مشعل!

پاره یی
مشعل همسایه را
روشن می کنند،
پاره یی
خاموش.
و این ها مردم بی تاریخ اند:
مصداق های ساده ی خوب و بد،
تاریکی و روشنی روزی و شبی
بریده از زمان،
دو روی پاره ی کاغذی
بی نیاز از برگه ی دفتری بودن.
پاره یی
خود
مشعل اند:
تا پایان می سوزند
تا لحظه ی خاکستر،
مشعل های غمناکی که روشن می کنند
فرسخ شماره های راه بی انتهای زمان را.

شاملو

سه تا بیار یکی ببر! گلد کوئیست فرهنگی

شاخص

زمانی مدرسه و معلم شانیتی داشتند و احترام  ویژه ای برای آنان قائل می شدند و البته هنوز هم برای بعضی مدارس و معلمان این وضع تغییر نکرده است. اما رفتار بعضی مدارس چنان خلاف عرف است که عملا بد آموزی هایی را سبب می شود.

تصور بفرمایید : ساعت 9 شب است .در جمع گرم خانواده گل می گویید و گل می شنوید . تلفن زنگ می زند. آقایی خیلی محترمانه خود را معرفی می کند که رئیس یکی از دبیرستان های زنجیره ای پایتخت است . او ضمن تمجید از فرزند شما ، دعوت می کند که فرزندتان برای ادامه تحصیل به مدرسه ایشان افتخار بدهد!! و از 25 درصد تخفیف شهریه برخوردار شود. سکر خاصی به شما و خانواده دست می دهد . تجربه نشان داده است که سرمستی این نوع دعوت ها چنان حالتی را برای بعضی خانواده ها و فرزندشان پدید می آورد که تا آخر تحصیل خود را تافته ای جدا بافته تلقی می کنند و از واقعیت به دور می افتند.

یکی از همین مدارس زنجیره ای با استفاده از شیوه دلالان گلدکوئیست  ضمن تماس با دانش آمزان سال سوم راهنمایی اعلام کرده است که اگر سه دانش آموز به ما معرفی کنید که ثبت نام شوند شما را مجانی ثبت نام خواهیم کرد . بفرمایید که با این برخورد کدام قداست برای تعلیم و تربیت باقی خواهد ماند!

نمودار دانش

شاخص

با نمودارهای دانش، جستجوی گوگل هوشمندتر می‌شود

 

آمارگیر وبلاگم را که نگاه می‌کنم، همیشه نتایج جستجوی عجیب و غریبی را می‌بینم. این جستجوها گرچه نشاندهنده مهارت پایین جستجو در میان کاربران ایرانی هستند، اما در عین حال حاکی از آن هستند که کاربران اینترنت انتظار دارند که گوگل و دیگر موتورهای جستجو، هوشمندانه و معنایی عمل کنند، بتوانند به سؤالات محاوره‌ای آنها پاسخ بدهند و غرض و نیت اصلی آنها را از یک جستجو دریابند.

تا به امروز برای دستیابی به نتایج جستجو این کلمات کلیدی بوده‌اند که اهمیت داشته‌اند، اما آیا زمانی می‌رسد که موتورهای جستجو کاری فراتر از جستجوی کلمات کلیدی برای ما انجام بدهند؟

گوگل به تازگی گام مهمی در راه رسیدن به وب معنایی یا semantic برداشته است که خود البته ترجیح می‌دهد از آن با نام نمودارهای دانش یا Knowledge Graph یاد کند.

گوگل با استفاده از پایگاه داده‌های چندین سایت بزرگ از جمله Freebase و ویکی‌پدیا و همچنین سرویس نقشه و خرید خود، سعی دارد هنگامی که کاربری چیزی جستجو می‌کند، دریابد که غرض او از وارد کردن یک یا چند کلمه کلیدی چیست.

گوگل به این ترتیب به صورت مجرد به چیزها نگاه می‌کند، بلکه شبکه‌ای درست می‌کند که در آن همه چیز در ارتباط با هم معنی دارند. مثلا نام یک نویسنده با آثارش، ژانر ادبی‌اش، هم‌عصرانش، دوره تاریخی زیست‌اش، نزدیکانش و رقبایش به صورت یک شبکه قرار می‌گیرد. در این سیستم هر شخص یا چیز با رشته ریسمان‌هایی با چیزهای دیگر ارتباط دارد. در نهایت وقتی کسی چیزی جستجو می‌کند، گوگل فقط دیگر یک رشته صفحات مرتبط با کلمات کلیدی را به او پیشنهاد نمی‌کند، بلکه وقتی دستش را دراز می‌کند تا چیزی را پیدا کند، به واسطه ریسمان‌های مجازی مرتبط کننده آن چیز با اشیا، اشخاص و امورات دیگر، آنها هم به جلو می‌آیند.

به عبارتی گوگل دیگر نمی‌خواهد به جستجوی کاربران به صورت یک سری کلمات کلیدی صرف نگاه کند، بر این اساس از این به بعد وقتی نام محل یا شخص یا شیء مشهوری را وارد می‌کنید، گوگل با استفاده از «نمودار دانش»، برداشت انسانی‌تر از جستجوی شما می‌کند.

با استفاده از نمودارهای دانش، قتی عبارت king را وارد می‌کنید، گوگل برای دریافت منظور شما، از شما خواهد پرسید که منظورتان واقعا شاه است یا یک تیم ورزشی یا برنامه تلویزیونی خاص. اما چیز جالب‌تر در هنگام جستجو در گوگل این خواهد بود که در گوشه راست و بالای صفحه جستجو، گوگل خلاصه‌ای از اطلاعات لازم را به صورت مختصر و مفید در مورد جستجوی شما نشان خواهد داد.


مثلا وقتی نام یک هنرمند دوره رنسانس را جستجو کنید، سال تولد، آثار مهم او و همچنین نام هنرمندان دیگری که در دوره رنسانس می‌زیستند برای شما فهرست می‌شود.

در این سیستم جستجوی جدید، به نمایش درآمدن رویدادها و حوادث مرتبط با یک شخص یا محل، یا نمایش افرادی که به نوعی با یک شخص مرتبط بوده‌اند، کاربر را به جستجوی بیشتر در پیرامون، جستجوی اولیه‌اش توشیق می‌کنند.

نمودار دانش گوگل از جهات مختلفی اهمیت دارد:

۱- تغییری که در شیوه جستجو و تعامل ما با گوگل ایجاد می‌کند. نمودار دانش ما را تشویق به جستجوی بیشتر در حاشیه یک موضوع می‌کند. همین مطلب ممکن است در عین حال که ما را به اطلاعاتی تصادفی مفید برساند، باعث نوعی عدم تمرکز در جستجوکننده هم بشود.

ویکی‌پدیا را در نظر بگیرید. بارها شده است که من چیزی در ویکی‌پدیا جستجو کرده‌ام و بعد وقتی مدخل اصلی را می‌خوانم، با لینک‌ها و ارجاعات آن، به صفحاتی دیگری می‌رسم و ناگهان چشمم را باز می‌کنم و می‌بینم که در حال مطالعه چیزی هستم که ربطی به جستجوی اولیه‌ام ندارد.

همین مطلب ممکن است هنگام استفاده از نمودارهای دانش هم رخ بدهد.

۲- موضوع مهم دیگر تأثیر احتمالی هوشمندتر شدن گوگل بر SEO است. هنوز به درستی مشخص نیست که این امر تا چه میزان بر SEO تأثیر خواهد گذاشت. اگر قرار باشد، کاربران به جواب‌های سرراست سؤال‌های خود برسند، بدون اینکه نیاز باشد به سایت‌ها و وبلاگ‌هی تولیدکننده محتوا سر بزنند، این امر باعث سقوط ترافیک وبلاگ‌ها و سایت‌ها خواهد شد.

۳- مطلب مهم بعدی، به وجود آمدن عرصه جدید رقابتی بین موتورهای جستجو است. بعد از اینکه گوگل نتایج «گوگل پلاس» را وارد جستجوهای خود کرد، بینگ هم شروع کرد به نشان دادن اطلاعات اجتماعی در ستون کناری خود. و حالا با هوشمندتر شدن موتور جستجوی گوگل و حرکتش به سوی معنایی شدن، این احتمال وجود دارد که بینگ و دیگر موتورهای جستجو هم به این سو حرکت کنند.

پیشبینی من این است که در چند سال آینده موتورهای جستجو، کمابیش این عناصر را هنگام جستجوی کاربرانشان به آنها نشان بدهند:
– نشان دادن اطلاعات مختصر و مفید در مورد یک مطلب. (سال تولد و مرگ و آثار مهم یک نویسنده یا فیلمساز)
– ابزاری برای تمرکز بیشتر یا جستجوی حاشیه‌ای: برای مثال وقتی کسی عبارت کتاب‌های علمی-تخیلی خاصی را جستجو کند، در کادر کناری، نام آثاری با حال و هوای مشابه یا فیلمی که از روی کتاب اقتباس شده یا نویسنده‌های مشابه خالق اثر به او نشان داده شود.
– نتایج جستجو در شبکه‌های اجتماعی از توییتر گرفته تا فیس‌بوک.
– پاسخ دادن به سؤالات محاوره‌ای نسبتا ساده: آیا امروز باران خواهد بارید؟ دیروز پاریس سردتر بود یا نیویورک؟ پرفروش‌ترین فیلم ماه می و از این قبیل.

در چند روز آینده به تدریج نمودارهای دانش در کشورهای مختلف فعال خواهد شد

منبع : http://1pezeshk.com/archives/2012/05/the-new-google-knowledge-graph.html

قورباغه ها

مارها قورباغه ها را مي خوردند و قورباغه ها غمگين بودند

قورباغه ها به لك لك ها شكايت كردند

لك لك ها مارها را خوردند و قورباغه ها شادمان شدند

لك لك ها گرسنه ماندند و شروع كردند به خوردن قورباغه ها

قورباغه ها دچار اختلاف ديدگاه شدند

عده اي از آنها با لك لك ها كنار آمدند و عده اي ديگر خواهان باز گشت مارها شدند

مارها باز گشتند و همپاي لك لك ها شروع به خوردن قورباغه ها كردند

حالا ديگر قورباغه ها متقاعد شده اند كه براي خورده شدن  به دنيا مي آيند

تنها يك مشكل براي آنها حل نشده باقي مانده است

اينكه نمي دانند توسط دوستانشان خورده مي شوند يا دشمنانشان

از منوچهر احترامی  داستان نویس کودک که در سال 87  دیده از جهان فروبست.

روشنگری

روشنگری خروج انسان از صغارتی است که خود بر خویش تحمیل کرده‌است. صغارت، ناتوانی در به‌کاربردن فهمِ خود بدون راهنمایی دیگری است. این صغارت، خودْ تحمیلی است اگر علت آن نه در سفیه بودن بلکه در فقدانِ عزم و شهامت در به کارگیری فهم خود بدون راهنمایی دیگری باشد.
   کانت

املت دسته دار!

شاخص

چاپ پنجم کتاب املت دسته دار را  با مشخصات  ” ناصر فیض. املت دسته دار . (تهران: سوره مهر، 1390) ورق می ز نم .مجموعه  شعر طنز جالبی است . یکی از آنها را با هم می خوانیم:

دیگر بس است عدل، پس از این ستم كنید 
لطفی كنید و از سر ما سایه كم كنید

هرچند پیش از این به شمایان نداشتیم
چشمی كه بعدها به ضعیفان كَرَم كنید

آن قامتی كه سرو سهی داشت پیش از این
آن قدر راست نیست بخواهید خم كنید

ما را دو متر خانه از این شهر شد نصیب
باور نمی‌كنید اگر هم قدم كنید!

ماند اختلاف‌مان به قیامت كه با شما
یک مرد هم نمانده كه او را حَكَم كنید

هرگز قلم به مدح شمایان نمی‌زنم
حتی اگر دو دست مرا هم قلم كنید

ما را به حال خود بگذارید و بگذرید
یعنی حریم شعر مرا محترم كنید

مردیم در زیادی عدل و وفور داد
دیگر بس است عدل، كمی هم ستم كنید!

 

گردانندگان عطف، سخن سید جمال را شنیده اند!

 

گردانندگان عطف، سخن سید جمال را شنیده اند!

چه نیازی است به عطف؟ نوشته شده برای عطف  در فروردین 91

هرچه زمان پیش می رود و بر تعداد نشریات علمی پژوهشی – کثرالله امثالهم – افزوده می شود ، اعتقادم به نشریاتی همچون عطف بیشتر می شود. مجلات علمی پژوهشی در خوشبینانه ترین برداشت ، کمتر به مسائل جاری پرداخته و بیشترین فعالیتشان بر انعکاس پژوهش های جامعه علمی متمرکز است و با برداشتی بدبینانه ، این نشریات اغلبشان تبدیل به ارتقاء نامه استادان یا مجوز نامه دانشجویان شده اند. اگر سری به انبارهای این نشریات — که بیشترشان نیز با بودجه عمَومی نشر می یابند – بزنیم و کوه تلنبار شده سال های سال آنها را مشاهده کنیم معلوم می شود که چرا ضریب تاثیر بعضی از اینها صفر و در بهترین حالت چند ده برابر کمتر از ضریب تاثیر نشریات علمی بعضی از ممالک راقیه! است.

وقتی ۱۰ سال پیش مدیر مسئولی و سردبیری فصلنامه کتاب را به عهده گرفتم تصورم براین بود که:

” نخستین کارکرد مطبوعات به منزله یک رسانه گروهی، اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی آزادانه است. در اینجا واژه آزادانه مهم است، چون صرفاً در سایه اطلاع‌رسانی و آگاهی‌بخشی آزادانه است که افراد جامعه می‌توانند با توجه به نیازها و علایق و تشخیصشان، دست به گزینش اطلاعات بزنند و لذا این پدیده را «خود حق‌طلبی» می‌نامند.

کارکرد دیگر مطبوعات، زمینه‌سازی و بسترسازی برای تکثرگرایی است، چرا که نادیده گرفتن گوناگونیها، مخل تعامل و ارتباط و در نتیجه مانع ایفای درست نقش مطبوعات می‌شود. عملکرد درست این رسانه می‌تواند نشان‌دهنده «چند صدایی» جامعه نیز باشد.

و بالاخره کارکرد مهم مطبوعات، حراست از حقوق شهروندان در برابر تعدیهای احتمالی است. عمل به این وظیفه از طریق نقد و نقدپذیری میسر می‌شود. در واقع این رسانه می‌تواند با اعمال گزارشگری نقادانه، مدافع آزادیهای سیاسی بوده، از تضییع حقوق افراد جلوگیری کند و در عین حال با بازگذاشتن دریچه نقد، در جهت بهسازی خود و بهسازی جامعه بکوشد.”[i]

اما پس از گذشت سال ها باید اذعان کنم که دستیابی به چنین اهدافی در نشریات علمی پژوهشی و ترویجی بسیار دیر یاب یا نایایاب است. نمی خواهم همچون ویلبر شرام نقش وسایل ارتباط جمعی و از آن میان نشریات را تخدیری بدانم اما این نشریات در حرفه ما برای دستیابی به اهداف فوق بسیار کم رنگ عمل کرده اند. شاید بزرگترین هنراین قبیل نشریات مضبوط کردن و حفظ تولیدات علمی باشد. در آنها نقدهای منسجم و جاندار کمی منتشر شده و بعضا نشر نقدهای اندک نیز برای نویسنده و سردبیر دردسرهای دنباله داری را پدید آورده است.

به راستی این قبیل مجلات تا چه اندازه توانسته اند تکثرگرا و نماینده یک جامعه علمی چند صدایی باشند؟ شاید بسامد بالای تکرار بعضی نامها دال بر انحصار طلبی و روابط پنهان بعضی از این نشریات باشد. مطبوعات باید خاصیت آیینگی برای جامعه خود داشته باشند تا موجب رشد و ارتقاء شوند. این قبیل نشریات تا چه اندازه توانسته اند تصویری درست و وافعی ازموفقیت هاو معضلات و مشکلات حوزه را منعکس کنند؟. اندیشمندانی چون شرام بر نقش رسانه ها در ایجاد هم فکری و بالا بردن آگاهی و مشارکت جامعه تاکید دارند. این نوع نشریات تا چه اندازه این توقع را براورده ساخته اند ؟

انتظارات از مطبوعات به عنوان رکن چهارم حکومتهای مردم سالار پیشینه دیرینی دارد . بیش از یکصد سال پیش سید جمال الدین اسدآبادی به زیبایی این انتظارات را بر شمرده است:

“… پس هر امتی را باید علی‌الدوام از برای صیانت[حفاظت و نگاه‌داری] اخلاق و حفاظت ملکات و راهنمایی به‌سوی سعادت، منبهی[بیدارکننده‌‌ای] از غفلت و صائنی[مانعی] از هبوط و سائقی[راننده‌ای] به‌سوی فضائل و قائدی[کشنده‌ای] به‌جانب کمالات و مانعی از رذائل و زاجری[بازدارنده‌ای] از نقائص و آمری به‌معروف و ناهی‌ای از منکر بوده باشد، و چون به‌مسبار[آلتی که بدان عمق زخم را امتحان کنند] بصیرت، سیر نماییم و به‌میزان عقل بسنجیم، هیچ چیزی را در این زمان نمی‌بینیم که متصف به‌جمیع این اوصاف و دارای همگی این مزایا بوده باشد، مگرجرائد و اخبارنامه‌های یومیه؛ زیرا که هر صنعت و حرفه‌ای را موضوعی است خاص و یا عامی که از سوء تصرف، نااهلان را به‌منزله‌ خاص گردیده است و صاحب آن در او مستغرق شده، چشم از مشارکین خویش در عالم مدنیت پوشیده و از سود و زیان تقدم و تأخر آن‌ها غفلت ورزیده است، بلکه ضرورات معیشت، او را در غالب اوقات از اِتقان[استوار کردن] صنعت خویش بازداشته است. اما اخبار، آن یگانه صناعت است که موضوع آن، عموم احوال و اخلاق امم، و غایتش، اصلاح شؤون خویش و جلب سعادت و رفاهیت و امنیت از برای آن، بلکه از برای جمیع امم می‌باشد”[ii]

شاید تعریف و کارکرد نشریات علمی پژوهشی به گونه ای است که این اهداف و کارکرد را نمی توان از آنها انتظار داشت و دستیابی به این ویژگی ها برای آنها تا حد زیادی امکان پذیر نیست . اما نشریاتی چون شیرازه مرحوم و عطف با عمر کم خود نشان داده اند که :

به دور از قیودات اداری و رسمی می توانند آینه وار ترسیمی نزدیک به واقع از حوزه کتابداری را منعکس کنند.

با دوری از مصلحت اندیشی های بعضا خود ساخته ، با نشر نقدهای زنده و پویا به رشد تفکر نقاد کمک کنند.

مشکلات و مسائل عینی حوزه را در خلال گفتگوها و مصاحبه ها به روشنی مطرح کنند. بعضی نشریات علمی نگاهی جابلقایی به مسائل حرفه و رشته دارند!گویا از جهان دیگری سخن می گویند.

نوقلمان امکان نوشتن و تجربه پیدا می کنند. آنان نیاز ندارند که برای نشر آثارشان نامی را استحبابا به نام خود بیفزایند تا موجب پذیرش مقاله شود.

سرعت نشر این گونه نشریات به گونه ای است که تازگی مطالب موجب جلب و جذب مخاطبان می شود.

با درایت گردانندگان ، نشریاتی مانندعطف توانسته اند موج آفرینی های مبارکی را در حوزه کتابداری پدید آورد.

این نشریات بدون اتکا به بودجه دولتی و با همت گردانندگان نشر می یابند. این ویژگی، آزادی و چند صدایی آنها را بیشتر تضمین می کند.

گردانندگان نشریه ای چون عطف ، با نشیب و فرازها و مشکلات زیادی دست به گریبان بوده و هستند. همت بلند گردانندگان همیشه برایم درس آموز بوده است .آزادگی و حقیقت جویی آنان به گونه ای است که گویا تذکار سید جمال اسدآبادی را در آسیب شناسی مطبوعات به گوش جان شنیده و از آن احتراز کرده اند:

” و لیکن به‌شرط آن‌که صاحب جریده‌، بنده‌ حق بوده باشد نه عبد دینار و درهم؛ زیرا که اگر بنده‌ دینار و درهم بوده باشد. حق را باطل و باطل را حق، و خائن را امین و امین را خائن، و صادق را کاذب و کاذب را صادق، و عدو را صدیق و صدیق را عدو، و قریب را بعید و بعید را قریب، و ضعیف را قوی و قوی را ضعیف، و منفعت را مضرت و مضرت را منفعت، و حسن را قبیح و قبیح را حسن، و موهوم حقیقی را موجود و موجود حقیقی را موهوم وا می‌نماید”.[iii]

[i] http://www.noormags.com/view/fa/articlepage/87483

[ii] &[ii][ii] http://www.netiran.net/mabbaszadegan/blog/1513/

قاطر همچون رسانه!

خوانده بودیم که در سده های میانه بعضی فرزانگان به هنگام سفر کتاببخانه هایشان را با شتر همراه داشتند. اما نشنیده بودیم که از قاطر آن هم در هزاره سوم به عنوان  محمل کتابخانه استفاده شود.  ظاهرا کتابداران ونزوئلائی مبدع این ابتکار قاطریند و لابد برادر چاوز  و رسانه های او نیز کلی برای این ابتکار داد سخن داده اند!. نگاه کنید به :http://boingboing.net/2012/04/20/mule-based-bookmobiles-for-rem.html?utm_source=feedburner&utm_medium=feed&utm_campaign=Feed:+boingboing/iBag+(Boing+Boing)