساله اش را. و ذکر خیر دانشجوی دیگری را می کند که با خرج چند صد هزار تومانی توسط دلالان وطنی پذیرش آی اس آی گرفته است. با آنکه دوست دارم حرفش را از جنس معاذیر همیشگی دانشجویان بدانم اما شواهدی که تاکنون  خود شاهد بوده ام موید گفتار اوست!

پرده ۲

در عصر زیبای یک روز پاییزی جلسه دفاع یک پایان نامه تشکیل شده است. من هم به عنوان داور حضور دارم. دانشجو مطالبش را ارائه می دهد . پس از تشکر و سپاسگزاری های مکرر استادان راهنما و مشاور ازیکدیگر! یکی از داوران ایراد می گیرد که این موضوع تکراری  و عبث است و بیش از ۲۰ مورد کار در این زمینه انجام شده است و  همانند همین کار هیچ نتیجه ملموس و تاثیرگذاری هم نداشته است. حق با داور است . پاسخ ِ مساله اصلی تحقیق بدیهی است و جواب به یک سوال ساده پانصد صفحه استدلال نمی طلبد. رنگ دانشجوی بیچاره مثل گچ سفید شده و لرزش ،  در دستهایش محسوس است .  داور دیگر نحوه استنتاج را زیر سوال می برد . دانشجو کاملا مضطرب شده است .  داور درست  می  گوید مثل این است که از میزان بارندگی در رشت نتیجه بگیریم که سواد اطلاعاتی کتابداران بوشهری دچار آبگرفتگی شده است.  بحث بالا می گیرد .  نحوه استدلال  استاد راهنما و یکی از مشاوران  به گونه ای است که فارغ از هیاهوی جلسه، ناخوداگاه  داستانی که اخیرا در یکی از سایت ها خواندم  برایم تداعی می شود:

 “پژوهشگری  با تمرین زیاد به یک سوسک آموخته بود که با  شنیدن کلمة “بپر” مقداری از جای خود بپرد؛ او  برای بررسی تاثیرتغییرات متغیر مستقل بر متغیر وابسته هر روز یکی از پاهای سوسک را قطع می‌کرد! و دو باره کلمه‌ بپر را به زبان می‌آورد؛این پرش تا روز آخر که سوسک یک پا برایش باقی مانده بود ادامه داشت؛ روز آخر پژوهشگر آخرین پای سوسک را قطع کرد و کلمه بپر را تکرار کرد، اما سوسک هیچ عکس العملی نشان نداد؛ محقق نتیجه گرفت که اگر همة پاهای سوسک را قطع کنند؛ سوسک کر می‌شود.”

جلسه برای دادن نمره از اغیار ! خالی شده است. مطرح می شود که مسئولیت  صحت ، ضرورت و  انسجام  طرح تحقیق با گروه تخصصی است که آن را تصویب کرده است . دانشجو در این مورد کم تقصیر است. و می شنویم که کثرت تعداد اجازه رسیدگی نمی دهد و خلاصه اینکه مجبورند فله ای تصمیم گیری کنند. توجیهات چنان عالمانه است که به نتیجه می رسم کلا دانشجو در خطاهای بارزی که کرده بی تقصیر است ! به مرحله نمره دهی می رسیم . مشاور به آهستگی اما ناشیانه در گوش راهنما می گوید : بیست داده ام که اگر اینان کم دادند جبران شود…

پرده ۳

در سایت خبرگزاری ها و از جمله مهر  می خوانیم که یکی از استادان ایرانی به علت  میزان استنادات زیادی  که به مقالات وی شده است به عنوان دانشمند برتر از سوی آی اس آی معرفی شده است .این خبر مکمل خبر اول شدن ایران در رشد مقالات علمی است.

پدید آمدن پژوهش ها و مقالات میرا و بی خاصیت ،سرخوردگی و افزایش اضطراب و ظهور “پژوهش هراسی” در بین دانشجویان . ظاهرا این ترس مرضی باید به نام ما ایرانیان ثبت شود.

قطعا این اخبار برای هر ایرانی دلسوزی شادی آفرین است . این خبر را برای تعدادی از آشنایان ارسال می کنم تا در این شادی شریک شوند. هنوز سکر این اخبار خوش از سر نپریده است  که ایمیل چرت شکنی از سوی یکی از بستگان دریافت می شود. نوشته است  بر اساس بررسی او که در قالب دو پیوند ( ۱ و ۲ ) ارائه داده  ، استدلال کرده است که در بیش از هشتاد درصد موارد ،این استاد محترم دست به خود استنادی زده است!

پرده آخر

به تماشای تجربه نیکوس کازانتزاکیس  به نقل از کوئیلو می نشینیم:

نیکوس کازانتزاکیس در دوران کودکی، یک پیله کرم ابریشم را می یابد. درست هنگامی که پروانه، خود را برای خروج از پیله آماده می سازد . اندکی منتظر می ماند، اما سرانجام چون خروج پروانه طول می کشد تصمیم می گیرد این فرآیند را شتاب بخشد. با حرارت دهان خود پیله را گرم می کند ، تا این که پروانه از پیله خارج می شود . اما بال هایش هنوز بسته اند و اندکی بعد می میرد . او می گوید : “بلوغی صبورانه با یاری خورشید لازم بود ، اما من انتظار کشیدن نمی دانستم . آن جنازه ی کوچک تا به امروز ، یکی از سنگین ترین بارها ، بر روی وجدان من بوده است . اما همان جنازه باعث شد درک کنم که یک گناه حقیقی وجود دارد : فشار آوردن بر قوانین بزرگ کیهان . بردباری لازم است و نیز انتظار زمان موعود را کشیدن ، و با اعتماد راهی را دنبال کردن که خدا برای زندگانی ما برگزیده است “

به راستی این سنت در همه ساحت های انسانی نیز جاری است . برای زایش و افزایش دانش نو باید شرایطی را پدید آورد که این امر در بستر  طبیعی خود رخ دهد . لازم است دانشجویان را با شیوه ها و فنون پژوهش آشنا کرد . ضروری است شرایطی فراهم کرد تا آنان با تعمق ژرفتر وبا همکاری بیشتر استادان و گروه ها موضوعات مناسب و مفیدی را برگزینند.  شایسته است که استادان خود  به عنوان سرمشق عملی ، تشنه پژوهش و تتبع  و اسوه صداقت و تعهد علمی باشند . دانشجو باید احساس کند که پژوهش ارج نهاده می شود و در تصمیم سازی های خرد و کلان به کار گرفته می شود. او نباید احساس کند که برای فارغ التحصیلی مجبور است با اکراه و شتاب  چند صفحه ای را به عنوان مقاله سرهم کند و به دریوزگی پذیرش بنشیند.

اگر چنین شرایطی پدید نیاید و برای بالا بردن رتبه علم  در کشور آنان را وادار به  زایش های ناخواسته و زودهنگام و تصنعی کنیم  باید منتظر پیامدهایش باشیم :

پدید آمدن پژوهش ها و مقالات میرا و بی خاصیت ،سرخوردگی و افزایش اضطراب و ظهور “پژوهش هراسی” در بین دانشجویان . ظاهرا این ترس مرضی باید به نام ما ایرانیان ثبت شود.

ظهور دانشجویان و استادانی  مقاله  ساز و مقاله باز . اینان فارغ از نیازهای حرفه و جامعه، شبه پژوهش هایی را انجام می دهند که هدفش درج در یکی از مجلات داخلی و خارجی است و قرار نیست پاسخگوی مساله ویا درمان دردی باشد.

ظهور موسسات و افرادی که که کارشان پایان نامه نویسی و مقاله سازی و گرفتن پذیرش است .تبدیل مجلات علمی پژوهشی به مجوزنامه برای دانشجویان و ارتقاء نامه برای استادان . و البته این شیوه رتبه ما را در سطح جهانی به صورت کاذب و دوپینگی ارتقا خواهد  داد.

در مواردی تجربه نشان داده است که اگر بستر مناسبی فراهم و آموزش های بسامانی داده شود می توانیم شاهد بروز و ظهور استعدادهایی باشیم که با انجام پژوهش های اصیل و نو هم  مشکلات حرفه را پاسخگو باشند و هم در سطح ملی و بین المللی بدرخشند.  باید صبورانه و دلسوزانه رشد آنان را پایید تا به بلوغی که شایسته آنند نائل آیند. این شکفتن ها ی طبیعی و اندیشه ورزانه ، گلستانی ماندگار  از خردگرایی جمعی را در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی به ارمغان خواهد آورد .گلستانی که هم زیباست و هم از منافعش همگان نصیب خواهند برد.  فریفته گلزارنماها و رتبه های خودساخته  نشویم . به قول مولانا این گل ها بی ریشه یا بسیار کم ریشه اند (بقل) لذا  بی دوام و کم خاصیتند:

گلشنی کز بقل روید یک دمست

گلشنی کز عقل روید خرمست

گلشنی کز گل دمد گردد تباه

گلشنی کز دل دمد وافرحتاه

علم‌های با مزه‌ی دانسته‌مان

زان گلستان یک دو سه گل‌دسته دان

زان زبون این دو سه گل دسته‌ایم

که در گلزار بر خود بسته‌ایم

جالب نبود (۰)جالب بود (۲۵)

ب

۱۲ نظر

  • پروانه مدیرامانی

۱۵ بهمن, ۱۳۹۰ در ۲۱:۴۸

استاد عزیز بسیار لذت بردم و مانند همیشه بسیار آموختم. خصوصا این عبارت بر دل و هم بر ذهنم نشست: فریفته گلزارنماها و رتبه های خودساخته نشویم.
به راستی ریشه این خودشیفتگی های بشر امروزی حال چه کتابدار چه ناکتابدار،از کجاست؟ می گویند: آن که پرنده نیست همان به که بر پرتگاه آشیانه نسازد. اما این اسطوره قهرمان شدن و اول شدن های بی ریشه نوع بشر کی و کجا خاتمه می یابد؟
خیر پیش
مدیرامانی

Well-loved. Like or Dislike:  9  0


  • احمدخانی

۱۵ بهمن, ۱۳۹۰ در ۲۲:۳۵

پرده اول
توی داوری مقالات برای همایش هم پارتی بازی .
پرده دوم
استاد بی حوصله نسبت به دانشجو
پرده سوم
بین اساتید هم موضوعات پایان نامه بسیار متفاوت،یکی میگه عالی یکی میگه بی ربط
پرده آخر
دختر کبریت فروش،پسر پرتغال فروش موندن تو کار جماعت دانش فروش

جالب بود؟  0  0


  • آریا

۱۶ بهمن, ۱۳۹۰ در ۰۸:۳۸

جانا سخن از زبان ما میگویی. اوضاع تحقیق و پایان نامه نویسی براستی خزاب است خراب . انجمنی ، وزارتخانه ای ، نهادی به داد برسد. متاسفانه این خرابی به فصلنامه ها هم سرایت کرده است. در هر شماره فصلنامه های علمی و پژوهشی یک مقاله درست حسابی کمتر پیدا می شود.

جالب بود؟  1  0

نرگس خالقی

۱۶ بهمن, ۱۳۹۰ در ۱۱:۱۰

استاد بزرگوار
مانند همیشه از خواندن مطالبتان لذت بردم
من همیشه سخن سردبیر فصلنامه کتاب را با ولع می خواندم یادش به خیر
پیروز باشید

جالب بود؟  1  0


  • میترا آبیار

۱۶ بهمن, ۱۳۹۰ در ۱۵:۰۰

ممنون از نوشته ی زیبای شما. واقعا صبر برای رسیدن به هرچیزی در وقتش، دشوار است. زمان موعودی که پختگی لازم را برای رسیدن به درجه ای خاص داشته باشیم…

Well-loved. Like or Dislike:  6  0


  • یک کتابدار

۱۷ بهمن, ۱۳۹۰ در ۲۳:۱۷

چه خوب است که شخص مطلعی ما را از این حیرت و شگفتی بیرون بیاورد که با وجود مقامات شامخ ایران در مقاله نویسی و رتبه علمی چرا کشور آن طور که باید در عرصه های مختلف توسعه دچار مشکل است . به نظر من یک آسیب است که باید به آسیب شناسان حوزه اطلاعات و دیگر حوزه ها توجه کرده و سعی در رفع آسیب و عملکردی کردن پژوهشها نمود. اگر مقالات علمی ما از دل نیازها بر اید همانا برای مرتفع نمودن همان نیازها مفید خواهد بود.و طبیعتا گامی به سوی توسعه پایدار

جالب بود؟  1  0


  • ا-م

۱۸ بهمن, ۱۳۹۰ در ۰۴:۴۸

دکترجان تذکر دلسوزانه و عمیقی داده اید. اما خودتان خوب می دانید که اوضاع پژوهش و آموزش با محافظه کاری و منفعت پرستی که بر استادان و دانشجویان حاکم است درست نخواهد شد و هر روز بر این بنای کج آجری افزوده می شود.ترم پیش استادی داشتیم که به جای تدریس از رو می خواند!!البته از روخوانیش هم ضعیف بود!!!! بعد از گذشت چند جلسه قرار شد پیش رئیس دانشکده برویم و اعتراض کنیم . از ۱۰ نفری که با هم قرار گذاشتیم روز موعود چهار نفر آمدند . دونفر هم گفتند که چون بفیه نیامدند ماهم نمی آییم. رفتیم و گفتیم که اکثرا ناراضی اند . حرفها را شنید و قول رسیدگی داد.دو هفته قبل از امتحانات ما را صدا کرد و ورقه ای را با ۸ امضا جلوی ما گذاشت که در آن از زحمات و تلاش های این استاد توانا و دانشمند تقدیر کرده بودند! منفعت طلبی به کجا می برد ما را؟دعا کنید این درس را بی مشکل پاس کنیم.

جالب بود؟  2  0


۱۹ بهمن, ۱۳۹۰ در ۰۰:۳۰

جناب آقای خسروی عزیز
با سلام
بسیار خوشحال و دعا گوی افرادی هستم که شرایط را برای بازنشستگی زود هنگام شما فراهم ساختند. این بازنشستگی خیلی به دلم چسیبد برای این که حضرتعالی فارغ از همه گرفتاریها و روزمره گی های اداری فقط دارید میخوانید مخصوصا ادبیات. لذا خوانندگان آثار شما واقعا دارند لذت میبرند لذا خدا پدر و مادر آنها را بیمرزد که این موهبت الهی را نصیب خوانندگان کرده است. من هم همانند خانم خالقی دلم برای آیا یادداشت‌های سردبیری تنگ شده اما دلم خوش است که لااقل فرصت‌های اینچنین هست. امیدوارم همیشه خواننده و کم نویسنده باشید.
ارادتمند
محمدی

جالب بود؟  0  0


  • دانشجو

۲۰ بهمن, ۱۳۹۰ در ۱۸:۰۰

خیال نکنید که این مطلبی که دکتر خسروی به خوبی و زیبایی بیان کرده اند فقط در دانشگاه آزاد چریان دارد . وضع بعضی دولتی ها هم تماشایی تر است. بعضی استادان کل هم کسرشانشان می شود که کمترین وقت را بگذارند. در سر جلسه دفاع هم بر اشتباهات و راهنمایی های غلط مختصری که کرده اند اصرار می کنند و موجب تعجب همه می شوند .استاد راهنمای من تصور درست و دقیقی از متغیر مستقل و وابسته نداشت!!!!این مشکلات را چه نهادی باید رسیدگی نماید.

جالب بود؟  0  0


۲۲ بهمن, ۱۳۹۰ در ۱۲:۳۹

استاد ارجمند، دست روی درد اصلی گذاشته اید.
علمهای امروزین ما حلوا حلوا شنیدن است و اندر اوصاف آن بانگ حلوا کشمکش کردن. حقیقت این است که ما شیپور علم را از سر گشادش می نوازیم و فراموش کرده ایم که اگر مقاله یا مطلبی علمی در دنیا بر اثر استناد گل می کند و به اصلاح “هات پیپر” می شود، به دلیل محتوای عمیق و مساله مدار آن است. یعنی آن مطلب آمده و یک تجربه، آزمایش یا نوآوری را گزارش کرده و هدفش انتشار مقاله برای ارتقا و ترفیع نبوده، بلکه می خواسته گزارش کند که کار علمیی که باعث شده فلان نتیجه مفید بدست آید، بر این پایه شکل گرفته است. اما اینجا “چاپ مقاله برای ارتقاء هدف است”، حال می خوهد حرفی برای گفتن داشته باشد یا حتی آن حرفهای درست موجود را هم به اشتباه بیاندازد.

جالب بود؟  2  1


  • دانشجوی نا اهل

۲۵ بهمن, ۱۳۹۰ در ۰۵:۳۷

سلام به اداره کننده ها و نویسنده های عطف که از خیلی از نشریات علمی پژوهشی مطالب واقعی تری و موثرتر و خواندنی تری می نویسند.
میخواستم بگویم معمولا در دانشگاه ما دانشجویان شر را که سوال زیاد می کردیم و به بعضی از استاد ها معترض بودیم به استادان غیر از گروه واگذار مینمایند. خودشان دانشجویان آرام را انتخاب می کنند. بعد در مراحل دفاع پدر دانشچو و استاد راهنما را در می اورند. من خودم جزء نا اهل ها هستم راهمایم از خارج از گروه و مشاورم در داخل گروه است. بیچاره راهنما وقتگذاری زیادی مینماید و من هم راستش را بخواهید می خواهم کم نیاورم. استاد مشاور میگه این ها را واقعا خودت نوشتی . منم میگم په نه پ از رئیس گروه کش رفتم. من هم دارم از اساتید درس اخلاق و مدارا و تربیت یاد می گیرم. تازه با تماس با این استاد راهنما فهمیدم که چه حرف های عجیب غریبی را به اسم روش تحقیق به ما درس داده اند.
یک درخواست: چرا نوشتن ایمیل اجباری است که مجبور شدم بنویسیم میخواین چکار؟
گل نساء

جالب بود؟  0  0


  • بهار رهادوست

۲۶ بهمن, ۱۳۹۰ در ۰۹:۲۹

با این که تفاوت سنی بسیار زیادی با شما ندارم، نشانه هائی از شتابزدگی و بی حوصلگی نسل نو را در شما می بینم. قلمی دارید شیرین و جذاب. به مباحث و موضوع های مهمی هم می پردازید اما اهل این نیستید که روی یک ژانر بخصوص کار کنید و وقت بگذارید. همین که جذابیتتان را نثار خواننده کردید راضی می شوید. من به سرمقاله هایتان ایرادی از نظر شیوه نگارش نمی گرفتم چون در چارچوب آن قالب نوشته هایتان قابل ایراد نبود. این را هم می دانم که نوشتن در فضای مجازی ملزوماتی متفاوت با فضای نشر رسمی و چاپی دارد. اما نمی توانم از بیان این انتقاد خودداری کنم که بی حوصلگی شما شما را همیشه در همین حد جذابیت که هستید نگه خواهد داشت. اتفاق مهم تری در ادبیات شما نخواهد افتاد. بهرحال از خواندن مصلب شما لذت بردم

جالب بود؟  0  0


رشته ناگسترده

چندی پیش مدیرکل کتابخانه های عمومی در یک برنامه تلویزیونی گفته بودند”دانش کتابداری دانش خیلی وسیعی نیست  و تعدادی از همکارانمان را که در سالهای گذشته استخدام کردیم و کتابدار نبودند،  با یک دوره کتابداری که گذراندند خیلی خوب کتابخانه را اداره می کنند“ . این گفتگو اظهار نظرهای بسیاری را در پی داشت. جناب حیدری نژاد نیز که با دلسوزی وافری سعی در طرح مسائل روز حوزه کتابداری را دارند سولاتی را طرح و برای تعدادی از افراد فرستاده بودند که ظاهرا فقط سه نفر پاسخ داده بودند که در این شماره عطف منتشر شده است. ذیلا پاسخ های من را به آن سوالات می بینید. البته مغایرتی مختصری دارد که لابد به مصلحت بوده است!

  1. 1. اینکه عنوان شده است ” دانش کتابداری، دانش وسیعی نیست” ریشه در چه عواملی دارد؟  دلایل چنین اظهار نظری به کجا برمیگردد؟ 

خوب حتما ریشه در واقعیت  دارد . یعنی کتابداری دانش وسیعی نیست. کلام الملوک ملوک الکلام . چرا در این واقعیت آشکار شبهه افکنی می کنید!مگر می شود چنان  شخص شخیص ، کاردان و متعهد کلام بی دلیلی از لبان مبارکشان بیرون بیاید. ایشان با “طراحی الگوریتم ” متوجه  ناگستردگی رشته شده ، وبا بهره گیری از “شبیه سازی رایانه ای ” به نزدیکی کتابداری با ادبیات رسیده اند .

2.  بیان این مساله   از زبان کسی که عهده دار نهاد کتابخانه های عمومی کشور است چه نتایجی  در آینده میتواند داشته باشد و به نظر شما اگر مدیریت یک نهاد فرهنگی همانند نهاد کتابخانه های عمومی اینگونه به کتابداری نگاه کند آیا در کارآمدی  کتابخانه هایی که در این سیستم فعال هستند تاثیر نمی گذارد؟ 

نتایجی که از بیان این مساله حاصل می شود یکی این است که ما کتابداران باید به علت عدم وسعت وعدم عمق رشته کتابداری —فراموش فرموده اند کم عمقی  را هم بیان کنند– از ایشان صمیمانه معذرت بخواهیم و سپاسگزارشان باشیم که با ایثار و از خودگذشتگی ، سرپرستی این موجودات بی وسعت و کم عمق را پذیرفته اند. البته این نگاه بر فعالیت همه کتابخانه های عمومی تاثیر بسزایی داشته و از فردای ادای این فرمایشِ استوار، همه خدم و حشم با سعی بسیار بر گستردگی دانش خود افزوده و با استنشاق این کلامِ خوش رایحه  بر عمق و وسعت معلومات افزوده اند.

3.دبیر کل نهاد کتابخانه های عمومی کشور  در ادامه از رشته های ادبیات فارسی و معارف به عنوان رشته های نزدیک به کتابداری ! یاد کرده اند آیا واقعا این دو حوزه با کتابداری و اطلاع رسانی فصول مشترک دارند و اگر اینطور نیست چنین سخنی از کجا نشات میگیرد؟ 

این از عمق فهم و وسعت معلومات و روش شناسی ایشان نشات می گیرد.و همانگونه که در پاسخ سوال یک عرض شد با استفاده از شیوه های علمی نوین به این مهم متفطن شده اند.

 آیا همه کتابداران ایرانی به زبان فارسی سخن نمی گویند؟ چه دلیلی ازین محکمتر بر نزدیکی رشته ادبیات فارسی با کتابداری. و مگر اکثریت این کتابداران مسلمان نیستند ؟ این هم دلیل وثیق نزدیکیش با معارف اسلامی . نتیجه آنکه این رشته ها نه تنها بهم نزدیکند بلکه به قول ناظم الاطبا هر یک عنیقانند مر دیگری را. عده ای شایع می کنند که مثلا این رشته با رشته ارتباطات یا فناوری اطلاعات نزدیکی بیشتری دارد و یا کتابداری و اطلاع رسانی جزء علوم اجتماعی است. این سخنان نسنجیده نشان دهنده  ذهن سقیم و غرب زده آنان است.

4. لطفا چنانچه نکاتی دیگر پیرامون این مساله در ذهن دارید که به تجریه و تحلیل این مساله کمک میکند بیان کنید.

 ایشان در اولین نشست مطبوعاتی خود در سال 86 پس از انتصاب “اتمام دوره رکود و شروع دورانی جدید و پر تلاش برای کتابخانه های عمومی» را اعلام فرمودند. هم چنین مژده دو برابر شدن تعداد کتابخانه هاي سراسر کشور از 1750 واحد به 3000 واحد، افزايش خدمات اينترنتي و کتابخواني تا سقف يک ميليون ساعت‌، افزايش تعداد عناوين کتابهاي موجود از 15 ميليون جلد به 40 ميليون جلد، راه اندازي کتابخانه هاي مرکزي در تمام شهرستان ها از 2 واحد به 130 واحد را به شیفتگان فرهنگ و خرد دادند. اکنون پس از گذشت چهارسال می بینیم که کتابخانه های عمومی به همه این اهداف نائل شده و در بعضی حوزه ها از برنامه هم پیش افتاده است. حتی اخیرا به فکر ابداع رده بندی جدیدی افتاده و مناقصه آن را برای اهل علم فرستاده اند. لذا با توجه به این حجم عظیم موفقیت که نشان دهنده درایت در برنامه ریزی و اهتمام در عمل است ،  شایسته است  از وجود مبارکشان خواسته شود  که به شورای گسترش وزارت علوم پیشنهاد فرمایند تا این رشته ناگسترده را که تا دکتری وقت جوانان این آب و خاک را تلف می کند تعطیل کنند. اگر نشد دستور فرمایند تا  بر عمق و گستره رشته کتابداری بیفزایند. و در صورت امکان برای رشته های ادبیات فارسی و معارف هم گرایش کتابداری تعریف شود. شاید رشته کتابداری هم  مثل کتابخانه های عمومی با عنایت کلامی ایشان دوره رکودش پایان یابد .

کتابداری و سال 2024

شاخص

نگاه روشمند به آینده شاید برای اولین بار در سال 1948 در مؤسسه راند امریکا بنا بر ضرورت نظامی مطرح شد اما تلاش برای توسعه پایدار و سازندگی در همه عرصه ها ، انسان معاصر  را بر آن داشته تا به آینده پژوهی بپردازد و در حد توان ، طرح و نقشه مناسبی را حتی برای نسل های بعدی فراهم آورد. ظهور مؤسسات زیادی که فقط کارشان منحصر به آینده پژوهی است مؤید اهمیت این معناست. تلاش برای تدوین برنامه های راهبردی، در کشورها و شرکت ها و نهادهای بزرگ پیشرو نوعی کنترل آینده، و حرکت در جهت اهداف آرمانی محسوب می شود.

این نوع برنامه ها معمولا در چشم انداز و مأموریت سر در آسمان دارند و آرمانی می اندیشند اما برای آن آسمانی شدن از زمین آغاز می کنند و خردمندانه اجزاء و مقدمات را فراهم می آورند. در چشم انداز برنامه راهبردي براي سال 2008 ميلادي کتابخانه بریتانیا می خوانیم:

” ما در تغيير جهان اطلاعات پژوهشي نقش رهبري داريم” مسلما” دستيابي به اين هدف براي آن كتابخانه جنبه آرماني دارد. اما در همين سند وقتي به عمل نزديك مي شود و اولويت ها را تعيين مي كند زميني شده و جزء نگر مي شود. از نحوه ديجيتالي كردن منابع تا چگونگي دسترسي به اطلاعات و حتي نحوه چينش وتغيير دكوراسيون سالن مطالعه نيز به نوعي با چشم انداز مرتبط مي شود و در راستاي نزديك شدن به هدف قرار مي گيرد .

در ایران نیز خوشبختانه سند چشم انداز بیست سالۀ کشور پس از پنج سال کار کارشناسی در سال 1382 منتشر شد. در چشم انداز این سند “ایران كشوری توسعه‌یافته با جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه خواهد بود”. از ویژگی هایی که برای ایران در افق بیست ساله ترسیم شده و به کاراين حوزه بيشترمربوط می شود به موارد زیر می توان اشاره داشت:

“برخوردار از دانش پیشرفته، توانا در تولید علم و فناوری، متكی بر سهم برتر منابع انسانی و سرمایه اجتماعی در تولید ملی” و ” دست یافته به جایگاه اول اقتصادی، علمی و فناوری در سطح منطقه‌ی آسیای جنوب غربی (شامل آسیای میانه، قفقاز، خاورمیانه و كشورهای همسایه) با تأكید بر جنبش نرم‌افزاری تولید علم، رشد پرشتاب و مستمر اقتصادی، ارتقاء نسبی سطح درآمد سرانه و رسیدن به اشتغال كامل”

بدیهی است که برای دستیابی به این اهداف ارزشمند و غرور آفرین بايد همه نهاد های ذیربط همسو و در جهت تحقق این آرمان ها حرکت کنند تا در 1404 هجری خورشیدی شاهد ظهور این توانایی ها در کشورمان باشیم.

ضروري به نظر مي رسد كه حوزه کتابداری و اطلاع رسانی نیز برای همراهی با این سند تدارک لازم را ببیند و کتابخانه ها و مراکز اطلاع رسانی و اسنادی بزرگ با تدوین برنامه های راهبردی سهم خود را برای تحقق اهداف برنامه معلوم کنند. در تحقق این آرمان ها آموزش و پژوهش نقشی محوری و بنیادین خواهند داشت. کدام پژوهش ها باید انجام شود و اصولا نقش پژوهش در راهیابی به این اهداف جه خواهد بود؟ کتابدار و آرشیویستی که قرار است تسهیل کننده این برنامه ها باشد باید دارای چه دانش ها و مهارت هایی باشد؟ و خلاصه آنکه ضروری است هر جزیی از جامعه کتابداری و اسنادی کشور وظیفه خود را برای دستیابی به این اهداف ارزشمند مشخص کند. خوشبختانه بعضی مراکز و نهاد ها از جمله سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران برای این همسویی و عمل به وظایف در راستای این سند ملی به تدوین برنامه پرداخته اند اما به نظر می رسد که بسیاری از نهاد ها و سازمان های ذیربط در این زمینه خاموشند . بدیهی است برای اجرایی شدن برنامه ها؛ تخصص ها و مهارت ها نیز باید به نحو شایسته ای مورد استفاده قرار گیرد وگرنه صرفا” اهداف و اعداد نوشته شده در برنامه ها راهگشا نخواهد بود . عدم توجه به این مهم، نهادهای بی برنامه و غیر هدفمند و مدیران آنان را درسال 2024 میلادی مصداق این تمثیل خواهد ساخت:

مردي بالن سوار ناگهان به ياد آورد قرار مهمّي دارد؛ ارتفاعش را کم کرد و از مردي که روي زمين بود پرسيد:

“ببخشيد آقا ؛ من قرار مهمّي دارم ، ممکن است به من بگوييد کجا هستم تا ببينم   به موقع به قرارم مي رسم يا نه؟”

مرد روي زمين : “بله، شما در ارتفاع حدودا ً 9 متري در طول جغرافيايي “14’35ﹾ50 و عرض جغرافيايي “31’38ﹾ34 هستيد.”

مرد بالن سوار : ” شما بايد مهندس باشيد.”

مرد روي زمين : “بله، از کجا فهميديد؟”

مرد بالن سوار : ” چون اطلاعاتي که شما به من داديد اگر چه کاملا ً دقيق بود اما به درد من نمي خورد و من هنوز نمي دانم کجا هستم و به موقع به قرارم مي رسم يا نه؟”

مرد روي زمين : ” شما بايد مدير باشيد. ”

مرد بالن سوار : ” بله، از کجا فهميديد؟”

مرد روي زمين : ” چون شما نمي دانيد کجا هستيد و به کجا ميخواهيد برويد. قولي داده ايد و نمي دانيد چگونه به آن عمل کنيد و انتظار داريد مسئوليت آن را ديگران بپذيرند.

واقعيت اين است که شما هنوز در موقعيت قبلي  هستيد؛ هر چند ممکن است من در بيان موقعيت شما چند ثانیه خطا داشته باشم!”

برای پرهیز از این آسیب، لازم است هر نهاد اطلاع رسانی وضعیت فعلی خود را تبیین و اهداف غایی و رتبی وسهم عملی خود را در جهت نیل به چشم انداز تعیین کند؛ تمهیدات لازم را برای اجرایی شدن برنامه فراهم آورد و از دخالت در وظایف و احاله مسئولیت به دیگر نهادها بپرهیزد. اگر چنین شود هم افزاییِ مبارک و بهار آفرینی را در این حوزه شاهد خواهیم بود.

نشریافته در مرحوم شیرازه http://www.nlai.ir/Default.aspx?tabid=1092

سازمان یادگیرنده ، کارکنان پژوهنده

 نوشته ای است که برای کلیات ماه این شماره نوشته ام (سال چهاردهم شماره دهم)
چند سال پیش  در کتابخانه ملی ، استاد گرانمایه و دلسوزی  فغانش بلند شده بود که اغلب این تازه استخدام شده ها هیچ نمی دانند . مثل اینکه از پشت کوه آمده اند !. با مفاهیم اولیه رشته هم بیگانه اند .عملا هیچ مهارتی را به درستی نیاموخته اند. گفته شد که اینان اغلب معدل هایشان بالای 18 است و دانش آموختگان نظام آموزشی هستند که صاحب نامان رشته متولیان آن هستند.البته بعدها به کمک همان استاد، بعضی درس های کاربردی در مرکز آموزش عالی کتابداری تدریس شد تا برخی از نیازهای کتابخانه براورده شود.

نبود دانش ، مهارت  و کارایی در دانش آموختگان ، معضلی با پیشینه دیرین است . ظاهرا در قرن هشتم هجری  هم ناکارایی آموزش ، مساله روز بوده است. به این طنز زیبای عبید توجه کنید:

لولئی با پسر خود ماجرا می کرد که تو هیچ کار نمی کنی و عمر در بطالت به سر می بری . چند با تو گویم که معلق زدن بیاموز و سگ از چنیبر جهانیدن رَسَنبازی تعلم کن تا از عمر خود برخوردار شوی. اگر از من نمی‏شنوی بخدا تُرا در مدرسه اندازم تا آن علم مرده ریگ ایشان بیاموزی و دانشمند شوی و تا زنده باشی در مذلت و فلاکت و ادبار بمانی و یک جواز هیچ جا حاصل نتوانی کرد

رد پای این ناکارآمدی  در گستره تاریخ تعلیم و تربیت  آشکارا قابل مشاهده است که تفصیل آن موضوع این نوشته نیست.اجمالا در سده بیستم به امر تعلیم وتربیت رسمی توجه ویژه ای مبذول شد و مطالعات ارزشمندی در این حوزه انجام گرفت . متفکرین تاثیرگذاری هم ظهور یافتند. حدود پنج دهه قبل پائلو فریره [1]متفکر نام آشنای آموزش و پروش و از پیشگامان  ” رویکرد تربیت انتقادی”[2] موج مبارکی را در نگاه به آموزش رسمی پدید آورد. او معتقد بود که نظام رسمی موجود، انسانهایی را پرورش می دهد که   خلاقیت و  خودباوری ندارند . “فرهنگ سکوت” در آنها نهادینه شده وبه موجوداتی بدل می شوند که به جای آنکه در خدمت جامعه باشند در خدمت منافع زرداران و زورمداران خواهند بود. او باور داشت که این ستم دیدگان چنان پرورش می یابند که در مقابل غارت ثروت و فرهنگ خود هیچ عکس العملی را نشان نخواهد داد.

 موج رویکرد تربیت انتقادی زمینه روآوری به تفکر نقاد [3]و تفکر سطح بالا [4]را فراهم آورد و در این زمینه  پژوهش های گسترده ای انجام شد. یکی از معروف ترین این پژوهش ها ، مطالعه ای است که توسط انجمن فلسفه امریکا با حضور چهل و شش متخصص  انجام شد .این کار که با استفاده از روش کیفی، چندین سال طول کشید.  گزارش این پژوهش بعدها به” گزارش دلفی” شهرت یافت . در این گزارش تعریف جامعی از تفکر انتقادی ارائه شده است . در این تعریف متفکر نقاد فردی کنجاو ، با ذهن باز و منعطف است که در قضاوتش دور اندیش است .تفسیر ، تحلیل و ارزشیابی ، همراه تبیین مفهومی و روش شناختی شیوه کار اوست . در ارزشیابی فردی عادل و منصف است و مراقب سوگیری های شخصی است . با حسن ظن و خیلی صریح و شفاف با مسائل مواجه می شود. او در انتخاب ملاک ها و معیارها مستدل عمل کرده و پژوهش محور است. پشتکار او سبب می شود تا حصول نتیجه کار را دنبال کند . این نوع تفکر ، خود تنظیم ، هدفمند ، منبع قدرت در زندگی فردی و مبنایی وثیق برای جامعه ای مردم سالار خواهد بود.در سه دهه گذشته بسیاری از کشورهای شمال ، تفکر نقاد و خلاق را اساس و مبنای تعلیم و تربیت خود قرار داده و از ثمرات ارزشمند آن بهره مند شده اند.

به راستی  دانش آموختگان دانشگاه ها و به ویژه دانش آموختگان کتابداری و اطلاع رسانی تا چه اندازه ویژگی های یک متفکر نقاد و خلاق را دارا هستند. توجه شود که کتابداران به نوعی اشاعه دهنده و حافظ این نوع تفکرباید باشند زیرا تفکر انتقادی و خلاق  پیوندی ناگسستنی با سواد اطلاعاتی دارد که کتابداران باید مروج آن باشند. گزاره های زیر برای آموزش دانشگاهی  و طبعتا برای رشته کتابداری و اطلاع رسانی تا چه اندازه صادق می دانیم:

  •  آموزش ، پژوهش محور نیست و ذهن تحلیل گر و کنجکاو و فردی با پشتکار  تربیت نمی کند.

این معضل حتی در سطوح کارشناسی ارشد و دکتری نیز شایع است . اغلب پایان نامه ها و رساله ها بی محتوا و پر از اشتباهات اساسی روش شناسی است.

  • فرهنگ حاکم بر دانشگاه ها صراحت ، حسن ظن ، انگیزه خدمت ، پشتکار و عدالت و آزادگی را القا نمی کند.
  • دانش و مهارت آموخته شده تطابق چندانی با نیازهای بازار کار ندارد.
  • بسیاری از پذیرفته شدگان دوره کارشناسی در رشته دلخواه قبول نشده و از بد حادثه اینجا به پناه آمده اند.
  • بسیاری از مدرسان به محض اخذ مدرک کارشناسی ارشد و دکتری به تدریس پرداخته اند . اغلب آنان از فنون و دانش تعلیم و تربیت کم بهره اند.کلاس های این استادان کم بهره و ملال آور است.
  • بسیاری از مدرسان در تدریس بی انگیزه اند و اگر انگیزه لازم را هم دارند از دانش روز عقب هستند.
  • محتوای درس ها با شتاب جهانی در تولید دانش همگام نیست و بعضا چند دهه فاصله دارد.
  • تعداد دانش آموختگان با میزان تقاضا ی بازار کار همخوانی ندارد .

اگر شما هم چون من معتقد به درست بودن اکثر گزاره های فوق هستید نباید انتظار فوق العاده و تعیین کننده ای از فارغ التحصیلان داشته باشیم . این نوع آموزشِ عقیم ، بیشتر موجب گسترش مدرک گرایی و تفاخر می شود و توسعه و رشدی را به دنبال نخواهد داشت. البته در بین استادان و دانشجویان استثناهایی نادری وجود دارد که نمی تواند نافی این قضاوت کلی باشد که: النادر کالمعدوم!

ظاهرا بر متولیان آموزش عالی هم این کاستی ها آشکار است . آنان برای رفع این نازایی ، طرح ” آمایش دانشگاه ها و آموزش عالی” را مطرح کرده اند. این طرح با هدف  ارتقاء دانش بشری مبتنی بر معارف و آموزه های اسلامی ـ ایرانی، بهبود، توسعه و تربیت نیروی انسانی ارزشمدار و متخصص، ارتقاء بهره وری آموزش ، افزایش سهم آموزش عالی در تولید ثروت ملی و افزایش مسئولیت پذیری علمی و اجتماعی و نهادینه سازی اخلاق حرفه ای مطرح شده است. امید است بدور از از شعارهای مرسوم و کمیت گرایی معهود، گام های استواری برای این آمایش برداشته شود. تا آنجا که به رشته کتابداری و اطلاع رسانی مربوط است به نظر می رسد باید در فکر یک تحول بنیادین برای اجتناب از گزاره های فوق الذکر بود. در این رشته اطلاعات و دانش دستمایه اصلی کار است . دستمایه ای که به شدت پویا ، سیال و ودر حال فزونی غیرقابل باوری است. کتابخانه  و مراکز اطلاعاتی که قرار است در خدمت نسل نوین این سده پر تحول و جامعه دانشمدار  باشد با ید سازمانی یادگیرنده با کارکنانی پژوهنده باشد. این مهم نیز جز با برنامه ریزی  روشمند و راهبردی و صرف وقت و بودجه لازم به دست نخواهد آمد.

 


[1] Paulo Freire

[2] Critical Pedagogy Approach

[3] Critical Thinking

[4] Higher Order Thinking

کلیات ماه مهر و آبانkoliat 166 CD

بیماری ها در کتابخانه ملی پزشکی امریکا

اگر کتابخانه ها به فکر پاسخگویی به همه اقشار مراجعه کننده باشند ابتکار هم متولد خواهد شد! اطلاعات زیر را که آقای یحیی کریمی پناه برایم فرستاده است توجه فرمایید:
با کلیک بر روی هر بيماری می توان اطلاعات و توضیحاتی درباره آن یافت. اين اطلاعات در غالب فايل هاي تصويري متحرک ارايه شده که علاوه بر آن مي توان خلاصه اطلاعات را به صورت يک فايل متني نيز دانلود کرد. برا ی استفاده از این فايل به فلش پلیر یا همان پلاگين نیازمند هستید که در در صورت عدم وجود آن بر روي رايانه شما، بصورت خودکار نصب مي شود.

فهرست اسامي فارسي بيماري ها از قرار زير است. دقت فرمايد که لينک اينترنتي را مي توانيد با کليک بر روي اسامي انگليسي مشاهده نماييد.
 
با احترام
  
 
Diseases and Conditions 
بیماری ها و شرایط 
آنوریسم آئورت شکمی 
آکنه 
ایدز 
حساسیت به غبار 
آلوپسی 
اسکلروز Amyotrophic جانبی (ALS)
آنژین صدری 
سیاه زخم 
آریتمی 
ورم مفاصل 
آسم 
فیبریلاسیون دهلیزی 
انفلونزای مرغی 
کمردرد — چگونه برای جلوگیری از 
فلج بل 
سرطان مغز 
سرطان پستان 
برنز 
آب مروارید 
فلج مغزی 
زخم های سرد (تبخال)
سرطان کولون 
نارسایی احتقانی قلب 
COPD (بیماری انسدادی مزمن ریه)
بیماری کرون 
فیبروز کیستیک 
افسردگی 
دیابت — عوارض چشم 
دیابت — مراقبت از پا 
دیابت — مقدمه 
دیابت — برنامه ریزی غذایی 
Diverticulosis
اندومتریوز 
Barr اپستاین (مونونوکلئوز)
اختلال نعوظ 
فیبرومیالژیا 
فلاش و Floaters
شکستگی و Sprains
کیستهای گانگلیون 
بیماری ریفلاکس معده (سوزش سردل)
کوری تدریجی 
نقرس 
کاهش شنوائی 
حمله قلبی 
هپاتیت ب 
هپاتیت سی 
فشار خون بالا (فشار خون بالا)
کم قند خونی 
فتق شکافی : در محل 
انفلوانزا 
فتق اینگوینال 
سندرم روده تحریک پذیر 
نارسایی کلیه 
سنگ کلیه 
لیشمانیوز 
سرطان خون 
پایین تستوسترون 
سرطان ریه 
صورت فلکی ‘گرگ’ یا ‘سرحان
بیماری لایم 
دژنرسانس ماکولا 
مالاریا 
ملانوم 
مننژیت 
يائسگي 
میگرن سردرد 
پرولاپس دریچه میترال 
چند میلوما 
اسکلروز چندگانه 
میاستنی گراو

اسم کم جو رو مسما را بجو!

مصاحبهمنتشر شده در لیزنا 23 تیر 90:

دکتر فریبرز خسروی، عضو هیأت علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملی، در خصوص تغییر نام رشته کتابداری به خبرنگار لیزنا گفت: “با تغییر نام مخالفتی ندارم اما اعتقاد دارم قبل از پرداختن به تغییر نام بهتر است ابتدا به تغییر محتوا بپردازیم یعنی تا زمانی که نتوانیم محتوایی  متناسب با درخواست ها و نیازهای جامعه ارائه دهیم، تغییر نام در جایگاه سازمانی و نگاه دیگران به ما تغییری پدید نمی آورد. اگر تغییر نام همراه با تجدید نظر در محتوای آموزش و نحوه آموزش باشد به عقیده من کار مثبتی می تواند باشد در غیراینصورت باور ندارم که  نام جديد موجب ايجاد كاركردها و شغل‌هاي جديد در جامعه می شود.”

وی در ادامه افزود: “فقط تغییر نام تأثیری بر روی  جذب بیشتر دانش آموختگان ندارد. تا زمانی که  فارغ التحصیلان کارآمد و کاردان نداشته باشیم که بتوانند نیازهای بازارکار را برآورده کنند و سازمان ها تشنه جذب آنها باشند تغییر نام مسأله ای را حل نمی کند. اگر نگاهی اقتصادی هم به این مسأله داشته باشیم باید به کارایی بیشتر کتابداران توجه جدی تری کنیم . کالاهایی که کیفیت مطلوبی ندارند آیا با تغییر نام کیفیتشان بالا می رود و به فروش بالایی دست می یابند؟!”

دکتر خسروی تصریح کرد: “مطلوب تر این است که ابتدا به سراغ تغییر محتوا و کیفیت آموزش برویم و بحث تعلیم و تربیت در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی را جدی بگیریم. آیا بذر تفکر خلاق و نقاد در وجود دانشچویان کاشته می شود؟ آیا فارغ التحصیلان واقعا  اطلاع شناس، کتابشناس و کتابخوان هستند؟ آیا اخلاق حرفه ای اقلا به درستی به آنان ارائه شده و مصادیق آن را در مربیان خود مشاهده کرده اند؟ آیا آنچه می آموزند منطبق با تغییرات گسترده و پر شتاب حوزه اطلاعات است؟  آیا نیازهای بازار کار با شیوه علمی و روشمند بررسی شده و محتوا متناسب با آن طراحی شده است ؟ آیا نحوه آموزش و ارائه مطالب متناسب با قرن بیست و یکم است ؟ آیا دست اندرکاران رشته شناخت علمی و دقیقی از جامعه اطلاعاتی و جامعه دانش مدار و باید ها و نباید ها آن دارند؟  هرگاه احساس کردیم که پاسخ به این پرسش ها روندی مثبت یافته، آنگاه شاید تغییر نام نیز بی تاثیر نباشد.”

عضو هیأت علمی سازمان اسناد و کتابخانه ملی در مورد پیشنهاد تغییر نام رشته کتابداری بیان کرد: “به نظر می رسد از ابتدا کتابداری و اطلاع رسانی برابر نهادۀ دقیقی برای  Library and information sciences  نبوده است. پیشنهادهای زیادی مطرح شده است : «علم اطلاعات و اطلاع رسانی» ، «علم اطلاعات و کتابداری» ، «مدیریت اطلاعات و دانش» ، «مدیریت اطلاعات و خدمات کتابخانه ای» وغیره، هر یک از این پیشنهادها با توجه به ضرورتها و تغییرات پدید آمده می تواند در جمعی از خبرگان مورد بررسی و انتخاب قرار گیرد.”

دکتر فریبرز خسروی در پایان تأکید کرد: “اسم کم جو رو مسما را بجو ! تغییر نام به تنهایی  هیچ شأنیت و مطلوبیت بلند مدتی را نمی تواند پدید آورد. مگر اینکه تغییر بنیادی در محتوا و آموزش پدید آید.”

خبرنگار: خدیجه عروجی

 

انتولوژی و کود حیوانی

سال ها پیش  طرحی را برای مطالعات مقدماتی  جهت تدوین انتولوژی به کتابخانه ملی ارائه دادم . هدف آن بود که با محوریت  متخصصان داخل   و استفاده از متخصصان زبان شناس و رایانه  از خارج سازمان، نحوه شکل گیری انتولوژی را در کتابخانه ملی تهیه کنند. مبلغ ناچیز طرح هم فقط برای پرداخت حق الزحمه  متخصصان  خارج سازمان در نظر گرفته شده بود.

با  تاخیری چند ماهه ، طرح از هفتخوان شورای پژوهش  گذشت و تصویب شد.تا مدتها منتظر ابلاغ مصوبه بودیم.  تا اینکه خبر شدیم طرح در دست مبارک رئیس محترم تدارکات جا خوش کرده است. طی جلسه ای مشکل را جویا شدیم. معلوم شد که معاونت محترم مالی اداری وقت که ظاهرا نمی دانسته طرح پژوهشی و انتولوژی !چیست  آنرا به تدارکات فرستاده بود . مسئول آن اداره محترم هم که لابد هفته پیش توانسته بود در خرید دسته بیل و کود حیوانی برای باغچه ها از فروشنده تخفیف عمده ای بگیرد و فکر کرده بود این هم از همان مقوله است  در هامش طرح مرقوم فرموده بودند” با نصف قیمت قابل تهیه است” هرچه توضیح خواستیم که انتولوژی چیست که شما با نصف قیمت هم حاضرید آن را تهیه کنید . به جواب نرسیدیم .

نقل است که  در دوره رضا شاه ، كریم آقا خان بوذرجمهری شهردار تهران بود، از دربار نامه ای به وی رسید. در این نامه آمده بود كه راجع به فلان موضوع مطالب ضد و نقیضی می رسد لازم است دربارۀ صحت و سقم آن اطلاع بدهید.

شهردار هرچه دربارۀ صحت و سقم فكر كرد چیزی به عقلش نرسید. بالاخره در نامۀ جوابیه برای ادای فضل چنین نوشت:

“مدتی است كه از صحت و سقم هیچ خبری نیست . به مامورین شهربانی دستور داده شد كه هرجا این دو نفر را یافتند فورا دستگیر نموده و نزد اینجانب بیاورند تا اقدام لازم دربارۀ آنها به عمل آید”

ای نوشتم که همکاران گرامی بدانند که هر طرح و پروژه ای که به تصویب رسیده و خدای نکرده اجرا هم شده است از چه گذرگاه های لطیف و جانبخشی عبور کرده است!!!