مزه میوه های شهر دوشنبه مرا پنجاه سال به عقب برد . وقتی در باغ مادر بزرگم مشغول ساختن جوی آب و حوض می شدیم و گازی هم به میوه ها می زدیم . اغلب فروشندگان بازار میوه در تاجیکستان خانم هستند .
بررسی عضویت انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران در «ایفلا»
خسروی در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، عنوان کرد: انجمن کتابداری و اطلاعرسانی ایران تاکنون به دلیل مشکلات مالی امکان عضویت در «ایفلا» را نداشته است اما از دستاوردهای این همایش جهانی به طور منظم مطلع میشود و از آن استفاده میکند.
معاون پیشین سازمان اسناد و کتابخانه ملی با بیان این که عضویت در ایفلا بحث قابل اعتنایی نیست، اظهار کرد: عضویت مستقیم در «ایفلا» نیازمند حضور فعال در کنفرانسها و همایش های تخصصی این سازمان بینالمللی است که تاکنون بودجه آن فراهم نشده است.
عضو كميسيون آسيا و اقيانوسيه «ايفلا» عنوان کرد: عضویت در ایفلا یکی از راهکارهای تعامل کتابداران با مجامع بینالمللی است و تبادل اطلاعات با کمیسیونهای تخصصی ایفلا در همایشهای سالیانه و آگاهی از نقطهنظرهای کتابداران جهان در جریان نشستهای تخصصی، از عضویت مستقیم در این سازمان موثرتر است.
عضو پیشین هيات علمي سازمان اسناد و كتابخانه ملي ایران با بیان اینکه اگر شرایط حضور در ایفلا برای انجمن کتابداری و اطلاعرسانی فراهم شود، خوب است، عنوان کرد: استفاده از مباحث مهمی که در کمیسیونهای تخصصی نشستهای سالیانه «ایفلا» مطرح میشوند، بسیار کاربردیتر از تلاش برای عضویت مستقیم است.
معاون پیشین سازمان اسناد و كتابخانه ملي ایران با اشاره به داشتن برنامهای منظم برای استفاده از دستاوردهای نشستهای تخصصی کتابداری در سطح بینالمللی، عنوان کرد: تشریح دستاوردهای افرادی که در «ایفلا» مقاله ارایه میکنند و همچنین انتشار گزیدههای این مقالهها با نگاه گزینشی میتواند، جنبههای کاربردی این همایشها را آشکار کند.
خسروی با بیان اینکه مشارکتهای مدنی اساس شکلگیری انجمنهای علمی و تخصصی کشور باید باشند، عنوان کرد: مشارکت مدنی فعال افراد یک صنف و یا گروه علمی تخصصی به ویژه در مباحث فرهنگی و کتابداری میتواند صنفهای خصوصی با رویکردهای تخصصی، را به اهداف خود نزدیکتر کند.
خبرنگار : نفیسه خلیلی به نقل از : http://www.ibna.ir/vdchkknzi23nqid.tft2.html
تفلسف های کتابدارانه !
شاخص
جايتان خالي در گوشه كتابخانه محلمان جاخوش كرده و در خلسه اي نگفتني فرو رفته ام. اعاظم، اكابر و معاريف در مقابلم چون پرده سينما در عبورند. فلسفيدنم مي گيرد. از آنان مي پرسم : به نظر شما فلسفه وجودي كتابخانه چيست ؟ و اصولا به كتابخانه چگونه نگاه مي كنيد؟ پاسخ بعضي از آنان چنان چرتم راپاره مي كند كه متوجه مي شوم همه آنچه پنداشته ام در رويا بوده است. حالا به جواب ها نگاه كنيد:
ــ فرويد : آیا در کودکی مادرتان برایتان از روي كتاب قصه نگفته است؟ اگر گفته بود این سوال را نمی کردید.
-بورخس : من فکر می کنم که بهشت جایی مثل کتابخانه است با این تفاوت که اضافه کارش به موقع پرداخت می شود! ــپوری سلطانی : اگر کتابخانه درست نمی شد با فاجعه عدم فهرستنویسی چگونه به زندگی خود ادامه می دادیم؟
ــ داروين : این نوعی انتخاب اصلح برای ماندگاری کتاب است .
ــ همينگوي : بجای دریا برای صید باید به کتابخانه رفت. و اصولا مردان بدون کتابخانه چگونه سر خواهند کرد.
ــ فردید: ظهور کتاب و کتابخانه یک حوالت تاریخی است که مقتضای عصر هبوط است.
-زهره علوی: راز خلقت کتابخانه ها رده بندی و گسترش رده هاست.
ــ سيمون دوبوار : کتابخانه در همه جای عالم نماد تسلط زنان بر مردان است زیرا اغلب کتابداران زنند.
ــ صادق هدايت : بالاخره یک جایی برای کز کردن و در خود رفتن لازم است.
– آل احمد : جا پاي خود را در كتابخانه مي توانيد ببينيد.
ــیونگ : کتابخانه مظهر انبوه تمایلات سرکوب شده بشریت است.
ــ بيل کلينتون : من هرگز محیطی خلوت تر از کتابخانه سراغ نداشته ام.
– کامران فاني : بورخس راست مي گويد كتابخانه بهشت است ولي اگر بتوان در آن به تدخين دخانيات پرداخت. ــ ناصرالدينشاه: دستور داده ایم که این اعتمادالسلطنه پدر سوخته یک جایی برای بازی ملیجک جان درست کند. نامش را کتابخانه مبارکه گذاشته ایم.
ــ بوش : به رایس گفته ام که مبدا کتابخانه ها با ظهور تروریسم بی ارتباط نیست . نتیجه تحقیقات بعد از عمل مشخص خواهد شد.
ــ دکارت : مساله،بودن یا نبودن کتابخانه است . مطمئنید که کتابخانه ای وجود دارد؟
ــ بودا : کتابخانه مظهر چاکرای سوم وجود انسانی است.
ــ ماکياولي : مساله اساسی تسلط بر کتابخانه است . اگر کتابخانه وجود نداشته باشد چگونه مي توان بر آن مسلط شد؟ ــ نیوتن : قانون بقای ماده و انرژی حکم می کند که انرژی مغزها را در یک جا متمرکز کنیم.
ــ هيتلر : اگر کتابخانه نبود چگونه گوبلز مراسم با شکوه کتاب سوزان را برگزار می کرد.
ــ فردوسي پور: چه ميـــــــــکــنند اين کتابداران در کتابخانه ها! ــ ارسطو : طبيعت بشر این است که نمایشگاه افکار درست کند. .
ــ مارکس : تشکیل کتابخانه یک جبر تاریخی است که نشانه ظهور بورژوازی است .این پدیده در کمون ثانویه به سنتز خود بدل خواهد شد.
ــ خاتمي : كتابخانه مكان گران سنگي است كه از آنجا به رياست جمهوري مي رسند و گفتگوي تمدن ها را مي آغازند. ــ نيچه : چرا نباید وجود داشته باشد؟ – اگزوپری: عشق تمرین نیایش است و نیایش تمرین سکوت در کتابخانه است
-آندره ژید: من کتابدارم، پس هستم.
در شیرازه سال اول – شماره ی سوم / فروردين و ارديبهشت 1387 منتشر شده است
میانگین سنی وزرا !
شاخص
یکی از دلائل مخالفت نمایندگان با وزرای دولت پیشنهادی دولت سن آنان بود . مخالفان معتقد بودند که میانگین سن وزرا بالاست لذا نمی توانند موفق باشند . آنان گفتند :” برخی از این وزرا را بخواهیم در برخی پروژهها ببریم، باید سرم به آنها وصل کنیم.” امروز یکی از دوستانم گزارشی را از موسسه فرچون برایم ارسال کرد که در این ارتباط می تواند بسیار درس آموز باشد . در این گزارش مشخصات صد مدیر موفق امریکا درج شده است . میانگین سنی این مدیران بیشترین این مدیران سنشان بین 50 تا 64 است . گاهی سیاست بازی افراد را به چه یاوه گوییهایی که نمی کشاند !
سوگخند !
* سال ۲۰۰۳ است و کنفرانس جامعه اطلاعاتی در ژنو برگزار می شود. از خوش حادثه با دکتر حری همسفرم . به فرودگاه استانبول که می رسیم چنان سریع به راه می افتد که نگران می شوم . می پرسم به کجا چنین شتابان ؟ می گوید اتاق پرو ! منظورش قسمتی است که در فرودگاه برای کشیدن سیگار تخصیص داده اند . با او همراه می شوم. می گویم : پیشنهاد کنید فرهنگستان اسم این قسمت را دودکده بگذارد! با خنده می گوید پیشنهاد سنجیده ای است!
می گویم : مثل اینکه شما خراسانیان علاقه ویژه ای به دود دارید . دکتر شریعتی هم به همبند خود در زندان گفته بود : “ اگر خدا خواست مرا بهشت ببرد می گویم خدایا من نه ۷۰ تا قصرو می خواهم نه جوی شیر و عسل و نه حوری و نه شراب (رحیق مختوم)! من آنجا زیر یک درخت هم باشد دراز می کشم! فقط همین سیگار و چای مرا آنجا بده برایم کافی است!”
با خنده می گوید: با هم ولایتیم هم عقیده ام ! از اتاق پرو که فارغ می شویم، مشتی قرص را آماده خوردن می کند. می گویم آب بگیرم . می گوید آب سرخودم و قرص ها را می بلعد !
* در ژنو، عصرها فرصتی دست می دهد تا در کنار دریاچه زیبایش قدم بزنیم. صحبت هایمان به نامردمی ها و نامردی ها و رعایت نکردن اخلاق اجتماعی و حرفه ای کشیده می شود. دلی پر درد دارد و از عده ای بدون آنکه نامی ببرد می نالد و می گوید: هر وقت غصه دار می شوم نی لبکی دارم که در آن می دمم و بعد از لحظاتی احساس سبکی می کنم ! می گویم در بیات ترک یا اصفهان ؟ می گوید در بیات خودم !
* در جلسه ای اجرایی با هم اختلاف نظر شدیدی داریم . بحث و گفتگوها بسیار تند می شود و جلسه پایان می پذیرد . یک هفته بعد او را یکی از گروه ها در دفاع پایان نامه ای ملاقات می کنم . نگرانم که چه خواهد گفت ! چنان بزرگ منشانه برخورد می کند که یک دنیا درس آموز است . به او می گویم که ضرورت مسائل اجرایی اقتضا دارد که کتمان عقیده نکنم و اگر بر مساله ای پافشاری می کنم به آن معتقدم . مرا در آغوش می فشرد و می گوید همین رفتارت را دوست دارم!
* بار اولی بود که از بیمارستان عرفان مرخص شده بود . در جلسه کمیسون اطلاع رسانی همجوار بودیم. می پرسم : مثل اینکه دو شاخه برقرار است ؟ می گوید : به خانمم قول داده ام که روزی یک سیگار بکشم . اما او می گوید این چه یک دانه ای است که هر وقت می آیم دودش به راه است ! بعد آهسته در گوشم می گوید : نمی دانم شما ها به چه عشقی زندگی می کنید !
* در جلسه دیگری با او همجوارم . یکی از اعضا سخن خود را با تملق و چاپلوسی مهوعی از رئیس جلسه آغاز می کند. می گویم : تا وزارت جا دارد! می گوید : برو بالا ! این ظرفیت توقف بردار نیست !
* پاییز ۹۱ است . یک داستان طنز با لهجه قدیم مشهدی برایشان با ایمیل می فرستم . ساعت ۱۰ شب زنگ می زند و با قهقه ، سپاسگزارانه می گوید: خدا خیرت دهد کلی با فامیل خندیدیم.
* اسفند ۹۱ است. در رستوران ترمه مهمان دکتر رضایی هستیم. صحبت ها گل انداخته و همگی خندانند. کمی تکیده به نظر می رسد ! می گوید تحقیق کرده ام معلوم شده است که در امریکا ویروسهایی را کشف کرده اند که به آن ها ویروسهای چراغدار می گویند. این ویروس ها سلول های سرطانی را شناسایی می کنند و آنها را نابود می کنند. قرار است عید به امریکا بروم و از آن ویروس ها برایم تزریق شود. چنان امیدوارانه سخن می گوید که همگی خوشحال می شویم.
* اردیبهشت ۹۲ است . بعید است این گوشه از خاک خدا تا کنون این تعداد کتابدار به خود دیده باشد.لابد خفتگان این قطعه که همگی از نام آوران اهل کتاب ! بوده اند مشعوف شده اند. بسیاری برای بدرقه آمده اند.چشمان زیادی بارانی است. یکی در گوشه کِز کرده و با خود زمزمه می کند ، دیگری اصرار دارد که همه مراحل را تا آخر بنگرد ، یکی دیگر مراقب چرخش دوربین است و…
خواندن تلقین شروع می شود. با خود می گویم به جای تلقینی که این بنده خدا آن را مغلوط هم می خواند و ممکن است نَکیرَین را دچار اشکال کند چه خوب بود یکی در همان نی ای می دمید که سال ها مونس دکتر حری بود.در این وادی سکوت و اندوه ، درته چهرۀ ماتم زدۀ فرزند تنی جوانش و هم چنین فرزندان معنویش، تداوم روحیه گذشت ، سخاوت ، شفقت ، خاکی بودن و امیدوار بودن را می شد دید . حری فقط یک تن خاکی نبود که به خاک سپرده شود ،زندگی او با تمام فراز و فرودهایش بیانگر روندی مبارک است که دررفتار نسل نوخواسته این آب و خاک تداوم خواهد یافت و آنان از منش انسانی او پیروی خواهند کرد ؛ از تجربیاتش درس خواهند آموخت و روشنگری وی را فریاد خواهند زد .
وقتی او را سرازیر می کنند ، گویا دکتر حری است که این شعر شریعتی را بلند برای جمع می خواند:
نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد
نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت
ولی آنقدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد
گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازی گوش
و او یکریز و پی در پی
دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد
و خواب خفتگان خفته را آشفته سازد
بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را.
یادداشتی که در 19 خرداد ۱۳۹۲ برای عطف نوشتم .
http://www2.atfmag.info/1392/03/19/%D8%B3%D9%88%DA%AF%D8%AE%D9%86%D8%AF/
پیشنهاد به کمیسیون فرهنگی
باسمه تعالي
جناب آقای اشعری
ریاست محترم سازمان متبوع
با سلام
پیرو نامه دبیر محترم کمیسیون فرهنگی مجمع تشخیص مصلحت، ماده ذیل با چند زیربند پیشنهاد میشود:
6- برنامهریزی برای حرکت کشور به سوی جامعه اسلامی دانایی محور از طریق ارتقاء معرفت عمومی.
– افزایش سواد اطلاعاتی در همه اقشار.
– ارتقای سطح خواندن با همکاری همه نهادها و ارگانها.
– ارتقاء و رشد نهادهای آرشیوی و کتابخانه ملی و استانی.
– تسهیل و ارتقای امر نشر کتاب و اطلاعات، اطلاع رسانی و کتابداری.
در این پیشنهاد سعی شده است عناصر کلیدی در امر اطلاعات، اطلاعرسانی مورد توجه قرار گیرد. لازم است در هر پیشنهادی مفاهیمی همچون: جامعه معرفتی یا جامعه دانایی محور، سواد اطلاعاتی، ارتقاء سطح خواندن، تسهیل امر نشر و اطلاعات و اطلاعرسانی مورد تأکید قرار گیرد.
دکتر فریبرز خسروی
معاون اسناد ملی ایران
این نامه مربوط به 4 سال پیش است .
مصاحبه ای با فرزانه فرهیخته استاذ میرز یعقوب گرزابادی
این استاد فرهیخته نیاز به معرفی ندارند اصولا می گویند معرف باید اجلا از معرف باشد لذا این کار از من بر نمی آید. در پرندگان کتابداری ایران اگر 1000 بال داشته باشیم . بی شک ایشان یکی از پرهای صاحب نام هستند. حالا بهتر است بدون فوت وقت پاسخ های روحبخش ایشان توجه کنیم.
مهمترین نظریه ای که ارائه فرموده اید چه بوده است.
نظریات زیادی را صادر فرموده ایم اما مهمترینش " نظریه فرا پست مدرنیستی نانو هیبرید اطلاعات" است.
می شود توضیح دهید؟
این نظریه فرا پست مدرنیستی است زیرا نسل بعد آن را خواهند فهمید بهمین دلیل هم در دنیا صدا نکرده است. نانو است زیرا با جشم مسلح هم قابل رویت نیست .خودمانیش این است که به چشم حلال زاده هم نمی آید. هیبرید است زیرا یکسویش دست ما و یکسویش دست حلقه حلقه بلوری هاست. اطلاعات هم از مفاهیمی است که معنای لیزی دارد. لذا واردش نمی شوم.
ظاهرا نظریه پلورالیسم تکصدایی هم از شماست؟
احسنت! خودمان یادمان رفته بود. آن نظریه را دو دهه پیش در کنفرانسی که در آن استان زرخیز تشکیل شده بود ارائه دادیم. عصاره اش این است که باید جلوی تشتت را در این رشته گرفت. همه حول محور نظریه فرا پست مدرنیستی که ذکرش رفت جمع شوند و حرفهای پراکنده نزنند و کارهای پراکنده نکنند که این خواست حلقه بلوری هاست.
چرا صفت زر خیز را برای آن استان به کار بردید؟
بهتر بود بگویم جواهر خیز . سه طرح اساسی را در آن استان اجرا کردیم که طرح های بسیار عظیم و پر بها و حیات بخشی بودند که زندگی ما و اطرافیانمان را متحول کرد. اگر این طرح ها بکار گرفته شوند ظرف چهل سال آینده تحولات شگرفی در افق کتابداری ظاهر خواهد شد. از آن مهمتر این بود که طرحی را که حلقه بلوری ها پیش پرداختش را هم گرفته بودند از چنگشان دراوردیم .
به نظر شما مهمترین چالش در کتابداری ایران جیست؟
مسائل چالشی زیادی را کتابداری ایران با خود دارد. زیاد شدن دکاتره ، نام رشته ، زیاد شدن دست در گرفتن طرح ها و … اما به نظر من بزرگترین آن وجود حلقه بلوری ها در این حوزه است. آنها قصد دارند با کسوت کتابدارانه ظاهر شوند و شبانه کتابدارن و افکار آنان را بربایند و بشود آنچه نباید شود.از نفوذ غیر خودی ها پرهیز کنید و درهای گروه ها و کتابخانه ها را سه قفله نمایید.
کدام اثرتان را بیشتر دوست دارید؟
حمل بر خود ستایی نشود همه را خیلی دوست دارم . اما بعضی از این مطالب خدمت زیادی به من و جامعه کتابداری کرده اند . یک بار در سمینار ارائه شده اند . چند بار سرمقاله شده اند . باز مقاله شده اند . بعد کتاب شده اند . جالب است که در این ظهورات متعدد یک نقطه هم به آنها اضافه نشده است. این نشان از صلابت و استحکام نظرات است.
بالاخره کدام را بیشتر می پسندید؟
کتاب "کشف البلورات فی شیرازه المکتوبات" است که حدود سه دهه پیش منتشر شد . بعدا با توجه به استقبال شدید با نام پست مدرنیستی " تبار شناسی بلوریان : تحلیلی جامعه شناختی از پدیده بلوریان به زیور طبع آراسته شد.
این نوشته در شیرازه سال اول – شماره ی چهارم / خرداد و تیر 1387 منتشر شده است
سکوت و هماوایی !
شاخص
حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در موسم گل خاموشیم
در سفری کاری با یکی از متخصصان همراه می شوید . قرار است برای تصمیم گیری در مورد یک طرح پژوهشی با شما مشورت شود. یکی دو ساعتی که در فرودگاه توقف دارید و طی پرواز با این همکار،مشغول صحبت می شوید . او تقریبا درتمام مدت انتقادات زیادی را به طرح ، وارد می کند و آن را غیر قابل اجرا دانسته ، می گوید فقط موجب اتلاف بودجه می شود. چنان گرم و شیوا سخن می گوید که شما هم آداب نزول اجلال در پرواز را – مثل نوشتن وصیتنامه و ادای تشهد – فراموش می کنید!
به مقصد می رسید و جلسه شروع می شود . هفت نفر حضور دارند . پنج نفر از سازمان پیشنهاد دهنده هستند و شما دونفر نیز به عنوان متخصص دعوت شده اید . طرح را ارائه می دهند . بحث شروع می شود . با شدت و هیجان مشکلات و کاستی ها را طرح می کنید و منتظر ادامه آن توسط همکارتان می شوید . اما به این نتیجه می رسید که گویا پرواز در ارتفاع چند هزار پایی تحولی اساسی در وی پدید آورده و موجب جهش ژنتیکی و رفتاری او شده است . گویا لال شده و سخن گفتن نمی داند!
روزانه نظیر این صحنه با اشکال و اطوار مختلف در محافل تصمیم سازی ، داوری پایان نامه ها و رساله ها ، و… تکرار می شود . باز خدا رفتگان آن بنده خدا را رحمت کند که لااقل سکوت کرد. بارها شاهد بوده ایم که نظر و بیانات متخصصان محترم چنان در خلوت و جلوت تفاوت داشته که موجب حیرانی ناظران شده است !
این سکوت و هماوایی غیرکارشناسانۀ متخصصان و خبرگان را اگر خیانت ندانیم قطعا خدمت نیز نمی توان نامید .
دو چیز طیره عقل است: دم فروبستن به وقت گفتن و گفتن به وقت خاموشی !
به راستی ریشه های این سکوت و هماوایی مخرب را در کجا باید جستجو کرد ؟ شاید یکی از دلائل این امر روحیه چاپلوسی و تملقی باشد که همچون بلایی خانمانسوز در جای جای جامعه جا خوش کرده است . تایید نابجا و مجیزگویی و دادن رشوه زبانی جزء آداب حفظ پست شده است . هرگونه مخالفت با نظرات مورد تایید صاحبان قدرت و حتی گاهی تایید نکردن نظرات آنان همچون گناهی نابخشودنی جلوه می کند . این پستی اخلاقی چنان ریشه دوانیده است که همچون یک روش به کار می رود.
دانشجویی قبل از جلسه دفاع به کرات بیان می کند که استاد مشاور حتی یک بار هم رساله او را ندیده است . با کمال تعجب می بینیم که همان مشاور ساکت است و سخن نمی گوید و دانشجو نیز در صفحه سپاس چنان خاضعانه از او نام می برد و او را می ستاید که قدیسان را ! این دانشجو درس چاپلوسی را در مکتب جامعه و آن استادان ، خوب آموخته است اما ساده لوحانه خواهد بود که اگر تصور کنیم دلیل اصلی این رفتارها فقط چاپلوسی است !
متاسفانه تعامل دو سویه ای در این تاییدات و سکوت ها برقرار می شود. یک بار شما در برابر کار غلط و سست طرف مقابل به قول حیدری نژاد خود را به خواب می زنید و دچار خوابگردی می شوید ، بار دیگر او کار شما را تایید خواهد کرد . و این هم افزایی نامیمون چنان مرسوم می شود که هرگونه مخالفت منجر به طرد فرد می شود . بعضی از این گروه ها چنان مافیاگونه عمل می کنند که ورود هیچ فرد مستقلی را برنمی تابند .
می توان از منظر دیگر نیز به این موضوع نگریست . هرگونه سکوت ، آوا و هماوایی راکه بر خلاف تخصص و باورهای فرد بروز می کند شاید بتوان در یکی از مقوله های زیر قرار داد:
الف : سکوت ، آوا و هماوایی سودجویانه وخود حفاظتی
گاهی تایید و سکوت برای حفظ منفعت فردی و یا نگرانی و ترس از طرد و از دست دادن موقعیت است . بسیار دیده می شود که رئیس غیر متخصصی یک ساعت رطب و یابس را به هم می آمیزد و نظرات محیرالعقول از خود صادر می کند . گروه معاونان و مشاوران نیز چون آهوان در گل مانده سکوت می کنند و یا نالۀ تایید سر می دهند . بعدها برایم معلوم شد که علت اصلی سکوت آن همکار محترم مذکور در اول یادداشت ، چیزی جز منفعت طلبی فردی نبوده است . متاسفانه تعامل دو سویه ای در این تاییدات و سکوت ها برقرار می شود. یک بار شما در برابر کار غلط و سست طرف مقابل به قول حیدری نژاد خود را به خواب می زنید و دچار خوابگردی می شوید ، بار دیگر او کار شما را تایید خواهد کرد . و این هم افزایی نامیمون چنان مرسوم می شود که هرگونه مخالفت منجر به طرد فرد می شود . بعضی از این گروه ها چنان مافیاگونه عمل می کنند که ورود هیچ فرد مستقلی را برنمی تابند .
آن دانشجو هم که علیرغم باور باطنیش آوای موافقی را با مشاور سر می دهد و او را سپاس می گوید صرفا برای عبور از پل صراط رساله است و منفعت فردیش چنین اقتضا می کند و ترس از توقف در صراطِ رساله او را به این عمل واداشته است . بسیاری از شما عزیزان تجربه کرده اید که گاهی به علت پافشاری بر مواضع تخصصی و بیان عریان حقایق ، به جلسات بعدی دعوت نشده اید !.
ب :سکوت ، آوا و هماوایی مطیعانه
گروه دیگری به این نتیجه رسیده اند که هرگونه اظهار نظر و بیان نظرات راه به جایی نمی برد.این افراد بارها تجربه کرده اند که نظرات تخصصی آنان نه تنها به کار گرفته نشده بلکه موجب زحمتشان نیز شده است لذا به سکوت متوسل شده اند:
هنگامی که من و شعر نامه هایم
از ابتدای نگاه تو
به انتهای سرزمین تمسخر پرتاب می شویم
دیگر
نه جایی برای ماندن من است
و
نه جایی برای شعرنامه های بی وزنم
گر توان رفتن نیست
باید
شعر سکوت را پیشه خود ساخت
اینان کمتر در پی منافع شخصی خود هستند؛ اما چنان دچار انفعال و بریدگی شده اند که اغلب خاموش می مانند ؛ اگر اظهار نظری هم داشته باشند در راستای تایید نظر دیگران است.آنان به بلاهت مسئولان معتقد شده و به قول حضرت مولانا باور دارند که : ” پس جواب ابلهان آمد سکوت ” . در جامعه علمی و حرفه ای این افراد بی آزار! بسیار با شخصیت و متین و مثبت جلوه می کنند . هیچ مقاله ای در داوری آنان دچار مشکل نمی شود و از دیدگاه آنان هیچ پژوهشی هم دارای اشکال نیست . در جلسات تخصصی نظری نمی دهند ؛ اگر هم اظهار نظر کنند قطعا نظرشان موافق جمع خواهد بود .شعار این موجودات بی خطر به قول جورج ارول : چارپا خوب و دوپا بد خواهد بود !
ج :سکوت ، آوا و هماوایی دیگر خواهانه
گاهی سکوت یا هماوایی نابجای متخصصان ،برای کسب منافع شخصی نیست بلکه برای حمایت از فرد یا سازمان است . بارها دیده شده است که استاد محترمی ، دلیلِ تساهل و عدم دقت خود را در رسیدگی به یک کار پژوهشی ، گرفتاری و مشکلات پژوهشگر دانسته است . بعضا برای حل مشکل اقتصادی یکی از اعضای گروه ، پروژه نیم بندی به تصویب اعضا می رسد و همگان با آگاهی از سستی کار آن را به تصویب می رسانند . در بعضی سازمان ها برای حفظ بودجه،بسیار شتابزده طرح هایی به تصویب می رسد و متخصصان نیز برای حفظ منافع سازمانی دم بر نمی آورند و با جمع همنوا می شوند .گاهی تعصبات گروهی و صنفی می تواند موجب این رفتار شود .
دلائل و زمینه های اجتماعی بسیاری عامل بروز انواع این سکوتها و آواهای نابخردانه است . از جو حاکم بر سازمان ها و گروه ها تا کیفیت تعلیم و تربیت و ارتباطات اجتماعی در پدید آمدن چنین وضعیتی موثرند . اما بهر دلیل و علتی که این رفتار شکل گرفته باشد تبعات و پیامدهای بسیاری را برای حوزه کتابداری و اطلاع رسانی به ارمغان خواهد آورد:
- تصمیم گیری درست معلول کسب اطلاعات درست است . اگر نخبگان ، خبرگان و بدنه سکوت کنند و یا اظهار نظرشان مبتنی بر دانش و واقعیت نباشد، یعنی اخلال ارتباطی رخ بدهد چگونه می توان انتظار اتخاذ تصمیم درست داشت . اتخاذ بعضی تصمیمات خردگریز را باید معلول این پدیده دانست.
- وقتی اخلال در جریان اطلاعات رخ می دهد ، نظارت و اصلاح کاستی ها نیز امری دیریاب خواهد بود . اگر اعضای بدن بی حس شوند و درد را گزارش نکنند ، چگونه متوجه سرایت بیماری خواهیم شد! در این حالت تشخیص کار درست و نادرست نیز محال خواهد بود. به همین دلیل است که بعضی گروه ها و کتابخانه ها در منظر گردانندگانش بی بدیل و بی نقص جلوه می کنند در حالی که سرشار از خطاهای آشکار هستند .چیرگی فرهنگ سکوت و مدارا کل ساختار آنها را عملا فلج کرده است. فاجعه اصلی این است که گردانندگان، از این نقصان بی اطلاعند یا آن را عین قوت می پندارند!
- فرهنگ سکوت و هماوایی نابخردانه از خبرگان و استادان، به دانشجویان و بدنه حرفه به ارث خواهد رسید . آهسته آهسته این مرده ریگ چنان جا خواهد افتاد که اگر کسی خلاف آن رفتار کند فردی نابهنجار تلقی خواهد شد.متاسفانه شیوع این پدیده آفت زا در بسیاری از مراکز قابل مشاهده است .
- غلبه این فرهنگ موجب می شود که به تدریج در سطوح تصمیم گیری جا برای افراد آگاه و خبیر و دلسوز کم شده ، به جای آنان افرادی مطیع و منقاد جایگزین شوند. مسلما گروه وسازمانی که چنین موجوداتی در راس آن قرار گیرند ، عاقبتش ناگفته پیداست!
مشاهدات روزمره نشان می دهد که این نوع سکوت و آوا در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی نیز رو به گسترش است. یادمان باشد جامعه ما زمانی به فرزانگی خواهد رسید که به قول علی ع افراد بتوانند بدون لکنت زبان حق خود را مطالبه کنند.متاسفانه باید گفت که بعضا کار از لکنت گذشته و به لالی کامل منجر شده است ! چه معتقد باشیم که استادان و فرهیختگان حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی در ایجاد این کاستی مهلک موثر بوده اند و یا باور داشته باشیم که در این نقصان بی تاثیر بوده اند ؛ این عقیده نمی تواند نافی رسالت آنان در زدودن این فرهنگ ناشایسته باشد
همانگونه که گفته شد عوامل بسیاری در پدید آمدن این روحیه موثرند. بررسی دلائل و علل این سکوت و آوا و هماوایی های مخرب در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی موضوع مناسبی برای پژوهش است. اما شاید بتوان گفت که بیشترین تاثیر را در تولد و تداوم این پدیده ، نظام رسمی تعلیم وتربیت دارد . پائلو فریره معتقد است در این نظامهای رسمی ” فرهنگ سکوت ” و تحمل تعلیم داده می شود و تفکر نقاد در دانش آموختگان شکل نمی گیرد .در سطوح مختلف تحصیلی مهارت جرات ورزی و رواداری نیز آموخته نمی شود بلکه بعضا خلاف آن تعلیم داده می شود .
مشاهدات روزمره نشان می دهد که این نوع سکوت و آوا در حوزه کتابداری و اطلاع رسانی نیز رو به گسترش است. یادمان باشد جامعه ما زمانی به فرزانگی خواهد رسید که به قول علی ع افراد بتوانند بدون لکنت زبان حق خود را مطالبه کنند.متاسفانه باید گفت که بعضا کار از لکنت گذشته و به لالی کامل منجر شده است ! چه معتقد باشیم که استادان و فرهیختگان حوزه علم اطلاعات و دانش شناسی در ایجاد این کاستی مهلک موثر بوده اند و یا باور داشته باشیم که در این نقصان بی تاثیر بوده اند ؛ این عقیده نمی تواند نافی رسالت آنان در زدودن این فرهنگ ناشایسته باشد . رسالتی که برنامه می خواهد و همت می طلبد . در این میان نقش مجامع مردم نهادی مثل انجمن می تواند تعیین کننده باشد . شاید نخستین گام در این مسیر پدید آوردن این نگاه برای بدنه جامعه علمی و حرفه ای باشد که استادان و انجمن مشتاق شنیدن و نقد کردن هستند و به قول حضرت مولانا بدگمان و خیال اندیش نبوده ، آماده شنیدن حرفهای راست هستند . اگر این اصلاح منظر رخ ندهد شوربختانه این سکوت و آوای ناگزیر، پایدار خواهد ماند :
گفت هر مردی که باشد بد گمان
نشنود او راست را با صد نشان
هر درونی که خیالاندیش شد
چون دلیل آری خیالش بیش شد
چون سخن در وی رود علت شود
تیغ غازی دزد را آلت شود
پس جواب او سکوتست و سکون
هست با ابله سخن گفتن جنون [۱]
[۱] در نوشتن این یادداشت از منابع زیر استفاده کرده ام :
http://penguin-pages.com/papers/JMS%202003%20Van%20Dyne%20Ang%20Botero%20Silence.pdf
این یادداشت به عنوان سرمقاله عطف در اسفند 91 منتشر شده است http://www2.atfmag.info/1391/12/27/%D8%B3%DA%A9%D9%88%D8%AA-%D9%88-%D9%87%D9%85%D8%A7%D9%88%D8%A7%DB%8C%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8%D8%AF%D8%A7%D8%B1%D9%86%D9%87/
ارکیده های مجازی
شاخص
دیروز در باغ زیبای ارکیده کولالامپور محو تماشای گل های زیبایش بودم که کودکی با پستانکی در دهان ، بیشتر از گل های جذاب، توجهم را جلب کرد. چنان غرق بازی با آی پد خود بود که نه برق چند باره فلاش دوربین اصلا موجب کوچکترین عکس العملی در وی شد ونه توجهی به دوست یا خواهر هم سنش داشت !. دیدن این صحنه این سوال را به ذهن متبادر می کند که آیا اصولا نسل آینده توجهی به باغ ارکیده های واقعی خواهد داشت یا غرق در ارکیده های مجازی خود خواهد شد و عشق ، محبت ، درخت و انسانیت برایش قالبی دیگر خواهد یافت ؟ البته آنچه را که تا کنون شاید بتوان مسلم پنداشت این است که تداوم دست نسل نو ،صفحه کلید و تداوم چشمش ، صفحه نمایشگر خواهد بود . گرچه طلیعه های مجازی شدن این دو هم آشکار شده است !
برگ بی درخت!
شاخص
گر درختی از خزان بی برگ شد
یا کرخت از سورت سرمای سخت
هست امیدی که ابر فرودین
برگها رویاندش از فر بخت
بر درخت زنده بی برگی چه غم ؟
وای بر احوال برگ بی درخت!
شفیعی کدکنی